پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

نگاهی کلی به روان تو در توی ما ایرانیان – اشکبوس طالبی

شايد چندان بيراه نباشد كه بگويم ما، در بیرون مسلمان اموی شده ایم و در درون سربازان پیاده عباسی. حداقل بطور آگاهانه دو شخصيت كاملا متمايز داريم: يكي شخصيت بروني و آشكار ماست كه همه می بينند و يكی شخصيت سايه و پنهان ما كه خود می بينيم ولي ديگران نمی بينند. اين دو شخصيت دوگانه و ناهمگون در بيشتر مواقع هركدام ساز خود را می زنند و اصلا هماهنگ هم نيستند و ما خود بر این نا هماهنگی و دوکانگی اگاهیم!؟ یعنی یاد گرفته ایم که با مهارت دروغ بگوییم! هم آن باشیم و هم این!
اشکبوس طالبی، روانشناس

شاید چندان بیراه نباشد که بگویم ما، در بیرون مسلمان اموی شده ایم و در درون سربازان پیاده عباسی. حداقل بطور آگاهانه دو شخصیت کاملا متمایز داریم: یکی شخصیت برونی و آشکار ماست که همه می بینند و یکی شخصیت سایه و پنهان ما که خود می بینیم ولی دیگران نمی بینند. این دو شخصیت دوگانه و ناهمگون در بیشتر مواقع هرکدام ساز خود را می زنند و اصلا هماهنگ هم نیستند و ما خود بر این نا هماهنگی و دوکانگی اگاهیم!؟ یعنی یاد گرفته ایم که با مهارت دروغ بگوییم! هم آن باشیم و هم این!

شاید این ویژگی روان پیچیده و چند گانه و کمپلکس شخصیت بخش بزرگی از ما ایرانیان بالای ۴٠ سال است که قابل شناخت هم نیستیم. که در فکر خودمان یک جور آدم هستیم؛ دمکرات و ضد تبعیض و مدرن و رو راست ولی در بیرون در رابطه با خواهر و مادرمان، پدر متعصب و نسبت به منتقدین و مخالفین خود، دفاعی و پرخاشگر و نسبت به دوستانمان تنگ نظر و گاهی حسود می شویم. وقتی به غرب می آییم از غربی ها، غربی تر ولی در درون از شرقی ها شرقی تر می شویم و به آمریکا و انگلیس بد و بیراه می گوییم و به یاد ایران عزاداری می کنیم و دلمان برای وطن کباب می شود، استاد فیزیک می شویم و در کانادا و آمریکا برای زین العابدین بیمار، آش شله زرد پخش می کنیم و در حرف مرگ بر جمهوری اسلامی می گوییم ولی سالی یکبار را برای جراحی های زیبایی به تهران و مشهد می رویم و هر ۴ سال یکبار انگشت رنگ می کنیم و زنده باد می گوییم!؟. هنوز بین ایرانی بودن و مسلمان بودن خود، تکلیف خود را روشن نکرده ایم! معلوم نیست که به آیین زرتشتیم یا با فرهنگ ایران باستان سرخوشیم و یا مسلمان اموی یا عباسی یا موالی و اصحاب ذمه هردو!؟

ذهنیت و نگاه مان به زندگی، انسان و اخلاق مذهبی ودینی است ولی رفتار مان غرب گرایانه و غیر دینی است، شب ها با دوستان پارتی داریم و به دنبال مشروبات برند خارجی هستیم و روزها به تسبیح و سجاده و مسجد و نماز جماعت از دیگران جلوتر می رویم! هم مرگ بر آمریکا می گوییم و هم روزها در دبی و ترکیه و لهستان و ارمنستان سرگردانیم برای ویزای آمریکا و کانادا!

ظاهرا خیلی ضد عرب هستیم و از حمله اعراب به ایران دلمان خون است و هنوز آه وناله سر می دهیم و در همان حال خودمان را مسلمان شیعی و حتی غلاظ می دانیم. گاهی می شویم ابومسلم خراسانی و از بیرون بر امویان می شوریم و در درون همان اسلام اموی را تا قطره آخر سر می کشیم و از عقرب اموی به مار اسلام شعوبی پناه می بریم ! رهبران مان هم بالکل مرگ بر آمریکا می گویند ولی اختلاس می کنند تا بچه هایشان به آمریکا بروند و در آنجا زندگی کنند و عروس هایشان فرزندان شان را در پاریس و لندن و واشنگتن متولد کنند تا شهروند آن کشور ها بشوند. دانشگاه ها را می بندند و یا حوزه می کنند که غربی هستند و لی خودشان و فرزندان شان دانشگاه نرفته به القاب دکتر و مهندس معرف خاص و عام می شوند حتی اگر دیپلم عادی هم نگرفته باشند!. بزرگترین کشور شیعه اسلامی می شویم ولی با چین و روس و کوبا دست در دست هم داریم .راستی ما کی هستیم و چه می خواهیم ؟

شاید چندان بیراه نباشد که بگویم : ما (بخش بزرگی از ایرانیهای بالای ۴٠ سال )، در بیرون مسلمان اموی شده ایم و در درون سربازان پیاده عباسی.! حداقل بطور آگاهانه دو شخصیت کاملا متمایزداریم: یکی شخصیت برونی و آشکار ماست که همه می بینند و یکی شخصیت سایه و پنهان ما که خود می بینیم ولی دیگران نمی بینند. این دو شخصیت دوگانه و ناهمگون در بیشتر مواقع هرکدام ساز خود را می زنند و اصلا هماهنگ هم نیستند و ما خود بر این نا هماهنگی و دوکانگی اگاهیم!؟ یعنی یاد گرفته ایم که با مهارت دروغ بگوییم! هم آن باشیم و هم این!

در همین واشنگتن دی سی به یک نشست سیاسی دعوت شده بودم که سخنرانان به نامی از چهار گوشه دنیا دعوت شده بودند برای سخنرانی حضوری و از راه دور. گردهمآیی درسالن بزرگ یک دانشگاه بزرگ در قلب واشنگتن بود! ولی از جمعیت ۶۰۰ هزار نفری ایرانیان منطقه واشنگتن، ویرجینیا و مریلند فقط ۴۸ نفر آمده بودند و با گروه ١٢ نفره بر گزار کننده جمعا ۶۰ نفر شده بود، برایم تکاندهنده و سوْال برانگیز بود که راستی چرا !

راستی کدام شخصیت ما نمی گذارد تا مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهیم ؟ شخصیت سایه یا شخصیت روز؟! شخصیت اموی یا عباسی یا شخصیت ایرانی و مسلمان ما؟ و یا بی اعتمادی نهادینه شده خودمان بر خودمان و لاجرم بر دیگران؟

این است که می گویم تفکر ورفتارما باهم نمی خوانند وًما یاد گرفته ایم که شخصیت سایه یا درونی خود را آفتابی نکنیم تا از ضربه دورباشد!؟ این دوگانگی و عدم هماهنگی شخصیت فردی ما با شخصیت اجتماعی ما زمینه تضاد در تفکر و رفتار ما را سبب شده که به آن cognitive dissonanceمی گویند که زمینه اضطراب ( anxiety ) ما را فراهم می کند وموجب خود تخریبی ( افسردگی)و دیگر تخریبی (خشونت) ما شده است و شوربختانه این چرخه معیوب را نمی بینیم و از قبول واقعیت طفره می رویم وًبرای خود فریبی ودیگر فریبی دلیل تراشی می کنیم. و امروزمان را به فردا و فردایمان را به دیروز و هنوز می دوزیم

جالب تر و مایوس کننده تر از همه این است که رهبران سیاسی و روشنفکران ما هنوز پس از چهل و اندی سال، بحث شان در مورد تضاد های جامعه، حل نشده است!؟ بین تضاد خلق با امپریالیزم و یا تضاد کار و سرمایه یا تضاد دولت وملت به نتیجه نرسیده اند و در همین ۴٠ سال، چین و کره و سنگاپور و مالزی و امارات و قطر و ترکیه و ویتنام و عمان وارد باشگاه اقتصادهای بزرگ جهانی می شوند و رشد اقتصادی دوً رقمی دارند !؟ ولی ما هنوز در حل مشکل تخم مرغ مانده ایم.

مهمترین شاخصه رفتاری ما ، سرزنش کردن دیگران و آنها را مقصر کم کاری های خود قلمدادکردن است !؟

رضا شاه را انگلیسی و گاهی آلمانی و گاهی قزاق روسی قلمداد می کنیم که مشروطه را دستبند زد و به زندان فرستاد. توده ای را را نوکر استالین و خود فروخته و شاه را مقصرو نوکر سالیوان، چپ ها را خائن و ضد دین و آخوند ها را انگلیسی و اسلام شان راعربی، ملیون را ساده ومحافظه کار وطرفداران زبان مادری را تجزیه طلب ومخالفین همین نظام را جیره خوار ترامپ و پمپئو قلمداد می کنیم !؟ ودر همین حال از آنها می خواهیم که بیایند و این آخوندها را بریزند دریا و ایران را دوباره بدهند دست همان هایی که دیروز با هیاهو بیرون شان کرده بودیم.!؟

۴١ سال است یک گروه کوچک آخوند ( از غار در آمده)، سرنوشت ٨٠ ملیون ایرانی را بدست گرفته اند و منطقه را هم از مسیر زندگی عادی منحرف کرده اند هم ما را به بازی گرفته اند و هم اروپا را و متاسفانه موفق شده اند که از ما هم آدم های سلطه جو و یا سلطه پذیر بسازند! و ما این واقعه را چندان جدی نگرفته ایم یا چمدان ها را هنوز باز نکرده ایم و یا بنوعی با آن سازگار شده ایم !؟

شاید که نسل جدید کاملا داستان دیگری دارد که تا حد زیادی با نسل ما متفاوت است و پرسشگر است و با ( ما) یکی نیست!؟ و برای خودشان یک ( ما) ی دیگر ساخته اند.

جالب این است که ما یک شاه در تبعید داریم و یک رییس جمهور مرد و یک رییس جمهور زن که ۴٠ سال است که به ایران می روند ولی هرگز نرسیده اند و و یک نخست وزیر مقتول و یک نخست وزیر زندانی و یک شهبانوی سرگردان و دو سه تا هم دولت در تبعید و یکی دوتا هم دولت موقت و یکی دوتا هم آیت اله سبز و سکولار و دو سه تا هم حزب انقلابی مسلح و رهایی بخش داریم و چندتا هم اتحاد جمهوریخواهان، یکی هم شورای سلطنت و یکی هم شورای گذار داریم! و یکی هم شورای ملی مقاومت که همه در حرف شورایی عمل می کنند ولی در عمل یکنفر برای سالیان دراز همه کاره است ! تقریبا همه هم می خواهند رهبر آینده ایران متکثر و رنگین کمانی بشوند!

بقول آمریکایی ها : Too many chiefs not enough Indians . یعنی این همه رهبر ولی از سرباز و لشکر خبری نیست.

کاش کمی جدی تر می شدیم و از شوخی دست بر می داشتیم و از دلیل تراشی های دفاعی فرا می رفتیم و از خودمان، شخص خودمان شروع می کردیم وهمانطور که هستیم باشیم و در حد توان خود فقط یک شمع روشن می کردیم و یا یک خشت افتاده را سر جایش می گذاشتیم تا در ۴٠ ساله دوم کمتر وکمتر خشت بگذاریم و بیشتر خانه بسازیم وکار بکنیم و نه کارهای بزرگ، بلکه از کارهای کوچک شروع کنیم و لی مداوم و آه و زاری و شکایت را هم کنار بگذاریم.

طبیعتا، من هم که این سخن های تحلیلگرانه وکلی و قشنگ را ردیف کرده ام، مثل شما ایرانی هستم و همان کار های شما را می کنم ولی نه ریییس جمهور هستم و نه حزب آلترناتیو برپا می کنم و نه در فکر آن هستم که کاری کنم کارستان. فقط برشی ( snap shot ) از مشاهداه ۶۰-۵۰ ساله ام را با شما در میان می گذارم . همین

اگراشتباه دیده ام ، شما راهنمایی کنید . ممنون-

اشکبوس طالبی- روان شناس-مریلند ( زنجیران)

https://akhbar-rooz.com/?p=132739 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
2 سال قبل

بگذریم از اینکه خود اشکبوس “نام یکی از پهلوانان شاهنامه فردوسی است که به افراسیاب در جنگ با ایرانیان کمک کرد.”.

اشکبوس, ویکیپدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%B3

peerooz
peerooz
2 سال قبل

“از کجا میآئی ای فرخنده پی”؟
جناب طالبی, ( زنجیران) در کجای مریلند واقع شده است؟
حال و کیفیت ما بازتاب تاریخ ماست. پس از هخامنشیان و پارت ها که مطمئن نیستیم “ایرانی” بودند و ساسانیان, حکومت های شتر گاو پلنگی از عرب و ترک و فارس و لر و غیره در این سرزمین پهناور فرمانروایی کردند, تا سر انجام ترکان اردبیلی, ایران کنونی را به وحود آوردند. و این ایران از چندی بعد از آن تا کنون صحنه تاخت و تاز روس و انگلیس و امریکا و غیره بوده و هست که “می آیند و میروند و باکسی هم کاری ندارند”!! از این معجون ست که ( زنجیران) سر از مریلند در میآورد.

اشكبوس طالبي
اشكبوس طالبي
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

سلام آقای فیروز
زنجیران روستایی است کوهستانی با باغ های سیب و چشمه های کوهستانی در ٧٠ کیلومتری جنوب شیراز که کودکی و نوجوانی ولاجرم تا حدی میانسالی مرا ساخته است و من باغچه ای ساخته ام در مریلند و اسمش را گذاشته ام زنجیران و تصمیم گرفتم تا از کسی هم اجازه نگیریم . ممنون از پرسایی
شما- اشکبوس

peerooz
peerooz
2 سال قبل

جناب طالبی,
با تشکر از توضیح. میگویند یکی کمه, دوتا غمه, سه تا خاطر جمعه. گشت من در اینرنت, ( زنجیران) را فقط در فراهان یافت و از دوتای دیگر خبری نبود. گناه این بی خبری به گردن ویکیپدیاست. با عرض معذرت بسیار که در مثل مناقشه نیست و با توصیف خلقیات ما ایرانیان که فرمودید, اشکبوس شاهنامه ای ضد ایران, باید از حمام گرم ایران آمده باشد که در مریلند, ( زنجیران) ایرانی بسازد. با پوزش و تشکر مجدد.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

ادامه,
ضمنا با توحه به خلقیات ما ایرانیان که فرمودید, مانند خود من “این غضب وین خشم هم از پیری” و نسخه برابر اصل است: “…. تصمیم گرفتم تا از کسی هم اجازه نگیریم.”!

ابراهيم
ابراهيم
2 سال قبل

بسیار جالب بود و با اهمیت که چندگونگی درونی و بیرونی ما را به بحث کشیده است. درمان هر بیماری اول از شناخت آن شروع میشود!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x