در این روزهای جنگِ – موسوم به “جنگِ اوکراین ” -، در آلمان، فقط حوزهی سیاست و سیاستمداران نیستند که همانند با سیاستمدارانِ روسیه، در درونِ مجلسِ فدرالِ آلمان و جاهای دیگر، و یا بههمراهِ سیاستمدارانِ اروپای غربی در مجلسِ اتّحادیهی اروپا بر طبلِ جنگ میکوبند. بلکه حوزهی هنر و فرهنگِ این کشور – نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمانی – هم به میدانِ موضعگیری در بارهی این جنگِ غارتگرانه در آمدهاند و گروهی از آنان بر طبلِ این جنگ میکوبند
در این روزهای جنگِ – موسوم به ” جنگِ اوکراین ” -، در آلمان، فقط حوزهی سیاست و سیاستمداران نیستند که همانند با سیاستمدارانِ روسیه، در درونِ مجلسِ فدرالِ آلمان و جاهای دیگر، و یا بههمراهِ سیاستمدارانِ اروپای غربی در مجلسِ اتّحادیهی اروپا بر طبلِ جنگ میکوبند. بلکه حوزهی هنر و فرهنگِ این کشور – نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمانی – هم به میدانِ موضعگیری در بارهی این جنگِ غارتگرانه در آمدهاند و گروهی از آنان بر طبلِ این جنگ میکوبند.
سر/خَم/کردنِ حکومتِ آلمان در برابرِ محافلِ جنگطلبِ درونی و بیرونی که از دیرباز خواهانِ فرستادنِ سلاحها به اوکراین، شرکتِ آشکارترِ ارتشِ آلمان در این جنگ، تحریمهای سرآسیمه و بیمهارِ مالی، فرهنگی، سیاسی، علمی، نژادی، ورزشی و… بودند؛ کوشش این حکومت – بههمراهِ بازگذاشتنِ دستِ رسانهها و نهادهای معیّن – برای بهرهبرداریهای مذبوحانه از راهپیماییهای صلحِ انبوهی از مَردُمِ مخالفِ جنگ در برلین، کُلن و. … که منجر به این شد که این راهپیماییهایِ بزرگِ صلح – کمابیش – به راهپیماییِ جنگ، ولی در همانحال به یک نمایشِ نسبتاً مُضحِک و ناکارآمد بَدَل شود؛ ناتوانیِ حکومتِ آلمان در مهارکردنِ محافلِ سیاهاندیشِ نژادپرست، که مانندِ قارچهای سمّی در هر سو میرویَند؛ ناتوانیِ این حکومت در مهارکردنِ محافلِ سودپرستِ اقتصاد، که از این فرصت برای افزایشِ بیشترِ گرانی خیز برداشتهاند؛ باری همهی این رویدادها نشان دادند که واکنشِ حکومتِ آلمان نسبت به این جنگ در همین چند روز، یک معجونِ شگفتی شده است از واکنشهای سُلطهجویانه و نژادگرایانهی محافلِ ریشهدارِ این جامعه از یکسو، و از واکنشهای سُلطهجویانه و جنگطلبانهی حکومتِ آمریکا، که مرسومِ آن حکومت بوده و هست، از سویِ دیگر. حکومتِ آلمان در همین چند روزه نشان داده است که حوزهی سیاست/قدرت/مداری در آلمان نیز تا چه اندازه ناتوان است در مدیریتِ انساندوستانهی بحرانهای بزرگ بهویژه بحرانِ جنگ و صلح. در اینباره، هیچ تفاوتی میانِ واکنشِ این حکومت با حکومتِ روسیه و دیگر حکومتهای جهان – به شمولِ حکومت اسلامی – وجود ندارد. این حکومت نشان داده است توانِ سیاسی/سازمانیِ سیاستمدارانِ آلمان نیز هرگز بیشتر از تواناییِ میانگینِ این جامعه نیست. نشان داده است که در آلمان هم، سیاست و سیاستمداران، لیاقتِ آن را ندارند که مسائلی مانندِ جنگ، صلح، و تعیینِ راستاهای بنیادیِ اقتصادی/اجتماعی به آنها واگذار شوند، و نشان دادهاند که سیاست – نه فقط در آلمان بلکه در جامعههای دیگرِ جهان هم – همانا بهتر است که تنها به مدیریتِ امکانهای جامعه برای راه و برق و آب و امنیت و… بپردازند.
هدفِ اصلیِ این نوشته ولی این است که نگاهی کوتاه بیاندازد به حوزهی ادبی/فکری/فرهنگی/علمیِ آلمان در رَوَندِ این جنگِ برای غارت. از کمی پیش از لشکرکشیِ فِدِراسیونِ روسیه به اوکراین، گروههایی از نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمان به موضعگیری در برابرِ این لشکرکشی در آمدند:
در یکسو، کسانی هستند مانندِ وُلف بییِرمَن، ترانهخوانِ پَرآوازهی آلمانِ شرقی، که در نزدیک به ۲۰روز پیش از یورشِ روسیه به اوکراین، متنِ فراخوانی را نوشت که آن را نزدیک به ۳۵۰ تن از نویسندهگان و هنرمندان مانندِ هِرتا مولِر و هانس ماگنوس اِنسِنزبِرگِر و …، ولی همچنین سیاستمدارانی مانندِ وّلفگانگ شُویبله – از حزبِ اتّحاد دموکراتمسیحی و رییسِ پیشین مجلسِ فدرالِ آلمان – امضاء کرده بودند. این متن، خواستارِ برگرداندهشدنِ ارتشِ روسیه از مرزهای اوکراین شد. ولی در آن از جمله آمده بود: “پوتین یک به اصطلاح تهدیدِ ناتو را از خود در آورده است، ولی بر عکسِ آن درست است… “. و. بییِرمَن در گفتگویی با یک نشریه در تاریخِ ۲۲ قوریه ۲۰۲۲، یعنی دو روز پیش از لشکرکشیِ روسیه به اوکراین در پاسخ به پرسشِ خبرنگار: “آیا شما از درخواستِ فرستادنِ اسلحه به اوکراین پشتیبانی میکنید” گفت: این مثال به من نمیچسبد که «کودکِ سوخته، از آتش پرهیز میکند». برای من این راست در میآید که کودکِ سوخته، به دنبالِ آتش است. من همیشه موافقِ این بودم که باید از خود دفاع کرد، با کلام، با حقایق، با پول، ولی همچنین با اسلحه….”.
https://www.cicero.de/aussenpolitik/russland-ukraine-krieg-wolf-biermann-aufruf-putin او که از لشکرکشیِ حکومتِ آمریکا به عراق در سالِ ۲۰۰۳، دفاع کرده بود، اکنون میگوید: “این نباید با سکوت پذیرفته شود که پس از ۸۰ سال… بارِ دیگر در اروپا با لشکرکشی به یک قَلَمروِ خارجی و مستقل، تهدید شود … “.
یوری آندروخوویچ (Juri Andruchowytsch ) از نویسندهگانِ اوکراین گفته است:
” به ما کمک کنید با اسلحهی بیشتر، بیشتر، و باز هم بیشتر “.
و. بییِرمَن، نمونهی آن نویسندهگان و هنرمندان و اندیشهورزان است که استعدادهایِ درخشانِشان را بهطرزی چنان عجیب با حوزهی سیاست و سیاستورزی در میآمیزند که از آن، معجونی عجیب درست میشود که فقط سفرهی “قدرتپرستان” را رنگین و فقط کامِ آنها را شیرین میسازد.
در سوی دیگر، آنها که – درست یا نادرست – به موضعگیری نمیپردازند، تهدید و از کار بیرون انداخته میشوند. یک نمونهی آن، والِری گِرگییِف، Valery Gergiev, موسیقیدانِ روسی است که در شهرِ مونیخِ آلمان با قراردادی که پیشتر بسته شده بود به عنوانِ رهبرِ ارکستر سمفونیکِ کار میکرد و اکنون از سوی شهردارِ سوسیال دموکراتِ این شهر، قراردادش لغو شد. نمونهی دیگر، آنا نِترِبکو ( Anna Netrebko )، خوانندهی زنِ اُپِرا است که از انجامِ برنامه در آلمان باز داشته شد. هر دو نفر به سببِ روابطِشان با پوتین، رییسِجمهورِ روسیه. تصمیمی که روزنامهی زود/دویچه/سایتونگ آن را “غمانگیز” نامید و سوِتلانا لاوُچکینا Svetlana Lavochkina ، نویسنده و مترجمِ آلمانی، از آن دفاع کرد و گفت: تصمیمی ” متأسّفانه درست است”.
https://www.deutschlandfunkkultur.de/svetlana-lavochkina-krieg-ukraine-100.html
ولی بهجز نویسندهگان و فرهنگیان، گروهی از دانشمندان هم به موضعگیری در آمدند. ” اتّحادیهی سازمانهای علمیِ آلمان (DFG) “در فردای لشکرکشیِ روسیه به اوکراین، در روزِ جمعه ۲۵ فوریه ۲۰۲۲ اعلام کرد که یورشِ نظامیِ روسیه به اوکراین یورش به ارزشهای بنیادیِ آزادی، دموکراسی، و تعیینِ سرنوشتِ خود است…”. این اتّحادیه گفت: “این اتّحادیه از رفتارِ قاطعِ حکومتِ آلمان بر ضدّ هجومِ روسیه… پشتیبانی می کند…”. این اتّحادیه، ضمنِ اعلامِ پشتیبانیِ نامحدود از شُرَکای همکار در اوکراین افزود: “این اتّحادیه در شرایطِ کنونی توصیه میکند که همکاریِ علمی با نهادها و شرکتهای دولتی در روسیه تا اطّلاعِ بعدی متوقّف میشود… این اتّحادیه در بارهی گامهای بعدی، با همفکریِ میانِ خود و با حکومتِ آلمان و دیگر تصمیم/گیرندهگانِ سیاسی مشورت خواهد کرد”.
https://www.dfg.de/download/pdf/dfg_im_profil/allianz/220225_statement_allianz_ukraine.pdf
این بیانیه نشان میدهد که این ” اتّحادیه ” هیچ تحلیلِ مستقلی از این جنگ مطرح نمیکند، و دربست و بدونِ کوچکترین نقد و استقلالِ فکری، یکسره در پُشتِ حکومتِ آلمان میایستد.
اینها فقط چند نمونه از موضعگیریهای بخشی از حوزهی نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمان است که در بارهی جنگِ روسیه و اوکراین در چند روزهی گذشته – از ۲۴ فوریه تا امروز ۳ مارس ۲۰۲۲ – مطرح شدهاند و همهگی -رویِهمرفته – در راستایِ مواضعِ حکومتِ آلمان و آن محافلی در آلمان، اتّحادیهی اروپا، و آمریکا هستند که پنهان و نیمه/پنهان، در برابرِ جنگطلبیِ حکومت و محافلِ روسیه، بر طبلِ جنگ میکوبند. این بخش از این حوزه نشان داده است که در برابرِ اینگونه مسایل، هیچ برجستهگیای نسبت به حوزههای مشابهاش در کشورهای دیگرِ جهان ندارد که نشان از یک نگاهِ و فرهنگِ وسیعتر، والاتر، انسانیتر، آگاهتر، و پرتجربهتر باشد.
امّا بهمثابهِ یک کُل نیز حوزهی نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمان، نشان داده است که در برابرِ این جنگ، یک کلّ در/هم/ریخته، پریشان، ناتوان، آلوده، و پراکنده است، بهرغمِ این که خوشبختانه در درونِ این کُل، یک گروهِ دیگری از نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمان هستند که مواضعی مستقل از حکومت، و آشکارا بر ضدّ هر دو سویِ این جنگ دارند، این جنگ را جنگِ نیروهای سُلطهجو میدانند، خواهانِ پایاندادنِ به آن، و موافق با صلح هستند. ولی متأسّفانه انبوهی از اینان پا/در/گِل، و سر/در/باد هستند؛ صدایشان در باد گم میشود و پا از پا نمیتوانند به آسانی بردارند. داستانِ اینان ولی – کمابیش و با ویژهگیهایی – داستانِ ما در ایران هم هست و بلکه داستانی جهانی است. انگار در همهجا گِل و لایی عظیم همهی توانِ این نیرویِ مستقلّ را در خود کشیده و آن را از جنبیدنِ مؤثر باز داشته است، تنها غّر و لُندهایی خفیف، هِنّ و هِنّهایی نحیف، و خشمی شریف که در چنبرهی یک ارادهی آسیبدیده گرفتار آمده است. انگار که ا. شاملو نه از خود بلکه از همهی ما بود که گفته است:
” میکشم بینقشه در غمخانهی خود، پای،
” میکشم بینقشه بر پیشانیِ خود، دست. “. ( ا. شاملو. شعرِ ” کاج ” ).
()()()
امّا تا آنجا که به آلودهگیهای جدّیِ حوزهی نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندان در آلمان به نژادپرستی، خودخواهی، گرایش به جنگِ غارتگرانه، و دنبالهروی از قدرتِ حاکم بر میگردد، به سه نمونه (۳ بیانیه) در بارهی رفتار و واکنشِ این حوزه در تاریخِ آلمان اشاره میشود: یکی، در برابرِ آغازِ جنگِ جهانیِ اوّل؛ و دو دیگر، در برابرِ رویِکارآمدنِ رژیمِ فاشیستیِ هیتلِر. در این ۳ بیانیه، شمارِ بزرگی از نویسندهگان، فرهنگیان، و دانشمندانِ آلمان به دفاع از جنگِ جهانیِ اوّل، و به دفاع از رژیمِ هیتلِر پرداختند. البتّه بیانیههای دیگری هم هستند که به لحاظِ مواضع، در برابرِ اینبیانیهها ایستادهاند. در تاریخِ آلمان، از اینگونه بیانیهها کم نیستند. شاید آخرین نمونههای آنها، بیانیهها و مواضعِ ادیبان و فرهنگیان و دانشمندانِ آلمان در مخالفت یا موافقت با جنگِ آمریکا در عراق (۲۰۰۳م )، و یا جنگِ سازمانِ پیمانِ آنتلانتیکِ شمالی (ناتو) در بالکان (دههی۹۰م) باشد.
۱-“فراخوانِ آفرینندهگانِ فرهنگ ” ([۱] )
“فراخوانِ آفرینندهگانِ فرهنگ” در ۱۸ ماهِ اوتِ ۱۹۳۴م (۱۳۱۳خ) در نشریهی “ناظرانِ مَردُم”، نشریهی NSDAP [حزبِ ناسیونال سوسیالیستِ کارگرانِ آلمان]، درست پیش از آمادهسازیِ همهپُرسی در بارهی “قانون در بارهی رهبرِ حکومت”، که اتّحادِ دو ادارهی “رییسِ رایش” و “صدرِاعظمِ رایش” را در نظر داشت، چاپ شد. در این فراخوان که از سوی یوزِف گوبِلز طرحریزی شده بود، آمده است:
« برلین، ۱۷اُوت
شخصیتهای امضاءکننده، این فراخوان را به آگاهی جامعه میرسانند:
یارانِ مَردُم، دوستان!
ما یکی از بزرگترینها در تاریخ ِآلمان را به خاک سپُردهایم. ([۲] ) بر تابوتِ او، پیشوای جوانِ رایش، برای همهی ما سخن گفت، و بر باور بهخود و بر باورِ ملّت بهآیندهی خویش تأکید کرد.
او کلام و زندهگی را به گِرُو گذاشت برای بر/پا/داشتنِ دوبارهی خَلقِ ما، خَلقی که میخواهد در یگانهگی و حیثیت [آبرومندی] زندهگی کرده و ضامنِ صلح باشد، که اقوام [خَلقها، مَردُمان] را بههم پیوند میزند.
ما به این پیشوا ایمان داریم، که آرزویِ آتشینِ ما نسبت به وحدت را متحقِّق ساخت. ما به کارِ او اعتماد داریم، کاریکه فَرای خردمندیگریهای بهانهگیرانه [غُرغُرو]، از خودگذشتهگی میطلبد. ما امیدِمان را به این مَرد میبندیم، مردی که فراتر از انسان و اشیاء، به مشیّتِ خدایی ایمان دارد.
از آنجا که شاعر و هنرمند، تنها در یک وفاداری به خَلق میتواند بیافریند، و از آنجا که او با همان یقینِ ژرف اعلام میدارد که مقدّسترین حقِّ خَلقها، [حقّ] در تعیینِ سرنوشتِ خودی است، تعلّق داریم ما به پِیروانِ پیشوا. ما برای خود هیچ چیز دیگری نمیخواهیم جز آنچه را که برای مَردَمانِ دیگر، بدونِ هیچ شرطی، میپذیریم. ما این را باید برای خَلق، خَلقِ آلمان، طلب کنیم، زیرا یگانهگیِ او، آزادی و حیثیتِ او همهی خواست و نیازِ ما است. پیشوا، در عوض، از ما خواست با اعتماد و وفاداری در کنارِ او بایستیم. هیچ کسی از ما غایب نخواهد بود، آنزمان که لزوم بر این باشد که این را اعلام کنیم.».
امضاءکنندهگانِ این فراخوان:
Ernst Barlach اِرنست بارلاخ 1938-1870، پیکرتراش، نویسنده، و طرّاح. |
Wilhelm Furtwängler ویلهِلم فورتوِنگلِر ۱۹۵۴-۱۸۸۶، آهنگساز و رهبرِ همنوازان |
Gustav Havemann گوستاو هاوهمَن /-۱۹۶۰-۱۸۸۲، ویولنزن و مدیرِ اتاقِ موزیکِ رایش |
Erich Heckel اِریش هِکِل 1970-1883، نقّاش و گرافیستِ اِکسپِرسیونیست |
Georg Kolbe گِئورگ کُلبِر ۱۹۷۴-۱۸۷۷، پیکرتراش |
Agnes Miegel آگنِس میگِل ۱۹۶۴- ۱۸۷۹، خانمِ نویسنده، روزنامهنگار، شاعرِ قصیدهسرا |
Ludwig Mies van der Rohe لُودویگ فان دِر رُهه ۱۸۸۶/۱۹۶۹، معمار |
Emil Nolde اِمیل نُلده ۱۹۵۶-۱۸۶۷، نقّاش |
Hans Pfitzner هانس فیتسنِر ۱۹۴۹- ۱۸۶۹، آهنگساز |
Richard Strauss ریچارد اشتراوس ۱۹۴۹ – ۱۸۶۴، آهنگساز |
Josef Thorak یوزِف توراک 1952- 1889، پیکرتراش |
۲- “دانشمندانِ آلمان در پُشتِ سرِ هیتلر“
فراخوانِ: “دانشمندانِ آلمان در پُشتِ سرِ هیتلر“، در ۱۹ اُوتِ ۱۹۳۴ [یکشنبه ۲۸ مردادِ ۱۳۱۳خ] در نشریهی نازیستیِ “ناظرانِ خلق” برای شرکتکردن در “همهپُرسی در بارهی رهبریِ حکومتِ رایشِ آلمان” چاپ شد. این همهپُرسی از سویِ هیتلر و حزبِ او سازمان داده شد تا در بارهی پیشنهادِ او به یکیساختنِ قدرتِ صدرِاعظم و رییسِجمهور در شخصِ “رهبر”، از مَردُم، رأی گرفته شود. در این فراخوان آمده است:
” در ۱۹ اُوتِ [۱۹۳۴] ملّتِ آلمان بارِ دیگر در برابرِ یک تصمیمی ایستاده، که آیندهی او را رقم خواهد زد. با تصمیمِ دولتِ آلمان در بارهی یکیکردنِ ادارهی ریاستِ رایش و ادارهی صدرِ اعظمی در شخصِ پیشوا آدولف هیتلر، آن نگرانی بر طرف شده است که بسیاری از مردانِ آلمان را در روزگاری زیرِ فشار نهاده که در آن، خَلقِ آلمان، هراسان، در کنارِ تختِ بیماریِ رییسِ جاودانهی رایش و ارتشبِدِ جاودانه ایستاده است[۳]. ما، نمایندهگانِ دانش و علمِ آلمان، که به نامِ آن کسانِ بسیار دیگری هم سخن میگوییم که در این ایّام، با آنان، چه با کلام و یا چه با نامه، دسترسی نداشتهایم، ایناعتماد را به آدولف هیتلر به عنوانِ رهبرِ حکومت داریم، که او میتواند خَلقِ آلمان را از سختیها و فشارهایش بیرون بکشد. ما به او اعتماد داریم، که عِلم هم در زیرِ رهبریِ او به آن پشتیبانیهایی که نیاز دارد دست خواهد یافت تا بتواند آن وظایفِ سنگینی را که در بازسازیِ ملّت به عهدهی عِلم نهاده میشود انجام دهد. برای تأثیرِ درونی و بیرونی، باید بارِ دیگر یگانهگی و مصمّمبودنِ مَردُمِ آلمان به بیان در آید. نمایندهگانِ دانشِ آلمان، امضاءکنندهگانِ این فراخوان، از دعوتِ دولتِ رایش پِیرَوی میکنند، دعوتی که با آن، خَلقِ آلمان در ۱۹ اُوت به سوی تصمیمگیری فراخوانده شده است”.
۷۰ تَن از منصبداران، این فراخوان را امضاء کردهاند، از جمله:
- Emil Abderhalden [اِمیل اَبدِرهالدِن]۱۹۵۰-۱۸۷۷. شهرِ هاله، فیزیولوگِ سوییسی
- Achim von Arnim [ آخیم فون آرمین ]۱۹۴۰ – ۱۸۸۱. فرزندِ بزرگِ یکی از افسرانِ بالای ارتشِ پروس. از رهبران اِس.آ. ( رستهی یورش ) که در ۱۹۲۱ از سوی حزبِ ناسیونال/ سوسیالیست برای مبارزه با مخالفانِ سیاسی پایهگذاریشد. استادِ دانشکدهی فنّی – برلین.
- Hugo Andres Krüß [ هوگو آندرِس کروس ] ۱۹۴۵- ۱۸۷۹. کارمندِ وزارتخانه. مدیرِ کتابخانهی دولتی- برلین. او از دیدِسیاسی، راستگرا بود. در ۱۹۳۴، در نخستین سالگردِ ” کتابسوزانِ ” فاشیستها، او طرحی بر ضدِّ پایهگذاری ” کتابخانهی آزادی “، که به دستِ آزادیخواهانِ آلمانیِ پناهنده به فرانسه، در پاریس انجام گرفته بود، ارائه کرد.
- Nicolai Hartmann [ نیکولای هارتمَن ] ۱۹۵۲- ۱۸۸۲. فیلسوف.
- Martin Heidegger [ مارتین هایدِگِر ] ۱۹۷۶- ۱۸۸۹فیلسوفِ پُرآوازهی فاشیستِ آلمان
- Heinrich Martius [ هاینریش مارتیُوس ] ۱۹۶۵- ۱۸۸۵. پزشکِ زنان. در سالهای پس از جنگِدوُّم هم دارای منصبهای بالایی در نهادهای پزشکیِ زنان در آلمان بوده است
- Werner Sombart[۵] [ وِرنِر زُمبارت ] ۱۹۴۱- ۱۸۶۳جامعهشناس، اقتصادشناس.
- Theodor Wiegand [ تِئودور ویگَند ] ۱۹۳۶- ۱۸۶۴رییسِ نهادِ باستانشناسی- برلین
- Walther Ziesemer [ والتِر سیزِمِر ]۱۹۵۱- ۱۸۸۲.آلمانشناس،زبانشناس، سَنَدشناس.
۳- “ بیانیهی ۹۳ ” ([۴] )
زیرِ نامِ “بیانیهی ۹۳″، از نوشتهای سخن میرود که با نامِ: “فراخوان بهجهانِ فرهنگ”در دِسامبرِ ۱۹۱۴ از سویِ لودویک فولدا تهیّه شد، و ۹۳ تَن از دانشمندان، هنرمندان و نویسندهگانِ آلمان آن را امضاءکردند.
“ به جهانِ فرهنگ! یک فراخوان
ما بهمثابهِ نمایندهگانِ دانش و فرهنگِ آلمان، در برابرِ همهی جهانِ فرهنگ، اعتراض میکنیم بر ضدِّ دروغها و اتّهامزنیهایی، که با آنها، دشمنانِ آلمانِ ما موضوعِ روشن و واضحِ جنگِ دشوارِ مرگ و زندهگی را، که بر او [ آلمان ] ناگزیر شده است، آلوده و تیره میسازند.
دهانِ بسته/نا/شدنیِ رُخدادها، انتشارِ شکستِ من/در/آوردیِ آلمان را قاطعانه رد میکند. آنها اکنون هر چه سرسختانهتر رویِ این اتّهامزنیها و تحریفها کار میکنند. بر ضدِّ اینها، ما صدای خود را بلند میکنیم. این صدای ما بر آن است که اعلامکنندهی حقیقت باشد.
این، حقیقت ندارد که گناهِ این جنگ با آلمان است. نه خَلق این جنگ را خواست و نه حکومت و نه قیصر. از سوی آلمان، هر آنچه لازم بود انجام گرفت تا از جنگ پرهیز شود. در اینباره، دلایلِ مستند در برابرِ جهان قرار دارد. ویلهِلمِ دوّم، به اندازهی کافی، در ۲۶سالِ حکومتِ خود، خود را همچون رهبرِ مدافعِ صلحِ جهانی اِثبات کرد؛ بهاندازهی کافی، حتّی دشمنانِ ما هم این را پذیرفتند. آری، همین قیصر، که او را آنها جرأت میکنند آتیلا بنامند، دههها است که بهسببِ عشقِ استوارش به صلح، از سوی اینان به تَمَسخُر گرفته میشود. درست آنگاه که یکی از اَبَر/ قدرتها که مدّتها در مرزها کمین کرده بود، از سه سمت به خَلقِ ما یورش آورد، مانندِ یک مرد به پا خاست.
این، حقیقت ندارد که ما بیطرفیِ بِلژیک را با خشونت زیرِ پا نهادیم. اثبات میتوان کرد که فرانسویها و انگلیسیها برای به/زیرِ/پا/ نهادنِ این بیطرفی مصمّم شده بودند. اثبات میتوان کرد که که بِلژیک با اینکار موافق بود. خود/ویران/ کردن میبود اگر که بر آنان پیشدستی نمیشد.
این، حقیقت ندارد، که جان و مالِ کسی از شهر/وندانِ بِلژیکی از سوی سربازانِ ما دستاندازی شده باشد، بدونِ این که یک ضرورتِ ناگوار اینکار را ناگزیر کرده باشد. زیرا بارها و بارها، بهرغمِ همهی هُشدارها، این شهر/وندان از نهانگاهها به سربازانِ ما شلّیک کردند، زخمیها را مُثله کردند، پزشکان را در هنگامِ انجام کارهای درمانی کُشتند. شرمآورتر از این نمیشود که کسی در بارهی جنایاتِ این آدمکُشهای مزوّر سکوت کند، و آن جزایِ بر حقّی که آلمانیها به این آدمها دادند را به جنایتکاریِ آلمانیها تبدیل کند.
این، حقیقت ندارد که ارتشیهای ما بر ضدِّ لُووِن ([۵]) بیرحمانه به کُشتار دستزدند. ارتشیهای ما ناگزیر شدند به یک جمعی از اهالیِ برآشفتهی شهر که بهسویِ قرارگاهِ ارتشیهای ما یورش بردند، با بیمیلی، کارِ تلافیجویانهای با یک بخش از شهر انجام دهند. بخشِبزرگِ شهر لُووِن دستنخورده ماند. ساختمانِ معروفِ شهرداری بدونِ آسیب مانده است. سربازانِ ما با فداکاری این ساختمان را از سوختن در آتش دور نگاه داشتند – اگر که در این جنگِ وحشتناک، آثارِ هنری نابود شده باشند، و یا هنوز نابود شوند، آنگاه هر آلمانی رنج خواهد برد. امّا به هماناندازه که ما کم میتوانیم بگذاریم کسی در عشق به هنر از ما بالاتر باشد، به هماناندازه قاطعانه این را رد می کنیم که یک اثرِ هنری را به قیمتِ شکستِ آلمان، نجات دهیم.
این، حقیقت ندارد که مدیریتِ جنگیِ ما به قوانینِ حقوقِ بینالمللی بیاعتناء است. این مدیریت سنگدلیِ بیبند و بار را نمیشناسد. ولی در شرق، خونِ زنان و کودکانی که بَربَرهای روسی سلّاخیِشان کردهاند، زمین را در خود غرق کرده است، و در غرب، سلاحهای ویرانگر سینهی جنگجویانِ ما را تکّه/پاره میکنند. آن کسانی کمتر از همه حق دارند خود را نمایندهی تمدّنِ اروپا بدانند، که با روسها و سِربها همپیمانی میکنند و بهجهان یک نمایشِ خِفّتبار به تماشا میگذارند، تا مغولها و سیاهان را بر ضدّ نژادِ سفید برانگیزند.
این، حقیقت ندارد، که نبرد بر ضدِّ بهاصطلاح نظامیگریِ ما، نبرد بر ضدِّ فرهنگِ ما نیست، همانگونه که دشمنانِ ما موذیانه طرح میکنند. بدونِ نظامیگریِ آلمان، فرهنگِ آلمان مدّتها پیش، از رویِ زمین ناپدید میشد. برای نگهبانی از این فرهنگ است که از آن، این [نظامیگری] در این کشور بیرون آمده است، در این کشوری، که هیچ کشورِ دیگری مانندِ آن دچارِ غارتها نشده است. ارتشِ آلمان و خَلقِ آلمان، با هم یکی هستند. این آگاهی، امروزه ۷۰ میلیون آلمانی را بدونِ تفاوتِ در آموزش، در مراتبِ اجتماعی، و در احزاب، با هم برادر ساخته است.
ما نمیتوانیم سلاحِ زهرآلودهی دروغ را از دستِ دشمنانِمان در آوریم. ما تنها میتوانیم در همهی جهان نِدا در دهیم، که آنان بر ضدِّ ما گواهیِ دروغ میدهند. به شماها، که ما را میشناسید، که تاکنون همراه با ما، بالاترین ثروتِ بشریت را نگهبانی کردهاید، بهسوی شما با صدایبلند نِدا می دهیم:
به ما باور کنید، باور کنید، که ما این نبرد را تا پایان بهپیش خواهیم برد مانندِ یک ملّتِ فرهنگی، که برای او قدرتِ گوته، بِتهووِن، کانت، همانطور مقدّس است که خانه و زمینِ او.
برای اینها، ما، در کنارِ شما ایستادهایم با نامِمان و شرافتِمان “.
امضاءکنندهگان:
Adolf von Baeyer 1917- 1835 شیمیدانِ آلمانی |
Peter Behrens1940- 1868 معمار، نقّاش، طرّاح |
Emil Adolf von Behring 1917- 1854پزشک، متخصّصِ مصونیتهای بدن، جایزهی نوبل |
Wilhelm von Bode ۱۹۲۹- ۱۸۵۴ مورّخِ هنر، موزهشناس |
Alois Brandl ۱۹۴۰- ۱۸۵۵. زبان و ادبیاتشناسِ آلمانی/اُتریشی |
Lujo Brentano 1931- 1844.اقتصاددان. هوادارِ اقتصادِاجتماعیِبازار. بعدها از بیانیه۹۳دوریگزید |
Justus Brinckmann 1843- 1915. مدیرِ موزه در هامبورگ. |
Johannes-Ernst Conrad ۱۹۱۵- ۱۸۳۹. اقتصاددان |
Franz Defregger ۱۹۲۱- ۱۹۳۵. نقّاشِ اُتریشی/بایِرنی (آلمان) |
Adolf Deißmann 1937- 1866. الهیاتشناسِ پروتِستانی. |
Richard Dehmel 1920- 1863. شاعر و نویسندهی آلمانی |
Friedrich-Wilhelm Dörpfeld1940- 1853. معمار و باستانشناسِ معماری . |
Friedrich von Duhn 1930- 1851. باستانشناس. |
Paul Ehrlich 1915- 1854. دانشمند و پژوهشگر پزشکی. |
Albert Ehrhard1940- 1862. کشیشِ کاتولیک. |
Carl Engler1925- 1842. شیمیدان، سیاستمدار . |
Gerhart Esser کارشناسِ الهیات. |
Rudolf Christoph Eucken1926- 1846.فیلسوفِ آلمانی. جایزهی نوبِل برای ادبیات۱۹۰۸ |
Herbert Eulenberg۱۹۴۹- ۱۸۷۶. نویسنده، انسانگرا. ۱۹۴۹ جایزهی ملّیِ آلمانِ شرقی. |
Heinrich Finke 1938- 1855. مورّخِ تاریخِ مسیحیتِ کاتولیک. |
Hermann Emil Fischer1919- 1852. شیمیدان. برندهی جایزهی نوبِل |
Wilhelm Foerster1921- 1832. ستارهشناس. |
Ludwig Fulda۱۹۳۱- ۱۸۶۲. شاعر و نمایشنامهنویس. نویسندهی بیانیه ۹۳. |
Eduard Gebhardt۱۹۲۵- ۱۸۳۸. نقّاش. |
Johann Jacobus Maria de Groot 1921- 1854. هُلَندی. کارشناسُ زبان و تاریخِ چین. |
Fritz Haber1934- 1868شیمیدان.جایزهنوبِل. در جنگِاوّل مبتِکِرِ کاربُردِ گاز.۱۹۳۳فرار ازآلمان. |
Ernst Haeckel1919- 1834. پژوهشپزِشکی، وحششناس.نطریهپردازِ داروینیسم و اصلاحِ نژاد. |
Max Halbe1944- 1865. نویسندهی طبیعیگرا(ناتورالیست) |
Adolf von Harnack1930- 1851. الهیاتشناسِ مسیحیتِ پروتستان. |
Gerhart Hauptmann1946- 1862. نویسندهی طبیعیگرا. جایزهی نوبِلِ ادبیات،۱۹۱۲. |
Carl Hauptmann 1921- 1858. نویسندهی طبیعیگرا. برادرِ گِرهارد هاوُپتمَن. |
Gustav Hellmann 1939- 1854. هواشناس، دانشمندِ علومِ جوّی. |
Wilhelm Herrmann1926- 1846. الهیاتشناسِ مسیحیتِ پروتستان. |
Andreas Heusler1940- 1865.پژوهشگرِ سوییسیِ تاریخوادبیاتِآلمان در”سدههایمیانه”. |
Adolf von Hildebrand 1921- 1847. پیکرتراش. |
Ludwig Hoffmann1932- 1852. معمار. |
Engelbert Humperdinck1921- 1852. آهنگساز . |
Leopold Graf von Kalckreuth۱۹۲۸- ۱۸۵۵. نقّاش و گرافیست. |
Arthur Kampf1950- 1864. نقّاش. |
Friedrich August von Kaulbach1920- 1850. نقّاش. |
Theodor Kipp1931- 1862. حقوقشناس. |
Felix Klein۱۹۲۵- ۱۸۴۹. ریاضیدان. |
Max Klinger1920- 1857. نقّاش، پیکرتراش، گرافیست. |
Alois Knoepfler1921- 1847. الهیاتشناسِ مسیحیتِ کاتولیکِ رومی. |
Anton Koch1915- 1859. الهیاتشناسِ مسیحیتِ کاتولیکِ رومی. |
Paul Laband 1918- 1838. پژوهشگرِ حقوقِ حاکمیت و قانونِ سیاسی. |
Karl Lamprecht1915- 1856. تاریخنگار. |
Philipp Lenard 1947- 1862. فیزیکدانِ اُتریشی/مجارستانی. |
Maximilian Lenz1948- 1860. نقّاش، گرففیست، پیکرتراش. |
Max Liebermann1935- 1847. نقّاش و گرافیستِ یهودیِ آلمان. |
Franz von Liszt1919- 1851. دانشمندِ حقوقشناس. |
Karl Ludwig Manzel1936- 1858. پیکرتراش، نقّاش، گرافیست. |
Joseph Mausbach1931- 1861. الهیاتشناس و سیاستمدار. |
Georg von Mayr 1925- 1841. آمارشناس، اقتصاددان. |
Sebastian Merkle1945- 1862. الهیاتشناسِ مسیحیتِ کاتولیکِ رومی. |
Eduard Meyer 1930- 1855. مصرشناس، تاریخنگارِ باستان. |
Heinrich Morf 1921- 1854. ادبیات و زبانشناسِ سوییسی. |
Friedrich Naumann۱۹۱۹- ۱۸۶۰. الهیاتشناسِ پروتستانی، سیاستمدارِ”لیبِرال”. |
Albert Neisser۱۹۱۶- ۱۸۵۵. پزشکِ پوست. |
Walther Hermann Nernst ۱۹۴۱- ۱۸۶۴. شیمی و فیزیکدان. جایزهی نوبِل۱۹۲۰. |
Wilhelm Ostwald۱۸۵۲- ۱۹۳۲. شیمیدان، فیلسوف. |
Bruno Paul۱۹۶۸- ۱۸۷۰. معمار، طرّاحِ میز و صندلی، کاریکاتوریست. |
Max Planck 1947- 1858. فیزیکدانِ پُر/آوازه. |
Albert Plohnپزشک. |
Georg Reicke۱۹۲۳- ۱۸۶۳. نویسنده، سیاستمدار، شهردارِ برلین. |
Max Reinhardt۱۹۴۳- ۱۸۷۳. کارگردانِ اُتریشیِ سینما و تآتر. |
Alois Riehl ۱۹۲۴- ۱۸۴۴. فیلسوفِ اُتریشیِ نو/کانتی. |
Carl Robert۱۹۲۲- ۱۸۵۰. باستانشناس، متخصّصِ دورانِ کلاسیک. |
Wilhelm Röntgen 1923- 1845. فیزیکدانِ پُر/آوازه. کاشفِ اشعهی رونتگِن. |
Max Rubner1932- 1854. فیزیولوزیست (کار/اندامشناس؟ ) |
Fritz Schaper1919- 1841. پیکرتراش. |
Adolf Schlatter 1938- 1852. سوییسی. الهیاتشناسِ مسیحیتِ پروتِستانی. |
August Schmidlin1943- 1878. الهیاتشناسِ مسیحیتِ کاتولیکِ رومی . |
Gustav von Schmoller1917- 1838. اقتصاددان، جامعهشناس. |
Reinhold Seeberg1935- 1859. الهیاتشناسِ پروتِستانی. |
Martin Spahn 1945- 1875. سیاستمدار، تاریخنگار. |
Franz von Stuck 1928- 1863. نقّاش، پیکرتراش. |
Hermann Sudermann 1928- 1857. نویسنده و نمایشنامهنویس. |
Hans Thoma۱۹۲۴- ۱۸۳۹. نقّاش و گرافیست. |
Wilhelm Trübner1917- 1851. نقّاش. |
Karl Gustav Vollmoeller1946- 1878. نویسنده، مترجم، طرّاحِ هواپیما، خودرو. |
Richard Voß۱۹۱۸- ۱۸۵۱. نویسنده. |
Karl Vossler 1949- 1872. مورّخِ هنر. |
Siegfried Wagner1930- 1869. آهنگساز، رهبرِ اُرکستر. ( فرزندِ ریچارد واگنِر )، |
Heinrich Wilhelm Waldeyer1921- 1836. کالبُدشناس. |
August von Wassermann1925- 1866. باکتریشناس. |
Felix von Weingartner 1942- 1863. نویسنده و آهنگسازِ اُتریشی . |
Theodor Wiegand1936- 1864. باستانشناس. |
Wilhelm Wien ۱۹۲۸- ۱۸۶۴. فیزیکدان. جایزهی نوبِل. |
Ulrich von Wilamowitz-Moellendorff 1931- 1848. زبان و ادبیاتِ کلاسیک. |
Richard Willstätter 1942- 1872. شیمیدان. جایزهی نوبِل. |
Wilhelm Windelband1915- 1848. فیلسوفِ نو/کانتی. |
Wilhelm Wundt 1920- 1832. فیلسوف، روانشناس، فیزیولوگ. |
محمّدرضا مهجوریان
[۱]– Aufruf der Kulturschaffenden. همهی متن از ویکیپدیا برداشته و ترجمه شده است.
[۲]– منظور، به خاکسپردنِ پاول فون هیندِنبورگ ( Paul von Hindenburg ) است. او از فرماندهانِ بالای ارتشِ آلمانِ قیصری، و پس از جنگِ اوّلِ جهانی “رییسِ رایش” در “جمهوریِ وایمار” بود که همزمان، فرماندهیِ کلّ نیروهای مسلّح را هم به عهده داشت. او در سالِ ۱۹۳۳ از صدرِ اعظمشدنِ “هیتلِر” پشتیبانی کرده بود.
[۳]– منظور، همان پاول فون هیندِنبورگ است.
[۴]– An die Kulturwelt – Manifest der 93
[۵]– Löwen، نامِ شهری در بِلژیک. اینشهر در ۱۹ اوتِ ۱۹۱۴در یوشِ ارتشِآلمان، با خاک یکسان شد. نزدیک به ۲۵۰هزار نفر کشته شدند.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- رسواییِ احزاب، در اُستانِ تورینگِن – آلمان – محمدرضا مهجوریان
- اشارهای کوتاه در بارهی اعتراضهای خیابانی و غیرِ خیابانیِ مَردُم در پیوند با “کُرونا” – محمدرضا مهجوریان
- در بارهی اهمیّتِ مُبرَمِ انسانشناسی – نوشته ی وُلف لِپِنیز، ترجمه ی: محمّدرضا مهجوریان
- لشکرکشیِ روسیه به اوکراین و بیدارشدنِ تِمساحها در آلمان – محمدرضا مهجوریان
باید منتظر افغانستان دیگری باشیم در اکراین به کمک آمریکا و طالبانی دیگر بابسیج مزدوران بیکار سراسر دنیا علیه روسیه.چه زود ملت ها دروازه ویل میافتند(فقر)
آقای مهجوریان، من نمیوانم بفهمم که شما با شروع این جنگ چرا اینگونه یکطرفه و خصمانه با تمامیت جامعه آلمان برخورد میکنید. در اینکه هزینه ۱۰۰ میلیارد برای ارتش کاریست خطا شک ندارم. ولی چه کسی باعث این شد که دست دولت را در این کار باز بگذاره؟
شما باعث و بانی این بدبختی را فراموش کردهاید. مشکل شما حدس میزنم، فقط دوشمنی با غرب باشه و مهم براتون نیست که در جناح مخالف هستش.
آقا رضا مهجوریان گل،
بدرستی از دید بخش مسلط فرهنگ و ادیبان جامعۀ آلمان را به قلم آوردی و مقایسه با بخشی از تاریخ سیاه گذشته و استقلال متفکران و هنرمندان آلمان. کاش میشد به زبان آلمانی در مطبوعات آلمان راه باز میکرد.
سپاس آقا رضای گل
مقاله از نا گسستگی نا مفهومی بر خوردار است ،که خواننده گذشته وحال را به سختی از هم میتواند جدا کند و یکطرفه به حمایت روسیه میرود بدون توجه به خطر عملیات پوتین برای دیگران!