پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

هنری کیسنجر: بحران اوکراین آزمون رضایت مطلق نیست، نارضایتی متعادل است

اشاره: این مقاله را هنری کیسنجر وزیر امور خارجه ی اسبق آمریکا (۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷) هفت سال پیش در ۵ مارس ۲۰۱۴ در واشنگنتن پست تحت نام «برای حل بحران اوکراین، باید از پایان شروع کرد» منتشر کرده است. جنگ در اوکراین این مقاله را یک بار دیگر مورد توجه قرار داده و از سوی رسانه های مختلفی بازنشر شده است:

بحث عمومی در مورد اوکراین تماماً در مورد رویارویی است. اما آیا می دانیم به کجا می رویم؟ در زندگی‌ام چهار جنگ را دیده‌ام که با شور و شوق و حمایت عمومی آغاز شد، نمی دانستیم هیچ‌کدام از آنها چگونه قرار است پایان یابد، و سه مورد از آن‌ها را به‌طور یک‌جانبه کنار کشیدیم. آزمون سیاست این است که چگونه به پایان می رسد، نه چگونه شروع می شود.

اغلب اوقات، مسئله اوکراین به عنوان یک مسابقه نمایشی مطرح می شود: آیا اوکراین به شرق خواهد پیوست یا غرب؟ اما اگر قرار است اوکراین زنده بماند و پیشرفت کند، نباید پایگاه یک طرف در مقابل طرف دیگر باشد – باید به عنوان پلی بین دو طرف عمل کند.

روسیه باید بپذیرد که تلاش برای وادار کردن اوکراین به وضعیت وابستگی و در نتیجه تغییر مجدد مرزهای روسیه، مسکو را محکوم به تکرار تاریخ چرخه‌های تضاهای متقابل خود با اروپا و ایالات متحده می‌کند.

غرب باید درک کند که اوکراین هرگز نمی تواند فقط یک کشور خارجی برای روسیه باشد. تاریخ روسیه در جایی آغاز شد که به نام کیوان روس شناخته می شود. از آنجا دین روسی گسترش یافت. اوکراین برای قرن ها بخشی از روسیه بوده است و تاریخ دو کشور از قبل در هم تنیده شده است. برخی از مهمترین نبردها برای آزادی روسیه، که با نبرد پولتاوا در سال ۱۷۰۹ آغاز شد، در خاک اوکراین انجام شد. ناوگان دریای سیاه – پایگاه قدرت روسیه در مدیترانه – به طور دائم در سواستوپل، کریمه مستقر است. حتی مخالفان مشهوری مانند الکساندر سولژنیتسین و جوزف برادسکی تأکید کردند که اوکراین بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ روسیه و حتی روسیه است.

اتحادیه اروپا باید بداند که بوروکراسی و تبعیت عنصر استراتژیک از سیاست داخلی در مذاکرات در مورد روابط اوکراین با اروپا به تبدیل مذاکرات به بحران کمک کرده است. سیاست خارجی هنر تعیین اولویت هاست.

اوکراینی ها عنصر حیاتی هستند. شما در کشوری زندگی می کنید که تاریخچه ای پیچیده دارد و آرایشی چند زبانه دارد. بخش غربی در سال ۱۹۳۹ زمانی که استالین و هیتلر غنائم را با یکدیگر تقسیم کردند به اتحاد جماهیر شوروی پیوست. کریمه که ۶۰ درصد جمعیت آن روسی هستند، تنها در سال ۱۹۵۴ زمانی که نیکیتا خروشچف، بومی اوکراین، آن را به عنوان بخشی از جشن ۳۰۰ ساله پیمان روسیه با قزاق ها به اوکراین واگذار کرد، بخشی از اوکراین شد. غرب عمدتاً کاتولیک است، شرق عمدتاً ارتدوکس روسی است. زبان اوکراینی در غرب و روسی بیشتر در شرق صحبت می شود. هر گونه تلاش از سوی یکی از جناح های اوکراین برای تسلط بر جناح دیگر – همانطور که تا به امروز اتفاق افتاده است – در نهایت منجر به جنگ داخلی یا تجزیه کشور می شود.

اوکراین تنها ۲۳ سال است که مستقل شده است. قبلاً از قرن چهاردهم به نوعی تحت سلطه خارجی قرار داشت. جای تعجب نیست که رهبران آنها هنر سازش را یاد نگرفته اند، چه رسد به دیدگاه تاریخی. سیاست اوکراین پس از استقلال به وضوح نشان می‌دهد که ریشه مشکل در تلاش‌های سیاستمداران اوکراینی برای تحمیل اراده خود بر بخش‌های سرکش کشور، ابتدا از یک سو و سپس از سوی دیگر، نهفته است. این هسته اصلی درگیری بین ویکتور یانوکوویچ و رقیب سیاسی اصلی او، یولیا تیموشنکو است. آنها نماینده دو جناح اوکراین هستند و تمایلی به تقسیم قدرت نداشتند. سیاست عاقلانه ایالات متحده در قبال اوکراین به دنبال راهی است چگونه دو بخش کشور می توانند با یکدیگر همکاری کنند. هدف ما باید آشتی باشد، نه تسلط جناحی.

روسیه و غرب، و حداقل همه جناح های مختلف در اوکراین، بر اساس این اصل عمل نکرده اند. همه اوضاع را بدتر کردند. روسیه قادر به تحمیل راه حل نظامی بدون منزوی کردن خود در زمانی که بسیاری از مرزهای این کشور از قبل متزلزل هستند، نخواهد بود. برای غرب، شیطان سازی ولادیمیر پوتین، سیاست نیست، بلکه دلیلی برای فقدان سیاست است.

پوتین باید درک کند که سیاست تهدیدات نظامی – بدون توجه به اتهامات و زخم ها – منجر به جنگ سرد جدیدی خواهد شد. به نوبه خود، ایالات متحده باید از برخورد با روسیه به عنوان یک مخالف که باید با صبر و حوصله قوانین رفتاری تعیین شده توسط واشنگتن را به او آموزش دهد، اجتناب کند. پوتین یک استراتژیست است که باید جدی گرفته شود – با توجه به پیش زمینه های تاریخ روسیه. درک ارزش ها و روانشناسی آمریکایی نقطه قوت او نیست. درک تاریخ و روانشناسی روسیه نیز نقطه قوت سیاستمداران ایالات متحده نبود.

رهبران همه طرف‌ها باید به جای موضع‌گیری، به بررسی نتایج بازگردند. در اینجا ایده من از نتیجه ای است که با ارزش ها و منافع امنیتی همه طرف ها سازگار است:

۱. اوکراین باید حق انتخاب آزادانه روابط اقتصادی و سیاسی خود از جمله با اروپا را داشته باشد.

۲. اوکراین نباید به ناتو بپیوندد، موضعی که من هفت سال پیش در آخرین باری که این موضوع مطرح شد اتخاذ کردم.

۳. اوکراین باید برای تشکیل دولتی منطبق با اراده ابراز شده مردمش آزاد باشد. رهبران عاقل اوکراین پس از آن سیاست آشتی بین بخش‌های مختلف کشورشان را انتخاب کنند. در سطح بین المللی، آنها باید موضعی مشابه با فنلاند اتخاذ کنند. این کشور هیچ شکی در استقلال قوی خود باقی نگذارد و در بیشتر زمینه ها با غرب همکاری کند، اما با احتیاط از دشمنی نهادی با روسیه پرهیز کند.

۴. الحاق کریمه توسط روسیه با قوانین نظم جهانی موجود ناسازگار است. با این حال، باید بتوان روابط کریمه و اوکراین را در وضعیتی کمتر پرتنش قرار داد. برای این منظور، روسیه حاکمیت اوکراین بر کریمه را به رسمیت بشناسد. اوکراین باید خودمختاری کریمه را از طریق برگزاری انتخابات با حضور ناظران بین المللی تقویت کند. این روند همچنین شامل رفع هرگونه ابهام در مورد وضعیت ناوگان دریای سیاه در سواستوپل است.

اینها اصول هستند نه قواعد. هر کسی که با منطقه آشنا باشد می داند که همه آنها برای همه طرف ها جذاب نیستند. آزمون رضایت مطلق نیست، بلکه نارضایتی متعادل است. اگر راه حلی بر اساس این عناصر یا عناصر مشابه حاصل نشود، حرکت به سمت رویارویی تسریع خواهد شد. زمان آن به زودی فرا خواهد رسید.

https://akhbar-rooz.com/?p=143521 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن
حسن
2 سال قبل

نظرش با واقعیات جامعه بخور بخور و بکش بکش جور در نمی آید. کسی به نصیحتها کوش نمیدهد. باید فلان و باید بهمان فایده ندارد. بهتر بود میگفت کارگران باید از دست سرمایه دارها خلاص شوند تا تمرکز ثروت بوجود نیاید. او هم میخواهد بخورد و بکشد و هم میخواهد مرد صلح شناخته شود. ما گول نمی خوریم. مرد جنگ هستی.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x