جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

“آن ماهیَک” و چند سروده ی منتشر نشده ی دیگر – اسماعیل خویی

داغ

شبنم چو به برگِ لاله ای بنشیند،

شبنم را لاله اشگِ خود می بیند.

امّا، چو خُنَک نسازدش داغ این آب،

آهسته، نسیمِ اشگ ِ او برچیند.

دوازدهم مهر۱۳۹۶
بیدرکجای لندن

دو پیشتاز
سرانِ فتنه گران اند، در سیاست و دین،

دو پیشتازِ تباهیگران، به روی زمین:

دوم، شغال وَشی خُدعه گر به نامِ «امام»؛

نخست، روبه واری دغل به نامِ «پوتین»!

هفدهم مهر۱۳۹۶
|بیدرکجای لندن

آماده شدن

دلشوره ات از بیمِ به چاه افتادن،

یا در تله در شبِ سیاه افتادن:

سخت است، ولی از این دوهم سخت تر است

آماده شدن بهرِ به راه افتادن.

هفدهم مهر۱۳۹۶
بیدرکجای لندن

ستواری ی باور

ای آن که، چو خواهند که داور باشی،

در عرصه ی داوری، دلآور باشی!

ستواری ی باور ار کند بی رحم ات،

ای کاش که سخت سُست باور باشی!

هجدهم مهر۱۳۹۶
بیدرکجای لندن

تنِ هومنِ من

در خاک، تنِ هومنِ من خاک شده ست؛

وز خاطرِ خلق یادِ او پاک شده ست.

کو همدلی، آه،تا ببیند به دل ام

غم، غم، خودِ غم چه مایه غمناک شده ست!

هجدهم مهر۱۳۹۶
بیدرکجای لندن

آن ماهیَک

آن ماهیَکی  که جانِ خود داد ز دست،

بود آن که به پروازِ کبوتر دل بست.

یک بار، چنان مستِ پریدن شده بود،

کز آب برون پرید و برخاک نشست!

هجدهم مهر۱۳۹۶
بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=134635 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x