سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

  نگاهی به نوشته های  آقای جمشید طاهری پور “یادداشت هایی پیرامون گذشته نا تمام” – خانلر کوشکی

اخیرأً آقای جمشید طاهری پور از کادرهای رهبری گذشته سازمان شروع به نوشتن وبیان یا تحلیل مواضع سازمان پس از انقلاب  کرده است . دراین  نوشته ها ضمن اشاره به حوادث و موضع گیریها  سیاسی و دیدگاه های سازمان به نقد آنها پرداخته است ؛ تلاشی بسیار قابل ستایش و آموزنده. در آخرین نوشته از سیر مفهومی دگرگشت سازمان می گوید و به موضوع مهمی اشاره می کند “بدون تردید خلاصه کردن همه بود و باش سازمان در یکرشته مفاهیم انتزاعی… شناخت واقعبینانه ای بدست نمی دهد.”

 این نوشته گامی است اندک در شناخت بود و باش سازمان.

بیان مواضع در برخورد با حوادث همراه با اندیشه و توضیح نظری به عنوان سند توان تئوریک وسیاست ورزی می تواند مفید باشد. راه دیگر بررسی گذشته واکاوی هستی شناسی سازمان است. باید دید درآن زمان سازمان  چگونه بود ، چه جایگاه و موقعیت سیاسی داشت،   چه حدی از توان تئوریک و ظرفیت های لازم در تحلیل رخدادهای سریع آن زمان وتدوین برنامه سیاسی عملی روز برخوردار بود.

حاصل این شناخت باید بتواند خطوط کلی ضعف ها را روشن کند وراهنمایی باشد برای نسل آینده  وکمکی به نسل گذشته. صرف بیان افسوس وشرمندگی کمکی به درک مشکل نمی کند.

این روش بررسی می تواند موارد زیررا در دستور کارقراردهد.

  1.  نقش سازمان به عنوان پیش آهنگ و ارتباط آن با مردم.
  2. توان تئوریک سازمان در برخورد با مسائل روز.
  3. ۳-      عوامل موثر بر اندیشه سازمان.
  4. ۴-      کیفیت تشکیلات بخصوص کادررهبری.
  5. ۵-       روان شناسی زیست در خانه تیمی.
  1. نقش سازمان به عنوان پیش آهنگ و ارتباط آن با مردم

سازمان را تا چه حد میتوان به عنوان یک نیروی پیش رو و راهنمای عمل مردم تلقی کرد. با توجه به شیوه مبارزه مسلحانه که حرکتی کاملا جدا از مردم بود نمی توان برای آن مشخصه پیش آهنگ توده ای یافت. سازمان نقشی در برآمد وجهت گیری حرکت مردم نداشت. حد تاثیرگذاری سازمان بخشی از روشنفکران و دانشجویان بود.

نیروهای تشکیل دهنده سازمان افرادی رنج دیده، ستم کشیده، عدالت طلب و آرمانخواه بودند. ازاین رو جایی درکنارمردم داشتند. همین موضوع باعث می شد که تحت تاثیرشوروهیجان انقلابی مردم باشد. ضعف تئوریک نیز به این تاثیرپذیری کمک می کرد. سالها مبارزه جدا از مردم، از نظر احساسی به عنوان جبران گذشته و خرسندی از در کنار مردم بودن کششی زیاد در دنباله روی از مردم داشت.

  • توان تئوریک سازمان

ضعف و فقر بنیان های نظری؛ نیروها و کادر رهبری از این لحاظ به شدت در رنج بودند. شاید شاهکار تئوریک سازمان پس از سالها مبارزه، رد مبارزه مبارزه مسلحانه و نفی همه اندیشه نظری و عملی خود بود. آنهم نه از پس تحلیل و نقد، بلکه از پس ضربات خردکننده ساواک و جنبش مردم.

وسعت مطالعاتی و دسترسی به منابع محدود بود، حد توانایی تئوریک اکثرافراد اطلاع  ازچند نقل و قول بود. ا گرشناختی هم وجود داشت عمیق نبود. رهبران اولیه بدنبال فهم آنچه در آثار بزرگان روزگار وجود داشت نبودند ، آنها در پی کشف و تدوین نظریه ای نو بودند، با توجه به توان نظری و تجربی خود آثاری حاصل شد که راهنمای بی راهه گشت.     

  • عوامل موثر بر اندیشه سازمان
  • شرایط سیاسی و دیکتاتوری حاکم  
  • مارکسیسم – لنینیسم و سوسیالیسم موجود
  • جنبش های چریکی آمریکای لاتین
  • امپریالیسم و عمده کردن آن به عنوان تضاد اصلی

موارد بالا هر یک نیاز به نوشته ای جداگانه دارد.

  • کیفیت تشکیلات و کادررهبری

در این مورد افرادی که در آن زمان دررهبری بودند نظری دقیق تر دارند. من به طور کلی و در حد شناخت خود می گویم. درمقطع انقلاب رهبری ازدو گروه تشکیل شده بود. گروه باقی مانده ازضربات و گروه دیگر کسانی که از زندان آزاد شده و به سازمان پیوسته بودند.

ترکیبی بود ناهماهنگ از لحاظ نظری و عمل. درون مبارزه سیاسی بر بستردمکراسی و گفتمان انتقادی رشد نکرده بود. هر کس نظرات خود را داشت. گرچه اندوخته های نظری محدود و سطحی بود ولی حول همین اندک جزئیات بسیارساخته شده بود. هر چند نفری بخشی از این جزئیات را بر دوش کشیده و در آن آشفته بازارسیاست فریاد می کردند.

عنصر رفاقت بیش از هر عاملی در نزدیکی افراد  وتشکیل محفل های ظاهرآ هم نظر نقش داشت. ازلحاظ روان شناسی گروه، خصلت های فردی ناشی از مشی چریکی قوی بود. باور لازم به گفتمان دمکراتیک وجود نداشت، حرص رهبری طلبی آشکارا دیده می شد.

فقر تئوریک عمومی موجب گردید  تعداد کمی که اندوخته نظری اندک بیشتری داشتند موقعیت عمل بیشتری داشته باشند. نقش شخصیت مهم شد، تک و توکی  بخوبی تک روی کردند، هنوز چوب آن را می خورند . دیگران نیز در این شخصیت پروری سهم داشتند.

  • روان شناسی زیست در خانه های تیمی

نوع زیست سازمان چریک شهری متشکل از تیم های چند نفره در خانه های تیمی کاملا جدا از بقیه جامعه خصوصیات فردی خاصی را بر افراد تحمیل می کند. این مورد نیاز به بررسی بخصوص از طرف کسانی دارد که درون این خانه ها زندگی کرده  اند.

محدودیت تحرک چریک شهری، گفتمان اندک، برنامه روزانه و منضبط، ترس ونگرانی از اطراف و هر جنبنده ای، دلهره و عشق طبیعی یک انسان برای بقا و اینکه می داند عمرش چه کوتاه خواهد بود و… انسانی خاص پرورش می دهد.  این انسان با همه دلیری و شجاعت و از خود گذشتگی و عشق به عدالت و آزادی برای دیگران، خود نیز انسانی است با میل به بودن.

روزی این انسان از درون فضای تنگ و کشنده خانه تیمی رها گشت، خود را آزاد یافت، هنوز نفسی به راحتی نکشیده بود که بار سنگین پیشرو واقعی و عملی بر دوشش افتاد. زمان لازم داشت که خود را بازیابد و کار گروهی در شرایط نو را تجربه کند. ولی خصوصیات شکل گرفته قوی و مانع بود. این خود عامل مهمی بود در گروه گرایی و دگم اندیشی که حاصل آن انشعابات پی در پی بود.

نتیجه کلی موارد مختصر بر شمرده بالا ایجاد سازمانی با اندیشه و فکری خاص و بسته بود. تعصب شدید بر این اندوخته وجود داشت، قدرت فرا رفتن و دریدن این قالب تنگ بسیار ضعیف بود. بعضی از مفاهیم نظری درک نمی شد. روش نقد و تحلیل، گفتمان دمکراتیک، گرفتار تشخیص تضاد خلق و دیکتا توری یا خلق و آمپریالیسم، شناخت و چگونگی ارتباط با سوسیالیسم موجود و بسیاری مفاهیم را می توان بر شمرد.

سازمان چون کودکی تازه پا بود که جنبش توده ای او را وادار به دویدن کرد، توان او اندک بود. زمان لازم داشت که تجربه کرد و فهمید. سازمان کنجکاو و با هوش و با انگیزه بود. شور و شوق یاد گیری داشت، می خواست یافته ها و مشق شب خود را حتی در مناظره نشان دهد که متاسفانه چه فقیرانه بود.

سازمان با این مشخصات وارد سختترین شرایط حیات که یک سازمان سیاسی می تواند با آن روبرو شود گردید. انقلابی عظیم که همه را به خیابان کشیده بود. انتطارات از او بسیار زیاد بود. توانست بخش وسیعی از روشنفکران و زحمت کشان را به پشتوانه حیثت بی نظیر خود که حاصل صدافت و از خود گذشتگی اش بود در سراسر کشور بسوی خود جلب کند. تشکیلات و گروهای سیاسی  زیادی وارد صحنه شدند، با سابقه یا خلق الساعه، سازمان نیروی برتر نبود. بخش روحانیت به پشتوانه حمایت مردمی و تشکیلات سننتی حاکمیت را بدست گرفت.

اوضاع سیاسی بسیار آشفته بود، رخدادهای  سیاسی فراوان روزانه  فرصت تفکر و تحلیل شرایط را از هر سازمانی گرفنه بود. سازمان در تلاشهای سیاسی کوتاهی نکرد، ساکت ننشست، نظاره گر نبود، به حاکمیت کرنش نکرد. در حد اندوخته سیاسی اش  نظرات خود را بیان کرد. مسلما اشتباه داشت، بعضی از اشتباهات کوچک نبود؛ صدمات زیادی به بار آورد.  

بهر حال سازمان همان بود که می بایست باشد، اگر زمان بر گردد، باز هم همان خواهد شد، سازمان محصول زمان خود بود، محصول خاکی که بیش از این باروری نداشت.

 کادر رهبری سازمان پس از مهاجرت به باز نگری خود پرداخت. با استقلال نظر، صداقت و شجاعت  صادقانه آنچه را در گذشته اشتباه تشخیص داد بیان کرد. با تلاشی سخت و پی گیر به تصیح دیدگاهای خود پرداخت و راه پیشرفت نظری را هموار کرد. 

گذشته را نباید یکسره سیاه یا سفید کرد. می توان برای سازمان جایگاهی درمیانه یافت که وزن سفیدی و سلامتی آن بسیار بالا است . نقد گذشته در این زمان با تکیه بر اندوخته تجربی و نظری پس از این راه دراز و ناهموار نباید هستی گذشته سازمان را نفی کند.   

سازمان دردنباله دیدگاه انتقادی وروبه پیش خود شکل نوین “حزب چپ” برپایه دیدگاهای جدید ومتناسب با احزاب دمکراتیک به خود گرفت. این حزب راه درازی را تا تبدیل شدن به یک حزب فراگیر در پیش دارد. چرایی این موضوع زیاد است،  تنها محدود به نظرات یا برنامه های اعلام شده نیست. این بلای تفرقه و سر در لاک سخت گروهی کردن ویژه گی کل جنبش چپ است؛ به این زودی و زیست برون مرزی درمان نمی گردد.  

تحولات بعدی حزب چپ دیگر از درون آن صورت نمی گیرد. محتوای این شکل به اندازه لازم رشد کرده است. این حزب، این پیکر پیر و خسته و وفادار، برای گذر به مرحله بعد نیاز به “روح”  تازه، جوان، شاداب و بروز دارد. این “روح” از درون جامعه پدیدار خواهد شد و آن چنان توان دارد که آن را دگرگون خواهد کرد.

این مهم تحقق نخواهد یافت مگر با تغییرات بنیادی در جامعه، برقراری دمکراسی و امکان فعالیت آزاد سازمان های سیاسی.

خانلر کوشکی – فروردین ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=147931 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جمشید طاهری پور
جمشید طاهری پور
2 سال قبل

رفیق خانلر کوشکی. نوشتار درخشان ترا تا حالا دوبار خواندم. هستی سازمان را آنطور که بوده در کمال زیبائی آسان نویسی، به حقیقت تمام تحریر کردی، دستت را می بوسم. باید بیشتر فکر کنم؛ بهترین هدیه ای بود که در این سالیان که می نویسم کسی بمن داد. ممنونم. فکر می کنم ارزش سیاسی – نظری نوشتارت جای این دارد که معرفی شود. ببینم چکار می شود کرد؟ با همان رفاقت قدیم؛ جمشید

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x