پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پاسخ به ۴ پرسش در ارتباط با مناقشات تاریخی کشورهای ایران و روسیه و بحران اخیر اوکراین – ع. ترابی

ع. ترابی

یکی از دوستان گرامی پس از خواندن مقاله «بر شمردن عواملی چند از بروز بحران اوکراین» (۱) که ۶ اسفند ماه در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد ۴ پرسش زیر را طرح و خواستار پاسخ دادن به آنها گردید. از آنجائیکه این پرسش ها جنبه عمومی دارد، پاسخ بدان ها را در حد آگاهی خود در این نوشتار برای سایرهموطنان نیز به اشتراک می گذارم.

پرسش ها: 

۱-اصلاً روسیه قاره اروپا و آسیا را برای چه می خواهد؟

پرسش و یا مسئله اساسی همین جاست و مقدمتاً نیازمند توضیح است.

خواستن و توانستن دو مقوله جداگانه است و هر خواستنی بدون بوجود آوردن زمینه ها و پیش نیازها محقق نمیشود.

امپراتوری تزاری برای چندین سده قلمرو خود را از آسیا تا اروپا گسترش داد و مانند امپراتوری های دیگر در اقصی نقاط جهان پس از رسیدن به دوره افول خود با انقلاب سرخ فرو پاشید.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۳۷۰ خورشیدی و شکست نظام اقتصادی ناکارامد آن  (علیرغم رشد و شکوفایی آن در سه دهه متوالی ) بدیهی بود که در نبود یک نظام اقتصادی برتر و بالنده تر از سرمایه داری در شرایط کنونی جهان، نظام اقتصاد سرمایه داری که هنوز هم از ظرفیت بالایی در خلق رشد و توسعه برخوردار است جایگزین گردید.

نظام اقتصادی حاکم در اتحاد شوروی «نظام اقتصاد دولتی و دستوری» بود که  توسط برنامه ریزی کلان دولتی که در آن زمان این نوع برنامه ریزی مدرن و پیشرو هم بود، اقتصاد را کنترل میکرد. اینکار توسط موسسات دولتی گاسپلن و گاسناب برای برنامه ریزی و تخصیص منابع دولتی بین سازمان ها و شرکت های فعال در بخش های تولید، توزیع و خدمات انجام می گرفت و هدایت میشد.

این واقعیت را  که در آن دروه و در پرتو همین برنامه ریزی ها و رشد اقتصادی حاصل شده و اندیشه های سوسیالیستی اقدامات بسیاری در ارائه خدمات اجتماعی به کارگران و اقشار دیگر جامعه انجام گرفت، نباید از نظر دور داشت.

پس از فروپاشی بلوک شرق و اتحاد شوروی، شکل گیری گروه هایی مافیایی که در دوره یلتسین در روسیه قدرت گرفتند و ناامنی هایی که مافیای روسیه در داخل روسیه و اروپا بوجود آورد، فروپاشی اقتدار کشور و عزت نفس مردم روسیه و روس تبار ها  و تحقیر آنها در اذهان مردم جهان هنوز فراموش نشده است . بدین منوال بود که شرایط برای شکل گیری یک دولت ملی گرا و قدرت گرفتن یک شخصیت مقتدر که عظمت و اقتدار گذشته را به مردم و کشور روسیه برگرداند از نظر مادی و‌ معنوی فراهم شد و این امر در سایه اتحاد نیروهای نظامی و امنیتی و کلیسای ارتدوکس میسر گردید.

احساسات ملی گرایانه در مردم روسیه در طول تاریخ قوی بوده و نظامیان و کلیسا نیز همواره مورد توجه و اعتماد مردم بوده اند. 

بجز دوره اتحاد شوروی نقش کلیسا در همراهی با دولتمردان و مشروعیت حکومت در تاریخ روسیه معمولاً پررنگ بوده است. در بیشتر ادوار امپراطوری روسیه اتحاد، هماهنگی و منافع مشترک بین شخصیت های لشکری، کشوری و مذهبی وجود داشته و حکمرانان روس مشروعیت خود را از همراهی کلیسا و اقتدار خود را از اتحاد و هماهنگی بین نیروهای نظامی و کلیسا بدست آورده اند.

مادلین آلبرایت به عنوان وزیر خارجه امریکا در دوره بیل کلینگتون در سال ۲۰۰۰ دیداری با پوتین  داشته و برداشت خود را از شخصیت او اینگونه مکتوب کرده است:

«پوتین کوچک و رنگ پریده است، آنقدر سرد است که تقریباً یک خزنده است. او مدعی بود که می دانست چرا دیوار برلین باید سقوط کند. اما انتظار نداشت کل اتحاد شوروی فرو بریزد. پوتین از اتفاقیکه برای کشورش افتاده، شرمنده و مصمم بود عظمت آن را باز گرداند».

همچنین نقل میکنند پوتین در دیدار با آلبرایت خطاب به او جمله ای بدین مضمون گفته «که ما اکنون شکست را می پذیریم ولی بلند میشویم»!

پوتین برآمد چنین خواستی در مردم روسیه بود و توانست این خواست را محقق کند و علاوه بر جذب حمایت قاطبه مردم روس حتی پشتیبانی احزاب مخالف و بویژه حزب کمونیست را نیز بدست آورد.

در روسیه سیستم سرمایه داری به اشکال دولتی و خصوصی حاکم گردیده و شرکت های بزرگ در صنایع نفت و گاز، صنایع فلزی، معادن، تسلیحات نظامی، سرمایه گذاری، تله کام، تجارت  و بانکداری و .. تحت حمایت ارتش و ارگان های دولتی و امنیتی و حمایت معنوی کلیسای ارتدوکس قدرت گرفتند و بر اقتصاد روسیه مسلط شدند.

دولت روسیه کنونی عمدتاً متشکل از نمایندگان نهادهای صنعتی ، مالی و نظامی است. دولت پوتین با ترغیب گرایشات ملی گرایانه و وعده احیای قدرت سابق روسیه در دوران تزاریسم و اتحاد شوروی پشتیبانی مردم را بدست آورده است و روسیه در این سال ها از رشد اقتصادی مناسبی نیز برخوردار گردید .

فلذا در پاسخ مشخص به پرسش فوق، دولت روسیه کنونی به رهبری پوتین همچون سایر دولت های سرمایه داری حفظ و گسترش منطقه اوراسیا و  تامین امنیت آن را برای اهداف ناسیونالیستی، استمرار یک حکومت اقتدارگرا برای احیای امپراتوری روسیه و توسعه ژئوپولتیک آن و  نتیجتاً مطامع اقتصادی و دسترسی به مواد خام و بازارهای بین المللی حق خود میداند. اهداف روسیه در تقابل با ناتو و نگرانی آن کشور از محاصره توسط ناتو علاوه بر موارد فوق، جبران تحقیر روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی به رهبری و مرکزیت آمریکا نیز می باشد .

کشور وسیع اوکراین از نظر ژئوپلتیک و غنی بودن معادن فلزی ارزشمند آن و خاک مرغوب کشاورزی، هم برای غرب اروپا و هم برای شرق اروپا از جذبه و اهمیت ویژه ای برخوردار است.

صاحب نظران امریکایی چند سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی در زمان ریاست جمهوری بیل کلینگتون هشدار داده بودند که توسعه ناتو به شرق اروپا، روسیه را به مسیر ناخوشایندی سوق میدهد و بنحوی چنین روزهایی را پیش بینی میکردند و بویژه هنری کسینجر در بحران کریمه به غرب اکیداً توصیه می کند که نگرانی های روسیه را جدی بگیرد و اوکراین عضو ناتو نشود و دولت های اوکراین باید تعامل و بیطرفی بین روسیه و غرب را رعایت کنند و…

برای درک بهتر بحران اوکراین نظرات کسینجر خواندنی و قابل تامل است.

به باور من با توجه به ترکیب و وزن جمعیت روس تبار مناطق شرق اوکراین و یا مناطق مشابه در جمهوریهای همجوار دیگر روسیه  با توجه به زمینه تاریخی و بویژه اشتراکات آنها در گذشته نزدیک، در صورت تمایل آنها به پیوستن به روسیه، جدا شدن از آن جمهوری و تشکیل یک کشور مستقل و یا ماندن در آن جمهوری ها تحت یک حکومت فدرال، این تصمیم باید توسط مردم آن نواحی اتخاذ و مطابق با ضوابط اعلامیه حقوق بشر و قواعد پذیرفته شده بین المللی و با رویه های مسالمت آمیز و پرهیز از جنگ، با کارزار انتخابات آزاد و با رعایت حقوق اقلیت ها و اقوام مختلف صورت گیرد. تاریخ سده اخیر تا همین چندسال پیش موارد قابل توجهی از این نوع بحران ها  بخود دیده که تعدادی مسالمت آمیز و تعدادی هم با خونریزی و نسل کشی همراه بوده است. جدایی مسالمت آمیز بحرین از ایران یک نمونه و تقسیم کشور یوگسلاوی سابق به ۶ کشور در سال های اخیر که شوربختانه جان های بسیاری را گرفت نمونه دیگری است.

بهر صورت علاوه بر محکوم‌کردن اقدام نظامی روسیه علیه اوکراین، اقدامات عملی غرب در گسترش ناتو و شکل گیری این بحران و بخطر  انداختن صلح جهانی نباید نادیده گرفته شود .

مواردی را یادآوری و چند پرسش را طرح می کنم.

بیشتر رسانه های تبلیغاتی و اطلاع رسانی جهان اعم از صوتی – تصویری و شبکه های گسترده مجازی و … در مالکیت و کنترل غرب است و‌ آنها قادر هستند اذهان مردم را همسو با امیال خود نموده و در جنگ تبلیغاتی افکارعمومی جهان را  تحت تاثیر قرار دهند.

متاسفانه در چنین برهه هایی نیروهای چپ دمکرات و عدالتخواه جهان و مردم صلح دوست که دنباله روی از سیاست های شرق و غرب را بر نمی تابند نیز تحت تاثیر حجم عظیم این تبلیغات و جو غالب قرار گرفته و در بیان و ارائه نظرات مستقل دچار تردید و سکون میشوند.

یک بام و دوهوایی رفتار دول سرمایه داری غرب، 

– چرا دولت های سرمایه داری غرب برای کشتار کودکان یمنی، با تشویق و حمایت مردمشان جنبش ضد جنگ راه نمی اندازند!؟

– قذافی دیکتا‌تور بود و مخالفان خود را بر نمی تابید و یا می کشت. ولی لیبی یک کشور مستقل بود، چرا دولت های غربی و ناتو خود را مجاز به حمله به یک کشور مستقل و سرنگون کردن رژیم آن دانستند؟!؟

و چراهای دیگر؟؟

تبلیغات گستره غرب در این شرایط بی میل نیست که اقدام دولت روسیه را معادل اندیشه چپ در اذهان مردم معرفی نماید. اما اقدام دولت روسیه کنونی ربطی به آرمان های چپ جهانی و سوسیالیسم  ندارد. اندیشه های چپ در سپهر جهانی قبل از اتحاد شوروی وجود داشته و همواره بر مبارزه در راه صلح، آزادی و عدالت اجتماعی تلاش داشته و استمرار خواهد یافت. 

صلح دوستان جهان ضمن محکوم‌کردن هرگونه جنگ و تجاوز از جانب روسیه علیه هر کشور مستقلی، نباید در هیاهوی این فضای تبلیغاتی نسبت به اقدامات تحریک آمیز کشورهای ناتو که تا آخرین لحظه بر عضویت اوکراین در ناتو اصرار ورزیده و دولت اوکراین را به بیطرفی و حل مسالمت آمیز مناقشه با روسیه ترغیب ننمودند بی تفاوت باشند و سکوت کنند. 

در تکوین و تحمیل این جنگ به مردم اوکراین، کشورهای عضو ناتو، دولت اوکراین و نیز دولت روسیه هریک به سهم خود مقصرند. اکنون ادامه جنگ به نفع شرکت هایی است که تولید تسلیحات میکنند و کشتار و رنج مردم برایشان اهمیتی ندارد . هنوز هم این کنسرن های تولید تسلیحات نظامی در شرق و غرب هستند که از ره آورد جنگ های منطقه ای و فجایع آن و بی خانمانی  مردم سود میبرند.

– چشم انداز آینده

گرچه با توجه به اقدامات اقتدارطلبان (امریکا، روسیه پوتین، انگلیس و ناتو) در معادلات جهانی، الزامات امنیتی و سیاسی و اقتصادی و شوربختانه در شرایط فعلی آمادگی نظامی و گاهاً قدرت تدافعی و بازدارندگی نظامی برای تامین منافع ملی ضرورت دارد و گرچه مرزهای سرزمینی در یک فرایند تاریخی، زبان، دینی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بر حسب ضرورت تشکیل شده است و نیاز فعلی و بقا ملت ها و منافع ملی کشورها در حفظ و پاسداری از این مرزهاست، اما بلحاظ نیاز آینده بشر که تنیدگی و یکپارچگی همه جانبه جامعه جهانی را می طلبد، قطعا مرزهای فعلی دست خوش تحولات عمیقی خواهد شد و این پروسه با فراز و فرود و در آینده نه چندان دور، حداقل در کشورهای همجوار و مناطق وسیعی از قاره ها تا بر چیدن کامل مرزها پیش خواهد رفت.

پر واضح است که روند یکپارچه سازی جهانی به روش اراده گرایانه این فرد یا آن کشور صورت نمی‌گیرد اما بنظر میرسد جهانی که در سایه انقلاب فن آوری و ارتباطات و اطلاعات کوچکتر و کوچکتر میشود و به میمنت پدیدار شدن انقلاب دیجیتال ثانیه به ثانیه چهره اش تغییر می یابد و شبکه های ارتباطی و جهان مجازی از فراز مرزهای سرزمینی روابط و‌ پیوندهای مشترک ملت ها را ‌مستحکم تر میکند اولین گام هایش در فرایند یکپارچگی، اقدام دسته جمعی برای بی نیازی و خلاصی از وجود پیمان ها و بلوک های نظامی باشد.

امید که کارزار جهانی برای برچیدن تمام بلوک های نظامی گسترش یابد. جهان مسابقه تسلیحاتی و خونریزی و نفرت انسان از انسان نمی خواهد. مردم جهان صلح می خواهند .

۲- چگونه این سرزمین های اروپایی که در نوشتار شما آمده بود، متعلق  به روسیه و یا شوروی بوده اند؟ 

– در متن مقاله «برشمردن عواملی چند …» (۱) چنین جمله ای که این کشورها متعلق به شوروی باشند نیامده است. اما ۱۴ کشور از بلوک شرق سابق که به ناتو‌ پیوسته اند متعلق به کشور روسیه نبوده اند و روسیه نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد. تعدادی از این کشورها مانند لتونی، لیتوانی و استونی از جموری های متحده و تشکیل دهنده اتحاد شوروی بوده اند و ۱۰ کشور دیگر (جمهوری چک ، اسلواکی، اسلونی ، لهستان ، کرواسی، مقدونیه شمالی، مونته نگرو ، بلغارستان ، مجارستان و رومانی) نیز کشورهای مستقل اما متحد شوروی سابق بودند و آخری آلبانی.

۳- سرزمین هایی که متعلق به ایران بوده اند چرا روسیه تزاری با جنگ و قراردادهای نابرابر ضمیمه خودش کرد؟

در باب چرایی ضمیمه کردن ایالاتی از ایران به خاک روس و علت جنگ های ایران و روس، بدیهی است که برای درک دقیق موضوع، باید آن را  در ظرف مکانی و زمانی خود و دوره ای که استعمار با توسعه قلمرو حکومتی و تصرف سرزمینهای دیگر کشورها تعریف میشد و همچنین عامل مهم جغرافیای سیاسی – اقتصادی و … بررسی کرد. اما پرداختن به همه عوامل نوشتار را تطویل می نماید، لذا به توضیح مختصر ذیل بسنده میکنم:

–  علت جنگ اول ایران و روس در دوره فتحعلی شاه به قبل از قاجاریه و زمان نادرشاه بر میگردد و علاوه بر گسترش قلمرو سرزمینی و مطامع استعماری روسیه تزاری، ریشه در دین مردم گرجی نیز دارد که همواره به مسلک مردم روسیه (مسیحیان ارتدوکس ) نزدیکتر بوده اند و حاکمان آنجا تمایل داشته اند  که تحت حمایت امپراتوری روسیه باشند . 

در زمان نادرشاه ملکه کاترین با همه دبدبه و‌ کبکبه و ارتش نیرومند روسیه و جمیع شرایط آن زمان جرئت نکرد که به سرحدات ایران نزدیک شود . در دوره زندیه و اوائل قاجار تمرد گرجستان و بعضی از  ایالات شمالی ایران شروع شد . آقا محمدخان قاجار در سال های اولیه زمامداریش برای تنبیه حاکم گرجستان و مطیع نمودنش به گرجستان لشکر کشید و آنجا را بدون مقاومت سختی تسخیر و خیلی از مردم آنجا را به ایران کوچاند و در جاهای مختلف ایران سکنی داد . بعد از اینکه فتحعلی شاه به قدرت رسید باز هم حاکم گرجستان از فرصت استفاده کرد و تحت الحمایتی روس ها را پذیرفت و  مناقشه ایران و روس بر سر گرجستان شروع و به جنگ منجر شد که نهایتاً ایران به دلایل بسیاری از جمله برتری تسلیحات نظامی مدرن روس ها در این جنگ شکست خورد و علاوه بر گرجستان ، داغستان ، باکو ، در بند ، گنجه ، قره باغ ، چچن ، شکی و شیروان ، بخشی از ایروان و بخشی از تالش  هم به روسیه واگذار شد .

جنگ دوم هم با تحریک مراجع مذهبی ایران و برای باز پس گرفتن گرجستان و.. از جانب ایران شروع شد و باز هم ایران شکست خورد و علاوه بر سرزمین های قبلی ایروان و نخجوان هم به روس ها واگذار شد و قرارداد ننگین تر ترکمانچای به گلستان اضافه شد .

۴- آیا ما حق داریم اکنون به روسیه ادعای خسارت کنیم؟ 

این پرسش در ذهن خیلی از مردم ایران وجود دارد .با‌ توجه به انتشار مقالاتی در این خصوص که در مقاطع زمانی و با اهداف معینی هم برجسته میشود و مصاحبه های تلویزیونی که بیشتر در رسانه های خارج از کشور انجام میشود در اثر حمله کنونی روسیه به اوکراین و همچنین سیاست خارجی نامتوازن جمهوری اسلامی که ظاهراً به روسیه و شرق گرایش دارد ‌برجسته شدن آن در ذهن بخشی از مردم ایران قابل فهم است، اما صریح پاسخ میدهم . 

در ارتباط با جنگ های ایران و روس و ستمی که روسیه تزاری بر ایران و ایرانی روا داشته اند اگر طرح این مسائل در رسانه ها  با هدف عبرت گیری از تاریخ و آگاهی مردم ما از تاریخ سرزمینشان باشد کنشی مثبت است ، اما چنانچه با تمسک به حقایق تلخ تاریخی و با هدف متشنج کردن افکار عمومی و تخریب روابط متوازن با شرق صورت گیرد کنشی منفی است .

اگر ادعای خسارت و بازگرداندن  به سرزمین مادری ممکن و میسر بود که دولت های قاجاریه و پهلوی و جمهوری اسلامی انجام داده بودند .

هیتلر جمله جالبی دارد به این مضمون « در پایان جنگ نمیتوان کشور پیروز را در مورد جنایت ها و عواقب جنگ مواخذه نمود »

اشاره نمایم که ، سرزمین هایی که با قوه قهریه و یا به خواست آن ملت ها و با آرای اکثریت از یک کشور جدا شوند ( رای مستقیم مردم و یا رای روسای اقوام و قبیله ها و اشکال دیگر مسالمت آمیز بدلخواه و یا از سر ناچاری ، مانند جدایی بحرین و استقلال آن از ایران که در زمان محمد رضا شاه پهلوی تحت فشار دولت انگلیس برای استقلال بحرین صورت گرفت و  شاه با گرفتن امتیازات دیگر  با آن موافقت کرد. البته به گواه تاریخ و نظر خواهی از مردم ، اکثریت مردم بحرین خواهان جدایی از ایران و استقلال بوده اند .) چنانچه استقلال آنها توسط جامعه جهانی و  دولتی که بر سرزمین مادری حکمرانی میکند پذیرفته شود و از همه مهمتر آن ملت ها تمایل به پیوستن به سرزمین مادری را نداشته باشند نمیتوان آنها را برگرداند .

علاوه بر موارد فوق ، دولت های مختلف ایران در ۲۰۰ سال گذشته بارها استقلال آنها را برسمیت شناخته اند و بنابراین حق هر گونه ادعایی را از خود سلب کرده اند .

ضمناً هیچیک از این کشور ها ( مردم و حاکمان ) نیز خواهان بازگشت به موطن و پیوستن به سرزمین مادری نشده اند و حداقل در این مورد مدارک  تاریخی و قابل استنادی  وجود ندارد .بعلاوه قرائن حاکی است که در این د‌وران حدوداً ۲۰۰ ساله ای که سپری شده هیچوقت حاکمان ایران طرح بازستانی سرزمین های تصرف شده و‌ واگذار  شده را در مجامع بین المللی طرح نکرده اند و اگر هم حکمرانان ایران در باطن چنین خواستی داشته اند  اینقدر قدرتمند نبوده اند که با توسل به  قوه قهریه و بدون توجه به تمایل یا عدم تمایل مردم آن مناطق ، اقدام به بازستانی کنند .

برای درک بهتر بحران اوکراین نظرات کسینجر خواندنی و قابل تامل است .  لینک زیر

https://ir.voanews.com/amp/how-to-end-ukraine-crisis/1868162.html


(۱) بر شمردن عواملی چند از بروز بحران اوکراین

۶ اسفند ۱۴۰۰- ع . ترابی

قبل از هرگونه توضیحی حمله نظامی روسیه به کشور اوکراین و شرایط پیش آمده قابل دفاع نبوده و صلح جهانی را تهدید میکند . در این باب اظهار نظرهای عدیده ای از جانب موافقان و مخالفان و جریان های فکری بینابینی بیان شده و در روزهای آینده بیشتر و بیشتر خواهد شد .در شکل گیری چنین وضعیتی روسیه و متحدانش دلایل خود را ابراز خواهند نمود و کشورهای ناتو و متحدان در نفی و ضدیت با آن اظهار نظر و اقدام می کنند.

اما سبقه پیوندهای تاریخی، قومی، زبانی، نژادی، دینی و سرزمینی دو کشور روسیه و اوکراین،، مجموعه عواملی شد که بالاخره روسیه هجوم خود به اوکراین را عملی سازد. از جمله این عوامل:

۱- مهمترین عامل از نظر پوتین محاصره سرزمینی روسیه از سوی ناتو و به عضویت پذیرفتن کشورهایی است که قبلاً متحد روسیه بوده و در جمهوریهای اتحاد شوروی سابق عضو بودند (لتونی، لیتوانی، استونی و…) و  یا کشورهایی مانند لهستان، رومانی، مجارستان، بلغارستان و… (بجز اوکراین جمعاً  ۱۴ کشور دیگر) که اعضای  پیمان ورشو و متحدان سابق اتحاد شوروی بودند. 

۲- روسیه سال هاست که به گسترش ناتو معترض است و استدلال میکند که با انحلال پیمان ورشو و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و اتحادشوروی سابق،  ضرورت وجودی ناتو توجیه پذیر نیست و گسترش ناتو خلاف معاهده ها و توافقات بعمل آمده پس از فروپاشی اتحاد شوروی است. بنظر میرسد که در این بخش حق با روسیه باشد. تصور کنید با توجه به رابطه خوبی که بین اسرائیل و حکومت خودگردان کردستان عراق وجود دارد با انعقاد یک پیمان نظامی – امنیتی تجهیزات و نیروهای مستشاری اسرائیل در همسایگی ایران مستقر شود و یا بجای اسرائیل این پیمان فی مابین عربستان و کردستان عراق منعقد شود. آیا حکومت ایران حق دارد نگران امنیت مرزهای سرزمین ایران باشد و به این امر معترض شود یا نه؟

همینطور که چندی پیش در ارتباط با همکاری نظامی – امنیتی اسرائیل و جمهوری آذربایجان؛ جمهوری اسلامی ایران موضع گیری نمود.

در بحران موشکی کوبا و احساس  خطر امنیتی که امریکا از استقرار سامانه های موشکی اتحاد شوروی در کوبا کرد جهان در آستانه جنگ دیگری قرار گرفته بود که بالاخره شوروی کوتاه آمد.

معتقدم با توجه به جهان چند قطبی وجود ناتو و گسترش آن و یا شکل گیری پیمان های نظامی – امنیتی جدید از جانب روسیه و چین نیز در جهان امروز، جنگ سرد دیگری را برای بشریت رقم میزند و جوامع بشری را درگیر جنگ های نیابتی و منطقه ای میکند و یک غفلت و کوچکترین خطای راهبردی در استفاده از سلاح های اتمی کل بشریت را در پرتگاه نابودی قرار میدهد.

۳- روسیه چندین ماه بود که به غرب هشدار میداد که به درخواست عضویت اوکراین در ناتو پاسخ منفی دهند و غرب اهمیتی نمیداد و رئیس جمهور اوکراین بر درخواست خود پافشاری میکرد و حقیقتاً حساسیت روسیه را در این خصوص درک نمیکرد و دلبسته به وعده های غرب بازیچه دست امریکا و انگلیس و ناتو شده بود. مواضع کنونی و عقب نشینی که او برای مذاکره با پوتین پس از حمله روسیه تکرار میکند باید قبل از آن انجام میشد. 

به باور من باید کارزاری جهانی علیه شکل گیری هرگونه بلوک  نظامی -امنیتی در جهان ایجاد شود و ناتو هم برچیده شود تا بهانه برای چنین حرکاتی از سوی هیچ حکومت قدرتمندی رخ ندهد.

فاجعه حمله به عراق و اشغال آن  توسط غرب و ناتو به بهانه واهی وجود سلاح های کشتار جمعی اما برای مطامع اقتصادی صورت گرفت و ناتو این لشکرکشی و اشغال عراق را در زمانی انجام داد که در جهان یکه تازی می کرد و هیچ نهاد بین المللی قادر به متوقف کردن اقداماتش نبود .سران کشورهای غرب پس از گذشت چند سال بالاخره اذعان کردند که درعراق چیزی پیدا نکردند، اما نتیجه برای مردم عراق فاجعه بود.

 تنها رقابت اقتصادی بر پایه قوانین مدون تجارت جهانی بین کشورهای جهان است که میتواند جایگزین لشکرکشی و اقدام نظامی علیه یکدیگر و رقابت آزاد بلوک های اقتصادی جایگزین بلوک بندی های نظامی – امنیتی شود.

در اقدام اخیر روسیه و حمله به اوکراین چه ضد پوتین و روسیه باشیم و چه امریکا و ناتو را مقصر بدانیم، چه و چه … بالاخره شرایط به گونه ای پیش رفت که  روسیه با پیش دستی کردن و امر غافلگیری، قافیه را برای غرب تنگ کرده است.

در این اوضاع معتقدم چنانچه امریکا و متحدان اروپایی اش علیرغم کارزار تبلیغاتی گسترده و بعضاً اغراق آمیزی که از  بامداد دیروز در رسانه های صوتی و تصویری راه انداخته اند در رویه خود تجدید نظر نکنند و دیپلماسی مسالمت جویانه تری با روسیه در پیش نگیرند و نگرانی امنیتی پوتین را در خصوص گسترش ناتو که سیاست نادرستی بوده در محاسبات و اقدامات خود در نظر نگیرند، روسیه که تا این مرحله از درگیری نظامی  پیش رفته، با تهدیداتی که هر لحظه از جانب غرب شدت میگیرد تا آخر برود. در این صورت پوتین و مشاورانش  چه پیش بینی دقیقی از تاثیر تحریم های اقتصادی غرب کرده باشند و چه پیش بینی دقیقی نکرده باشند، ارتش روسیه  در عملی انجام شده مجبور به پیشروی تا تصرف کل اوکراین میشود و در حقیقت با سیاست «به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن» شاید ناتو را مجبور به عقب نشینی کند که حداقل از عضویت اوکراین در ناتو  صرفنظر نماید و سپس به توافق و تغییراتی در ترکیب دولت اوکراین و کوتاه کردن دست جریانات نئونازی ‌ضد روس که در مرکز و غرب اوکراین جولان میدهند و امتیازات دیگر دست یابد. به هرحال  فاجعه جنگ اخیر روسیه علیه اوکراین نادرستی تصمیم غرب برای گسترش ناتو را به اثبات رساند.

گرچه  روسیه تحت رهبری پوتین در سال های اخیر نشان داده که هر زمان و هر کجا در مناقشات منطقه ای دخالت کرده است با ذکاوت از تپیدن در باتلاق طولانی شدن جنگ خوداری کرده و در تمامی این موارد در کوتاه مدت به اهداف خود رسیده و به جنگ خاتمه داده است اما جنگ های محدود و  تلف شدن جان حتی یک نفر نیز صلح جهانی را به مخاطره می اندازد .

https://akhbar-rooz.com/?p=143782 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مازیار طبری
مازیار طبری
2 سال قبل

شما گفته اید:” شاه با گرفتن امتیازات دیگر با جدائی موافقت کرد” از کدام امتیازات سخن می گوئید که ما خبر نداریم؟  جانفشانی های فدائیان و مجاهدان و غرش گلولهایشان در آن سالها خواب را از چشمان امپریالیستها ربود همان امپریالیستی که بنیبانش با دستان پر توان خلق ویتنام و دیگر خلقهای جهان به لرزه درآمده بود. امپریالیزم به تجربه آموخت دیر یا زود ایران را از دست خواهد داد از آنرو در صدد برآمد تا گوشه ائی از آن را جدا نماید. شاه رقمی نبود که بخواهد در برابر اراده امپریالیزم خدشه ائی وارد نماید و امتیازی بخواهد. شما از استقلال بحرین صبحت می کنید کدام استقلال؟ آیا در زمان حیطه امپریالیسم جزیره ائی مانند بحرین می تواند مستقل باشد؟ جدا شدن از کشور مادر استقلال است؟ شما به ظاهر چپ هستید اما آلفبای امپریالیسم که لنین صد سال پیش بر شمرد را نمی دانید.
شما گفته ائید : “البته به گواه تاریخ و نظر خواهی از مردم، اکثریت مردم بحرین خواهان جدائی از ایران بوده اند” از چه کسانی نظر خواهی کردند؟ انگیزه نظر خواهی کننده گان چه بود؟چه کسانی ناظر آن نظرخواهی مورد ادعای شما بوده است؟ در بستر کدام جو دموکراتیک ان نظر خواهی کذائی انجام گرفت؟ تنها  از آنهائی نظر خواهی شده ورای گرفته شد که صد و پنجاه سال پیش بوسیله امپریالسیم ابلیس انگلیس از شبه جزیره عربستان به بجرین کوچ داده شدند تا به وسیله آنها حاصل دست رنج مردم زحمتکش آنجاه را به یغما برند. در شگفتم که تا چه حد نظرات شما در رابظه با بحرین با نظرات ارتجائیترین جناههای پان عربیست همراست؟ این هم سوئی نشان چیست؟ آیا فکر نمی کنید خواننده گان نوشته شما حق دارند پاسخ پرسشها ی برشمرده را بدانند؟

مازیار طبری
مازیار طبری
2 سال قبل

به نظر می رسد که آقای ترابی خیلی پادشاه بحرین و عربستان را دوست دارند آیا آن دوستی مبنا مادی ندارد؟. مردی به ظاهر چپ ولی در عمل همراه با عقب ماندهترین جریانها و امپریالیستها. آن تصمیم امپریالیستها بود که بحرین را از ایران جدا کرد و شاه سگ زنجیری امپریالیسم صدایش هم در نیامد و نه خواست و تصمیم باشندگان بحرین! 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x