شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

ونزوئلا و چپ جدید آمریکای لاتین – برگردان: همایون فرزاد

اين مقاله با اشاره به پيروزی جناح چپ در شيلی و همچنين احتمال پيروزی چپ ها در انتخابات رياست جمهوری آينده در برزيل و کلمبيا، به بررسی «چرخه ی دوم» روی کار آمدن چپ ها در آمريکای لاتين، مناسبات آن ها با دولت مادورو و وضعيت ونزوئلا در دوره ی جديد می پردازد و اين پرسش را مطرح می کند که «رهبران چپ که...
گوستاوو پترو، نامزد جناح چپ برای ریاست جمهوری کلمبیا، با گابریل بوریچ، رئیس جمهور شیلی در مراسم تحلیف بوریچ در ۱۱ مارس امسال

مترجم: این مقاله با اشاره به پیروزی جناح چپ در شیلی و همچنین احتمال پیروزی چپ ها در انتخابات ریاست جمهوری آینده در برزیل و کلمبیا، به بررسی «چرخه ی دوم» روی کار آمدن چپ ها در آمریکای لاتین، مناسبات آن ها با دولت مادورو و وضعیت ونزوئلا در دوره ی جدید می پردازد و این پرسش را مطرح می کند که «رهبران چپ که دوباره قدرت را در آمریکای لاتین به دست می گیرند با «مسئله ونزوئلا» چگونه برخورد خواهند کرد؟»

اصطکاک‌های اخیر بین نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، گابریل بوریک، رئیس‌جمهور شیلی و گوستاوو پترو، نامزد ریاست‌جمهوری کلمبیا، به ما امکان می‌دهد دو موضوع را تحلیل کنیم: وضعیت داخلی چپ آمریکای لاتین و روابط آینده بین این دولت‌ها.

لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهور سابق برزیل و پدرو کاستیلو، رئیس جمهور پرو نیز در این بررسی سهم دارند. همگی قصد آشکاری برای فاصله گرفتن رادیکال از کاراکاس و مخالفت با به اصطلاح “ونزوئلایی کردن” سیاست در منطقه ابراز کرده اند.

رهبران مترقی این کشورها “کاهش دموکراسی” در دولت ونزوئلا را محکوم کرده اند. کاراکاس به نوبه خود از چپ های آمریکای لاتین به دلیل عدم اتخاذ موضع روشن در قبال تحریم های آمریکا علیه ونزوئلا یا حتی اشاره نکردن به این موضوع انتقاد کرده است.

این وضعیت در بین چپ های منطقه تصادفی نیست. ونزوئلا به یکی از اصلی ترین دلایل جناح راست در منطقه – به خصوص در کشورهایی که تعداد زیادی مهاجر ونزوئلایی دارند – برای مبارزه با پیشنهادات و مفاهیم مترقی نوظهور تبدیل شده است.

رسانه ها و رهبران جریان اصلی، کمپینی را برای محکومیت رهبران چپ از طریق ارتباط دادن آنها با مادورو به راه انداخته اند. در پاسخ، این رهبران چپ به نوبه خود به عمل‌گرایانه‌ترین شیوه سعی می‌کنند با حمله به دولت ونزوئلا یا در صورت امکان با پرهیز از موضوع، به این کمپین پاسخ دهند.

این کمپین راست در مورد فرآیندهای انتخاباتی از جمله در مکزیک، آرژانتین، پرو، هندوراس و شیلی بی اثر بوده است. در همه این کشورها، همان نامزدهایی که رسانه های جریان اصلی سعی کردند از نظر ایدئولوژیک آن ها را با کاراکاس مرتبط کنند، برنده شدند. رای دهندگان ثابت کردند که به این راحتی تحت تاثیر این گونه تبلیغات قرار نمی گیرند.

اما اکنون مبارزات انتخاباتی به پایان رسیده است و بوریچ همچنان با دولت مادورو مخالف است. او به جای حمایت از گفت‌وگو با ونزوئلا، به نیروهای دست راستی همچون میشل باشله کمیسر عالی سازمان ملل می‌پیوندد که مادورو را متهم به نقض حقوق بشر می‌کنند. شایان ذکر است که سباستین پینیرا، رئیس جمهور سابق شیلی، خوان گوایدو مورد حمایت ایالات متحده را [به عنوان رئیس جمهور] “به رسمیت شناخت”. بوریچ هنوز به طور رسمی در این مورد اظهار نظر نکرده است.

مادورو نیز به نوبه خود بدون نام بردن از کسی می گوید: «یک چپ بزدل ظهور کرده است که گفتمان خود را بر حمله به مدل موفق و پیروز بولیواری، میراث تاریخی، حمله به من به عنوان رئیس جمهور و انقلاب بولیواری استوار می کند.»

چرخه سیاسی جدید و مسئله ونزوئلا

چرخه مترقی جدیدی که آمریکای لاتین در حال حاضر تجربه می کند را نمی توان با آغاز قرن مقایسه کرد.

در این دوره جدید، سیاستمداران چپ پس از شکست (یا شکست کامل) مانند برزیل و آرژانتین، در تلاش برای به دست گرفتن قدرت هستند. در همین حال، دولت های مترقی در پرو و ​​شیلی با پارلمان های مخالف و رسانه ها و قدرت های اقتصادی تهاجمی روبرو هستند. به همه اینها یک کمپین قضایی با هدف محکوم کردن شخصیت های مترقی اضافه شده است. در نتیجه، این سیاستمداران گفتمان معتدل را انتخاب کرده اند و برای بقای خود به اتحادها و عملگرایی روی آورده اند.

تجربیات انقلاب هایی مانند ونزوئلا و نیکاراگوئه که از چرخه اول جان سالم به در بردند، نشان می دهد این کار با سفت کردن کمربندها صورت گرفته است. استراتژی آنها قانونی کردن و رادیکال کردن موضع خود در برابر دولت ایالات متحده و در عین حال مواجهه با تهدیدات مالی و حتی نظامی گسترده بوده است. این کشورها در نهایت منزوی شدند و در “محور شرارت” گروه بندی شدند، چپ جدید سعی می کند از چنین سرنوشتی اجتناب کند.

بلوک مترقی آمریکای لاتین امروزی از دو جریان اصلی تشکیل شده است که فاقد انسجام سیاسی-ایدئولوژیکی نیروهای چپ بازمانده از چرخه اول هستند. با این حال، ممکن است که آنها از نظر استراتژیک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، و اکنون چنین رویکردی در جریان است.

علیرغم تمام اختلافات بین نیروهای چپ، رهبری سیاسی آندرس مانوئل لوپز اوبرادور در مکزیک و پیروزی احتمالی لولا داسیلوا در برزیل می تواند به کاهش اختلافات کمک کند. هر دوی آن ها تأثیر زیادی بر جریان های ایدئولوژیک منطقه دارند و می توانند تلاش ها را برای رسیدن به یک استراتژی مشترک هماهنگ کنند.

لوپز اوبرادور سال گذشته، هنگامی که مادورو را در کنار رؤسای جمهور دست راستی در ششمین اجلاس سران جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب (سلاک) در مکزیکوسیتی نشاند، به یک “نقطه عطف” غیرمنتظره دست یافت.

لولا در جریان تور انتخاباتی خود فاصله خود را با رئیس دولت ونزوئلا با این جمله بیان کرد: بولسونارو از مادورو بدتر است. با این حال، تنش بالایی بین لولا و مادورو وجود ندارد و در صورت بازگشت رئیس جمهور سابق به قدرت، برزیل می تواند انواع مختلفی از حمایت های سیاسی و اقتصادی را به کاراکاس ارائه دهد. لولا در طول بازداشت خود علناً حمایت خود از ونزوئلا در برابر تجاوزات آمریکا را تکرار کرد. باید دید در آینده نیز به این کار ادامه خواهد داد یا خیر.

به طور خلاصه، این رویارویی‌ها را می‌توان بخشی از یک لفاظی سیاسی و پراگماتیستی دانست، اما اگر رهبر قدرتمندی وجود داشته باشد که دفاع از منافع منطقه را در اولویت قرار دهد، رهبران جریان های چپ در نهایت می‌توانند با هم متحد شوند.

تنش ها باقی خواهند ماند یا کاهش خواهند یافت؟

مادورو از پاسخ مستقیم و شدید به انتقادات رهبران دیگر اجتناب کرده است. او امیدوار است که با روی کار آمدن آنها به تدریج موضع سیاسی ضد ونزوئلایی خود را کاهش دهند. با این دولت های بالقوه مترقی، سناریوی تهاجم یا حتی فشار بیشتر بر کاراکاس به طور فزاینده ای کاهش می یابد.

نمونه ای از “عادی سازی کند روابط” واکنش پترو به اتهام مادورو در مورد “چپ بزدل” است. این سیاستمدار کلمبیایی جلو افتاد و حتی بیشتر از کاراکاس فاصله گرفت: “من به مادورو پیشنهاد می کنم دست از توهین های خود بردارد. ترسوها کسانی هستند که دموکراسی را نمی پذیرند.”

در حالی که پترو به درگیری با مادورو ادامه می دهد، اما همچنین پیشنهاد داده است که در صورتی که در انتخابات ریاست جمهوری کلمبیا در ۲۹ می، پیروز شود، روابط خود را با ونزوئلا از سر بگیرد. این می تواند ناقوس مرگ برای برنامه مداخله جویانه ایالات متحده علیه ونزوئلا که در حال حاضر توسط دولت ایوان دوک [در کلمبیا] حمایت می شود، باشد.

همینطور پدرو کاستیو. علیرغم موضع مبهم خود و بحران داخلی پرو، رهبری مترقی دولت مادورو را به رسمیت شناخت و گروه لیما را – که حمله به ونزوئلا را در پنج سال گذشته هماهنگ می کرد- به حاشیه راند.

همه این رهبران کشورهای آمریکای لاتین؛ محاصره اقتصادی واشنگتن علیه ونزوئلا را زیر سوال برده اند. هر چند آنها بسته به مخاطبی که در مقابل خود دارند، زبان خود را تغییر می دهند؛. اما این واقعیت که آنها متعهد به تثبیت روابط با دولت مادورو هستند به خودی خود یک تغییر سیاسی بسیار ارزشمند در منطقه است.

منبع: اوسیل علی لوپز؛ تحلیل ونزوئلا

https://akhbar-rooz.com/?p=146678 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shm
Shm
2 سال قبل

سلام چپ فعلی درهیچ جا دنیای امروز به معنی که شما میدانید چپ نیست ساز چپ میزند و است میرود می حزب چپ ایران(اکثریت).

چپ واقعی
چپ واقعی
2 سال قبل
پاسخ به  Shm

 چپ آنارشیست کمونیست و مارکسیستهای شورائی (پانه کوک و بقیه) واقعا چپ هستند و همیشه بوده اند. آنها همیشه علیه جنگهای دولتها بوده اند، از وطن دفاع نکرده اند، نه طرفدار سرمایه داری تک حزبی (بلشویسم) بوده اند نه طرفدار لیبرالیسم و  پارلمانتاریست.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x