چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

هر گردی گردو نیست – مارال سعید

تنی چند از اصلاح طلبان به شمول احمد زیدآبادی، تحوّل را بَرنتابیده و پیرو فلسفه ای گشته اند که می گوید: "اصلاح طلبی ته ندارد و به پایان نمی رسد حتی اگر اتمیزه شود". بدین ترتیب هیچ امر غیرقابل اصلاحی نه بوده و نه هست! حتی اگر تمامی ابزارهای مدنی را از ما بگیرند و ما فقط یک سنجاق داشته باشیم...

تنی چند از اصلاح طلبان به شمول احمد زیدآبادی، تحوّل را بَرنتابیده و پیرو فلسفه ای گشته اند که می گوید: “اصلاح طلبی ته ندارد و به پایان نمی رسد حتی اگر اتمیزه شود”. بدین ترتیب هیچ امر غیرقابل اصلاحی نه بوده و نه هست! حتی اگر تمامی ابزارهای مدنی را از ما بگیرند و ما فقط یک سنجاق داشته باشیم، می توانیم حتی مجسمه ی ابولهول را که از سنگ خاراست اصلاح و ترمیم کنیم

محمد علی بهمنی می گفت: گاهی دلم برای خودم تنگ می شود و من با خواندن هر نوشته اش دلم برای احمد زیدآبادی تنگ می شود.

می بینمش؛ نشسته به کنار ابولهول، سنجاقی بدست. می پرسمش؛ به چه کاری؟ سنجاقت برای چیست؟

می گویدم؛ به کار اصلاح ابولهول نشسته ام! هیچ نبود برای اصلاح، سنجاق بَرگرفتم.

ابرو بهم کشیده به تعجُّب می گویمش؛ هیچ میدانی ابولهول از سنگ خاراست؟ و این سنجاق..!  

می خندد، و به گاهِ رفتن، به کنارم که میرسد، آهسته آن گفته ی نیما زمزمه می کند؛ هیس مَبادا سخنی، جُغدی پیر، پای در قیر، به رَه دارد گوش!

“مصیبتی به نام لباس زندانی در ایران!” از جمله آخرین گفته های اوست. (هرچند که بیماری آخوندی “زیاده گوئی” امانش را بریده)  

در پاراگراف پایانی می نویسد: “اکنون زمان آن فرا رسیده است که این معضل مورد توجه جدی قوۀ قضائیه و سازمان زندان‌های کشور قرار گیرد. آنها لازم است به افکار عمومی توضیح دهند که اولاً چرا لباس فرم زندانیان بدین صورت زشت و تحقیرآمیز طراحی شده است؟ ثانیاً چرا این لباس به صورت جمعی مورد استفاده قرار می‌گیرد؟ و ثالثاً دلیل اجبار متهمان به پوشیدن این لباس چیست؟”

به صبوری و پشتکارش غِبطه می خورم. اما…

تنی چند از اصلاح طلبان به شمول احمد زیدآبادی، تحوّل را بَرنتابیده و پیرو فلسفه ای گشته اند که می گوید: “اصلاح طلبی ته ندارد و به پایان نمی رسد حتی اگر اتمیزه شود”. بدین ترتیب هیچ امر غیرقابل اصلاحی نه بوده و نه هست! حتی اگر تمامی ابزارهای مدنی را از ما بگیرند و ما فقط یک سنجاق داشته باشیم، می توانیم حتی مجسمه ی ابولهول را که از سنگ خاراست اصلاح و ترمیم کنیم.

 همانطور که می بینید؛ با دقّتی از نزدیک نمی توان با اصل این فلسفه مخالفتی اصولی داشت، اما اینکه به کار عملی زندگی بشر  می آید یا نه؟ جای تردید هست. اینکه در زندگی هدفی بزرگ انتخاب و آنرا به اهداف کوچکتر تقسیم و سعی کنیم گام به گام و مرحله به مرحله به این اهداف کوچک دست یابیم، شیوه ایست پسندیده و عملی که انسانها به تجربه، هم در شکل فردی و هم در شکل جمعی می توانند آن را بکار بندند. اما اینکه یک هدف بزرگ را چنان تقسیم کنیم که اتمیزه شود، نشان از یک ناامیدی دارد که به خود لباسی از منطق پوشانیده و حواریون را به چیزی در حَدِّ هیچ آویخته و سرگرم می سازد تا مجبور نباشند دست به خودکشی زده و کمی “رادیکال” بیندیشند!  

احمد زیدآبادی به مَثَل دیگر در زندان نیست، ولی رفتار و گفتار و کرداری دارد سوپر محافظه کار. اصلاحاتی که او بدان مشغولست بیشتر به ریشخند گرفتن فعالیّتِ جامعه ی مدنی را ماند. همچون سِحرزده گان، آهسته و پیوسته آن سنجاق را می کِشد و می گرداند تا بلکه چیزی را اصلاح کند. نمیدانم اساساً آیا آن نمای بزرگتر یا هدف را می بیند؟ و آیا میداند به چه کاری مشغول است وقتی از سیستم قضائی اسلامی مطالبه ای را طلب می کند؟ آنهم از سیستم قضائی که گردش اَحکام قضائی یش بر اساس حال و احوال روزمرّه ی قضّات است نه بر اساس قانون و کارگزاران دستگاه قهرَش آن می کنند که می خواهند. از مجموعه ای با چنین ابعاد از جهل و جنایت، مجموعه ای که بابت اعتراض به بیکاری، اعتراض به گرانی، فوج فوج جوان می کشد و هیچکس نیز پاسخگو نیست! مطالبه ی؛ “به معضل لباس زندانیان توجه شود”، به چه معناست!؟   

درست است گردو گرد است ولی هر گردی گردو نیست! اینکه اصلاحات گام به گام فرجامی به مراتب بهتر از اصلاح به یکباره دارد نبایست ما را چنان مَجذوب و شیفته ی خویش سازد که ندا در دهیم تمامی دیکتاتورهای تاریخ قابل اصلاح بوده و هستند! و خط بطلان بکشیم بر هرآنچه مبارزه ی ضددیکتاتوری می نامندش. ما با امری ثابت شده در جغرافیاهای مختلف رودررو هستیم؛ هر اصلاحی اگر مُستظهَر به پشتوانه ی نیروی مردمی نباشد یا تزئینیست و یا دست نایافتنی و اگر به کمک نیروهای خارجی به وقوع بپیوندد، ناپایدار و شکننده خواهد بود. “اصلاح” بایست با  فرهنگ جامعه مَمزوج گردد تا بتواند نیروی محرّکی شود برای بردن آن به حلقه ای بالاتر در مارپیچ تکاملی جامعه، والّا با هر جَزر و مَدِّ اجتماعی درهم می پیچید و مُستَعمَل و بی استفاده خواهد شد.

از آنجا که زیدآبادی اعتقادی به نیروی مردم ندارد، دوربینش را زوم کرده روی حکومت. ولی متأسفانه انگار متوجِّه نیست که دوربین را برعکس به چشم نهاده! و از این جهت؛ هدف (اصلاح نظام) را بسیار دور و دست نایافتنی می بیند و چون مایل است خویش را فعّال معرّفی کند، تحت فشار فلسفه ی رفتاری، گفتاری، کرداریش؛ از روش اتمیزه کردن مَدد می جوید. لذا به وقت مطالبه؛ درحالیکه گلوله، سرو سینه ی جوانان وطن را سوراخ می کند، او از سیستم قضائی می خواهد: “به معضل لباس زندانیان توجُّه شود”.

  1. عقب مانده گی های فرهنگی و بالتبع؛ نبود بنیان های شهروندی و جامعه ی مدنی
  2. حکومت جهل و جنایت و تزویر، که با حربه ی دین، هر مطالبه و اعتراضی را با غُل و زنجیر و گلوله پاسخ می گوید

دو عامل مهمی هستند که افرادی چون زیدآبدی را به سمت مطالبات اتمیزه شده و بدون پشتوانه ی مردمی سوق داده و می دهد. در حالیکه هنر مطالبه گر از مارپیچ میان همین دو عامل می گذرد. بزرگنمائی هر کدام از این دو عامل یا به انفعال کامل می انجامد و یا به اجبار برای تَسَلّای دل مجبور خواهیم بود روش اتمیزه کردن را انتخاب نمائیم. روشی که بسیار از سطح فعالیّت های خودانگیخته ی مردم پائین تر و بسیار خوشایندترِ بارگاه استبداد است. و در نمای کمیک؛ همچون دهن کجی به مردم به جان آمده از فشار استبداد را ماند!   

پیروان دلبسته ی “اصلاحات اتمیزه” آنهم با پند و اندرز و من بمیرم و تو بمیری و بدون فشار از پائین، غافل از یک نکته ی ظریفند که؛ حکومت های استبدادی و اقتدارگرا، حیات و مَماتشان وابسته به بحران است. “بحران کنترل شده” بدان سبب که نیازمندند هرازچند به مردم تفهیم کنند؛ این مائیم که همه چیز را در کنترل داریم و نیازمندی های شما را نیز تشخیص می دهیم. از اینرو حتی اگر مردم هیچ نگویند و هیچ نپرسند و هیچ نخواهند، باز این عمله-اَکره ی حکومت هستند که دست بکار خواهند شد تا بلوا به راه  بیندازند و از آب گل آلود، ماهی مقصود بگیرند. به دیگر سخن؛ مُستبدان و اقتدارگران نیازمند بحران کنترل شده در درون جامعه اند، زیرا جامعه ی به سامان، مردمانش در صدد احقاق حقوق حقّه ی خویش خواهند بود. و این با همه چیز دانی و همه فن حریفی ولی فقیه نمی خواند. چرا که اوست که می تواند تشخیص دهد؛ من چه نیاز دارم و اکنون چه بایست بخواهم! وباز این اوست که اگر صلاح ببیند، “آن” به من اعطا خواهد فرمود. والّا من محکوم به غُل و زنجیر و گلوله ام تا حساب کار به دستم آید. حال در این بازار مکاره، دوست طرفدار اصلاحات اتمیزه ی ما با پند و اندرز و سلام و صلوات “لباس مناسب زندان” از ولی فقیه مطالبه می کند! از خوش شانسی اش، دوستاقبان سرش به جای دیگر و طعمه ی دندانگیر دیگری گرم است، والّا باب همین مطالبه، یقه ی زیدآبادی گیر بود که؛ تشویش اذهان عمومی نموده و به نظام فخیمه تُهمت زده. لذا باز احمد را بار دیگر با گردن کج،  نشسته بر صندلی در دادگاه، به انتظار حکم می دیدیم و دلمان برایش تنگ می شد.  

مارال سعید

https://akhbar-rooz.com/?p=131001 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

در شناخت اصلاح طلبانی که در مرداب حکومت اسلامی دست و پا می زنند:

“او با خلوص دوست می دارد:” *
اجبار را, 
فزایندگی در کاهش انتظار را…
انکار را, 
خاکسپاری شهامت در پهنه ی کارزار را… 

* وام گرفته از زنده یاد فروغ فرخزاد 

س - ف
س - ف
2 سال قبل

درود بر تو خانم سعید،

براستی هم تا بحال مردم تمامی راههای مدنی را علیرغم عدم وجود نهادهای مدنی برای طرح مطالباتشان پیموده اند، و این حکومت بوده و هست که آنها را به سمت روشهای رادیکالتر و در نتیجه انقلاب سوق می دهد. اما چرا؟ پاسخ ساده است؛ از آنجا که اینها نمی توانند و نمی خواهند پاسخگوی مردم باشند، تنها راه بقا را در سرکوب می بینند. اما ایراد تنها به زیدآبادی و امثالهم ختم نمی شود، احزاب و سازمانهای اپوزوسیون نیز هیچگونه فعالیت خلاقانه ندارند و فقط به بیانیه درمانی اکتفا می کنند. بواقع همه به مردم و بی فرهنگی خرده می گیرند ولی خود پشت سر همین مردم بی فرهنگند و هیچ نمی کنند. 

سهند سپهری
سهند سپهری
2 سال قبل
پاسخ به  س - ف

نه آقا جان ،این درست نیست که بگوئیم : «همه به مردم و بی فرهنگی خرده ولی خود پشت سر همین مردم بی فرهنگند و هیچ نمی کنند»…همه ای در کار نیست ..
انصافا اگر مقاومت و مبارزه ی مردم با تمام محدودیت ها و کشتاره ا و هزینه ها نبود معلوم نبود وضع ایران چگونه می شد.
«جنبش واقعا موجود» درایران واقعا رشد کرده ست.
بنظر من این دلیل توجه مردم به «راه سوم » در ایران ست که رشد کرده ست .
دلایل من این ست:
۱. حکومت و انواع باند های آن و حامیان داخلی و خارجی آن از «جنبش واقعا موجود» مردم می ترسند و اصلاح طلبان و بقیه دنبالچه های حکومت شمول زید آبادی را باید در این مقوله بررسی کرد.

۲. مخالفان حکومت که به اشکال مختلف دنبال کسب قدرت هستند ولی در عین مخالفت با حکومت با خودشان هم نمی توانند به توافق برسند مثل شاهدوستان ، مجاهدین ، محفلهائی که می خواهند با کمک قدرتها نوع دیگری تمامیت خواهی را در ایران راه بیاندازند کاری به «جنبش واقعا موجود » در ایران ندارند.

چگونه «جنبش واقعا موجود» در ایران و راه سوم می تواند در مقابل حکومت جنایتکار و دیگر جریانات که خیال بازسازی «حکومت رضا شاهی» هستند خواهد توانست گذار از حکومت دیکتاتوری به مردم سالاری را سازمان بدهد؟

ما باید در این باره فکر و کار کنیم تا تا همسو با جنبش داخل ایران شاهد تغییرات کمی و کیفی بیشتری باشیم.
با اطمینان می گویم که مردم ما و سایر مردم جهان در شرائط استیصال با تفاوتهائی اسیر شده اند همه جا وضع بدتر شده ست.در ایران مردم نسبت به دیگر ملل بلازده ی منطقه مثل همیشه پیشرو می باشند.
از شانتاژهای حکومت کسی هراس نداردو ۴۳ سال ست که بحران سازی می کند.
ولی باندهای مخالف حکومت در خارج کشور که وابسته به قدرتها هستند کاری به مردم نداشته و ندارند بشدت بعداز شکست ترامپ سرخورده شده اند دست به هر ترفندی می زنند . ولی با امکانات رسانه ای و سرمایه نمی توانند مردم را بخود جلب کنند.
با این وجود وقت و انرژی زیادی در خارج از کشور برای مقابله با آنها به هدر میرود.
تشخیص الویت های سیاسی چندان مشکل نیست . مبارزه ی واقعی در ایران جریان دارد از آن حمایت کنیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x