سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

۲۰۲۱ سالی سرنوشت ساز برای نیکاراگوئه – لوئیز ریچاردز، برگردان: مسعود امیدی

نیروهای مترقی در سرتاسر جهان باید تلاش‌های همبستگی خود را دو چندان کنند تا اطمینان حاصل کنند که نیکاراگوئه زنده می‌ماند و حق‌دارد بدون مداخله‌ی خارجی، حاکمیت خود و حق خود را برای تعیین آینده‌ی خود به‌منظور تعمیق و تحکیم برنامه‌های اجتماعی مترقی خود حفظ کند

نگاه مترجم:

انتخابات ریاست جمهوری نیکاراگوئه در روز ۷ نوامبر با حضور صدها ناظر بین‌المللی از ده‌ها کشور در فضایی کاملا صلح‌آمیز و دموکراتیک برگزار شد و دانیل اورتگا به نمایندگی از جبهه ساندنیست‌ها با کسب ۷۶ درصد آرا به ریاست‌جمهوری برگزیده شد.

ضمن شادباش به زحمتکشان این کشور، باید توجه داشت که بارها تجربه نشان‌داده‌است با استفاده از سازوکارهای دموکراسی بورژوایی ممکن است بتوان در موارد محدودی به قدرت سیاسی دست‌یافت و پارلمان یا ریاست جمهوری را به نمایندگان مردمی سپرد، اما بی‌شک در چارچوب ساختار دموکراسی بورژوایی و سازوکارهای حاکمیتی آن به هیچ وجه نمی‌توان به تحکیم و تثبیت حاکمیت برآمده از اراده‌ی مردم امیدوار بود. همین نیکاراگوئه مصداق این گزاره است. شیلی زمان زنده‌یاد دکتر آلنده نمونه‌ی دیگر آن است، برزیل یکی دیگر،  ونزوئلا یک نمونه‌ی دیگر، یونان یکی دیگر، کنگو در زمان زنده یاد لومومبا  و انواع دولت‌های مردمی که طی دهه‌های پایانی قرن بیستم با انتخابات قدرت را به‌دست‌گرفتند و بعد با کودتاهای امپریالیستی و امریکایی سرنگون شدند و …، نمونه‌های متعددی هستند که یا مانند ونزوئلای امروز با مداخلات و توطئه‌های مالی، سیاسی و نظامی و حقوقی و … ، آنقدر چالش و گرفتاری برای این گونه کشورهای مستقل درست می‌کنند که در نهایت به نارضایتی عمومی و بار دیگر به از دست دادن قدرت می‌انجامد، یا از طریق سازمان‌دهی کودتاهای نظامی اقدام به براندازی این حاکمیت‌های مردمی می‌کنند.

جالب است که از همین الان سرمایه‌داری جهانی شروع به جوسازی و سم‌پاشی علیه دولت برآمده از انتخابات نیکاراگوئه کرده است. سخنگوی اتحادیه‌ی اروپا اعلام کرد با روی‌کار‌آمدن دانیل اورتگا و ساندنیست‌ها، نیکاراگوئه به یک رژیم مستبد تبدیل خواهد شد. این را مقایسه کنیم با برخورد آن‌ها با روی‌کار‌آمدن بولسوناروی مجرم، دزد و فاشیست در برزیل در یک انتخابات آشکارا غیردموکراتیک‌، تا عیار دموکراسی و دیکتاتوری مدنظر اتحادیه‌ی اروپا سنجیده شود.

از سوی دیگر  وزیر خارجه‌ی امریکا آشکارا از همین الان نیکاراگوئه را تهدید به تحریم کرده است. و می‌شود حدس زد که از فردا آمربکا به چه دامنه‌ی وسیعی از مداخلات و توطئه‌ها برای ایجاد اختلال اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بیش از پیش در جهت براندازی در این کشور دست‌خواهدزد.

بی‌جهت نیست که در مارکسیسم و نیز آموزش‌های لنین بزرگ، بر ضرورت اعمال اقتدار برای حفظ و تحکیم دولت‌های متعلق به توده‌های کار و زحمت تاکید شده است.

چاره‌ی اساسی کار در این شرایط، تلاش برنامه‌ریزی شده، هدفمند و آگاهانه برای عبور از ساختار حاکمیتی و سیاسی بورژوایی و جایگزینی آن با دموکراسی شورایی است. می‌توان تصور‌کرد که اگر زنده‌یاد رفیق فیدل کاسترو نیز به چنین بازی‌ای (دموکراسی بورژوایی) تن‌می‌داد، آمریکا و طرفدارانش مدت‌ها پیش از این حاکمیت مردمی این کشور را برانداخته بودند و آنجا را مجددا به کازینو و فاحشه‌خانه غرب تبدیل کرده بودند که مانند وضعیت همه‌ی کشورهای وابسته‌ی منطقه‌ی کارائیب، دیگر نه نشانی از آموزش و بهداشت همگانی و رایگان در آن خبری بود و نه از بیکاری زیر یک‌درصد و نه تأمین معیشت مردم، نه عدالت اجتماعی و نه بسیاری دیگر از دستاوردهای جهت‌گیری سوسیالیستی موجود در این کشور و شاخص‌های توسعه‌ی انسانی در رده‌های برتر جهان.

نیروهای مترقی ممکن است با این دموکراسی به‌عنوان یک ابزار بتوانند با هزینه‌ی کم به قدرت سیاسی دست‌پید‌کنند، اما بی‌تردید برای تحکیم قدرت مردم باید از این سازوکار و ساختار حاکمیتی عبورکنند. برای کمونیست‌ها این سازوکار هیچ قداستی ندارد. فقط یک ابزار است برای پیشبرد اهداف طبقاتی. فراموش نباید کرد که لنین ایجاد فراکسیون در مجلس دوما را برای رهبری انقلاب مدنظر داشت و چنین هم کرد. کمونیست‌ها فریب لفاظی‌های بورژوازی در مورد دموکراسی را نمی‌خورند و اساساَ مفهوم آن را بیش از آنکه در نمایش‌های رقابت سیاسی بین شخصیت‌ها و احزاب سیاسی جستجوکنند، آن را در مفهومی اجتماعی و در ارتباط با شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی چون برخورداری از عدالت اجتماعی، کار و معیشت، آموزش و بهداشت رایگان، مسکن و خدمات اجتماعی ، فرهنگی، ورزشی و … و حق متشکل‌شدن برای مبارزه جهت توسعه‌ی حقوق کارگران و توده‌های وسیع مردم درک و تبیین می‌کنند. بدین ترتیب سازوکارهای لیبرالی و بورژوایی دموکراسی و مشارکت، اگر نتواند جامعه را در جهت بهبود شاخص‌های توسعه‌ی انسانی و مواردی که به آن‌ها اشاره‌شد، هدایت کند، نه تنها از قداست و ارزش ویژه‌ای برخوردار نیستند، بلکه کلیشه‌های ساخته‌شده از آن‌ها که به‌صورت گسترده از سوی بورژوازی و امپریالیسم برای ترویج آگاهی کاذب در میان مردم مورد استفاده قرارمی‌گیرد، می‌تواند بسیار مخرب و منحرف‌کننده نیز باشد.

بورژوازی بارها نشان داده است که برای خود بورژوازی نیز چنین است و آن‌ها هر وقت بخواهند، می‌زنند زیر میز و بازی دموکراسی را به هم می‌زنند و با رویکردهای فاشیستی و نئوفاشیستی بساط انتخابات را برمی‌چینند یا از طریق اعمال قدرت توسط نهادهای مالی، سیاسی، رسانه‌ای، حقوقی و نظامی تحت کنترل و فرمان خود و نیز انواع توطئه‌های مداخله‌گرانه، مانع از برگزاری انتخابات دموکراتیک می‌شوند که یک نمونه‌ی برجسته‌ی آن، آخرین انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل است که به روی‌کار‌آوردن جایر بولسوناروی مجرم و نئوفاشیست انحامید.

چپ انقلابی نمی‌تواند خود را به بازی در چارچوب دموکراسی بورژوایی محدودکند و تقلیل‌دهد. برای اینکه امیدوار باشیم که این بار در نیکاراگوئه در بر همان پاشنه‌ی قبلی نمی‌چرخد، باید منتظر تغییر رویکرد در حاکمیت برآمده از اراده‌ی مردم در ارتباط با ساختارسیاسی و شیوه‌ی مشارکت در این کشور بود.

بدیهی است که دستیابی به این هدف، نیازمند تغییر قانون اساسی در جهت تعریف نهاد دموکراسی مشارکتی به جای دموکراسی متعارف حزبی و پارلمانی و … بورژوایی خواهد بود. بی‌شک این تغییر، بسیار بیش از دموکراسی بورژوایی متضمن حقوق اساسی و توسعه و پیشرفت برای مردم نیکاراگوئه خواهد بود، همانگونه که در کوبا چنین بوده است.  اما دستیابی به این پیروزی بزرگ‌تر، مستلزم شکل‌دادن به توازن قوا به نفع طبقه‌ی کارگر و توده‌های زحمتکش و افزایش آگاهی طبقاتی آن‌ها و هژمونی چپ انقلابی و کمونیست‌ها در تحولات این کشور است که وظیفه‌ی خطیری را در برابر کمونیست‌های نیکاراگوئه قرار داده است.

هیچ گونه اصول و باور جزمی، و هیچ تعریف استاندارد و مهندسی‌شده‌ای از دموکراسی وجود ندارد. هم برای بورژوازی و هم برای نیروهای مترقی در پراتیک سیاسی، این شرایط است که چگونگی و میزان سازگاری و در واقع استفاده از دموکراسی متعارف را تعیین‌می‌کند، همانگونه که در کشوری مانند کوبا یا چین یا جمهوری دموکراتیک خلق کره، (و حتی در اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی سابق) چیزی به نام انتخابات در قالب متعارف جوامع بورژوایی وجود ندارد، اما دولت‌ها می‌کوشند تا از طریق سازوکارهای دیگری مشارکت توده‌های مردم را در تصمیم‌گیری تأمین‌کنند، نمی‌توان مانند رسانه‌ها و محافل غرب این جوامع را ضد دموکراتیک نامید، نیکاراگوئه نیز یک جامعه‌ی در حال گذار است که سازوکارهای سیاسی و مشارکت در آن در حال شکل‌گیری است و بدیهی‌است که با چالش‌های متعددی همراه باشد. حقیقت آن است که ساده‌اندیشی است اگر مداخله‌گری و توطئه‌چینی امپریالیسم آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا در نپذیرفتن نتیجه‌ی انتخابات در نیکاراگوئه را، نتیجه‌ی اقدامات دولت از جمله بازداشت برخی کاندیداها بدانیم. با قاطعیت می‌توان گفت حتی اگر چنین اتفاقی هم نمی‌افتاد، به استناد اسنادی که در این مقاله به آن اشاره می‌شود، آن‌ها به شیوه‌های مختلف در صدد ایجاد آشوب و ممانعت از پیروزی اورتگا در انتخابات برآمدند. چراکه به هیچ وجه نمی‌خواهند اجازه دهند روند پیشرفت اجتماعی و اقتصادی این کشور در جهتی که در این مقاله جزئیات آن مورد اشاره قرارگرفته است، تداوم پیداکند. هر برخورد مسئولانه‌ای با انتخابات در نیکاراگوئه و نقد در ارتباط با رویکردهای سیاسی اورتگا باید به جمله‌ی پایانی این مقاله مبنی بر اینکه «نیروهای مترقی در سرتاسر جهان باید تلاش‌های همبستگی خود را دو‌چندان‌کنند تا اطمینان حاصل‌کنند که نیکاراگوئه زنده می‌ماند و حق‌دارد بدون مداخله‌ی خارجی، حاکمیت خود و حق خود را برای تعیین آینده‌ی خود به‌منظور تعمیق و تحکیم برنامه‌های اجتماعی مترقی خود حفظ کند.»، توجه ویژه داشته‌باشد.

مقدمه

سال ۲۰۲۱ برای نیکاراگوئه سال بسیار مهمی است و انتخابات ملی در نوامبر برگزار می شود.

نشانه‌های قوی وجود دارد مبنی بر اینکه رئیس‌جمهور دانیل اورتگا و جبهه‌ی آزادیبخش ملی ساندینیستا و FSLN[۱]ممکن است دوباره با سهم قابل توجهی از آرا انتخاب شوند. اما ایالات متحده چه چیزی برای نیکاراگوئه در نظر گرفته است؟ آیا آن‌ها بار دیگر برای خرابکاری در انتخابات و براندازی اراده‌ی مردم نیکاراگوئه تلاش خواهندکرد؟ و آیا نیکاراگوئه می‌تواند بار دیگر از حاکمیت و حق تعیین‌سرنوشت خود در برابر دخالت‌های ایالات متحده و سایر مداخلات خارجی مقاومت و از آن دفاع‌کند؟

استانداردهای دوگانه‌ی ایالات متحده

در ۷ ژانویه، جو بایدن، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، در پاسخ به حملات روز قبل به ساختمان کنگره‌ی ایالات متحده، گفت که اینها «حمله‌ای بی‌سابقه به دموکراسی ما، حمله‌ای آشکار به سنگر آزادی، در خودِ کنگره‌ی ایالات متحده بود. حمله‌ای به حاکمیت قانون، حمله به مقدس‌ترین تعهدات آمریکا : تصویب خواست مردم و انتخاب رهبری دولت آن‌ها بود.»

در همان زمان، مایک پمپئو[۲]، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا در توئیتی نوشت: «خشونت، امنیت دیگران را به خطر می‌اندازد… هم در داخل و هم در خارج غیرقابل تحمل است. بیایید سریعاً عدالت را برای جنایتکارانی که در این شورش شرکت کرده‌اند، به اجرا بگذاریم.»

با این حال، در نمایشی باورنکردنی، اما معمول از مظاهر استانداردهای دوگانه، ایالات متحده همچنان نشان می‌دهد که تمایلی به احترام به اراده‌ی مردم نیکاراگوئه ندارد و آن‌ها را مجاز به انتخاب مقامات سیاسی خود نمی‌داند. با اینکه بایدن خوشحال بود که اوباشی را که به ساختمان کنگره حمله‌کردند، را به عنوان «تروریست‌های داخلی» خطاب می‌کرد، دولت ایالات متحده از کسانی که اقدامات مشابهی را در نیکاراگوئه انجام دادند و به خشونت شدید در جریان کودتای نافرجام در سال ۲۰۱۸ دست‌زدند، با معرفی آن‌ها به‌عنوان «معترضان مسالمت‌آمیز»، آن ها را مورد حمایت کامل قرار داد.

تجاوزات آمریکا ادامه دارد.

در مورد نیکاراگوئه، اقدامات قهرآمیز غیرقانونی (معروف به تحریم) بخشی از پروژه‌ی بی‌ثباتی است که با کودتا آغاز شد. آن‌ها اراده‌ی ایالات متحده برای براندازی نظم سیاسی و نهادهای قانونی کشور را نشان می‌دهند و لفاظی اپوزیسیون سیاسی که دائماً خواستار چنین اقداماتی هستند، را تغذیه می‌کنند. این پروژه برای ایجاد فضایی مشقت‌بار شامل خشونت، هرج و مرج سیاسی و تحریم‌های اقتصادی به‌عنوان فهرست آخرین مرحله‌ی براندازی است. هدف چیست؟ خرابکاری عمدی در برگزاری انتخابات مقرر در قانون اساسی برای نوامبر ۲۰۲۱.

دولت دونالد ترامپ از زمان انتخابات نوامبر که جو بایدن پیروز شد، روند ثابتی از اعلامیه‌های تحریم را حفظ کرد. در دسامبر ۲۰۲۰ وزارت خزانه‌داری ایالات متحده مقاماتی از جمله معاون رئیس دادگاه عالی نیکاراگوئه، ماروین آگیلار[۳] را در لیست سیاه قرارداد. در ماه اکتبر، دکتر پل اوکوئیست[۴] مشاور نزدیک رئیس جمهور اورتگا و سخنگوی تغییرات آب و هوایی، به قول آن‌ها  «در تلاشی برای هدف قراردادن کسانی که با کمک به دولت اورتگا برای تضعیف دموکراسی ادامه می‌دهند»، تحریم شده بود.

این انگیزه‌ی تحریم‌ها علیه نیکاراگوئه به دسامبر ۲۰۱۸ بازمی‌گردد، هنگامی که ترامپ قانون «NICA» (قانون مشروط سرمایه‌گذاری نیکاراگوئه) [۵]را بیش از دو سال پس از تصویب پیش‌نویس قانون برای اولین بار توسط مجلس نمایندگان ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۱۶ امضا کرد. قانون NICA تلاشی برای استفاده از فشار اقتصادی برای بی‌ثبات کردن دولت و اقتصاد این کشور بود. هدف اصلی آن، این بود که دست نیکاراگوئه را از وام‌ها و کمک‌های مالی یا فنی از موسسات وام‌دهنده‌ی چندجانبه مانند بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، بانک توسعه‌ی بین‌آمریکایی[۶](IDB) و بانک آمریکای مرکزی برای یکپارچگی اقتصادی[۷] (CABEI)کوتاه کند.

ترامپ همچنین ( در نوامبر ۲۰۲۰) از تمدید یک سال دیگر یک فرمان اجرایی در رابطه با نیکاراگوئه خبرداد و اظهار داشت که این کشور «یک تهدید غیرعادی و فوق‌العاده برای امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده است.» این از نظر فنی به این معنی است که ایالات متحده ممکن است مجبور باشد در برابر چنین تهدیدی، دست به هر اقدامی (نظامی یا سایر اقدامات ) بزند.

یک سند وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده در نیکاراگوئه [۸] (RAIN) سال گذشته به بیرون درز کرد که در آن جزئیات چگونگی برنامه‌ریزی ایالات متحده برای مداخله در انتخابات امسال نیکاراگوئه توضیح داده شده بود. این سند نشان‌می‌دهد که چگونه آژانس توسعه‌ی بین‌المللی ایالات متحده (USAID)[۹] بر آن بود تا از مخالفان، باندهای جنایتکار و سایر اقدامات برای ایجاد سالی غیرمولد برای دولت نیکاراگوئه استفاده ‌کند. این سند نشان می‌دهد که اگر رئیس‌جمهور دانیل اورتگا دوباره پیروز شود، چگونه برنامه‌هایی برای سرنگونی او و دولتش از طریق خشونت اوباش با کمک مالی NGO های تحت حمایت آمریکا و هر وسیله‌ی ممکن دیگر وجود دارد.

با توجه به نظرسنجی‌های اخیر که حاکی از حمایت اکثریت مردم از دانیل اورتگا و FSLN و حداقلِ حمایت از اپوزیسیون پراکنده و تقسیم‌شده است، مایک پمپئو چندین بار با اپوزیسیون نیکاراگوئه در کاستاریکا دیدارکرد تا آن‌ها را وادارکند که برای تمرکز بر انتخابات آتی نوامبر، پشت یک نامزد متحد شوند، اختلافات خود را کناربگذارند. و حمایت مالی چند میلیون دلاری آمریکا از گروه‌های مخالف همچنان ادامه دارد.

دولت نیکاراگوئه در مواجهه با تجاوزات مستمر ایالات متحده، تصمیم خود را مبنی بر اینکه یک کشور حامی ایالات متحده در منطقه نباشد، بلکه استقلال ملی خود را حفظ نموده و به آهنگ ایالات متحده نرقصد، قاطعانه ابرازکرده است. این واقعیتی است که آمریکا آن را نمی‌پذیرد.  

آیا اوضاع در دوران جو بایدن تغییر خواهدکرد؟

اگرچه ممکن است لحن، سبک و ماهیت جو بایدن به‌طور قابل توجهی با سلف او متفاوت باشد، بعید است که سیاست ایالات متحده در قبال نیکاراگوئه به این زودی‌ها تغییر کند. از نظر سیاست داخلی، مطمئناً تغییرات مثبتی در رابطه با تغییرات آب‌و‌هوایی، روابط کار و سلامت و غیره وجوددارد. با این وجود، پس از کودتای نافرجام در سال ۲۰۱۸، بایدن به صورت محکمی پشت سر اپوزیسیون راست‌گرای نیکاراگوئه قرار گرفت و جامعه‌ی بین‌الملل را برای اقدام علیه رئیس جمهور اورتگا فراخواند و به دروغ اورتگا را برای خشونت در کشورش مقصر نشان‌داد. او در آن زمان اظهار داشت که باید از سوی جامعه‌ی بین‌الملل «فشار دائمی و فزاینده‌ای از جبهه‌های مختلف برای تلاش جهت تغییر آن وضعیت و برگزاری انتخابات آزاد بر نیکاراگوئه اعمال شود.»

معاون رئیس‌جمهور منتخب، کاملا هریس[۱۰] همچنین در یک رویداد کمپین انتخاباتی سپتامبر در فلوریدا از اورتگا به عنوان «دیکتاتور» یاد کرد و بایدن در سپتامبر سال ۲۰۲۰ با اشاره به تهدید ترامپ برای اخراج پناه‌جویان، در توییتی نوشت که «پناه‌جویان نیکاراگوئه‌ای که از ظلم و ستم فرار می‌کنند، شایسته‌ است که به پرونده‌هایشان رسیدگی شود. در عوض، ترامپ آن‌ها را بدون فرصتی برای پیگیری ادعاهایشان، دوباره به چنگال ظالمانه‌ی دانیل اورتگا بازمی‌گرداند.»

همچنین لازم به ذکر است که قانون NICA و تحریم‌های متعاقب آن علیه نیکاراگوئه تا به امروز به اتفاق آرا از سوی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان مورد حمایت قرارگرفته است.

انتخابات ۲۰۲۱ نیکاراگوئه

یک نظرسنجی گسترده که توسط شرکت مستقل نظرسنجی (M & R Consultores) در دسامبر سال ۲۰۲۰ انجام شد، نشان می‌دهد که جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی ساندنیست (FSLN) برتری بزرگی نسبت به مخالفان پراکنده و تقسیم‌شده دارد که فاقد حمایت و رهبری معتبری هستند. نتایج این نظرسنجی که به مقاصد رای‌دهندگان در آستانه‌ی انتخابات نیکاراگوئه در نوامبر سال جاری می‌پردازد، حاکی از حمایت ۵۳.۲ درصد از FSLN و ۸.۹ درصد از مخالفان است.

دلایل زیادی وجود دارد که FSLN را دارای شانس خوبی برای برنده‌شدن در ماه نوامبر نشان می‌دهد..

انتخابات سال ۲۰۰۶ شاهد بازگشت FSLN به قدرت تحت ریاست رئیس‌جمهور اورتگا پس از ۱۶ سال حکومت نئولیبرال بود و با بازگشت او، آغاز یک تحول بنیادین در جامعه‌ی‌ نیکاراگوئه مشاهده شد. خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش بلافاصله معکوس شد و دولت شروع به اجرای سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی کرد که بر توسعه‌ی انسانی متمرکز بود و به نفع فقیرترین و آسیب‌پذیرترین افراد جامعه طراحی شده بود. پنجاه و هشت درصد از بودجه‌ی سال ۲۰۲۱ به هزینه‌های اجتماعی اختصاص یافته است و بهداشت، آموزش، مسکن و برابری به عنوان حقوق بشر در نظر گرفته شده‌اند.

دستاوردهای دولت نیکاراگوئه از سال ۲۰۰۷

  • آموزش رایگان و در دسترس – نه تنها ارائه‌ی شهریه برای همه، بلکه کتاب و لوازم، مسکن، غذا و لوازم بهداشتی برای بخشی از دانشجویان دانشگاه که به اندازه‌ای فقیرند که نمی‌توانند غذای خود را تهیه‌کنند، و ارائه‌ی وعده‌ی غذایی رایگان برای حدود ۱.۲ میلیون کودک (جمعیت نیکاراگوئه ۶.۵ میلیون نفر است). بعلاوه از سال ۲۰۰۷ بیش از ۷۷۰۰ مدرسه ساخته یا بازسازی و تجهیز شده است.
  • مراقبت‌های بهداشتی رایگان– هزینه های بهداشت از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ به میزان ۳۱.۸ درصد افزایش یافته است. دولت از سال ۲۰۰۷ تاکنون ۱۸ بیمارستان پیشرفته ساخته است و هفت بیمارستان دیگر نیز در دست ساخت هستند. ده‌ها کلینیک بهداشتی نیز ساخته شده و تعداد پزشکان و پرستاران و تکنسین‌های آموزش دیده از ۲۲،۰۸۳ به ۳۶،۶۴۹ نفر افزایش یافته‌است. دولت تأسیسات و تجهیزات آزمایشی جدید، ایستگاه‌ها و دستگاه‌های دیالیز بیشتر، مراکز درمانی سرطان ایجاد کرده و با ایجاد خانه‌های انتظار زایمان(Casas Maternas)  که زنان باردار روستایی می‌توانند برای مراقبت و نزدیک بودن به بیمارستان به آن‌ها مراجعه کنند، ۶۸ درصد از مرگ‌ومیر مادران و ۶۱ درصد از مرگ‌ومیر نوزادان را کاهش داده‌است. درمان سرطان، پیوند کلیه و دیالیز همگی رایگان هستند. به‌جای واردات همه‌ی داروها، آزمایشگاه‌های شیمیایی جدیدی برای ساخت دارو در نیکاراگوئه ایجادشده‌است و دولت نیز آزمایشگاهی برای ساخت واکسن ایجاد‌کرده و یک برنامه‌ی واکسیناسیون قوی دارد که رایگان است. مدل مراقبت بهداشتی نیکاراگوئه متمرکز بر جامعه بوده و مبتنی بر تأکید بر پیشگیری است و برنامه‌ی منظمی از نمایشگاه‌های سلامت جامعه و کلینیک‌های سیار وجوددارد که مراقبت‌های بهداشتی را مستقیماً به همه‌ی محله‌ها ارائه‌می‌دهد.
  • از سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ بیش از ۳۱،۰۰۰ خانه‌ی ارزان‌قیمت ساخته خواهد شد.
  • یک شبکه‌ی ایمنی اجتماعی برای خانواده‌های آسیب‌پذیر ایجاد شده است که بسته‌های غذایی و سایر وسایل ضروری را به آن‌ها ارائه می‌کند.
  • وام‌های کم‌هزینه (کم‌بهره) عمدتاً برای کمک به زنان جهت ایجاد مشاغل کوچک داده‌می‌شود.
  • در سال ۲۰۲۰ برای ۵۰،۰۰۰ مزرعه‌ی کوچک خانگی تأمین مالی فراهم شد، شغل و حاکمیت غذایی را فراهم‌ و محصولاتی را برای فروش آماده‌کرد و از این طریق درآمدی برای خانواده‌ها فراهم‌کرد (نیکاراگوئه اکنون از نظر مواد غذایی ۹۰٪ خودکفا است).
  • دسترسی گسترده به برق که از ۵۴ درصد در طول سال‌های نئولیبرالی اکنون به ۹۸.۵ درصد از کل کشور رسیده است ( تا سال ۲۰۲۵ تقریباً به ۱۰۰ درصدخواهد رسید) – و پیشرو در مبارزه با تغییرات آب‌و‌هوایی با بیش از ۸۰ درصد منابع تجدیدپذیر (در مقابل کمتر از ۲۵ درصد در سال ۲۰۰۶)
  • رتبه‌ی پنجم در شاخص برابری جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد، بالاترین رتبه غیراسکاندیناوی
  • بی‌سوادی (که در سال ۲۰۰۶ برابر ۳۶ درصد بود) عملاً از بین رفته‌است.
  • آب آشامیدنی در ۹۵ درصد خانه‌ها (در مقایسه با ۶۵ درصد در سال ۲۰۰۶)
  • بهترین جاده‌های منطقه (جاده‌های آسفالت‌شده ۶۰۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۷) و ایجاد یا بهسازی پارک‌هایی که همگی دسترسی به اینترنت رایگان دارند.
  • ایجاد مجدد ایستگاه‌های ‌پلیس زنان که به‌صورت خاص به پایان‌دادن به خشونت علیه زنان اختصاص‌داده‌شده‌است
  • امن‌ترین کشور آمریکای مرکزی
  • افزایش ۳۵ درصدی تولید ناخالص داخلی طی ۱۱ سال

نیکاراگوئه در سال ۲۰۲۰ نه‌تنها با همه‌گیری کووید-۱۹ مواجه شد، بلکه با تأثیرات دو طوفان شدید طبقه‌ی ۴ نیز مواجه‌شد که تنها در دو هفته در ماه نوامبر نیکاراگوئه را درنوردید. تدابیر اتخاذ شده توسط دولت نرخ مرگ‌و‌میر ناشی از ویروس کرونا را یکی از پایین‌ترین نرخ‌ها در جهان نگه‌داشت، همزمان دولت به‌سرعت و کارآمد به طوفان‌ها واکنش‌نشان‌داد و کمک‌های فوری و امدادرسانی به آسیب‌دیدگان ارائه کرد.

بازگشت به نئولیبرالیسم؟

در سال ۱۹۹۰ بسیاری از نیکاراگوئه‌ای‌ها عملاً توسط ایالات متحده مجبورشدند با اکراه بپذیرند که جنگ کنترا[۱۱]و تحریم ایالات متحده در صورت رای‌دادن آن‌ها به باقی‌ماندنِ جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی ساندنیست‌ها (FSLN) در قدرت، تداوم خواهد یافت. در واقع، دولت ایالات متحده اعلام‌کرد که تنها درصورتی به نیکاراگوئه کمک‌خواهد‌کرد که ائتلاف سازمان ملل متحد تحت حمایت ایالات متحده انتخاب‌شود. در همان زمان، برخی از محله‌ها، تهدید به قتل در صورت رای‌دادن به FSLN در انتخابات، را گزارش‌کردند. نتیجه این بود که ائتلاف UNO به‌رهبری ویولتا چامورو[۱۲] با ۵۵ درصد آرا، در برابر ۴۱ درصد دانیل اورتگا و FSLN برنده‌ی انتخابات شد. آنچه این رویداد به دنبال داشت، ۱۶ سال حکومت نئولیبرالی بود که نیکاراگوئه را به‌زانو‌درآورد.

دولت های دست‌راستی متوالی، بهداشت، آموزش، برق و مخابرات را خصوصی‌کردند. هزینه‌های عمومی در همه‌ی حوزه‌ها به حداقل کاهش‌یافت. خدمات عمومی ازبین‌رفت و دو سوم کارکنان بخش دولتی شغل خود را ازدست‌دادند. نتایج این بود که در سال ۲۰۰۷، FSLN وارث کشوری با بالاترین نرخ فقر و فقر شدید در منطقه، بی‌سوادی و نابرابری اجتماعی و دسترسی اندک به فرهنگ یا ورزش‌ شد. این کشور عملاً فلج شده‌بود، با خاموشی انرژی بیش از ۱۲ ساعت در روز و بدترین جاده‌ها در منطقه. والدین مجبور شدند بین فرستادن فرزندان خود به مدرسه و گذاشتن غذا روی میز یکی را انتخاب کنند.

اگر ایالات متحده راه خود را پیش بگیرد، با نگاهی به وضعیت هندوراس، خطرات برای نیکاراگوئه آشکار است. در سال ۲۰۰۹ یک کودتای نظامی تحت حمایت ایالات متحده، مانوئل زلایا[۱۳]، رئیس‌جمهور منتخب دموکراتیک هندوراس را برکنارکرد و یک رژیم دست‌راستی را برسرکارآورد. خشونت در این کشور افزایش‌یافت و تا سال ۲۰۱۲ هندوراس بالاترین میزان قتل را در جهان داشت. رئیس‌جمهور خوان اورلاندو هرناندز[۱۴]، یک جناح راست سرسخت و متحد ایالات متحده، سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی و اقدامات ریاضتی وحشیانه‌ای را تحمیل‌کرد که به‌طور قابل‌توجهی فقر را افزایش‌داده و باعث افزایش سرسام‌آور نابرابری شده‌است. هندوراس با ۶۷ درصد جمعیت زیر خط فقر، اگر نگوییم فقیرترین، به یکی از فقیرترین کشورها در کل آمریکای لاتین تبدیل شده‌است. مطالعات نشان می‌دهد که ۵۰ درصد از هندوراسی‌ها بیکار هستند و ۷۷ درصد از کودکان هندوراسی در خانواده‌هایی زندگی‌می‌کنند که در فقر هستند. از هر پنج کودک، یک کودک از سوء‌تغذیه‌ی مزمن رنج می‌برد. و تنها ۵۸ درصد به مدرسه می‌روند. و فقر فقط بدتر‌می‌شود. با درگیرشدن روزافزون ارتش در امنیت داخلی، و تثبیت قدرت تحت رهبری هرناندز، کشتار فعالان به‌شدت افزایش‌یافته‌است. برتا کاسرس[۱۵]، فعال محیط زیست مشهور جهان و یکی از سرشناس‌ترین اعضای جنبش مقاومت ضدکودتا، در سال ۲۰۱۶ ترور‌شد. افسران واحدهای نظامی هندوراس که توسط ایالات متحده آموزش‌دیده‌اند، در قتل او دست داشته‌اند.

اپوزیسیون مورد حمایت ایالات متحده هرگز در نیکاراگوئه، سرفرودنیاورده‌است تا فقرا را در تصمیم‌گیری‌های خود دخالت دهد، بلکه درعوض به وزارت امور خارجه و کنگره‌ی آمریکا دویده تا مداخله‌ی آن‌ها را درخواست‌کند و از تحریم‌ها علیه کشور خود دفاع‌کند تا تنها هدف خود را محقق‌کند: تصرف قدرت. قصد آن‌ها و ایالات متحده، ایجاد وضعیتی از هرج‌ و مرج و نابسامانی است به‌صورتی که «تغییر رژیم» خشونت‌آمیز را به‌همراه داشته‌باشد. دراین‌صورت، نیکاراگوئه‌ای‌ها مطمئناً شاهد بازگشت به روزهای سیاه نئولیبرالیسم خواهند بود و این کشور احتمالاً به هندوراس دیگری تحت تسلط ایالات متحده تبدیل خواهد شد.

نتیجه

سال۲۰۲۱ باید سال بهبود برای نیکاراگوئه باشد. اقتصاد کمترین آسیب را در آمریکای مرکزی از این همه‌گیری دیده است، اما برای بهبود اثرات همه‌گیری و دو طوفان، و ناگفته نماند کودتای ۲۰۱۸ ، به تلاش عظیم و حمایت مستمر بین‌المللی نیازدارد، به‌خصوص اگر دولت بایدن بخواهد به تحریم‌ها و تلاش برای تغییر رژیم در این کشور ادامه دهد.

نیروهای مترقی در سرتاسر جهان باید تلاش‌های همبستگی خود را دو چندان کنند تا اطمینان حاصل کنند که نیکاراگوئه زنده می‌ماند و حق‌دارد بدون مداخله‌ی خارجی، حاکمیت خود و حق خود را برای تعیین آینده‌ی خود به‌منظور تعمیق و تحکیم برنامه‌های اجتماعی مترقی خود حفظ کند.[۱۶]


[۱] Sandinista National Liberation Front  (FSLN)

[۲] Mike Pompeo

[۳] Marvin Aguilar

[۴] Dr Paul Oquist

[۵] Nicaraguan Investment Conditionality Act (Nica Act)

[۶] Inter-American Development Bank (IDB)

[۷] Central America Bank for Economic Integration (CABEI)

[۸] Responsive Assistance in Nicaragua (RAIN)

[۹] United States Agency for International Development(USAID)

[۱۰] Kamala Harris

[۱۱] کنتراها گروه‌های شورشی دست‌راستی تحت حمایت و پشتیبانی مالی ایالات متحده بودند که از سال ۱۹۷۹ تا اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ در مخالفت با حکومت مارکسیست ساندینیستی دولت بازسازی ملی در نیکاراگوئه که در سال ۱۹۷۹ پس از انقلاب نیکاراگوئه به قدرت رسیدند، فعال بودند. در میان گروه‌های متضاد جداگانه، نیروی دموکراتیک نیکاراگوئه ((FDN)  به‌عنوان بزرگترین گروه ظاهر شد. در سال ۱۹۸۷، تقریباً همه‌ی سازمان‌های مخالف، حداقل به صورت اسمی، در مقاومت نیکاراگوئه متحد شدند.

در طول جنگ خود علیه دولت نیکاراگوئه، کنتراها مرتکب نقض حقوق بشر متعدد و استفاده از تاکتیک‌های تروریستی شدند. این اقدامات اغلب به صورت سیستماتیک به عنوان بخشی از استراتژی کنتراها انجام می‌شد. حامیان کنتراها سعی‌کردند این تخلفات را کم اهمیت جلوه دهند، به‌ویژه دولت ریگان در ایالات متحده، که درگیر کمپین تبلیغات سفید برای تغییر افکار عمومی به نفع کنتراها بود، در حالی که به طور پنهانی کنتراها را به حمله به اهداف غیرنظامی تشویق می کردند.

از همان ابتدا، این شورشیان از حمایت مالی و نظامی دولت ایالات متحده برخوردار شدند و اهمیت نظامی آن‌ها به طور قطعی به آن بستگی داشت. پس از اینکه حمایت آمریکا توسط کنگره ممنوع شد، دولت ریگان به طور مخفیانه آن را ادامه داد. این فعالیت های غیرقانونی در ماجرای ایران-کنترا به اوج خود رسید. (م-نقل از ویکی پدیا)

[۱۲] Violeta Chamorro

[۱۳] Manuel Zelaya

[۱۴] Juan Orlando Hernández

[۱۵] Berta Cáceres

[۱۶] تأکید از مترجم است.

https://akhbar-rooz.com/?p=131944 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x