سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

در دفاع از سیاست اجتماعی دولت رفاه سوسیال دمکراتیک – مهرداد درویش پور

در عصر جهانی شدن نئولیبرال که به تقویت یکه تاری بازار و قصابی دولت های رفاه حتی و گسترش شکاف های طبقاتی ودیگر تضادها انجامیده است دفاع از دستاوردهای دولت رفاه – به جای عبارت پردازی های رمانتیک وغیر واقع بینانه در حوزه محو طبقات و الغای کارمزدی – وظیفه مهمی است. این همان نکته ای است که مدتها است فردریک جیمسون پیش از این برآن تاکید کرده بود و آن را وظیفه امروزین نیروهای طیف چپ خواند. خوش بختانه بخش مهمی از چپ درجهان و ایران با فهم این پدیده و درهم امیختن دفاع از دمکراسی با عدالت اجتماعی، دفاع از محیط زیست، برابری جنسیتی و تبعیض زدایی (ازجمله مبارزه با نژادپرستی وتبعیضات اتنیکی)، پروژه دیگری را دربرابر پروژه هایی چپ کلاسیک نظیر سلب منفی مالکیت خصوصی و استقرار سوسیالیسم دولتی قرار داده است. چنین رویکردی به نقد، سد مهمی درجلوگیری از وخیم ترشدن شرایط زندگی عموم مردم و گروه های محروم تر جامعه ایفا می کند.

در همین راستا به تازگی دربرنامه پرگار بی بی سی (در مناظره با کیارش آرامش) تحت نام جنس زندگی در آمریکا واروپا از برنامه دولت رفاه سوسیال دمکراتیک مدل اسکاندیناوری دربرابر مدل های نئولیبرال حاکم بر جامعه امریکا دفاع کردم. گرچه موضوع بحث مرتبط با جنس زندگی در امریکا و اروپا و به خصوص اروپای شمالی بود، اما تاکید ویژه ای بر تعریف مفهوم رضایت و رد سنجش  درامد متوسط سرانه – همچون معیاری برای پیشرفت و سعادت اجتماعی – داشتم. تاکید بسیاری از منتقدان برآن است که با توجه به این که درآمد سرآنه میانگینی از مجموعه ثروت و فقر دریک جامعه است  وبا توجه به شکاف های طبقاتی گسترده در آمریکا و دیگر کشورها، چنین سنجه ای تصویر روشنی از موقعیت حقیقی اکثر شهروندان بدست نمی دهد. درعین حال باید بر اهمیت درهم امیختن توسعه وعدالت اجتماعی همچون الگویی انسانی تر تاکید کرد و این ادعا را که گسترش خدمات اجتماعی باروری کار و کارایی آن و توسعه را به عقب می اندازد مورد نقد قرار داد و از برتری درهم آمیختن عدالت اجتماعی و توسعه همچون جلوه ای از عقلانیت درارمدت تر نام برد. در غیر این صورت کسانی که تنها به افزایش سود می اندیشند لابد می بایست مدل نئولیبرال – ولو متکی بر دیکتاتوری- در چین را که بر شدت بخشیدن به استثمار نیروی کار و کارایی اقتصادی استوار است را مطلوب تر بدانند. حال آنکه نه از منظر دمکراسی و نه عدالت چنین پروژه هایی از مطلوبیت برخوردار نیستند. علاوه برآن اصولا نگرشی که یکسره بر باراوری کار و سوداوری همچون مهمترین معیار پیشرفت تاکید می کنند مسئله برانگیز است و دفاع همزمان از توسعه و گسترش رفاه همگانی هم از منظر پیشرفت و هم عقلانیت درازمدت پروژه ای به مراتب کارا تر است. باور به همبستگی همچون یک ارزش اجتماعی که بر نوعی ازعقلانیت مراقبت گرا استوار است در تولید حس رضایت افراد – همچون مفهومی سوبژکتیو – نقش مهمی دارد. در جامعه ای که از اخلاقی جامعه محور متاثر است، وابسته نبودن آموزش و بهداشت به جیب  پول افراد و برخورداری همگانی از مسکن و برچیدن بی خانمانی و گرسنگی و نداشتن گدا درخیابان ها و برخورداری از امنیت شغلی و اجتماعی یا توجه به محیط زیست، میزان پیشرفت برابری جنسیتی و تبعیض ستیزی بخشی از حس رضایت وسعادت فردی و کیفیت زندگی است. نگرشی که  ایدئولوژی جامعه ای نظیر آمریکا که خود را سرزمین فرصت ها می داند و تنها به نخبه پروری و رشد فردی اهمیت می دهد و چنین تصور کاذبی را در فرد تولیدمی کند که خود تعیین کننده سرنوشت و انتخاب های زندگی خود می باشد، سخت متفاوت است. درجامعه ای که که عقلانیت سوداگر تنها بر سودآوری و درآمدزایی و سود همچون تنها معیار ارزش ها تاکید می کند با  جامعه ای که عقلانیت مراقبت گرا – دستکم در حوزه هایی – در کنار توسعه کارآیی و باروری کار، از فتیشیسم کار و پول و کالا یا تاکید یکجانبه بر افزایش کارایی و افزایش ساعات یا شدت کار دوری میجوید و کارمزدی را تنها معیار معنای بخشیدن به هستی  و هویت اجتماعی آفراد نمیداند، تاحدی متفاوت است. یکی از معیارهای پیشرفت و خوشبختی بشر کاهش ساعت کار و افزایش اوقات فراقت آدمی برای متحقق کردن دیگر جنبه های زندگی است. امری که در مدل های دولت رفاه سوسیال دمکراتیک بخت بیشتری برای رشد دارند. این که بخش گسترده ای از مهاجران که در سودای زندگی بهتری هستند به آمریکا می روند برخاسته از این واقعیتی است که نخبه پروری در آن نظام زمینه بهتری برای رشد فردی آنها را فراهم می کند. با این همه سیاست هومانیستی تر در مدل های سوسیال دمکراتیک در اروپا هم برای پناهجویان وهم آحاد جامعه استاندارد همگانی بهتری را در بسیاری از حوزه ها ایجاد می کند. گرچه در اروپا به دلیل وجود نیرومند دولت های ملی، خارجی ستیزی نسبت به مهاجران بیشتر است اما در آمریکا نژادپرستی عریان علیه به ویژه سیاهپوستان گسترده است و علاوه بر آن به ویژه در میان میلیونها مهاجر “غیرقانونی” شرایط بردگی نوین کار بیشتر است. در پایان به  رغم این تفاوت هایی که برشمردم تاکید کردم که گسترش جهانی نئولیبرالیسم، دولت های رفاه سوسیال دمکراتیک را نیز به مدل آمریکایی نزدیک تر کرده و این در گسترش شکاف ها در جهان امروز در اروپا نیز نقش به سزایی داشته است. کل این گفتگو را می توان در لینک زیر مشاهده کرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=148685 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
2 سال قبل

نظریه وجود مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و وجود کارمزدی، بعبارت دیگر، نظریه وجود بردگی مزدی، صرفا یک مدل در میان مدلهای دیگر نیست، بلکه بیان وضعیت برده وار طبقه کارگر جهان و راه رهائی از آن است. در اصل، مسئله طبقه کارگر رفاه نیست، مسئله طبقه کارگر رهائی از بردگی است. شما دارید از کارگران دعوت میکنید که بشوند برده خانه. فردریک دوگلاس وضعیت برده های جنوب امریکا را اینطور بیان میکرد: وقتی خانه ارباب آتش میگرفت، برده خانه میگفت آب بیاورید، برده مزرعه میگفت نفت بیاورید.
نمیتوان همه کارگران جهان را برده خانه کرد، کی کار مزرعه را بکند؟
برای رفاه کارگر اروپائی باید نیروی کار ارزان در جهان وجود داشته باشد. لازمه این شرایط، استعمار و نواستعمار است. چگونه میخواهید در ایران دولت رفاه درست کنید؟ دو راه دارد، استعمارگری توسط دولت ایران و یا فروش نفت و اختصاص بخشی از آن به کارگران.
باولی که ممکن نیست.
با دومی، کارگران باید پول را به کالا تبدیل کنند، اما کدام کالا؟ کالای وادراتی؟
.برای اینکه کالای وادراتی ارزان باشد، باید با نیروی کار ارزان تولید شده باشند، اما نیروی کار ارزان تنها از طریق دولتهای دیکتاتوری ممکن است. حال اگر نسخه دموکراسی بورژوائی شما علیه همه آن دولتها اعمال شود و مزد کارگران آنها هم بالا برود، وضعیت کارگر ایرانی برمیگردد به وضعیت سابق، یعنی در وضعیتی که رفاه نخواهند داشت چون افزایش قیمتها مزد آنها را کاهش میدهد، یعنی رفاه آنها از بین می رود.
شما فکر میکنید که میتوان در چهارچوب سیستم سرمایه داری بر پارادوکس سیستم غلبه کرد. نولیبرالیسم از کاهش نرخ سود آمده است، بخشی از سایکل تمام نسدنی سیستم است.
تنها راه برای افزایش رفاه همه کارگران جهان برداشتن از سود سرمایه داران در سطح جهان است، یعنی کاهش نرخ سود در کل اقتصاد جهان.
برای اینکار دو را وجود دارد:
۱ – مالیات بستن بر سود سرمایه داران در همه کشورها.
۲ – مبارزه طبقاتی با سرمایه داران در همه کشورها.
در مورد اول،
کارگران از طریق احزابشان باید بر سرمایه داران غلبه کنند، یعنی مبارزه طبقاتی کنند تا بتوانند وارد دولت شوند. بنظر تا اینجا همه چیز عالی پیشرفته است. اما خیر، چون دولت خصوصیت ناسیونالیستی دارد، احزاب مجبور میشوند در سطح جهانی عمل نکنند و در پی ورشکستگی سرمایه داران خود نباشند. با اینکار شده اند بورژوای ملی، این نتیجه محتوم سوسیال دموکراسی بود و هست. اگر بر منافع کارگران تاکید ورزند، میشوند سوسیال دموکرات رادیکال. ویژکی سوسیال دموکراتهای رادیکال، خائن به ملیت خود بودن آنهاست. برای همین یا بجرم خیانت دستگیر و ترور میشوند، نمونه رزا لوگزامبورگ، و یا تن به خفت میدهند و میشوند غیر رادیکال. تاریخ احزاب سوسیال دموکرات که الکی نبوده.
در مورد دومی،
اگر مبارزه طبقاتی بین المللی کارکران به افزایش دستمزد و کاهش سود منجر شود، دلیلی باقی نمی ماند که برای الغای بردگی مزدی نرفت، اینهم هست بحث درست ما هواداران الغای بردگی مزدی. اگر میتوانی سطح مزد را در جهان تغییر بدهی، آنقدر قدرت داری تا سرمایه داری را الغا کنی.
دولت رفاه خواهی همان سوسیال دموکراسی است. سوسیال دموکرات باید ناسیونالیسم کشور خود را بپذیرد و برای اینکار باید از سرمایه دار خودی در رقابت با سرمایه دار غیر خودی دفاع گند. بیخود نبود که به جنگ رای دادند و بعد اصلا سوسیالیسم و کمونیسم و انترناسیونالیسم را هم فراموش کردند.
اگر ضد سرمایه دار آگاه و جدی باشید، حتما دنبال الغای کار مزدی خواهید بود نه صرفا رفاه کارگر خودی.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x