سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

چرا دولت های غربی به خاموش کردن آتش جنگ علاقه ای ندارند؟

در برابر یک جنگ دو راه بیشتر نیست، یا بنزین ریختن بر آن یا کوشش برای مذاکره و یافتن راهی که به صلح منجر شود. دولت های غربی در جنگی که روسیه علیه اوکراین به راه انداخته است، بر کدام یک از این دو راه متکی شده اند؟ تا چه اندازه به آتش این جنگ دمیده و تا چه اندازه بر تلاش های دیپلماتیک متمرکز شده اند؟ نگاهی به مواضع رهبران غرب نشان می دهد که تمایلی به استفاده از امکانات خود برای پایان دادن به این درد و رنج فراگیر ندارند.

به گزارش رسانه های ایران، آمریکایی ها و بخصوص دستگاه های تبلیغاتی آنان از طریق موج های رسانه ای از کشتار زنان و کودکان و غیر نظامیان در اوکراین حرف می زنند و مواضع تند اتخاذ می کنند؛ از افزایش بهای انرژی که زمستان امسال گریبان اروپا را خواهد گرفت تا نگرانی از کمبود جهانی نان!

این ابراز نگرانی ها اگر حقیقی بوده باشد، باید در شکل عمل دیپلماسی دولت های غربی اثر می گذاشت، بطوری که به جای بنزین پاشیدن بر شعله های جنگ اوکراین، ابتکارهای صلح و تلاش های دو و چندجانبه در دستور کار قرار می گرفت.

به نظر می رسد دولت های غربی و آمریکا از ادامه ی جنگ ناراحتی ندارند و اوکراین را به زمین بازی خود با روسیه تبدیل کرده اند.

غرب قبل از جنگ

فهرستی از نوع عملکرد دولت آمریکا و متحدانش را که مرور می کنیم، عمدتا بر محوریت تحریک مسکو برای اقدام نظامی است؛

یکی از مهمترین تحریکاتی که صورت گرفت، تشویق زلسنکی در جنگ لفظی با مسکو بود که در بهمن ماه به شکل افراطی جریان یافت. در این موقعیت، هیچکس تلاشی برای نشاندن دو طرف پشت میز مذاکره نکرد.

عدم جدی گرفتن ملاحظات امنیتی مسکو و نگرانی هایش که به شکلی فزاینده منطقه را تحت تاثیر قرار داد، از دیگر مواردی است که دولت های غربی را به یک طرف دعوا تبدیل کرد.

در آن شرایط رهبری اوکراین به پشتوانه دولت های غربی بخصوص آمریکا، از قصد و تصمیمش برای پیوستن به ناتو و یا توقف درخواست برای الحاق به اتحادیه اروپا ، نه تنها کوتاه نیامد که اقداماتش را در این مسیر شتاب و سرعت داد.

رجز خوانی های هفته های قبل از هفتم اسفند را هم نباید نادیده گرفت که تاثیر شدیدی بر فضای روابط مسکو – اوکراین گذاشت، این در حالی است که شاید اگر سکوت هم کرده بودند، در روند تحولات راهی برای خروج از بحران یافت می شد.

از مهمترین نکات در این ماجرا، دادن پالس های غلط و گیج کننده بود که هدفی جز تحریک بیشتر روسیه برای اقدام نظامی نمی توانست داشته باشد.

دولت های غربی در حالی به زلنسکی جهت حمایت از کی یف در برابر مسکو اطمینان می دادند که از ابتدا هم مشخص بود که اروپا حتی با مشارکت واشنگتن نیز توان پاسخ به حمله روسیه را ندارد؛ بویژه آنکه خطر یک برخورد اتمی را هرگز نمی توان نادیده گرفت.

اما درطرف مقابل، شخص جو بایدن در طول جنگ لفظی بارها از عدم دخالت نظامی در صورت حمله روسیه به اوکراین سخن گفت که می توان از آن به عنوان “آدرس غلط” تعبیر کرد.

غرب بعد از شروع جنگ

دولت های غربی و در راس آنها آمریکا بعد از شروع جنگ، همچنان به ایفای این نقش ادامه دادند؛ هم وارد جنگ نشدند و هم یک طرف دعوا ماندند.

آمریکایی ها در همین مدت یک ماهه از جنگ به هدف خود در ارتباط با ناتو رسیدند و اروپایی را که زیر بار هزینه های این پیمان آویزان بر اقتصاد اروپا نمی رفت، وادار کردند که در صف خرید تسلیحات آمریکایی بایستند.

اما در عین حال حتی بعد از شروع جنگ نیز ادبیات حاکم بر تعاملات بین المللی از سوی غربی ها همچنان بر محوریت جنگ و نه دیپلماسی متمرکز ماند.

قدرت های غربی و اروپایی بر چند نکته بیشترین تمرکز را داشته اند ؛ اولی ارسال سلاح به اوکراین و دومی تخلیه مردم از شهرها و سومی اعزام جنگجو برای جنگ علیه ارتش روسیه!

این درحالی است که هیچ تحرکی برای صلح و یا حداقل آتش بس در کار نیست.

لحن و ادبیات گفتاری رهبران غربی عمدتا حول جنگ جهانی سوم است و القا می کنند که خطر یک برخورد اتمی بسیار زیاد است.

ادبیات کلامی نیز به شدت خفیف و تحریک آمیز است؛ جانسون نخست وزیر انگلیس در جایی که بحران فزاینده و پیشرونده است، پوتین را به بکار بردن “تاکیتک های وحشیانه” متهم می کند، خواستار شکست روسیه در جنگ می شود و سعی می کند چنین القا کند که پوتین “میل به تهاجم تمام عیار ” حتی خارج از اوکراین دارد.

بایدن هم در سخنرانی های متعددی از واژه هایی مانند “قصاب” و “جنایتکارجنگی” علیه پوتین استفاده می کند و آمرانه خواستار کناره گیری وی از قدرت در روسیه می شود.

متاسفانه طی یک ماه گذشته هیچ تحرک و اراده ای برای پایان دادن به جنگ در اوکراین دیده نشده است و غربی ها با استفاده از قدرت رسانه تلاش کرده اند از پوتین یک هیولا بسازند که چاره ای جز جنگ با او نیست، اما در عین حال خود از هرگونه ورود به آتش اجتناب می کنند و ملت اوکراین را به ادامه جنگ تشویق می کنند.

قدرت های غربی از دادن هرگونه اطمینان به مسکو در خصوص نگرانی های امنیتی اش، در قبال مسئولیت های جهانی خود نیز بی پروا فرافکنی می کنند.

تا اینجای کار، اینگونه که از روند تحولات مشاهده می شود، قدرت های غربی تمایلی به پایان جنگ در اوکراین ندارند و گویا ملت اوکراین قربانی اهداف و سیاست هایی شده اند که خود درباره آن شاید اطلاع زیادی ندارند.

مهمتر اینکه رهبری اوکراین نیز در این بازی چنان گرفتار شده است که راه گریزی برای خود نمی بیند؛ غربی ها برغم وعده هایی که داده بودند، عملا او را تنها گذاشتند تا حرفی را که می توانست قبل از حمله به اوکراین و این همه ویرانی بزند، یعنی انصراف از پیوستن به ناتو، زمانی به زبان آورد که خسارات جبران ناپذیری به کشورش وارد شد.

https://akhbar-rooz.com/?p=147497 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

جنگ، تباهی آفرین و ویرانگر است. صلح انسانی ترین راه زندگی ست و گفتگوی متمدنانه بهترین راه رسیدن به صلح است. 
آیا یکی از دو سویه ی جنگ در اوکراین، متمدنانه در پیشگیری از آن کوشید؟ نگاهی کوتاه به پیش زمینه های جنگ و برخورد “دمکراسی”های غربی پیش و پس از درگیری بهترین راه رسیدن به درک واقعی از شرایط اسفناک کنونی در اوکراین است:
۱ – اعضای ناتو و گرداننده اصلی آن، آمریکا، به گورباچف “قول” دادند که پس از موافقت او برای یکی شدن دو آلمان, ناتو بسوی شرق گسترش نخواهد یافت. برخلاف آن “قول”، اکنون با پیوستن نوزده کشور پیرامونی به ناتو، گرداگرد روسیه محاصره شده است. 
۲ – گرچه ناتو در کشانیدن آن کشورها به درون خود بسیار فعال بوده، درخواست روسیه را برای پیوستن به این پیمان بارها نادیده گرفته است. حتی، اتحادیه اروپا نیز روسیه را به درون خود نپذیرفته است. چرا؟!
۳ – مادلین آلبرایت، وزیر خارجه آمریکا در زمان کلینتون، دو جمله ی پر معنی دارد: 
الف) معنا ندارد که روسیه، با این همه وسعت و منابع، تنها یک کشور باشد. 
ب) جنگ آمریکا در عراق که به کشته شدن هزاران کودک و انسان عراقی انجامید، به راه اندازیش می ارزید. 
این گفته ها از چه برمی خاستند و اشاره به چه داشتند؟! 
۴ – کودتای سال ۲۰۱۴ با گردانندگی آمریکا، حکومت منتخب اوکراین را پایین کشید و حکومت فرمانبردار خود را به اوکراین حاکم کرد. از آن زمان به بعد مسائل پشت هم بروز کردند: نیروهایی که هنوز هم علنا به نازیست و فاشیست بودن خود می نازند (مانند آزوف و آیدان) با ابتکار دولت آمریکایی در ارتش اوکراین جاسازی شدند. روسی تباران اوکراین از سوی فاشیست ها و نازیست ها زیر فشار و آزار قرار گرفتند، زبان روسی و حزب کمونیست اوکراین غیر قانونی شدند، و ساز پیوستن به ناتو به صدا در آمد.
آیا هیچ انسان خردورز میتواند نتیجه بگیرد که اینگونه رخدادها آن منطقه را بسوی همزیستی و صلح پیش میبردند؟
۵ – پیمان های صلح مینسک ۱ و ۲ که با همکاری برخی دولت های اروپایی بسته شند و میتوانستند صلح پایدار را تضمین کنند، از سوی دولت آمریکایی اوکراین، نادیده گرفته شدند. چرا؟
به فهرست بالا میتوان چند مورد اقتصادی و سیاسی دیگر نیز افزود. اما بهتر است از یک پدیده جدید سخن گفت: 
در جریان جنگ اوکراین، ۳۶ آزمایشگاه (سلاح های) میکروبی بدست نیروهای روسی افتادند. منابع مالی برای این آزمایشگاهها را هانتر بایدن (پسر رئیس جمهوری کنونی آمریکا) از “منابع شخصی” خود و نیز از بودجه پنتاگون، وزارت “دفاع” آمریکا، تهیه کرده بود. یک مورد اختلاف بایدن و ترامپ نیز به نقش هانتر بایدن در اوکراین بر میگشت… 

آنچه در بالا آمد نه به معنای توجیه جنگ، که به اختصار نشان دادن برخی از علل پدیداری این جنگ بود. 
در پایان، این پرسش که آیا “دمکراسی” های غربی آنقدر متمدن بوده اند که، بجای فرستادن اسلحه و جنگجویان مزدور به اوکراین، در راه توقف جنگ و برقراری صلح فعالانه بکوشند؟

کیا
کیا
2 سال قبل

دلایل جنگ را در سطح حرف زدن‌ها این و اون پایین آوردن، رئالیستی نیست .
جنگ را وقتی شروع شد فقط با توازن نیروها می‌توان به صلح وادار کرد و یا یک طرف باید تسلیم شود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x