پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر): تهاجم نظامی روسیه به اوکراین را محکوم می کنیم!  پرتوان باد جنبش صلح علیه جنگ در اوکراین!

پس از یک دوره تنش و بحران میان روسیه و اوکراین  طی هفته های اخیر، در ۲۴ فوریه ولادیمیر پوتین رسماً حمله نظامی روسیه به این کشور را تحت عنوان “عملیات ویژه در دنباس” اعلام کرد. پس از این دستور، ارتش روسیه از چند جبهه زمینی و از جبهه هوائی عملیات نظامی در اوکراین را آغاز کرد. بر خلاف نام “عملیات ویژه دنباس” تهاجم ارتش روسیه شامل یک حمله عمومی به  اوکراین است که تناسبی با نام عملیات یا حمایت از” جمهوری های خلق” دونتسک و لوهانسک ندارد. چند روز قبل از آغاز تهاجم،  ولادیمیر پوتین در سخنانی، بخشی از اهداف خود از عملیات نظامی کنونی در اوکراین را روشن ساخت. او اعلام کرد که اوکراین بخشی جدائی ناپذیر از روسیه بوده و موجودیت کنونی آن بیش از یک کشور جعلی نیست که لنین خالق آن درجریان انقلاب اکتبر بوده  است. بنابراین هیچ تردیدی نمی توان داشت که حمله کنونی قوای نظامی روسیه، نقض آشکار و خشن حق حاکمیت اوکراین است که به مدت هفتاد سال یکی از جمهوری های پانزده گانه اتحاد جماهیر شوروی بود و پس از فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان یک کشورمستقل، استقلال آن حت  از سوی دولت روسیه به رسمیت شناخته شد.

جنگ کنونی در اروپا پس از بحران فروپاشی و تجزیه یوگسلاوی، یکی از بزرگترین بحران هائی است که اروپا پس از جنگ جهانی دوم تجربه می کند. این بحران را باید در بستر سیاسی وضعیت ژئوپلیتیک معاصر و تصویر بزرگی که این بحران مولود آن است، مورد ارزیابی قرار داد. دولت آمریکا و متحدانش، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق و تبدیل دولت آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهانی، تلاش برای گسترش و تحکیم هژمونی آمریکا را در دستور کار سیاست های جهانی خود قرار دادند. مقابله و مهار احتمالی سربرآوردن مجدد روسیه و تبدیل  چین به ابرقدرت اقتصادی قرن بیست و یکم به عنوان قدرت های رقیب سرمایه داری و امپریالیستی از مبانی بنیادی این استراتژی بود که علیرغم همه افت و خیزها همچنان ادامه دارد. گسترش ناتو پس از انحلال پیمان ورشو، چهارده کشور و از جمله کشورهای اروپای شرقی را در بر گرفت. علاوه بر آن جرج بوش در کنفراس بخارست درسال ۲۰۰۸  از کشورهای اوکراین و گرجستان خواست تا به پیمان ناتو بپیوندند. این اقدامات بخشی از استراتژی انزوای روسیه و کنار نهادن این کشور از معماری امنیت اروپا در دوره پس از جنگ سرد بود. عکس العمل این سیاست ها در تحولات داخلی روسیه، تقویت ناسیونالیسم  جریحه دارشدۀ روسی و عروج پوتین و گسترش موقعیت استبدادی او در برچیدن هر چه بیشتر آزادی های سیاسی و دمکراسی در روسیه و مبدل شدن به مستبد مادام العمر به مدد سوار شدن بر موج این احساسات ناسیونالیستی و شوونیستی بود.

یکی از ادعاهای پوتین درتهاجم نظامی به اوکراین، دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم روس ایالت های دونتسک و لوهانسک دربرابر نسل کشی دولت مرکزی و نقض حقوق آن ها در استفاده از زبان مادری و خودمختاری های منطقه ای می باشد. پس از ظهور جنبش “میدان” در اوکراین که موجب سقوط یاناکویچ و فرار وی به روسیه شد، نیروهای راست افراطی نقش مهمی در حیات سیاسی اوکراین پیدا کردند. با ورود جریانات و نمایندگان این دسته بندی ها در دولت مرکزی و سایر نهادهای حکومتی،  و با دمیدن در تنور ناسیونالیسم افراطی و شبه فاشیستی اوکراینی، نقض حقوق ملی و منطقه ای ایالت های دونتسک و لوهانسک تشدید شد. فشار ناسیونالیست های افراطی اوکراینی باعث شد دولت اوکراین توافق  دوازده ماده ای مینسک در سال ۲۰۱۴ را عملی نسازد. توافقی که در آن دولت اوکراین متعهد شده بود با به رسمیت شناختن حقوق این ایالت ها، شکلی از مشارکت آن ها در یک نظام فدرال را به پذیرد. روشن است که حق تعیین سرنوشت و از جمله حق جدائی یکی از حقوق دمکراتیک و مسلم ایالت هائی مانند دونتسک و لوهانسک است. اما این حق در شرایطی می تواند به شکل واقعی عملی شود که آزادی های کامل سیاسی و تضمین شده برای همه شهروندان در این نوع تصمیم گیری حیاتی و سرنوشت ساز وجود داشته باشد. اما در تمام این دوره، پیش شرط های دمکراتیک برای عملی ساختن این حقوق وجود نداشته است؛ زیرا اولآ؛ هشت سال جنگ این ایالت ها با دولت مرکزی که تلاش کرده با کمک حامیان خارجی خود حقوق ساکنان این ایالت ها را به شکل نظامی سرکوب کرده و هر دو منطقه را درساختار دولتی ادغام کند و ثانیآ؛ دخالت و حمایت روسیه از این ایالت ها و تبدیل آن ها به مهره ها و وابستگان سیاست فشار به دولت مرکزی اوکراین و ثالثآ؛ سرکوب مخالفان و اپوزیسیون در درون این ایالت ها توسط نخبگان حاکم، ملزومات واقعی حق تعیین سرنوشت را از میان برده است. این ایالت ها که اکنون نام جمهوری های خلق بر خود نهاده اند، عملاً به دست نشاندگان  و مهره های بازی سیاست خارجی پوتین تبدیل شده اند که سرنوشت نهائی آنها شاید ادغام در روسیه باشد.

تهاجم نظامی روسیه تا هم اکنون انزوای بی سابقه و نیز عواقب فاجعه باری برای روسیه و سیاست های پوتین در پی داشته است. درست برخلاف ارزیابی های پوتین و شرکاء، دولت آمریکا با استفاده از فرصتی که تهاجم نظامی روسیه به وجود آورد، توانست پیمان ناتو را تقویت کرده و سرکردگی آمریکا بر اتحاد اتلانتیک شمالی را تحکیم بخشد. اکنون بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از ترس تهاجم روسیه  احساس نیاز بیشتری به پیمان ناتو می کنند. حتی در کشورهائی مانند فنلاند و سوئد که ده ها سال سیاست قاطع بی طرفی در پیوستن به پیمان ناتو را در پیش گرفته بودند، فشار برای پیوستن به این پیمان نظامی افزایش یافته است. اکنون در همه کشورهای اروپائی و از جمله آلمان، نیرومندترین کشور اتحادیه اروپا، سخن از افزایش سهم کشور در بودجه نظامی ناتو و هزینه های بیشتر نظامی است. اولاف شولتز صدراعظم آلمان در پارلمان این کشور اعلام کرد که دولت او صد میلیارد یورو برای خرید تسلیحاتی نظیر هواپیمای بمب افکن اف-۳۵  ساخت آمریکا و نیز پهپادهای اسرائیلی در تقویت زرادخانه تسلیحاتی ناتو و نوسازی ارتش آلمان برای بازداری روسیه اختصاص داده است. او همچنین تاکید کرد که از این پس بودجه بخش نظامی کشور به دو درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت که عملآ به معنای دو برابر بودجه ارتش خواهد بود.  این هزینه های عظیم نظامی طبعآ به صورت کاهش بودجه تامین اجتماعی و اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی، زندگی  مزد و حقوق بگیران و طبقات متوسط جامعه را به شدت تحت فشار قرار خواهد داد.

اقدام نظامی روسیه، همچنین اتحادیه اروپا  و در راس آن، آلمان و فرانسه را هر چه بیشتر به زیر چترهژمونی دولت آمریکا سوق داده است. دولت آلمان برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، ممنوعت صدوراسلحه به مناطق جنگی را نقض کرده و ارسال اسلحه به اوکراین را آغاز نموده است.  بدین ترتیب به یکی از تامین کنندگان اسلحه برای مقاومت اوکراین علیه روسیه تبدیل شده است. همچنین تهاجم روسیه موجب شد که آلمان صدور مجوز بهره برداری و انتقال گاز روسیه توسط لوله انتقال «نورد استریم دو» را متوقف سازد. همه روسای جمهور آمریکا در سالیان گذشته علیرغم فشارهای شدید، قادر نگشتند تا روند ساختن و بهره برداری از خط لوله «نورداستریم دو» توسط دولت آلمان را متوقف سازند. دولت های اروپائی همراه آمریکا و دیگر متحدان جهانی آمریکا، انواع تحریم های اقتصادی، مالی و تکنولوژیک علیه روسیه را اعلام کرده اند که مسلماً در طول زمان اثرات فلج کننده ای بر اقتصاد روسیه خواهد داشت.

روسیه در دوره پس از فروپاشی اتحاد شوروی درطی سه دهه به یک قدرت سرمایه داری انگلی مبدل شده است. این تحول در بستر یکی از سریع ترین روندهای انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت عمومی عملی شده که طی آن دارائی های عمومی پهناورترین کشور جهان که از منابع و ثروت های عظیم طبیعی برخوردار است، توسط الیگارشی حاکم مصادره و غارت شده و به ثروت خصوصی ابرثروتمندان تازه به دوران رسیده یا الیگارش ها مبدل شده است. در مقایسه با قدرت های رقیب، وجه مشخصه ساختار سرمایه داری حاکم بر روسیه، نقش بزرگ بخش دولتی در هموار کردن این روند انباشت و تامین حاکمیت انحصارات  دولتی، نیمه دولتی و خصوصی بر اقتصاد است. از جمله وجه مشخصه نظم امپریالیستی حاکم در روسیه، برخورداری از قدرت نظامی طراز اولی است که میراث انتقال یافته از دوره اتحاد شوروی است که به روسیه جایگاه  یک ابرقدرت نظامی و اتمی طراز اول را می دهد. روسیه همچنین یکی از بزرگترین سازندگان و صادرکنندگان اسلحه در سطح جهانی(پس از آمریکا) است. علاوه بر آن روسیه با ذخائر بسیار غنی نفت و گاز، یکی از صادرکنندگان و تامین کنندگان اصلی انرژی در سطح جهان است. اما الیگارشی  حاکم در طی سه دهه، اقتصاد کشور را در عرصه صنایع مدرن و تکنولوژی مدرن به قهقرا برده است. در حالی که تولید ناخالص داخلی روسیه در دوره اتحاد شوروی یک سوم آمریکا بود، اکنون به یک چهاردهم تنزل یافته است. همین وجه مشخصه ساختار سرمایه انحصاری روسیه است که شکنندگی خود در برابر تحریم های آمریکا و اروپا و دیگر متحدان شان را نشان می دهد. برخلاف تصور پوتین و شرکاء، کاربرد  قدرت نظامی در مقابله با گسترش ناتو به مرزهای روسیه نه فقط خصلت بازدارنده نداشته بلکه روسیه را بیش از پیش در عرصه سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و ژئو پلتیک دچار انزوا و شکنندگی می سازد.

حمله روسیه به اوکراین یکی از نمودارهای سرباز کردن بحران ژئوپلتیک در سطح جهانی به عنوان یکی از مولفه های مهم بحران سرمایه داری واقعاً موجود است. اگر چه در طی سه دهه پس از فروپاشی بلوک شرق به خاطر بحران های مرکب و در هم تنیده، نقش بلامنازع آمریکا به عنوان پیروز جنگ سرد درحال کاهش و نزول است، اما دولت آمریکا سیاست ادامه مهار روسیه (رقیب سابق) و چین به عنوان رقیب اصلی قرن جدید را در دستور کار خود قرار داده است. بحران ژئوپلتیک بویژه میان روسیه و ناتو که در دو سوی آن دو ابرقدرت هسته ای قرار دارند، می تواند ابعاد خطرناک و ویرانگری داشته باشد که یکی از نشانه های آن اعلام آماده باش زرادخانه هسته ای روسیه توسط  پوتین است.

سازمان ما که برای سوسیالیسم در ایران و جهان مبارزه می کند، مخالف نظامی گری، بلوک بندی های نظامی، زرادخانه های ویرانگر هسته ای و  مدرنیزه کردن آن ها( که روسیه و آمریکا و دیگر قدرت های هسته ای آن را همچنان ادامه می دهند) و جنگ های منطقه ای است. پایان جنگ سرد نه فقط نقطه پایان به این سیاست های ویرانگر ننهاده، بلکه دو دهه گذشته شاهد ادامه فاجعه بار و هولناک آن در خاورمیانه، اروپا و آفریقا بوده ایم. ما خواهان خلع سلاح کامل هسته ای، انحلال همه پیمان های نظامی( از جمله ناتو)، نابودی همه سلاح های کشتار جمعی و جهانی بدون جنگ و رقابت تسلیحاتی هستیم، جهانی که با سپردن سرمایه داری به زباله دان تاریخ و پیروزی سوسیالیسم می تواند متحقق شود.

خروج فوری قوای اشغالگر روسیه از اوکراین، عدم پیوستن اوکراین به پیمان ناتو و حفظ بی طرفی این کشور، به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم مناطق دونتسک و لوهانسک در شرایط تضمین آزادی های سیاسی، فعالیت همه احزاب و اپوزیسیون در این مناطق برای  تصمیم گیری واقعی، برقراری یک نظام فدرالی دمکراتیک در اوکراین مولفه هائی است که راه حل این بحران را تشکیل می دهد.

 ما ازجنبش صلح علیه تجاوز نظامی روسیه به اوکراین بویژه در شهرهای روسیه و در سراسر جهان قویاً حمایت می کنیم. جنبش واقعی صلح باید از قرار گرفتن در جبهه قدرت های امپریالیستی ( دولت های آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین،…) بپرهیزد. طرفداری از بلوک های متخاصم که اکنون بر طبل تقویت نظامی گری که حاصلی جز تشدید بحران ژئوپلتیک و جنگ های آینده ندارد، جنبش صلح را از اهداف خود دور خواهد ساخت.

ما سیاست شرم آور رژیم جمهوی اسلامی در توجیه و حمایت از تجاوز نظامی روسیه را قویاً محکوم می کنیم. مردم ایران هزینه های سنگینی در دنباله روی جمهوری اسلامی در زدوبندهای آشکار و پنهان با روسیه در جنگ های خاورمیانه و حماقت سران جمهوری اسلامی در ادامه قمار هسته ای پرداخته اند. چنین موضع گیری های نابخردانه ای بر این هزینه های بی دلیل خواهد افزود.

پرتوان باد جنبش صلح علیه تجاوز روسیه به اوکراین و نظامی گری  از هر سو

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، دموکراسی و سوسیالیسم!

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰ برابر با ۲۸ فوریه ۲۰۲۲

https://akhbar-rooz.com/?p=143531 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرداد دارستانی
مهرداد دارستانی
1 سال قبل

اوکراین خاک مطلق روسیه است و ماشین تبلیغات الیگارشی یهودی نازی هلندیها و المان‌ها توان جدایی این بخش از خاک روسیه را ندارد

اوکراین سرزمین اجدادی قزاقها تاتارها و روسهاست

این کاترین کبیر بود که دستجات و فرقه های مختلف یهودی هلند و المان را در مقیاس چند صد هزار نفری از هلند به روسیه آورد و زمینهای حاصلخیز اوکراین را به آنان واگذار نمود تا کشت و کار نمایند

پناهندگانی که به سرعت و مهارت صاحبخانه شدند و به آزار ساکنان حقیقی مشغول گردیدند جالب اینکه خود کاترین کبیر نخستین تزار آلمانی تبار تاریخ روسیه است و همه نیرو و پتانسیل تاریخی روس‌ها و تزاران پس از کاترین مصروف سعی در مهار این زمین دزدی آشکار و تاریخی شده است

رنگ نارنجی شورش اوکراین ریشه در رنگ نارنجی خاندان پادشاهی هلند دارد

نخستین مهاجرت های این اقوام به غرب پس از مرگ کاترین کبیر آغاز شد و در دوران استالین به اوج خود رسید

این یهودیان سرگردان تقریبا تمام زمینهای حاصلخیز کانادا و امریکا را به تصرف خود دراوردند و اقتصاد امریکا و کانادا را خون و جنازه میلیونها سرخپوست بنا نمودند

پژوهش تاریخچه فرقه های یهودی مسیحی آلمانی هلندی نظیر منونایت هدورایت مورمون جهوزا ویتنس و دهها فرقه جادوگری و دزد و زمینخوار هلندی را به شما پیشنهاد می‌کنم تا حقیقت ماجرای اوکراین دستتان بیاید و بفهمید که در کجای جهان ایستاده اید
همین قبایل هلندی آفریقای جنوبی را سال‌ها در زیر سلطه نژاد پرستی قرار دادند

این نکته خود به تنهایی بیانگر دلیل مانور مشترک دریایی ماه گذشته روسیه چین و آفریقای جنوبی است آفریقا بیشتر و بهتر از شما دشمنان انسانیت و خالقان برده داری و نژاد پرستی را میشناسد

امپریالیسم و صهیونیسم فقط سرباز و تروریست نیست بلکه مجموعه ای از گروهها و دستجات خود غلط آموخته است که تنها خاصیت انان در باغ زندگی پژمرده نمودن شکوفه های آگاهی و خودشناسی ملتهاست

شما یا نا آگاه هستید و یا یکی از حمالان جنبش برتری نژادی بهودیان هلندی نازی هستید

بابک
بابک
2 سال قبل

تکلیف کارگر و زحمتکش چه شد، فراموش شد. سرنگونی رژیم مهمتر از مبارزه کارگران با جنگ است؟ کی رژیم سرنگون کند؟

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل

در طی هفته گذشته پرده های بسیاری کنار رفته است و جریانات وچهره های سیاسی را بیشتر شناخته ایم.
به گونه ای در مورد بالا رفتن بودجه نظامی آلمان صحبت می کنند که گویا آلمان کشور مستقل و بی پناهی بوده است که اکنون از ترس روسیه بیشتر به دامان ایالات متحده پناه می برد.
فراموش کرده اند که آمریکا سلاح های اتمی را در آلمان انبار کرده است و چندین پایگاه بزرگ نظامی در آلمان دارد.
در واقع پس از پایان جنگ ، آمریکا از آلمان بیرون نرفته بود.

متن را یک بار به دقت بخوانید.
زمانی که در مورد روسیه صحبت می شود، شدت حمله و نفرت را احساس می کنیم.
اما زمانی که در مورد ناتو صحبت می کنند، این نفرت را احساس نمی کنیم.
روشن است که روسیه، اتحاد شوروی سابق نیست.
اما این نکته هم روشن است که راه کارگر نیز رنگ سرخی ندارد و حداکثر صورتی رنگ است.

هومن ایرانی
هومن ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

این متن را ازکجاآورده ای چه ربطی به این اعلامیه راه کارگر دارد؟

زمانی که در مورد روسیه صحبت می شود، شدت حمله و نفرت را احساس می کنیم.
اما زمانی که در مورد ناتو صحبت می کنند، این نفرت را احساس نمی کنیم.
روشن است که روسیه، اتحاد شوروی سابق نیست.

خُب که چه؟ چه ربطی به این اعلامیه دارد؟


حسن
حسن
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

نکات هومن کاملاً درست است آیا باید به روسیه و پوتین بخاطر حمله به اوکراین و نقض حاکمیت و استقلال یک کشور مستقل تبریک هم گفت. مثل این که محکوم کردن قاطع حمله نظامی و اشغال اوکراین توسط روسیه به مذاق آقای نصرت خوش نیامده که البته ویژه روسوفیل هائی است که از نظر آنها روسیه سرزمین موعود خیر و خوبی است صرفنظر از رژیمی که در آن برقرار باشد. ایشان همچنین از محکوم کردن میلیتاریسم آلمان که ناشی از حمله روسیه میباشد ناراحت است این درحالی است که این حمله بهانه ای به دست طبقه حاکم آلمان داد تا تابوهای اعمال شده به این کشور در پس از جنگ جهانی دو را بشکند و بودجه نظامی خود را دو برابر کند و کشورهای اتحادیه اروپا هم از این الگو تبعیت کنند.باید امیدوار بود ک شکست روسیه در اکراین در کنار شکست امریکا در ویتنام، عراق، افغانستان و … درسی به قدرت های بزرگ بدهد که دیگر جرئت تجاوز نظامی به کشورهای دیگر را از سرشان بیرون کنند که البته جنبش صلح میتواند نقش مهمی در این رابطه ایفاءکند

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل
پاسخ به  حسن

چناب حسن! شما آقای هومن ایرانی را تائید کرده اید.لطفا پاسخ من به ایشان را بخوانید.
ایشان اصلا توجه نکرده بودند که منظور بنده از «متن» چیست .

من نوشته بودم که متن را یک بار با دقت بخوانید.یعنی متن بیانیه راه کارگر را.
در مورد ناتو ، متن جنبه روایتی دارد .اما محکوم نمی کنند.
یعنی تجاوزات ناتو در متن محکوم نشده است.

روایت می کنند که آمریکا می خواهد هژمونی خود را برقرار سازد.
اما محکوم نمی کنند و نمی گویند که برای برقراری این هژمونی، آمریکا در عرض بیست سال گذشته به چند کشور حمله کرده است.

هرمز سوادکوهی
هرمز سوادکوهی
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

شما فقط کامنت می نویسی بادا باد!!
نویسندگان این اعلامیه بدُرستی واز جمله نوشته اند:” تهاجم نظامی روسیه تا هم اکنون انزوای بی سابقه و نیز عواقب فاجعه باری برای روسیه و سیاست های پوتین در پی داشته است. درست برخلاف ارزیابی های پوتین و شرکاء، دولت آمریکا با استفاده از فرصتی که تهاجم نظامی روسیه به وجود آورد، توانست پیمان ناتو را تقویت کرده و سرکردگی آمریکا بر اتحاد اتلانتیک شمالی را تحکیم بخشد.”

حالا چه دلیلی دارد که حماقت و دیوانگی پوتین و حامیان او را هزاران بار محکوم نکرد.
آمریکا پرونده ی خود را دارد و در جای خود همیشه مورد انتقاد و حمله های درست انتقادی قرار گرفته ست . حالا در این مورد که پوتین نافض همه چیز ست و به آمریکا و شرکاء آن پاس داده چرا باید مثل دیوانه ها آمریکا را محکوم کرد.
هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد!
این قدر چپ نمائی نکنید درست نیست
اینطوره؟

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل

جناب هرمز سوادکوهی

نوشته اید که من فقط کامنت می نویسم
اشکالی دارد؟
اگر شما نویسنده هستید، متاسفانه با نوشته های شما آشنائی ندارم

می فرمائید که در شرایط کنونی چرا باید مثل دیوانه ها آمریکا را محکوم کرد
شما لطف کنید و در همین سایت اخبار روز، ۲ بیانیه حزب کمونیست روسیه را که امروز منتشر شده است مطالعه بفرمائید
در آنجا توضیح داده شده است که نقش آمریکا و ناتو در پیدایش وضعیت کنونی چیست

هرمز سوادکوهی
هرمز سوادکوهی
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

دست از لجبازی بچگانه بردارید.   
بدیهی ست که در اخبار روزی سایت سیاسی خبری ـ چپ همه نوع مطالب و خبر دیده میشود که دلیل بر درستی کامنت شما نیست.                                                           
من نقل قولی از بخشی از اعلامیه  راه  کارگر ( هیئت اجرائی)  را آوردم که به شما منطق نویسندگان اعلامیه را نشان دهم. 
در یک اعلامیه یا موضع گیری شفاهی ، در مورد یک «رویداد» ، معمولا خیلی مختصر و مفید نوشته میشود . اعلامیه و موضع گیری می تواند مخالفت ، حمایت یا بی طرفی نویسنده یا گوینده نسبت به یک «رویداد» باشد که درجهان روی داده ست.
ولی شما دوست دارید در مورد تجاوز اخیر روسیه به آوکرائین به اعمال و تحریک های آمریکا و متحدانش پرداخته شود.
من از ما می پرسیم چرا باید در یک علامیه دو سویه برخورد کرد؟
ما میدانیم  تاریخ تعارضات و حوادث این کشور از قبل از جنگ جهانی شروع شده .
بعداز جنگ جهانی اول مثل همه جا !!! مرزهایش عوض شد ومجاری ها و روس  ها و دیگر ملت های اطراف اوکرائین در آن کشور جای گرفتند.
میدانید  در دوران شوروی چه شد ؟  بعداز فروپاشی چه شد؟
فقط  کشورهای غربی دخالت کردند ؟  فقط ناتو ؟  روسیه  کاری نکرد؟
موضع گیری  معمولا ناشی از برنامه ، تحلیل و استراتژی و تاکتیکو دیگر   حزب و سازمان و شخصیت صادر کننده اعلامیه می باشد.
گاهی موضع گیری های عجیب و غریب و نا متناسب با پیشینه ی گروهها و شخصیت ها دیده می شود.
شما احساساتی برخورد می کنید بسیار خطرناک ست.

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل

آقای سوادکوهی فکر می کنم که ما که نمی توانیم بر مسیر حوادث کنونی تاثیری بگذاریم
یعنی آنچه در اوکراین می گذرد خارج از اراده بنده و جنابعالی است

اما حداقل می توانیم در برخوردهاهایمان نشان دهیم که تا چه اندازه به اصول بحث و گفتگو پایبند هستیم

شما متاسفانه از موضع دانای کل برخورد می کنید و قضاوت می کنید و به راحتی می گوئید که اینجانب احساساتی برخورد می کنم
یعنی چه؟
یعنی اطلاعی از تاریخچه اوکرائین ندارم؟
یا می گوئید اینقدر چپ نمائی نکنید.درست نیست
قضاوت و قضاوت و قضاوت

یعنی هر شخصی که مانند شما موضع نگیرد ، نمی داند و کم اطلاع است و چپ نماست
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

هرمز سوادکوهی
هرمز سوادکوهی
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

شما هر جور دوست داری فکر کن.
ولی کدام منطق می تونه برای ماجرای شبه جزیره «کریمه » در جنوب اوکرائین در دریای سیاه توجیهی پیدا کند که در سال ۲۰۱۴ دوباره مطرح شد.
روزگاری اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت که بر دریای سیاه ازشمال ( اوکرائین) از شرق ( روسیه و گرجستان ) از غرب (بلغارستان و رومانی) بر دریای سیاه احاطه داشت.
چون در جنوب دریای سیاه ترکیه واقع شده ست شوروی سبه جزیر کریمه را برای جلوگیری از فعالیت های ناتو دژ دفاعی خود کرده بودو آوکرائین هم حرفی نداشت .
بعداز فروپاشی شوروی کریمه اتوماتیک از قلمرو روسیه و فدراسیون روسیه خارج شد. چون به سرزمین اوکرائین چسبیده ست.

وقایع سال ۲۰۱۴ با عظمت طلبی پوتین عجین شد. یاد شبه جزیره «کریمه» افتاد می توانست جنگی در آن سال صورت گیرد.
منطق پوتین و روسیه چه بود؟
آیا در تغییرات اجتماعی اوکرائین تاثیر مخرب نگذاشت؟
آیا برای رقابت کردن با ناتو و اتحادیه اروپا باید «کریمه» را تسخیر کرد؟

اگر در گذشته فقط ترکیه ( ناتو) در جنوب دریای سیاه قرار داشت
در سال ۲۰۱۴ ناتو ( بلغارستان و رومانی ) در غرب دریای سیاه نیز حضور داشت .

چرا بعداز فروپاشی شوروی ، روسیه نیز قادر به رقابت با اتحادیه اروپا و ناتو نبوده و نیست؟
چرا کشورهای سابق شوروی در اروپای شرقی گرایش بیشتری به اتحادیه اروپا و پیمان نظامی ناتو شان دادند؟
آیا همه به خاطر عملکرد های اتحادیه اروپا و ناتو بوده ست؟

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل

چناب سوادکوهی

اگر وقت دارید مطلب منتشره در اخبار روز با عنوان « آیا نازیسم در اوکراین یک ادعا است ؟» را بخوانید.

فکر کنم به بخشی از سئوالات شما پاسخ داده خواهد شد.
کودتای میدان آشکارا توسط ناتو به عنوان راهی برای تضعیف هرگونه نفوذ روسیه در محیط استراتژیک مسکو حمایت و تامین مالی شد. هدف این بود که اوکراین به یک کشور دست نشانده تبدیل شود که از طرف واشنگتن فرماندهی شود و به هرگونه ارتباط با روسیه پایان دهد. هدف نه تنها از بین بردن روابط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک بین کیف و مسکو، بلکه از بین بردن پیوندهای فرهنگی، قومی، مذهبی و زبانی بین هر دو ملت بود.

حسن
حسن
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

جناب نصرت اولاً در پارگراف دوم این اعلامیه تصویر بزرگ داده شده و گفته میشود که پس از پایان جنگ سرد آمریکا از طریق ناتو شروع به جذب مناطق نفوذ سابق شوروی در اروپای شرقی کرد به قصد جلوگیری از احیاء قدرت روسیه و بازداری چین به عنون ابرقدرت اقتصادی جدید. این روایت نیست بلکه اینجا صریحاً گفته شده است که امریکا در حال محاصره روسیه است برای آنکه روسیه دوباره به صحنه به عنوان رقیب وارد نشود بعداً هم در پائین خواهان انحلال ناتو شده است که این هم روایت نیست بلکه یک مطالبه و خواست مشخص است. ئر باره عملکرد ناتو هم گفته است “پایان جنگ سرد نه فقط نقطه پایان به این سیاست های ویرانگر ننهاده، بلکه دو دهه گذشته شاهد ادامه فاجعه بار و هولناک آن در خاورمیانه، اروپا و آفریقا بوده ایم“!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x