با اینحال جناب اکرمی هنوز و کماکان در یک دوره سپری شده زندگی میکند. چه، بسیار مارکس خوانده های نادم از چپ و سوسیالیسم، برعکس ایشان و اسلاف خویش که نمیدانند کاپیتال مارکس و مانیفست کمونیست اصلا وجودخارجی دارد یا نه، زود دریافتند که آن دوره فترت نفرت از سوسیالیسم، دیری نپائید. ایشان به این ترتیب نشان میدهد که “لیبرالیسم” ایرانی شان در عقب ماندن از سیر تحولات چه در سطح جامعه ایران و جهان کم نیاورده اند
جناب اکبر کرمی، در سایت اخبار روز، نوشته ای دارد با عنوان “چپ چپر چلاق و آسیب شناسی آن”.
ایشان شناسنامه سیاسی خود را چنین معرفی کرده است:
“عبور اصلاحطلبانه از جمهوری اسلامی راهکار من برای نقد و گذار از جمهوری وحشت اسلامی بود و هنوز هم است” و در ادامه اضافه میکند که: “من در ایران یک لیبرال و کمی راست محسوب میشدم”.
ایشان، به این ترتیب دست خود را رو کرده است، چه، به یمن سلطه رژیم اسلامی و اختناقی که هر دو جناح “اصلاح طلب” و اصولگرا بر جامعه و قلع و قمع “چپِ” بیرون دز دایره جناحهای رژیم، بیش از چهل سال است برقرار کرده اند، “راست” بودن ایشان فقط در عرصه کشمکش و اختلاف بین جناحهای رژیم اسلامی، بر سر “بقاء” اسلام سیاسی میتواند معنی بدهد.
اما اینکه ایشان به عنوان کارشناس “آسیب شناسی چپ” با تعبیر تحقیر آمیز “چپرچلاق” نیز ابراز وجود کرده اند، دیگر فراتر از “ایران” است. این فاکتور دوم اساسا از اوضاع برآمده پس از فروپاشی اردوگاه شوروی سابق نشات گرفته است. در آن فضای ایجاد شده، به هر طلبه “نو اندیش”، هر “فعال ملی مذهبی” و هر موجود متوهم بخود، جرات داد که مارکس و سوسیالیسم او را نیز با چالنج بکشد. و یا در مقام حک و اصلاح تئوریهای او ظاهر شود.
با اینحال جناب کرمی هنوز و کماکان در یک دوره سپری شده زندگی میکند. چه، بسیار مارکس خوانده های نادم از چپ و سوسیالیسم، برعکس ایشان و اسلاف خویش که نمیدانند کاپیتال مارکس و مانیفست کمونیست اصلا وجودخارجی دارد یا نه، زود دریافتند که آن دوره فترت نفرت از سوسیالیسم، دیری نپائید. ایشان به این ترتیب نشان میدهد که “لیبرالیسم” ایرانی شان در عقب مادندن از سیر تحولات چه در سطح جامعه ایران و جهان کم نیاورده اند. فضای “چپ ستیزی” دوره عروج دوخرداد، توسط تئوریسین های دو خرداد و بنیانگذاران وزارت اطلاعات، از جمله سعید حجاریان، مسدود اعلام شد. با اینحال جناب کرمی هنوز در دنیای نوستالژیک هیاهوی هیستریک چپ و سوسیالیسم ستیز زندگی را سپری میکند. نوشته ایشان، سیاسی نیست، حتی از منظر “یک لیبرال” و مدافع “گذار اصلاح طلبانه از جمهوری اسلامی”، از درایت و متانت و نزاکت همتایان خویش، و چه بسا بسیار “زندان کشیده تر” از ایشان، درسی نیاموخته است. آگاهانه و عامدا از “آسیب شناسی” دیدگاه خویش و علل نا ممکن بودن “گذار اصلاح طلبانه” از جمهوری اسلامی، خود را کنار کشیده است؛ و در مقابل ناشیانه کوشیده است، در ژستی عاریه ای و شبه آکادمیک – نیمه اسلامی، این بن بست و نازائی رویکرد خود و کل طیف “ائتلاف” غیر رسمی نفرت از سوسیالیسم و چپ سوسیالیستی را با هجمه و تمسخر چپ در ویرانه های دوران جلال و جبروت و دولت مستعجل دو خرداد سال ۷۶ از انظار پنهان کند.
این اصرار و افتخار به عقب ماندگی لیبرال ایرانی و اصلاح طلب اسلامی، و دلبستگی به ادامه و بقاء سانسور و بستن دهان چپ سوسیالیست، واقعا، “یک آسیب شناسی” کارشناسانه لازم دارد.
دوستان گرامی! فراتر از آخوند اصلاح طلب و بنیانگذار اصلاح طلب وزارت اطلاعات، انقلاب کبیر فرانسه، جنگ داخلی علیه برده داری در آمریکا، انقلاب اکتبر و جنبش های نافرمانی مدنی در سراسر جهان راه افتاده است. و فراموش نفرمائید که این نه اسلاف مشروعه طلب شما، که ادامه دهندگان انقلابی و سوسیالیست انقلاب مشروطه علیه “رویکردهای” امثال “شیخ فضل اله نوری” بودند که در دیوار اختناق آریامهری شکاف انداختند. آن شیخ “شهید” اسلام سیاسی نیز قصد داشت با رویکرد “اصلاح طلبانه مشروعه گری” و در تملق و چاپلوسی به ارتجاع، از استبداد قاجارها، “عبور” کند. تلاش شما برای نشان دادن تعلق به یک پیوستگی رویکرد ارتجاعی و نفرت ضد چپ و ترقیخواهی، در دورانی که کل بساط اسلام سیاسی و اختناق اسلامی، با جناح های اصلاح طلب و اصولگرا، در سرازیری است، بویژه اگر به سرنوشت عبرت انگیز منتور، پدر خوانده و شیخ خط تکریم به؛ و سازش با ارتجاع اسلامی نظری بیافکنید، اصلا عاقلانه نبود.
ایرج فرزاد – ۱۳ مارس ۲۰۲۲
حق با یک هموطن بسیار گرامیست که زیر نوشته جدید حجت الاسلام اکبر کرمی نوشته:
“…نیش قلم یا کلاویه های ماشین تایپ را به تیغ هتک حرمت از دیگران تبدیل کردن کار مردم ِ فرومایه و عوامفریب است…”
گرچه از بکار بردن لفظ دیوانه برای بیمار روانی اکراه بسیار دارم ولی “دیوانه ای سنگی در چاه انداخته و اکنون عاقلان در گیر درآوردن آنند”.
نسیم خود خودشه. دیده آنقدر بی اهمیته که اسمش را هم یاد نمیگیرن، خیلی فشار بهش اومده
۱- آقای فرزاد حتی نام طرف نقد شونده را هم نمی داند، یک جا می گوید اکرم کرمی جای دیگر می گوید جناب اکرمی درحالیکه نام ایشان ناصر کرمی ذکر شده است.
۲- در مقاله آقای فرزاد حتی یک کلمه در نقد نوشته آقای ناصر کرمی وجود ندارد. همان شعارهای قدیمی و یکسان که می تواند در مقابل هر نقطه نظری تکرار شود. علت هم بلشویک بودن چپ ایران است که هر پدیده ای را به مذهب تبدیل می کند و یک عمر همان ذکر و دعاهای یکسان را بدون هیج تفکر و تغییری تکرار می کند.
۳- مقاله آقای فرزاد و دو پاسخ کیا و افکن اتفاقا” تایید مقاله نقد شده است. مگر نقد مشخص هر پدیده مشخص جزو اصول اولیه سوسیالسم علمی مارکس نیست؟ همین چپ منبع اصلی تبلیغات سرمایه داری برای بی اعتبار کردن سوسیالیسم نیست؟
می توانید بقیه را چپ نادم و بریده، لیبرال یا هر چیزی که دلتان خواست بخوانید اما مطمنن باشید که با روش تحلیل و اصول علمی مارکس هیچگونه همخوانی ندارید.
هر تئوری ای از طرف اسلامیست ها ،هرچقدر هم اصلاحطلب و یا”انقلابی” به نظر بیاید ،نهایتا در دور شیطانی کنونی خواهد ماند را ، تاریخ ثابت کرده است و علمیست ، ولی اینکه چپ مشکل دارد و به آن باید بپردازد را هم نباید انکار کرد ، گر چه این مشکل را یک غیر چپ ویا یک لیبرال مذهبی عنوان کند که مسلما هیچ حق و اعتباری در موضوع ندارد!
بسیار عالی.
در ایران سنگ ها را بسته و سگها را رها کرده اند. لذا هر طلبه ی بی سوادی فکر میکند علی آباد هم شهری است و تا شهریه اش کم شده یا به هر دلیل دیگری که از حوزه قهر می کند به سوی ارباب میشتابد تا مجبور نباشد برای لقمه نانی کار کند. از این طلبه ها کم نداریم، مجید محمدی در امریکا و عمادالدین باقی در ایران هر دو مشغول خوش خدمتی به اربابند.