از پشتِ پنجره آوایِ شباهنگ
طنینِ نفسهایِ تو را تقلید میکند،
و طلایهی آفتاب
بر مرمرِ شانه هات
تلألویِ آرزویِ بیداری ست،
و درونِ سینهیِ شفاف ات
دلی که میتپد،
هنوز
به معصومیِ قلبِ قناری ست.
۲
در آن سویِ پنجره
ماهتاب
بدرود را درنگ میکند،
و آرامشِ رقصاش بر امواجِ آبگیر
وامدارِ مظلومیِ نفسهایِ منظمِ توست.
.
در کنارِ بسترت مینشینم
تا روز را با گشودنِ چشمهای تو آغاز کنم.
.
در سایه روشنِ شبگیر
شیارهای نو شکفته در کنارهیِ لب هات
زیبائی را
مفهومی ژرف تر ساز میکند.
.
گیسویِ آشفته ات را با سرنگشتِ نوازش لمس میکنم،
و تارهای سپیدش را
در انتظارِ سپیده برمی شمرم.
**********
تیبوران- ۲۸ مارچ ۲۰۲۱
آفرین بسیار دلنشین بود.