کوروش طاهرنسب: تحریم های دیپلماتیک ورزشی موضوع جدیدی نیست، اما چه تاثیری می تواند داشته باشد؟ در حقیقت، تحریم مسابقات ورزشی بینالمللی، بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده است. تقریباً عمر آن نیز، به همان آغاز جنبش مدرن بازهای المپیک برمیگردد. چه کسی تصمیم می گیرد که چه درجه ای از تخلف قابل قبول است یا نیست؟ مثلا سازمان ملل که سابقه افتضاحی در این زمینه دارد؟ یا یوفا و کمیته بین المللی المپیک ،که کارنامه ای مثل سازمان ملل دارد. یا فیفا،که بر ستون های سرمایه داری نئولیبرالیسم استوار است. چه چیزی باعث می شود کشورهای تحریم شده نتوانند میزبان باشند و یا در کشورهای دیگر بازی های خود را برگزار کنند؟ اگر چنین ممنوعیتی وضع شود چه سودی خواهد داشت؟ دلیل این پرسشگری احساسات شخصی یا دفاع یکجانبه نیست، بلکه موضوع انصاف و حقیقت همراه با عدالت در میان است. تحریم ها چیست؟ نتیجه تحقیقات نشان داده ۱.۴ درصداز GDP (تولید ناخالص داخلی) اسپانیا از راه فوتبال حرفهای حاصل میشود. گفته شده ،اگر فوتبال یک کشور بود، در رده نخست اقتصاد بزرگ جهان قرار می گرفت. همچنین لیگ برتر در فصل ۲۰-۲۰۱۹ به میزان ۷.۶ میلیارد پوند به تولید ناخالص داخلی بریتانیا کمک کرد. این ارقام به اندازهای بزرگ هستند که نمیتوان آنها را در جریان تصمیم گیریهای کلان نادیده گرفت. با افزایش نرخ کووید ۱۹ در سطح جهانی، المپیک ۱۹۲۱ توکیو که در تابستان امسال ۲۰۲۲ برگزار شد، با موانع بزرگی روبرو بود. اما همه گیری تنها بخشی از تصویر بود. بازیهای توکیو در پسزمینهای از افزایش تنشهای جهانی پیرامون برابری جنسیتی، نژادپرستی و حقوق بشر برگزار شد. جائی که بسیاری از مردم را واداشت تا جایگاه سیاست را در زمین بازی و سکو بررسی کنند. کووید ۱۹،به مدت یک سال و اندی، تحریم گسترده ای بدون دخالت هیچ کشور و ابر قدرتی، بر جهان ورزش تحمیل کرد. در دو دهه اخیر، پیدایش نوع جدیدی از تحریم ها موسوم به «هدفمند» یا «هوشمند»، بجای تحریم های کور، نتوانسته در ماهیت قضیه تفاوت بنیادی ایجاد کند.آنچه که در پی می آید، نگاه به تحریم های ورزشی، حقوق بشر و دموکراسی در ورزش و زوایای تاریخی مرتبط با این موضوع ها را بررسی می کند.
سِت مولتون، نماینده دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا، در دیدار از کی یف در پایان دسامبر ۲۰۲۱ گفت: «اگر پوتین اوکراین را اشغال کند، می خواهم بداند که ۵ دقیقه پس از اشغال حتی نخواهد توانست یک نوشابه گازدار [از غرب] بخرد».
اکنون،روسیه به اوکراین حمله کرده است و می خواهد حکومت رئیس جمهور کمدین با شرف آن را ساقط می کند. اوکراین و روسیه هر دو، عضوی از جامعه جهانی ورزش اند. در فوتبال از اعضای فیفا و یوفا هستند. هم چنان که در سایر رشته های ورزشی عضو فدراسیون های بین المللی و کمیته بین المللی المپیک اند. چالش بزرگی روی داده. گناه ورزشکاران چیست که باید قربانی تصمیم ها ی اشتباه و خودخواهی رهبران سیاسی مثل ولادیمیر پوتین شوند! در قلمرو ورزش،برای مقابله با پوتین و دولت وی، بلافاصله موضوع تحریم و تنبیه ورزشی مطرح می شود. کدام تصمیم درست و صحیح تر است که باید اتخاذ کرد!؟
ابتدا، کمی به عقب بر گردیم: یکی از موارد عجیب و ماندگار در تاریخ ورزش و بازی های المپیک، تحریم المپیک ۱۹۶۴ توکیو توسط اندونزی و جمهوری خلق چین بود. این کشورها، جنبش المپیک را ذاتا سیاسی و مغرضانه علیه کشورهای در حال رشد متهم کردند. یک سال مانده به آغاز بازیهای المپیک توکیو ۱۹۶۴، اندونزی یک رویداد ورزشی بینالمللی جدید را در سال ۱۹۶۳ به نام بازیهای نیروهای نوظهور برگزار کرد. این بازیها عمداً از بسیاری جهات از بازی های المپیک تقلید می کرد، که شامل یک مشعل و همچنین مراسم افتتاحیه و اختتامیه بود. این رقابت در واقع، قدرت نمائی کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها بود ، و تا حدودی نیز، موفقیت آمیز و ۵۰ کشور در آن شرکت کردند. با این حال، اکثر آنها بهترین ورزشکاران خود را به این بازی ها اعزام نکردند، زیرا هر کسی که در این بازی ها شرکت می کرد از المپیک محروم می شد.
در سال ۱۹۳۶، آلمان نازیست هیتلری، میزبان بازیهای المپیک برلین، در میان خشم زیادی از سیاستهای تبعیضآمیز داخلی خود بود. بسیاری از گروههای یهودی و منتقدان نازی، برای تحریم این بازیها تلاش کردند. در ایالات متحده، جنبش تحریم بسیار جدی گرفته شد، اما پس از بحث های فراوان و سفر بازرس رئیس کمیته المپیک ایالات متحده، Avery Brundage، به برلین، ایالات متحده موافقت کرد که در آن شرکت کند. این المپیک و حضور آمریکا در آن، نتیجه یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ برای هیتلر بود. آمریکا میلیون ها یهودی و دموکراسی در جهان را، قربانی سیاست های خود و منافع ورزشکاران اش کرد.
در قلمرو خارج از قدرت سیاسی، آن چه مسلم است، ورزش ثابت کرده که نیروی فوق العاده قدرتمندی برای تغییر و مماشات است. متاسفانه شاخص های جهانی قدرت سیاسی ورزشی، را سازمانهای ورزشی بینالمللی و نهادهای جهانی ورزشی تعیین می کند. ورزش و سیاست به سادگی نمی توانند از یکدیگر فرار کنند. ممکن است سیاستمداران دوست داشته باشند خود را ورزشکاران و رویدادهای موفق همراه کنند، که چنین نیز هست. اما ورزش و دموکراسی به ندرت تحت تأثیر آنها قرار می گیرند. با این حال، جایگاه ورزش در جامعه، خواه دموکراتیک یا غیردموکراتیک، همچنان قابل توجه است. ورزش از هنجارهای دموکراسی مورد نظر سیاستمداران و سرمایه داران و الیگارشی های قدرت قرن بیست و یکم بیزار است. امروزه، موضوع منافع عمومی و چالش های یکپارچگی ورزش در هر کنفرانس ورزشی، مهم و برجسته می شود. تحت فشار شهروندان ،احزاب و انجمن های مدافع دموکراسی و حقوق بشر، دولت ها بصورت روبنائی و بر خلاف میل باطنی شان، اتخاذ سیاست هایی برای بهبود اوضاع حقوق بشر و رعایت اندکی از مظاهر و دستآوردهای دموکراسی در ورزش را پذیرفته اند. مرکز ورزش و حقوق بشر تأسیس شده است. مبارزان ضد المپیک یک اتحاد جهانی تشکیل داده اند. اتحادیه های ورزشکاران نیز. کنوانسیون بین المللی علیه دستکاری در مسابقات ورزشی تصویب شده است. هر فدراسیون ورزشی در جهان، حتی عقب مانده ترین آنها، مدعی تعهد قلبی خود به کارآئی و مدیریت منطبق با موازین حقوق بشری و اصول اخلاقی حاکم بر ورزش است. در همین حال، بازیکنان فوتبال در اروپا از ممنوعیت فیفا برای بیانیههای سیاسی سرپیچی می کنند، تا به گروههای مخالف، نسبت به بدرفتاری گسترده با کارگران مهاجر در قطر، که قرار است میزبان جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ باشد، بپیوندند.
در مجموع، سیاست ورزشی به موضوعی مورد علاقه عمومی تبدیل شده است. یک دهه پیش، اگر مدت طولانی تری صرف گشت و گذار در اینترنت می شد، تا دیدی کلی از اخبار و گزارش های سیاسی ورزشی روز کسب شود، شاید وقت کافی می بود. اما، امروزه، موتور جستجوی گوگل میتواند در مدت چند دقیقه یک نمای کلی از اطلاعات و اخبار در دسترس همگان قرار دهد. به درستی می توان سئوالات زیادی را در مورد کیفیت گزارش رسانه ها، کارآمدی سیاست های دولت، خوب و یا بد، منافع عمومی و اعتبار علاقه جنبش المپیک به عنوان بارزترین و مهمترین تشکیلات تجمع همه ورزش ها در یک زمان ، مطرح کرد. با این حال، آنچه غیرقابل انکار است، در یک دهه گذشته وقایع مهمتری در نهاد دموکراسی روی داده که غیرقابل کتمان است.بدین منظور پنجرههای فرصت برای گروههایی باز شده است که دموکراسی، شفافیت و آزادی بیان را در ورزش بیشتر دنبال میکنند. این ها در میان فعالان مردمی، در پارلمان ها، در روی سکوها، در رسانه ها، در دانشگاه ها رشد می کنند و در سطوح جامعه پخش می شوند و به خواب زده گی هواداران و بازیکنان تلنگر می زنند. به چالش کشیدن حکومت ها و مقابله با سیاست های غلط و خشونت آمیز دولت ها، به وظیفه و مسئولیت این سازمان ها و گروه های مدافع دموکراسی تبدیل شده است.
سئوالی مطرح می شود، چرا باید اصرار کنیم که ورزش و دموکراسی باید به هم مرتبط باشند؟ به هر حال، ورزش در گذشته ابزار بسیار مفیدی برای رژیمهای استبدادی بوده است – و هنوز هم هست .به برلین ۱۹۳۶ نازیسم، بوئنوس آیرس ۱۹۷۸، ژنرالها و بحث های اخیر درباره سوچی ۲۰۱۴ و باکو ۲۰۱۵ نگاه و فکر کنیم. ورزش مانند سایر فرهنگ های حرکتی در حال کنترل فعالیت های ما است. هنگامی که از بدن خود استفاده می کنیم، برخی از احساسات بالقوه خطرناک نیز، فعال می شود: خشم، ناامیدی، پرخاشگری. اگر فکر کنیم که بازی با توپ صرفاً یک بازی با توپ است، ممکن است اشتباه کرده باشیم. ورزش و فرهنگ حرکتی ما به طور کلی یک میدان جنگ شدید و بی پایان در مورد ارزش ها و هنجارهایی است که زندگی ما را هدایت می کند. واقعیتی است غیر قابل کتمان که علم، ورزش و هنر را نمیتوان زنجیر و یا برای همیشه تحریم و یا به هر طریقی نابود کرد. زیرا مرزی برای حفاظت ندارند.
آیا تحریم های ورزشی به توقف بازی های جنگی پوتین کمک می کند؟ در حالی که نیروی های ارتش پوتین به شکلی تهدیدآمیز به سمت کیف مرکز اوکراین حرکت می کنند، جهان مشتاقانه منتظر است تا ببیند آیا یک غول ورزشی می تواند دیکتاتور ناسازگار روسیه را به بازی وادار کند یا خیر؟ چه تفاوتی بین جنگ میهن پرستانه در جنگ جهانی دوم و دفاع از خاک وطن در همین دومین ماه از سال ۲۰۲۲ بوجود آمده!؟ فراخوانی سربازی در وضعیت جنگی با پوشیدن لباس داوطلبانه رزم، چه تفاوتی را ایجاد می کند؟
در ۱۴ ژوئن ۲۰۱۸، بیست و یکمین دوره جام جهانی فوتبال با بازی روسیه و عربستان سعودی در ورزشگاه لوژنیکی در مسکو آغاز شد- اولین باری که روسیه میزبان مهم ترین تورنمنت فوتبال بود. علیرغم برخی درخواست ها برای تحریم سیاسی به دلیل سیاست های دولت روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین، گمانه زنی اندکی مبنی بر اینکه مسابقات طبق برنامه برگزار نمی شود وجود داشت. با این حال، برخی درخواست ها برای تحریم سیاسی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روی کاغذ آمد و مطرح شد.به عنوان مثال، گروهی متشکل از ۶۰ نماینده پارلمان اروپا (EP) از پنج گروه سیاسی و ۱۶ کشور عضو اتحادیه اروپا (EU) با امضای نامه ای سرگشاده از دولت های عضو اتحادیه اروپا خواستند جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه را به دلیل استبداد و اقتدارگرای رهبران کرملین تحریم کنند.این درحالی بود که در واقع، بحث در EP در مورد چگونگی واکنش به رویدادهای ورزشی بزرگ در کشورهای میزبان با سابقه ضعیف حقوق بشر سابقه داشت. در پایان دهه ۱۹۷۰، اتحادیه اروپا اقدامات سیاسی را در رابطه با جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ در آرژانتین و بازی های المپیک تابستانی ۱۹۸۰ در مسکو مورد بحث قرار داد. جام جهانی آرژانتین که حدود دو سال پس از کودتای دست راستی ارتش آرژانتین و سرکوب خشونت آمیز منتقدان برگزار شد، در آن زمان توسط بسیاری از ناظران ورزشی و سیاسی به عنوان سیاسی ترین جام جهانی در تاریخ فیفا تا به امروز توصیف شد. در هفته ها و ماه هائی که هزاران نفر از چپ گراها، ملی گرایان و دموکرات ها، در بوئینس آیرس و شهرهای دیگر آرژانتین دستگیر، شکنجه و تیر باران می شدند، فیفا با توصیه های و بعضا دستورات هنری کیسسینجر، بر تمام جنایات ژنرال ویدولا و ژنرال های همدست اش سرپوش می گذاشت و بازیها را با وعده و وعید دروغین ژنرال های جنایتکار، برگزار کرد و افتخار هم کرد که سران نظامی جنایتکار حاکم بر آرژانتین جام جهانی را به کاپیتان تیم آرژانتین اهدا کرد! یا بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۰، اولین بازیهایی که در یک کشور سوسیالیستی برگزار شد، در اعتراض به تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹، تحریمهای بیسابقهای را توسط ۶۰ کشور به راه انداخت.
عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد و موجب فرار امیر کویت و اشغال نظامی کویت شد. چند ماه بعد از آین تجاوز نظامی، بازیهای آسیائی ۱۹۹۰ در پکن برگزار می شد. شورای المپیک آسیا، عراق را از حضور در این بازیها محروم کرد. سال ۱۹۹۱ آمریکا و متحدان اش در منطقه، ارتش عراق را از کویت اخراج کردند. چند سال عراق در محاصره بود تا این که بر خلاف خواست جهانی، آمریکا و انگلیس در سال ۲۰۰۳ با یک حمله نظامی گسترده حکومت صدام حسین را سرنگون و عراق را اشغال کردند. چندی بعد هم، صدام حسین را دستگیر و بعد از مدتی سرانجام وی اعدام شد. اینجا یک سئوال مهم دیگری مطرح می شود: تجاوز، تجاوز است و فاعل و مفعولی دارد. آمریکا و انگلیس همان تجاوزی را کردند. که اتحاد جماهیر شوروی.، یا اکنون پوتین علیه اوکراین انجام داده. چرا کمیته بین المللی المپیک و فیفا و فدراسیونهای بین المللی ورزش، ورزشکاران آمریکا و انگلیس را محروم نکردند؟(توجه شود، منظور تائید تجاوز نظامی روسیه به اوکراین نیست). اما، برعکس ورزشکاران کشور عراق را از میزبانی محروم کردند! مضحک و سپس تراژدی نیست! چهار سال از این تجاوز آشکار به عراق می گذشت، که وقتی تیم فوتبال عراق قهرمان جام ملتهای آسیا شد. ابتدا خوشحالی بزرگی روی داده بود، اما همزمان ترآژدی اش وقتی تاریخ را شرمنده بازی سیاستمداران و کارتلیست ها کرد که بازیکنان این کشور، مثل گدایان سامره، به قطر و امارات رفتند و نتوانستند به کشور خود برگردند!! همان تحریم ها، اقتصاد عراق را ویران کرد ولی قاچاقچیان با دور زدن تحریم ها از آن سود بردند و موجب کمبود مواد غذایی و دارو شدند که بنابر اعلام «بنیاد کودکان سازمان ملل متحد» ۵۰۰ هزار کودک بر اثر آن جان باختند. اما خانم مادلن آلبرایت، که در آن زمان سفیر ایالات متحده در سازمان ملل بود گفت: «بهای پرداخت شده ارزش این تلفات را داشته است»!!
با اینکه روسای کمیته بین المللی المپیک و یا روسای فیفا و یوفا، به مفادی از قوانین مصوبه خود در باره تحریم و اعتراض ها اشاره و استناد می کنند. اما این اشاره و استناد برای شهروندان و جامعه مدنی کافی و مقبول نیست. به عنوان مثال: قانون ۵۰ که از سال ۱۹۷۵ در منشور المپیک قرار گرفته است، تحت فشار فزاینده ای برای تغییر بوده است.( براساس قانون ۵۰ منشور المپیک، هیچ نوع تظاهرات یا تبلیغات سیاسی، مذهبی یا نژادی در هر مکان یا مکانهای المپیک، اماکن یا مناطق دیگر مجاز نیست. IOC ادعا میکند که این قانون برای محافظت از بی طرفی ورزش و جنبش المپیک طراحی شده اما این سیاست در ماههای اخیر با انتقاد شدید روبهرو شده است چرا که ورزشکاران مختلفی از مبارزه علیه نژادپرستی حمایت کردهاند.) پس از آن که شورای تحت رهبری ورزشکاران توصیه هایی برای تغییر مفادی از این قانون ارائه کرد، و اعتراضات جهانی علیه بی عدالتی نژادی بالا گرفت، IOC اعلام کرد که ورزشکاران را برای تظاهرات مسالمت آمیز تنبیه نمی کند. در بازیهای المپیک ۲۰۲۲ توکیو، این کمیته، مجبور بود نرمش ها و انعطاف های زیادی برای اجرای این ماده نشان دهد از جمله: ورزشکاران اجازه داشتند در کنفرانس های خبری، در حساب های رسانه های اجتماعی خود صحبت کنند یا در زمین بازی اعتراض کنند. که یک گام رو به جلو بود. فقط روی سکوهای توزیع مدال جایی برای طرح بیان سیاسی نبود. در یورو ۲۰۲۱ رونالدو، شیشه نوشابه کوکاکولا که یکی از حامیان بزرگ ورزش جهانی است، را کنار می زند و شیشه آب را جایگزین آن می کند. تیم ملی فوتبال نروژ، یا آلمان، علیه نقض حقوق بشر کارگران شاغل قطر، با شعارهای اعتراضی حک شده روی پیراهن های رسمی شان، رسالت و قدرت ورزش را علیه سیاستمداران و صاحبات زر و ثروت ناشی از استثمار دیگران،نشان و هشدار می دهند. و موارد متعدد مشابه، از نشانه های رشد فزاینده دموکراسی و حمایت از صلح و دوستی در ورزش است. هر چند باید متاسف شد، که رشد دموکراسی در ورزش کشورهای جهان سوم، همچنان ناچیز است و سهم اندکی در کارزار جهانی رعایت موازین حقوق بشر دارد.
اما،در اینجا باز یک موضوع مهم وجوددارد، که به اهداف دموکراسی در ورزش ضربه میزند. همانطوری که می دانیم، ورزش میدان رقابت منصفانه، کانون اتحاد و همبستگی و مکان صلح و دوستی فرهنگ ها و ملت ها است.این که ورزشکاران کشوری از دولت های خود و یا از سازمان های ورزش بین المللی تقاضا کنند که ورزشکاران کشوری مثل روسیه را که دولت این کشور مسئولیت حمله به اوکراین را دارد، از میدان های ورزش تحریم و تنبیه کنند، با ذات و هدف ورزش مغایرت دارد.
همین درگیری روسیه و اوکراین شکاف های متعددی را در فوتبال اروپا آشکار کرده است. بحران بین اوکراین و روسیه، کل اروپا را در بزرگترین وضعیت تنش نظامی از سال ۱۹۴۵ قرار داده است. تلاش های دیپلماتیک نتیجه مطلوب را ندارد و این سازمان های مختلفی را که منافعی در هر دو کشور دارند مجبور به اقدام می کند. گزینه تحریم و مجازات کشورها در حوزه ورزشی میتواند آنها را فقط در مدت کمی، مجبور به تغییر رفتارشان کند، آن هم فقط در مسائل مربوط به حاکمیت ورزش. از سوی دیگر، برای مسائلی که فراتر از حکمرانی ورزشی است، مانند پایان دادن به اشغال نظامی یا دموکراتیک کردن نظام سیاسی یک کشور، به نظر نمیرسد تحریمهای ورزشی شانس زیادی برای ایجاد تغییر رفتار داشته باشند. این منطق در مورد مسکو در سال ۱۹۸۰ مشهود بود، و تعدادی از مثالهای دیگر مانند رودزیا و آفریقای جنوبی نشان داد که تحریمهای ورزشی فاقد قدرت لازم برای دستیابی به اهداف سیاسی گسترده و پیچیده اند که فراتر از ورزش هستند.
به ورزش زنان نگاه کنیم. اگر در دهه ۱۹۰۰ تا ۱۹۸۰ ورزش زنان پلکانی بیش می رفت و سهم زنان از ورزش جهانی اندک و غیرقابل مقایسه با سهم ورزش مردان بود. امروز، برابر جنسیتی در ورزش به سقف بالائی رسیده و زنان حضوری فعال، گسترده و میلیونی در عرصه ورزش دارند. هر گونه تحریم و جریمه ای علیه دولت و حکومتی، انعکاس آن ضایع شدن حقوق زنان ورزشکار تلقی می شود. این دولت و حکومت متبوع است که چنین وضعیت دشوار را برای ورزشکاران زن و مرد شهروند خود بوجود می آورد. نمی توان بخاطر حمله نظامی کشوری به کشور دیگر، راه های پیشرفت گروه های ورزشی را مسدود کرد. در حالی که راه حل های برای رسیدن به هدف وجود دارد. مثل: بازی و میزبانی در کشور ثالث. گاندی در جائی گفته بود، هیچ راهی بسوی صلح نیست، زیرا صلح خود بهترین راه است! (نقل به مضمون).
همان طوریکه در بالا ذکر شد، در سال های اخیر حقوق بشر به عنوان یک نقطه فشار کلیدی در بازی های المپیک و فوتبال جهانی ظاهر شده است. اما، این رویکرد دو اثر مخرب دارد. اولاً، درک خودپسندانه مدیرانی که صنعت ورزش را اداره می کنند، تقویت می کند. رهبری کمیته بینالمللی المپیک – افرادی که مسئول یک سازمان بسیار قدرتمند، بسیار ثروتمند و بسیار غیرپاسخگو هستند – وقتی اکثر جهان با آن همراهی میکنند، دلیلی برای زیر سوال بردن لفاظیهای متورم و بیاساس خودشان ندارند. علیرغم کمبود شواهدی که نشان میدهد بازیها یک سود خالص برای جهان است. همانطور که قدرتهای استعماری استثمار را بر اساس «مأموریت تمدنسازی» توجیه کرده و می کنند. کمیته بینالمللی المپیک نیز معتقد است که ورزشکاران و قهرمانان، هزینههای مستقیم و غیرمستقیم بازیها را با سودآوری تامین می کنند.
مشکل دوم این است که، رفتار با اساطیر و قهرمانان المپیک این واقعیت را آشکار می کند که نقض حقوق بشر در تار و پود بازی ها ساخته شده است. هزینه سرسامآور میزبانی که از ۱۰ میلیارد دلار هزینه مستقیم میگذرد، با تهی کردن خزانه عمومی از بودجه رفاه عمومی، مانع ایجاد امکانات رفاهی و صنایع استراتژیکی برای کشورها می شود. سرکوب مستقیم به شکل اخراج اجباری، سرکوب آزادی بیان و تجمع و آواره کردن افراد بیخانمان، از جمله رفتار و عملکرد ضد دموکراسی و علیه رعایت حقوق بشر است. هم از نظر تاریخی و هم در حال حاضر، تمایل به کسب مدال، اغلب باعث سوء استفاده از ورزشکاران شده است. کمیته بین المللی المپیک، حق آزادی بیان ورزشکاران را خفه می کند. و فضای رویدادهای ورزشی اغلب ضددموکراتیک هستند.حتی میزبانان دموکراتیک در هنگام برگزاری بازی ها اقتدارگراتر می شوند. محققان ورزش که مدتها در مورد هزینههای میزبانی، طمع و فساد شرکتها، نژادپرستی، تبعیض جنسی، و سوء استفاده از ورزشکاران و کارگران نوشتهاند، به ندرت این موضوعات را با استفاده از زبان حقوق بشر بیان میکنند.
مناقشات بر سر بازیهای توکیو و پکن و یا حالا روسیه و اوکراین، به دولتها و سازمان ملل فرصتهایی میدهد تا همراه با کمیته بینالمللی المپیک، از تحریمها برای درخواست راههای کاملاً جدید برای توزیع درآمدهای هنگفت از پخش تلویزیونی و قراردادهای حمایت مالی استفاده کنند. در اوضاع و احوالی که فیفا و سایر سازمانهای بین المللی ورزش دارند، در موضوع فوتبال حرفه ای، این ورزش نیاز مبرمی به مقررات دموکراتیک دارد که مجموعه ای از مسائل حقوق بشر را پوشش دهد. در سطح جهانی، فیفا مسئولیت فوتبال را دارد. فیفا چیست و کیست! رهبران فیفا و حامیان مالی فیفا، گروه هائی ازسرمایه داران نئولیبرال اند که دسترسی به پول و سرمایه بیشترین و مهمترین هدف شان است. در کارخانه استثمار کارگران وجود دارد. در فوتبال نیز، استثمار ورزشکار هست اما ملموس نیست.
تاکنون، اغلب بازیهای المپیک در شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی برگزار شدهاند و تنها چند دوره معدود از بازیها در مکانهای دیگر بوده که این مکانها نیز به شهرهای آسیا شرقی و یک بار هم در تهران غرب آسیا محدود میشود. تمامی پیشنهادهای برگزاری المپیک از سوی آفریقا و آمریکای جنوبی رد شدهاند. بسیاری بر این باورند که بازیهای المپیک باید در مناطق فقیرتر دنیا نیز برگزار شود. اقتصاددانان به این نکته اشاره میکنند که سرمایهگذاریهای عظیم زیربنایی میتواند شهرهای فقیر تر را پس از برگزاری بازیها به شهرهایی با تولید ناخالص داخلی بیشتر تبدیل کند.
آمریکا، کانادا، چین، روسیه ، ژاپن و فرانسه از جمله کشورهائی به حساب می آیند که در ورزش جهان تاثیر بسزائی می گذارند. محرومیت و تحریم ورزش هر یک از این کشورها و سایر کشورهای جهان، به عقب ماندگی، سرخوردگی، تبعیض و سرکوب امیال و احساسات جامعه ورزشی این کشورها منجر می شود.