چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران: در مورد تهاجم نظامی دولت روسیه به اوکراین

سرانجام بعد از تشدید جنگ لفظی بین روسیه و آمریکا و سران ناتو بر سر بحران اوکراین و تمرکز گسترده نیروی های نظامی روسیه در مرزهای اوکراین و نقل و انتقال نظامی ناتو در کشورهای همجوار در هفته های اخیر و پس از آنکه  پوتین و دومای روسیه استقلال “دو جمهوری جدا شده” در شرق اوکراین را به رسمیت شناختند، بامداد روز پنجشنبه ۲۴ فوریه برابر با ۵ اسفند حملات ارتش روسیه از زمین و هوا به اوکراین آغاز شد. بنا به گزارش خبرگزاری­ها در روز اول جنگ همزمان با ورد نیروهای زمینی ارتش روسیه به خاک اوکراین، جنگنده های روسی ده ها هدف در خاک این کشور را مورد حمله قرار داده اند. در جریان این موشک­باران و درگیری­ها تاکنون ده­ها تن از سربازان دو طرف و صدها تن از مردم عادی جان خود را از دست داده، هزاران نفر زخمی شده و بیش از صد هزار نفر مجبور به ترک خانه های خود شده­اند. همزمان با این تحولات در جبهه جنگ هزاران نفر از فعالان جنبش ضد جنگ در مسکو، سن پترزبورگ و چند شهر دیگر روسیه علیه تهاجم روسیه دست به راهپیمایی زدند که در نتیجه یورش پلیس بیش از هزار نفر دستگیر شدند. همچنین در پاریس، لندن، برلین، ورشو، لاهه و چندین شهر دیگر اروپا علیه حمله روسیه به اوکراین با شعار “به این جنون خاتمه دهید” تظاهرات برپا کردند. گویی  قبل از آغاز جنگ، جنبش ضد جنگ در حال آماده باش بود.

تهاجم روسیه به اوکراین و این جنگ و ویرانگری پدیده­ای ابتدا به ساکن و ناگهانی نیست. این جنگ ریشه در بحران ساختاری سرمایه داری معاصر و تلاش قطب های امپریالیستی برای تقسیم مجدد جهان و گسترش مناطق نفوذ دارد. این جنگ ادامه سیاست به شیوه­ای دیگر است. این جنگ ادامه منطقی سیاست قدرت­های امپریالیستی و سرمایه داری دخیل در این بحران است که از مدتها پیش زمینه­های آن را فراهم آوردند. آنچه امروز جلو چشم جهانیان اتفاق می افتد  پیامد تحولاتی است که بخشی از مسئولیت آن مستقیما بر عهده دولت آمریکا به عنوان قدرت پیروز جنگ سرد است. بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، دولت های آمریکا در قبال روسیه مانند یک قدرت پیروز بی­رحم در برابر حریفی مغلوب رفتار کردند که می خواستند با گسترش دامنه ناتو به کشورهایی  که قبلاً به پیمان ورشو تعلق داشتند و همچنین با دیکته کردن سیاست اقتصادی «شوک درمانی» به اقتصاد روسیه، چنان این کشور را تحقیر کنند که قادر به بازگشت دوباره به صحنه رقابت های بین المللی نباشد. دولت­های آمریکا و ناتو با این سیاست فرصت به جولان درآوردن ناسیونالیسم و عظمت طلبی روسی را برای پوتین فراهم آوردند. دولت­های اروپائی عضو ناتو سیاست مستقلی نداشتند و عملا از قدرقدرتی آمریکا پیروی کردند.

ولادیمیر پوتین به عنوان مظهر یک حکومت استبدادی و احیا کننده سنت امپراتوری روسیه که به حمایت سرمایه داری دولتی و بخش  خصوصی و کنترل دولت بر صنایع  نظامی و بخش نفت و گاز و پشتیبانی ناسیونالیسم روسی متکی است، به پشتوانه افزایش قیمت نفت و گاز از ابتدای قرن جاری، و تجدید حیات اقتصادی به مداخله نظامی در خارج از مرزها برای گسترش مناطق نفوذ روی آورد. مداخله نظامی روسیه در گرجستان، اوکراین، قزاقستان، سوریه و جنوب صحرای آفریقا آشکار سیاست توسعه طلبانه امپریالیستی روسیه را به نمایش می گذارد. به رسمیت شناختن استقلال جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوهانسک و تهاجم ارتش روسیه به اوکراین ادامه منطقی سیاست توسعه طلبانه امپریالیستی پوتین و دولت روسیه است. بنابراین ادعای پوتین و دولت روسیه که گویا تهاجم نظامی به اوکراین پاسخی به تهدید نظامی اوکراین و تهدیدات جنگ افروزانه ناتو بوده است یک دروغ و ریاکاری بیش نیست. در به رسمیت شناختن استقلال این دو جمهوری از جانب پوتین هم هیچ عنصری از ترقی خواهی وجود ندارد، چون مردم این دو جمهوری نه در شرایط آزاد و دمکراتیک، بلکه تحت فشار سیاست­های دولت حاکم در اوکراین و نیروهای وابسته به روسیه در این دو جمهوری، این موقعیت را پیدا کرده اند. در قطب مقابل هم ادعاهای جو بایدن و دولت آمریکا و دیگر دولت­های عضو ناتو که سنگ دفاع از وحدت ارضی و آزادی اوکراین و دفاع از حقوق بشر و امنیت و آسایش مردم منطقه را به سینه می زنند به همان اندازه فریبکارانه و ریاکارانه است. مگر مردم جهان فراموش کرده اند که آمریکا و هم پیمانانش با لشکرکشی به بالکان و افغانستان و عراق و با برپا کردن جنگ های نیابتی در سوریه، لیبی و یمن  چه مصائب دردناک و وضعیت فاجعه باری را به مردم این کشورها تحمیل کرده­اند.

در این میان دولت های حاکم در اوکراین که بعد از به بیراهه کشاندن خیزش ۲۰۱۴ که به انقلاب میدان معروف شد قدرت را در دست گرفتند،  طی هشت سال جنگ داخلی عملا در خدمت جنگ سالاران فاسد اوکراینی بودند و بر خلاف منافع مردم هیچ راه حل صلح واقعا دمکراتیکی با مردم شرق اوکراین نداشتند و ادامه جنگ و سرازیر شدن کمک دولت های اروپایی را به سود خود می دانستند. دولت زلنسکی که سه سال پیش قدرت را در دست گرفت در همدستی با ناسیونالیست­های افراطی و حتی همدستی با جریان­های نازیستی و با تحت فشار قرار دادن روسی زبان­ها احتمال دست یابی به راه حل مسالمت آمیز با مردم دونتسک و مردم لوهانسک و امکان ادغام مجدد و داوطلبانه­ ی آنها با اوکراین را به بن بست رساند و عملا به نقشه های گروه های وابسته به روسیه که در این مناطق حاکم بودند خدمت کرد.

بنابراین نه جنگ افروزی و سیاست اشغالگرانه دولت روسیه تحت لوای واکنش به تهدید نظامی اوکراین، نه دفاع طلبی دولت زلنسکی در اوکراین و تحریک احساسات ناسیونالیستی و نه ادعای دفاع از آزادی و تمامیت ارضی اوکراین از جانب دولت­های آمریکا و انگلیس و دیگر دولت های اروپائی عضو ناتو هیچکدام کوچکترین ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم اوکراین و منطقه ندارد. دولت روسیه با ترساندن مردم از تجاوز ناتو به مرزهای روسیه و با دامن زدن به احساسات ناسیونالیسم روسی و با یورش سبعانه به صف تظاهرات فعالان جنبش ضد جنگ تلاش می کند که خشم و اعتراض مردم علیه نابرابری ها، بیحقوقی ها و استبداد حاکم در داخل روسیه را به سمت دشمن خارجی هدایت کند.

دولت های بایدن و بوریس جانسون فرصتی پیدا کرده اند که توجه افکار عمومی در کشورهای خود را از ناکامی ها و رسوایی های پی در پی در عرصه داخلی و پیامد عقب نشینی مفتضحانه از افغانستان را به انحراف بکشانند و در دفاع از آزادی و حفظ تمامیت ارضی اوکرائین با حربه اعمال تحریم های اقتصادی علیه روسیه از یکدیگر سبقت بگیرند. این در حالی است که دود تحریم اقتصادی اتحادیه اروپا در همسویی با دولت های آمریکا و انگلستان علیه روسیه مستقیما به چشم مردم عادی در روسیه و اروپا می رود. اگر مردم اوکراین در میدان این جنگ امپریالیستی کشتار می شوند، خانه هایشان بر سرشان ویران می گردد و آواره می شوند، اگر مردم روسیه در آنطرف مرز با تحمل تشدید استبداد سیاسی و فقر بیشتر هزینه های سنگین این جنگ را می پردازند، مردم کشورهای اروپایی هم در قدم اول با افزیش سرسام آور قیمت نفت و گاز و افزایش مالیات ها باید بخشی از هزینه های این جنگ ارتجاعی را تحمل کنند.

در این شرایط جنبش ضد جنگ نباید در دام تبلیغات مسموم طرفین این جنگ گرفتار آید. استراتژی و سیاست­هایی که منجر به این جنگ شدند همه ارتجاعی و سرمایه دارانه هستند و ربطی به منافع کارگران و مردم ندارد. مردمی که در دام تبلیغات پوتین گرفتار آیند و از الحاق اوکراین به خاک روسیه دفاع کنند در واقع بندهای اسارت خود را محکم­تر می کنند. مردم اوکراین، روسیه و جمهوری های تازه “استقلال یافته” نباید در خارج از مرزها به دنبال دشمن بگردند، این کشورها لازم است به کانون اصلی جنبش ضد جنگ و اشغالگری تبدیل شوند. لازم است شعار قطع جنگ بی درنگ و پایان اشغالگری همه جا با بانگ رسا فریاد زده شود. مردم کشورهای عضو ناتو نباید فریب صلح طلبی دروغین دولت های خودی را بخورند. لازم است با جهانی کردن و توده ای کردن جنبش ضد جنگ توازن نیرو را به نفع مردم صلح طلب اوکراین و روسیه و جمهوری های تازه استقلال یافته عوض کرد. این کار اگر چه دشوار است، اما ممکن است.

با آغاز این جنگ ویرانگر، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی که دولت روسیه را حامی خود در منازعات منطقه­ای و بین­المللی می داند، آشکارا از تهاجم روسیه به اوکراین به حمایت برخاسته است. حزب کمونیست ایران ضمن محکوم کردن تهاجم نظامی دولت روسیه به اوکراین و سیاست قطب های رقیب که جنگ جاری محصول رقابت های آنان بر سر گسترش مناطق نفوذ است، همه فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی و اعترضی پیشرو در جامعه را به حمایت و همبستگی با جنبش ضد جنگ فرا می­خواند.

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

۶ اسفند ۱۴۰۰- ۲۵ فوریه ۲۰۲۲

https://akhbar-rooz.com/?p=143071 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنارشیست
آنارشیست
2 سال قبل

۱ – تجاوز ناتو ترس انداختن نیست، یک واقعیت است. ناتو به اندازه ارتش روسیه و یا هر ارتش دیگر دولتها ترسناک است. همه مردم دنیا در کابوس ارتش‌های بزرگ و مسلح به سلاح های هسته ای باید باشند. واقعیت این است که اگر روسیه حمله نمیکرد بلاخره روزی به آن حمله میکردند. روسیه هم اگر بتواند و ببیند که اروپا و آمریکا ضعیف شده اند، حملاتش را به اوکراین محدود نمیکند.
۲ – استبداد در روسیه علیه طبقه کارگر درست، اما در غرب هم استبداد علیه طبقه کارگر وجود دارد؟ اگر نبود میگفتید در غرب دموکراسی برای طبقه کارگر وجود دارد و در واقع میشد دیکتاتوری پرولتاریا! مگر آنکه بگوئید میتوان برای طبقه کارگر دموکراسی تصور کرد اما این دموکراسی علیه طبقه سرمایه دار نیست! با اینکار موضع طبقاتی خودتان را نقض کرده اید. موضع سازشکارانه ای در مقابل امپریالیستهای غربی دارید! کارگران فقط مدتهای بسیار کوتاهی چیزی شبیه دموکراسی داشته اند آنهم همیشه بعد از قیامهایشان بوده است.
۳ – جنبش ضد جنگ اگر صرفا علیه لشکر کشی روسیه به اوکراین باشد اما نه علیه کل نظام اقتدار و استثمار و استعمار و کودتا و غیره در جهان، فقط در خدمت یک امپریالیست علیه امپریالیست دیگر خواهد بود، شبیه انقلاب دموکراتیکی که جهتگیری ضد استثماری و ضد استعماری ندارد. جنبشهای ضد جنگ تاکنونی بعلت نداشتن محتوای ضد تمامیت ارتجاع، نه موثر بوده اند و نه مفید.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x