سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

پرده اول: پرسشگری و شکستن سکوت فرزندان در مقابل رازداری جنایت پدران. پرده دوم: حمید نوری، مطلق گرایی در برون، خودشیفتگی ازدرون – پانته آ بهرامی

اکنون موضوع کشف حقیقت و راز دو ماه مرداد و شهریور ۶۷ به دست فرزندان این جنایت به دست فرزندان عاملین و عامرین است. قبول مسئولیت فردی برای کشف حقیقت است...

اکنون موضوع کشف حقیقت و راز دو ماه مرداد و شهریور ۶۷ به دست فرزندان این جنایت به دست فرزندان عاملین و عامرین است. قبول مسئولیت فردی برای کشف حقیقت است. پرسشگری برای علت آن اساسی است و پذیرفتن اینکه همه پیچ و مهره های بزرگ و کوچک برای برپایی جنایتی که حدود ۴ هزار نفر در عرض دوماه کشته شدند، مسئول هستند. آیا عطیه ها و مجید ها برای کشف حقیقت و پرسشگری در مورد گذشته پدرانشان مسئولیت دارند؟ این پرسش باید آنها را وادار به تفکر کند

پرده اول: مسئولیت پرسشگری فرزندان

بخش نخست این نوشته برای عطیه و محمد مجید نوری * فرزندان حمید نوری ها با یادآوری یک خاطره تاریخی نوشته شده است. در اواخر دهه ۶۰ میلادی در آلمان غربی اتفاق ویژه ای افتاد. نسل پسا جنگ جهانی دوم جوانان ۲۰-۳۰ ساله آلمانی این پرسش اساسی را مطرح کردند که چرا پدرو مادرهایشان در مقابل رژیم نازیست سکوت اختیار کردند، حکومتی که دیرتر مشخص شد، نه تنها یهودیان، بلکه کمونیست ها، هم جنس گرایان و کولی ها را به اردوگاه های کاراجباری فرستاده و بالاخره نیزبخش بزرگی از آنها را سربه نیست کرد. جامعه درحال تنش و پرسشگری شده بود، آدولف هیتلر (۱۹۴۵-۱۸۸۹)  پیشوا و رهبر حزب نازی آلمان با رای شهروندان بر سریر قدرت آمد. اما جوانان پسا جنگ در مقابل این پرسش قرارگرفتند: چه شد که والدین ما در مقابل جنایت حکومت فاشیست پیشوا یا همکاری یا سکوت کردند؟ جنبش های پایان دهه ۶۰ میلادی در آلمان بخشا نتیجه این پرسشگری نیز بود. اما این را چه به عطیه نوری ها؟

آیا نسل فرزندان حمید نوری ها پرسشگری خواهند کرد؟

پرسشگری در مورد رازهای ناگفته و کشف حقیقت نه تنها جامعه را پویا می کند، بلکه برای هویت یابی فردی وجمعی لازم است. این هویت یابی در خانواده نیز برای فرزندان ارزش دارد، زیرا کشف رازهای خانوادگی هویت فردی را قوام می بخشد، هر چند این رازها بسیار تلخ، دردآور و آزاردهنده باشد. اکنون یکی از پاشنه آشیل های پرونده ای که در سوئد در پیوند با حمید نوری درجریان است، به مرخصی بر می گردد که پدر ادعا می کند در زمان تولد عطیه در ۷ مرداد ۶۷ به مدت حداقل دو ماه و حداکثر ۴ ماه گرفته است. (۱) چرا “پدر حمید” (از زاویه دید عطیه) تلاش دارد حضور خود را دو ماه در زمان تولد عطیه پنهان کند. چرا؟ در مرداد و شهریور ۶۷ چه اتفاقی افتاده است؟ پدر که اکنون نگهبانی و بعد کاربه عنوان کارمند را در دادیاری اوین در دهه ۶۰ پذیرفته، تلاش دارد خط قرمزی بر حضور خود در این دوماه در زندان بکشد؟ آیا جنایتی در این دوماه در زندان های ایران رخ داده است؟ ولی پدر همیشه مهربان بود، عطیه و مجید را دوست داشت، عاشق خانواده بود. همیشه خانواده را نه تنها تامین مالی می کرد بلکه به عمه ها هم کمک می کرد.

نمونه های تاریخی مهربانی و عاطفی بودن در خانواده و سکوت در مقابل جنایت در بیرون خانواده بسیار زیاد است. یوزف گوبلز (۱۹۴۵-۱۸۹۷) وزیرتبلیغات هیتلر در رایش سوم عاشق بچه هایش بود و به آنها عشق می ورزید، این عشق آنقدر زیاد بود که برای آنکه خانواده اسیر نشوند، همه اعضاء خانواده به همراه ۶ فرزندش را با سم در برلین مسموم کرد تا زنده به دست متفقین نیافتند.

چه رازی “پدر حمید” دارد که نمی خواهد در زمان تولد عطیه برملا گردد؟ او خود را پشت چه رخدادی در این دوران پنهان می کند؟ چرا اصرار دارد بگوید مرداد و شهریور ۶۷ سرکار نبوده و مرخصی گرفته است ؟ مادر اکرم (مادر عطیه) حتما می داند که مدت مرخصی نمی توانسته دو ماه باشد. حتی اگر او نخواهد واقعیت را بگوید و شهامت  روشنایی این راز را نداشته باشد، شاید عمه لیلا که زمان تولد عطیه ۱۲ سال داشته بخاطر نیاورد ولی عمه بزرگتر که در سال ۶۷ حدود ۱۸سال داشته حتما بخاطر دارد که آیا پدر واقعا دو ماه مرخصی گرفت؟ و بر سر کار نرفت؟ آنهم در شرایطی که ما با مادربزرگ (مادر پدر حمید) در یک ساختمان زندگی می کردیم و با خانه مادر بزرگ (مامان اکرم ) تنها چند صد متر فاصله داشتیم، بنابراین موضوع تنهایی مادر نمی توانسته مطرح شود، آنهم در شرایطی که برای زایمان زن در دهه ۶۰ به پدر خانواده دو ماه مرخصی نمی دادند.

این راز باید خیلی دردناک باشد که “پدر حمید” نه تنها در مورد آن هرگزدر خانه صحبتی نکرده بلکه آن را در دادگاه انکار و پنهان می کند. چرا این حقیقت یابی برای عطیه ها ارزشمند است؟ چرا باید عطیه به کشف این راز بپردازد یا با بی تفاوتی از آن گذر کند؟ آیا می خواهد چنین جنایتی دوباره تکرار شود؟ آیا می خواهد روزی چنین جنایتی در مورد خودش یا همسرش مسعود یا دخترش بهار اتفاق بیافتد؟ آیا حاضراست جنایتی در مورد، برادرش مجید یا پسر دایی های بهار یعنی امیر علی و محمد حسین رخ دهد؟ حتما پاسخ منفی است… پس کشف حقیقت و رازهای ناگفته آن ابتدا برای جلوگیری از تکرار جنایت است. همان استدلالی که جوانان آلمانی داشتند. (۲) از والدین خویش خواستند که پاسخگو باشند، اصرار کردند، پرسشگری کردند، نوشتند، نمایشگاه های عکس آن دوران را برپا کردند، سکوت را شکستند، خواستند که هم والدین و هم خودشان مسئولیت بپذیرند، با اینکه می دانستند کشف و شکستن سکوت در مقابل اردوگاه های کار اجباری و بعدها کشف تلنباری از کفش ها، عینک ها و استخوان های قربانیان که فیلم های آن موجود بود تا چه حد دردناک است. اما زخم بازی بود که امکان گذر و بی تفاوتی درمقابل ان ممکن نبود.

مسئولیت فردی

اما پدر حمید تنها یک نگهبان بوده، بعد هم کارمند ساده دادیاری بوده، نقشی در جنایت نداشته است.

هیچ مهره کوچکی در داخل یک جنایت از مسئولیت فردی مبرا نیست. به همین دلیل است که پرسشگری فردی اهمیت دارد. نقش فرد در این کشتار چه بوده است؟ پسا جنگ دوم دادگاه نظامی بین المللی نورنبرگ برپا شد. بر اساس منشور این دادگاه پیروی از دستور مافوق دلیلی برای رفع مسئولیت کیفری فردی نیست. (۳) اما اکنون موضوع کشف حقیقت و راز دو ماه مرداد و شهریور ۶۷ به دست فرزندان این جنایت به دست فرزندان عاملین و عامرین است. قبول مسئولیت فردی برای کشف حقیقت است. پرسشگری برای علت آن اساسی است و پذیرفتن اینکه همه پیچ و مهره های بزرگ و کوچک برای برپایی جنایتی که حدود ۴ هزار نفر در عرض دوماه کشته شدند، مسئول هستند. آیا عطیه ها و مجید ها برای کشف حقیقت و پرسشگری در مورد گذشته پدرانشان مسئولیت دارند؟ این پرسش باید آنها را وادار به تفکر کند.

پرده دوم: مطلق گرایی در برون، خودشیفتگی ازدرون

استراتژی انکار

این بخش از نوشته به دفاعیات حمید نوری در دادگاه بدوی استکهلم اختصاص دارد.

آنتونی پراتکانیس، روانشناس اجنماعی معاصر آمریکایی در توضیح شیوه به کارگیری «دروغ های بزرگ» از سوی ماشین تبلیغاتی دوران آلمان نازی می نویسد، دروغ بزرگ، پس از  به کارگیری، با بسیاری حقایق کوچک ولی اغلب نامربوط پشتیبانی می گردد تا از این طریق، آن را هرچه بیشتر پذیرفتنی کنند. (۴)  حمید نوری در دفاعیات خود نیزدروغ های بزرگی گفت مثل انکار اعدام و کشتار ۶۷ و اساسا انکار وجود زندانی سیاسی در ایران، .انکار مادران خاوران، انکار فایل صوتی منتظری، انکار فتوای خمینی، انکار زندانیان ملی کش، انکار وجود سازمانی بنام  مجاهدین خلق ایران، انکار وجود زندان گوهردشت و نامیدن آن به عنوان رجایی شهر، انکار خاوران (تنها در این دوسالی که زندان بوده نام گورستان خاوران را شنیده!) انکار گزارش جفری رابینسون برای بنیاد برومند، انکار بطور کلی کار در گوهردشت، قتل عام ۶۷ را پروژه خیالی و داستانی نامید که قهرمان اصلی آن ایرج مصداقی (۵) است و بالاخره «منتظری از سال ۶۸ از قطار انقلاب خارج شد، مردم ایران او را قبول ندارند…».  این نوشته به این دروغ ها نمی پردازد، چون دیگران بیش از این در موردش گفته اند و نوشته اند بلکه تمرکزش بر روی خوانش بینامتنی از دفاعیات اوست. البته او تایید کرد که سربازیش را در کردستان در منطقه مریوان گذرانده است. چندین بار نوری در دادگاه تاکید کرد که قتل عام و کشتار از سوی “نظام مقدس جمهوری اسلامی” نه در زندان بلکه در کرمانشاه اتفاق افتاده است. کشتار ۶۷ را تایید کرد اما نه در زندان ها بلکه در عملیات مرصاد.(۶)

مطلق گرایی و فوق العاده “گرایی”

برخی ازگفته های نوری که نشان دهنده ذهن کاملا مطلق گرای اوست: “ من عاشق کار زندانم، دیوانه این کار هستم….دستگاه قضایی ایران فوق العاده جدی ، فوق العاده قانونمند است….برای جناب قاضی فوق العاده احترام قائلم….دادستان فوق العاده دراینجا قدرتمنده….گفتم هیچ احد و ناسی حق دست زدن به مدارک مرا نداره….وکلای من فوق العاده حرفه ای هستن…اگر اسم مجاهدین را ببرم یقین دارم به جای استقبال از من اول منو دستگیر می کنن شک ندارم….” در ذهنیت این فرد اصلا جایی برای شک و تردید نیست همه چیز از مطلق گرایی و فوق العاده گرایی نشان دارد. در این سیستم فکری که نمادی از سیستم فکری جمهوری اسلامی است، اساسا جایی برای پرسشگری نمی ماند. همه چیز فوق العاده سرجایش عالی نشسته، جایی برای اشتباه، شک و ترمیم وجود ندارد.

خود شیفتگی مطلق

حمید نوری دردفاعیاتش آنقدر از خود تعریف کرد که شنونده متوجه خودشیفتگی او می شود. شخصیتی که آنقدر خود شیفته است که  خود را بدون نقض واشکال می بیند. خودشیفتگی او را می توان در این جملات یافت: “من خیلی آدم باهوشی هستم….: “خیلی خوب صحبت می کردم، خیلی خوش برخورد، فوق العاده خوش تیپ و فوق العاده احساساتی هستم…. فوق العاده آدم شادی هستم…. فوق العاده خوش مشرب هستم…هرکس به من مراجعه کرده بدون استثناء مشکلش را حل کردم، چه مالی،  چه خانوادگی، فوق العاده روابط عمومی من قویه ، فوق العاده حرفه ای هستم….. بعد از ۷۳ از دادیاری کلا آمدم بیرون، رفتم تو کار اقتصادی….یک کارخانه شن و ماسه درست کردم… وضعم خیلی خوب شد، خیلی پولدار شدم، با یک چمدان پول می آمدم خانه…سه تا خواهرم را فرستادم خانه شوهر…. (۷)  ” حال پرسشی که شاید هرگز برای نوری پیش نیامده این است که چگونه یک کارمند ساده دادیاری به قول خودش می تواند برود کارخانه شن وماسه درست کند و پولدار شود. البته صحبت هایش تناقض داشت یک جا گفت کارخانه را درست کرذم……یک جا گفت من انبار دار کارخانه بودم….به هرجهت از رانت و روابط حلقه های نزدیک به زندان و اطلاعاتی ها استفاده کرده و وارد کار اقتصادی شده است. برای رد کردن اظهارات محمد زند که او را در سال ۱۳۷۴ در تاکسی در میدان آزادی دیده با خودشیفتگی تازه به دوران رسیده اعتراف کرد: “از سال ۷۰ نیسان دو در به رنگ سبز داشتم گرانترین ماشین آن زمان بعد از ….” این خود شیفتگی و از خود راضی بودن را در کار زندان هم اظهار داشت: “رئیسم هرچی کارمرخصی زندانیان بود به من داد، فوق العاده در این کار حرفه ای بودم در سال ۷۲ من ۵۰۰ نفر زندانی را مرخضی فرستادم…نمی خواهم از خودم تعریف کنم….در طول زمانی که اوین بودم کار هزاران نفر را انجام دادم. یک نفر  در طول ۸ سال نه فرار کرد نه غیبت کرد…..  ”. برای نمونه تنها یک نفر از کسانی که پس از کشتار ۶۷ مرخصی رفت و در زمان فرار به دام وزارت اطلاعات افتاد سیامک طوبایی بود که ناپدید و سربه نیست شد و هرگز به زندان بازنگشت. آنقدر خودشیفتگیش ژرف بود که دفاعیات خود را نگاهی دیگر اما متفاوت و واقع گرایانه نامید.

عجز و لابه برای ترس از مجازات در تهران

حمید نوری مرتب تاکید می کرد:”در کشور ایران ما چیزی به نام سازمان مجاهدین نداریم،… ما زندانی به نام زندان گوهردشت نداریم.” جالب است بدانید علت اصرار نوری و پافشاری بر روی این دو موضوع چه بود؟ ابتدا تصور می شد که بر سر یک اصولی پافشاری می کند، اما سپس اعتراف کرد که ازترس و فشار قوه قضاییه جمهوری اسلامی است. ابتدا شروع به عجز و لابه کرد: “ شرایط منو خواهش می کنم (تاکید از نوری) درک کنید…دستگاه قضایی ایران فوق العاده جدی، فوق العاده قانومند است. من الان می ترسم… چون چند بار اسم مجاهدین و گوهردشت را بردم، ترس سرتا سر وجود مرا گرفته، یقین دارم به جای استقبال از من اول منو دستگیر می کنن شک ندارم….طبق قوانین اسلامی استفاده از عناوین جعلی در ایران جرم دارد.… حضرت محسن اژه ای با هیچکس شوخی ندارد…” البته نوری آگاه است که نمایندگان جمهوری اسلامی در دادگاه حضور دارد و روند دادگاه را نیز زیر نظر دارد. نکته اینجاست سیستمی را خود طراحی کرده اند که آنقدر مخوف است که مهره آن از ترس مجازات در تهران دردادگاه سوئد به التماس می افتد. حالا روی چه چیزی حساب می کند که در سوئد حکم سنگین نگیرد و به تهران برگردد خود جای پرسش دارد.

چرا در دادگاه سوئد نام سازمان مجاهدین خلق ایران  تبدیل به گروه M شد؟

حمید نوری در دفاعیات خود مرتب از کلمه “منافقین ” به جای سازمان مجاهدین خلق ایران استفاده می کرد. این برخورد باعث شد که کنت لوئیس وکیل سازمان مجاهدین به اعتراض گفت، وقتی ما نمی توانیم در مورد رژیم از لغاتی مثل جنایتکار استفاده کنیم چرا نوری بتواند. اما نوری کوتاه نمی آمد. بالاخره توماس ساندر، قاضی برای رفع این مشکل اسم سازمان مجاهدین خلق ایران را به گروه M تبدیل کرد!!! مثلا نوری گفت: “چپ ها نمی خواستند فقط گروه M مطرح باشند، پس در این سناریوشرکت کردند.” در واقع نوری توانست در دادگاه برخی از منویات خود را جا بیاندازد. مارتینا و کریستینا خانم های دادستان اما از همان نام مجاهدین استفاده می کردند. دادستان مارتینا موقع پرسش از نوری می گفت: زندانی که من گوهر داشت می گویم و شما رجایی شهر.

خم شدن در برابر قدرت

جمهوری اسلامی انسان هایی راتربیت می کند که اکر بخواهند در سیستم نزدیک به قدرت بماند باید فرمانبرداری کنند و قدرت را تحسین کند. این رفتار حمید نوری دردادگاه در مقابل رئیس دادگاه کاملا قابل مشاهده بود. در دفاعیاتش ابتدا از خدا تشکر کرد، بعد از قاضی ها و سپس مدیریت عالی و نظم و ترتیب دادگاه. در واقع سلسله مراتب قدرت را رعایت کرد.

برخورد نوری با دادستان ها معمولا از بالا، تحریک کننده و گاهی توهین آمیز بود. اما برخوردش با توماس ساندر رئیس دادگاه بسیار متفاوت، چاپلوسانه و سرخم آوردن در برابر قدرت بود. حتی کسانی که در دادگاه حضور فیزیکی داشتند می گفتند که نوری دستهای خود را به صورت ضربدر بر روی سینه می گذاشت، تا کمر خم می شد و با قاضی صحبت می کرد: “ رئیس همه ما شما هستین، هر چی شما بگین. ” از کلمات کاملا چاپلوسانه تنها و تنها برای قاضی ساندر استفاده می کرد: “ هر چی حضرت عالی بفرمایید . چشم….” از قاضی تقاضا کرد که یک روز در مورد صد دروغ ایرج مصداقی (۸) صحبت کند که قاضی اجازه این کار را نداد.

در مقابل مخالفت قاضی برای پخش فایل صوتی برعلیه مصداقی، نوری ملتمسانه بیان کرد: “ چشم، چشم هر چی رئیس بگه” برخورد کسانی که به قدرت نزدیک هستند و می خواهند این موقعیت را حفظ کنند، استراتژی چاپلوسی در جمهوری اسلامی است. در حالیکه برخورد نوری به دادستان ها که البته زن هم هستند، از موضع بالا بود و لحنی توهین آمیز داشت، لحنی  که نوری به فارسی استفاده می کرد و در ترجمه ها طبیعتا این لحن کاملا پنهان  است.

به مارتینا و کریسینا خانم های دادستان ها می گفت:” نه معمولا شما اشتباه می کنید…آدم باید ایران را بشناسد…شما در مورد صحبت های من اظهار نظر نکنید…” یا در مورد پرسش دادستان که آیا شناختی  در مورد بند ۲۰۹ اوین داری: “حتی اگر دیده بودم یادم نبود…نشنیدم… نمیدانم… شما حرف مرا قطع نکنید…من یک عادت دارم یک مقدمه می گم بعد نتیجه می گیرم.” این استراتژی در جهت وقت کشی در دادگاه استفاده می شد. برخلاف تصوری که می شود، نوری آدم باهوشی است و کاملا مراتب قدرت را تشخیص می دهد. لحن نزدیکی و چاپلوسی به کسی که یکی از تصمیم گیرندگان اصلی (قاضی ساندر) در دادگاه است کاملا آگاهانه و در جهت رهایی از کیفر بالاست.

در حاشیه: دو ضرب المثل و دو پیامد متفاوت، معذرت خواهی قاضی از نوری!

حمید نوری از دو ضرب المثل استفاده کرد اولی به کنت لوئیس وکیل مدافع مجاهدین “ما آب مون تو یک جوی نمی ره ….” در جایی هم ذکر کرد .“به در می گم که دیوار بشنود.” باب استفاده از ضرب المثل ایرانی را او دردادگاه باز کرد.

در بخشی از بازجویی همین وکیل به نوری با ذکر ضرب المثلی گفت: “شما کی قراره از خر شیطان بیایید پایین…” ناگهان زلزله ای در دادگاه رخ داد….  با ترجمه دو لغت “خر و شیطان” به یک باره قاضی گفت،  من جلوی این را الان می گیرم و من از حمید نوری معذرت می خوام. نوری هم در این میان سوء استفاده کرد و گفت خیلی ناراحت شدم.  این ضرب المثل در فارسی به هیچوجه توهین آمیز نیست. شما ممکن است به خواهر و برادرتان هم وقتی در موردی کوتاه نمی آید، این ضرب المثل را بگویید: “بابا از خر شیطون بیا پایین دیگه، یعنی کوتاه بیا دیگه.” اما ترجمه دو لغت خر و شیطان بلوای بی موردی ایجاد کرد، شاید اگر ترجمه می شد: آقای نوری شما کی می خواهید کوتاه بیایید: معنا ترجمه می شد و نه لغت به لغت که اساسا در این مورد بی مفهوم است. وکیل بی چاره هم مجبور شد درماندگی و اشتباه خود را اظهار کند.

سخن پایانی

با همه این پستی و بلندی ها دادگاه حمید نوری نقطه عطفی در تاریخ جنبش دادخواهی است. برجسته ترین آن محاکمه فردی که متهم است در جنایت ۶۷ دست داشته و مهمتر از آن در شرایطی که جمهوری اسلامی هنوز درقدرت سیاسی است. برای اولین باردر تاریخ کشور هنوز یک رژیم توتالیتر بر سر قدرت است و یکی از مهره های رژیم محاکمه می شود. دوم درس هایی که برای جنبش دادخواهی داشته مثل گشودن مستندهایی برمبنای حقیقت و کنترل گفته های شاکیان و شاهدان در بازپرسی پلیس و دادگاه است. سوم انباشت داده ها و اطلاعاتی در دادگاه از شاهدان و شاکیان که تاکنون گفته و نوشته نشده است. چهارم بازبینی حقیقتی از تاریخ سیاسی معاصر ایران که درصندوقچه تاریک حکومت پنهان مانده بود و بالاخره مرهمی بر زخم خانواده هایی که چهار دهه است که هم با بار سنگین ازدست دادن عزیزان و هم سکوت جامعه در زمان جنایت را تحمل کرده اند. (۹)

پی نوشت ها

* این اسامی براساس دفاعیات حمید نوری که نام فرزندانش را در دادگاه اعلام کرد، نوشته شده است. حمید نوری در نوامبر ۲۰۱۹ درپی سفر از ایران به استکلهم دستگیر شد. دو دادستان دادگاه کیفری استکهلم  برپایه دو اتهام نقض فاحش قوانین بین‌المللی و قتل عمد برای زندانیان چپ برای متهم حمید نوری تشکیل پرونده داد. دادگاه از آگوست ۲۰۲۱ شروع شده و قرار است رای خود را در آوریل ۲۰۲۲ اعلام کند. ایرج مصداقی و دوستانش نقش اساسی در تشکیل پرونده و دادن اطلاعات به دادستانی برای بازداشت حمید نوری (عباسی) بازی کردند.

(۱) فایل صوتی ۴۴ در نوامبر ۲۰۲۱، گفته های حمید نوری در پاسخ به پرسش های دادستان مارتینا وینستن در دادگاه بدوی استکهلم. همه اسامی این نوشته واقعی و براساس شهادت خود حمید نوری نوشته شده است.

(۲) نویسنده هم اکنون در برخی از دانشگاه های آمریکا درس زبان آلمانی تدریس می کند. من با بسیاری از جوانان آلمانی روبرو هستم که پدرو مادربزرگ هایشان در آلمان نازی می زیستند. آنها برای جذب کامل (Assimilation) در جامعه آمریکا حتی زبان آلمانی در منزل صحبت نمی کردند، برای فراموشی جنایت. مثلا مادربزرگ یکی از شاگردان من آشپز هیتلر بود. به این دلیل این جوانان اصلا آلمانی بلد نیستند اما نسل جدید هم خواهان هویت یابی است و هم پرسشگری در مورد گذشته هستند.

(۳) بر اساس مواد ۷ و ۸ منشور نورنبرگ، استناد به دفاعیات مصونیت سیاسی و امر مقام مافوق، نمی‌تواند موجبی برای رفع مسئولیت کیفری فردی باشد. این دادگاه به ریاست جفری لارنس[۸] از بریتانیا، متشکل از ۴ قاضی اصلی و ۴ قاضی علی‌البدل از کشورهای چهارگانه‌ی امضا‌کننده‌ی اعلامیه‌ی لندن بود و وکلای مدافع نیز از کشور آلمان انتخاب شده بودند.

(۴)  پراتکانیس، آنتونی و الیوت آرنسون (۱۳۷۹)، عصر تبلیغات، ترجمه کاووس سید امامی و محمد صادق عباسی. صفحه ۸۹. تهران: انتشارات سروش

(۶) خوب است که براساس همین اعترافات نوری پرونده ای برای تحقیق و تفحص در مورد کشتار جنایت جنگی در کرمانشاه از سوی فعالین حقوق بشری گشوده شود

(۷) کلیه نقل قول های حمید نوری از فایل های صوتی ۴۴ تا ۴۷ است که در جلسه دفاعیات او در دادگاه کیفری استکلهم در نوامبر ۲۰۲۱برداشت شده است.

(۸) ایرج مصداقی از کوشندگان اولیه و از شاکیان اصلی پرونده است. حمید نوری گفت که همه ۲۵ کتاب مصداقی را در زندان خوانده و ادعا کرد جنایت ۶۷ یک سنایوری دروغین از سوی مصداقی است و از قاضی التماس کرد که به او وقت بدهد تا صد دروغ اورا در دادگاه عنوان کند که قاضی ساندر رد کرد.

(۹) این دومین نوشته نویسنده درطول دادگاه نوری است. نوشته بعدی به مفهوم شاهدان اثباتی، تفاوت بین شاکین و شاهدین می پردازد.

https://akhbar-rooz.com/?p=135599 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x