در جامعه اقشار و طبقات متفاوتی وجود دارند که تنها با شیوههای مدیریتی این رژیم مخالفت داشته و شیوه تفکر، برنامه و شعار، خواست و منش طبقاتی آنها با گرایش عمومی اکثریت فقیر جامعه در یک ردیف قرار نمیگیرد و نهایتا نه خواهان تغییرات ساختاری و عمیق و برکناری رژیم که صرفا خواستار یکسری تجدید نظرها در شکل و شیوه عملکرد آن هستند، لذا شعار دوری از خشونت آنان در لحظه قیام و انقلاب نه متوجه حرکات جنایتبار رژیم بلکه متوجه روش رادیکال و انقلابی مردم در صحنه است
سران قوای سهگانه پس از این که تصمیمشان را گرفتند و رهبر با قطعیت تمام به هر بهایی مهر تایید بر آن زد، درست در ساعت صفر و نیمه شب بدون هیچگونه اظهار و اعلام قبلی، به هنگامی که مردم خسته از بار زحمت برای استراحت در تعطیلات آخر هفته به رختخواب میرفتند با یورشی غافلگیرانه خواب آنها را آشفته ساخته و خود در قصرهای افسانهای با تبختر و خیال چیره آمدن بر مردم در فردای شبیخون سر بر نازبالشها آرمیدند. همچنان که شیوه اجدادشان بود در تجاوز به خیمه و خرگاه مردم از هیچ تجاوز و غارتی دریغ نکردند. با تکیه بر آیات و شیوههای سلف خویش که قتل، غارت، غنیمت، جزیه، باج و خراج را جایز میداند، به نام حکومت اسلامی و نماینده خدا بر روی زمین همه هستی غیر خودیها را سهم خود پنداشته، بدان حملهور شده و تار و مار کردند.
نظام سراپا فاسد اسلامی که با توطئه کنفرانس گوادلوپ برانقلاب سوار شد از ابتدا با ایجاد بحران شروع به کار کرده، با بحران زیسته و درون بحران نیز در حال جان کندن است. مردم ایران بنابه تجربه چهل ساله خود در تعامل با این رژیم نابکار، ناهمزمان، نادان، ناتوان و غیر نرمال پی بردهاند که زندگی در زیر چتر سیاه اسلامی جز تباهی حاصلی دربر نداشته و ادامه حیات در آن ممکن نیست. واقعیت آن است که نظام نادان اسلامی علیرغم عبور از بحرانهای حاد سیاسی و اجتماعی مختلف از طریق سرکوبهای خشن غیر انسانی از خطر سقوط و سرنگونی جسته است بلکه فرار از یک ستون به ستون دیگر برایش فرجی باشد. این رژیم از آغاز با حیلتهای گوناگون مردم را در دورههای متعدد به پای صندوقهای «انتخابات» کشاند تا با سوء استفاده از سادگی و اعتقادات مذهبی آنها به جنایات و چپاول خود مشروعیت بخشد. دولتهای پس از جنگ از دوره رفسنجانی تاکنون چندین برنامه خصوصی سازی را زیر نظر و با اعطای وامهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول اجراء کردهاند و پولهای دریافتی همه به جیب گشاد و شکم گنده ملاهای مرتجع و حواریونشان سرازیر شده است که مردم ایران به خوبی از جزییات اختلاسهای میلیاردی یا مصرف این منابع مالی اعطایی در صدور ایدئولوژی اسلام شیعه و گسترش مناطق نفوذشان در سایر کشورهای خاورمیانه باخبرند. پس از توافقنامه برجام امید زیادی بسته بودند که با توجه به اجرای دستورالعملهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در کاهش و ادغام بانکها، بنیادها و بنگاههای اقتصادی، جمعآوری صندوقهای قرضالحسنه و بانکهای قلابی که مثل قارچ از زمین میروییدند از طریق پرداخت سودهای کلان و غیر نرمال نقدینگی نزد مردم را جذب و به نام سپرده یا سرمایهگذاریهای درازمدت در کارهای ساختمانی و واردات کالاهای مصرفی و غیر تولیدی به کار بگمارند. در اجرای این دستورالعملها برای ترویج و اعمال سیاستهای نئولیبرال «اقتصاد آزاد»( اسم رمز سرمایهداری گلوبال) که قبلا در کشورهای دیگر نتایج فاجعهباری را دربر داشت و هم امروز در خاورمیانه و کشورهای آمریکای لاتین نیز تودههای محروم این جوامع را به دره فقر، گرسنگی، بیخانمانی و نیستی میکشاند، با تکیه بر دولت شدیدا راستگرای روحانی و بچههای مکتب شیکاگوی حلقه نیاوران* مقیم مرکز تحقیقات استراتژیک ایران تبلیغ، ترویج و به فارسی دوبله و تئوریزه نمایند سه حادثه را علنی و برجسته ساخت: یکم ایجاد شرکتهای خصولتی(که از طریق رانت قدرت، مزایدههای تقلبی و وامهای کلان بانکی به ثروت رسیدند)، دوم کاهش شدید و مجدد ارزش پول ملی در بازار کنترل بهای ارز و طلا، سوم انحلال بانکهای قلابی و فرار مدیران بانکها با پولهای کلان به خارج و در نتیجه برآمد حرکت بزرگ اعتراضی -اجتماعی مالباختگان. در این میان شروع تحریمهای فزاینده اقتصادی، ایجاد تضییقات در فروش نفت، جلوگیری و مسدود کردن راههای دور زدن تحریمها برخلاف گذشته مشکلات رژیم ضدمردمی و عمیقا فاسد اسلامی را دوچندان نمود و کفگیر خزانه به ته دیگ خورد. لذا فرقه اشرار حاکم تصمیم گرفتند مانند همیشه به سفره محرومان، بیکاران، و ستمدیدگان دست درازی نموده با تخلیه و سرشکن نمودن مصائب و بار سیاستهای غلط، فاسد و ارتجاعی خود بر شانه مردم بازهم خطر سقوط را این بار نه با حیلت، فریبکاری یا عوامفریبی که با زور و سرکوب عریان از خود دور کرده و ناگزیر با اعلام جنگ و اشرار خواندن مردم که از قضا نشان بارز شکاف عمیق و نهایی طبقاتی در جامعه است خود را برای نبرد قطعی آماده نمایند، تمام زور آنها همان قدر بود که آن را «جنگ جهانی» نامیدند. حال آن که میتوانستند کسری بودجه خود را از طریق گرفتن مالیات ها و افزایش آن از بنگاههای اقتصادی بزرگ، حذف یا کاهش بودجه هزینههای زائد تبلیغاتی مذهبی حوزههای علمیه و آستان چپاولگر رضوی و….جبران نمایند.
اگر پیامد اینگونه سیاستهای راست افراطی در کشورهایی چون تونس و آمریکای لاتین و هم امروز در عراق و لبنان، حداکثر شورشهای اجتماعی طولانی مدت بوده یا موجب تغییر دولتها میشوند، اما این امر در ایران از یک ویژگی منحصر به فرد برخودار است، که همانا مشکل سیاسی با حکومت تئوکراتیک شیعه است که با مبانی ملی- دموکراتیک تناقض اساسی دارد. یعنی مردم ایران علاوه بر اعتراض به غارت اموال و منابع عمومی و عدم توزیع عادلانه ثروت و درآمد ملی که حاصل کار خود کارگران و فرودستان جامعه است، مشکل بزرگی با اعمال سیاستهای ایدئولوژیک حکومتی خودکامه وتمامیت خواه در جامعه دارند. سیاستهای مستمر بحرانزا در عرصههای اقتصادی، دخالتهای بیجای ایدئولوژیک در خصوصیترین امور و زوایای زندگی مردم، فشارهای فرهنگی- اجتماعی گسترده همچون کنترل حجاب و پوشش زنان و تحقیر جایگاه شخصیتی- انسانی آنان در مترو، اتوبوس، سینما، استادیومهای ورزشی، لغو کنسرتها، برهم زدن مهمانیهای خصوصی، ممانعت از آوازخوانی زنان و آزار مردم به خاطر شرکت در محافل، برنامههای فرهنگی و تفریحی، کاشتن ماموران مراقبت حتی در کوهها و درّهها (به استثنای مراسم سینه زنی و نوحه خوانی و سفره ابوالفضل) در واقع اصول تابت، وجهه و شیوههای ایدئولوژیک، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی این رژیم است که در جاهای دیگر و حتی شاید در عربستان سعودی نیز مشابه آن دیده نمی شود.
بر این مبنا باید دلایل و عوامل خیزش اخیر را در انباشت فساد و غارت، اجرای برنامههای اقتصادی زورمدارانه و باج خواهی روزمره از کم و کاست نان و سفره خالی مردم از طریق قطع یارانهها، تهدید مدام به افزایش قیمتها، عاملهای انرژی و این آخری بنزین که ممر معاش و نبض اقتصادی زندگی زحمتکشان وانت دار، مسافر کش، تاکسیهای اسنپ و توده جوانان بیکار است به اضافه عملکرد ارتجاعی، کهنه پرستانه و ضدمردمی چهل ساله این رژیم عقب افتاده و ارتجاعی جستجو کرد. تصمیم رهبری و سران سه قوه چه از روی ناگزیری یا نادانی و غرّه بودن به قدرت خود جرقه به انبار باروتی بود که زیر خاکستر نهفته بود. مردمی که از سیاستهای ارتجاعی این حاکمیت خسته بوده و به تنگ آمدهاند سرانجام به درستی فرصت را غنیمت شمردند تا بار دیگر با حرکتی رادیکال به گستره ایران قدرت بیکران خود در مهمیز زدن به اعمال سیاستهای نئولیبرال دولت روحانی به نمایش بگذارند. خیزش برحق فرودستان جامعه به خوبی عمق فاجعه ناشی از اعمال اینگونه سیاستهای خانمان برانداز را درک نموده و در صحن خیابانهای ایران ولایت فقیه، دولت روحانی، ارگانهای امنیتی و نظامی رژیم را با دستان خالی به چالش کشیدند و با شعار روشن و بلند بالای«گرانی بنزین بهانه است، کل نظام نشانه است» مجموعه سیاسی و ابزار سرکوب بی رحم آن را به مبارزه طلبیدند. بیهوده نبود که رهبر نادان نظام با همه حماقتش آن را «جنگ» نامید. آری جنگ است، جنگی که ریشه در تاریخ دارد، جنگ فقر و غنا، جنگ شکم سیران با گرسنگان، جنگ ظالم و مظلوم، نبردی طبقاتی که سرنوشت ساز است. در این صف آرایی از یک سو اکثریت محروم جامعه قرار دارند و از سوی دیگر راهزنان و خیانتکارانی که دست به غارت اموال و دسترنج بیچیزان، و تهدید و نابودی زندگیها آنها زده اند. به خیال خام، به سادگی، به دروغ یا از وحشت خود این حرکت را شکست خورده نامیدند، دیکتاتورها که همواره به سرنیزه و سلاح، یال و کوپال نظامیان تکیه میکنند، بواسطه جهالت و کودنی طبقاتی خود هرگز این درس را از تاریخ نگرفته و نمیگیرند که اگرچه میتوان به سرنیزه تکیه نمود اما بر سر آن نمیتوان نشست! واقعیت آن است که همیشه قدرت تودههای ستمدیده و استثمار شده فراتر از اسلحه میرود. این انسان است که با آرمان و آرزو و حسرتها برای دفاع از زندگی خود نقطه پایانی بر یک دوره تاریخی میگذارد، تنها اوست که با قدرت لایزال و ظرفیت بیکران و غیر قابل پیشبینی به لحاظ روحی، روانی از سر جان میگذرد تا با پایان بخشیدن به سرنوشتی سیاه به رهایی برسد، در مبارزه طبقاتی هیچ مذهب و ایدئولوژی مقدری قادر به اسارت انسان نیست، بزرگترین امپراطوریهای قهار تاریخ همچون نرون و هیتلر و…. با قدرت برتر انسانی برای تغییر به پایین کشیده شده اند، مبارزه، شورش، قیام و انقلاب کار پا برهنگان برای ادامه حیات و دفاع از کاشانه و حق انسانی خود است، کارگران، زحمتکشان و فرودستان برای تغییر سرنوشت از قدرت خویشتن الهام میگیرند و در این مسیر هیچ چیزی آنان را از حرکت باز نمیدارد. خیزش اخیر تنگدستان و بینوایان تازه آغاز کار برای دستیابی به قله پیروزی است.
این مرحله از مبارزه برای بیچیزان و هیچ بودگان درسهای بزرگی داشت، مردمان عادی در صحنه واقعی نبرد طبقاتی در تجربه مستقیم خویش به آن شناخت و آگاهی میرسند که در هیچ کتابی یافت نمیشود، آگاهی برای آنان توسط هیچ تسمه نقالهای از خارج به درون منتقل نمی شود یا همچون طیفی از نور به ناگهان از روزنهای عبور نمیکند تا به تحول ذهنی برسند، بلکه برعکس در دورهای نسبت طولانی از آزمون و خطا و در تعامل با دشمنان خود میآموزند. بر ما نبخشد فتح و شادی، نه خدا، نه شه، نه قهرمان/ با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان. قیام آبان ماه ۹۸ درسهای زیر را دربر داشت:
-نسبت دادن خیزش اخیر به جریانات ایرانی نادرست و غیر محبوب خارج کشور، بیگانگان و آمریکا در این رزم بزرگ جز کلیشهای شناخته شده، مسخره و شیوهای نخنما از طرف رهبر و مقامات امنیتی رژیم نامشروع و در حال انقراض اسلامی نیست که بدین طریق فرافکنی میکنند. در گذشته هم رژیم باطل شده شاهنشاهی به مبارزین اتلاق میکرد که از آنسوی مرزها آمدهاند و عاقبت گرفتار خشم و انقلاب ضد دیکتاتوری تودههای مردم شد.
-فروریختن ترس مردم و ابراز شجاعت و شور انقلابی آنها برای تحقیر و شکست روحی-روانی قدرت اغراق آمیز و ابهت توخالی دستگاه نظامی سپاه پاسداران، بسیج، لباس شخصیها و ماموران دستگاه امنیتی رژیم و گشتاپوی اسلامی بی نظیر بود. تودههای مردم ستمدیده و بیچیزان در یک نبرد شورانگیز با قدرت عظیم مقاومت و مبارزه علنی و رو در رو با دستگاه سرکوب با دست خالی و تنها با ایمان به حقانیت مبارزه خود و تغییر شرایط موجود در پهنه ایران شگفتیها آفریدند تا پایهگذار نبرد قطعی و پایانی در آینده نه چندان دور باشند.
– تودههای مردم در متن مبارزه شیوههای مقاومت جدید و پیگیرانهای را برای دستیابی به پیروزی ابداع کردند که در هیچ قرآنی نوشته نشده است. در خیزش اخیر آنان به فراست و تیزهوشی همراه با شعارهای فیالبداهه اشکال متفاوت جنگ و گریز را متناسب با مبارزه اعتراضی فعال و تهاجمی با دست خالی از طریق هستههای هدایت محلی، در سراسر کشور فرماندهی و مدیریت کردند. باشد که در آینده با شعارهای ارتقاء یافته غنی و هدفمند سیاسی همگونی بیشتری را در سراسر کشور ایجاد نمایند.
– ضمن اثبات شکست پذیر بودن رژیم، نشان دادند که اشکال مبارزه را سطح رشد جنبش، متناسب با امکانات و موقعیت و توان نبرد در لحظه درگیری تعیین میکند و در این زمینه ابتکارات نقش مهمی بازی میکنند. در این مبارزات حتی یک کوکتل مولوتوف مورد استعمال قرار نگرفت و رژیم به دروغ شلیک از پشت و از فاصله نزدیک یا استفاده از سلاح سرد را که حرفه ماموران لباس شخصی خودشان است برای بی اعتبار ساختن، ایجاد تردید و لکهدار نمودن ماهیت حقطلبانه جنبش به آن نسبت میدهد. در اینجا نباید فراموش کرد که رژیم و عوامل آن نیز پیرامون چگونگی تقابل با خیزش عمومی مردم علاوه بر آموزش روشهای ویژه، آرایش رزمی در خیابان، حمل تجهیزات لازم برای مقابله، همچنین در رودرویی مشخص با مردم میآموزند و ناتوانیها و نواقص خود را برای آتیه جبران میکنند، بدین لحاظ همواره بایستی ابتکارات، تاکتیکها، برنامههای فریبنده جهت تضعیف و سردرگمی دشمن و ایجاد نومیدی و خستگی در آنها به فراخور شرایط تغییر داد.
– شخص خامنهای در رأس سازماندهی، تحریک و ترویج خشونت سیستماتیک در جامعه مسئول همه جنایات شناخته میشود. وی که با وعده پرداخت پاداش برای هرگلوله به آتش به اختیارها، بسیجیان و پاسداران و قوای انتظامی ترویج کشتار عام خیابانی میکند باید همچون آیشمن مورد محاکمه جهانی قرار گیرد. استنادات و شواهد کافی برای اثبات تخریب اموال عمومی، حمله به خودروها و شکستن شیشههای آنها تا به آتش کشیدن اتومبیلها و بانکها در دسترس است. در خبرها بود که: «شخصی با ماسک و صورت پوشیده جسمی آتشزا را به درون داروخانهای در شهر قدس میاندازد مردم او را گرفته و به داخل یک بنگاه املاک میبرند. او یکی از اعضای ارشد محله بوده است. وی هم اکنون آزاد است و تقریبا همه کسانی که در آن بنگاه او را دیده و شناختهان از دسترس خارجاند»
-در خیزشهای بعدی که میتواند به دلیل عدم تناسب نیروهای طرفین مداوم، پیگیر و ناموزون شکل بگیرد، ممکن است اشکال دیگری از مبارزه به طور خودبخودی یا آگاهانه به صورت درگیریهای پراکنده مسلحانه برای دفاع از جنبش و پیشگیری یا محدود ساختن آسیبهای جانی پدیدار شود تا به نقطه برابری نیروی مردم و حاکمیت برسد.
-رژیم اسلامی که از بدو انقلاب تاکنون به تدریج شکستهای ایدئولوزیکی متعددی در عرصه کنترل اندیشه و تحمیل فرهنگ نامشروع و عقب افتاده خود در جامعه خورده است، نیک میداند که در این دوره پایانی و سیر سراشیب و سقوط هیچ مقبولیتی در جامعه نداشته و با یک انقلاب روبروست. لذا این قضیه برای رژیم بی روحیه و در حال انقراض جنبه مرگ و زندگی داشته و تا لحظه آخر و حتی پس از شکست کامل دست از مقاومت ارتجاعی بر نمیدارد. علیرغم روحیه پایین رژیم و عدم امید آن به ادامه حیات خویش، اما تا آخرین مرحله مبارزه نباید از کارکرد مغز اطلاعاتی و نبض امنیتی آن غافل بود(این ویژگی همه رژیمهای دیکتاتوری و ارتجاعی است). بنابر این باید اندامهای سیاسی- امنیتی رژیم مورد هدف عمده و مستقیم قرار گرفته و از کار انداخته شوند، در این زمینه قلب تپنده رژیم برای مقاومت صدا و سیما، ارگانهای رسمی سیاسی(وزارت کشور، فرمانداریها و استانداریهاست) باید مورد تهدید و تهاجم قرار گرفته و برای ، اطلاع رسانی تبلیغ، تداوم، و پیشبرد جنبش حتیالامکان اشغال و در دسترس نیروهای مردمی قرار گیرند.
-رادیکالیزم و قدرت وسیع این خیزش هم اکنون لرزه بر اندام این رژیم سستی و شکاف انداخته و هرچه مبارزات سیاسی تداوم و گسترش یابد موجب اختلاف و جدایی عملی و نظری بیشتری در ارکان و عناصر رژیم شده و این امر جبهه توازن قدرت را به نفع جنبش برهم میزند. هرچه استحکام و تداوم مبارزه در پایین رادیکالتر و فزایندهتر باشد، تجزیه و دوری از یک رژیم بیآینده سریعتر و شدیدتر اتفاق میافتد. توجه به تناقضگوییهای رهبر، روحانی، خاتمی و برخی نمایندگان و مسئولین از هماکنون وحشت و لرزش آنان را از سرنوشت محتوم به خوبی عیان ساخته و به نمایش میگذارد.
– اوضاع اخیر نشان داد و میدهد که مردم دیگر هیچ امیدی در همزیستی با این رژیم نداشته و با کم شدن فاصله خیزشها جامعه ما در مسیر یک انقلاب گام میگذارد. با گذر از هرگونه توهم نسبت به شیوه مبارزه اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز که هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ ماهیت ایدئولوژیک نظام عملا سپری شده و مصداق ندارد، صداهایی که خشونت وحشیانه و بیپروای رژیم را همصدا با آنها به مردم احاله مینمایند، با اهداف و آینده مردمی که رو به فلاکت و نیستی ندارند همگون نیست و با شیوه رادیکال و تهاجمی آنان که از جایگاه طبقاتی فرودستان نشأت میگیرد همسویی و سنخیتی ندارد. بدیهی است در جامعه اقشار و طبقات متفاوتی وجود دارند که تنها با شیوههای مدیریتی این رژیم مخالفت داشته و شیوه تفکر، برنامه و شعار، خواست و منش طبقاتی آنها با گرایش عمومی اکثریت فقیر جامعه در یک ردیف قرار نمیگیرد و نهایتا نه خواهان تغییرات ساختاری و عمیق و برکناری رژیم که صرفا خواستار یکسری تجدید نظرها در شکل و شیوه عملکرد آن هستند، لذا شعار دوری از خشونت آنان در لحظه قیام و انقلاب نه متوجه حرکات جنایتبار رژیم بلکه متوجه روش رادیکال و انقلابی مردم در صحنه است. این امر در واقع ریشه در تمایل طبقاتی و نحو نگرش آنان به خوب شدن کارها در شرایط آرام دارد که با تمام تجارب تاریخی زحمتکشان و فرودستان در جهان در تضاد و تناقض قرار دارد. کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟
– خیزش اخیر حرکتی شدیدا رادیکال و تهاجمی به اساس هستی جمهوری اسلامی بود و هم به طور کیفی و هم کمی در ابعادی بسیار گستردهتر و فراتر از خیزش دیماه ۹۶ رفت. مقایسه و تحلیل این خیزش با سایر حرکتهایی که در گذشته در کشور به وقوع پیوست نشان میدهد که خیزش مردم پیوسته رادیکالیزه شده و ماهیتی تهاجمیتر پیدا کرده و میکند. لذا میتوان انتظار داشت که در پیامد یا مرحله آتی این خیزشها برای تعیین تکلیف نهایی و تغییر رژیم با حجم و روش تهاجمی رادیکالتری به مجموعه ساختارهای رژیم یورش ببرند. شکل و مدت مبارزه را نظم، برنامه ریزی و شعارهای مرکزی واحد در سراسر کشور مبتنی بر شرایط خاص تعیین خواهد کرد.
درسهای خیزش پر عظمت اخیر برای مردم ایران نوید پیروزی نه
چندان دور و دستیابی به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است
* « محمد نهاوندیان، محمود واعظی، نوبخت، حسین موسویان، مرتضی بانک، علی ربیعی و صالحی امیری» کسانی بودند که جا پای چپها یا حلقه کیان(سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، عباس عبدی، بهزاد نبوی، محسن آرمین و همفکرانشان) میگذاشتند و نظریات «محمود سریعالقلم جایگزین تئوریهای حسین بشیریه» میشد.