شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

“طریقت” که س نه زانی – ایرج فرزاد

تلاش پنهان دوایر امنیتی و اطلاعاتی برای نشان دادن نفوذ طریقت که س نه زانی در میان بخشی از عقب مانده ترین “خواهران” یک محله حاشیه ای، گره بر باد است. چه، برخلاف دوره در بورس بودن اسلام در ایام شاه در مساجد و نزد موجوداتی چون طالقانی و شریعتی و مجاهدین رنگارنگ اسلامی و...

تلاش پنهان دوایر امنیتی و اطلاعاتی برای نشان دادن نفوذ طریقت که س نه زانی در میان بخشی از عقب مانده ترین “خواهران” یک محله حاشیه ای، گره بر باد است. چه، برخلاف دوره در بورس بودن اسلام در ایام شاه در مساجد و نزد موجوداتی چون طالقانی و شریعتی و مجاهدین رنگارنگ اسلامی و انقلاب اسلامی، این “طریقت”، تاریخی سرشار از ارتجاع، جاسوسی و فساد را در مهد خود، “عراق”، دارد

ایرج فرزاد

در روزهای اخیر تعدادی از “خواهران” محله شریف آباد سنندج، خانقاه شیوخ کەس نەزانی را با بیرق و علم و کُتل، افتتاح کردند.

برای کسانی که با تاریخ مبارزات مردم کردستان ایران و بویژه سنندج علیه شیوخ مرتجع و همواره جاسوس و مزدور دستگاههای اطلاعاتی رژیم شاه یا آشنا نیستند و یا عمدا نادیده میگیرند، یادآوری چند حقیقت در این مورد، میتواند روزنه ای به فلسفه سرهم بندی کانون ارتجاع کەس نەزانی در سنندج باشد. اینکه رژیم جمهوری اسلامی، برنامه ریزی شده، وزن و نفوذ ارتجاع “طریقت” کەس نەزانی را، آنهم در شهر سنندج، برای برجسته کردن آن باورهای خرافی در برابر یک تاریخ واقعی و سطح درک و توقعات و دستاوردهای مردم طی مبارزاتی عظیم و افسانەای در بوق و کرنا میکنند، گوشه ای از چسییدن به یک تخته پاره فرسودە در ایام سقوط و فروپاشی رژیم اسلام سیاسی در ایران است. این سنگر پوشالی و مقوائی است.

به چند دلیل روشن:

اگر در دوره رژیم سلطنت، دایر کردن “حسینیه ارشاد” توسط علی شریعتی ورفسنجانی و شرکاء، دورنمائی از یک آلترناتیو اسلامی و “مستضعف پناه” را در میان اقشار وسیع حاشیه نشینان شهرهای بزرگ و خیل گسترده رو به انقراض در نتیجه سیطره تولید سرمایه داری و به یاری و کمک سوسیالیسم خلقی حاکم بر چپ موجود و از جمله “قسط اسلامی” مجاهدین خلق، ترسیم کرده بود، تکرار آن سناریو حتی کمدی نخواهد بود. اسلام سیاسی در ایران بیش از چهل سال است که نشان داده است جامعه را با قتل عام و سرکوب و اختناق و فقر و گرسنگی در آستانه فروپاشی و سقوط مدنیت در ایران قرار داده است. خود اسلام و تفکر و سیاست اسلامی وبال گردن راس اسلام سیاسی شدە است. از طریقت مهجور و فاسد و جاسوس مسلک کەس نەزانی معجزەای ساخته نیست.

در حالی که رژیم اسلامی به هر تلاش دست میزند تا در نتیجه طغیان و شورش مردم، “اسلام” را به عنوان یک نیروی ذخیره ارتجاع و تحمیق و خرافه در دست دولتهای غربی از مهلکه نجات دهد، تلاش پنهان دوایر امنیتی و اطلاعاتی برای نشان دادن نفوذ طریقت که س نه زانی در میان بخشی از عقب مانده ترین “خواهران” یک محله حاشیه ای، گره بر باد است. چه، برخلاف دوره در بورس بودن اسلام در ایام شاه در مساجد و نزد موجوداتی چون طالقانی و شریعتی و مجاهدین رنگارنگ اسلامی و انقلاب اسلامی، این “طریقت”، تاریخی سرشار از ارتجاع، جاسوسی و فساد را در مهد خود، “عراق”، دارد. فقط به چند مورد اشاره میکنم که اسناد و مدارک بیشتر را میتوانید با سیرچ در گوگل در باره تاریخ این طریقت ارتجاع در عراق پیدا کنید. ناگفته روشن است که “حکومت اقلیم” کردستان، بویژه جناح اتحادیه میهنی مرحوم جلال طالبانی، در تلاش برای آرایش و بزک این طریقت غرق در ارتجاع و عقب ماندگی نقش زیادی داشتند و دارند. در طول دوران زعامت اینها، به قیمت تالان زندگی مردم موجودات اسلامی و نهادهای آن را گسترش داده و نیروی ارتجاع اسلامی را تتمه تحکیم ناسیونالیسم و کردایه تی کرده اند.

طبق اسناد غیر قابل انکار:

محمد، پسر شیخ عبدالکریم کس نزانی، پس از مرگ پدر در سال ۱۹۷۸، جانشین پدر شد. او که معروف بود آدمی عرق خور و به محله تن فروشان بغداد آمد و رفت دائمی داشت، در راس “طریقت” قرار گرفت. جناب شیخ عبدالکریم، با آغاز َ”شورش کرد”، “جاش” رژیم صدام بود و همین “شیخ محمد” پسرش فرمانده و سرپرست “فوج جاش” های کرد را بر عهده داشت و در میان مردم کرد زبان به “جاش درویش” ملقب بودند. این سکت فوق ارتجاعی تا زمان “آش بتال”، یعنی پایادن دادن به مبارزه مسلحانه توسط ملا مصطفی بارزانی در پی توافق الجزایر بین شاه و صدام در سال ۱۹۷۵، در تمامی جنگها در کنار نیروهای صدام بودند. اینها در تمام آن دوره رابطه نزدیکی با “بارزان تکریتی” و “فاضل براک” از روسای دوائر امنیتی صدام حسین داشتند و در رابطه با تنش ها بین رژیم شاه و صدام، به جاسوسی برای دستگاههای امنیتی و مخابرات عراق مشغول بودند. پس از سقوط رژیم صدام، اینها ارباب عوض کردند و به خبر چینان سیا و دوائر امنیتی آمریکا تبدیل شدند. “نفوذ” این طریقت در میان بخشی از اقشار عقب مانده سنندج، محصول آن پیشینه و آن میراث و کارنامه ننگین و بدنام است. جهت اطلاع خواهران “فرمانبر و پارسا”، باید گفت که “خلیفه” شیخ عبدالکریم در سنندج، در ایام جلال و جبروت ساواک “خانقاه” پیر طریقت شان را اداره میفرمودند، به عنوان یک پدو فیل کثیف و بدنام، از جانب مردم سنندج شناخته شده بود. از این نظر “افتتاح” دگر باره چنان لانه فسق و فجوری باید موجب شرم باشد. ننگتان باد.

خیر خواهر کس نزانی ها! تخته پاره زوار در رفته شما برای نجات خود شما و طریقت غرق در ارتجاع و جاسوسی و مزدوری و تجاوز به کرامت انسان، و از آن طریق خدمت فی السبیل اله برای نجات خود ستون اسلام سیاسی در ایران، فقط از شما مظهر حماقت و اسباب تمسخر و تحقیر بیادگار خواهد گذاشت.

برای این عاقبت شوم، و در برابر مردم کردستان ایران و سنندج، هم اکنون باید چاره ای برای روزهائی بیاندیشید که کل نکبت اسلام سیاسی نه فقط در ایران و عراق که از معادلات سیاسی جهان لایروبی خواهد شد، البته اگر اسارات شما در ارتجاع و خود فریبی و عوام فریبی اجازه بدهد که بفهمید مغزی برای اندیشیدن در کله تان دارید.

۸ دسامبر ۲۰۲۱

ایرج فرزاد

https://akhbar-rooz.com/?p=134625 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نسان نودینیان
نسان نودینیان
2 سال قبل

به این نوشته خوب امتیاز میدهم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x