پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

قطعنامه کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان درباره جنگ امپریالیستی در اوکراین – ترجمه: داود جلیلی

همبستگی با خلق‌های اوکراین، روسیه و دیگر خلق‌های همسایه به معنای مبارزه علیه جنگ امپریالیستی، علیه هر کشور دست اندرکار در جنگ است. به‌ معنی محکوم کردن دخالت نظامی روسیه و نیزامریکا- ناتو- اتحادیه اروپا است که به جنگ سوخت می‌رسانند. به معنای مبارزه علیه اتحادهای امپریالیستی است که بورژوازی کشور ما و دولت‌های آن پشت آن صف کشیده‌اند. به معنای همبستگی اصیل، مردمی انسانی است، که می‌تواند به شیوه‌ای چندسطحی بیان شود. به معنای مخالفت با و منزوی کردن فعالیت گروه‌های ملی‌گرای فاشیست است که نفرت را بر می‌انگیزند

همبستگی با خلق‌های اوکراین، روسیه و دیگر خلق‌های همسایه به معنای مبارزه علیه جنگ امپریالیستی، علیه هر کشور دست اندرکار در جنگ است. به‌ معنی محکوم کردن دخالت نظامی روسیه و نیزامریکا- ناتو- اتحادیه اروپا است که به جنگ سوخت می‌رسانند. به معنای مبارزه علیه اتحادهای امپریالیستی است که بورژوازی کشور ما و دولت‌های آن پشت آن صف کشیده‌اند. به معنای همبستگی اصیل، مردمی انسانی است، که می‌تواند به شیوه‌ای چندسطحی بیان شود. به معنای مخالفت با و منزوی کردن فعالیت گروه‌های ملی‌گرای فاشیست است که نفرت را بر می‌انگیزند

  1. حزب‌کمونیست یونان از همان لحظۀ اول تجاوزبه اوکراین روسیه را محکوم و با مردم اوکراین اعلام همبستگی کرد.

حداقل از یک دهه قبل تا کنون، مردم اوکراین درحال پرداخت بهای رقابت‌ها و دخالت‌ها برای تقسیم بازارها و حوزه نفوذ بین ازیک‌طرف امریکا، ناتو، واتحادیه اروپا و راهبرد” گسنرش ارو – آتلانتیک” و ازسوی دیگر راهبرد فدراسیون روسیه سرمایه‌داری برای طرح‌های بهره کشانه‌ی خود علیه خلق‌ها، با هدف تقویت ائتلاف امپریالیستی خود( اتحادیه اقتصادی اوراسیا، سازمان پیمان امنیت جمعی) در منطقه اتحاد شوروی سوسیالیستی پیشین بوده‌اند.

دخالت نظامی روسیه دراصل آغاز رسمی جنگی را مشخص می‌کند که با بشکه باروتی که در طی زمان انباشته شده بود فراهم شده است. (دراین جنگ) تمرکزروی تقسیم ثروت معدنی، انرژی، زمین، نیروی کار، خط لوله‌های انتقال انرژی، شبکه‌های انتقال کالا، نقاط اتکای ژئوپلیتیکی، وسهم بازارنهاده می‌شود.

از سال‌ها پیش تاکنون، امریکا، ناتو واتحادیه اروپا به صورت سامانه‌مندی با دخالت، استقرار نیروهای نظامی قدرتمند، و ساختن پایگاه‌های مرگ درتلاش وترویج محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه و افزودن سوخت به آتش(جنگ) بوده اند. 

پس از آن‌که پیمان ورشو ازهم گسست، ناتو نه تنها منحل یا محدود نشد، بلکه، برعکس، بزرگ‌تر شد و دیگرکشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های سابق شوروی را به صفوف خود افزوده است. ناتو پیرامون روسیه درمناطق مختلف نیروهای نظامی، پایگاه، وسلاح‌های پیشرفته مستقرمی‌کند. از سال‌ها پیش تاکنون، برنامه‌های نظامی، تمرین‌ها و مانورهایی با هدف قراردادن روسیه دردریای شمال، در اروپای شرقی، در دریای سیاه، و بالتیک صورت گرفته است.

این آخرین رخ‌دادها، جدیدترین رخ‌دادهای تقابل طولانی مدت نسبت به اوکراین است. این حوادث به رقابت شدید در داخل بورژوازی اوکراین هم مربوط است، رقابتی که پس از سرنگونی سوسیالیسم بر سراین که آیا کشوربه این یا آن ائتلاف امپریالیستی بپیوندد شکل گرفته بود. در چهارچوب این تقابل، از یک‌سو امریکا، ناتو و اتحادیه اروپا همراه با بخش‌هایی از بورژوازی اوکراین درسال ۲۰۰۴″ انقلاب نارنجی” ونیز کودتای خونین سال ۲۰۱۴ را با استفاده از و حمایت نیروهای راست افراطی فاشیست با هدف استقرار رژیمی دوست (غرب)  سازمان‌دهی و مورد حمایت قراردادند. از سوی دیگر، روسیه بخش‌هایی از خاک اوکراین را با الحاق کریمه و حمایت از جدایی‌خواهان روس زبان درمنطقه دونباس برای منافع خود تصرف کرد، و موجودیت کشوری آن‌ها را اندکی قبل از دخالت خود به رسمیت شناخت.

۲. این تحولات که ۳۰سال پس از سرنگونی سوسیالیسم و انحلال اتحادجماهیرشوروی آشکارمی‌شوند، فجیع واثبات واقعی عقب‌نشینی تاریخی هستند که دراوایل دهۀ ۱۹۹۰ رخ داد. این عقب‌نشینی مهم جعبه مصایب را برای خلق‌های منطقه و نیز طبقه کارگر و نیروهای مردمی در سراسر جهان بازکرد.

حزب کمونیست یونان ارزیابی کرده بود و(این ارزیابی) به صورت فاجعه‌باری درست درآمد که احیا سرمایه‌داری، در راس همه، می‌تواند به تقسیم خلق‌ها و کشورها منجرشود، همان‌طور که به خاطر رقابت بین بورژوازی برسرکنترل بازار، مواد اولیه، جایگاه جغرافی راهبردی، و مسیرهای حمل ونقل در مورد یوگسلاوی و چکسلواکی رخ داد.

طبقات بورژوازی و سرمایه‌داری که در مسیراحیا سرمایه‌داری پدیدارشدند، با سرقت دست‌آوردهای به سختی کسب شده‌ی مردم اتحادشوروی درطی دهه‌ها دراین روند ضدانقلابی شکل گرفتند. دولت پوتین درروسیه ودولت زلنسکی در اوکراین بیان این سرمایه‌داران هستند. به‌همین خاطر، با وجود تفاوت‌ها و رقابت‌هایشان، درکمونیسم ستیزی، در تحریف تاریخ، درتهمت زدن به اتحادشوروی، درتقویت ملی‌گرایی( هم در روسیه و هم دراوکراین)، و درخاموش کردن منافع مشترک کارگران و مردم هم داستانند. توسل به فاشیسم ستیزی از سوی روسیه سرمایه‌دار کنونی در راستای پیش‌برد طرح‌های ژئوپلیتیک‌اش درمنطقه بهانه جویانه است وبهره برداری ازاحساسات شدید ضد فاشیستی مردم روسیه وتمام خلق‌هایی است که مرگ میلیون‌ها نفر را در مبارزه علیه اشغال و بیرحمی آلمان فاشیست – نازی متحمل شده‌اند. ما فراموش نمی‌کنیم که خود روسیه سرمایه‌داری، که امروز در خط مقدم کمونیسم ستیزی است، روابط دوستانه‌ای را با گروه‌های راست افراطی در بسیاری ازکشورها حفظ می‌کند و رهبری روسیه آشکارا از ایدئولوژی فاشیسم روسی تجلیل می‌کند. هم‌زمان، فراموش نمی‌کنیم که درسال ۲۰۱۴ نیروهای فاشیست راست افراطی خشونت نسل کشی و ارعاب، کشتار و قتل عام‌ها را- مانند آن‌چه در اودسا انجام شد- با حمایت ناتو و اتحادیه اروپا دراوکراین به راه انداخت. امروز، این نیروها بخشی از ماشین دولتی اوکراین هستند و درمناطق روس زبان دست اندرکار جنایت علیه تبعدیان یونانی هستند. 

خلق‌های اوکراین و روسیه، مانند دیگر خلق‌های منطقه، مدت ۷۰ سال درکنار هم زندگی و جنگ می‌کردند، آن‌ها قدرت خود را غالب و مستقرکردند، علیه دخالت‌های امپریالیستی می‌جنگیدند، برای بهره‌برداری اززمین، کارخانه‌ها، و ثروت آب و خاک خود تحت روابط مالکیت اجتماعی تلاش می‌کردند، علیه نفرت وجنگ استثمارکنندگان پیشین خود که دربرابرگام‌های برداشته شده ازسوی قدرت شوروی خرابکاری می‌کردند می‌جنگیدند، درچهارچوب سوسیالیسم باهم پیشرفت می‌کردند، مشترکا علیه نازیسم- فاشیسم و امپریالیسم آلمان مبارزه می‌کردند. هیستری ملی‌گرایانه‌ی فریادهای جنگ نباید خاطره جمعی دو ملتی را، که دهه‌ها با برادری زندگی می‌کردند تیره و تار نماید.

سی سال پس از سرنگونی سوسیالیسم و منحل شدن اتحادشوروی، دست تمام آن‌هایی که جهانی از صلح، امنیت، آزادی، و عدالت را ستایش و وعده می‌دادند کاملا روشده است. دنیای آن‌ها، دنیای رسوای ” ارزش‌های غربی”، دنیای بربریت، بهره‌کشی، جنگ، آوارگی، بحران‌های اقتصادی، صدها هزارقربانی به‌خاطرهمه‌گیری یا دخالت‌های نظامی است، این دنیای هیولاهایی است که سرمایه‌داری است. افرادی مانند بایدن، شولتز، پوتین، زلنسکی، و غیره، همراه با تمام افراد ” اقتدارگرا” و”دموکراتی” که از آزادی تعداد اندکی برای تعیین سرنوشت بسیاری دفاع می‌کنند بخشی ازاین دنیا هستند و جنبه‌های مختلفی از دیکتاتوری سرمایه را تشکیل می‌دهند. 

۳-  جنگ امپریالیستی که امروز دراوکراین به راه افتاده است چیزی جز حلقه دیگری از زنجیره‌ی خونین جنگ‌ها و رقابت‌ها نیست، که به ویژه پس از سال ۱۹۹۱ ، با کنارگذاشتن شنل ایدئولوژیک سابق خود، که ظاهرا از” دنیای آزاد غرب” در برابر”اقتدارگرایی کمونیستی” دفاع می‌کند گسترش یافت. دراین‌جا عنصر جدید آن است که چون دیگرسپرسوسیالیستی وجود ندارد آن‌ها در حال گسترش دوبارۀ جنگ به داخل خاک اروپاهستند.

ما جنگ‌های یوگسلاوی درآغاز دهه ۱۹۹۰ را فراموش نمی‌کنیم، که با مُهرتایید اتحادیه اروپا آغاز ودر سال ۱۹۹۹ به دخالت ناتو منجرشد، و در نهایت به قطع اندام کشورو چندپارگی آن ختم شد.  بهانه‌های مورد استفاده ناتو واتحادیه اروپا در گذشته همان بهانه‌هایی بودند که  اکنون از سوی روسیه برای دخالت نظامی مورد استفاده قرار می‌گیرند، مانند “جلوگیری ازپاک‌سازی قومی” و” حق تعیین سرنوشت”. زخم‌های بالکان هنوز بازاست و مخاطرات عظیمی برای تحولات و تقابل‌های جدید وجود دارد.

دخالت‌ها و جنگ‌های امپریالیستی را درهمسایگی خود، در خاورمیانه و منطقه شمال افریقا، درعراق، درسوریه، درلیبی و افغانستان ونیز اشغال ادامه دار اسرائیلی فلسطین را فراموش نمی‌کنیم. امریکا، ناتو، ومتحدان آن‌ها خلق‌ها را به جنگ‌های داخلی کشیده اند، ماشه ستیزه‌های قومی و مذهبی را چکانده‌اند، دخالت نظامی کرده اند، ارتش‌های اشغال‌گر را به نام “دموکراُسی” و “آزادی” مستقر کرده‌اند که کل قاره را به آشوب کشیده و به برآمد و تقویت نیروهای ارتجاعی، جهادی‌ها و دیگران منجرشده است.    

بیایید تجاوز واشغال قبرس ازسوی ترکیه را از سال ۱۹۷۴ فراموش نکنیم، که این جنایت ادامه دارعلیه مردم قبرس، و طرح‌های مختلف ملهم از ناتو که درتمام این سال‌ها برای جداکردن جزیره به پیش برده می‌شد مورد حمایت امریکا و ناتو بود.

“تجدید نظر طلبی”، انکارحق حاکمیت ملی، باز ترسیم مرزها، و منحل کردن دولت‌ها منحصر به این یا ان مرکز امپریالیستی نیست. تمام آن‌ها پیمان‌های بین المللی را مورد تجدید نظر قرار می‌دهند، مرزها را مورد مناقشه قرار می‌دهند و به بهانه‌های مختلف وقتی که منافع آن‌ها دیکته ‌کند دخالت نظامی می‌کنند. مبنای ” تجدیدنظرطلبی” رقابت بین مراکزامپریالیستی است. آن‌ها حتی برخی مقررات قوانین بین‌المللی را، که نتیجه‌ی نفوذ کشورهای سوسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم است زیر پا می‌گذارند. این امر به روشنی نشان می‌دهد که قوانین بین‌المللی درواقعیت امر، قانون “زورحق را ایجاد می‌کند” (قانون جنگل) است یعنی قانون کسانی که قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای تحمیل منافع خود حفظ می‌کنند. حتی این‌که نمایندگان آن‌ها این حقیقت را، که حمایت ازاین یا ان طرف اجباری است می‌پذیرند، ابهام و گنگی را پررنگ‌تر می‌کند. نظریه‌هایی که ادعا می‌کنند با یک ” معماری جهانی” ، “ناتو بدون تجهیزات تهاجمی”،” اتحادیه اروپایی هوادارصلح”، یا” یک جهان چند قطبی خلاق” در چهارچوب دنیای سرمایه‌داری مدرن دنیای صلح آمیزی می‌تواند وجود داشته باشد غیرواقعی هستند و خاک به چشم مردم می پاشند.

۴-  اتحادیه اروپا دررابطه با رخ‌دادها روی نرده ننشسته (ناظر نیست) بلکه از سال‌ها قبل تاکنون فعالانه در دخالت‌های امپریالیستی، دراین مورد درطرح محاصره روسیه دست اندرکار بوده است. این هم‌دستی در فاجعه‌ای است که درحال حاضرمردم اوکراین با آن رو دررویند. تضادهای داخل اتحادیه در تمام سال‌های گذشته دررابطه با موضع اتحادیه نسبت به روسیه، هدف‌ها و اولویت‌های متفاوت بورژوازی هرکشور را بازتاب می‌دهد و به وابستگی های قوی اقتصادی با روسیه، به‌ویژه دربخش‌هایی مانند انرژی ربط دارد. شکل گرفتن موضع متحد علیه روسیه پس ازآغازجنگ، که درکشورما حزب دموکراسی ملی، سیریزا، کینال و دیگر احزاب بورژوازی درباره آن جشن می‌گیرند، از یک سو،به معنی آن نیست که این تضادها حل شده‌اند و ازسوی دیگر”اتحادی” است که علیه خلق‌ها می‌چرخد چون اتحاد برای تدارک جنگی است که خلق‌های اتحادیه اروپا را در مخاطره عظیمی قرار می‌دهد. 

زمانی که رهبران کشورهای اتحادیه اروپا و مقامات اتحادیه اروپا هر روزاعلامیه‌های جنگ صادرمی‌کنند کسی نمی‌تواند آسوده بخوابد. سی سال پس از پیمان ماستریخت، رخ‌دیس‌های آن‌ها حتی آشکارتر به کنار می‌رود، بهانه‌ها ناپدید می‌شوند، “تابوها غلبه می‌کنند” ، چون آن‌ها با بدگمانی می‌پذیرند و ماهیت حقیقتی اتحادیه اروپا آشکارمی‌شود: ائتلافی ارتجاعی امپریالیستی بین غارتگرانی که علیه یک دیگر وهمگی به‌صورت جمعی علیه خلق‌ها می‌جنگند.

دراین روندها، باردیگردرتاریخ، دولت‌های سوسیال دموکرات درخط مقدم باطل کردن افسانه “دولت‌های ترقی خواه” که فرض می شود بدیلی برای خلق ها خواهد بود قراردارند.

سوسیال دموکرات‌های آلمان، که پس ازجنگ جهانی دوم برای اولین بار برنامه عظیم تسلیحاتی را اعلام کردند، سوسیالیست‌ها در اسپانیا و پرتقال، دولت چپ مرکز ایتالیا، و سوسیال دموکرات‌های دانمارک و فنلاند درحال هدایت رودررویی نظامی با روسیه هستند. تصمیم‌های آن‌ها برای افزایش هزینه‌های نظامی درکل اتحادیه اروپا واعضا ناتو و برای شل کردن حتی شرایط مالی سخت بودجه‌های اروپایی برای این هدف بدیهی است که تنها به‌عنوان نتیجه تحولات دراوکراین رخ نمی‌دهد. آن‌ها تدارکی عمومی را آشکار می‌کنند، آن‌ها علامت می‌دهند که ما در رابطه با تضاد و رقابت وارد دورانی از یک ستیزه خشن‌تر می‌شویم.

ستیزه نظامی دراوکراین به دنبال تجاوزروسیه به تحولات خطرناکی برای خلق‌های اروپا و سراسردنیا سوخت می‌رساند، چون رقابت بین‌المللی وارد مرحله تازه‌ای می‌شود. خطرعمومیت یافته ترتقابل نظامی بیش ازهمیشه آشکارترمی‌شود. اعلان‌های جنگ رهبری سیاسی اتحادیه اروپا، کشورهای عضوناتو، و روسیه و نیزتهدید به حمله‌ هسته‌ای نباید به سادگی لفاظی‌های فتنه‌انگیز تلقی شود.

برای اولین بار، ناتو درحال استقرار نیروهای واکنش خود دراروپای شرقی وانباشتن نیروهای نظامی حتی بیشتری است، درعین‌حال برای نزدیک شدن به کشورهایی مانند مولداوی، گرجستان، بوسنی وهرزگوین، فنلاند و سوئد برنامه ریزی می‌کند. در مولداوی و گرجستان سرزمین‌هایی که روسیه از تجزیه آن‌ها حمایت می کرد وجود دارد که حضور نیروهای نظامی روسی درآن‌جا ها قوی‌تراست. فنلاند و سوئد دررابطه با گسترش بیشترناتو خط قرمز روسیه هستند. در روسیه، “نیروهای بازدارنده هسته‌ای” در وضعیت آماده باش جنگی قرارداده شده‌اند. بلاروس برای امکان استقرارسلاح‌های هسته‌ای در خاک حود، مشابه سلاح‌هایی که ناتو درلهستان و لتونی مستقر می‌کند رفراندومی را برگزار کرد.

۵- یونان تحت مسئولیت دولت دموکراسی ملی و با رضایت سیریزا و کینال، و دیگر احزاب بورژوایی، درگیری خود را در این رقابت خطرناک امپریالیستی گسترش می‌دهد. همه دولت‌های پیشین هم از تمام تصمیم‌ها وطرح‌های ناتو دررابطه با گسترش این سازمان مرگبارو محاصره روسیه حمایت کرده بودند. آن‌ها پیش ازاین علاوه برپایگاه سودا، تاسیس پایگاه‌های جدید امریکا- ناتو را، مانند پایگاه‌های الکساندروپولیس، لاریسا، و استفانویکیئو، که قبلا به عنوان محل حمل و نقل و ترمینال نیروهای نظامی برای اروپای شرقی مورد استفاده قرارمی‌گرفتند در کشور به راه انداخته‌اند. آن‌ها پیش ازاین به تبدیل یونان به عامل جرمی علیه کشورهای دیگر و تبدیل مردم یونان به قربانی کمک کرده‌اند چون کشوربه صورت خودکار به هدف تلافی احتمالی تبدیل شده است. مردم از پیش مالیات سنگینی را برای تسلیحاتی پرداخت می‌کنند ، که نیازهای ناتو را تامین می‌کند ، و با قیمت‌های بالا، افزایش بهای سوخت، و کمبود انرژی رو در می‌شوند. 

دولت یونان، در جنون جنگِ نخست وزیر، نه تنها تصمیم به انتقال ادوات نظامی به اوکراین را اعلام کرد، بلکه بی هیچ ابهامی هدف خود را برای کشیدن کشور و مردم به طوفان ستیزه نظامی در سمت ناتو و اتحادیه اروپا، تامین هر یاری درخواست شده اظهار داشت. درگیری یونان در جنگ مستقیم است و از لحاظ عمومیت آن خطراین جنگ برای مردم یونان بیش از واقعیت است.

استدلال‌ها و بهانه‌های مورد استفاده دولت برای توجیه این انتخاب خطرناک وگمراه کننده است و باید رد شوند.

دروغ است که “ما برای آزادی می‌جنگیم”. در واقعیت، ما درکنار یکی ازاردوگاه‌های دزدان علیه یکدیگر، رقابت بر سرآن‌که چه کسی سهم بیشتری ازغارت مرم اوکراین و دیگر خلق‌های منطقه را به دست خواهد آورد خواهیم جنگید.

دروغ است که با گرفتار کردن خود درجنگ ” ازمردم اوکراین حمایت می‌کنیم”. ما از سال‌ها پیش تاکنون از کسانی حمایت می‌کنیم که، درحال هدایت آن‌ها(اوکراین) به غارت و ویرانی بوده اند، کسانی که دررقابت با روسیه این خلق‌ها را برای خدمت به منافع خودشان زیر منگنه گذاشته‌اند.

این دروغ است که “ما علیه تجدیدنظرطلبی می‌جنگیم” چون بزرگ‌ترین تجدیدنظرگرایان متحدان ناتویی، واتحادیه اروپایی ما هستند، که برای دخالت نظامی برای منحل کردن کشورها و باز ترسیم مرزها، دقیقا مانند آن‌چه روسیه در اوکراین انجام می‌دهد بی‌میل نیستند. 

دروغ است که ما ” از تهدید ترکیه محافظت می‌کنیم” چون خود ناتو مناقشات و تجدیدنظر ترکیه را تشویق می‌کند. ناتو حق حاکمیت ومرزها را به رسمیت نمی‌شناسدُ بلکه تنها “سرزمین ناتو” را به رسمیت می‌شناسد، و برای تنظیمات خطرناکی در(دریای) اژه و جاهای دیگر فشار می‌آورد، و به حفظ ترکیه  در اردوی ناتو به هربهایی، به ویژه اکنون در شرایط گسترش جدی جنگ بالاترین اولویت را می‌دهد.

دروغ است که درگیری در ناتو “فرصت جدیدی” برای مردم ایجاد می‌کند، دقیقا مانند وعده‌های دروغی که مردم باید به محض خروج از بحران و همه‌گیری فرصت‌هایی داشته باشند. برنامه‌های ارتقاء یونان و تبدیل آن به ترمینالی برای برنامه‌های انرژی امریکا کشوررا حتی به صورت عمیق‌تری، درهمان زمانی که بهره برداران واقعی آن گروه های شرکتی خواهند بود و نه مردم به مرکزرقابت می‌کشاند. به علاوه، امروزمردم اوکراین تاوان “هدف‌های” بورژوازی خود را با خون خود می‌پردازند.

باردیگرمردم ما را به پرداخت تاوان فرا خواهند خواند! مردم با گرفتارشدن درجنبه‌های مختلف جنگ با مخاطرات و تهدیدهای تحمیل شده بر زندگی و حق حاکمیتشان مواجه خواهند شد، آن‌ها به خاطر تدارک جنگ فداکاری‌های سختی انجام خواهند داد، آن‌ها به خاطر افزایش هزینه‌های ناتو، درهمراهی با دکترینی که ” بالاترین اولویت دفاع از کشور” است با بالارفتن قیمت‌های از قبل بالا در رشته‌ای ازکالاهای مصرفی، همراه با کمیابی عمیق‌ترانرژی و ضربه‌های جدیدی علیه حقوق و نیازهایشان رو در رو خواهند شد.

استثناهای فردی ونگرانی‌های اظهارشده از سوی سیریزا دست‌آویزهایی هستند که برای حفظ ظاهر یک آلترناتیو، بیشتر (برای بیان)موضع هوادارصلح  مورد استفاده قرارمی‌گیرند. رفتارهای ضد مردمی سابق آن تایید می‌کند که اگردردولت بود، می‌توانست مسیرمدل‌های هم فکرخود، مسیر”ترقی‌خواهان” و سوسیال دموکرات‌هایی را پی گیرد، که ازدموکرات‌های امریکا تا سوسیالیست‌های اسپانیا، در سراسر جهان در خط مقدم تدارک نظامی هستند!

سیریزا مسئولیت سنگینی نسبت به مردم ما به‌عهده دارد. نه تنها چون وقتی در دولت بود در خط مقدم گرفتارکردن کشور در طرح‌های ناتو بود( پایگاه جدیدی مستقرکرد، پایگاه‌های سابق راارتقا داد، شراکت راهبردی با امریکا را پیش برد، که به توافق‌نامه پرسپا {توافق بین یونان و مقدونیه برای حل مناقشه} ی مورد حمایت ناتو منجر شد، وغیره)، نه تنها چون بهانه‌ها را بازتولید می‌کند ومسئولیت‌های ناتو- اتحادیه اروپا را برای جنگ دراوکراین پنهان می‌کند. بلکه چون امروز، اساسا به تمام هدف‌های گرفتارکننده‌ای که از سوی دولت دموکراسی ملی مطرح می‌شود رضایت می‌دهد، تنها با بیان برخی شرایط ، با تدارک دخالت نظامی که مهر تایید آشکارناتو یا اتحادیه اروپا را دارد موافقت می‌کند، با آماده کردن طرح‌های انرژی که مسیر تحقق آن‌ها کندتراست موافقت می‌کند، با تدارک تسلیحاتی ناتو (به این بهانه) که ” آن‌ها شفاف هستند” موافقت می‌کند، و با تدارک قربانی‌های مردمی جدیدی که بر مبنای اجماع انجام می‌شود موافقت می‌کند!

۱۰۰ سال پس از جنگ ترکیه – یونان، مردم ما فرجام‌های تاریخی را فراموش نخواهندکرد. آن‌ها تاوان “افکار بزرگ” سرمایه و گروه‌های کسب و کاربزرگ را پرداخت کرده‌اند و ازسوی متحدان امپریالیست خود درحیاتی ترین لحظه از پشت خنجر خورده‌اند. مردم با پی‌آمدهای آن مصیبت‌ها رودر روشدند. بهای مشارکت آن‌ها در جنگ جهانی امپریالیستی اول و دخالت روسیه جنوبی فاجعه بود و درد آوارگی آن از سوی هزاران پناهنده یونانی از جنگ ترکیه – یونان تحمل شد.

به همین خاطرمردم یونان باید نغمه‌های دل فریب تبلیغات جنگی که برای جنگ و گرفتاری ژرف‌تر آماده شده، هواداری ازناتو واتحادیه اروپا، اخبار جعلی رهاشده در رسانه‌های جمعی و اینترنت، هیستری ضد روسی که حتی به نقطه هیولاسازی محصولات فرهنگی رسیده است، و اقدام برای خاموش کردن هرصدایی که از بازتولید روایت ستادهای ارو – آتلانتیک خود داری می‌کند را محکوم کنند.

۶- همبستگی با خلق‌های اوکراین، روسیه و دیگر خلق‌های همسایه به معنای مبارزه علیه جنگ امپریالیستی، علیه هر دست اندرکاری کشوردر جنگ است. به‌معنی محکوم کردن دخالت نظامی روسیه و نیزامریکا- ناتو- اتحادیه اروپا است که به جنگ سوخت می‌رسانند. به معنای مبارزه علیه اتحادهای امپریالیستی است که بورژوازی کشور ما و دولت‌های آن پشت آن صف کشیده‌اند. به معنای همبستگی اصیل، مردمی انسانی است، که می‌تواند به شیوه‌ای چندسطحی بیان شود. به معنای مخالفت با و منزوی کردن فعالیت گروه‌های ملی‌گرای فاشیست است که نفرت را بر می‌انگیزند.

به معنای هماهنگ کردن مبارزه خلق‌ها، با هدف گرفتن دشمنانِ واقعی، با سازمان دادن مبارزه خودعلیه جنگ امپریالیستی و سبب‌هایی که جنگ را شعله ورمی‌کنند، علیه طبقات بورژوازی و دولت‌های آن‌ها که جنگ‌را به راه می‌اندازند، علیه ائتلاف‌های امپریالیستی که ما را به جنگ می‌کشانند یا با ماشه‌ای روی شقیقه‌ی ما “صلح” را برما تحمیل می‌کنند، به نحوی است که راه برون رفت از جنگ را نشان دهد.

به معنای ابرازهمبستگی با وحمایت ازهزاران پناهنده‌ای است که در حال حاضر به خاطر جنگ ازاوکراین فرار می‌کنند به کشورهای اتحادیه اروپا، ازجمله به کشورما سفر می‌کنند، و با سرنوشت کاملا شناخته شده ی بی رحمی مواجه می‌شوند که آن‌هارا، همانند افراد دیگری که با وجود “اعلامیه‌های بشردوستانه” قربانی جنگ‌های امپریالیستی هستند در انتظار نگه می‌دارد.    

خلق‌ها با انتخاب استثمارکننده ملی یا برخی انواع دیگرزندگی بهتری نخواهند زیست، مگر آن‌که سیستم بهره کشی را شکست داده و براندازند.

این راه برآمد پیروزمند خلق‌ها است.

امروز، حزب‌ کمونیست یونان با کارگران، مردان و زنان جوان، خویش فرمایان، کشاورزان؛ زنان، کل مردم یونان سخن می گوید.

حزب به آن‌ها یادآوری می‌کند که دربرابر جنگ امپریالیستی و گرفتاری یونان (درجنگ) هوشیارباشند.

پاسخ درخورمنافع مردم ما در متحد کردن خودمان با این یا آن قطب امپریالیستی یافته نمی‌شود.

ما از گزینش یک اردو در میان دزدها خود داری می‌کنیم!

مردم باید معمای دروغین بین امریکا وروسیه، اتحادیه اروپا و روسیه‎، یا ناتو و روسیه را رد کنند. معمای واقعی مطرح می شود: آیا باید در سمت خلق‌ها بود یا امپریالیست‌ها؟

مبارزه کارگری – مردمی باید در خط مستقل ، به دوراز تمام طرح‌های بورژوازی و امپریالیستی ترسیم شود.

این مبارزه به لیست آرزوها و ابتذال مورد استفاده از سوی طرف‌های دیگری، که درباره “راه حل هوادارصلح”، “دیپلماسی”، و دیگر کلمات خوش‌آهنگی که سبب جنگ‌ها را هدف نمی‌گیرد سخن می‌گویند ربطی ندارد.

امروز، مردم نباید پرداخت بهای جنگ را بپذیرند! این وظیفه محتوم آن‌ها نیست! آن‌ها نباید با بارمسئولیت واقدام های ضدمردمی جدیدی که به نام نیازهای فوق‌العاده آماده می‌شوند سازش کنند. تنها راه حل بسیج دوباره کارگری – مردمی برای ضد حمله است.

مبارزه مردم باید بی‌درنگ هر نوع دولتی را به درپیش گرفتن اقدام‌هایی دردفاع ازدرآمد کارگری- مردمی دربرابرقیمت‌های بالا و کمیابی انرژی وادارکند.

لغو مالیات‌ا بر سوخت و دیگر کالاهای اساسی مصرفی.

افزایش دستمزدها، تضمین قراردادهای کارجمعی، حفاظت ازحقوق کارگران، اقدام‌هایی برای مستمری بگیران و بیکاران.

اقدام‌هایی دربرابر پی‌آمدهای تحریم‌ها علیه روسیه که دروحلۀ اول و پیش ازدیگران روی کشاورزان و خویش فرمایان تاثیر خواهد گذاشت.

برجسته کردن پتانسیل و ضرورت استفاده کامل ازمنابع انرژی داخلی (ذغال، هیدروکرین‌ها، انرژی ژئوترمال، منابع‌انرژی تجدیدپذیر) با هدف تامین جامع نیازهای مردمی( کاهش وابستگی انرژی، محو کمیابی انرژی، حفاظت ازمحیط زیست) بر اساس مالکیت‌اجتماعی و برنامه‌ریزی مرکزی. تقویت مبارزه به نحوی که انرژی، غذا، و خود نیروی کاربه کالا بودن خاتمه دهد.

ما باید مبارزه را در هرمنطقه ومحیط کار، با درخواست خروج فوری ازتمام طرف‌های (درگیر)در این جنگ امپریالیستی سازماندهی کنیم.

  • – دست اندرکاری و مشارکت یونان درجنگ امپریالیستی دراوکراین یا هرجای دیگری که به هر وسیله وبه هر بهانه ای عملی می‌شود، باید بی‌درنگ متوقف شود.
  • -تمام پایگاه‌های ناتو وامریکا در کشورما که به‌عنوان تخته پرشی برای جنگ مورد استفاده قرارمی‌گیرد باید بی درنگ تعطیل شود.
  • -هیچ سپاه نظامی یونانی نباید به اوکراین، به کشورهای هم مرز آن، یا هر ماموریت امپریالیستی دیگری  اعزام شود. سربازان، افسران، وافسران ارشد نباید به خارج اعزام شوند. انتقال ادوات و ابزارهای نظامی از طریق یونان باید متوقف شود.

جلوگیری از استفاده از خاک، زیرساخت، و دارایی‌های یونان به‌عنوان پایگاه نظامی هر طرف وظیفه میهنی و انترناسیونالیستی ماست.

نیروهای مسلح کشور کاری به‌انجام ماموریت‌های خارجی به نام ” التزام به متحدان ما” ندارند. آن‌ها وظیفه حفظ مرزها و یک پارچگی ارضی کشورما، حق حاکمیت ما را به‌عهده دارند.

درخواست تغییری درآگاهی نیروهای کارگری– مردمی درراستای تقویت مبارزه برای خارج شدن ازاتحادهای مختلف امپریالیستی، ناتو، واتحادیه اروپا، با درراس قدرت بودن واقعی مردم موضوعی سیاسی است.

جنگ به راه افتاده از سوی امپریالیسم و ناشی از رقابت بین مراکز امپریالیستی و ائتلاف‌ها برای تقسیم بازارها، زمین، منابع تولید ثروت و برای برتری در سیستم امپریالیستی ناعادلانه و بربرمنشانه است، مردم را صرف نظر از آن‌که نتیجه جنگ چه باشد به قربانی تبدیل می‌کند.

مبارزه عادلانه مبارزه دارای سطوح متعدد مردم علیه احاطه و تجاوز امپریالیستی، علیه شرکت فرزندان مردم در جنگ امپریالیستی است.

مبارزه عادلانه،  مبارزه مردم برای دفاع از یک پارچگی ارضی علیه اشغال خارجی است.

مبارزه عادلانه، مبارزه چند سطحی برای حقوق و نیازهای مردم، در مسیرسرنگون کردن قدرت بورژوازی، برای جامعه سوسیالیستی جدید است.

این راهی است که ما باید برای پایان دادن به جنگ‌های امپریالیستی، بهره کشی سرمایه‌داری، وبربریت، برای برادری درمیان خلق‌ها دنبال کنیم.

این راه برجسته کردن چشم انداز واقعی به نحوی است که خلق‌ها بتوانند درصلح، امنیت، دوستی و روابط متقابل سودمند زندگی کنند، به همان شیوه‌ای که خلق‌های روسیه و اوکراین دهه‌ها زندگی کرده بودند، وقتی که قدرت را به دست گرفتند، ثروتی را که تولید می‌کردند تصرف کردند ودرحال ساختمان جامعه سوسیالیستی جدیدی بودند.

برای مردم یونان، برای خلق‌های سراسرد نیا این “سمت درست تاریخ” است!

حزب کمونیست یونان با تمام توان خود این مبارزه را به پیش می برد به نحوی که مردم یونان وخلق‌های دیگر علیه ملی‌گرایی، وائتلاف‌های امپریالیستی طبقات بورژا، درراستای تقویت مبارزه مشترک کارگران و برکنارکردن سیستمی که تنها فقر، بهره کشی و جنگ را افزایش می‌دهد مبارزه کنند.

کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان

۰۹/۰۳/۲۰۲۲

دردفاع از کمونیسم

https://akhbar-rooz.com/?p=147018 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x