چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

با چراغ، به جست‌وجویِ نواهای صلح‌طلبی در آلمانِ فدرال در طُلَماتِ هیاهویِ جنون‌آمیزِ جنگ‌طلبی

راینهارد مای، خواننده  و آهنگ‌ساز آلمانی

محمدرضا مهجوریان: بیش از سه هفته است که با لشکرکشیِ روسیه به اوکراین، جنگ در اوکراین ادامه دارد. مصائبی که این جنگ در همین سه هفته هم به بار آورده است خود به اندازه‌ی کافی تأسّف‌بار است. ولی آن‌چه که افزون بر این مصائب، سببِ تأسّف است آن هیاهوی جنونِ جنگ‌طلبی است که در بسیاری از کشورهای غربِ اروپا از جمله در آلمانِ فدرال طنین‌انداز است. این طنینِ ترس‌ناک، نه تنها فروکش نکرده است بل‌که اوج هم گرفته است. کم‌تر رسانه‌ای –  دولتی یا خصوصی – را در آلمانِ امروز می‌توان یافت که به این یا آن اندازه، هیزم در آتشِ این جنگ نیاندازد. اگر آن لشکرکشی، حکومتِ روسیه را رسوا کرد، این هیاهوها نیز غرب را رسوا کرد … کار به جایی رسیده است که آدمی در این کشورها، که “ارزش‌های والای” خود را به رخِ جهانیان می‌کشند، باید چراغ به دست بگیرد تا مگر در میانِ این هیاهوی بی‌مانند، نشانی از کور/سوهایی از نواهای “صلح طلبی” بیابد. این یادداشت می‌خواهد بکوشد تا در پهنه‌ی “موسیقیِ صلح” و یا “موسیقیِ ضدّ جنگ” در آلمانِ فدرال به دو کور/سو اشاره کند.

۱- راینهارد مای (Reinhard Mey )

ترانه‌ی ” نه، من پسران‌ام را نمی‌دهم “، ساخته‌ی راینهارد مای (Reinhard Mey )، خواننده و آهنگ‌سازِ آلمانی، متولّد ۱۹۴۲م (۱۳۲۱خ ) است. شعر و آهنگِ این ترانه از خودِ ر. مای است. این ترانه در سال ۱۹۸۶م (۱۳۶۵خ) ساخته شده است. نخستین اجراءهای آن در همان سال‌ها و یک‌نفره از سوی خودِ سازنده و سراینده و با گیتار انجام شد. این ترانه در سال ۲۰۲۰م (۱۳۹۹خ) با هم‌کاریِ ر. مای و چندین تن از خواننده‌گانِ زن و مرد از آلمان اجراء شد. از این اجراء، یک فیلمِ ویدئوییِ فراهم آمد که به رایگان در دست‌رسِ همه‌گان نهاده شد. این اجراء با هزینه‌ی یک نهادِ خیریه‌ی آلمانی با نامِ دهکده‌ی صلح، جهانی ( Friedensdorf International  ) انجام گرفته است که مدّعی است “به بچّه‌های بیمار و زخمی از مناطقِ جنگ‌زده کمک می‌کند”. ر. مای می‌گوید که درآمدهای این اجراء به صندوقِ همین نهادِ خیریه واریز می‌شود و هم‌کاران‌اش در این اجراء، پولی دریافت نکرده‌اند. هم‌کارانِ ر. مای، همه از اعضای گروه های گوناگونِ موسیقی و ترانه در آلمان هستند.

ر. مای از سال ۱۹۶۷م (۱۳۴۶خ) کارِ خواننده‌گی را آغاز کرد و اکنون یکی از ترانه‌خوان‌های پُر/آوازه‌ی آلمانِ فدرال است. منتقدان، آهنگ‌های ترانه‌هایش را در چارچوبِ نوعی از ترانه‌سراییِ سنّتیِ دیرینِ فرانسوی، و موسیقیِ بومی (فولکلوریک) آلمانی، و موسیقیِ راک می‌دانند. موسیقیِ او را “آسان فهم” می‌نامند. شعرها و آهنگ‌های ترانه‌های او شباهت‌هایی دارد با نوعی از شعر و ترانه که در آلمان دارای پیشنینه‌ی دستِ کم ۲۰۰ساله است؛ یکی از گونه‌های این نوع از هنر، آن سَبکِ هنری/ادبی است که در نیمه‌ی نخستِ سده‌ی ۱۹م. (سده‌ی ۱۳خ) در آلمان پدید آمد و آن را، بعدها، منتقدانِ ادبیِ آلمانی، “سَبکَ بیدِرمایِر” نامیده‌اند.

در آلمانِ غربی، ارزیابی‌ها و داوری‌های متناقض و نا/هم/خوانی در باره‌ی آثارِ او بوده و هنوز هم هست. برخی از منتقدان، آثارِ او را بازتاب‌دهنده‌ی روحیات و امیالِ برخی از لایه‌های اجتماعیِ میانیِ مرفّه و نیمه/مرفّه‌ی جامعه‌ی آلمانِ غربی می‌دانند. برخی‌ها او را زمانی “چپ” نامیده‌اند؛ برخی‌ها او را “غیرِ سیاسی” دانسته‌اند. او در ترانه‌هایش متنوّع‌ترین مسائلِ اجتماعی را از دیدِ ویژه‌ی خود مطرح کرده است: مرگ، دفاع از حیوانات، ستایش از خلبانی، نقدِ سیاست‌مداران، حتّی اشاره به برخی از مسائلِ محلّی … او در کنارِ ترانه‌خوانی، سال‌ها در رسانه‌های تلویزیونیِ آلمان غربی مجریِ برنامه‌هایی بوده است.

او خود را مخالفِ پاسیفیستِ هر جنگی می‌داند. اگر چه از جنگِ متّفقین بر ضدّ حکومتِ فاشیستی آلمان در جنگ جهانی دوّم دفاع می‌کند. در ۲۰۰۳م (۱۳۸۲خ ) بر ضدّ جنگِ آمریکا در عراق دست به ابتکارهایی زده بود… در این روزها که موضوعِ جنگ در اوکراین در آلمانِ فدرال هم سخت مطرح است و نوعی ابرازِِ دوستیِ پُرهیاهو نسبت به اوکراین و نوعی دشمنیِ پُرهیاهو با روسیه در بیشترینه‌ی نزدیک به همه‌ی رسانه‌های آلمانی چیره است، او در صفحه‌ی اینترنتیِ خود، بدونِ هیچ شرحی و تفسیری، یک عکس از صحنه‌ای از راه‌پیماییِ موسوم به “راه پیماییِ صلح” در شهرِ برلین  را گذاشته است؛ در این عکس، گروهی از راه‌پیمایان دیده می‌شوند، با یک پرچم از اوکراین در وسطِ عکس، و یک پرده/نوشتِ کوچک در سمتِ راست که روی آن نوشته شده است “پوتین، جنایت‌کار “.

شعرِ این ترانه، همان‌طور که در متنِ اصلی و در ترجمه‌ی آن به زبانِ فارسی دیده می‌شود، یک ترجیع‌بند است که در ۶ بند و در هر بند ۸ مِصرَع سروده شده است و دارای ۴۸ مصرع است. هر بند دارای قافیه‌ی جداگانه است. در پایانِ هر بند، ترجیع (یا بازگَردِ): “نه، من پسران‌ام را نمی‌دهم ” تکرار می‌شود، ترجیعی که در آن، کاربُردِ مکرّرِ جمله‌ی “پسران‌ام” به جای “فرزندان‌ام”، گویی دختران را قربانیِ جنگ نمی‌انگارَد.

شعرِ این ترانه را، چه از دیدِ شکل و چه از دیدِ مضمونِ آن، می‌شود یکی از گونه‌های میانه‌روانه در گستره‌ی “موسیقیِ صلح” در آلمان دانست. انگیزه‌ی نخستینِ این شعر و ترانه، اعتراضی میانه‌روانه در چارچوبِ یک موجِ مخالفتِ اجتماعی در زیرِ نامِ “خودداری از خدمتِ سربازی ” و ” خودداری از رفتن به جنگ ” است که در پس از جنگِ جهانیِ اوّل وجود داشت و در دهه‌ی۸۰م – دهه‌ای که این ترانه ساحته شد – هم رواج  داشت. [این روزها، زمزمه‌هایی نیرومند برای پس‌گرفتنِ “قانونِ تعلیقِ قانونِ خدمتِ اجباریِ سربازی”، مصوّبِ سالِ ۲۰۱۱، شنیده می‌شود]. در همین‌حال، بندِ ۵ این شعر، اشاره‌ی آشکاری به لزومِ مستقل‌بودن و تنها به خود متّکی‌بودنِ فردِ آدمی دارد. این، همان لحظه‌ای در اجرای ویدئوییِ این ترانه است که آهنگ و سازها اوج می‌گیرند، و خواننده‌ی زنِ این بند از شعر، سخت خشم‌گینانه می‌خوانَد، و این‌همه، فضایی پُر/تحرّک، کوبنده، و هیجانی را بر می‌انگیزند.

در اجرایِ ویدیوییِ این اثر، در سال ۲۰۲۰م، در دو جای متنِ اصلی، دو تغییرِ جزئی داده شده است: یکی، در بندِ ۳ مصرعِ یکم، به جای کلمه‌ی “مادرِشان” جمله‌ی “من به عنوانِ مادر” آمده است، چون که خواننده‌ی این بند از شعر در این ویدئو، یک خواننده‌ی زن است. و دیگری، در بندِ ۶، بندِ آخر، که خودِ ر. مای آن را می‌خوانَد، به‌جای کلمه‌ی قیدِ Eher، در زبانِ آلمانی (به‌معنیِ “زودتر”، “ترجیحاً”، و… )، فعلِ kehren (به‌معنیِ برگشتن به سمتی …) آمده است. این دو مورد تغییر، هیچ تغییری در مفهومِ شعرِ اصلی پدید نمی‌آوَرَد.

مترجم در مصرعِ تکرارشونده (ترجیع)، جمله‌ی “به شماها” را در درونِ [ … ] بر متنِ اصلیِ شعر افزوده است با این گمان که شاید جنبه‌ی خطابیِ آن روشن‌تر و بیش‌تر می‌شود. به پیوستِ این یادداشت، برخی مشخصّه های این ترانه ارائه می‌شود:

ب: ترجمه‌ی فارسیِ شعرِ ترانه”نه، من پسران‌ام را نمی‌دهم”. خواننده: راینهارد مای (Reinhard Mey)
“نه، من پسران‌ام را نمی‌دهم”
شعر و آهنگِ ترانه از: راینهارد مای

فکر کنم بهتر باشد که در زمانِ مناسب‌اش به شماها بنویسم

ولی همین امروز به‌طورِ قطعی به شماها نه می‌گویم.

شماها لازم نیست فهرست‌های بلندبالا بردارید،

تا ببینید که من دو پسر دارم!

من هر دویِ‌شان را دوست دارم، این را می‌خواهم به شماها گفته باشم

بیش‌تر از زنده‌گی‌ام، بیش‌تر از روشنیِ چشم‌هایم،

و آن‌ها، آن‌ها هیچ سلاحی را بر نخواهند گرفت:

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

من به آن‌ها احترام به زنده‌گی را،

احترام به هر آفریده‌ای را، هم‌چون والاترین ارزش،

من به آن‌ها هم‌دردی و گذشت را

و تا  آن‌جا که می‌شد، دوست‌داشتن را آموختم.

اکنون شماها آن‌ها را با نفرت تباه نتوانید کرد،

هیچ هدفی، هیچ حرمتی، هیچ وظیفه‌ای

ارزشِ کُشتن و کُشته‌شدن ندارد،

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

یقین دارم که برای شماها نبود که مادرِشان

آن‌ها را با درد، به دنیا آورد.

برای شماها نبود، و برای گوشتِ/دَمِ/توپ/شدن نبود.

برای شماها نبود که من در شب‌های تَب،

مأیوسانه کنارِ بسترِ کوچک ایستادم،

و خُنَک کردم آن چهره‌ی آتش‌ناکِ کوچک را،

تا این‌که از فرطِ کوفته‌گی آرامش یافتیم،

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

آن‌ها در صف و نظم رژه نخواهند رفت

تحمّل نخواهند کرد، تا آخرین نفر نخواهند جنگید،

در ناکجاها، از سرما یخ نخواهند زد،

در حِینی که شماها رویِ بالش‌های نَرم یَله‌اید.

فرزندان را در برابرِ هر گونه خطر حفظ‌کردن

باری، این وظیفه‌ی پدریِ لعنتیِ من است،

و  این، به معنای محافظت از آن‌ها در برابرِ شماها نیز هست!

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

من به آن‌ها مطیع‌نبودن را می‌آموزم،

ایستاده‌گی‌کردن را و کمر/خَم/نکردن را،

شوریدن بر ضدّ هرگونه فرمان را

و سر/خَم/نکردن در برابرِ فَرا/دستان را.

من به آن‌ها می‌آموزم راهِ خود را بروند

در برابرِ هیچ مَتَرسَکی، در برابرِ هیچ دادگاهِ آخرزمانی،

در برابرِ هیچ چیز، به‌جز در برابرِ خود، پاسخ‌گو نباشند،

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

و با آن‌ها خواهم گریختن، این اَرجَح‌تر است

از این که شماها آن ها را غلامِِ خود کنید،

اَرجَح‌تر است با آن‌ها به ناکجا کوچیدن،

در نداری، و مانندِ دزدان در شب.

ما تنها همین زنده‌گیِ کوتاه را داریم،

سوگند می‌خورم و درست چشم در چشمِ شماها می‌گویم:

آن‌ها این زنده‌گیِ کوتاه را به جنونِ شماها نمی‌دهند،

نه، من پسران‌ام را [ به شماها ] نمی‌دهم!

شکل و نقطه‌گذاری‌ها در متنِ ترجمه‌شده‌ی این شعر، منطبق با متنِ اصلی که در صفحه‌ی اینترنتیِ ر. مای چاپ شد، انجام گرفته است.

ج: متنِ آلمانیِ شعرِ ترانه “نه، من پسران‌ام را نمی‌دهم”. خواننده: راینهارد مای (Reinhard Mey)

Nein, meine Söhne geb’ ich nicht

Reinhard Mey

Ich denk’, ich schreib’ euch besser schon beizeiten
Und sag’ euch heute schon endgültig ab
Ihr braucht nicht lange Listen auszubreiten
Um zu sehen, dass ich auch zwei Söhne hab’!

Ich lieb’ die beiden, das will ich euch sagen
Mehr als mein Leben, als mein Augenlicht
Und die, die werden keine Waffen tragen!
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

Ich habe sie die Achtung vor dem Leben
Vor jeder Kreatur als höchsten Wert
Ich habe sie Erbarmen und Vergeben
Und wo immer es ging, lieben gelehrt!

Nun werdet ihr sie nicht mit Hass verderben
Keine Ziele und keine Ehre, keine Pflicht
Sind’s wert, dafür zu töten und zu sterben
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

Ganz sicher nicht für euch hat ihre Mutter
Sie unter Schmerzen auf die Welt gebracht
Nicht für euch und nicht als Kanonenfutter
Nicht für euch hab’ ich manche Fiebernacht

Verzweifelt an dem kleinen Bett gestanden
Und kühlt’ ein kleines glühendes Gesicht
Bis wir in der Erschöpfung Ruhe fanden
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

Sie werden nicht in Reih’ und Glied marschieren
Nicht durchhalten, nicht kämpfen bis zuletzt
Auf einem gottverlass’nen Feld erfrieren
Während ihr euch in weiche Kissen setzt!

Die Kinder schützen vor allen Gefahren
Ist doch meine verdammte Vaterpflicht
Und das heißt auch, sie vor euch zu bewahren!
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

Ich werde sie den Ungehorsam lehren
Den Widerstand und die Unbeugsamkeit
Gegen jeden Befehl aufzubegehren
Und nicht zu buckeln vor der Obrigkeit!

Ich werd’ sie lehr’n, den eig’nen Weg zu gehen
Vor keinem Popanz, keinem Weltgericht
Vor keinem als sich selber g’radzustehen!
Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

Und eher werde ich mit ihnen fliehen
Als dass ihr sie zu euren Knechten macht
Eher mit ihnen in die Fremde ziehen
In Armut und wie Diebe in der Nacht!

Wir haben nur dies eine kurze Leben
Ich schwör’s und sag’s euch g’rade ins Gesicht:
Sie werden es für euren Wahn nicht geben!

Nein, meine Söhne geb’ ich nicht!

۲- هانِس وادِر ( Hannes Wader )

هانِس وادِر از ترانه‌خوان‌های آلمانِ غربی است که با ر. مای دارای همانندی‌هایی در سبکِ موسیقی است، ولی مواضعِ جَدَلی‌تری در مقایسه با او در باره‌ی مسائلِ اجتماعی و از جمله صلح دارد. هر دو هم‌سنّ و سال هستند و در برخی موارد برنامه‌های مشترک اجراء کرده‌اند. او در سالِ ۱۹۴۲م (۱۳۲۱خ) در خانه‌واده‌ای تهی‌دست به دنیا آمد. هانِس وادِر در دهه‌ی ۶۰م (دهه‌ی ۴۰خ) در ترانه‌هایش مسائلِ اجتماعیِ دوران‌اش را با دیدی چپ بازتاب می‌داد. در میانِ گروه‌هایی از شرکت‌کننده‌گان در جنبش‌های نیمه‌ی دوّمِ دهه‌ی۶۰م هواخواهانی داشت. او از پشتیبانانِ گروهِ “فراکسیونِ ارتشِ سرخ” (RAF) بود و در این رابطه، به سببِ آن که خانه‌اش را برای مدّتی در اختیارِ یکی از اعضایِ اصلیِ ف. ا. س. گذاشته بود، از سوی دست‌گاه‌های دادگستری و انتظامی و سیاسیِ آلمانِ غربی، در زیرِ فشار و تنگنایی‌های جدّی بود. او در دهه‌ی۷۰م ( دهه‌ی۵۰خ ) چند سال عضوِ حزب کمونیستِ آلمانِ غربی شد. پس از روی‌دادهای دهه‌ی۹۰م در کشورهای سوسیالیستی، برای مدّتی دچارِ بحران، و نیز دچار اُفتِ کارِ خواننده‌گی شد. او در ۱۹۹۱ از ح. ک. آلمان بیرون آمد. خودش در سال‌نامه‌ی زنده‌گی‌اش می‌نویسد:

“سالِ ۱۹۹۱سالِ بیرون رفتن از ح. ک. آ.

ازهم‌پاشیدنِ جهانِ کمونیسم در زیرِ فشار از بیرون، جهانی که ۱۲سال میهنِ جهان‌بینیِ من بود، بر من بسیار سخت آمد. شور و شوقِ چشم‌گیرِ من به کارِ سیاسی، کم شد. هسته‌ی باورمندیِ بنیادیِ سوسیالیستیِ من دست‌نخورده ماند، به‌ویژه این که از نگاهِ من، در جریانِ آن «چرخش»، مناسبات بهتر نشده بودند… “.

https://www.hanneswader.de/kurzbiographie.html

هانِس وادِر، خواننده و آهنگ‌سازِ آلمانی

موسیقیِ او هم مانندِ ر. مای و دیگران، تا اندازه‌ای زیرِ تأثیرِ موسیقیِ شانسون، از سنّت های موسقیاییِ فرانسه بود. ولی او، بر خلافِ ر. مای، گرایش به سَبکِ کارِ نِحله‌ای از خواننده‌گانِ پِرآوازه‌ی کشورهای غربی در آن روزگار، از جمله، باب دیلن و … داشت.

در این یادداشت، از میانِ آثارِ فراوانِ این آوازه‌خوان، فقط به متن و آهنگِ ترانه‌ای از او اشاره می‌شود که مربوط به نکته‌ی اصلیِ این یادداشت، یعنی صلح، است: ترانه‌ی ” خوابِ صلح “. متنِ شعرِ این ترانه و ترجمه‌ی فارسیِ این متن به‌همراهِ نشانیِ اینترنتیِ ویدئوی این ترانه پیوستِ این یادداشت است.

الف- نشانیِ اینترنتیِ ترانه: https://youtu.be/RUo_nIHuonY

ب- متنِ ترجمه به فارسیِ شعرِ ترانه‌ی ” خوابِ صلح “. خواننده: ” هانِس وادِر “.

 خوابِ صلح

ترانه‌ای از : هانِس وادِر

دیشب در خواب، دیدم در برابرِ خود

دشتی گسترده و بی‌کران را

آن‌جا دیدم میلیون‌ها انسان را

از همه‌ی سرزمین‌های جهان.

دیدم در خواب، همه‌ی بشریت را

هم‌بسته، و آزاد –

از شکنجه، از  نفرت، و از مَردُم‌کُشی،

برای اکنون و برای همه‌ی زمان‌ها.

من در خواب، این لشکرِ انسانی را دیدم

مسلّح، هم‌چون آماده برای جنگ

ایستاده در صف‌های فشرده

بر گِردِ یک گودالِ ژرف

و آنان با یک اشاره فرو افکندند

همه‌ی سلاح‌هایِ‌شان را در گودال

نارنجک‌ها، بمب‌ها، فرو افتادند

هزاران متر در اعماق.

گودال به‌زودی تا لبه پُر شد از

دستگاه‌های جنگی

و انسان‌ها از هر نژادی ایستاده بودند

خندان، دست در دست.

چه‌بسا که انسان‌ها روئیای صلح را خواب می‌بینند

و آن زمان فرا خواهد رسید

آن‌گاه، مانندِ همه‌ی خواب‌های بشری

صلح واقعیت می‌شود.

چه‌بسا که انسان‌ها روئیای صلح را خواب می‌بینند

و آن زمان فرا خواهد رسید

آن‌گاه، مانندِ همه‌ی خواب‌های بشری

صلح واقعیت می‌شود.

ج- متنِ آلمانیِ شعرِ ترانه‌ی ” خوابِ صلح “. خواننده: ” هانِس وادِر “.

Traum vom Frieden

Hannes Wader

Ich sah heut Nacht im Traum vor mir

Ein endlos weites Feld

Millionen Menschen sah ich dort

Aus allen Ländern der Welt

Ich sah im Traum die ganze Menschheit

Einig und befreit

Von Folter, Hass und Völkermord

Für jetzt und alle Zeit

Ich sah im Traum dies’ Menschenheer

Bewaffnet wie zur Schlacht

In dichten Reihen aufgestellt

Um einen tiefen Schacht

Und auf ein Zeichen warfen sie

All’ ihre Waffen ab

Granaten, Bomben stürzten tausend

Meter tief hinab

Bald war der Schacht gefüllt mit Kriegs-

Maschinen bis zum Rand

Und Menschen aller Rassen standen

Lachend Hand in Hand

Wohl jeder träumt den Traum vom Frieden

Und es kommt die Zeit

Dann wird wie jeder Menschheitstraum

Der Frieden Wirklichkeit

Wohl jeder träumt den Traum vom Frieden

Und es kommt die Zeit

Dann wird wie jeder Menschheitstraum

Der Frieden Wirklichkeit

محمّدرضا مهجوریان – اسفند ۱۴۰۰

https://akhbar-rooz.com/?p=146130 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x