شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

مانیفست تباهی – ع. روستایی

کشتگر در پاسخ به مخاطب خود می گوید: صد در صد. یعنی می پذیرد که انقلاب ایران اشتباه بوده است! سپس می افزاید: من دوست دارم نسل های آینده بدانند که حرکت ما، مبارزه ما در آن زمان، ایستادن در جبهه ی شر بود و ما در سویه ی باطل تاریخ ایستاده بودیم. سپس می افزاید: "... ما آزادی سیاسی نداشتیم اما  همه آزادی های دیگر را داشتیم."  و بر واژگان "همه...

کشتگر در پاسخ به مخاطب خود می گوید: صد در صد. یعنی می پذیرد که انقلاب ایران اشتباه بوده است! سپس می افزاید: من دوست دارم نسل های آینده بدانند که حرکت ما، مبارزه ما در آن زمان، ایستادن در جبهه ی شر بود و ما در سویه ی باطل تاریخ ایستاده بودیم. سپس می افزاید: “… ما آزادی سیاسی نداشتیم اما  همه آزادی های دیگر را داشتیم.”  و بر واژگان “همه آزادی های دیگر” به گونه ای تاکید می کند که گویی در میان بی شمار انواع آزادی، آزادی سیاسی نیز یکی از آن زمره است. هم‌چون میوه ای در سبد میوه های دیگر. درست است که گوجه فرنگی نداشتیم؛ اما شکر خدا سیب و خیار و گلابی فراهم بود

ویدئوی کوتاهی که از مصاحبه آقای کشتگر در رسانه های مجازی به نمایش درآمد رقت انگیز بود. با ادبیاتی که وی سخن می گفت؛ لباس زندان را کم داشت تا داستان تواب سازی بازجویان رژیم اسلامی را در خاطره ها بیدار کند. *

شماری از کنش گران سیاسی چپ که حکومت به آن ها دست نیافت تا معجزه ی شکنجه را در باره آن ها نیز بیازماید، تا شاید “برسرعقل بیایند”!، شوربختانه آن جا، در تله سرمایه داری غرب به دام افتادند تا قربانی سیاست تواب سازی به شیوه های دیگر شوند، به زانو در آیند و وجدان زدایی شوند.

سازوکار ماشین های تواب سازی در دو سوی جهان همانند نیست. نمی توان در باره آن ها با یک پیمانه داوری کرد. قربانیان نیز به یک اندازه سزاوار ملامت نیستند و ارزش حقوقی مواضع آن ها متفاوت است. انگیزه ی بنگاه های تواب سازی اما از پردازش و نمایش چنین صحنه هایی همانند است: کشتن امید و تلقین این باور که سرمایه داری در سیما و نمود غربی آن “خیر مطلق” است. بیرون ازاین دایره، چیزی مگر “شر” وجود ندارد و پایداری در برابر آن راه به جایی نمی گشاید جز ایستادن در کنار شروران .

اگرامنیت را تنها مصون بودن از زندان و داغ و درفش و چوبه ی دار معنا نکنیم؛ و امنیت اخلاقی، وجدان و روان را نیز در شمار آوریم؛ آشکار می شود هر کجا جغد سرمایه بال گسترده است؛ گوشه امنی برای آزادی خواهان به ویژه کمونیست ها وجود ندارد؛ مگر آغوش زحمت کشان و هم چنان هوشیاری مارکسیستی برای پدافند از انسانیت و شرافت خود. چنان که بارها آزموده ایم این “موش کور پیر” همه جا نقب می زند، پستوی وجدان ها را می کاود، می جود و به تباهی می کشد.

مصاحبه کننده که در تصویر دیده نمی شود؛ می پرسد: عطف به گفته های شما آیا می شود چنین نتیجه گرفت که شما به عنوان یک فعال سیاسی چپ انقلاب ایران را اشتباه می دانید و مشارکت در آن را حضور در جبهه شر می دانید. پرسنده به عمد “راهبر چپ” را برجسته می کند تا نشان دهد که مخاطب او روشن فکر پیش پا افتاده ای نیست، بلکه از گزین ترین رهبران در جنبش چپ ایران – پیش و پس از انقلاب – است. بنابراین داوری او در باره ی انقلاب و نقش جنبش چپ در پویش آن می تواند برای جوانان و نسل های آینده آموزنده باشد. حتی واژه گان “پیش و پس از انقلاب” را نیز برجسته می کند و کشتگر نیز به روی مبارک خود نمی آورد که هرگز جایگاهی در رهبری هیچ یک از سازمان های شناخته شده چپ – دست کم – تا پیش و مدتی پس از انقلاب نداشت. تا آن زمان روشن فکری بود هوادار جنبش فدایی. پس از انقلاب ناگهان از آستین فرخ نگهدار و با “حکم حکومتی” او به صحنه برآمد. کوتاه زمانی مشاور کمیته مرکزی فدائیان اکثریت بود و همان‌جا بود که انشعابی را در درون آن سازمان رهبری کرد.

پس از مهاجرت نیز کشتگر را به هر نامی که بخوانیم؛ کنش گر چپ اما در باره ی او راست نمی آید. کشتگر نیز – هم چنان که بسیاری از دوستان ما- همین که پایش به آن سوی آب رسید “تشریف” کهنه ی چپ، یادگار جوانی اش را، که از آن پس بر بالای او ناساز می نمود بیرون کشید تا “خلعت زرتار” راست کیشی را بر تن کند که بر اندام او زیبنده تر می نمود. تن پوشی که در جهرم می توان پوشید برای پاریس مناسب نیست.

بگذریم و به داستان مصاحبه بازگردیم کشتگر در پاسخ به مخاطب خود می گوید: صد در صد. یعنی می پذیرد که انقلاب ایران اشتباه بوده است! سپس می افزاید: من دوست دارم نسل های آینده بدانند که حرکت ما، مبارزه ما در آن زمان، ایستادن در جبهه ی شر بود و ما در سویه ی باطل تاریخ ایستاده بودیم. سپس می افزاید: “… ما آزادی سیاسی نداشتیم اما  همه آزادی های دیگر را داشتیم.”  و بر واژگان “همه آزادی های دیگر” به گونه ای تاکید می کند که گویی در میان بی شمار انواع آزادی، آزادی سیاسی نیز یکی از آن زمره است. هم‌چون میوه ای در سبد میوه های دیگر. درست است که گوجه فرنگی نداشتیم؛ اما شکر خدا سیب و خیار و گلابی فراهم بود.

بیش از دو هزار سال پیش از برآمدن کشتگر ارسطو اهمیت سیاست را در هستی اجتماعی انسان دریافت وقتی می گفت: “انسان حیوانی سیاسی است.”

وقتی روشن فکر سال مندی مانند کشتگر با ده ها سال پیشینه ی کنش گری سیاسی و فرهنگی سطح گفتمان سیاسی خود را تا پایه ی نابرخوردارترین لایه های فرهنگی مردم فرو می کاهد؛ از دو حال بیرون نیست یا روان پریش است یا خوش آیند پایوران “جبهه خیر” سخن می گوید. گروه فاشیستی فرشگرد بارها از زبان هموندان اش اعلام کرده است که: درهای توبه به روی شرکت کننده گان در انقلاب بهمن گشوده است و توبه آن ها در پیشگاه شاه زاده کنونی و اعلیحضرت آینده پذیرفته خواهد شد.

به زعم آقای کشتگر خطای شرکت کننده گان در انقلاب همانا کفران نعمت بود. زیرا که شکرانه برخورداری از دیگر آزادی ها نتوانستند چشم خود را بر فقدان آزادی سیاسی ببندند. و جنبش چپ نیز هم پای مردم در “طمع خام افتاد” و در تحصیل آزادی سیاسی آزادی های دیگر را وانهاد. در نگاه وی خطای ما جهل ما بود و از این رو به ما همان رسید که سزای همه جاهلان است.

برای ارزیابی سود و زیان مردم در قمار انقلاب می توانیم شماری از آزادی هایی را که به گفته آقای کشتگر از آن ها محروم بودیم سرانگشتی فهرست کنیم. آزادی وجدان و اندیشه، آزادی بیان بدون هراس از پی گرد، آزادی تشکیل انجمن های سیاسی و صنفی (حزب، سندیکا، اتحادیه، تشکل های فرهنگی)، آزادی اعتراض، اعتصاب و… ناگفته پیداست که پاره ای از این آزادی ها دارای سرشت سیاسی نیستند بلکه مدنی – صنفی اند. طبیعت رژیم های خودکامه اما این است که هرگونه کنش گری اجتماعی را تهدید تلقی می کنند و از زاویه سیاست به آن می نگرند. زیر سایه حکومت پهلوی و هیولای ساواک ما از این همه محروم بودیم. انصاف باید داد در زمینه ی تولید کتاب و دیگر فرآورده های فرهنگی تیغ سانسور رژیم پیشین برنده تر از امروز بود. کتاب هایی که هم اینک مجوز نشر می گیرند و در قفسه ی کتاب فروشی ها به فروش می رسند؛ پیش از انقلاب در حکم کیمیا بودند. خواندن و نگه داری هر جلد از این کتاب ها می توانست از شش ماه تا سه سال مجازات زندان برای خواننده در پی داشته باشد چه برسد به نگارش و ترجمه آن ها.

در نگارش کتاب ها و نشریات آوردن برخی از نام ها از جمله مارکس، لنین، استالین و… از نظر متولیان سانسور خط قرمز بود و نویسندگان ناگزیر برای فریب ممیزان نشر – که مانند هم کاران امروزشان از دانش سیاسی بی بهره بودند – از زبان کنایه و استعاره کار می گرفتند. مثلا به جای مارکس می نوشتند: بنیان گذار فلسفه علمی و از لنین با عنوانی یاد می کردند که کم تر شناخته شده  بود نام خانواده گی او: اولیانوف، شاملو نام نازلی را برای وارطان و آمان جان را به جای آبایی برمی گزید تا حساسیتی را برنیانگیزد..‌.

واکنش گشتگر به همه این بی حقوقی ها شگفت آور است. به سادگی می گوید: آزادی سیاسی نداشتیم، “اما”!  اما چه ؟ آزادی های دیگر را داشتیم! این جا می توان اندکی با کشتگر هم دلی نشان داد چرا که چندان بی راه نمی گوید. بی گمان بانوان کشور در پوشش خود آزاد بودند. بر همین نشان من و کشتگر ایام فراغت خود را می توانستیم در یکی از کافه های تهران لبی تر کنیم. این همه ی سهم ما از آزادی در شش دهه حاکمیت خاندان پهلوی بود.

فرض بگیریم که رژیم گذشته نه همان آزادی پوشش که همه آزادی های ممکن را برای زنان به رسمیت می شناخت؛ آیا نفس رسمیت یافتن و قانونی بودنِ انتزاعی هر حقی به معنای برخورداری از آن در واقعیت است؟ اگر چنین است من هم براساس منشور حقوق بشر از این آزادی برخوردارم که یک فروند کشتی تفریحی در دریای اژه داشته باشم اما وقتی که توانایی عملی برای رسیدن به آن را ندارم معنای اش این است که از این آزادی برخوردار نیستم. کارگران آزادند تن به بیگاری و استثمار نسپارند اما گرسنگی آن ها را از تحقق این آزادی باز می دارد.

در کشوری توسعه نیافته که بیش از ۷۰درصد باشنده گان آن در روستاها و شهرک های کوچک با پیکربندی پیشامدرن و نابرخوردار از امکان شهروندی به سر می برند و همان شمار نیز از توانایی خواندن و نوشتن بی بهره اند؛ هرگونه آزادی های ملوکانه را پس می زنند چنان که پس زدند. در حلبی آبادی هایی که مردمش یک روز کار را با یک وعده خوراک سودا می کنند درد مردم در جای نخست نداشتن تن پوش است و پس از آن آزادی چه گونه پوشیدن آن.

هرگونه آزادی سیاسی یا مدنی اگر پی آمد ناگزیر توسعه ای پایدار نباشد و در پی پیش رفت موزون اجتماعی فرادست نیاید چنان که دیدیم حاصلی مگر تنش اجتماعی و به هم ریخته گی سامان امور جامعه نخواهد داشت. هرگونه نظم حقوقی و قانونی که به فرموده حاکمی خودکامه برقرار شود با فتوای یک ملا به همان ساده گی که به دست آمده بود از دست خواهد رفت.

در فرازی دیگر کشتگر به رابطه ی جمهوری اسلامی با چین و روسیه اشاره می کند: “… و حالا با نزدیک شدن به چین و روسیه و خیانت به منافع ملی می کوشد به هر قیمتی خود را حفظ کند.”

این روزها موضع گیری ضدچینی و روسی رمز عبور اپوزیسیون آمریکایی و غرب گراست. با این پندار کودکانه که تکیه گاه دوام رژیم اسلامی هستند. در کنار دشمن خویی ناتو، ایالات متحده و اتحادیه اروپا و فاشیست های آشکار و پنهان اروپای شرقی و غربی و دمیدن بر آتش چین ستیزی و روسیه هراسی رسانه های قلم به مزد و دروغ پرداز، اصلاح طلبان ورشکسته و شیفته گان شوونیسم و… کشتگر را کم داشتیم که به این کارناوال بپیوندد و با نثار چند ناسزا عطش ملی گرایی دروغین خود را – که توهمی بیش نیست – فرونشاند. ملی گرایی کشتگر مرا به یاد داستانی می اندازد.

چند سال پیش مردی از هم روستائیان من زنش را به باد ناسزا گرفته بود که با جوانی از همسایه گان اشارات نظر دارد. مرد بی نوا در اساس با شاهد بازی همسرش مشکلی نداشت؛ شکایت او از این بابت بود که آدم بی سروپایی را برای این منظور برگزیده است. میهن پرستی همگنان آقای کشتگر از همین منطق پیروی می کند. اگر قرار است با بیگانه گان رابطه ای داشته باشیم؛ چرا با دولت ها و ملت های شرور و بی سروپایی از قماش چین و روسیه؟ آیا ایالات متحده و غرب گزینه بهتری نیستند! دولت های با نزاکتی که دل مشغولی آن‌ها حقوق ملت هاست و هرگز هیچ چشمی به آب و خاک ما، به نفت و گاز و ثروت طبیعی ما و به منافع ملی ما نداشته اند!! در سرمایه گذاری ها برخلاف همتایان چینی و روسی به دنبال سود سرشار و کارگر ارزان نیستند. و همواره نظر به خیر و مصلحت مردم ما دارند! رد پای آن ها در هیچ کودتایی پیدا نیست!! و نه هیچ جنگی را بر ضد ما سامان داده اند! چکمه های مستشاران آن ها در هیچ زمانی خاک مقدس میهن را نیالوده است! مگر جز این است که در تاریخ دراز دامن خود خیرخواهی و پای بندی غرب را به اخلاق سیاسی آزموده ایم و راستی آزمایی کرده ایم!

چنین است میهن پرستی دروغین همگنان کشتگر.

نگارنده این متن براین باور نیست که دست و دامن رژیم اسلامی در پاس داری از حریم منافع ملی پاکیزه است. این بدگمانی اما از منظر سیاسی و حقوقی چیزی را ثابت نمی کند. تنها اسناد می توانند در این باره گواهی دهند. آقای کشتگر اگر سندی در دست دارد خویش کاری ملی و میهنی ادعایی ایجاب می کند که بی درنگ آن را پیش چشم مردم بیاورد. و اگر نه به صواب اولی تر که زبان در کام بگیرد. زیرا امواج این دروغ پراکنی ها از بام تا شام چشم و گوش ما را آزار می دهد.

کمیک ترین فراز از گفته های کشتگر داوری او در باره انقلاب است. او براین باور است که انقلاب ایران “صد در صد” اشتباه بود.

فرض کنیم که چنین است اما بی درنگ باید بتوانیم فاعل این اشتباه را نشان دهیم. این اشتباه از جانب چه کسانی و با چه نیروهایی صورت بسته است؟ مخاطب نقد ما کیست؟ کدام شیطان توده های میلیونی مردم را به کف خیابان کشانید و به گفتن نه به رژیم پادشاهی ترغیب کرد؟

رزا لوکزامبورگ بر این باور پای می فشرد که نه همان انقلاب حتی اعتصاب توده ای دستکار هیچ فرشته یا ابلیسی نیست “اعتصاب توده ای را به اراده نمی توان پدید آورد؛ حتی اگر نیرومندترین هسته حزب چنین تصمیمی بگیرد.” انقلاب، لحظه انفجار روندهای تناقض آمیزی است که زیر پوست جامعه روان است و روز از پی روز انباشته می شود. و تا آستانه ی انفجار، آگاهی پوزیتویستی به آن راه نمی برد و تجربه عامیانه آن را در نمی یابد. انقلاب لحظه ی گسست از روال عادی امور زندگی ست.

هر کس که پویه ی انقلاب را خوش نمی دارد و در پی مقصری برای آن است می باید گریبان تاریخ را بگیرد.

دیگ انقلاب ۵۷ را ارتجاع سرمایه داری انکشاف نایافته بارگذاشت، سوخت آن را هیزم توسعه نیافته گی فراهم کرد و با آتش خودکامگی در آن دمید.

سر در گمی کشتگر و بسیارانی چون او در این است که تمایز میان هسته زمینی آماج های انقلاب و پوسته استعلایی و رازواره ی آن را باز نمی شناسند.

انقلاب ایران در محتوای خود نظر به زمین داشت. توده هایی که به میدان آمدند؛ سهم بایسته خود از زندگی رامی جستند. مضمون اصلی خواسته ها همان است که امروز در کف خیابان ها به گوش می رسد؛ با این تفاوت که آن زمان با زبانی استعلایی و رازواره بیان می شد. و دلیل این رازواره گی را می توان در توسعه نیافته گی کشور پیدا کرد.

برخی از اندیشه وران از جمله احمد کسروی بر این باور بودند که: مردم ایران یک حکومت به اسلام گرایان سیاسی بدهکارند. بیژن جزنی نیز برآمدن خمینی به عرصه سیاست و قدرت را ناممکن نمی دانست.

این پیش گویی ها شکل ساده شده ی بیان این حقیقت است که در شرایط توسعه نایافته گی، مذهب، اسطوره، قوم گرایی و…زبان سیاسی توده های توسعه نیافته است. مذهب، میانجی مردم و درخواست های سیاسی و حتی صنفی آن هاست.

هم زبانی سیاسی میان توده مردم و متولیان دین سکوی پرش روحانیت بود تا به سوی کسب هژمونی سیاسی خیز بردارند.

پویه ی فروگیری قدرت از سوی ملایان را نمی توان به سطح یک فریب کاری ساده فروکاست. – آن گونه که امثال کشتگر می پندارند- بی گمان فریب کاری، ابزار تاریخی “کسب وکار” آن هاست. اما واقعیت به مراتب پیچیده تر است. در اوضاعی که هیچ گفتمان جانشینی وجود ندارد؛ در شرایطی که خواسته ها در تنگنای ارتجاع حاکم بیان روشن و طبقاتی و انضمامی نیافته اند؛ چه گزینه دیگری جز زبان گنگ و نامفهوم رسته های صنفی پیشاسرمایه داری و توده های دهقانی برجای می ماند. پیش رفت اجتماعی تنها سیمای مادی زندگی را نوسازی نمی کند گفتمان سیاسی را نیز دگرگون می سازد.

هر برشی از تاریخ،  آرایش طبقاتی و صف بندی اجتماعی ویژه ای را رقم می زند و هم‌پای آن فرهنگ سیاسی ویژه ای می آفریند.

آن دسته از کنش گران سیاسی که در جهان امروز برای توصیف آرایش اجتماعی نیروها به جای ” جبهه ی کار” “جبهه ی سرمایه” به جای ” کارگر وکارفرما” از واژه گان میان تهی مانند “سویه حق”، “سویه باطل”، “جبهه ی شر” “جبهه ی خیر”، نور، ظلمت، استکبار و‌.‌‌.. کار می گیرند؛ اگر هم ریگی در کفش نداشته باشند راه را برای سوءاستفاده شیادان هموار می کنند . واژه گانی از این دست تنها ابزار تحلیل گم راه کننده ی اسلام سیاسی نیستند. کم نیستند مدعیان سکولار که بهره خود را از کیک واپس مانده گی برگرفته اند. فرازی از نوشته های کشتگر ما را به هدف نزدیک می کند. “… شرط رستگاری و پیروزی جبهه خیر بر جبهه اهریمنی شر قبل از هر چیز خلاصه می شود در پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک. به راست گویی و پرهیز از دروغ. ریاکاری و قبول این که انسان آزاد آفریده شده و در گفتمان و کردار خود مختار و آزاد است.”

گفت آوردی که در بالا آورده شد “مانیفست” آقای کشتگر برای رهایی طبقه کارگر، زحمتکشان و بشریت زیر سلطه سرمایه جهانی است.

قرار است ارتجاع حاکم “تن پوش سامی” خود را بیرون بیاورد و “پوششی آریایی” بر تن کند. و این همه در حالی است که انقلاب مردم ایران در پی چهار دهه تلاش مردمِ به جان آمده در حال پوست اندازی است.

پوسته مذهبی و روکش انتزاعی آماج های انقلاب بر اثر ضربات ویران کننده کارگران، معلمان، پرستاران، زنان و … از هم گسیخته است و زندگی در انضمامی ترین چهره ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رخ می نماید و نوید فردای بهتری را می دهد .

 ع – روستایی

۲ فروردین ۱۴۰۱



توضیح اخبار روز: به دنبال انتشار این ویدیوی کوتاه آقای کشتگر متنی را جهت جلوگیری از «سواستفاده» منتشر کرده که در آن از جمله آمده است:

در روزهای اخیر ۹۰ ثانیه از حدود ۱۰۰ ساعت گفته‌های ضبط شدۀ من که برای پیش نویس این دو کتاب تهیه شده، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. (این ویدئو از سوی آقای شهاب عموپور که در دو سال گذشته در کار و ضبط و فیلمبرداری مربوط به این دو کتاب صمیمانه به من کمک کرده انجام شده است) ابهام در این گفتار کوتاه هم بهانه‌ای شد برای سوء استفادۀ بدخواهان جنبش چپ و هم دستاویزی شد برای «چپ» ذوب شده در جمهوری اسلامی، که با چپ به مفهوم واقعی آن دشمنی تاریخی دارد، هم برخی از دوستان و مبارزان چپ مورد احترام مرا دچار سوء‌تفاهم کرد.

به همین علت باید توضیح دهم که مقصود من از عبارت «ایستادن در سویه‌ی باطل تاریخ» که بر آن اصرار دارم، اشاره به سیاست‌هائی است که در گذشته، چه در سال‌های ۵۶ و ۵۷ و چه درسال‌های پس از انقلاب، از قرار گرفتن در یک صف مستقل در برابر روحانیون و مقابله با هژمونی خمینی و دعوت از همه‌ی آزادیخواهان و جریانات ملی به اتحاد در برابر این هژمونی غافل ماند و به جای دفاع صریح از دموکراسی و حقوق بشر – که بدون آنها عدالت اقتصادی و سوسیالیزه کردن جامعه محال است و سراب – به بهانۀ «مبارزۀ ضد امپریالیستی» به تحکیم ارتجاع مذهبی خدمت کرد و در نتیجه به اعتبار چپ و به بنیه‌ی در آغاز بسیار نیرومندِ جنبش آزادی‌خواهانۀ ملۤی لطمات جبران‌ناپذیری وارد آورد. من کماکان بر این نظرم که جمهوری اسلامی در درجۀ اوۤل زادۀ دیکتاتوری شاه است. در رژیم گذشته نیز علاوه بر سرکوب آزادی های سیاسی، آزادی‌های مدنی (آزادی تشکل‌های صنفی و سندیکاها) وجود نداشت. هر چند که دیکتاتوری مذهبی هزار بار بدتر و ویرانگرتر از دیکتاتوری سکولار گذشته است.

https://akhbar-rooz.com/?p=147150 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Abbas
Abbas
2 سال قبل

پایان یک فیگور غیر ایجابی

واقعاً متاسفم که آقای کشتگر سازمان فدایی‌ها را «شر» می‌داند! این حرف‌ها بیش از هر چیز ناشی از نوعی خودبزرگ‌بینی است، گویی خودش و سازمان چریک‌های فدایی خلق، «باعث» و «موجد» انقلاب بهمن ۵۷ بوده‌اند! بدتر این که اساساً نمی‌داند «انقلاب» چیست! فکر کرده است این که فدایی‌ها دنبال «آزادی» بوده‌اند، موجب نکبت جمهوری اسلامی شدند! این گونه نتیجه‌گیری مخدوش، جهتدار، مرعوب شده و ناتاریخی است. آقای کشتگر علیرغم این‌که خود را مترجم و روشنفکر می‌داند، بیش از آن‌که از فقر تئوری رنج می‌برد، به نظرم نسبت که عاملیت تاریخی خود و جریان چپ دچار سوء تفاهم جدی است. نتیجه‌‌اش هم شده نوعی خودزنی و آپولوژی و تبری‌‌جویی که به گمانم حاصل توبه‌طلبی جریان‌های مبتذل رسانه‌ای است. آقای کشتگر، حتی یک روز- قبل و بعد از انقلاب- زندان نبوده، یک روز در پایگاه‌های فدایی‌ها نبوده، اما همیشه از «ما» استفاده می‌کند و «خودشان»(و نه خودش) را «شر» می‌نامد! ایشان بر حسب مناسبات سیاسی‌کاری اوایل انقلاب و این‌که در جریان فدایی قحط رجال بود، در مقابل باند دیگر اکثریتی‌ها، به عنوان چهره‌ای سلبی شناخته شد و بعد‌تر هم به عنوان یک تحلیل‌گر عمومی در رسانه‌ها حاضر می‌شد. درستی و غلطی گزاره‌هایش نکته‌ای دیگر است. الان هم چه خوراک خوبی برای پهلوی دوستان فراهم کرده است…فکر می‌کنم آدم‌ها غیر از «چگونه زیستن»، «چگونه به پایان بردن» را نیر لازم است بیاموزند. بدرود آقای کشتگر!

خانلر کوشکی
خانلر کوشکی
2 سال قبل

نگاهی به مانیفست تباهی ع روستایی
اخیرا آقای علی کشتگر از فعالان سازمان فدایی در مقطع انقلاب و پس از آن شکوائیه ای منتشرکرده در سایت عصرنو ؛ گلایه ازاین موضوع که ۹۰ ثانیه از یک گفتگوی ۱۰۰ ساعته منتشر شده و ابهاماتی وجودداشته است . او در رفع این ابهامات ، مقصود خود از “ایستادن در سویه باطل تاریخ ” را اشاره به سیاستهای گذشته سازمان در سالهای ۵۶ و ۵۷ و پس از انقلاب و قرارگرفتن در صف ارتجاع مذهبی بجای توجه به دمکراسی و ایجاد صف مستقل دانست .
او هویت تاریخی ایران را مطرح میکند و مقابله با جزم اندیشی مذهبی و عقیدتی و تنگ نظری ناسیونالیسم را از عناصر مهم آن دانسته و شرط رستگاری جبهه خیر بر جبهه اهریمن را در ” پندارنیک ،گفتار نیک،کردار نیک” میداند .
ع-روستایی در نقد این نوشته کوتاه کشتگر مقاله ای بلند نوشته بدون آنکه به هسته مرکزی نوشته کوتاه کشتگر” قرارگرفتن در صف ارتجاع مذهبی ..” نظر داشته باشد ؛ کلیاتی مطرح می کند از سوابق کشتگر، سرمایه داری ، انقلاب و.. که کمکی به درک نادرستی نظرکشتکر و اینکه خود چه می خواهد بگوید نمی کند . بخشهای زیادی از نوشته گویی از مدتها قبل در ذهنش پرورش داده بود و منتظر بود بر سر کسی آوار کند نا اینکه کشتگر از راه رسید و کی بهتر از او .
خلاصه نظرات ع-روستایی چنین است :
۱- ا شاره ای به تواب سازی جمهوری اسلامی با آن شکنجه های وحشت ناک و تواب سازی در غرب از انکه کسی اشاره ای به ارزش های دمکراسی غرب کند. متاسفانه به نظر می آید ع-روستایی دل خوشی از اینکه امثال کشتگر قربانی شکنجه های جمهوری اسلامی نشدند و اکنون آ زادنه در غرب میگردند ندارد .
۲- اشاره به دشمنی سرمایه داری و کمونیسم ؛ کلیاتی به اندازه کافی گفته شده و تکرار آن در هر نقدی کمکی نمی کند .
۳- ع-روستایی به نظر می آید که با آقای کشتگر سابقه نزدیکی ازلحاظ کار تشکیلاتی داشته است ؛ اوراعنصری برجسته پیش از انقلاب نمی داند و او را ساخته فرخ نگهدار میداند ؛ نگاهی تحقیرآمیز به او دارد و تن پوش شهرستانی او را به رخ میکشد. شاید هم کینه او به فرخ بی تاثیر در این نگاه نباشد.
ع-روستایی باید متوجه باشد که اگر امثال کشتگر توانستند با شروع فعالیت آزاد سازمان خودرادر رده بالا قراردهند اگرآن فرد ضعیف بود وچیزی برای گفتن نداشت نمی توانست تنها به “حکم حکومتی” باشد ، حتی اگر چنین بود، فقرسازمان را در آن زمان میرساند.
کشتگر در مقطع انقلاب نقش مهمی در سخنرانیهای خود در دانشکده ها ایران داشت و نیروهای زیادی را به سمت سازمان هدایت کرد . فرد دانشکاهی شناخته شده بود در مقابل آن بی سوادی مفرط اکثریت اعضای سازمان ، کشتگر بسیار با سواد و از این لحاظ با ارزش بود. در درون سازمان نیز توانست استقلال فکری خود را نشان دهد. در زمانی که اکثرکادرمرکزی با همان “حکم حکومتی ” شیفته پیوستن به حزب توده بودند او و همفکرانش در مقابل آن ایستادند،گرچه متاسفانه منجربه انشعاب شد. درستی این نگاه اکنون روشن شده است. چرا ع-روستایی به این واقعیت ها اشاره نمی کند و ارزش نمی دهد .

۴- ع-روستایی می گوید وقتی روشنفکری سال مند مانند کشتگر..با سابقه سیاسی و.. سطح گفتمان سیاسی خود را تا پایه نابرخوردارترین لایه فرهنگی مردم می کاهد یا روان پریش است و یا پایور جبهه “خیر” . و باز می گوید : به زعم آقای کشتگر شرکت کنندگان درانقلاب همانا کفران نعمت بود.
سئوال : ازکجای گلایه کوتاه کشتگر این برداشت راکردید و گفتمان سیاسی اورا پست می دانید .

۵- ع-روستایی سپس کللیاتی در باره از وضع سیاسی در رژیم گذشته و بعضی نظرات سیاسی اخیر درباره چین و روسیه مطرح می کند و …. کللیاتی که ربطی به موضوع اصلی ندارد و در انتها بسادگی میهن پرستی کشتگر را زیر سئوال می برد. از کشتگر سند می خواهد که ناپاکی جمهوری اسلامی را ثابت کند.
کمیک ترین گفته کشتگر را “صد در صد ” اشتباه دانستن انقلاب مداند . ولی کشتگر رو سخنش با کسانی است که این برداشت اشتباه را می کنند و به صرا حت می کوید اشتباه را در پذیرش هژمونی روحانیت و قرارگرفتن در صف آنها می داند.
۶- ع-روستایی به بیان ضرورت انقلاب از زبان رزالوکزامبورک و کسروی و بیژن جزنی می پردازد ، که کمکی در نقد نگاه کشتگر نمی کند. ع-روستایی دیدگاهی که روح فرهنگی جامعه را با بیان “گفتار نیک و ……” نشان می دهند به سخره می گیرد و ارزشی به آنها در ایستادگی مدنی مردم نمی دهد . زنان جامعه ایران با تکیه و باور به این ارزشهای تاریخی در مقابل هجوم روزانه به حقوقشان ایستادگی کردنند و بد کرداران و دروغ گویان را زمین گیر کردنند.

ع-روستا یی حتما متوجه است که بزرگانی چون گرامشی و لوکاچ و دیگران درنقد دیدگاههای اورتودکسی مسئله فرهنگی را در رشد و جامعه مهم دانستند ، گر چه آنها هم زیر فشار دیکتاتوری فکری زمان خود مجبوربه عقب نشینی شدنند ؛ ولی امروز دیدگاهای سرکوب شده آنها مطرح و مرجع است .

ع-روستایی باید اجازه دهد و تحمل این را داشته باشد که فعالان سیاسی اگرگذشنه سیاسی خودرااشتباه می دانند آنرا مطرح کنند و شهامت اقرار به اشتباه را با برچسب پایوران غرب و لولوی گروه فاشیستی فرشگرد از آنها نگیرد .

غرب را نمی توان تنها و تنها بر اساس هویت امپریالیستی و غارت و استثمار کار توسط سرمایه دید. جامه مدنی غرب دارای دمکراسی است هر چند زیر فشاروتزویر سرمایه ؛ ولی برای خودش حرف دارد ، همیشه ساکت و بی تفاوت نیست ، تا حدی صدی ا ست در مقابل نا هنجاریهای سرمایه . باید آن را دید و از آن استفاده کرد. چیزی که جامه مدنی روسیه و چین و ایران از آن محروم هستند.

اشاره به “شر” و “خیر” به عنوان نمود و مفهومی از تضادهای جامعه تا زمانی که هدف و راه مبارزه با تکیه به این دو مفهوم ترسیم نشود جای سرزنش ندارد .

جبهه اتحاد چپ ایران
جبهه اتحاد چپ ایران
2 سال قبل

اتحاد اتحاد علیه ظلم وستم……..نه سازش ؛نه تسلیم ؛متحد علیه دیکتاتور…..تنها ره رهایی ؛ اتحاد اتحاد …..

علی آهی
علی آهی
2 سال قبل

چه آسمان به ریسمان بافتنی آخر خدای من !!! این چپ ایران که صد سال بعد از آلمان و انگلیس باید این ادعا و اعلان حضور را در صحنه عملی یک کشور صنعتی بنماید !!! بگذریم که کلآ خورده بورژواهای بی پایگاهی هستند که همه بی ارتباط با جامعه و فرهنگ اجتماعی و اقتصادی و خودخوانده هوا دار طبقه کارگر هستند!!!؟؟؟ به علی کشتگر خرده میگیرند که چرا اعتراف نموده که یک حکومت دیکتاتور قابل اصلاح را با اقیانوسی از رذالت و دنائت و جنایت و کثافت و مدفوع اسلام شیعه و لجنزار جمهوری اسلامی جاگزین کردن اشتباه بوده!!! تهوع آور است این میزان از کج اندیشی و نافهمی!!! بحث کشتگر مطلقا در دفاع از شاه نبوده بلکه انتخاب بدتر از بد بوده. ولمه اای بیگناه معنی و تمیز خود را ازدست میدهند وقتی وارونه بکار.گرفته میشوند!!! چپ ایران با این وارونه نگری و تحلیلهای بیجا و کاملآ غلط راه به کجا میخواهد ببرد.. کم کم زبان فارسی در فهم تحلیل های آبکی چپ لوچ الکن و تامانوس میشود…

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
2 سال قبل
پاسخ به  علی آهی

چپ که رژیم عوض نکرد و یا انقلاب راه نیانداخت که بگوید اشتباه کرده است. در اوایل خود توده ها اعتراضات را شروع کردند، بعد خمینی و توده های طرفدارش آمدند و رژیم عوض کردند. آقای کشتگر باید بگوید که اشتباه کرده که از خمینی دفاع کرد. اکثر چپ از خمینی دفاع نکرده اند که بگویند اشتباه کرده اند. کارگران کمونیست زمان شاه برای جامعه کمونیستی مبارزه میکردند نه برای جامعه سرمایه داری اسلامی. آنها شکی نداشتند که با آمدن رژیم خمینی، چون خمینی کمونیست نبود، بلاخره مجبور خواهند شد برای بوجود آوردن جامعه کمونیستی با رژیم جدید مبارزه کنند. در شرایط امروز هم، بجای خمینی دیروز، دموکراسی خواهان سرمایه دار خواستار برداشتن رژیم هستند، حال اگر رژیم سرنگون شود، کارگران کمونیست میدانند که برای بوجود آوردن جامعه کمونیستی باید علیه رژیم لیبرال دموکراتیک فرض شده، مبارزه کنند. اگر تعداد کارگران کمونیست به اندازه ای شود که بتوانند رژیم را خودشان سرنگون کنند، آینده متعلق به آنها خواهد بود، نه لیبرال دموکراتهای سرمایه دار. رژیم آتی فرضی لیبرال دموکراتها، حتما کارگران کمونیست را سرکوب خواهند کرد چون برای کار و کاسبی آنها مفید نیستند. آنها هم برای آینده و زندگی آرام و در صلح و آسایش ما مفید نیستند. تضاد ومبارزه طبقاتی ادامه خواهد یافت.

س - ف
س - ف
2 سال قبل

همراه با شادباش نوروزی، اجازه می خواهم بعنوان خواننده به مدیریت “اخبارروز” عرض کنم: دوستان، جامعه ایرانیان به حد کافی از جانب این دوستان! گندم نمای جو فروش که به ظن خود مُحق! و جملگی یبلهای غوغاسالار صدمه دیده است. یه کیفیّت “اخبارروز” اهمیّت بیشتری دهید و نگذارید ایشان “اخبارروز” را تریبون خود کنند. امیداست در سال جدید، نسبت به انتخاب مطالب، تعمُّق بیشتری شود. سیاستهای مغشوش و دوگانه-ی مدیریتی باعث شده و می شود اینگونه افراد که کسب و کاری کساد در نشریات خود دارند به سمت “اخبارروز” بیایند و خواننده-گان “اخبارروز” را دچار شُبه کنند.

خوزستانی
خوزستانی
2 سال قبل
پاسخ به  س - ف

حالا شما کمی کیفیت نشان بدهید و بگوئید ایراد مقاله چیست؟

کیا
کیا
2 سال قبل

اینکه چپ مشغول مشت گیری از خود است ، بجای همگرا شدن ،در این شرایط نه قابل فهم و نه درست است.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
2 سال قبل
پاسخ به  کیا

بعلت اقتدارگرائی در مارکسیسم، چپ مارکسیستی نمیتواند همگرا بشود و عملکردش شبیه بازار سرمایه دارها، رقابتی است. در این نوع چپ، عملکرد با ایده در تناقض است. در بهترین حالت، چپ مارکسیستی یا دولتهای دیکتاتوری و بوروکراتیک تک حزبی درست میکند و یا میشود یک گرده پارلمانی بی ضرر علیه سرمایه داری.

کیا
کیا
2 سال قبل

به تبلیغات برای جامعه کمونیستی ادامه بده ولی رسیدن به آنرا هم مورد توجه قرار داشته باش!
راه های رسیدن به جامعه کمونیستی می‌تواند شکل‌های مختلفی را بخود بگیرد و از نطر زمانی هم طولانی است!

مهرداد
مهرداد
2 سال قبل

کاربرد اصتلاح “انقلاب غلط” بود نشان عمق ابتذال برخورد با یک پدیده غیر قبل اجتناب در ان مرحله مشخس است. شاید کشتگردر پی توجیه انتخاب غلط در حمایت اولیه از حاکمیت این اشتباه را به گردن انقلاب می اندازد. البته نویسنده سطوربالا با استفاده از کلمه “تباهی” از تخریب کسی که به گذشته خود با پشیمانی مینگرد بری نیست. کشتگر تنها چپ فدایی نیست که گذشته را نقد میکند.

ابتذال در فرهنگ سیاسی چپ مختص گروه خاصی نیست. به تعریف “امنیت” و ارتباطش با سرمایه در مطلب بالا توجه شود. نویسنده مدعی است که کمونیست ها زیر بال “جغد سرمایه” گوشه امن گیر نمی آورند “مگر آغوش زحمت کشان و هم چنان هوشیاری مارکسیستی”!!

سزاوار است از ایشان پرسیده شود این همه کمونیست رنگارنگ از توده ای و فدایی تا کمونیست کارگری و غیره که در اروپا و امریکا آزادانه و در کمال امنیت، مثل خود ایشان، به فعالیت سیاسی و فرهنگی مشغولند مشمول کدام “هوشیاری مارکسیستی” این جوامع سرمایه داری و امپریالیستی هستند؟

بی نام
بی نام
2 سال قبل

آی آدمها خموش. اگر روزی روزگاری خواستید به گذشته ی خود بازنگرید در پستو را ببندید و چراغ را خاموش کنید و به زبان سکوت سخن بگویید مبادا که گزمه ی تیغ بر کف روستایی نقش دلباختگی به امپریالیسم را بر بدنتان حک کند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x