چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

“تحول مضاعف” راهبردی برای “زندگی خوب برای همه ” در ایران – احمد هاشمی

دو خوانش متفاوت سازمان ملل از گفتمان "حکمرانی خوب"،  الف -خوانشی که ارگانهای وابسته به توسعه سازمان ملل از حکمرانی خوب دارند، خوانش سیاست ورزانه – دموکراتیک است که گذار به دمکراسی یعنی تحول دموکراتیک در آن جای دارد، به عبارت دیگر حکمرانی خوب...

دو خوانش متفاوت سازمان ملل از گفتمان “حکمرانی خوب”،  الف -خوانشی که ارگانهای وابسته به توسعه سازمان ملل از حکمرانی خوب دارند، خوانش سیاست ورزانه – دموکراتیک است که گذار به دمکراسی یعنی تحول دموکراتیک در آن جای دارد، به عبارت دیگر حکمرانی خوب، یک حکمرانی دموکراتیک است. ب- خوانش مسلط، اما خوانش سیاستگذارانه- تکنوکراتیک است که  توسط نهادهای مالی و پولی بین المللی توسعه ای در راس آنها بانک جهانی از حکمرانی خوب دارند،  اجرای این خوانش در عمل باعث تحکیم هژمونی الگوی توسعه نئولیبرالی شده است

مقدمه

شرایط کنونی ایران بسیار نگران کننده است، کشور در چرخشگاه سرنوشت سازی قرار دارد. بن مایه های الگوهای مسلط توسعه به دلیل رشد غیراقتصادی و غیر قابل دوام، از یک سو سبب از هم گسیختگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران شده اند، و از سوی دیگر لطمه های گسترده ای به منابع طبیعی حیاتی و محیط زیست وارد کرده ا ند.

بحران سیاسی به دلیل قدرت متمرکز ولی فقیه و دولت دست نشانده و درمانده او، روز به روزعمیق تر می شود. این رژیم  بسته، ناکارآمد و فاسد، توسط روحانیان صاحب امتیاز و دارای قدرت، تجار و نظامیان و و بورکراتهای پیرو ولایت فقیه حمایت می شود.

به بحران عمیق ساختاری اقتصاد در ایران (وابستگی به نفت، رانت خواری، بیکاری و فشار جمعیتی، الگوی تولید و مصرف انرژی فسیلی)، بحران رکود و تورم اقتصادی نیز افزوده شده است.

عوامل متعدد دیگر درونی، مانند کاهش منابع طبیعی حیاتی، افول محیط زیست، شکاف های متعدد اجتماعی و مهمتر ازهمه ابعاد گسترده فساد و… مشخصه های شرایط سیاسی – اجتماعی کنونی در ایران هستند.

عوامل متعدد بیرونی مانند وجود تحریم های بین المللی، آمریکا و اسرائیل ستیزی، ایجاد محیط تشنج زا در منطقه و کشورهای همسایه، فرار سرمایه های ملی، تغییر اقلیم و… باعث بی ثباتی در حکومت کنونی شده اند.

در میان بحران های چند لایه و متراکم که در بالا مورد بحث قرارگرفت، دو بحران اقتصادی و بین المللی و منطقه ای در ترکیبی پیچده با هم می توانند، باعث عدم تعادل رژیم حاکم شده و با اوج گیری جنبش های اجتماعی اقشار مختلف در ایران، این رژیم به سمت انقلاب یا فروپاشی سوق می یابد.

وقوع انقلاب یا فروپاشی در این وضعیت ناپایدار در منطقه و ایران، در شرایط  فقدان مدل یا مدل های جایگزین عملی در اپوزیسیون، می تواند مانعی طولانی برای گذار دموکراتیک و در پی آن برنامه ریزی رشد و توسعه پایدار در ایران باشد.

گذار دموکراتیک و برنامه ریزی های رشد و توسعه پایدار در شرایط کنونی در ایران، بدون مدل یا مدل های جایگزین در مقابل حکومت جمهوری اسلامی ممکن نیست. بحث اساسی در هر مدل جایگزین، از یکسو به حل مسئله “انباشت قدرت” و ازسوی دیگر به  “برنامه سیاسی- اقتصادی” وابسته  است.

قبل از وارد شدن به بحث اصلی، توضیح پاره ای مسائل در مورد مدل یا مدل های جایگزین ضروری است. هر تئوری در واقع با مدل کار می کند، مدل ها نیز تصویری ساده شده از بخشی از واقعیات هستند، لذا هیچ مدلی به تنهایی کامل نیست و نمی تواند باشد. واقعیت دیگر این است که مدل ها عموما از بهترین و مناسب ترین موردها حرکت می کنند، اما در عمل و در اجرا، واقعیاتی بروز می کند که نمی توان آن ها را نادیده گرفت، در ثانی هیچ مدلی را نمی توان یافت که برای هر شرایطی و همچنین در دوره های زمانی نامحدود، کاربرد داشته باشد.

تحول مضاعف : تحول دموکراتیک و تحول سوسیال – اکولوژیک در ایران

تحول دموکراتیک و تحول سوسیال – اکولوژیک، نقشه راه دست یابی به دولتی دموکراتیک وتضمین راه رشد و توسعه پایدار در ایران است.

 سه رکن اساسی تحول مضاعف عبارتند از: الف- دولت دموکراتیک، ب –  فرایند اعمال قدرت در منابع اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی یک کشور با تضمین پایداری اجتماعی، پایداری اقتصادی و پایداری محیط زیستی، ج- توانمندی حکومت برای طرح ریزی، تدوین و پیاده سازی سیاست ها و در کل ظرفیت ایفای وظایف و کار ویژه های حکومت در راستای اهداف هفده گانه توسعه پایدار سازمان ملل

تحول دموکراتیک در عمل در ایران

آزاد سازی سیاسی به معنی برگزاری انتخابات آزاد، اصل تفکیک قوا، پاسخ گو بودن منتخبان اکثریت، وجود ابزارهای قانونی برای اقلیت در مجلس و تامین حقوق اقلیت های سیاسی، قومی، زبانی و جنسیتی و…  وجود مطبوعات، رسانه ها و رادیو و تلویزیون آزاد، آزادی اجتماعات سیاسی، آزادی مذهب، آزادی اندیشه و بیان، تساوی حقوقی، حق مخالفت با حکومت، حق انتخاب شغل، حق تشکیل اتحادیه های کارگری و صنفی مستقل، حق مسافرت آزادنه، مهاجرت موقت و یا دائم، کنترل نظامیان توسط غیرنظامیان و از همه مهمتر آزاد بودن از ترس و وحشت.

پیش شرط های تحول دموکراتیک

با توجه به مجموعه شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ایران و با در نظرگرفتن موقعیت ایران در عرصه منطقه ای، بین منطقه ای و بین المللی و مجموعه امکانات و توانائی های اپوزیسیون، تحقق خط مشی راهبردی تحول دموکراتیک در عمل با شروط زیر امکان پذیراست:

الف- تحول دموکراتیک در ایران در لحظه کنونی، بدون برچیدن بساط حکومت فردی ولی فقیه ممکن نیست. سناریوی مطلوب اپوزیسیون خشونت پرهیز، سازماندهی اعتراضات سیاسی، اجتماعی و صنفی با واقع بینی سیاسی و عقلانیت زمانشناسانه همراه با امتناع از رادیکالیسم فراگیر است.

ب – تجربه مبارزات سیاسی- اجتماعی درایران از مشروطه تاکنون نشانگراین موضوع است، که با وجود همه اختلافات و منازعات نظری – سیاسی، یک وفاق همگانی بر سر دموکراسی وجود دارد، لذا تحول دموکراتیک بدون ائتلاف یا اجماع همه دموکراسی خواهان در ایران غیرممکن است.

ج- تحول دموکراتیک در ایران تنها با انتخابات آزاد و عادلانه ممکن است، برای حفظ سلامت انتخابات در ایران، باید سازمان ملل متحد بازرسی انتخابات را به عهده گیرد.

د-  امتناع از  کمک خواهی از نهادهای  مدنی جهانی در پروسه تحول دموکراتیک در ایران در لحظه کنونی، انزواگرائی است، از سوی دیگر ارزیابی حمایت های دولت های غربی از دموکراسی در قالب کمک به انجمن ها و نهادهای مدنی، به طورکلی به ملاحظات امنیتی و ژئوپلیتیکی این دولت ها وابسته است، این کمک ها به (انجمن ها و نهادهای مدنی ) در رابطه با رژیم های هم پیمان تصنعی است، در ارتباط با رژیم های غیرخودی این کمک ها اما، می تواند به تضعیف این رژیم ها منجر شود، ولی به دلیل ارجحیت مطلق منافع امنیتی و ژئوپلیتیکی این کشورها، نمی تواند در چارچوب منافع ملی اپوزیسیون رژیم های غیرخودی ارزیابی شود. بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر:

” حق دادخواهی در محاکم قضایی صالح ملی و جواز همکاری های ملی و بین المللی نیز در زمره حقوق شناخته شده ی شهروندان قرار دارد. از جمله این همکاری ها نظارت بین المللی بر انتخابات محسوب می شود.”

پیش شرط های تحول سوسیال- اکولوژیک

برنامه ریزی های توسعه در شرایط کنونی در ایران، بدون در نظر گرفتن حد تحمل زیست محیطی و عدم حساسیت به اکو سیستم و ظرفیت زیستی در ایران است و به همین دلیل است که، غالب پروژه های عمرانی، صنعتی و کشاورزی و… به فاجعه ای در رابطه با منابع طبیعی و تنوع زیستی  در ایران تبدیل شده است.

 برنامه ریزی های توسعه در شرایط کنونی در ایران، در جهت تامین منافع ملی، باید بتواند تعادل بین عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و استانداردهای زیست محیطی و پایداری اکولوژیکی را برقرار کند.

هدف  اساسی از تحول سوسیال- اکولوژیک، کاهش فقر و نابرابری، ایجاد فرصت های برابر، عدالت اجتماعی فراگیر و تعادل اکولوژیک  می باشد.

 شکی در این نیست که اهداف هفده گانه توسعه پایدار سازمان ملل مبنای قابل پذیرشی برای تحول سوسیال – اکولوژیک در ایران هستند، اما  دو ابهام اساسی باعث شده است که این اهداف عمدتا در کشورهای توسعه نیافته قابلیت اجرائی نداشته باشند، الف- قدرت سیاسی دموکراتیک یا اقتدارگرا،  ب- فقدان نقشه راه برای عملیاتی نمودن اهداف هفده گانه توسعه پایدار سازمان ملل.

دو خوانش متفاوت سازمان ملل از گفتمان “حکمرانی خوب”،  الف -خوانشی که ارگانهای وابسته به توسعه سازمان ملل از حکمرانی خوب دارند، خوانش سیاست ورزانه – دموکراتیک است که گذار به دمکراسی یعنی تحول دموکراتیک در آن جای دارد، به عبارت دیگر حکمرانی خوب، یک حکمرانی دموکراتیک است. ب- خوانش مسلط، اما خوانش سیاستگذارانه- تکنوکراتیک است که  توسط نهادهای مالی و پولی بین المللی توسعه ای در راس آنها بانک جهانی از حکمرانی خوب دارند،  اجرای این خوانش در عمل باعث تحکیم هژمونی الگوی توسعه نئولیبرالی شده است.

از سوی دیگر اعتقاد متعصبانه برنامه ریزان سازمان ملل  به رشد اقتصادی، مانع تعادل میان اقتصاد و مصرف از یکسو و اکوسیستم و محیط زیست از سوی دیگر شده است.

سازمان ملل نقشه راهی برای دستیابی به اهداف هفده گانه توسعه پایدار در عمل ندارد و در این شرایط خلا است که شکاف شمال و جنوب روز به روز گسترده تر می شود و یکی از مهمترین علت بروز و استمرارشکاف شمال – جنوب، انحصار فناوری و تکنولوژی های پیشرفته توسط کشورهای شمال است.

نقشه راه برای دستیابی به اهداف هفده گانه سازمان ملل درعمل، باید شامل یک فرایند چند مرحله ای باشد، بدین معنی که با کسب اهداف نسبتا مستقل تر شروع و به اهداف وابسته تر ختم شود، در این رابطه است که باید تحقق حقوق اولیه بشر، به موازات حفظ محیط زیست و زیست کره در اولویت قرار گیرد.

این ادعای نهادهای مالی و پولی بین المللی توسعه ای سازمان ملل،  که رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی مبنای سنجش رفاه اجتماعی است، نادرست است.

شاخص رفا ه اجتماعی ملی، باید علاوه بر تولید ناخالص داخلی، توزیع برابر درآمد (شاخص های توسعه انسانی سازمان ملل) و ردپای اکولوژیکی با درنظر گرفتن ظرفیت زیستی و محاسبه سرانه دی اکسد کربن باشد.

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=142270 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لطیف
لطیف
2 سال قبل

احمد خان.
از بحث فرهنگ سیاسی مصالحه و مصالح «مصالحه» گرائی اتریشی ها و اقامت سی ساله شما در اتریش که بگذریم؛باید بگویم درستِ که لطیف غارت شده و کارتن خواب کف خیابان است و فرهنگ لغات و لحن بیانش با عرف معمول و قالبهای پذیرفته شده همسو و همخوان نیست؛ولی لطیف جنگی با کسی ندارد و اگرم دارد،جنگش جنگ اندیشه و کلام است؛چرا که خوب میداند با جنگ فیزیکی معضلی حل نشده نخواهد نشد.
لطیف برخلاف شما* ۴ دهه و اندی است که در فضای وهم انگیز بوق و دود و دروغ و شعار بوی گل و سوسن یاسمن و سرود ای لشگر صاحب زمان آماده آماده باش و قتل و غارت و تجاوز…یکه و تنها جنگ بی سلاح کرده است و از سنگری به سنگری و از جبهه ای به جبهه ای و از خاکریزی به خاکریزی نقل مکان نموده است و برای لحظه ای از تیغ دو دَم زبانش و خون باناحق ریخته همه عزیزانش غافل نشده است و در این مدت با دست و جیبی خالی و روحی تشنه و جسمی گرسنه، بی هیچ همرایی در خط دربند و انقلاب و آزادی در آمد و شد بوده است و از تاریکی راه و سردی هوا و زوزه گرگان و پارس سگان و قار قار کلاغان و تنبوره زنان بَدوی و بَدنی و قَلمی و دَهنی و بَغلی و پاکتی و خطیبان رادیو گرام مجلس حوزه و حجره و کوچه و بازارنظام سفله پرور نهراسیده است و بنا به مصلحت سیاسی و منفعت شخصی،هیچگاه دست از صداقت پنداری و سادگی کرداری و جسارت گفتاری و صراحت زبانی اش نکشیده است؛باور بفرمائید یانه،لطیف آدم ساده ای است ولی خام نیست و تفاوت دوغ و دوشاب را می فهمد و از قدبلندی خطیب دانا کِیف می کند و از کوتاهی قد و قصور عمدی و سهوی ذهن و گنگی و لکنت زبانش آزرده خاطر و مایوس می شود؛گفتنش برایم ناخوشایندست،بااینحال به حرمت نام و شهرتتان هم که شده،ناگزیرم که بگویم:آقای احمد هاشمی،شما از فرهنگ سیاسی اتریشی ها مصالحه گرائی را آموخته اید؛دردأ و دریغأ که از صراحت زبانی و پرسشگری ذاتی شان بهره ای نبرده اید؛اگر برده بودید،نیازی نبود که من مقدمه شما را تصحیح کنم.

الغرض.

البته که مصالحه و مصالحه گرایی خوب است،منتهی مصالحه با چه کسی و کی و چگونه و کجا واز چه موضعی ای؟
دارم فکر می کنم چرا نظام سفله پرور از مصالحه توافق الجزایر و آزادی گروگانها و پذیرش قطعنامه ۵٩٨ و خوردن جام زهر و نرمش قهرمانانه برجام طرفی نبست و کارش به بخشش خزر و خلیج فارس و قرار داد ٢۵ ساله با چین و چرخش و گرمش وین کشید.
دارم فکر می کنم چرا خواری طلبان نظام سفله پرور بعد از ٨ سال مصالحه و مصالحه گرایی و تحمل٢٠ سال فشار از پائین و لب دادن از بالا طرفی نبستند.
دارم فکر می کنم چرا سبز و بنفش های دولت امنیتی بعد از ٨ سال مصالحه و مصالحه گرایی و شعار تدبیر و امید و تحول خواهی و اعتدالگرایی و منشور حقوق شهروندی حکایتشان به آیت اله قتل عام ختم شد و رئیسی یه شبه آیت الله بی شیله و پیله و حامی حقوق بشر شد؛من که میدونم چرا،شما چطور احمد خان؟

نوشته اید:موضوع بحث من اما این است که:ما می خواهیم در کجا باشیم؟

بی غرض و مرض و عاری از حب و بغض می گویم:«ما» فعل جمع است و ربطی به مَن هایی که نیم مَنَم نیستند ندارد،واقعیت عینی وغیر قابل انکار این است که «‌ما»حلقه مفقوده ایران و ایرانی است که از درون و بیرون ویران است،پس اجازه بدهید که نیم تخت خیالتان را تخت کنم که مایی وجود ندارد که اگر وجود داشت ایران و ایرانی و مدعیان کذاب آزادی اندیشه و بیان و رعایت حقوق بشر و اجرای عدالت اجتماعی و حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی، ۴دهه تمام مضحکه عام و خاص نمی شدند،بنابراین سخن گفتن از ما اساسأ محلی از اعراب ندارند،چه رسد به اینکه بخواهیم انرژی محدودمان را صرف «می خواهیم کجا باشیم» بکنیم؛بنابراین سوال اساسی اینست که حالا با این اوصاف چکار باید بکنیم؛به عبارتی اولویت اولمان چیست؟!

باقی بقای ایران من و شما.

غلطم را نقد و اصلاح کنید و درستش را آن کنید که باید.

*شما سی سال است در فضایی آرام و مسحور کننده گام بر سنگفراش های کوچه و خیابانهایی میگذارید که از هر گوشه اش نوای طرب انگیز هندل و برامس و واگنر و باخ و بتهوون گوش می رسد.

با درود لطیف حسین زاده.

لطیف
لطیف
2 سال قبل

احمد خان.لطفا در ابتدا مقدمه بحث تان را با ویرایش و تصحیح من بخوانید،تا برسیم سر اصل مطلب.

نوشته اید و تصحیح کردم:شرایط کنونی نظام سفله پرور بسیار نگران کننده است و حکومت در چرخشگاه سرنوشت سازی قرار دارد، و بی کفایتی دولتهای ۴دهه گذشته و قتل و غارت و تجاوز سیستماتیک شان،از یک سو باعث فروپاشی مناسبات اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در ایران شده است،از سوی دیگر عدم مدیریت منابع انسانی و طبیعی و بذل و بخشش و حیف و میل،آب و خاک و هوا و طبیعت و محیط زیست ایران را به نابودی کشانده است؛در چنین شرایطی نیاز به گفتن نیست که بحران های سیاسی و اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی نظام سفله پرور به دلیل قدرت متمرکز ولی فرزانه و دولتهای دست نشانده اش،روز به روز عمیق تر می شود و وزرا و وکلا و روسا و مدیران و بورکراتهای حجره و نظامیان پادگان و سپاهیان قتل و غارت و تجاوز و تجار و روحانیان بَدوی و بَدنی و دَهنی زیر چتر دامن ولی فرزانه دَمادَم پاتیل شکلات خشک و تَر سر می کشند و کلهم اجمعین عین خیالشان نیست که هر رویکردی تبعاتی دارد اجتناب ناپذیر و دیر یا زود باید تغییر فاز بدهند و از جام زهر و نرمش قهرمانانه،به چرخش و گرمش رذیلانه شیفت کنند تا چند صباحی مراسم خاکسپاری شان را به تعویق بیاندازند.

نمی دونم چقدر با این مقدمه ای که من نوشتم،موافقید؛موافقم که نباشید،براساس مقدمه خودتان به ضرس قاطع می توان گفت که انتخاب عنوان «تحول مضاعف» راهبردی برای “زندگی خوب برای همه ” در ایران است» انتخاب مناسبی نیست؛این را من نمی گویم،این را جز جز مقدمه تان می گوید،لَختی درباره این گزاره ای که نوشتید تعمق کنید:«شرایط کنونی ایران بسیار نگران کننده است؛کشور در چرخشگاه سرنوشت سازی قرار دارد.»خب اگر واقعا اینگونه است که می گوئید،پس بر اساس چه منطق و مکانیزم عینی «تحول مضاعف» را راهبرد مناسبی برای زندگی همه در ایران می دانید؛آیا فکر نمی کنید با توجه دستاوردهای درخشان ٢دهه خواری طلبی و پرسشگری و روشنگری و افشاگری و ٨ سال تحول خواهی و اعتدالگرایی،اول باید چاه را بکنید و بعد به سراغ مناره بروید؟!

ایران و ایرانی که از درون و بیرون ویران است،اعوان و انصار نظام سفله پرور هم که با بحث و مقوله تحول،دو هزارسال میلادی فاصله دارند؛بنابراین ناگفته عیان است که اولویت ایران و ایرانی و نظام سفله پرور و اعوان و انصار سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی اش هرچه باشد،تحول مضاعف و تحول دموکراتیک و تحول سوسیال و پیش شرط های آن نیست؛اگرم باشد اولویت اولشان نیست؟!

از حذف ولایت فقیه به طریق مبارزه صلح آمیز گفتید و کردید کبابم!
من که واقعا راضی نیستم شما به زحمت بی افتید،همان آزادی ورود زنان به استادیوم و بخش ربنا و رفع حجاب اجباری و بازگشت عادل به ننگتان ننگتان،صدای سیمایتان کافی به غایت است؛حذف ولی فرزانه پیشکش!
در مورد انتخابات آزاد و گرفتن کمک از نهاد های بین المللی هم که با استناد به گفته خودتان باید بگویم:هیچ گربه ای محض رضای خدا موش و ماهی نمی گیرد؛بخصوص گربه سازمان ملل که عملا نقشه ای برای دستیابی به اهداف هفده گانه توسعه پایدار ندارد و ادعای همه نهادهای زی ربطش مبنی بر این که رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی مبنای سنجش رفاه اجتماعی است،غلط و نادرست است.

با درود. لطیف حسین زاده.

احمد هاشمی
احمد هاشمی
2 سال قبل
پاسخ به  لطیف

لطیف گرامی سلام

الف- یکی ازارکان های فرهنگ سیاسی اتریشی ها، مصالحه و مصالح گرائی است، من بیش از سی سال است که در اتریش زندگی می کنم، لذا باید بگویم قدری مصالحه گرا شده ام. نتیجه این مصالحه در رابطه با مقدمه این است که: نه مقدمه شما و نه مقدمه من، بلکه ترکیبی از هردو.

ب- در برنامه ریزی های راهبردی سه سئوال اساسی مطرح است:

–       ما در حال حاضر در کجا هستیم؟

–       می خواهیم در کجا باشیم؟

–       چگونه می توانیم به آنجا برسیم؟

–       همه انچه را که شما در پاراگراف زیر نوشته اید، پاسخ به این سئوال است که: ما در حال حاضر در کجا هستیم؟

” آیا فکر نمی کنید با توجه دستاوردهای درخشان ٢دهه خواری طلبی و پرسشگری و روشنگری و افشاگری و ٨ سال تحول خواهی و اعتدالگرایی،اول باید چاه را بکنید و بعد به سراغ مناره بروید؟!

ایران و ایرانی که از درون و بیرون ویران است،اعوان و انصار نظام سفله پرور هم که با بحث و مقوله تحول،دو هزارسال میلادی فاصله دارند؛بنابراین ناگفته عیان است که اولویت ایران و ایرانی و نظام سفله پرور و اعوان و انصار سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی اش هرچه باشد،تحول مضاعف و تحول دموکراتیک و تحول سوسیال و پیش شرط های آن نیست؛اگرم باشد اولویت اولشان نیست؟ و یا

” من که واقعا راضی نیستم شما به زحمت بی افتید،همان آزادی ورود زنان به استادیوم و بخش ربنا و رفع حجاب اجباری و بازگشت عادل به ننگتان ننگتان،صدای سیمایتان کافی به غایت است؛حذف ولی فرزانه پیشکش”

موضوع بحث من اما این است که : ما می خواهیم در کجا باشیم؟

در برنامه ریزی های راهبردی اهداف بلند مدت ، خطوط کلی و رسالت های جریانات سیاسی تعیین می گرد د.

تحول مضاعف»  نیز یک برنامه ریزی راهبردی است ، که اهداف بلند مد ت در ایران را در چارچوب کلی ترسیم می کند، به زبان ساده این اهداف بلند مدت برای “زندگی خوب برای همه ” : دولت دموکراتیک و رشد و توسعه پایدار در ایران است.



ج- در رابطه با نهاد های بین المللی و بخصوص سازمان ملل سه دیدگاه وجود دارد.

دید گاه اول : خوشبینانه است، همه سیاست های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نهاد های بین المللی و بخصوص سازمان ملل را می پذیرد و در هر شرایطی و هرجایی آن ها را قابل تحقق می داند.

دیدگاه دوم: بدبینانه است، همه تلاش های نهاد های بین المللی و بخصوص سازمان ملل را مردود و غیر قابل استفاده می داند.

دیدگاه سوم: نقادانه است، مصوبات نهاد های بین المللی و بخصوص سازمان ملل در عرصه توسعه را ترقی خواهانه برای بشریت تلقی می کند و با دیدی انتقادی، دچار خوشبینی مفرط نیست.

 

کیا
کیا
2 سال قبل

من اینطور مقاله را می فهمم!
۱. حذف ولایت فقیه از طریق مبارزه صلح آمیز!
۲.گرفتن کمک از نهاد های بین المللی!
۳. قبول لیبرالیسم با تمام اشکالاتش!
۴. هفت خوان رستم!
حال اگر این ها امکان پذیر باشد ،شاید کسی با آن مخالفبی نداشته باشد شاید تنها راه باشد؟
به نظر می آید نویسنده مشکل ایزان را Statistik ونه Dynamik “ثابت و نه در تحرک” در نظر میگیرد!
مثلا :
اگر حاکمیت موفق شود تحریم ها را بردارد و ” ۲۰۰ میلیارد دلار بلوکه شده را” و فروش گاز ونفت ،و کمی تغییرات در سیاست خارجی و افزایش فشار در داخل با استفاده از نیرو های خارجی اش و کمی هم پول پاشی و کمک از چین برای زیر ساخت ها کشوری ،آیا لیبرالیسم اسلامی ادامه نخواهد یافت ؟
آیا اپوزیسیون توانایی همگرایی و تشکل قوی ای را می‌توانند بجلو ببرند؟
اما آنچه مسلم است مبارزه ادامه خواهد یافت و راه خود را باز خواهد یافت را می‌توان پیش بینی کرد.

احمد هاشمی
احمد هاشمی
2 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا گرامی با سلام
ممنون از توجه شما به مقاله،
در این نوشته دو هدف مورد نظر بود: الف – توضیح اینکه، بدون داشتن الگو یا مدل بدیل تغییر اساسی یا به عبارت دیگر تامین ” زندگی خوب برای همه” در ایران ممکن نیست. ب- ارائه مدل بدیل ” تحول مضاعف”
در این مقاله تاکید شد که هیچ مدل کاملی وجود ندارد و در ثانی مدل ها برشی از واقعیات هستند نه همه واقعیات
اما این موضوع که چگونه و تحت چه شرایطی می توان این الگوی بدیل را در ایران محقق نمود ، موضوع این نوشته نبود. تردیدی در این نیست که مسئله بسیار با اهمیتی است و باید به آن پرداخت.
این بخش از نوشته شما را جالب یافتم که:
۱. حذف ولایت فقیه از طریق مبارزه صلح آمیز!
۲.گرفتن کمک از نهاد های بین المللی!
۳. قبول لیبرالیسم با تمام اشکالاتش!
۴. هفت خوان رستم!
در اصطلاح رایج ادبیات گذار دموکراتیک ردیف ۱ تا ۳ شما به اعتقاد من ” قطعیت های نسبی” هستند. می تواند در این یا ان کشور ” قطعیت های نسبی” دیگری نیز وجود داشته باشد.
اما آنچه را که شما به درستی”هفت خوان رستم!” نامیده اید، پروسه چگونگی تحقق عملی الگو های بدیل در شرایط ایران است.من هم معتقد م:

تحولات سیاسی درشرایط ایران، موضوعاتی پیچیده و تا حد زیادی غیر قابل پیش بینی هستند و به همین دلیل دورنمای سیاسی در ایران، می تواند شاهد تغییرات یکباره و ناگهانی باشد وهمچنین به دلیل فاکتور های متعدد از جمله محدودیت شناخت ، حوادث غیرمترقبه ،مطالبات و درخواست های نو ،انعطاف پذیری یا سرسختی قدرت حاکم، پروسه تحقق مدل های جایگزین در عمل غیر ممکن و یا در بهترین حالت بسیار دشوار باشد.

با احترام احمد هاشمی

کیا
کیا
2 سال قبل
پاسخ به  احمد هاشمی

تشکر

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x