پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

شاعران بی‌خوابند (برای بکتاش آبتین) – مرضیه شاه بزاز

آسمان به انگار 

که ترا میان دو نسیم می لرزاند

کور است و نمی بیند

نفسی شوم در گردباد وُ

گردباد، سر آن دارد

که از پی و استخوان،

اسطوره ای سازد.

.

بر فراخی میدان

سنگ می کَند پیکرتراشی وُ باز

آسمان نمی بیند.

.

دریغ 

از گلویی که بر فراز دریاچه 

جفتِ گم گشته اش را به آواز می خواند

و روح زمین را

از نگاره اش می انباشت

توفان امان نمی داد و از پروازِ بلند بالش، خون می چکید.

دریغِ آن نگاه

که هر سپیده، پی تازه ای می رفت

وَ بازیگوشی زبان

برهنه بر تیغ!

هنر، بستر بیخوابی است

شاعر

برخیز وُ دوباره بنویس:

در جهان سوم، 

قاتلان، قدیسان ستاره بر دوش

وَ شاعران، پای در زنجیرند!

.

وَ شعر تو

کلامی است که

کودکانِ فردا

 با آن، زبان باز می کنند.      

و دریغ دریغ دریغ

از قلبی که در ژرفای جنوب به جای مانده است! 

.

.

آتلانتا، ژانویه ۲۰۲۲

divanpress.com

https://akhbar-rooz.com/?p=139330 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مرضیه شاه بزاز
2 سال قبل

با سپاس فراوان Valli عزیز، باز هم از توجه شما سپاسگزارم.

valli
valli
2 سال قبل

سلام .ممنون که این شعر را به اشتراک گذاشتین-
« از قلبی که در ژرفای جنوب به جای مانده است! »- باز هم تشکر وخسته نباشید .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x