سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

باردیگر درباره واقعیت چگونگی تشکیل حزب توده ایران! – بابک امیرخسروی

براین گمان بودم که پس از نوشتن چندین مقاله ومصاحبه واستدلال درباره چگونگی تشکیل حزب توده ایران وتوضیح این واقعیت تاریخی که:

 حزب توده ایران بدست ایرانی، با فکراصیل ایرانی، به ابتکارعده ای آزادی خواه مترقی و شخصیت های ملی دموکرات و عناصر مارکسیست؛ با برنامه ای دمکراتیک و اصلاح طلبانه، آن چه ما امروز کارپایه چپ دموکرات و رفرمیست می نامیم، پا به حیات گذاشت»، این امر، لااقل برای کسانی که منصفانه و بدون حب و بغض به مساله می نگرند، روشن شده باشد.

از این رو، نوشته آقای علی مرادی مراغه ای را که دوستی برایم فرستاده بود، با علاقه و کنجکاوی خواندم تا ببینم چه داده تازه و مستدلی بدست آورده است که پس از نوشتن آن همه مطلب، همچنان حرف های بی پایه و اساس سرهنگ زیبایی را از سرگرفته و می نویسد:«به نظر من نوشته علی زیبایی کاملا با آگاهی ها و اطلاعاتی که ما از علی اوف ارائه خواهیم داد مطابقت میکند»!

آقای علی مرادی مراغه ای نوشته خود رابا تکرار داستان سرایی های سرهنگ زیبایی، آغاز کرده و می نویسد:

«اولین جلسه هیئت موسسان حزب توده در مهرماه ۱۳۲۰با حضور ۳۷ نفر از دسته ۵۳ نفری و کمونیستهای دیگر تشکیل یافت علی اوف کاردار سفارت شوروی که به زبان فارسی خوب صحبت میکرد و قیافه شرقی هم داشت در این جلسه حاضر شد اکثر شرکت کنندگان در این جلسه علی اوف را نمی شناختند و چند نفری هم که وی را می شناختند (مانند جعفر پیشه وری) او را به دیگران معرفی نکردند. موضوع مذاکره در این جلسه تشکیل حزبی بنام حزب کمونیست بود. علی اوف با این نام مخالفت کرد و استدلال میکرد که با توجه بشرایط و اوضاع و احوال ایران حزبی باید تاسیس شود که معتدل و میانه رو باشد تا بتواند کلیه طبقات را در خود جمع آوری کند بدین لحاظ، نام حزب کمونیست در شرایط فعلی برای ایران مناسب نیست بالاخره پس از شور بسیار نظر علی اوف پذیرفته شد و نام حزب توده برای حزب جدیدالتاسیس انتخاب گردید»

پیش از بررسی نوشته ایشان، یادآوری کنم که اصرارم براین که حزب توده ایران مستقلانه و به دست ایرانیان میهن دوست تشکیل گردید، تنها و تنها، به خاطر دفاع از یک واقعیت تاریخی است. و گرنه، من نزدیک به چهل سال است که همراه با دیگر مبارزان راه آزادی و استقلال ایران، از این حزب جدا شده ام.

از این رو، موضع من در بررسی چگونگی تاسیس حزب، فارغ از هرگونه تعصب خاص است. و با انگیزه  دفاع از حزب توده ایران به هر قیمت و تطهیر آن نیست.

خواننده این سطور اطمینان حاصل کند که هرچه در رابطه با تشکیل حزب توده ایران گفته و می گویم، صرفاً بخاطر حمایت صادقانه از واقعیتی است که در کشور ما رخ داده است.

این را نیز بیفزایم که معضل وابستگی حزب توده ایران به حزب کمونیست شوروی، پدیده واقعی ولی غم انگیزی است که کم کم و با گذشت زمان شکل گرفت، و در دوران مهاجرت اجباری رهبری حزب به کشورهای سوسیالیستی، نهایی شد. کسی منکر آن نیست. بررسی آن، موضوع مهم و جداگانه ای است که به سهم خود، به آن پرداخته ام.

آقای علی مرادی مراغه ای  مدعی است که نوشته علی زیبایی کاملا با آگاهی ها و اطلاعاتش مطاقبت دارد! کنجکاوانه گشتم  تا ببینم اگاهی ها و اطلاعات تازه ای که ایشان در راستای تایید نوشته سرهنگ زیبایی به دست آورده است، چه می باشند؟ ولی صادقانه بگویم، واقعاْ کوچک ترین داده ای که در تایید حضور علی اوف نامی در نشست موسسان حزب و آن نقشی که سرهنگ زیبایی می گوید که در پایه گذاری حزب داشت، نیافتم!

تنها موضوعی که آقای علی مرادی مراغه ای می پروراند و نسبتاً تازگی دارد، زندگینامه نسبتاْ مبسوط علی اوف است که تقریبا یک سوم نوشته او را  در بر می گیرد.

 ولی منتهی معلوم نیست توصیف مبسوط شرح حال علی اوف چه دلیلی برای تایید داستان سرایی های سرهنگ زیبایی درباره حضور و نقش علی اوف در نشست موسسان حزب  دارد؟

آقای علی مرادی مراغه ای در جریان توضیح آگاهی هایش، به گفته های پیشینیان، ازجمله سرهنگ زیبایی، انورخامه ای، کیانوری، عبدالله شهبازی، خسرو شاکری و من می پردازد، و جز این، کوچک ترین داده تازه ای ارایه نمی کند. در این نقل قول ها نیز چنانچه نشان داده خواهد شد، دلیل قانع کننده ای برای تایید ادعاهای سرهنگ زیبایی نیافتم.

در زیر به  اختصار، گفته های اشخاص مورد اشاره وی را بررسی می کنم:

۱ ـ‌ سرهنگ زیبایی.

در این رابطه، آقای علی مرادی همان ادعاهای سرهنگ زیبایی را که پیش تر نقل کردم، بر قلم  می آورد. شگفت آور آنست که ایشان چشم بسته به داستان سرایی های سرهنگ زیبایی باور دارد و مورد تایید قرار می دهد! بی آنکه از خود، کوچک ترین داده و دلیل تازه ای بر درستی و یا در تایید ادعاهای سرهنگ زیبایی ارایه دهد.

 در شگفتم که چرا آقای علی مرادی از خود نمی پرسد که این سرهنگ ارتش از کجا و از کدام منبع و برپایه کدامین سند، و یا لااقل شهادت کدامین  بنیانگذار حزب و شرکت کننده  در نشست موسسان حزب، چنین ادعایی را مطرح ساخته است؟!

فهم آن دشوار است که چگونه آقای علی مرادی، می پندارد و براین باور است  که همین شرح گسترده از زندگی علی اوف و نشان دادن بعضی تشابهات او با علی اوف ای که سرهنگ زیبایی از او سخن می گوید، کافی برای تایید حضور او در نشست موسسان حزب و نقش راه نمای او در پایه گذاری حزب توده ایران می باشد!!

آقای محترم! مگرکسی منکر وجود شخصی بنام علی اوف بوده و هست که شما این همه درباره  قیافه او و زندگینامه و فعالیت هایش قلم زده و مبنای استدلال خود قرارداه اید؟ خود ایرج اسکندری از او نام می برد و از رابطه برخی از رهبران حزب با وی، منتهی در سال های پس از تشکیل حزب، سخن گفته است.

مساله مورد بحث واختلاف، حضور یا عدم حضور همین  علی اوف که شما شرح حال اش را نوشته اید، در نشست موسسان حزب در۷ مهرماه ۱۳۲۰ و نقش رهبری کننده وی در چگونگی تاسیس حزب است! موضوعی که مرجع اصلی شما سرهنگ زیباپی، مدعی آن و شما حامی بی قید و شرط آن هستید!

ازاین رو، اگر دلیل یا سندی جز تکرار گفته های سرهنگ زیبایی دارید، لطفاْ آن را ارایه دهید که همه مدیون شما خواهند بود.

۲ ـ انور خامه ای:

«دلیل» دوم علی مرادی مراغه ای برای تایید حضور علی اوف، می آورد، نوشته انور خامه ای است. می نویسد:

« انور خامه ای نیز در مورد حضور علی اوف می نویسد: «…رستم علی اوف مسئول امور حزبی و اطلاعاتی سفارت شوروی نیز در این جلسه حضور داشت …»!!

آقای مرادی مراغه ای! شما که نوشته مرا خوانده اید، چرا از ذکر آخرین نامه انور خامه ای به من که در همین رابطه  نوشته است، اشاره نمی کنید؟

 برای خوانندگانی که احتمالا در جریان نیستند، یادآوری کنم که به هنگام نوشتن  کتاب: «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» بر سر همین موضع انور خامه ای، مکاتبات چندی با ایشان داشتم. در پایان این مکاتبات، در آخرین نامه مورخ ٢۵ فروردین ١٣٨٠ خود از شهر کرج، می نویسد:

«درمورد حضور علی اوف در جلسه موسسان حزب توده، همان گونه که قبلا نوشته بودم، استناد من کلا به گفته زنده یاد مهندس تقی مکی نژاد بوده و او هم احتمالا آن را به اتکاء کتاب «کمونیسم در ایران» می گفته است.

اکنون به طور مسلم برایم ثابت شده است که منشاء این  خبر همان کتاب بوده که نه منبع آن معلوم است و نه به صحت و سقم آن می توان اعتماد داشت.

اسناد دیگری هم از آرشیو انگلستان بدست آورده ام که این نظر را تائید می کند و در بخش چهارم مجموعه «سال های پرآشوب» (زیر چاپ) منتشر خواهد شد».

آقای مرادی مراغه ای! چرا نسبت به ذکر این نامه انور خامه ای که به روشنی بی پایه بودن نظر پیشین خود و به طریق اولی ادعای سرهنگ زیبایی را نشان می دهد چشم پوشیده اید؟ آ آیا جز این است که نقل نامه او نافی نظر شما و به طریق اولی داستان سرایی های سرهنگ زیبایی است؟

فکر نمی کنید چنین شیوه هایی درخور کار یک پژوهشگر نیست؟

۳ ـ دلیل سوم آقای مرادی مراغه ای، نوشته عبدالله شهبازی است.

به نقل از شهبازی می نویسید:«کمونیست های قدیمی ایران با سقوط رژیم رضا شاه… با اتکا بر این نیروها، وزارت امنیت شوروی از طریق ستاد خود در تهران، و در راس آن علی اوف، که با پوشش کارمند سفارت شوروی فعالیت می کرد…..»!

ملاحظه می شود که شهبازی نیز فقط حکم صادر می کند و کوچک ترین سند و دلیلی ارایه نمی دهد. بی گمان گفته های او نیز الهام گرفته از ادعاهای سرهنگ زیبایی است و به درد یک پژوهش جدی نمی خورد.

۴ ـ دلیل چهارم آقای مرادی مراغه ای، گفته های نورالدین کیانوری است.

می نویسد: «اما نورالدین کیانوری نیز در خاطرات خود بدرستی ذکر کرده علی‌اوفی که در جلسه اول تأسیس شرکت کرده‌ و برای یک عده ناشناخته بوده، فرد نسبتا مسنی بود..»!

آقای مرادی مراغه ای در نقل قول از کیانوری نیز متاسفانه صادقانه عمل نکرده است. نوانس هایی در گفته های کیانوری هست که برای فهم موضع او درخور توجه است. کیانوری در هیچ جای خاطراتش شخصاً نگفته است که علی اوف در جلسه اول تاسیس حزب شرکت داشته است!

 مثلاً در پاسخ به این پرسش مصاحبه  کننده: «می گویند دعوت کننده جلسه موسسان حزب علی اوف بوده است؟»، کیانوری می گوید: «او هیچ کس را دعوت نکرده بود. من نشنیده ام که دعوت کننده علی اوف باشد». پس از آن است که می گوید: «تنها، کسی گفته است که علی اوف در جلسه اول تاسیس شرکت کرده و برای یک عده ناشناخته بود، نه این که دعوت کننده باشد»!

آقای مرادی مراغه ای کلمه تنها کسی (که معلوم نیست کیست)، از گفته کیانوری را گرفته به عنوان نظر خود وی، تحویل خوانندگان می دهد! همه این تشبثات از برای آنست تا شاهد دیگری برای تایید ادعاهای سرهنگ زیبایی عرضه کند!

بگذریم از این که کیانوری در جای دیگر از این مصاحبه، دخالت مقامات شوروی در امور حزب در آن زمان را ، قاطعانه رد می کند. با چنین موضعی، چگونه می توان کیانوری را شاهد آورد که مدافع نظر حضور علی اوف، کاردار سفارت شوروی  در نشست موسسان حزب بوده است؟

در جریان پرسش و پاسخ میان کیانوری و مقامات امنیتی جمهوری اسلامی، این نظر رایج در کمینترن به میان می آید که در کشورهای دنیای سوم، کمونیست ها بهتر است به جای تشکیل مستقیم حزب کمونیست، در جبهه ای از نیروهای ضداستعماری و آزادیخواه با تمایلات چپ شرکت بکنند. مشابه همان نظریه ای که به گفته سرهنگ زیبایی، علی اوف در جلسه موسسان حزب مطرح می کند و مورد پذیرش همه قرار می گیرد.

از کیانوری می پرسند: «این پیشنهاد شوروی ها به تاسیس حزب ازچه طریقی اعلام شد؟»، می گوید: «اطلاع ندارم!».

در پرسش دیگری، مطرح می شود: „او (منظور علی اوف است) در کارهای حزب دخالتی هم داشت؟». کیانوری پاسخ می دهد: „نه! او هیچ دخالتی نداشت. این موضوع در خاطرات اسکندری هم هست که آنها هیچگونه دخالتی نمی کردند»! (صفحات ۷۷ تا ۷۹ خاطرات نورالدین کیانوری)

 مقایسه این توضیحات کیانوری در خاطراتش، و تفاوت اش با آنچه آقای مرادی مراغه ای از قول کیانوری مطرح می سازد، واقعاً شگفت آور است.

۵ ـ آقای مرادی مراغه ای در مقاله اش، اشاره ای هم به نوشته خسرو شاکری درباره چگونگی تاسیس حزب می کند و یادی نیز از من می کند.  

ذکر این نکته در رابطه با موضوع اصلی بحث ما که حضور علی اوف در نشست موسسان حزب است، همانگونه که از نوشته خود آقای مرادی مراغه ای نیز بر می آید، خسرو شاکری نیز قاطعانه آن را رد کرده و به ساواک و نادمین حزب نسبت می دهد.

شاکری می نویسد: «از سوی دیگر، با اینکه یک «همخوانی» بین «تز علی اُف» و آنچه ما در این مطالعه مستند کرده ایم وجود دارد، بس مهم است که به این افسانه پایان داد که از سوی دستگاه ساواک پخش می شد؛ چون این تز دقیقاً افسانه ای بیش نیست، همچون تیغ دو لبی که از دو جهت می بُرد، بویژه به هنگامی که از سوی برخی کمونیست های نادم به کار گرفته می شود، که تکرار افسانه شان همراه ندامت شان توسط معتقدان حزبی افشا و طرد می شود…».

موضوع اصلی بحث شاکری مربوط به نقش سرهنگ سولیوکف، رییس رکن دوم اداره سوم اطلاعات ارتش سرخ در تاسیس حزب توده ایران است. چون ربطی به موضوع مورد بحث درباره علی اوف ندارد، برای پرهیز از اطاله کلام به آن نمی پردازم. به ویژه آنکه در نوشته: «پادزهری به نوشته خسرو شاکری » به تفصیل به آن پرداخته و نقد کرده ام. علاقمندان می توانند به آن نوشته مراجعه کنند.

آقای مرادی مراغه ای در ادامه بحث خود اشاره ای هم به گفته های من می کند. ازجمله می نویسد: «در اینجا لزومی ندارد یادآوری کنیم که ایشان (بابک امیرخسروی)، کوچکترین دلیلی ارایه نمی کند که چرا حضور علی اوف را با این حدت و شدت در جلسه موسسان حزب توده رد می کند »!

آقای محترم! تمام نوشته های من در رابطه با تاسیس  حزب توده ایران از جمله در نوشته ام تحت عنوان: «پادزهری به نوشته خسرو شاکری»، که شما خوانده اید و نیز در نوشته دیگری تحت عنوان: «چگونگی تاسیس حزب توده ایران درهفتم مهرماه ۱۳۲۰»، و یا در صحبت اخیر من بتاریخ ۱۰.۱۲.۲۰۲۱ در کلوب هاووس تحت عنوان: «نگاهی به تاریخ حزب توده ایران»، در نقد و طرد ادعای بی پایه و اساس سرهنگ زیبایی در کتاب «کمونیسم در ایران» بوده است، که شما متاسفانه ادعای او را همچون آیه قران پذیرفته و ستایش می کنید.

اضافه براین نوشته ها، برای غنای بحث، به بخشی از مصاحبه ای اشاره می کنم که فریدون آذرنور و من با ایرج اسکندری داشتیم که تحت عنوان خاطرات سیاسی وی منتشر شد.

گفته های ایرج اسکندری در بحث حاضر از آن جهت درخور اهمیت است  که وی در تدارک و پایه گذاری حزب توده ایران نقش کلیدی داشت و مغز متفکر آن بود. در جلب و جمع آوری افراد برای تشکیل نشست موسسان نیز نقش مهمی ایفا کرد. ایرج اسکندری در پاسخ به پرسش صریح من که: «آیا در تأسیس حزب در ۷ مهرماه ۱۳۲۰ شوروی دخالتی در تشکیل آن نداشته است؟» با هیجان پاسخ داد:

 «اگر چنین بود، سلیمان میرزا در این حزب شرکت نمیکرد. چون او یک فرد ملی بود و البته برای شوروی هم احترام زیادی قائل بود… سلیمان میرزا گرایش استوار ملی داشت و بهیچوجه معتقد نبود که باید رفت و به شوروی ها روی آورد و از آنها دستور گرفت! او اصلا چنین طرز فکری نداشت».

شادروان ایرج اسکندری پس از توضیحات مفصلی که می دهد، در جمعبندی بحث آن روزی ما در رابطه با چگونگی تشکیل حزب توده ایران، پیام زیر را همچون وصیّت ‌نامه اش به یادگار گذاشت:

«من اینها را میگویم تا دانسته شود که در آن موقع واقعاً این که می ‌گفتند حزب را گویا شوروی ها تشکیل داده‌اند، ادعای نادرستی است».

آقای مرادی مراغه ای، به باور و نظر شما، در موضوع حضور علی اوف نامی در نشست موسسان حزب و نقش او در پایه ریزی حزب، شهادت فردی از تبار ایرج اسکندری را می باید پایه و اساس داوری قرارداد یا ادعای سرهنگ زیبایی را؟! بگذریم از این که زیبایی فقط ادعا می کند، حکم می دهد، ولی کوچک ترین سندی ارایه نمی کند.

آقای مرادی مراغه ای می نویسد: «کتاب «کمونیزم در ایران» نوشته سرهنگ ستاد، علی زیبائی یکی از بهترین کتابها در مورد تاریخ جنبش کمونیستی در ایران است»!

آقای محترم! سرهنگ زیبایی امضا کننده کتاب کمونیزم در ایران بود نه نویسنده آن. تبحر سرهنگ زیبایی در آزار و شکنجه زندانیان سیاسی بود نه در تاریخ نویسی آن نیز درباره جنبش کمونیستی ایران! او دانش و سواد این حرف ها را نداشت.

هدف از تالیف این کتاب، که به دستور سرهنگ  زیبایی صورت گرفت، از سوی زندانیان توده ای که از شکنجه ها جان سالم برده  و همچنان  در زندان بودند، تدوین شده است. انگیزه اصلی تالیف کتاب نیز، بی آبرو کردن جنبش چپ ایران بود که نماد اش آن روزها، حزب توده ایران بود. انگیزه دیگر، توجیه شکنجه ها و قتل توده ای ها و افسران بی گناه سازمان نظامی حزب در افکار عمومی، پس از کودتای ۲۸ مرداد بود.

داستان سرایی سرهنگ زیبایی درباره حضور علی اوف در نشست موسسان حزب و رهنمود های او در چند و چون تشکیل حزب در ایران، صرفا از برای آنست که به حزب توده ایران انگ بیگانه ساخته شده و نوکر شوروی بودن را زده باشند.

در شگفتم که چگونه شما می پذیرید و وجداناً باور دارید که ممکن است در جلسه موسسان حزب، ناگهان فرد ناشناسی لب به سخن به گشاید و فراتر از آن، اندیشه پرداز خط مشی و اساس حزبی بوده باشد که صاحبنظرانی دور هم جمع شده در اندیشه تاسیس آنند، و موضع این فرد ناشناس نیز پایه قرار بگیرد و بی سرو صدا پذیرفته شود، ولی صدا و پرسشی درباره هویت و شناخت این مرد ناشناس از سوی کسی، به ویژه سلیمان میرزا و ایرج اسکندری بر نخیزد؟ آیا به گمان شما شرکت کنندگان  نشست موسسان یک عده گوسفند بودند که پشت سر چوپان خود علی اوف، بع بع می کردند؟!   

آقای مرادی مراغه ای! اگر کسی باید نسبت به داستان سرایی سرهنگ زیبایی دلیل بیاورد که گویا علی اوف در جلسه موسسان حزب حضور داشت و آن نقش رهبری کننده ای را ایفا کرد، شما هستید نه من! وظیفه من نقد و رد داستان سرایی های سرهنگ زیبایی و پیروان ادعای وی نظیر شماست. به گمانم این وظیفه را در حد امکانات خود انجام داده ام. نوشته حاضر نمونه دیگر آنست.

 آقای مرادی مراغه ای می نویسد: «و یا از ایشان (منظور بابک امیرخسروی است) میتوان پرسید اینکه می گوید حزب توده ابتدا مستقل بوده مربوط به چه زمانی است؟ مگر همین حزب در همان زمانِ آغازین در ۱۳۲۳برای واگذاری امتیاز نفت به روسها در مطبوعات خود دولت ساعد را زیر فشار نگذاشت و گسترده ترین تظاهرات و راهپیمایی ها را در تهران و سراسر شهرهای ایران در زیر سرنیزه های ارتش سرخ برای واگذاری نفت به شوروی راه نینداخت؟ امیرخسروی حضور علی اوف در جلسه موسسان را رد کرده و آنرا جعلی از سوی کتابِ علی زیبایی می داند او می نویسد: «داستان سرائی وجعلیات گستاخانه سرهنگ زیبائی که درکتاب «سیر کمونیسم درایران» سرهمبندی کرده، بارزترین نمونه آنست. زیرا سرآغاز این جعل تاریخی است»!

آقای محترم! روشن است که   اگر می گویم: «حزب توده ایران بدست ایرانی، با فکراصیل ایرانی، به ابتکار عده ای آزادی خواه مترقی و شخصیت های ملی دموکرات و عناصر مارکسیست و کمونیست؛ با برنامه ای دموکراتیک… پا به حیات گذاشت…»، مربوط به هنگام تاسیس آن  و همان سال های آغازین تاسیس آنست.

نمی دانم  چرا توجه ندارید که اصرار من، تنها  در رابطه با پایه گذاری حزب است نه در تحولات و دگرگونی های بعدی آن. به ویژه در توضیح پدیده غم انگیز وابسته شدن تدریجی حزب توده ایران به حزب کمونیست اتحاد شوروی.

مساله تقاضای امتیاز نفت شمال که شما برای نشان دادن صحت ادعای سرهنگ زیبایی پیش می کشید، از نظر مچ گیری و تهمت زنی، درخور توجه است، ولی برای نشان دادن واقعیت آنچه بر سر حزب توده ایران آمد و چرایی آن و بررسی سرنوشت حزب، کافی نیست.

در همین موضوع امتیاز نفت شمال، فراکسیون حزب توده ایران در مجلس از زبان سخنگوی خود دکتر رادمنش، درست چند هفته پیش از ورود هیات شوروی به ریاست کافتا رادزه، از پشت تریبون مجلس شورای ملی صریحاً اعلام کرد:

 «بنده با رفقایم با دادن امتیازات به دولت های خارجی به طور کلی مخالفیم»!

گفتن این که رهبری حزب توده ایران «نوکر» بود، اگر مغرضانه نباشد، نوعی ساده اندیشی است. چه عاملی موجب شد که علی رغم موضوع پیشین فراکسیون توده در مجلس،  تقاضای شوروی برای کسب امتیاز نفت شمال، از سوی  همه اعضای همان فراکسیون ازجمله خود رادمنش و شخصیت های سرشناسی چون ایرج اسکندری، اردشیر آوانسیان و دکتر کشاورز، مورد حمایت قرار گرفت؟

و یا شخصیت های دیگر، نظیر خلیل ملکی از مدافعان و مبلغان سیاست حزب در حمایت از تقاضای شوروی بودند؟ کافی است به نوشته های خلیل ملکی تحت عنوان «توازن منفی» و «سر و ته  یک کرباس»، نظری بیفکنید، تا تصوری از عمق فاجعه ای داشته باشید که آن روزها و تا مدت ها، روشنفکران انقلابی ایران گرفتار آن بودند.

زندگی سیاسی خلیل ملکی، ایرج اسکندری، رضا رادمنش، احمد قاسمی، عبدالحسین نوشین، بزرگ علوی، علی امیرخیزی، و بسیاری دیگر از رهبران آن روز حزب توده ایران نشان می دهد که آنها افراد با شخصیت و کاملا ایراندوست بودند. اما چه شد که از خواست آز طلبانه شوروی در مساله نفت شمال و آن همه ماجرا آفرینی های دیگر نظیر ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان، حمایت کردند؟

بی گمان همه این راد مردان میهن دوست و رهبری حزب توده ایران، قربانی صداقت خود و توهمی شدند که  از اتحاد شوروی داشتند. باور خلیل ملکی براین بود که «شوروی سیاست کشورگشایی ندارد»

حتی درآن مقاله مفتضحانه  در باره «حریم امنیت»، نوشته اند: «هیچ دیوانه کولی معتقد نیست که باید در  ایران به دنبال شوروی رفت. ولی با نهایت غرور معتقدیم که دوستی با شوروی یکی از مبانی متین دموکراسی  و استقلال ما خواهد بود»!

آنچه حزب توده ایران را بتدریج به دنباله روی از شوروی سوق داد، باور و تصور صادقانه و ساده لوحانه بود که رهبری حزب و درپی آن کادرها و اعضاء حزب، از اتحاد شوروی داشتند. توده ای ها، روسیه، کشور برآمده از انقلاب اکتبر را، تجسم آزادی، بهشت زحمتکشان، یار و یاور بی چشمداشت ملل ضعیف و زیر استعمار گران، دولتی فارغ از نیات کشورگشایی بود که نظری به ثروت و منابع زیرزمینی دیگران، ازجمله ایران، نداشت.

 افسوس  که واقعیت اتحاد شوروی غیر از این بود. ولی بر بستر این ایمان که با گذشت زمان به نوعی تعصب مذهبی مبدل گردید، حزب توده ایران به دنباله رو صاف و ساده سیاست های آزمندانه خارجی حزب کمونیست اتحاد شوروی مبدل گردید.

نیازی به گفتن نیست که پیروی از سیاست های خارجی شوروی، منحصر به ما نبود. با شدت و ضعف قاطبه احزاب کمونیست جهان را نیز فرا گرفته بود. یانوش کادارها در مجارستان و هوزاک ها در چکسلواکی نیز افرادی پاکدامن و میهن دوست بودند. ولی صادقانه کشور خود را قربانی آزمندی های دولت شوروی کردند. احزاب کمونیست در دنیا نیز توان سنگینی به توهم خود نسبت به دولت شوروی پرداختند و اعتبار خود را در افکار عمومی کشورشان از دست دادند. ضعف غم انگیز احزاب کمونیستی در جهان امروز، پیامد ناگوار آنست.

منتهی  بدبختی مضاعف کشورهای نظیر ایران و لهستان ازجمله در همسایه بودن با ابر قدرت شوروی ها بود.»

بابک امیرخسروی

 ۰۳.۰۱.۲۰۲۲

https://akhbar-rooz.com/?p=137331 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایکاروس
ایکاروس
2 سال قبل

آقای امیرخسروی
وقتی خود شما بدون حتی یک سند و مدرک شوروی را که بعد از فروپاشی و قطع کمک هایش به کشورهای رها شده از بند استعمار منجر به مشکلات عدیده ای برای این کشورها شد به کشورگشایی و چشمداشت به ثروت ملل دیگر متهم میکنی چگونه انتظار دارید که آقای مرادی مراغه ای با سند و مدرک ادعای خود را ثابت کند؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x