جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

کارگران در ایتالیا به ما میگویند: جنبش ضد جنگ سرمایه داران را میتوان به میدان کشید! – رحمان حسین زاده

این خبر امیدبخش را شنیدیم، که کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا از بار زدن و انتقال سلاحهای جنگی به اوکراین در پوشش “امکانات و تجهیزات بشردوستانه” با جسارت خودداری کردند. قبلا هم در شنبه بیست و ششم فوریه، در اجتماعات اعتراضی اتحادیه های کارگری ایتالیا، شعار “نه به جنگ سرمایه داران” بدون سمپاتی به دو طرف این جنگ ارتجاعی مطرح شده بود. در غیاب تأسف بار جنبش برحق ضد جنگ جاری در اوکراین، این نمونه های رادیکال عمل کارگری در قبال این جنگ پر از مصیبت امیدوار کننده است. با خواندن این سطور حتما عده ای معترضانه میپرسند: “مگر این همه تظاهراتها و اعتراضات وسیع در پایتختها و شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا و غرب، به نام جنبش ضد جنگ را نمی بینید”؟ پاسخ سرراست من اینست، آنچه تاکنون دیده و مشاهده کرده ایم، “جنبش ضد جنگ نیست، جنبش تشدید جنگ است”، صرفنظر از نیت فردی بخشی از انسانهای شریفی که در این تظاهراتها شرکت دارند و چه بسا خیلی ها از سر نفرت از جنگ و به قول معروف “آرامش طلبی و صلح” در آن شرکت کنند، اما افق و سیاست و شعارهای حاکم بر این تحرکات اعتراضی و هدف نیروها و جریانات راست پروغربی هدایت گر و سازمانده آن تشدید جنگ است. حرکتی که با شعار حمایت مادی و نظامی آمریکا و ناتو از یک طرف جنگ، و ایجاد فضای پرواز ممنوع بر فراز آسمان اوکراین به میدان آمده است، عملا خواستار تشدید و گسترش جنگ به دیگر کشورهای اروپایی عضو ناتو و به معنای دقیقتر هیزم بیار یک جنگ جهانی است. این نوع “جنبش ضد جنگ” دنبالچه سیاستهای غرب و ناتو و مطلقا نه تنها قابل حمایت نیست، تردیدی نیست، در مورد اهداف و سیاستهای ارتجاعی حاکم بر آن و ماهیت هدایت گران و سازماندهنگان این نوع “جنبش ضد جنگ” مجدانه باید آگاهگری و افشاگری کرد، اما این هنوز کافی نیست، سئوال اینست “جنبش رادیکال ضد جنگ” چرا غایب است؟ تحرک اعتراضی از جنس کارگران در ایتالیا با شعار “علیه جنگ سرمایه داران” و به دور از نزدیکی و سمپاتی به یک طرف این جنگ ضد انسانی چرا وسیع و گسترده، در صحنه نیست؟

پاسیفیسم حاکم بر نیروهای کارگری و چپ و کمونیست در قبال این جنگ!

وقتی از غیاب “جنبش ضد جنگ سرمایه داران” و در صحنه نبودن، جنبش برحق و رادیکال برای توقف این جنگ ارتجاعی صحبت میکنیم، به معنای واقعی داریم از غیاب و در صحنه نبودن نه تنها نیروهای رادیکال کارگری و چپ و مترقی، بلکه حتی از غیاب آن بخش چپ بورژوایی و خرده بورژوایی هم که سنتأ در مقابل جنگهای امپریالیستی، مشخصا جنگهایی باسرکردگی دولت آمریکا بوده، صحبت میکنیم. اکنون در تقابل با پیامدهای این جنگ خانمانسوز کنونی که توسط امپریالیسم روسیه کلید خورده تحرک و اعتراض جدی وجود ندارد. برای مثال نیروهای رادیکال و چپ و کارگری سازمانده و الهام بخش جنبش رادیکال ضد جنگ ویتنام در دهه شصت و هفتاد میلادی قرن بیستم بودند. چپ بورژوایی و یا خرده بورژوایی ضد امپریالیست هم در جنبش ضد جنگ شرکت میکرد. در آغاز همین قرن بیست و یکم به هر درجه ای اتحادیه های کارگری، نیروهای چپ و کمونیست در صحنه حضور داشتیم، به همان نسبت نقش سازمانده و هدایت گر در شکل دادن به حرکت اعتراضی برحق در مقابل لشکرکشی امپریالیستی آمریکا و بریتانیا در جنگ عراق و افغانستان به عهده گرفتیم. به این دلیل همانوقت حرکت و ترند متفاوت رادیکال و قابل حمایت جنبش ضد جنگ در تمایز و حتی تقابل با جنبش و ترند ارتجاعی علیه جنگ در صحنه حضور داشت و انتخاب قابل دسترسی برای مردم آزادیخواه ضد جنگ فراهم بود و به آن می پیوستند. اکنون سه هفته از شروع این جنگ ارتجاعی و از لشکرکشی ارتش روسیه به اوکراین میگذرد، به غیر از این چند مورد محدود اعتراض برحق کارگران ایتالیا، شاهد حرکت اجتماعی ضد جنگ قابل حمایت در کشورهای مختلف نیستیم و به این معنا انتخاب درستی در مقابل کارگر و مردم متنفراز جنگ قرار داده نشده است. در نتیجه صورت مسئله اینست، چرا نیروهای چپ و کارگری و کمونیست مبتکر به میدان کشیدن اجتماعی توده کارگر و مردم متنفر از این جنگ مهیب که جهان را تهدید میکند، نیستند؟

مشکل چیست؟

مشکل هرچه باشد، معرفتی نیست، عدم تمایل کارگر و مردم به پیوستن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران هم نیست و بعلاوه در شهرهای اروپا و آمریکا مانع اختناق و سرکوب هم نیست. مشکل پاسیفیسم و بی عملی تاکنونی اتحادیه ها و سازمانهای کارگری، نیروها و احزاب چپ و ضد جنگ به باور من سیاسی است. در سطح ماکروی سیاسی عملکرد سه نوع سیاست و نگرش موجود در میان قطب  چپ کنونی اعم از چپ کمونیست و رادیکال و انقلابی تا چپ بورژوایی و غیرانقلابی در کشورهای اروپایی و غربی و در میان نیروهای متعلق به صف کارگری و چپ حتی در ایران هم موجب پاسیفیسم و بی عملی کنونی است. از جمله:

۱- بخشی از نیروی مورد بحث ما، یعنی چپ بورژوایی و خرده بورژوایی پروغربی بنا به دیدگاه و مصلحت شان و بخشأ هم تحت تاثیر پروپاگاند رسانه ها و دولتهای غربی علیه کلیت این جنگ و کل قطبها و نیروهای درگیر آن نیستند. بلکه یکجانبه در تقابل با زورگویی میلیتاریستی هیئت حاکمه روسیه  و لشکرکشی آن به اوکراین، عملا همسوی سیاستهای ارتجاعی غرب و آمریکا و ناتو و همگام اعتراضات پروغربی اند. تحرکاتی که نه تنها پیشبرنده جنبش ضد جنگ برحق نیست، بلکه مانعی در مقابل شکل دادن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران است.

۲- برعکس دسته بالا، بخشی از نیروهایی که خود را متعلق به جبهه کارگر و چپ و ضد امپریالیست میدانند، در کنار پوتین و هیئت حاکمه تمامأ مرتجع روسیه هستند. پروپاگاند و توجیهات سوپر ناسیونالیستی دولت روسیه در هجوم به اوکراین را پذیرفته اند. مصلحت شان چنان است، قدرت حاکمه در روسیه را نه به عنوان یک قدرت امپریالیستی بلکه به عنوان ضد امپریالیسم آمریکا و غرب حمایت کنند. نزد اینها بورژوازی عظمت طب روسیه “قدرت امپریالیستی نیست”. اینها  در چهره پوتین جنایتکار “قهرمان ضد فاشیست و نازی زدا” را یافته اند. در رأس این جریانات حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری زیوگانف و همفکرانش در سراسر دنیا و از جمله در ایران هم نه علیه این جنگ، بلکه خودشان نیروی فعاله سیاسی و عملی ارابه جنگی پوتین هستند. اینها نقطه مقابل اعتراضات برحق و شکل دادن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران هستند.

۳- متفاوت از دو ترند بالا بخش وسیع و قابل توجهی از اتحادیه ها و سازمانهای کارگری، نیروهای چپ و رادیکال و کمونیست علیه کلیت این جنگ و هر دو قطب ارتجاعی جهانی و دو دولت حاکم بر روسیه و اوکراین موضع گرفته اند. سمپاتی سیاسی به طرفین این جنگ نشان نداده اند. اما عملا مبتکر اقدام پراتیکی و به حرکت درآوردن مردم معترض و منزجر از این جنگ نشده اند. به نظرم این بخش اولا از سر ضدیت واقعی با سیاستهای جنایتکارانه امپریالیسم آمریکا و غرب و کارکرد ناتو، آن حساسیت پراتیکی لازم را در مقابل قلدری و لشکرکشی امپریالیسم روسیه به اوکراین را از خود نشان نداده اند. به نظر میرسد، امپریالیسم روسیه را “کمتر مضر و در این جنگ خطرناک کمتر مقصر” میپندازند . گویی کارکرد جنایتکارانه آمریکا و غرب و ناتو در کل نیم قرن گذشته و در همین سه دهه بعد از فروپاشی شرق موجبی است، که اعتراض منطقی خود را علیه تجاوزگری ناسیونالیسم عظمت طلب روسی به جنبش قوی ضد این جنگ ویرانگر که هم اکنون موجب میلیونها آواره و هزاران کشته و زخمی، و ویرانی بسیاری شهرها شده، ترجمه نکنند. همین موجب پاسیفیسم قابل مشاهده و مانع اقدام و ابتکار فعال برای سازماندهی جنبش ضد جنگ سرمایه داران است. 

واقعیت اینست این بخش از نیروهای کارگری و چپ، اعم از اتحادیه ها و سازمانهای کارگری اساسا در کشورهای غربی و نیروهای چپ و کمونیست و مترقی با نقد و شناخت آگاهانه عوامل پاسیفیسم کنونی باید و لازمست به نیروی فعال و مبتکر سازماندهی آکسیونها و اعتراضات رادیکال و سازمانده جنبش ضد جنگ سرمایه داران تبدیل شوند. وقت آنست با شعار و پلاتفرم “نه به جنگ سرمایه داران”،  “دست قطبهای امپریالیستی و دولتهای ارتجاعی روسیه و اوکراین از سر مردم کوتاه”، “این جنگ باید متوقف شود” به میدان آمد. این بخش از نیروهای کارگری و چپ در جهان و در شهرهای اروپا و آمریکا میتوانند و لازمست ابتکار سازماندهی جنبش ضد جنگ سرمایه داران را به دست بگیرند. در همین راستا ما نیروهای چپ و کمونیست ایران علاوه بر وظایفمان در داخل کشور علیه این جنگ، میتوانیم و باید در کشورهای غربی محل استقرارمان در سازماندهی آکسیونها و اعتراضات رادیکال علیه این جنگ و کمک به شکل گیری جنبش ضد جنگ سرمایه داران نقش ایفا کنیم. نیروهای چپ و کمونیست ایران، از جمله شش جریان چپ که بنام شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست فعالیت داریم، ما متکی به این تجربه هستیم، که برای جلب حمایت از جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال، و حمایت از کارگران زندانی و زندانیان سیاسی روابط گسترده و موثر با اتحادیه های کارگری و انواع تشکلها و نهادهای چپ و مدافع حقوق انسان در کشورهای اروپایی و غربی برقرار کنیم. به نظرم وقت آنست این جریانات در همگامی با هم و با فعال کردن این روابط با اتحادیه های کارگری و نهادهای و جریانات چپ مبتکر سازماندهی  آکسیونها و تحرک اعتراضی علیه ادامه این جنگ شویم. این کار شدنی است همانطور که کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا با عمل رادیکال کارگری خود به طبقه کارگر و ما کمونیستها میگویند، علیه این جنگ و برای توقف آن به میدان آییم.      

https://akhbar-rooz.com/?p=146732 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

15 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده
خواننده
2 سال قبل

باید ذکر کنم که دموکراسی شکلی از دولت است. من در کامنتهای زیر از کلمه دموکراسی (مستقیم ) استفاده کردم نه شورا و کلگتیو، تا با نیت اصلی نظردهنگان مخالفان خودم، یعنی گرایش آنها به آزادی، در توازن باشم، تا بحث بجلو رود. اگر خودم به تنهائی بخواهم عقیده خودم را بیان کنم، از کلمه دموکراسی (دموکراسی مستقیم) استفاده نمیکنم. آنهائی که از کلمه دموکراسی مستقیم استفاده میکنند را می فهمم و با نیت آنها در توافقم.

خواننده
خواننده
2 سال قبل

ذات جامعه طبقاتی بر اساس ایده سلطه انسان بر انسان بوجود آمده. سرمایه داری از آن مستثنا نیست. سلب مالکیت از وسایل تولید مثل زندانی کردن است. زندان ایده سلطه است. زندانی به مالک زندان محتاج می شود و زندانبان میتواند به او غذا ندهد تا او بمیرد. امیر حسین احمدیان ها استثنا هستند. کارگر مجبور است کار کند تا نمیرد، حتی اگر رفاه داشته باشد. رفاه او تضمین نمیکند که او دوام بیاورد، چون تولیداتش برای خودش نیست و نمیتواند برای مدت طولانی پس انداز داشته باشد. این جنایت علیه بشریت کارگر است و شرایط حفظ ش بصورت دولت سرمایه داری فرمول بندی و حقوقی شده و به عمل درآمده است.
دولت بورژوازی و مالکیت بر وسایل تولید سرمایه داری اش، قابل اصلاح نیست. دولت بورژوازی و هر نوع دولت (بعلت بوروکراسی) به دولت کمونیستی تکامل پیدا نمیکند. ذات دولت، سلطه است، انشعاب در انسانیت.
چون پذیرش سلطه فقط از طریق خشونت ممکن است، کنه این سیستم کنترل ،اساسا “فاشیستی” است. همانطور که دولت جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست، دولتهای بورژواهای دیگر هم اصلاح پذیر نیستند. آنها قابل رفرم و جهت گیری برای رهائی طبقه کارگر نیستند. هر دولت بورژوائی در انتها مجبور است که عناصر فاشیست خود را پرورش بدهد و یا بمیدان بیاورد تا بقا پیدا کند؛ قانون روانشناسی پیدایش ش با بقایش یکی است نه متفاوت. با قتل و زدن و زندان بوجود آمده اند و بهمین طریق دوام خواهند یافت. اکثریت لوپن پرولتاریا و قشر گانگستر سرمایه داری، نیروی بقای سیستم ش هستند. آنها ارتشی حاضر و آماده اند و مثل دریچه سدها باز و بسته می شوند تا بالانس سلطه از بین نرود.
اعتماد به سیستم ریاکارانه حاکمیت سرمایه داری از طریق دولتش، به کرات جنبش کارگری-کمونیستی را به سراشیب ورشکستگی و ناکامی کشانده است طوری که دیگر امروز چندان نمیتوان به چیزی بنام جنبش کارگری و کمونیستی اشاره کرد. تمام آن احزاب و جنبشها کاری از پیش نبردند. اما دو چیز تغییر نکرده. یکی واقعیت استثمارگرانه سرمایه داری است، که ضد خود را بوجود می آورد، و دیگری نفی نظری سرمایه داری بصورت کلیات نظری کاملا صحیح وسالم و پا بر جا. این نظریه فقط میتواند در تشکلات شورائی کارگری دوام پیدا کند چون ذات نفی جامعه طبقاتی، نفی سلطه است و نفس نفی سلطه نمیتواند بوروکراتیک و سلسله مراتبی باشد. فرهنگ راستین انقلابی امروز نفی فرهنگ اقتدارگرائی در وجود گروهی فعالیت انسان علیه روابط و فرهنگ سرمایه داری موجود است که بغایت اقتدارگرانه می باشد. بورژوازی به ما فرهنگ دموکراسی مستقیم یاد نمیدهد چون از ما اطاعت میخواهد. دموکراتیک ترین نوعی هستی اجتماعی تحت روابط سرمایه داری، سلطه گرانه است و باید اطاعت کرد. ما فقط میتوانیم فرهنگ دموکراسی خود را بطور مستقیم (شورائی) بسازیم. راه دیگر نداریم. اگر شورائی نسازیم، همان سیکل پیدایش سلطه گری و مقاومت علیه آنرا را تاریخا تکرار میکنم که بیان دیگرش هست: از خود ارتجاع و انقلاب می آفرینیم. ما نمیخواهیم ارتجاعی بیافرینیم که بعد مجبور باشیم انقلاب بیافرینیم. این اصلا پیشرفت و تکامل نیست. ما باید کار ارتجاع را با یک ضربه تمام کنیم و آن از خودمان شروع میشود، دموکراسی مستقیم – شورائی.

خواننده
خواننده
2 سال قبل

دادن خواسته های امنیتی روسیه بنفع کارگران روسیه و اوکراین و کارگران جهان است، چون جنگ قطع می شود و برای کار بروی انقلاب کارگری (که هنوز حتی شروع هم نشده) علیه سرمایه داری جهانی وقت میخرد، بدون اینکه کارگران در این جنگها بی خانمان و کشته شوند.
زلنسکی پای شرایط روسیه نمی رود چون مقصود او از رئیس جمهور شدن، روسی زدائی اقتصادی و سیاسی در اوکراین و اوکرانیزه کردن آنجا بود. سیاستی بغایت ضد کارگری. زلنسکی فقط اگر احساس شکست خوردن کند، پای شرایط روسیه می رود. فعلا سربازان و نظامیان خود و ناتو جلی ارتش روسیه ایستاده اند و فقط آدم کشی تعیین خواهد کرد کدام پیروز شوند. جنگ را باید به انقلاب علیه سرمایه داری تبدیل کرد.
همانها که به زلنسکی رای دادند همانهائی هستند که بمبها بر سرشان می افتد. همانطور که همانهائی که به جمهوری اسلامی رای دادند در میدان جنگ با ارتش عراق تکه تکه میشدند.

نسیم
نسیم
2 سال قبل
پاسخ به  خواننده

فردا اگر امریکا خواسته امنیتی از کشورهای کوچک همسایه داشت چکار کنیم؟ آنجا را نابود کند و بعد بگوییم که شرایطش را بپذیرید؟ چین اگر به تایوان حمله کرد چی؟ قانون جنگل است مگر؟

سیاست هر کشور و از جمله اکراین فقط به مردم آن کشور ربط دارد، اکراینی ها به زلنسکی رای داده اند نه به وحشیگری مافیای پوتین. جنگ متعلق به دوران بربریت است و متجاوز بی هیچ قید و شرط و امتیازی باید محکوم و مجازات شود.

خواننده
خواننده
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

“فردا اگر امریکا خواسته امنیتی از کشورهای کوچک همسایه داشت چکار کنیم؟”
کشورهای کوچک تهدیدی برای آمریکا نیستند، با ۴۸ ساعت بمباران هر دقیقه ای، امنیت خودش را حفظ میکند. تروریستها امنیت ش را تهدید کردند، چه شد؟ هر نهادی که آمریکا را از لحاظ نظامی تهدید کند، کارگران آمریکا را هم تهدید کرده، برای همین برای ما ارتجاعی است. دفاع دولت آمریکا هم ارتجاعی است چون برای کشتن دو تا تروریست، یک محله را نابود میکند.
اگر امریکا خواست مستعمره کند و طبقه کارگر آمادگی مقاومت در مقابل آن را نداشت، استعمار بر ماست، مثل عراق و لیبی و غیره. بعلاوه، در زمان نومستعمرگی (دوران شاه)، وضع کارگران ایران از الان که مستقل است بهتر بود. اما همان چیزی که آن موقع نداشت، قدرت بود، حالا هم ندارد.
“چین اگر به تایوان حمله کرد چی؟”
اگر چین حمله کرد به تایوان، ، بازهم مثل حمله روسیه. چرا برای کمپانیهای غول پیکر تولیدات الکترونیکی تایوان بمیریم؟! اگر توانائی ضد سرمایه داری مقابله با چین را داشتیم، داشتیم، ندارشتیم، با دشمن خود متحد نمی شویم و کاری بهتر از افشاگری نمیتوانیم بکنیم.
” قانون جنگل است مگر؟”
متاسفانه، جامعه طبقاتی اساسا قانون جنگل است، اگر نبود اینهمه جنگ و کودتا و اخراج کارگر و فقر و بدبختی نبود.
“سیاست هر کشور و از جمله اکراین فقط به مردم آن کشور ربط دارد، اکراینی ها به زلنسکی رای داده اند نه به وحشیگری مافیای پوتین. ”
هم احساسم و هم عقلم این است که کارگران اوکراین مثل پسر خاله و دختر خاله های من هستند. چون سیاست هر کشور استثمارکردن کارگران آن است، من از کشور اوکراین دفاع نمی کنم و تجاوز روسیه به اوکراین را تجاوز به محیط زندگی کارگران اوکراین می بینم. البته هوادار کشتن سرمایه داران اوکراین نیستم اما وظیفه دفاع از خودشان بگردن خودشان است چون خودشان خودشان را ارباب کرده اند، ما کارگران که نکرده ایم. من فقط نگران هم طبقه ای خودم است. پس زندگی کارگران اوکراین زندگی من هم هست.
اوکراینی ها به زلنسکی رای داده اند مثل رای دادن ۵۰ میلیون از کارگران و اقشار دیگر به ترامپ و یا بایدن و یا هیتلر قبل از جنگ جهانی دوم. انتخابات بورژوازی دلیل بر هیچ چیزی نیست.
“وحشیگری مافیای پوتین”
قبول دارم، اما طرفش هم به اندازه خودش وحشی است.
“جنگ متعلق به دوران بربریت است و متجاوز بی هیچ قید و شرط و امتیازی باید محکوم و مجازات شود. ”
این گفته شما با واقعیت جور در نمی آید. در ۵۰ اول سال قرن بیستم، اروپا متمدن تریم کشور دنیا بود، ولی به اندازه تمام جنگهای تاریخ بشر، بورژواها آدم کشتند.
فقد کسی که جنگ را راه میاندازد نباید همیشه سرزنش کرد. جنگ طلب و توسعه طلب هم مقصرند. مگر اینکه توسعه طلبی ناتو را مردمی ارزیابی کنید. مثلا، الان، دولت ایران به آمریکا و اسرائیل حمله نمیکند، اما سیاستهای منطقه ای اش طوری است که ممکن است آنها را در وضعی قرار دهد که به ایران حمله کنند. حتی بعضی وقتها می بینی که دولت ایران بدش هم نمی آید. حال اگر آمریکا و اسرائیل همه کردند، ما نمیتوانیم فقط دولت آمریکا را محکوم کنیم، تحریکات و ماجراجوئی های دولت ایران هم عامل بوده. همین تحریم اقتصادی به علت کثافتکاری های رژیم است. کارگران ایران که کاری نکردند، این بورژوا-اسلامیون بودند که پروژه های هسته ای راه انداختند. هنوز یک دوچرخه بلد نیستند تولید کنند، رفته اند سراغ اتم.

خواننده
خواننده
2 سال قبل

بهترین کار قطع فوری جنگ و دادن خواسته های امنیتی روسیه است. نه دولت اوکراین انقلابی است و نه کشورهای امپریالیستی ناتو. همگی مثل دولت روسیه آدم کش و ضد کارگر و استثمارگرند.

خواننده
خواننده
2 سال قبل

“چطور آمریکا برای حمایت از کردهای عراق منطقه ممنوع پرواز اعلام می کنه و نمی زاره صدام کردستان عراق رو بمباران بکنه ,یا در کوبانی سوریه که در محاصره داعش قرار گرفته بود از طریق هوا کمک تسلیحاتی و غذایی به کردهامی کنه و همچنین مواضع داعش بمباران میکنه. و راه باز می کنه برای نیروهای کمکی که وارد کوبانی بشوند و به محاصره پایان دهند.”
دلیلش این است که نمی تواند، روسیه که صدام و مردم روژاوا نیست، روسیه یک قدرت امپریالیستی اتمی و صنعتی است. بعلاوه، دخالت مستقیم ناتو در جنگ اوکراین، چین را علیه ناتو وارد جنگ میکند و اروپا دوباره داغون می شود، برای همین دولتهای اروپائی فعلا در مقابل چنین طرحی مقاومت میکنند. اقتصاد اروپا به نفت روسیه وابسته است و جنگ به سقوط اقتصاد اروپا منجر می شود.

نسیم
نسیم
2 سال قبل

کارگران به شما می گویند یا فقط یک سایت بنام (Left Voice) که بین استالین و تروتسکی و پوتین سرگردان ولی در روسوفیلی مستحکم و پایدار است؟
کپی کودکانه و مغشوش از نظرات ۴۱ سال پیش پیکار که از روحیه و شهامت انقلابی اش هم تهی شده است را اکنون بخورد ما می دهند. پیکار حداقل این شرف را داشت که در داخل ایران و برعلیه جمهوری اسلامی این شعار را میداد نه از اروپا به نفع پوتین.
روسیه اکراین را له می کند، ۱۰ ملیون انسان آواره شده، بیمارستان کودکان و مدارس و شهرها بمباران می شوند، عید کمپانی های نفتی و اسلحه سازی برچا شده و شمای مثلا” ضد جنگ هر دو طرف را یکسان محکوم می کنید؟ البته در ظاهر یکسان چون حجم تبلیغات روسی سایت و شما از لحاف زده بیرون که هیچ، طشت رسوایی اش از پشت بام افتاده.

خواننده
خواننده
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

دلیل اینکه اوکراین مورد تجاوز امپریالیستهای روسی قرار گرفت این بود که دولت اوکراین میخواست به دشمن روسیه که امپریالیستهای غربی هستند بپیوندد که این هم به معنی استقرار سلاحهای اتمی در نزدیکی مسکو و بوجود آوردن شرایط لازم برای تجاوز به روسیه است.
در سی سالی که از سرنگونی حزب سرمایه داری دولتی (کمونیست) شوروی میگذرد، سیاست ناتو و غربی ها تعرض دائم به دولتهای روسه و چینی و گرفتن مناطقی بودند که آنها در آن کشورها نفوذ داشتند. این حمله پاسخ نهائی امپریالیستهای روسیه به امپریالیسم آنهاست. جنگهای امپریالیستی بلاخره از یکی از آنها شروع میشود.
هم دولت روسیه امپریالیستی است و هم دولتهای ناتو.
ضد جنگ باید علیه هر دو و هم علیه سرمایه داری باشد.
کسانیکه هوادار امپریالیستهای غربی هستند (دموکراسی خواهان)، اگر ناتو به ایران هم حمله کند، هوادار ناتو خواهند بود. برای همین هم به کارگران ایران خیانت میکنند و هم به کارگران دولتهای ناتو و همین الان هم مشغول چنین خیانتی هستند. دموکراسی خواهی بورژوائی، حمایت از امپریالیستهای غربی است. تضاد آنها با دیکتاتوری خامنه ای تضادی ارتجاعی است.
استالین و تروتسکی و سوسیال دموکراتها خطاکاران گذشته بودند و همگی به بورژواهای دولتی تبدیل شدند.
کارگران فریب دموکراسی خواهی بورژوائی را نخورند.
کارگران کمونیست باید دقت داشته باشند و فقط برای حاکمیت شورائی ضد سرمایه داری خودشان مبارزه کنند نه برای سیاستمداران مکار.

نسیم
نسیم
2 سال قبل
پاسخ به  خواننده

حاکمیت شورایی همانطور که در جزوه ۱۹۱۸ کائوتسکی پیش بینی شده بود جز سرمایه داری دولتی و ایجاد یک قشر الیگارشی حزبی-امنیتی نمی تواند منجر شود. شوراها ممکن است شکل مطلوب سازماندهی طبقه کارگر کشور یا کشورهایی باشند ولی در حاکمیت قطعا” شکلی ازدیکتاتوری را می سازند. فساد شوروی اتفاقی نبود که به چند خطاکار محدود شود، ریشه اش در دیدگاه های ضد دموکراتیک و دیکتاتوری (سانترالیسم) لنین نهفته است.
دموکراسی ابزار کنترلی اکثریت است، بوژوایی پرولتری ندارد. هر چه عمیق تر در جامعه گسترده شود همانقدر به نفع کارگران و زحمتکشان است، هدف مارکس و سوسیایست های علمی هم گسترش دموکراسی در تمام سطوح جامعه بود برای همین خود را سوسیال دموکرات می نامیدند.
نه تنها یک مارکسیست بلکه هر انسانی باید توحش حل مشکلات از طریق جنگ را محکوم کند، تا زمانیکه احزاب و افرادی به اسم کمونیست با هزاران سفسطه جنایت پوتین و مافیای روسیه را توجیه می کنند پادوی سرمایه داری هستند (مثل طرفداران شوروی سابق و چین فعلی) و فقط موجب بدنامی و رسوایی مارکسیست ها.
این هم که شما افراد نامعلومی را برای اقدام احتمالی آینده محکوم می کنید گمان نمی کنم محلی از اعراب داشته باشد، حقیقت مشخص است نه مجرد.
محکوم کردن بی قید و شرط تجاوز، توحش و جنگ یا سفسطه بلشویکی و مائوئیستی؟ این سوال مارکسیست هاست.

خواننده
خواننده
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

حاکمیت شورائی باید مستقل از احزاب و بوروکراتهای مارکسیستی (بلشویک و یا سوسیال دموکرات) باشد. شوراها فقط وقتی کارگری هستند که ضد سرمایه داری باشند نه نوکر احزاب بوروکراتهای مارکسیست. مارکسیستهای شورائی (پانه کوک و بقیه) این مسئله را خوب فهمیدند.
همه کشورهای دنیا از انواع الیگارشی ها تشکیل شده اند و بدترین آنها در کشورهای دموکراتیک امپریالیستی غربی هستند. یک آلیگاروش معروف راکفلر است و هنوز خانواده اش در آمریکا قدرت دارند. سرمایه داری و انحصار سرمایه داری در روسیه هیچ ویژگی خاصی ندارد مه از غربی متمایز باشد. اگر آلیگاروشها در کشورهای غربی نبودند، نمیتوانستند از سلاح تحریم ، که جنایت علیه بشریت است، استفاده کنند. انحصارات روسی به گرد انحصارات غربی نمی ریزند و جوجه آنها هستند.
اگر هدف مارکس درست کردن دموکراسی بورژوائی بود، نظریه دیکتاتوری پرولتاریا نمیداد. سوسیال دموکراتهای آلمان از “نقد برنامه گوتا”ی مارکس رم کردند و از درون آنها بتدریج مرتجعینی چون برنشتین بیرون آمد. کائوتسکی هم یک ورشکسته سیاسی بیشتر نبود، اول به جنگ رای داد بعد پشیمانی و مسخره خود و کارگران. او فکر میکرد باید دنبال اکثریت آوردن در پارلمان بود. او فکر میکرد که میتواند در آلمان اکثریت درست کند بی خبر از اینکه مرتجعین آلمان اجازه نمیدادند که تخیلات کمونیستی او به واقعیت تبدیل شود. شانس آورد که مثل رزا لوگزامبورک و لینکنخت ترورش نکردند، احتمالا ترورش نکردند چون ضرر زیادی نداشت و کارگران را سرگرم نگه میداشت، یعنی مفید هم بود.
دیکتاتوری پرولتاریا یعنی نه به دموکراسی استثمارگرانه و امپریالیستی کشورهای غربی.
مارکس و انگلس خودشان را کمونیست مینامیدند و اگر زنده بودند میدیدند که سوسیال دموکراتها کارگران اروپا را بجان هم می انداختند و خودشان در رستوراهای پارلمانها با بورژواها گپ می زدند و “چلوکباب” میخورند. واقعیت این است که رابطه مارکس و انگلس با سوسیال دموکراتها همیشه خراب بود، اول نقد برنامه گوتا بعد نقد برنامه ارفورت توسط انگلس. اگر مارکس و انگلس ۵۰ سال زنده می ماندند، احزاب سوسیال دموکرات را خائن می نامیدند.
مارکس و انگلس کجا، سوسیال دموکراتهای بوروکرات نوکر بورژواها کجا!
اگر خیلی مثلا مارکسیست هستید چرا از بورژواهای غربی دفاع میکنید و ناتو را محکوم نمیکنید؟ چرا از دولت بورژوائی زلنسکی دفاع میکنید که یک آلیگاروش پول انتخاباتش را داده و الان مشاور است؟
حقیقت مشخص این است که اوکراین یک دولت سرمایه داری ضد کارگری است و دولتهای ناتو هم دولتهای بورژوائی ضد کارگری هستند و تضاد آنها با دولت روسیه که آنهم کشوری سرمایه داری و امپریالیستی است، اختلافات درونی استثمارگران و امپریالیستهاست. این هم مشخص است و هم در تئوری وی مجرد و فرموله شده. در واقع حقیقت تئوری آن از مشخص بودنش می آید و تخیلی نیست.
اولا پوتین ربطی به مارکسیستها ندارد و یک سرمایه دار است.
ثانیا، بلشویکها و مائوئیستها مارکسیست بودند و فکر میکردند که سرمایه داری دولتی رشد نیروهای مولده است و رشد نیروهای مولده به کارگران کمک میکند، نمیدانستند که رشد نیروهای مولده فقط بورژوا درست میکند و بوروکراته را رشد داده و اپورتونیستها همه بدنه دولت و جامعه را گرفته، مسیر انقلاب را برمیگردانند به نفع طلبی و رقابت. ما امروز به تجربه به این واقفیم. سوسیال دموکراتها هم افکار مهیبی داشتند و دارند و فکر میکنند که دموکراسی بورژوائی به نفع کارگران است در حالیکه دموکراسی بورژوائی عمیقا نیازمند ناسیونالیسم و ضد کارگر بودن است وگرنه اصلا شکل نمیگیرد. در حزب سوسیال دموکرات آلمان انشعاب شد و حزب جدید کائوتسکی به تشکیلاتی کوچک محدود ماند و بعد همه یا ضد مارکسیست شدند و یا از بین رفتند.
مارکسیستها باید خائن باشند که به کارگران وطن پرستی یاد بدهند. شعار مارکس بود “کارگران جهان متحد شوید”، نبود کارگران با بورژواهای دموکراتهای وطن خود متحد شوید.
هر کشور سوسیال دموکرات رشد یافته، بعلت عدم توانائی اش در نقد ناسیونالیسم و سرمایه داری، یا میشود امپریالیست و یا نوکر امپریالیستها. نمیتوانی در دولت بورژوازی بمانی مگر اینکه اصل وطن پرستی را تائید نکنی. یک سوسیال دموکرات همیشه با خود در تناقض است.
بین ضدیت با استثمار نیروی کار سرمایه داری و دموکراسی بورژوائی، انتخاب دوم، خیانت به طبقه کارگر است.
دموکراسی توسط یک دولت محافظت می شود، آن دولت یا باید مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را برسمیت بشناسد و یا خیر. اگر برسمیت بشناسد، دموکراسی بورژوائی است، در غیر اینصورت دموکراسی کارگری. اما دموکراسی کارگری نمیتواند دولت باشد، چون بدون مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، احتیاجی به بوروکراسی نیست و اگر بوروکراسی وجود نداشته باشد، دولتی وجود ندارد. پس دموکراسی کارگری در حقیقت دولت نیست بلکه بی دولت است. دموکراسی کارگری دموکراسی مستقیم است نه به واسطه یک آتوریته که هست دولت.
فرهنگ دموکراتیک مستقیم کارگری باید رواج پیدا کند نه فرهنگ دموکراتیک بورژوائی که هست اطاعت پذیری از ارباب و رئیس، دموکراسی بورژوائی تله است.

خواننده
خواننده
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

غربوفیل هستید.

نسیم
نسیم
2 سال قبل
پاسخ به  خواننده

هیچ مارکسیستی از تجاوز وحشیانه امریکا به عراق و افغانستان و …. دفاع نکرده است که شما پرچمدار مبارزه بر علیه آن ها باشید.
نه، غربوقیل نیستم ولی با دفاع از شوروی و چین و اکنون هم مافیای پوتین پادوی این جناح سرمایه داری بر علیه آن یکی جناح نمی شوم.
مخالف توحش و جنگ هستم با محکوم کردن بی قید و شرط حیوان شروع کننده.

خواننده
خواننده
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

من پرچم دار مبارزه با بورژوازی هستم نه فقط نوعی و یا ملیتی از انواع آن. برای من رژیم و دولت روسیه و چین و دولتهای غربی و آفریقائی و آمریکای لاتینی فرقی ندارند چون همه آنها دولتهای محافظ استثمارگری سرمایه داری اند. من کمونیستم.
از اینکه مخالف توحش و جنگ هستید خوشحالم. ولی فکر کنم در “حیوان” شناسی، تبعیض قائل میشوید و فقط پوتین را حیوان میدانید. همه ما استثمار می شویم. همه بورژواها استثمارگران ما هستند و گوش شنوا و دل رحیم ندارند.
ما باید به خودمان اتکا کنیم. نه پادوی پوتین باشیم و نه پادوی بورژوائی دیگر.
من عیبی در این جمله مقاله نمی بینم. به اینکه نویسنده چه کسی هست هم کاری ندارم و نمی خواهم بدانم که چه کسی هست:
“وقت آنست با شعار و پلاتفرم “نه به جنگ سرمایه داران”، “دست قطبهای امپریالیستی و دولتهای ارتجاعی روسیه و اوکراین از سر مردم کوتاه”، “این جنگ باید متوقف شود” به میدان آمد.”
نویسنده سعی کرده است که واقعیت مشخص را توضیح بدهد و نفی ش کند، گناهی نکرده. او عقیده اش را بصورت آرزوی یک عمل ضد جنگ بیان کرده. آرزوی بدی نیست. بد نیست همه کارگران ضد سرمایه داری و ضد جنگ با هم متحد شوند و نگذارند که سرمایه داران ما را به کشتن هم وادار کنند.

آرش
آرش
2 سال قبل

با سلام خدمت آقای حسین زاده 

برنامه و راحل خیلی خوبی از طرف شما بیان شد که لازمه اش در درجه اول” زمان “می باشد . یعنی زمان میبرد , و نباید وقتی تلف شود .
ولی در حال حاضر مردم اوکراین در زیر بمباران و فرار از خانه و کاشانه خود هستند و احتیاج به پناهگاه و غذا و امید به زنده ماندن  دارند , چه می شود کرد ؟
یک سوالی در ذهن من هنوز بی جواب مونده که با شما در میان می گذارم, شاید شما بتونید  کمکی در حل این سوال به من بکنید.
چطور آمریکا برای حمایت از کردهای عراق منطقه ممنوع پرواز اعلام می کنه و نمی زاره صدام کردستان عراق رو بمباران بکنه ,یا در کوبانی سوریه که در محاصره داعش قرار گرفته بود از طریق هوا کمک تسلیحاتی و غذایی به کردهامی کنه و همچنین مواضع داعش بمباران میکنه. و راه باز می کنه برای نیروهای  کمکی که وارد کوبانی بشوند و به محاصره پایان دهند.
با آرزوی سلامتی و تندرستی 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x