آغوشِ اشتیاقت باز است تا به رویم
پر میکشد به پرواز شهبازِ آرزویم
چون چشم میگشایم بر برکهی نگاهت
نقشی ز شادمستی ست تصویرِ رو به رویم
لب گر نمی گشایم در آستانِ حُسنت
در ساحتِ سخن نیست امکانِ گفتگویم
در فُرصتای امکان مرزِ نهایتی نیست
تا گسترای عشق است میدانِ جستجویم
در راهِ قهر و کینه لنگانه لنگ پایم
در صحنِ مهر ورزی رهوارِ تیزپویم
از جوش مانده هرچند در خُم شرابِ شهوت
شور و شراره برجاست در جامِ کام جویم
پیرانه سر مپندار مستی به ساغرم نیست
پر کن پیاله ای یار دُردی ست در سبویم
از عشق برنتابم، گو گر به گِردِ گیتی
بر بادِ هرزه گو رفت آوارِ آبرویم