سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سمّ مُهلکِ خود فریبی در سیاست – ایرج فرزاد

رژیم اسلامی در تلاش برای بقاء بهر قیمت، "صدای انقلاب" کسی را نمیشنود. مردم، فقط و صرفا با جمع بندی تجارب خود، و با چشم پوشی از تحولات و رویدادهای بزرگتر در سطح جهان و منطقه، به یک راه برون رفت روشن نخواهند رسید. باید بسیار هوشیار بود. مکانیسم های...

رژیم اسلامی در تلاش برای بقاء بهر قیمت، “صدای انقلاب” کسی را نمیشنود. مردم، فقط و صرفا با جمع بندی تجارب خود، و با چشم پوشی از تحولات و رویدادهای بزرگتر در سطح جهان و منطقه، به یک راه برون رفت روشن نخواهند رسید. باید بسیار هوشیار بود. مکانیسم های پیچیده رژیم اسلامی، در هماهنگی و “رایزنی” با دوایر جاسوسی و ضدجاسوسی کشورهای غرب، در راستای “بقاء” بهر قیمت، به همان سادگی ایام جلال و جبروت پنجاه سال حکومت پهلوی پدر و پسر نیست

ایرج فرزاد
ایرج فرزاد

سران جمهوری اسلامی،پانیک کرده اند. یک آیت اله گفته است، مردم بالاخره آنها را به دریا میریزند. یکی دیگر بر لبه پل سراط با یاس و درماندگی اعلام کرده است: “هر آخوند در مواجهه با سرنوشت تلخی که در انتظارشان است، باید یک قرص “سیانور”، در دهانش داشته باشد که “زنده” بدست مردم گرفتار نشود. آشکارا نوشته اند که آخوند و هر آدمک با سر و وضع اسلامی، در مترو و اتوبوسها، امنیت ندارد، چون “انگشت کردن” آنها به یک امر عادی تبدیل شده است.

“آیت اله موسوی تبریزی” که مقام او درموقعیت رئیس دادگاه انقلاب در دهه ۱۳۶۰، صفحاتی از جنایت و قتل عام را به کارنامه خونین اسلام سیاسی اضافه کرد، اخیرا فرموده است: “انزوای بین المللی جمهوری اسلامی باعث میشود که از موضع ضعف” با جهان ظاهر شویم. جلاد دهه ۶۰ خوب میداند که همانوقتها که او فتوا داد که درجریان اتفاقات پس از خرداد ۱۳۶۰، “دادگاه و شاهد و اقرار و مدرک” لازم نیست، از “موضع قدرت”، همانجا افراد مشکوک را سینه دیوار بگذارید و اعدام کنید، رژیم اسلام حتی نسبت به “انزوا” از جامعه بین المللی، افتخار میکرد. چه، خمینی همانوقتها گفته بود، هزاران نفر را بالای دار ببرید، “بگذار دنیا هر چه میگوید، بگوید”.

از این نظر مشکل رژیم اسلامی، ظاهر شدن از “موضع ضعف” نیست، مشکل “انزوای بین المللی” در شرایطی است که همه “قاطعیت”ها و بی رحمی های اسلامی، طی چهار دهه آزگار، مردم ایران را ساکت نکرده است. شتاب اعتراضات وسیع از طرف کل جامعه، از جمله حضور دائمی کارگران در عرصه دفاع از حق حیات، و اعتصابات وسیع دیگر اقشار جامعه، اثبات کرده است که آخرین حربه های سرکوب و جنایت، قادر به بقاء رژیم اسلام نبوده است. مشکل، این است که “جامعه بین المللی”، که مراد آمریکا و کشورهای غرب است، چگونه و با کدام سناریوها، رژیم اسلامی را از مهلکه هجوم مردم، خارج کنند؟ چگونه اقدامات و سیاستهائی را در پیش بگیرند که هجوم و یورش و تعرض جامعه به هر آنچه با اسلام و اسلام سیاسی تداعی میشود، از انگشت کردن در متروها به سمبل ها و آدمک های اسلامی تا کتک کاری ماموران کنترل حجاب و سد معبر، به جائی نرسد که در یک مصاف تعیین کننده و در یک تعیین تکلیف نهائی به یک شورش همگانی، به مرحله ای برسد که هر طلبه و آخوند و هر جنایتکار این چهار دهه، ناچار شوند که برای اینکه بدست مردم تکه تکه نشوند و به دریا سرازیر نشوند، یک “قرص سیانور” در دهان داشته باشند.

برای عبور با دنده خلاص از این وضعیت، برنامه ها و سناریوهای بسیار کارشده ای، طرح ریزی شده است. همزمان که غرب و آمریکا، از جمله در تلاش برای “احیاء برجام”، سعی کرده اند که از عمق غلیان در جامعه ایران خود را به بی خبری بزنند، و انظار “جامعه بین المللی” را نیز بسوی “دمکراسی” و تعامل و فاصله گرفتن از اسلام “خشونت” منحرف کنند، سالهاست انواع رسانه ها و تلویزیونهای اجاره ای را در حاشیه و در کنار رسانه هائی چون بی بی سی و رادیو آمریکا و … راه انداخته اند با هدف تصویر کردن مردم ایران به عنوان یک مشت عافیت طلب و ابن الوقت که دارند “زندگی عادی” را میگذرانند و مشکل شان فقط “آشپزی”، “روانشناسی”، تغذیه و ورزش، تعقیب شبانه روزی سلبریتی مآب های هنری و ورزشی، رژیم لاغری و تناسب اندام؛ و “جایگاه ایرانیان و فرهنگ ایرانی” در جهان امروز است.

اشتباه محض است که به این توهم دچار شد که این ماشین های پیچیده و تو در توی “تصویر سازی” از جامعه کنونی ایران، کار ساز نیستند؛ و اشتباه است اگر به این خیالات دچار شد که جامعه بطور خودبخودی، در “سیر اجتناب ناپذیر جبر تاریخ” و بر اثر مکانیسم های خودجوش در جامعه، به یک مسیر “انقلاب” هدایت خواهد شد. برعکس، اگر یک نیروی سیاسی حاضر به یراق و یک حزب سیاسی رادیکال و سوسیالیست، وجود عینی خود را در معرض انتخاب مردم قرار ندهد، مردم در لحظات “بلبشو” و آنگاه که سران اسلام سیاسی دنبال سوراخ موش اند، به یک وضعیت “ثبات” و “آرامش” و نقطه پایانی بر چهل سال سرکوب و اختناق و گرز چرخانی اسلام سیاسی، خواهند چرخید. مردم، کشته مُرده “مبارزه تا آخرین قطره خون” نیستند، منطق آنها “زندگی” و ادامه حیات در یک شرایط بهرحال نرمال و قابل تحمل است که آنان را از این وضعیت بلاتکلیف، محروم از هر حداقل حقوق مدنی، درگیر با صدها تباهی جسمی و روحی ناشی از سیطره یک مشت لومپن اسلامی، خارج کند. اینجاست که تلاشهای این چندین ساله رسانه های مورد اشاره در راستای سناریوهای هدفمند، که “دمکراسی” و “حقوق بشر” را در کشورهای تحت بلوک “تمامیت خواه” شوروی سابق، به پیروزی رساندند، به ثمر خواهد رسید.

باید هوشیار بود و نه با احساسات و منش های خودترویجی و سانتی مانتال روشنفکر خورده بورژوا، که با چشم دوختن به واقعیت، سیر تحول اوضاع را ترسیم و با مردم در میان گذاشت. هیچ چیز بدتر از خود فریبی و ساده پنداری نیست. این نوع سلوک و رفتار سیاسی، خاک پاشیدن به چشم مردم و هیپنوتیسم جامعه است. این مردم در ایام انقلاب ۵۷ به سناریوهای پشت پرده توجه نکردند و همه، از جمله چپ موجود و “کارگر نفت ما”، خود را فریب دادند و یک “رهبر انقلاب” مهندسی شده در سناریو کمتر پیچیده تر، به نسبت نقشه های امروز دوایر “رژیم چینج”، را پذیرفتند و به این ترتیب، راه “انقلاب” را قاچ کردند و به “ثبات” و “آرامش” تحت ترور و ارعاب اسلام سیاسی گردن گذاشتند که چندی طول نکشید که با قربانیهای بی شمار و قتل عام های رژیم اسلام، تاوان آن خودفریبی و ساده لوحی سیاسی را پس دادند.

درست است که مردم ایران، کارگران و شهروندان معترض به رژیم اسلام، خود آگاهتر، سازمانیافته تر و بسیار با تجربه تر شده اند.  درست است که یک شکاف نسلی بین جامعه ایران و توقعات مردم با حاکمان اسلامی، اوضاع را در مقایسه با مبارزات در دوره شاه، بسیار متفاوت کرده است، اما در عین حال هم رژیم اسلام و دوایر اطلاعاتی و امنیتی آن و هم دولتهای غرب و آمریکا، طی این چهار دهه نیز، مسیرهای پیچیده ای را از سر گذرانده اند: فروپاشی دیوار برلین، جنگ خلیج و دو جنگ ویرانگر علیه مدنیت جامعه عراق، فقط چند نمونه اند. آدم ربائی، مثل موارد روح اله زم و قاضی منصوری، تصفیه مخالفان و ناراضیان، حتی خودی ترین ها، مثل سر به نیست کردن رفسنجانی در “استخر فرح” و اقدام به ترور حجاریان و “تواب سازی” از او در پی اتفاقات سال ۱۳۸۸، مطلقا قابل مقایسه با عملیات ساواک و “کمیته مشترک” و ترور و قتل جزنی و یاران در “تپه های اوین”، نیستند. رژیم اسلامی در تلاش برای بقاء بهر قیمت، “صدای انقلاب” کسی را نمیشنود. مردم، فقط و صرفا با جمع بندی تجارب خود، و با چشم پوشی از تحولات و رویدادهای بزرگتر در سطح جهان و منطقه، به یک راه برون رفت روشن نخواهند رسید. باید بسیار هوشیار بود. مکانیسم های پیچیده رژیم اسلامی، در هماهنگی و “رایزنی” با دوایر جاسوسی و ضدجاسوسی کشورهای غرب، در راستای “بقاء” بهر قیمت، به همان سادگی ایام جلال و جبروت پنجاه سال حکومت پهلوی پدر و پسر نیست.

ایرج فرزاد – ۲۲ ژانویه ۲۰۲۲

https://akhbar-rooz.com/?p=139188 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
2 سال قبل

جناب فرزاد با سلام. 
با تشکر از پاسخ مبسوط و متین شما که فرهنگ برخورد عقاید را به شایستگی حفظ فرمودید, بسیار خوشحال شدم که شما از شیفتگان سینه چاک “سوسیالیسم واقعا موجود” نبوده و نیستید. در فرصتی مناسب با مراجعه به سایت شما حتما بیشتر با دیدگاه شما در این زمینه آشنا خواهم شد. اما در مورد انتخاب کشوری/حکومتی به عنوان نمونه عینی و شدنی, بهتر است بیشتر توضیح دهم. شما به درستی نگاشته اید که ” این الگوها فقط و تا زمانی “قابل دسترس و واقعی و عملی” اند، که هنوز با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف نشده است. به باور من در اولین روز پس از سقط شدن اسلام سیاسی در ایران، سطح توقعات مردم ایران در چهل سال اختناق و سرکوب بیرحمانه و قتل عامها و قتلهای زنجیره ای این چهار دهه ضرب خواهد شد و مردم بسیار فراتر خواهند رفت.” و دقیقا به همین علت ما در فردای سرنگونی نیازمند قانون اساسی و دولتی سوسیالیستی نیستیم و نمیتوانیم متوقع آن باشیم. آنچه نیاز داریم برداشتن پای صد ساله استبداد از روی این فنر به شدت فشرده نیاز ها و آمال و آرزو های سرکوب شده است. آنچه ما در این مرحله باید بر آن اسرار کینم تشکیل دولت/حکومتیست که امکان باز شدن این فنر را تضمین کند. حکومت سکولاری که آزادی بیان و مطبوعات , پلوراریسم سیاسی, استقلال قوه قضایه و حقوق بشر را تضمین کند برای جامعه استبداد زده و مرد سالار و دینخوئی که در ۴۰ سال اخیر آلوده به هزاران تبهکاری نیز شده الزامیست که بدون عبور از آن رسیدن به سوسیالیسم واقعی غیر ممکن است. نمونه کشور های شمال اروپا معروف به دولت های رفاه نه آرزو و هدف غایی بلکه مرحله ایست در گزار به سوسیالیسم واقعی, امکانیست واقعی که میتوان از آنان آموخت و از خطاهایشان پرهیز کرد و انتخابیست عینی در مقابل مردمی که به هیچ تحول مثبتی امیدوار نیستند و تنها امکان شدنی را در بازگشت به رژیم گذشته می پندارند. باور بفرماید نیروهای چپ در سیستمی چون سوئد و نروژ , فنلاند بهتر میتوانند طبقه کارگر و سندیکاها و اتحادیه ها را سازمان دهند و مردم را قدرتمند کنند.  

علی آهی
2 سال قبل

بد بخت ملتی که احتیاج به قهرمان دارد!!؟؟ آنهم از این دست قهرمانان که جز آسمان به ریسمان بافتن هیچ تجربه ای ندارند… بعد از بدست آوردن قدرت این سوسیالیست /کمونیست های انقلابی ایرانی چه کسی با کدام تفکر و فرهنگ میخواهد بر این کشورپهناور با هشتاد و اندی میلیون نفر جمعیت با این رنگارنگی و تنوع و با این پیچیدگیهای قومیتی و دینی و فرهنگی به سبک و سیاقی که در گفتارشان هست ! در عمل نطم و ثبات ایجاد کند و به آن شکل آرمانی عمل کند؟ با مشکلات فطری انسانی چگونه برخورد خواهند کرد!!؟؟ مشکل اصلی آنجاست که این بزرگان جامعه بشری را کلنگی و قیفی تصور میکنند!!! جائی که حتی یک حزب فراگیر که فقط یک ملیون نفر را با یک راه و روش مشخص که مورد توافق و وثوق همه باشد وجود ندارد…!!! خیلی باید رویائی و خیال گونه باشد که بدون گذار فرهنگی و ایجاد بستر و زمینه فکری تدریجی یکمرتبه همه خواب نما شده و بخاطر گل روی این روشنفکران قهرمان ما که میخواهند یک جامعه آرمانی برای همیشه تاریخ ایجاد کنند وارد جامعه کمونیستی شوند《》!!! گویا بشریت غافل و منحرف بوده که تا کنون از این کمونیست های ایرانی که حتی یک گاوداری کوچک را تا کنون هیچکدام از این مدعیان به شکلی که میخواهند هرگز اداره نکرده اند و الگو و نمونه انسانی مشابه هم جز حرف شیک وقشنگ و ادعا و شعار وجود ندارد استفاده نمیکنند!!؟؟ تازه یک دفعه برای یک کشور یخ زده و گم شده که ۱۴۰۰ سال در انجماد و اغفال و بختک استبداد سیاه ترین و پیچیده ترین تاریخ را پشت سر گذاشته چنین نسخه هایی را میپیچند!!! گویا مردم انگلیس و آلمان و ژاپن و دانمارک و فرانسه و هلند خیلی از ملت و مردم ایران عقب افتاده تر و بی هنر هستند که از سرمایه داری خونخوار و استثمارگر فاصله نمی گیرند و به کمونیسم روی نمی آورند و تن به خفت و ابتذال زندگی مصرفی لیبرالیزم و نئولیبرالیزم و و میدهند!!؟؟ کلمه های بیگناه بی تشخیص شده اند… امیدوارم کمی فقط کمی به اطراف خود نگاه کنیم و بعد از نقشه های بزرگتر از توان مان رونمایی کنیم… یکی را تو ده راه نمیداند ، یکراست سراغ کدخدا را میگرفت… ملا کلید خونه شوگم کرده بود و ساعتها جائی را میگشت، یکی حوصله اش سر رفت از کردار ملا و سماجتش که بابا اینجا که کلیدی نیافتاده؟ بگو ببینم تو کلیدت را کجا گم کردی؟ روبرو را نشان داد و گفت آنجا، پرسید پس چرا اینجا میگردی؟ گفت آخه اینجا نور داره و روشنه !!! جائی که کلید گمشده تاریکه…در حسن نیت و احساسات ناب انسانی همه کمونیست های ایرانی هیچ شبهه و گمانی نیست. ولی باید کمی ایده ها و نیت اا با واقعیت ها منطبق و سازگار باشند… شکی نیست که این دوران تیره و سیاه را هم بالاخره پشت سر خواهیم گذاشت … با تیر بی هدف در آسمان رها کردن فقط دشمنان ملت و کشور را ماندگار تر و همدلی و اتحاد را زخمی میکنیم … هدف اگر انسانی است باید در زمین و بین انسانها و برای انسانها باشد…. هوائی اگر باشد مثل تا کنون متشتت تر و دور تر خواهیم ماند. پیروز باشیم.۱

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

با تشکر از اقای فرزاد برای این مقاله که بر نکات مهمی تاکید دارد !

سیاست کلی کشور های بزرگ سرمایه داری غرب و همتاهای شرقی ان ، در خاور میانه بخصوص در افغانستان ایران، عراق ، مصر ،لیبی،پاکستان ،عربستان علنا حمایت و همراهی با حکومتهای استبدادی و جنایتکار منطقه است .

 این حمایت وهمکاری گسترده ،  بیانگر تامین منافع جهانی سرمایه ، توسط رڑیم های نئو لیبرال مذهبی – و راست افراطی فاشیستی می باشد ! 

نیک
نیک
2 سال قبل

جناب فرزاد به درستی نوشته اید ” اشتباه است اگر به این خیالات دچار شد که جامعه بطور خودبخودی، در “سیر اجتناب ناپذیر جبر تاریخ” و بر اثر مکانیسم های خودجوش در جامعه، به یک مسیر “انقلاب” هدایت خواهد شد”. اما اگر چاره کار در داشتن “یک حزب سیاسی رادیکال و سوسیالیست”است این حزب قرار است چه کند که تا بحال احزاب و گروه های چپ نکرده اند؟ بیاد بیاورید قبل از انقلاب را. در مقابل وضع موجود آن زمان دو جریان اصلی وعده زندگی بهتر, تحصیل و درمان رایگان, از بین بردن فقر و اختلاف طبقاتی, استقلال و لغو استثمار و استعمار را شعار خود کرده بودند . در یک سو چپ, نمونه آنرا در همسایگی و کوبا و ویتنام نشان میداد و در سمت دیگر شیادانی با پرچم اسلام نه فقط وعده این جهان که بهشت و آخرت را نیز چاشنی دروغ های خود کرده بودند. باری ۴۰ سال لازم بود تا پوشالی بودن هر دو وعده برای اکثریت مردم روشن شود. حال, چپ وعده حکومت و جامعه ای را میدهد که نمونه آن دیگر موجود نیست اما در مقابل, مدعیان نظام گذشته همچون آژانس تور های مسافرتی میتوانند ده ها نمونه از سرزمین های ایده ال مردم را با بروشور های رنگارنگ وعده دهند. دوستان چپ, کسی حاضر به سفر به مکان نامعلوم شما نیست. آژانس توریستی شما در حال ورشکسته شدن است. از میان همین کشور های موجود بهترین را انتخاب کنید قبل از آنکه آژانس رقیب, مردم را روانه ناکجاآباد دیگری کند. سرزمین ایران با ایده ال هایمان بسیار فاصله دارد. بخاطر عالی خوب و شدنی را از دست ندهیم.

پیاده نظام
پیاده نظام
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

فرق حزب جدید این خواهد بود که رهبری آن برعهده نویسنده محترم خواهد بود!

ایرج فرزاد
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

با سلام جناب نیک گرامی

نکته و ملاحظات شما، صمیمانه و سیاسی است. اما از همین زاویه سیاسی با رویکرد شما اختلاف جدی دارم. اجازه بدهید این جوانب اختلاف را با انگشت گذاشتن از تعابیر شما در مورد “چپ” و نیز بدیل پیشنهادی شما یعنی: “انتخاب بهترین ها از میان همین کشورهای موجود”، روشن کنم.

۱. “چپ” به تعبیر شما ” نمونه آنرا در همسایگی و کوبا و ویتنام نشان میداد.” منظور از “همسایگی”، “سوسیالیسم بلوک فروپاشیده شوروی سابق” است.

نمیدانم آیا شما در جریان نقد آن سوسیالیسم موجود” از جانب گرایش سیاسی و مبانی فکری که من به آن تعلق دارم،هستید یا نه؟ ما نه پس از ریزش دیوار برلین، که درست زمانی که “دایر” بود و اتفاقا بسیار هم الگوی “چپ” آنوقت در ایران بود، و بخاطر آن بررسی و انتقادها مورد هجمه قرار گرفتیم، در چندین رساله و “بولتن مباحثات”، ارزیابیهای تماما متفاوت و جدیدی از کل سیستم سرمایه داری دولتی تحت نام سوسیالیسم، ارائه دادیم. نمیخواهم به کسی پند و اندرز بدهم، اما برای شفافیت دادن به عمق اختلافات توصیه میکنم نگاهی به آن مباحثات داشته باشید. همه منابع در سایت شخصی من قابل دسترس اند و شما اگر مایل باشید میتوانید به بخش “آرشیو” و کتابهای آثار منصور حکمت مراجعه فرمائید. تصور میکنم ماتریال لازم را خواهید یافت. در مورد اینکه سوسیالیسم در شوروی سابق و کوبا و چین و ویتنام و…نه تنها مدل و الگوی ما نبوده اند، بلکه جامعه را نسبت به توهم به آنها و “چپ”  ایرانی مدافع آنها، از حزب توده و پرو سویت ها تا مائوئیست ها و خط ۱، حزب توده و دیگر خطوط ۲، ۳ و ۴- خط چریک های فدائی، جریانات مجاهدین م.ل، پیکار و رزمندگان و غیره، راه کارگر و خط ۵، کارگر کارگری، برحذر داشتیم. بابت همین نقدهای جدی و مسئولانه و سیاسی، از کل آن طیف های رنگارنگ “چپ” موجود، انواع برچسپها تا مرز فحش خواهر و مادر، شنیدیم.

تصور میکنم شاید به این ترتیب متوجه شوید که بدیل سوسیالیسمی که من به آن تعلق دارم، مطلقا نه تنها شباهتی با آن الگوها ندارد، بلکه حتی روایت “روتوش شده” آنها نیز نیست. آدرس سایت من:

http://www.iraj.farzad.com

۲. نوشته اید، بنابراین، راه برون رفت: ” انتخاب بهترین ها از میان همین کشورهای موجود” است. قطعا روسیه و چین و کوبا و ویتنام فعلی در لیست “کشورهای موجود” مورد نظر شما قرار ندارند. فکر میکنم منظورتان کشورهای اروپای غربی، آمریکا، و نیز “کشورهای بر آمده پس از ریزش دیوار برلین” در “اروپای شرقی سابق” باشد.

اینکه چهل سال استبداد و حاکمیت خونین اسلام سیاسی در ایران، به جائی رسیده است که مردم ایران، این کشورها را الگوی واقعی و “در دسترس” بدانند، یک حقیقت است که همان دولتهای غربی و آمریکا قصد دارند در “تعامل” و سازش با رژیم اسلام، به عنوان تنها راه برون رفت در برابر مردم ایران قرار بدهند. بسیار روشن است که کارگر در ایران، زن در ایران، کودک در ایران و بی خانمانها و کارتن و قبر خواب ها در ایران، به وضعیتی که “قانون” حاکم باشد، “حقوق معوقه” بی معنی باشد، حقوق و دستمزد کارگر، معلم و استاد دانشگاه، چه در ایام کار و یا “بازنشستگی”، معقول باشد، ورود به دانشگاه و تحصیل در قبضه “آقازاده” ها و “پورشه سواران” تخم و ترکه مسئولان نظام اسلام نباشد، قیمت اجناس مورد نیاز مردم ثانیه ای و دقیقه ای با سرعت نجومی بالا نرود و بحران کمبود و احتکار مرغ و “تخم مرغ” وجود خارجی نداشته باشند؛ و… “راضی” خواهند بود. اما این الگوها فقط و تا زمانی “قابل دسترس و واقعی و عملی” اند، که هنوز با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف نشده است. به باور من در اولین روز پس از سقط شدن اسلام سیاسی در ایران، سطح توقعات مردم ایران در چهل سال اختناق و سرکوب بیرحمانه و قتل عامها و قتلهای زنجیره ای این چهار دهه ضرب خواهد شد و مردم بسیار فراتر خواهند رفت. این مردم با مردم کشورهای اروپای شرقی متفاوت اند، تجارب بسیار زیاد در مبارزه و استقامت در برابر رژیم اسلامی دارند که در اوج سرکوبها و گرز چرخانیهای کشتارهای دهه ۱۳۶۰، پس از خرداد ۶۰ تا قتل عامهای سال ۶۷ بدست امثال همین رئیسی دژخیم، زمین گیر نشدند و دو باره برخاستند. مردم اروپای شرقی سابق، چنان مبارزاتی را با رژیم های “توتالیتر” پیش نبردند، “ناتو” بلگراد را “برایشان” بمباران کرد و ارتش های پاکسازی قومی را یاری داد.

تصور من این است که حُقنه کردن بدیل های موجود و مورد نظر شما به این مردم با این سابقه نبردهای عظیم، اصلا ساده نیست.

با احترام و آرزوی سلامت شما

پرویز صدری
پرویز صدری
2 سال قبل
پاسخ به  ایرج فرزاد

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
(مولانا)

وقتی این پادداشت آقای فرزاد را خواندم متوجه شدم که زده به سیم آخر : ” در مورد اینکه سوسیالیسم در شوروی سابق و کوبا و چین و ویتنام و…نه تنها مدل و الگوی ما نبوده اند، بلکه جامعه را نسبت به توهم به آنها و “چپ” ایرانی مدافع آنها، از حزب توده و پرو سویت ها تا مائوئیست ها و خط ۱، حزب توده و دیگر خطوط ۲، ۳ و ۴- خط چریک های فدائی، جریانات مجاهدین م.ل، پیکار و رزمندگان و غیره، راه کارگر و خط ۵، کارگر کارگری، برحذر داشتیم. بابت همین نقدهای جدی و مسئولانه و سیاسی، از کل آن طیف های رنگارنگ “چپ” موجود، انواع برچسپها تا مرز فحش خواهر و مادر، شنیدیم………

تازه فهمیدم که فقط پهلوی پرستان و اسلامیست ها «تاریخ » نویسی نمی کنند بلکه تاریخ نویسان جدیدی هم پیدا شده ست.

از دهه ۴۰ تا امروز در داخل و خارج از کشور فعالان ملی ، چپ و مذهبی انواع شیوه های مبارزاتی را از خود نشان دادند و مطابق وسع خود در باره ی اهداف و آرمانهای خود نوشتند.
خوشبختانه هنوز بسیاری از مبارزان نحله های مختلف فکری زنده اند.
اعم از اینکه در«لیست «سیاه» آقای فرزاد قرار داشته باشند یا نباشند.
اگر نوشته ایشان را بخوانند یا من نوعی برایشان تعریف کند خواهند پرسید:
این آقای فرزاد از کجا آمده ست و به این شنابان ؟
در پیش و پس از انقلاب تحت کدام نام و نشان برای «سوسیالیسم» فعالیت می کرده؟
چگونه «جامعه را نسبت به توهم به «سوسیالیسم» آنها و «جپ ایرانی » مدافع آنها که در «لیست سیاه» خود آورده برحذر داشته » ؟
در کدام نشریات و اعلامیه ها و سازمان و گروه روشنگری فرمودند؟

البته نگارنده در روزهای انقلاب ۵۷ ودر تلاطم انواج رها شده تحت فشار لایزال دیکتاتوری که هرگز تصورش را نمی کردم . به یاران خود می گفتم :
خوشحالم که این روزهای ارجمند را می بینم. یاران ما از زندان آزاد شدند. بسیاری از خارج به خانه و وطن خود بازگشتند.
در مورد ملاقات های پشت در های بسته بین دربار ، آمریکائی ها ، مذهبی ها و… می گفتیم : این بار شاهد بند و بست ها هستیم و دیگر مثل کودتای ۲۸ مرداد نخواهد شد که بعدا ، هر کدام از نیروهای ملی یا توده ای دیگری را مقصر معرفی می کردند. ما شاهدیم که خمینی چگونه قدرت گرفت!!!!!

چیزی نگذشت که دیدیم در بر همان پاشنه می چرخد و هر کدام از نیروها برای وقوع انقلاب داستان خودشان را ساختند تو گوئی که کسی در ۲۵ سال حکومت پادشاهی بعداز کودتا در صحنه حضور نداشته ست . من نبودم کی بود کی بود؟

در مورد وقایع بعداز انقلاب هزاران مرتبه بدتر از ۲۵ سال حکومت محمد رضا شاه که داستان نویسی سیاسی به خصوص در خارج از کشور به ابتذال کشیده شده ست.

امیدوارم اگر آقای فرزاد راست می گوید در مورد ادعاها ی خود بطور مشخص و مستند بر خورد کنند: «در مورد اینکه سوسیالیسم در شوروی سابق و کوبا و چین و ویتنام و…نه تنها مدل و الگوی ما نبوده اند، بلکه جامعه را نسبت به توهم به آنها و “چپ” ایرانی مدافع آنها، از حزب توده و پرو سویت ها تا مائوئیست ها و خط ۱، حزب توده و دیگر خطوط ۲، ۳ و ۴- خط چریک های فدائی، جریانات مجاهدین م.ل، پیکار و رزمندگان و غیره، راه کارگر و خط ۵، کارگر کارگری، برحذر داشتیم. بابت همین نقدهای جدی و مسئولانه و سیاسی، از کل آن طیف های رنگارنگ “چپ” موجود، انواع برچسپها تا مرز فحش خواهر و مادر، شنیدیم………

آقای فرزاد چگونه به صورت دقیق و متمدنانه ادعاهای خود را اثبات می کنید؟

پیشاپیش سپاسگزام

ایرج فرزاد
2 سال قبل
پاسخ به  پرویز صدری

 با سلام جناب پرویز صدری گرامی

به این دو سوال و ابهام شما پاسخ میدهم، پر از فاکت و اسناد یک تاریخ کامل:

۱. این آقای فرزاد از کجا آمده ست و به این شتابان؟

پاسخ: من از اینجا آمده ام:

http://www.iraj-farzad.com/Life-web.pdf

۲. چگونه «جامعه را نسبت به توهم به «سوسیالیسم» آنها و «جپ ایرانی » مدافع آنها که در «لیست سیاه» خود آورده برحذر داشته » ؟

در کدام نشریات و اعلامیه ها و سازمان و گروه روشنگری فرمودند؟

پاسخ:

در این کتابها و نشریات و ادبیات:

http://www.iraj-farzad.com/bargozideh-m.hekmat.pdf

http://www.iraj-farzad.com/bg-z1.pdf

http://www.iraj-farzad.com/bargozideh-zamimeh-2.pdf

http://www.iraj-farzad.com/dast-neveshteh-m.hekmat.pdf

با احترام و سپاس فراوان

سرفراز باشید

پرویز صدری
پرویز صدری
2 سال قبل
پاسخ به  ایرج فرزاد

سپاسگزارم که زحمت کشید و چند لینک از دست پخت های «حزب کمونیست کارگری» منصور حکمت را که بعداز از کودتای ۱۳۶۰ نوشته شده را در این جا گذاشتید.

به عنوان کسی که تمام زندگی از دهه ۴۰ شمسی ، چه در زندگی دانش آموزی و چه دانشجوئی و بعد ، شاهد مبارزات نحله های مختلف فکری بوده و آنظور که حافظه ی کند و کهنه بام کار می کند . در محدوده های علنی و رسمی انتشارات و بازار «زیر زمینی» ممنوعه ، چیزهائی که شما در این مقاله نوشتید محلی از اعراب نداشت.
اصل بر این بود که همه چیز زیر زیرکی خوانده شود . چون حتی داشتن بعضی از آن کتاب ها و نشریاتی «جرم» بود . متاسفانه از گفتمان و نقد سیاسی خبری نبود . اگر چنین امری موثر بود که آن هم پرت و پلاهای آل احمد و شریعتی و دیگر کتابهای معطوف به سوسیالیسم روسی ، چینی ، آلبانی و جنبش های آزادی بخش یا متفکران مختلف دست بدست نمی گشت.
جنبش چپ ایران قدمتی بیش از ۱۰۰ سال دارد . کسانی که قبل انقلاب اکتبر روسیه در قفقاز و باکو فعال بودند تجربیات خود را در ایران بکار بردند.
نهایت تنگ نظری و بی خردی ست که بادید امروزی خود با پیش قراولان راه مشروطه ، آزادی ، دموکراسی ، پیشرفت اجتماعی ، قانونمداری و عدالت اجتماعی بر خورد نمود.
در این راه هزاران نفر از جان مایه گذاشتند افت و خیز وجود داشته ، اشتباه ، کج اندیشی ، دنباله روی ، تعصب ، دگماتیسم ، تهمت با الودگی های تروریسم ، سکتاریسم ، اپورتونیسم و…
هیچکدام از این ضعف ها نمی تواند کل جریانات چپ که صد ها هزارنفربرای آرمانهای شریف و والا به آن پیوستند را نادیده گیرد .
انتقاد به تمام کسانی که در حفظ نیروها و تداوم مبارزات جنبش سوسیالیستی و کارگزی بهر دلیلی اهمال کردند وارد ست و به موازات جنبش دادخواهی مردم ایران می توان به بازنگزی و بازشناسی شکست های جنبش سوسیالیستی ـ کارگزی اهمیت بیشتر داد.
نه به شکل مبتذل و اپورتونیستی برای منافع قشری و گروهی بلکه با روش منطقی و سازنده برای تقویت جنبش واقعا موجود کارگزی و سوسیالیستی در ایران.
لینک هائی که شما گذاشتید فقط حکایت از نوعی از تلاش های عجیب می کند که به مثل منصور حکمت و همفکرانش بعداز کودتای ۱۳۶۰ شروع کردند . «چپ جدید» یعنی چه؟ این ها نشان می دهند که با بخشی از سازمان کومله در کردستان و با دیگر نیروها به تشکیل چندین سازمان و حزب و انشعاب منجر شد . به روشنی نگاه و برخورد ضد چپ را تقویت کرد و هیچ ارتباط ارکانیک با مبارزات پیشین و ۱۰۰ ساله کمونیست های ایران نداشت و ندارد.

هومن مفیدی
هومن مفیدی
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

در زمان انقلاب توده ای ها حرف های خمینی در مورد مستضعفان و کوخ نشیان را بر در و دیوار می نوشتند تا علیه سرمایه داران و مالکان تیلیغ کنند.

حالا تو آمدی هول هولکی و غلط غلوط نوشتی از قول نویسنده ی این نوشتار می نویسی : :«جناب فرزاد به درستی نوشته اید ” اشتباه است اگر به این خیالات دچار شد که جامعه بطور خودبخودی، در “سیر اجتناب ناپذیر جبر تاریخ” و بر اثر مکانیسم های خودجوش در جامعه، به یک مسیر “انقلاب” هدایت خواهد شد”…»

بعد شروع به چپ ستیزی و تبلیغات همیشگی برای ستمگران نمودی؟
تعریف و تمجیدت از آقای فرزاد را باور کنیم. یا عوض کردن موضوع این مقاله به دشمنی همیشگی ات را با کسانی که علیه دو حکومت جنایتکار مبارزه کردند؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x