رهایی، امری جمعی است. از زمانی که کانت، در تشریح مختصر پروژهی روشنگری و در مقالهی وزین «روشنگری چیست؟» روشنگری را با گزارهی «کاربرد عقل خویش در امور همگانی به تمام و کمال» توضیح میدهد، تا زمانی که کارل مارکس، فیلسوف انقلابی، در مانیفست کمونیست «کارگران تمام جهان» را به «اتحاد» فرامیخواند، روشن است که مناسبات بشری به سطح و شکلی فراروئیده است که «جمع» پیش نیاز تغییر است.
سندیکا نیز یک رهآورد با اهمیت منطق رهایی جمعی است. انسانهای منفردی که به دلیل شکل نسبتشان با ابزار تولید و در نتیجه موقعیت طبقاتیشان ارادهای جمعی برای بهبود وضعیتشان اتخاذ میکنند و در چارچوب این اراده، مبارزه و مقاومتی مداوم و هدفمند را سازمان میدهند. از این حیث سندیکا کمابیش همزمان با تفوق سرمایهداری و اهمیت یافتن کارگران صنعتی در فرماسیون اجتماعی زاده شده است: با تاسیس اولین کارخانه، اولین هستههای مبارزه برای دفاع از حق و حقوق کار، حقوق انسانی و علیه استثمار آغاز میشود و در روندهای تاریخی به سندیکا میرسد.
تجربیات تاریخی نیز نشان میدهند که بدون وجود تشکل مستقل صنفی و آزاد، نیرویهای کار نخواهد توانست توازن قوا را به نفع بهبود وضعیت زندگی و انسانی کردن آن تغییر دهد. تشکلیابی و سازمانگری طبقات مزدبگیر در کشورهای مختلف، نقش قابل توجهی در تحدید روندهای استثمار و فشار بر نیروی کار داشته است. این یک امر بدیهی و واقعی است که نیروی اجتماعی کارگران و مزدبگیران برای رهایی راهی جز سازمانیابی خود ندارند.
تلاش برای سازمانیابی صنفی کارگران، در ایران هم عمری کمابیش به اندازهی تاسیس اولین کارخانهها دارد. هرچند کارگران ایرانی حتی پیش از این تجربه، برخوردی نزدیک با موضوع سندیکا داشتند. مهاجرت گستردهی نیروی کار ایران به روسیه در دوران قاجار، برای کار در صنعت نفت، با مبارزات گسترده و بسیجگر کارگران روسیه همزمان شده بود و کارگران ایرانی هم به نیرویی با اهمیت در این مبارزات تبدیل شده بودند.
با وجود این تجربهی انباشه، اما تجربهی سندیکا در ایران، تاریخ خونبار سرکوب توسط حکومتهاست. در سالهای انتهایی سلسلهی قاجار، خلا قدرت پیشآمده در وضعیت جنگ جهانی اول و سازمانیابی سیاسی در اثنای انقلاب مشروطه، تشکلهای کارگری به نیرویی «در حال شدن» مبدل شده بودند. با روی کار آمدن پهلوی اول اما، عملاً سازمانگری کارگری به جرمی نابخشودنی تبدیل شد. با تصویب قانون ضد مرام اشتراکی، بسیاری از کارگران سندیکایی، و تلاشگران سازمانگری صنفی کارگران به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند. روشی که در زمان شاه دوم پهلوی هم ادامه یافت.
مسالهی سندیکا در دوران جمهوری اسلامی امر به مراتب پیچیدهتریست. حکومتی که با شعارهای معیشتی و ادعای همراهی با «مستضعفان و پابرهنگان» روی کار آمده بود، هم به دلیل تمامیتخواهی سیاسی حاضر نبود تشکلیابی مستقل کارگران را بپذیرد و هم برای حفظ مشروعیت طبقاتی خود نیازمند «همراهی» با کارگران بود. از این رو نیز تشکلهای حکومتی و اسلامی کارگری ساخته شدند که به ابزار تداوم سیاست سرکوب و حفظ امنیت جمهوری اسلامی تبدیل شدند.
با وجود شدت سرکوب و فشار، مقاومت و مبارزهی کارگران هیچگاه متوقف نشد. مبارزهای که توانست سندیکاها و تشکلهای مستقل کارگری را پس از دوران فطرتی ۳۰ ساله در دههی هشتاد به یک امکان مقاومت اساسی و با اهمیت تبدیل کند. امکانی که با تشدید بحران معیشتی و اقتصادی گستردهتر و فراگیرتر شده است. اعتراضات صنفی معلمان، اعتصابات کارگران نیشکر هفتتپه، اعتصاب بزرگ و سراسری کامیونداران، مقاومت سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اعتصاب بزرگ شورای سازماندهی اعتراضات کارگران نفت نشانههای با اهمیت این مبارزهی فراگیر و سراسری هستند.
با تکیه بر تجربه ی صد ساله مبارزات سندیکایی می توان ادعا کرد که مناسبترین سیاست و امنترین و قابل اعتمادترین راه، متشکل کردن نیروی کار از طریق تشکیل و تقویت سندیکاها است. تحقق شعار تامین حقوق و آزادیهای سندیکایی برای تحقق مطالبات صنفی – سیاسی کارگران و مزدبگیران در این مبارزه بسیار دارای اهمیت است. سندیکاها به اعتبار سابقه ی تاریخی که در تحولات و مبارزات کارگری ایران دارند همواره در دوره های مختلف تاریخی به عنوان یک امکان جدی نیروی کار در ایران محسوب شده اند. از همین رو، فصلنامهی مروا، شمارهی زمستان ۱۴۰۰ خود را به مسالهی سندیکا اختصاص داده است.
در این شماره، علی صمد در مقالهای قوانین بینالمللی تشکیل و فعالیت سندیکاها را با وضعیت کنونی ایران مورد مقایسه قرار داده است. مریم کامکار، با ترجمهی مقالهای از هلنا مکریث، تجربهی یک اعتصاب با اهمیت در ترکیه، با مطالبهی تشکیل سندیکا را توضیح داده است. همچنین شیرین میرزانژاد از گروه تئاتر اگزیت در مصاحبهای با مُروا، از تجربهی تشکلیابی در فضای تئاتری صحبت کرده است. سندیکالیسم در فرانسه عنوان مقالهایست که حسن نادری برای این شماره از مروا نوشته است. فرانسه، به دلیل نقش تاریخی سندیکاها در تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور، امکان قابل توجهی برای خوانش امکانها و موانع فعالیت سندیکایی است. حسین اکبری، فعال کارگری از یک «امکان و مانع» همزمان در جنبش کارگری ایران صحبت کرده است: کلابهاوس که در ماههای اخیر به یک میدان مهم در مبارزات سیاسی و اجتماعی در ایران بدل شده است. ساسان صدقینیا نیز در این شماره از مروا از واقعیت و امکان سندیکا در فرماسیون سرمایهداری نوشته است. در مطلبی با عنوان سندیکاهای زندگی، آناهیتا آسمان به تشکلیابی در میان مدلهای نامتعارف کار و زندگی پرداخته است: اتحادیههای دستفروشان، و مستاجران به عنوان نیازهای فوری در تشکلیابی. نقش سندیکاها در تحدید کار بیثبات موضوع مقالهای است که سعید مشفق از بخشی از گزارش سمپوزیوم «از بیثبات کاری تا کار شایسته» برای مُروا ترجمه کرده است. تشکلیابی صنفی در میان هنرمندان در تاریخ معاصر ایران، موضوع مقالهایست که بیژن میثمی برای این شماره از مروا تالیف کرده است. حسین غبرایی نیز با ترجمهی مقالهای از گونزالو دی مارتینز، تجربهی سندیکاها در آمریکای لاتین را با مخاطبان مروا به اشتراک گذاشته است. همچنین در مطلب دیگری داوود احمدلو، شکلگیری سندیکاها در فرانسه و بلژیک در روند مبارزات کارگری را مورد بررسی قرار داده است. علاوه بر این دنیز ایشچی تجربهی سندیکالیسم در استرالیا و جعفر حسین زاده و علی صمد تجربه سندیکا در بلژیک را با ترجمهی مقالاتی با خوانندگان مُروا به اشتراک گذاشتهاند. در مطلبی با عنوان «اتحادیههای کارگری به مثابهی بخشی از جامعهی مدنی برای توسعهی سیاسی»، گودرز اقتداری به مطالعهی تطبیقی سندیکاها در اسرائیل، پاکستان و ایران پرداخته است: سه جغرافیای اکیداً متفاوت، با شباهتهای ساختاری در سیاست. امید اقدمی نیز در مقالهای به نقد یک رویکرد ضد سندیکایی در جنبش کارگری ایران پرداخته است: رویکرد مجامع عمومی!
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- مهاجرت و مشکل پذیرش واقعیت زندگی چند فرهنگی – دکتر گودرز اقتداری
- نیاز به تشکیل و تقویت سندیکاهای مستقل و آزاد، بیش از هر زمانی – علی صمد
- ستیز با سندیکا، نقطهی اشتراک ایدهی «مجمع عمومی» و نهادهای سرکوب – امید اقدمی
- اتحادیههای کارگری به مثابهی بخشی از جامعهی مدنی برای توسعهی سیاسی – دکتر گودرز اقتداری