جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

«پندار و گفتار و کردارِ ما» – مارال سعید

بزرگان علم و دانش ایران،
قرنهاست که گُرده ی ما زیر بار ظلم و ستم استبداد خَم گشته، و شما نیک میدانید که این استبداد، ریشه در فرهنگ این مرزوبوم دارد، و تا دروغ و فساد دامنگستر در تاروپود این فرهنگ جاریست، استبداد باقیست، و هرازچند؛ فقط از این شانه به آن شانه می غلطد. لذا جا دارد شما فرهیخته-گان آستین بالا زده و به ما بنمایانید؛ ریشه و آبشخور دروغ و فساد در این مرزوبوم از کجاست؟ و چرا ما نمی توانیم از این بلایا، خود و ایرانمان را برهانیم؟

مایلم نوشته ام را با یک درخواست از متخصصان و اندیشمندان دلسوز ایرانی که دغدغه-ی فرهنگ این آب و خاک را دارند و با یک پیشنهاد به کلیّه ی جریانات سیاسی اپوزسیون ایران آغاز کنم.

سیاسیون محترم ایران، شما که دغدغه ی ایرانی بهتر در سر و در برنامه دارید
 بعنوان یک شهروند ایرانی به شما پیشنهاد می کنم؛ در جهت مُثمِر به ثَمَر نمودن فعّالیّتهای سیاسی خود، یکسال هیچ فعّالیّت سیاسی ننمائید و با پژوهش و پویش در تاروپود فرهنگ ایران زمین، بجوئید و بیابید ریشه ی نفاق در ایران را! و بر ما مردم عیان سازید؛ کدام عوامل سدِّ راهِ شما سیاسیون (از راست تا چپ) ایران هستند، که نمی گذارند یک اتّحاد پایدار در میان شما شکل بگیرد؟ باورکنید با یک تلاش جمعی در یک بازه ی یکساله خواهید توانست از این دایره ی شیطانی که به دور خود کشیده اید رها شوید و در راهِ ایرانی بهتر، گام بَردارید.  

در طول تاریخ مُدَوَّن بشر، ایران از جمله سرزمینهایی بوده است که انسانهای بزرگ و تأثیرگذار در عرصه های مختلف علم و ادب به جامعه ی بشری تقدیم داشته است. در همین جامعه اگرچه تا همین اواخر بیسوادی در آن بیداد می کرده است لیک مردمان آن اکثراً مسائل فرهنگی-اخلاقی را در قالبهای شعر و مَثَل از حفظ می دانستند. و در همین جامعه؛ فردوسی خوانی یکی از سُنن پایدار بوده است. اما در همین جامعه تا بوده؛ دروغ بوده و فساد گسترده. این دو پدیده ی ناهمخوان فرهنگی- اجتماعی، دوش به دوش هم تا امروز آمده اند بی آنکه یکی بتواند دیگری را از پای درآورد. اما در چهل سال اخیر سرطان دروغ و فساد، رشدی شتابان یافته و جامعه در کلّیّت خود

تاریخ ایران در دوره ی قاجاریه / رابرت گرنت واتسن
انسان نمی تواند در میان ایرانیان زندگی کند و متوجّه نشود که آنها فاقد صفات بسیاری می باشند که زندگانی را مطلوب می سازد.

در گفتارها و نوشتارهای ژورنالیستی فراوان با واژه ی ایرانیان و … بَر می خوریم که به واقع فاقد بار علمی در مبحث جامعه شناسی و مردم شناسی هستند. اما علیرغم این واقعیّت، در میان ساکنان هر جغرافیای سیاسی می توان یکسری خصوصیّتهای مشترک یافت که اغلب به رفتارهای اجتماعیِ یکسانی مُنتَج می گردند. این خصوصیّات را میتوان در دسته ی “پندار، گفتار، رفتار” دسته بندی کرد.

سی مقاله / میرزا آقا خان کرمانی
کمتر کسی از اهالی ایران است که میرغضبی نداند یا ستم تعدی نداند و ظلم و بی انصافی نپرورد، تمام سکنه-ی آن ویران و خرابه از طبقه-ی حکما و وزرا تا حمّال و بقّال، همه ستمگر و بی مروّت، همه خونخوار بی مرحمت، همه فریاد دارند که چرا ما میرغضب باشی نیستیم، همه می خواهند ظالم منفرد و حاکم مستبد و جلّادباشی باشند.

در میان ایرانیان علاقه مند به جامعه شناسی و مردم شناسی بحثی همچون بحث مرغ و تخم مرغ  از دیرباز در جریان بوده و هست که؛ پندار و گفتار و کردارِ ایرانیان زمینه ساز استبداد شرقیست یا برعکس، استبداد شرقیست که باعث بوجود آمدن این خصوصیّات در میان ایرانیان گشته است.

 درهرحال آنچه در چارچوبه ی پندار و گفتار و کردار می گنجد، مَبحثی یکدست نیست. زیرا وقتی ما از موزائیک اقوام در ایران صحبت به میان می آوریم، نمی توانیم از پندار و گفتار و کرداری یکسان در میان مردم ساکن این جغرافیا صحبت کنیم. آنهم مردمانی که تا پیش از دوران معاصر، چندان از مُراوِداتِ فرهنگی-تجاری باهم برخوردار نبوده اند.

در این زمینه، ما با مجموعه‌ای پُرشمار از گفتارها و نوشتار‌های دور و نزدیک از طرف افراد مختلف و از کشورهای مختلف روبرو هستیم که درصَدد اند عقب‌مانده گی‌ و فساد دامنگستر فرهنگیِ ما را توضیح دهند. توضیحاتی که بدنبال ریشه و علل این خصوصیات بر نمی آیند. البته این گفته ها و متون در چارچوبه ی فهم از “توسعه” قرار می‌گیرند و درنهایت؛ تلاش دارند چیزی را توضیح دهند که “استبدادِ دیرپا در ایران” نامش کرده اند.

گذشت حاجی بابای اصفهانی، سیاحت ایران و ارمنستان و آسیای صغیر و استانبول / جیمز موریه
دروغ، ناخوشی ملّی و عیبِ فِطری ایشان (ایرانیان) است و قَسَم شاهد بزرگ این معنی. قَسَم های ایشان را ببینید، سخن راست را چه احتیاج به قَسَم است.

متأسفانه ما نمی توانیم از یک تاریخ اجتماعی مُستَنَد، در زمینه ی پندار و گفتار و کردار مردم فلات ایران برخوردار شویم و سخن به میان آوریم. آنچه موجود است دستنوشته های دیوانیان یا سیاحانی ست که یا برایشان گفته شده و یا اگر خود ناظر و ضابط ماجرا بوده اند، اگرچه هزینه ی سیر و سیاحت آنها را حاکمان و درباریان تقبُّل می کرده اند لیک برایشان شناخت مردمان مشرق زمین مفید به فایده بوده است.

واتسن: اصل اساسی قانونی در ایران می رساند که شاه یعنی کشور و تمام افراد برای خاطر سلطان زنده اند.

در ثانی؛ این سفرها بسیار محدود و بیشتر سروکار آنها با درباریان و دیوانیان بوده و یا با تجّار و متموّلین شهرها. لذا از این طریق، کندوکاو ما نمی تواند قرین به واقع باشد، اما این گفته بدان معنی نیست که؛ بناگاه پندار و گفتار و کردار این مردم از آسمان فرو افتاده و هیچ عَقبه و سَبَقه ای ندارد، و یا اینکه بگوئیم کلیّه ی متون بجا مانده همگی آغشته به اغراضند و یک کلام؛ لایق خطِّ بُطلان.

راه آب نامه ؛ محمدعلی جمالزاده
(ایرانیها) برای حل و فصل معضلات امور و مشکلات دنیا تنها به سه طریقه معتقدند که عبارت است از: ۱- سرهم بندی ۲- سیاست عالیه-ی ماستمالی ۳- روش مرضیه-ی ساخت و پاخت.

اینکه مارکس و انگلس در نامه های خود، مراحل باستانی، فئودالی و بورژوائی تولید در غرب را از شیوه ی تولید در شرق که آنرا “تولید آسیائی” می نامند، مُجَزّا می سازند، بیانگر آنست که شیوه ی تولید آسیائی متداول در شرق با پویش ماتریالیسم دیالکتیک و مراحل طی طریق آن در فلسفه ماتریالیسم تاریخی جاری و ساری در غرب همخوانی نداشته است. و از همین روست که آنها تلاش داشته اند آنرا بعنوان استثنا در مراحل تاریخی تولید توضیح دهند.

سیاحت نامه / شاردن
ایرانیان بسیار مخفیکار، متقلّب و بزرگترین متملّقینِ عالم هستند. در دِنائت و وقاحت هم بی همتا می باشند، بغایت دروغگو هستند و کارشان همه پُرگوئی و قسم و آیه است. برای اندک نفعی حاضرند به دروغ شهادت بدهند.

در شیوه تولید آسیائی؛ هیچگاه شرایط برای “مالکیت خصوصی غیر” فراهم نمی آمده است. در این شیوه؛ نتنها غلامان و کنیزان و بنده گان و برده گان و اسیران و مزدوران تا زمین و احشام و ابزار همگی در تملّک خان و رئیس و حاکم بوده اند بَل قانون نیز در وجود خان و رئیس و حاکم و مُرَوّجِ دین تجلّی می یافته. و با تنگ چشمی طبیعت در مناطق خشکی چون فلاتِ ایران، حیات و مَماتِ  مردمان در یَدِ قدرتِ خان و رئیس و حاکم منطقه متمرکز بوده است.

گوبینو: زندگانی مردم این مملکت (ایران) عبارت است از سر تا پا یک رشته توطئه و یک سلسله پشت هم اندازی. فکر و ذکر هر ایرانی فقط متوجّه اینست که کاری را که وظیفه-ی اوست انجام ندهد.

اگر فرض را بر نگرش مارکس و انگس بگذاریم؛ در جوامع شرقی و در منظور این نوشته؛ فلات ایران، با شیوه-ی تولید آسیائی نمی توانسته است؛ مراحل تولیدی تاریخی خود را همچون غرب طی نماید. در نتیجه تعاریف اجتماعی کلاسیک، طابق النعل بالنعل در ایران کارکرد نداشته است. خروجی چنین شیوه-ی تولید؛ فقر و فاقه-ی رعیّت است و ظلم و ستم خان و رئیس و حاکم. آنچه را رعیت در چنین سیستمی می آموزد “راز بقا”ست، آنهم به لطایف الحیل. او به تجربه می آموزد برای ادامه-ی حیات بایست دروغ گفت، مجیز خان و رئیس و حاکم را گفت، و برای لقمه ای بیش، دزدی کرد و برای رهایی از ظلم و ستمی ناروا رشوه داد.

 در تمامی دوران استیلای شیوه تولید آسیائی، دوشادوش خان، رئیس و حاکم، شَمن ها، مَغ ها، خاخام ها، کشیش ها، مُفتی ها و آخوندها بوده اند که توجیه گر فقر و فاقه و ظلم و ستم جاری و ساری در جامعه بوده اند. سیستمی که در طول حیات خود دو عنصر دروغ و فساد را آگاهانه و سیستماتیک می گستراند و برای بقای خویش پیش میبرد.

پنجاه سال نفت ایران / مصطفی فاتح
… اندیشه های دور و دراز من بیکباره دود شد و به هوا رفت، زیرا وزیر مالیه و منشی مخصوص او و رئیس کارگزینی وزارتخانه و همه-ی اشخاص مربوط، دانشنامه، پایان نامه، تحصیلات و معلومات من و نیازمندی کشور را به هیچ انگاشته؛ صاف و پوستکنده گفتند: مفام پیشکاری فارس و اصفهان و یزد برای تو در نظر گرفته شده، ولی هر یک از این پیشکاریها بترتیب ٢٠ هزار و ١٠ هزار و ۵ هزار تومان پیشکشی می خواهد، باید این مبلغ را بپردازی و به مَقرِّ مأموریت بروی، و اضعاف مضاعف آنرا وصول کنی و پیشکش های بیشتری تقدیم داری تا پیشکاری های بهتری دریابی، و کم کم به مقام مُنیع وزارت برسی. و اگر استعداد بیشتری بخرج بدهی شاید نخست وزیر هم بشوی.

اگرچه در طول تاریخ ایران، شورشهای گرسنه-گان، رُعایا و زحمتکشان کم نبوده لیک کلیه-ی این شورشها تخریبی بوده است، و از آنجا که زحمتکشان دانش ریشه یابیِ فقر و ظلم و ستم را نداشته اند، علت را همیشه صرفاً در وجود خان و رئیس و حاکم می جُستند و قیام به نابودی او می کردند. آنها در تجربه-ی زیسته-ی خود نیز می انگاشته اند؛ دروغ، ریا، فساد، ظلم و ستم اموری عادی در اداره-ی خانه، روستا، قبیله، ایل و جامعه است. راهبران آنها نیز تحت تأثیر سیستم حکمرانان و تعالیم مذهبی، استبداد را امری الهی می دانستند، و از این رو؛ استبداد بازتولید می شد و می شود. بالتبع شورشها صرفاً به تغییرچهره ها مُنتَج می گردید و می گردد، و استبداد از این شانه به آن شانه می غلطید و می غلطد، و باز روز از نو، روزی از نو!

گوبینو: از بالا گرفته تا پائین در تمام مَدارج و طبقاتِ این ملّت (ایرانی) جُز حُقّه بازی و کلاه برداریِ بی حَد و حَصر، و بدبختانه علاج ناپذیر، چیز دیگری دیده نمی شود. و عجب آنکه این اوضاع دلپسندِ آنان است و تمام مردم، هرکس به سهم خود از آن بهره-مند و برخوردار است. این شیوه-ی کار و طرزِ زندگی رویهمرفته از زحمتِ آنان می کاهد و برای آسایش و بیکاری و بیعاریِ آنها میدان فَراخی فراهم می سازد، و رفته رفته این سَبکِ زندگی برای آنها حُکمِ بازی و سرگرمیِ پُر تفریح و تفنّنی را پیدا می کند، که احدی حاضر نیست به این آسانی از آن دست بَردارد.  

  


آنچه در محدوده-ی تنگ این نوشته آمد مُشتی بود از خروار پندار و گفتار و کردارِ ما ایرانیان در سه قرن اخیر (البته چهل و اندی سال اخیر همچون گل سرسبد تمام دورانها همچون خورشیدی تابان می درخشد و نیاز به بیان نداشت). اما داستان پُر آب چشم، دروغ و فساد در این آب و خاک، محدود به این سه قرن نیست. آثار باستانی، سنگ نوشته ها و در یک کلام تاریخ این دیار، بیانگر وجود و حضور این بلایا (گاهاً کمرنگ و اغلب پررنگ) در تاروپود زندگی است. و در هیچ مقطع تاریخی نمی توان سراغ گرفت که کوشنده-گان موفق به زدودن این بلایا از فرهنگ اجتماعی و یا حداقل فرهنگ سیاسی ایران شده باشند. لازم به تأکید این قلم نیست؛ تا دروغ و فساد در این مملکت جاری و ساریست، در بَر همین پاشنه خواهد چرخید، و قدم نهادن در راه درمان این سرطان، عشق و عزمِ  ملّی می طلبد.

مارال سعید

  • نقل قولها: آنچه در این نوشته آمد نه بعنوان “سند” و برای اثبات، بل بعنوان مواد اولیه استفاده شد و مشتی-ست از خروار، برای آگاهی از این سرطان بنیان کن که همگی اسیر آن هستیم و همچون آئینه ایست تمام قد در مقابل هر ایرانی، (در هرکجای جهان؛ چرا که هرآنکس که استخوانش در آن آب و خاک سفت گردیده و با فرهنگ آن درآمیخته، آن پندار و گفتار و کردار جانمایه ای گشته است که رهایی از آن و جایگزین فرهنگی بهتر، به این ساده-گیها نخواهد بود. فرهنگ آن کالائی نیست که در قفسه های سوپرمارکت هاست، تا ما بهترینش را بخریم و به خانه ببریم.
  • علاقه-مندان مبحث تولید آسیائی و تفاوتهای آن با مراحل تولیدی در غرب را ارجاع میدهم به “نظریه راهبرد و سیاست سرزمینی جامعه ایرانی: پژوهش شهرشناسی / پرویز پیران

https://akhbar-rooz.com/?p=137466 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
س - ف
س - ف
2 سال قبل

آدم وقتی کامنت این آقای لعل ریاحی و آن لبخند بر لبش را می بیند و می خواند به خودش شک می کند!

آخه عزیز بر اساس کدام نشانه های آماری شما حکم میدهی که تغییری در فرهنگ ما ایرانیان (اکثریت) ایجاد گشته است؟ چرا سعی نمی کنید صورت مسئله را که ریشه در قرون و اعصار دارد، جدّی تلقّی کنید؟

مسائل فرهنگی یک روزه نیامده اند که یک شبه بروند. ابتدا بایست بپذیریم بیمار هستیم وانگه پی درمان بگردیم. با انشاالله و ماشاالله و حتماً گربه بوده و نقل قولهائیکه پا بر روی زمین ندارند مثل؛ “بگذرد این روزگار …… به قول سهراب مانده تا برفِ زمین آب شود” آقای لعل ریاحی، چیزی تغییر نخواهد کرد.

اگر صادق باشیم، آن نقل قولهائیکه خانم سعید در نوشته اش از ایرانی و غیرایرانی آورده است و مثل آئینه ای در مقابل ماست باید هر ایرانی را از این تصویر بترساند و بفکر اندازد نه آنکه : “بگذرد این روزگار” آنهم با لبخند که لبخند فقیه اندر سفیه است، یعنی من این عیوب را ندارم! 

داریوش لعل ریاحی
داریوش لعل ریاحی
2 سال قبل

کامنت شما عزیزات را خواندم ، بیش از هر تصوری ، این لبخند بر لبهایم نشست که شمایان ، تغیر کرده اید . هیچ شباهتی لا اقل به من ندارید . امروزی تر از منید . مردم ما نیز چون شمایانند . در کوره جوش اجتماعی که هر روزش به شیوه ای آنان را مشغول کرده ، در گیرند . اعتمادشان به دولتمردان ترک برداشته و بیشتر مثل این است که خرد و متلاشی شده است . این تغیر در تفکر ، بسیارانی از جوانان ما را بر این داشته تا خود را بیابند ، توانایی هایشان را ارزیابی کنند . آنان به دور از بخشی که هیچ اعتفادی به خود نداشته و کعبه آمال شان جای دیگریست . توان دفاعی ما را چنان ارتقایی بخشیده اند که نه ادعا که واقعیت ملموس و قابل مشاهده ایست .
آن چه باید در مجموعه چنین فرایندی به آن توجه داشت ، نه این که ما چنین و چنانیم .
بلکه خود بودن است که در چنین مقطعی از زمان باید به آن توجه کرد . به دور از این همه اجحاف.، دروغ ، ریا و فساد ساختاری در بسیاری از زمینه ها که مانند کف آب است و در آینده ای که خواهیم داشت ، محو خواهد شد .
اصل در مخیله ما باید این باشد که استقلال واقعی از هر بیگانه ای ، می تواند ما را به آزادی و عدالت اجتماعی رهنمون شود .
نگاهی درست به آنچه جهان ما شاهد آن است ، اهمییت همین استقلال است ، هرچند گرفتار تبعیض های مذهبی دیکتاتوری ، مشکل غیر باورانه فشار بر زنان ، خرافات و غیره هستیم ،.
اما نه زنان ما آن زنان سابق و آرامند و نه مردم ما اکثرشان آن منبر نشینان سینه چاکِ دیروزند .
بگذرد این روزگار …… به قول سهراب مانده تا برفِ زمین آب شود .

سوسن
سوسن
2 سال قبل

آیا موکول کردن هرآنچه کمی بهتر است به بعد از جمهوری اسلامی، فرافکنی و خود گول زدن نیست؟ جمهوری اسلامی برآیند فرهنگ ما مردم ایران در سال ۱۳۵۷ و تاکنون بوده و هست.

با اینکه نوشته بسیار تأثیرگذار بود، من آن درخواست و پیشنهاد را می خواهم برجسته کنم.

۱-    کندوکاو در ریشه های اضمحلال فرهنگی-اخلاقی ایرانیان چه منافاتی با شعار نان و کار دارد؟

۲-    شعار نان و کار چه مرهمی بر “نفاق” ۱۵۰ ساله-ی سیاسیون ایران می نهد؟

۳-    ۱۵۰ سال است که مسائل فرهنگی-اخلاقی جامعه را موکول به بعد از “استبداد” کرده ایم، آیا واقعیت آن نیست که ما از آنچه هستیم و دیگران می گویند خوشمان می آید و اهل تغییر نیستیم؟  

۴-    برای شروع بایست به خودمان نگاه کنیم و به یادآوریم: از ماست که بَر ماست! 

نیک
نیک
2 سال قبل

خانم سعید با سلام 
مطلبی که نگاشتید سالهاست که مشغله فکری و مایه نگرانی بسیاری از ماست و متاسفانه راه حل آن نیازمند در درجه اول حاکمیتی است که عمیقا و دلسوزانه بخواهد که ارزش ها و معیار های انسانی را الوویت بخشد چیزی که تاریخ کشورمان با آن کاملا بیگانه است و در ۴۰ سال اخیر نیز به گونه ای فاجعه آمیز شدت یافته است. اما اگر حاکمان خود در تشدید و ترویج فرهنگ دروغ و ریا و ظلم و ستم پیشتازند چگونه ما میتوانیم در این زمینه تاثیر گزار باشیم؟ متاسفانه موضوعات اخلاقی و معرفتی زمانگیر بوده همت و پشتکاری میطلبد که در عصر سریع دیجیتال و کامپوتر کسی را جذب نمیکند اما آنچه بیش از هرچیز مهم است شیفتگی و آن نیاز عاطفی پیشگامان یک جامعه به آن ارزش های انسانیست تا بتوانند آن آرزش ها را بوسیله گفتار و شعار و شعر و هنر خود به قلب و روان انسان ها بنشانند . مدت های مدیدیست که پیشقراولان محرومان کشورمان پرچم خود را به شعار نان و کار مزین کرده اند. دو عنصری که اگر وجدان خود را به کناری نهی میتوانی چه در خدمت حاکمان شکنجه گری شوی و یا در خدمت قاچاقچیان, نان که هیچ ماشین و خانه آنچنانی داشته باشی. چرا کارگر اعتصابش را نشکند و به همکاران خود خیانت نکند اگر وعده حقوق بیشتر گرفت؟ مگر نان و کار شعار ما نیست؟ همین شیوه ها و همین فراموشی ارزش هاست که در فردای انقلاب ها استالین ها و پولپوت ها را میآفریند. 
هموطن محترم جناب ریاحی در کامنت خود خواهان فراموش نکردن بخش های مثبت فرهنگ ایرانی شده. متاسفانه این بیماری مزمن به شدت دامنگیر نیروهای چپ شده و خود به نقشی مخرب و تشدید کننده در آمده. شاید بیش از ۴۰ سال همدستی و همرنگی جامعه با حاکمان لازم بود تا چپ کمی بیدار شود و واژه “قهرمان” را از کنار “خلق ” حذف کند. هنگامیکه فرزند عزیزتان درسخوان نیست و نمراتش افتضاح, هنگامی که علاقمند به هیچ هنری نیست و حاضر به شرکت در هیچ ورزشی نیست و با جیغ و داد و دروغ میخواهد به خواسته هایش برسد, نمیتوان او را باهوش, با هنر, ورزشکار خواند و از نکات مثبت او سخن گفت حتی اگر صد ها هنر دیگر هم داشته باشد. اتفاقا اگر شما سعادت و بهروزی فرزندتان را آرزو دارید میباید بیش از دیگران حساس به رفتار فرزند خود باشید و او را نقد کنید.     

س - ف
س - ف
2 سال قبل

آقای لعل ریاحی برای من هم شنیدن و دیدن و خواندن آنچه دیگران درباره-ی رفتار من می گویند سخت است. ولی دوست من اشکال از همان بزرکنمائی و به به و چهچه صفات و رفتار خوب ماست. و اینگونه است که ما به نقاط ضعفمان و کج و کوله گیمان پی نمی بریم.

یک نکته که بر تارک نوشته-ی خانم سعید است و قابل تعمّق حداقل برای این دوستمان آقای لعل ریاحی، پیشنهادیست که ایشان به احزاب و سازمانهای اپوزوسیونی ایران داشته اند. براستی آقای لعل ریاحی که علاقمندید بر نقاط قوت انگشت بگذارید؛ اشکال در کجاست که ما در ۱۵۰ سال گذشته یک و به درستی یک اتحاد پایدار نداشته ایم؟ 

داریوش لعل ریاحی
داریوش لعل ریاحی
2 سال قبل

در مقاله ، نقل قول هایی مطرح گردیده که نه به عنوان سند بلکه نقش مواد اولیه ای را دارند که در واقع بر اساس آن کلیات مطرح شده در پرسش اساسی این مقاله را بیان می کند .
این چرایی که جامعه ما چگونه در طول این سال های طولانی ، گرفتار این همه فساد و هزاران ناکامی دیگر است .
و تا کنون ناتوان از تغیر و بهبود وضعییت بوده، علتش چیست را بگونه خلاصه به این نقل قول ها مرتبط کرده اید .
واقعییت دردناک این است ، آنانی که درد گریبان گیر جامعه ما را پیگیر بوده اند ، با تمامی فرهیختگی ، دانش ، تجربه و همتی که در راه اصلاح داشته اند . تنها عیوب را دیده اند و مطلقآ اعتقادی به تغیر خصوصیات مردم خویش را نداشته اند .
آنها دنیایی را می دیدندند و مد نظر داشتند که در اوج شکوفایی و پیشرفت در اروپای آن زمان بوده است .
و اما در بخشی دیگر نظرات سفیران یا افرادی مطرح گردیده که آنها نیز تنها بر خصوصیات زشت مردم ما و عیوب دیگر آنها انگشت گذاشته اتد .
در این میان تنها کسی که
ارزش نوشته هایش بی تردید در جامعه شناسی اجتماعی بر کسی پوشیده نیست ، کنت دو گوبینو است .
اما تعجب بر انگیز است که نقل قول از ایشان نیز شامل نکات منفی از شناخت مردم ما را در بر گرفته .
در حالی که گوبینو در کتابش در مقایسه بین مردم خودش با مردم ایران می گوید یک فرانسوی ممکن است در طول تمام زندگیش پاریس را نبیند ، اما یک ایرانی حتا روستایی در طول زندگی اغلب کنیه کربلایی یا مشهدی و غیره را به دنبال اسم خود دارد .
یا به طور مثال یک فرانسوی اطلاع چندانی از پادشاهان و رهبران سرزمین خودش ندارد ، اما یک روستایی ایرانی وقتی در قهوه خانه ای قلیان چاق می کند یا دور هم جمع می شود به وسیله نقالان از تاریخ گذشته خود و قهرمانان اساطیریش با خبر است .
البته گوبینو این نظریات را از جنبه اعتقادی که به نژاد داشته بیان می کند .
اما پاسخ به این مقاله و آنچه مورد نظر نویسنده در مورد چرایی این ناپیوستگی ملی در بین این همه از ناراضیان و شاهدانِ سقوط ارزش های اجتماعی ،عیان است ، در واقع به دلیل همان نگاه قالب بر اندیشه اکثریت فرهیختگان این سر زمین است که هیچ گاه نخواسته اند بر ارزش های مثبت ملت ما انگشت بگذارند.
آن تغیر بنیادی در سرشت و اخلاق اجتماعی ما در چنین برهه ای از زمان که تا کنون مقدمات و پیش زمینه هایش فراهم نبوده است ، در حال وقوع است .
باید دیدگان خود را باز کنیم و تغیرات بنیادی را هر چند آهسته ، اما عمیق ببینیم . بر قدرت اندیشه بخشی از کسانی که جدا از وابستگی به بیگانگان ودشمنان هستند ، نگاه کنیم .
ایران اکنون در جایگاه گذشته خود نیست . نباید آن را تنها با نگاه ایده یولوژی و هم سو بودن با آن چه خود می پنداریم ، ارزیابی کرد . نکات مثبت با تمامی این نا کامی ها بیشتر از نکات منفی است .
موفق باشید .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x