در دفاع از سوسیالیسم(۷۷)
در آستانۀ پنجاه و یکمین سالگرد تولد جنبش فداییان خلق قرار داریم. بیش از نیم قرن از آن واقعۀ تاریخی گذشت و حماسۀ سیاهکل از همان روز به نقطۀ عطفی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و سوسیالیستی کشورمان تبدیل شد. این روز تاریخی را به همه رهروان راه سوسیالیسم و جنبش فدائیانخلق تبریک میگوییم و یاد و خاطرۀ تمامی رفقای مبارز و جانباختۀ فدایی در ۵۱ سال گذشته را گرامی میداریم.
جنبش فدایی فرهنگی را وارد گفتمان سیاسی، مدنی و اخلاقی کشورمان نمود که در دورۀ پیش از خود کم نظیر بود. صداقت، استقلالرای، پویایی کمونیستی، درک ضرورتهای زمان و از خود گذشتگی در راه خلق به شاخصههای فرهنگی و سیاسی شخصیت فدایی فرا روئید. جنبش فدایی درکی واقعبینانه از ضرورتهای زمان خود داشت و ماندن به هر قیمتی را چنان مقهور «رد تئوری بقاء» نمود که پس از پنجاه سال دوستان جنبش فدایی به احترامش از جای برمیخیزند و دشمنانش وقیحانه به جعل و نکوهش آن ایدههای انسانی و صاحبان تکرار ناشدنیش مشغولاند.
جنبش فدایی به لحاظ عمق تاثیرگذاری خود در مبارزات ضد امپریالیستی – ضد سلطنتی و سرنگونی رژیم ستمشاهی و پایبندی صادقانه خود به منافع کارگران و زحمتکشان کشور و تداوم مبارزات خود بر علیه هر گونه ستم و بیعدالتی بر کارگران و زحمتکشان و اقشار فرودست جامعه، به بخش جداییناپذیر تاریخ سیاسی کشور تبدیل شده است.
حماسه سیاهکل به مبدا تاریخ مبارزات مسلحانه مردم ایران برای آزادی از زیر یوغ نظام سرمایهداری و استبداد حاکم فرا روییده و هیچ عرصهای از حیات اجتماعی و فرهنگی مردم را نمیتوان یافت که از تاثیر این جنبش به دور مانده باشد.
رفقای فدایی!
اینک در سالگرد حماسۀ سیاهکل، میهنمان روزهای سختی را سپری میکند. حاکمیت استبداد دینی بر کشور در ۴۳ سال گذشته، ارمغانی جز مرگ و نیستی، فلاکت و بدبختی نداشته است. رژیم با تمسک به باورهای مذهبی بر گردۀ مردم سوار گشته و دمار از روزگارشان درآورده است. طبق آمارهای رسمی خود رژیم، میلیونها نفر از هموطنانمان زیر خط فقر و فلاکت زندگی میکنند. اکثر مردم در تأمین حداقلهای موردنیاز زندگی با مشکلات جدی روبرو هستند. آسیبهای اجتماعی رشد غیرقابل تصوری یافته و اعتیاد، بیکاری، گرانی، تورم و رکود در کنار سرکوب روزافزون هر حرکت مطالبهگری مردمی حتی در اشکال صنفی و معیشتی آن عرصه را بر مردم تنگ کرده است.
در مواجهه با این حقیقت تلخ شاهد اعتراضات روزافزون اقشار مختلف کشورمان نیز هستیم. هنوز خون جانباختگان دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ از کف خیابانها پاک نشده است که اعتصاب کارگران صنعت نفت، اعتراض کشاورزان اصفهانی، تظاهرات مردم خوزستان در اعتراض به بی آبی، اعتصاب کارگران صنایع مختلف کشور، تظاهرات و راهپیمای سراسری و ادامهدار بازنشستگان، معلمان و فرهنگیان کشور شروع میشوند و هنوز هم ادامه دارند. این خیزشهای اجتماعی و حرکات صنفی سیاسی نمونههایی هستند از زخم سرباز کرده شرایط فعلی که هر روز در جای جای این کشور دربند به وقوع میپیوندند و همچنان نیز ادامه خواهند داشت. امروز با اطمینان میتوان گفت که شعار «ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم» به خواست عمومی مردم ایران در برخورد به حاکمیت استبداد دینی و رژیم ولایت فقیهی حاکم تبدیل شده است.
در برابر این خیزشهای مردمی که در ۴۳ سال گذشته بیسابقه بوده است، رژیم شیرازۀ خود را از هم پاشیده میبیند. او برای «گام دوم انقلاب اسلامی» استراتژی «بقای نظام به هر بهایی» را بعنوان راهبرد سیاسی- عملیاتی خود تعریف میکند. این بدین معناست که برای تداوم عمر رژیم باید تمام موانع موجود از سر راه برداشته شود، حتی اگر لازم باشد – بویژه در عرصه بینالمللی- جامهای زهر دیگری نوشیده شوند و از ارزشهای شناخته شده اسلام سیاسی حاکم کوتاه بیایند. در این راستا، تثبیت ساختار سیاسی حاکمیت و سرکوب هر حرکت اعتراضی مردم، به دو برنامه عملیاتی این استراتژی رژیم تبدیل میشود. مضحکۀ نمایش انتخاباتی به صحنه میآید و دجالترین چهرههای قضایی و امنیتی و نظامی بر مصدر کارها گمارده میشوند تا برنامۀ یکپارچهسازی ساختار سیاسی حاکمیت تحقق یابد. فارغ از این که این حکومت خود منشاء تضاد و اختلاف است و امکان یکدستی واقعی ساختار سیاسی آن وجود ندارد، چشمانداز جدیدی را در افق سیاسی آتی کشور میتوان ترسیم کرد و آن شفافتر شدن صف مبارزاتی مردم ایران در تقابل با کلیت نظام سیاسی حاکم میباشد. همین شرایط برای رژیم نیز قابل انطباق است. رژیم در راستای استراتژی گام دوم انقلاب اسلامی، «مردم ایران» را به عنوان مهمترین مانع تدوام عمر نظام، در راس برنامه سرکوب خود قرار داده است.
رفقای فدایی!
در همچون شرایطی، اپوزیسیون ترقیخواه چپ و بویژه فدائیان خلق که روزگاری نه چندان دور بزرگترین جریان چپ مارکسیستی خاورمیانه بشمار میآمد، همچنان با معضل تشتت و پراکندگی سازمانی، رقابتها و تسویهحسابهای سیاسی در درون خانواده فدائیان خلق دست به گریبان است. انرژیای که باید برای تاثیرگذاری جدی و تعیین کننده بر جریان مبارزات ضد استبدادی، آزادیخواهی و عدالت طلبی مردم، زحمتکشان و طبقه کارگر ایران به کار گرفته شود، به بیاعتبار کردن و حذف یکدیگر، برتری طلبی سازمانی، رقابتهای میراثداری و تخریب سیاسی همدیگر بر زمینه اختلاف دیدگاههای سیاسی و بویژه عملکردهای بعد از انقلاب بهمن ۵۷، صرف میشود. این تشتت و پراکندگی در بین فدائیان خلق که به باور ما همچنان ظرفیت آن را دارد که محور اتحاد احزاب و سازمانهای چپ ترقیخواه و جریانات مارکسیستی کشورمان باشد، عملا به کم رنگ شدن نقش نیروهای چپ ترقیخواه و مارکسیستها در تحولات جاری در میهن استبداد زده ما منجر شده است. جنبش فدایی امروز نیز میتواند با غلبه بر پراکندگی صفوف و تشتت سازمانی و با حفظ پرنسیبهای آرمانی و کمونیستی خود، و با تکیه بر قدرت کارگران و تودههای زحمتکش، و اقشار ترقیخواه و عدالت طلب نقش تاریخی خود را در مبارزات مردم ایران بازی کند.
رفقای فدایی!
جنبش فدایی بدلیل سابقه و اعتبار خود در بین هواداران چپ و آزادیخواه کشور با مشخصههای ویژهای شناخته میشود که برجستهترین آنها – استقلال رای، صداقت، جسارت، شجاعت و ایمان به مبارزه، ایستادگی بر سر آرمانها، باورمندی به مبارزه طبقاتی و مبارزۀ خستگیناپذیر و توأمان علیه نظام سرمایهداری و امپریالیسم جهانی – مجموعه ساختار «فرهنگ فدایی» را تشکیل میدهند. غلبه بر بختک مصلحتگرایی، محافظهکاری، کوتهبینی سیاسی، عدم پاسخ به ضرورتهای زمان و دل بستن به صدقه سیاسی قدرت حاکم و مبارزه با هرگونه گریز از فرهنگ فدایی، میتواند پویایی و خلاقیت دوبارهای را در استفاده از موقعیتها و اشکال نوین مبارزاتی در شرایط کنونی کشور در بین فدائیان خلق به ارمغان آورد. باید این فرهنگ راهنمای عمل سیاسی ما فدائیان خلق قرار بگیرد.
رفقای فدایی!
پویایی سیاسی و ایفای نقش تعیین کننده در روند مبارزات ضداستبدادی جاری در کشور نیازمند حضور سازمانی و عملی در تحولات هست. فائق آمدن بر یکی از تشکیلاتیترین و ایدئولوژیکترین رژیمها، بدون تجهیز به ابزارهای سازمانی لازم، بدون تشکیلات، بدون داشتن برنامه اقدام عملی و استراتژی شفاف امکانپذیر نیست. اکتفا کردن به تشکیلات در مهاجرت و خارج از کشوری هر چند بعنوان بخشی از ظرفیتهای سازمانی فدائیان خلق قابل تعریف است، ولی به تنهایی قادر به ایفای نقش لازم و تعیین کننده تاریخی در مبارزات مردم ایران نیست. در کنار این ظرفیت، فدائیان خلق باید متناسب با شرایط موجود، اهرمهای سازمانی خود را برای تاثیرگذاری بر مبارزات مردم در داخل کشور بوجود بیاورند. البته سخت نخواهد بود که باور کنیم در فرایند ایفای این نقش، جنبش فدایی رهبران خود را نیز تربیت خواهد کرد؛ رهبرانی از جنس بنیانگذاران جنبش فدایی که زایش و پویایی جنبش را در انطباق با شرایط امروزین جهان و کشور باز تعریف خواهند کرد. ما نیز بعنوان جمعی از فدائیان خلق داخل کشور، خود را در کنار آنان خواهیم یافت و بعنوان سربازی از جنبش فدایی دوشادوش آنان گام برخواهیم داشت.
بار دیگر، سالگرد تولد جنبش فداییان خلق را به همه رفقای فدایی تبریک میگوئیم؛ در برابر حماسهسازان سیاهکل و جنبش فدایی بهپا میخیزیم و با رفقای جانباخته پیمان میبندیم که برای ادامه راه آنان لحضهای تردید نکنیم.
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- اول ماه مه روز همبستگی و نمایش رزمندگی کارگران جهان خجسته باد! – جمعی از فدائیان خلق ایران(داخل کشور)
- جمعی از فدائیان خلق ایران (داخل کشور): خوزستان تنها نیست؛ رزم مشترک مردم ادامه دارد
- جمعی از فدائیان خلق ایران (داخل کشور): پیام به کنگرۀ دوم حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
- جمعی از فدائیان خلق ایران (داخل کشور): ترور بیولوژیکی «بکتاش آبتین» در ادامهی قتلهای زنجیرهای
دوستان عزیز اگر واقعا شما در ایران میان مردمان هستید و در مبارزات مردمان شرکت دارید، خودتان آستین ها را بالا بزنید و حزبی با آرمان های انسانی و استقرار دمکراسی و رفاه اجتماعی تشکیل دهید. بنظر من انتظار شما از فداییان و دیگر مبارزانی که برای حفظ جان خود از استبداد و به اجبار گریختند، بی پایه است. اینان اغلب بیش از شست سال و برخا بیش از هفتاد سال از عمرشان گذشته است و بیش از چهل سال است که پیوندشان با مردم قطع شده است. شما مبارزان و نسل جوان که دل می سوزانید و فقر مردمان را با تمام وجودتان لمس می کنید منتظر اینان که خارج از مرز های میهن مان ایران زندگی را پشت سر میگزارند، نباشید. نه اینکه اینان خواستار آزادی و رفاه مردم نیستند، نه، اینان پیوندی با مردم ندارند و اگر هم پیوندی حس می شود، پیوندهای احساسی و انسانگرایانه است. پیام من به شما دوستان این است که با شناختی که از جامعه دارید و حتما در مبارزات روزانه مردم شرکت دارید و نه چون گذشته که چریک فدایی ، زمانی که در سال ۵۶ و ۵۷ در کارخانه ها و در خیابان ها بر علیه استبداد رژه می رفتند، مبارزات صنفی و سیاسی را در محل کار و محل زندگی سازمان دهید و به تشکیل شوراهای محلی و کاری برای خواست ها و نیازهای روز مره شرکت کنید، می دانید که نظام توتالیتر حکومت اسلامی با هر تشکل ضد حکومت مخالف است و بشدت زیر ضرب می برد. به همین جهت با مردم و در میان مردم به تشکلهای صنفی، شورایی و توده ای همت گمارید و تلاش کنید سازمان های صنفی موجود از جمله کارگری، زنان، دانشگاه ها، ملیت ها، اقلیت های قومی و مذهبی، معلمان، باز نشستگان ارتباط بر قرار کنید. تلاش شما باید در راستای عدم شناساییتان به جریان های سیاسی شناخته شده، هرچند که در شهر ها تشکیلاتی ندارند، باشد. احزاب ترقیخواه در رژیم های توتالیتر بسیار سخت و گاها ناشدنی است. باید به مبارزات صنفی و نهادهای مدنی متکی بود و در این راستا بتوان به حکومت تحمیل کرد که تشکل های صنفی بتوانند نیمه علنی و نیمه قانونی جای خود را محکم کنند. در ضمن دوستان عزیز امروز امکانات دیجیتال در اختیار شما است. تلاش کنید با نظرات سیاسی گوناگون آشنا شوید. برنامه های احزاب جدید در کشورهای استبدادی و نیمه استبدادی را بخوانید. از نوشته هایتان چنین بر می اید که هنوز نتوانسته اید، با تحولات جهان معاصر آنطور که شایسته سازماندهندگان مبارزات مردم است آشنا نیستید. گویا از تجربیات روسیه، اروپای شرقی، ویتنام و چین درس نگرفته اید و هنوز در رویاهای گذشته عشق می ورزید! دوستان عزیز امروز روسیه امروز، شوروی سوسیالیستی دیروز و چین سوسیالیستی بعقیده برخی از هواداران چین امروز دوست و غمخوار یکی از توتالیترین و ناقض حقوق انسان ها، یانی حکومت اسلامی هستند. از خود بپرسند این چه سوسیالیسمی است که از جنایت پیشه گان حمایت می کند! شاید بگویید سوسیالیسمی که شما انرا دنبال می کند با سوسیلیسم بلشویکی و سوسیالیسم چینی فرق می کند! چنین فکری شبیه افکار جامعه مسلمانان و اصلاح طلبان مسلمان اند که فکر می کنند که آیت اله خمینی و شاگردان با وفایش روحانیون مرتجع از جمله آیت اله خامنه ای مسلمانان واقعی نیستند و قرآن، کتاب اله را بد فهمیده اند. نه دوستان، همانگونه که لنین، بوخارین، تروتسکی، استالین، خروچف، برژنف و گورباچف و مایو و پیروانش از سوسیالیست های مومن و راستین بودند، خمینی و یارانش که مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند، از مسلمانان معتقد، مومن و راستین بودند و هستند. هومانیسم و انساندوستی و عدالت خواهی قبل از سوسیالیست ها وجود داشته و با شکست آنها در تیوری و عمل شان ، بازهم انساندوستی، عدالت خواهی، آزادیخواهی وجود دارد و باید مطابق با زمان راه های مناسب جست. کوتاه سخن، متکی به خود باشید، این شما هستید که مبارزات کنونی را سازمان می دهید و احزاب و یا حزب مردمی که پای بند به دمکراسی و آزادی است از میان همین مبارزاتی که هر روز در گوشه ای از میهن مان جاری است تشکیل خواهد شد. مساله مبرم امروز شما مبارزان کمک به شکل دهی مبارزات صنفی و مدنی است که مردمان یاد بگیرند، فکر کنند، همفکری کنند و سرانجام به خواست های امروزین خود و سرانجام در طول مبارزات ادامه دار به حکومتی مردمی متکی به دمکراسی، آزادی و رفاه عمومی بیانجامد. اگر مبارزات گسترش یابد، اگر مبارزات مردم نظام دد منش را مجبور به عقب نشینی وادار کند و رژیم استبداد دینی برای بقای خود به پاره ای از آزادی های سیاسی تن بدهد، آنوقت امکان مراجعت مبارزان با موهای سپید کله و ریش به میهن باز می گردند و در کنار شما برای تحقق خواست های مردم گام بر می دارند. به خود و مردم متکی باشید. اینان که در خارج اند اساسا نام سازمان ها و احزاب را یدک می کشند. اینان نمی توانند در شکل دهی و سازماندهی مبارزات مردم نقشی مثبت ایفا کنند. اینان می توانند خواست های مردمان ایران را بگوش جهانیان برسانند و حمایت نیروهای ترقخواه را از مبارزات مردم جلب کنند تا این نیروها به دولت هایشان فشار وارد کنند که در رابطه با حکومت اسلامی بدانند که این حکومت ناقض ابتدایی ترین حقوق مردمان ایران است و پشتیبانی این حکومت ها بمعنی پذیرش نقض حقوق مردمان است.
بهتر نیست به جای این یادداشت بلند بالا و بسیار میهم و سئوال انگیز ، حتی «مشکوک»
چهار خط درست حسابی و مستند یا مستدل بنویسی ؟
من فقط به یک نکته اشاره می کنم. باقی نکات و ایرادات را برای سایر خوانندگان می گزارم !
مرقوم فرموده اید:«……نه چون گذشته که چریک فدایی ، زمانی که در سال ۵۶ و ۵۷ در کارخانه ها و در خیابان ها بر علیه استبداد رژه می رفتند……»
آیا واقعا چنین بود ؟ چریک های فدائی در سال ۵۶ و ۵۷ در کارخانه ها و در خیابانها علیه استبداد رژه می رفتند؟
اسم این را چه بگذاریم اشتباه لوپی یا «دروغ مصلحتی »
جناب مینائی عزیز باطلاع تان برسانم که در این جمله متاسفانه جمله اَی حذف شده و باید با اطهار تاسف تکمیل کنم: منظور من این بود که کارگران و مردم در کارخانه ها و خیابان ها رژه می رفتند، چریک ها در خانه های تیمی بودند و نباید چنین می شد. به دنبال آن آمده است که اکنون باید در میان آنان به مبارزات صنفی و سیاسی سازمان دهند. . در ضمن اما این هم درست است که در سال ۵۶ و ۵٧ انها بویژه دانشجویان در خیابان ها با مردم بودند و شعار ضد استبدادی می دادند . اما دوست عزیز چرا از فرهنگ غیر سیاسی استفاده می کنید. کجای این مطلب مشکوک است . خوشحال می شوم که نمونه هایی را نام ببرید شاید با توضیحی که خواهم داد شک شما بر طرف شود. در ضمن جناب مینایی این واقعیت است که مردم ایران و سیاستمدارانی که در درون مرزهای ایران دستی بر آتش دارند بایستی سرنوشت خود را تعیین کنند و منتظر دست های غیبی نباشند. مطمین باشید این نه اشتباه لپی است و نه مصلحتی. عدم باز خوانی و کامل کردن جمله که برایتان در اینجا ذکر کردم. در سال ۵۶ و ۵۷ چریک ها ( اعضای رسمی چریک ها و نه هواداران جنبش مسلحانه چریکی ) اغلب شان در خانه های تیمی چریکی بودند و جنبش توده ای مردم را از خانه هایشان نظاره می کردند.
واقعا حیرت انگیز است که نویسندگان این متن، حمله به پاسگاه سیاهکل را « مبدا تاریخ مبارزات مسلحانه مردم ایران» می نامند.اگر سیاهکل ، مبدا بود، ادامه مبارزه مسلحانه را در کدام زمان شاهد بودیم؟ سال ۵۷ ما شاهد مبارزه مسلحانه بودیم؟
رژیم پهلوی را مبارزات مسلحانه ساقط کرد؟
صحبت از وحدت تشکیلاتی و رفع پراکندگی ها می شود.گویا بین اعضای خانواده اختلافی پیش آمده و خیرخواهان خواهان آشتی اعضای خانواده با یکدیگر هستند.زمانی که بخش عمده ای از رهبران شناخته شده فدائی ایدئولوژی را کنار گذاشته اند چگونه می توانید در کنار هم برای تحقق آرمان های کمونیستی در یک تشکیلات گرد هم آیید ؟
حاصل پنجاه سال تجربه، انتشار چنین متنی است؟
افسوس
درود بر رزمندگانِ راستین، به پی جویانِ پیروزی برای توده ی مردم!
این نوشتار، همانند بهار، ارمغانی ست به راه از میان برداری سرما،
پیامی ست بهر همراهی و همگامی، در شکوفا سازی آمالِ انسانی،
همانانی که در راهش، آذرخش از دورها بر پَهنِ میهن گستران گردید…
پیشنیاز چنین همراهی، رهایی از پَستی سارِ کژبینی، خود بزرگ بینی و گروهگرایی ست که بیشینه ی نیروهای چپ میهن در بند آنند. مسئولیت تاریخی پیشاروی نیروهای راستینِ چپ اکنون پرهیز از زیاده خواهی های سوسیالیستی (یعنی تازاندنِ انقلاب ورای توانِ تاریخی آن) از یکسو و در افتادن به هَچَلِ اصلاح طلبی در چهارچوب حکومت سرمایه داری-اسلامی از سوی دیگر است.
گرامیداشت روزها و یادهای ماندگار گذشته، نقادی و درس های ان هاست برای کنشگران حال.
چه مایه ای داشت ان جرقه که به حرکتی بزرگ انجامید و چه کمبودی داشت که ان را به شکست و فروپاشی کشاند؟ با شمردن کیفیت های کلی و خارج از زمان و مکان نظیر”فرهنگ فدایی” می توان به درس آموزی و نقادی دست یافت؟
ان جرقه، حاوی گفتمانی بود بر بنیاد شرایط و ایدئولوژی های زمانه خود، و مخاطبین ان، پیام را به گوش جان گرفتند. گفتمانی امروزی، رو بسوی مخاطبین، در همین نوشته و در نوشته های مشابه یافت نمی شود، یا صراحت و شفافیت ندارد. بنظر نمی آید رفع محرومیت و تامین عدالت، سکولاریزاسیون، دموکراسی، تبعیض زدایی عزم کنشگران باشد. نقشه و راهبردی جمعا نقد شده و اندیشیده و چون معرفت جمعی در میان نیست. زمانه ای که تنها با شعار مرگ بر شاه و استبداد و استعمار، جنبش و اراده و وفاق شکل می گرفت، گذشته أست. فراخوان ها به اتحاد نیز سال هاست نتیجه نمی دهند. اقدام صمیمانه و نیت خیر کم اثر مانده! آیا خلاء گفتمان نیست که مانع سازمان و جنبش سیاسی أست در این شرایط بحران های حاد کشوری و اوضاع پر جنب و جوش مدنی و اجتماعی؟ ممکن أست نیروی سیاسی ناتوان باشد از جواب به مشکلات، می توان پذیرفت، در این صورت باید پرسش های بی جواب را شمرد و در جلوی دیدگان داشت. اگر این گفته من خطا نباشد، شاید بد نباشد که به آن توجه شود.
رفقای فدایی
به نوبه خود به عنوان فرزند کوچیک جنبش فدائیان خلق ایران پنجاهویکمین سالگرد این جنبش را به همه فدائیان خلق و آزادیخواهان کشورمان تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
ممنونم از مقاله بسیار زیبا و درک عمیق نوشته از کمبودها و افت های موجود و ارائه راه حل و آلترناتیوهای موجود برای مبارزه فراگیر و موثر با یکی از سیاهترین و دجالترین حکومتهای عصر حاضر میهنمان .
رفقای فدایی
با تاکید به از بین بردن اختلافات درون تشکیلاتی و در سطح وسیعتر ما بین نیروهای ترقی خواه و ایجاد جبهه واحد در قبال این حکومت قادر خواهیم بود نقش بی بدیل تاریخی خودمان را ایفا کنیم.
یاد و نام تمامی رفقای فدایی که دیگر در بینمان نیستند گرامی باد