جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

ما انتخاب دیگری داریم! – ف. تابان

دستگاه های عظيم تبليغاتی غرب شبانه روز در کار هستند تا جنگ اوکراين را جنگ بين دموکراسی و  استبداد معرفی کنند. اين کارزار عظيم يک بار ديگر اين پرسش را برای من به وجود آورده که اين دموکراسی به راستی چيست که توپ ها و تانک ها و انواع سلاح های نیرومند به خاطر آن به غرش در آمده اند؟؟ آن چه را که می خواهم بنويسم به اين معنا نيست که من...

دستگاه های عظیم تبلیغاتی غرب شبانه روز در کار هستند تا جنگ اوکراین را جنگ بین دموکراسی و  استبداد معرفی کنند. این کارزار عظیم یک بار دیگر این پرسش را برای من به وجود آورده که این دموکراسی به راستی چیست؟ آن چه را که می خواهم بنویسم به این معنا نیست که من فرق «دموکراسی غربی» – سال ها بود این واژه را به کار نبرده بودم، اما حالا دوباره به کار می برم – را با آن چه مثلا در روسیه و چین می گذرد نمی دانم، آیا لازم است آن طور که این روزها از هر طرف می شنویم، بین این دو انتخاب کنیم؟

درباره ی جنگ اوکراین خیلی ها نوشته اند، من قصد ندارم که به این نوشته ها چیز ی اضافه کنم، اما نه تنها جنگی که در خاک اوکراین در جریان است، بلکه آن چه در سرتاسر جهان پیرامون این جنگ شکل بسته است، مرا با پرسش هایی مواجه کرده است.

دستگاه های عظیم تبلیغاتی غرب شبانه روز در کار هستند تا جنگ اوکراین را جنگ بین دموکراسی و  استبداد معرفی کنند. این کارزار عظیم یک بار دیگر این پرسش را برای من به وجود آورده که این دموکراسی به راستی چیست که توپ ها و تانک ها و انواع سلاح های نیرومند به خاطر آن به غرش در آمده اند؟

آن چه را که می خواهم بنویسم به این معنا نیست که من فرق «دموکراسی غربی» – سال ها بود این واژه را به کار نبرده بودم، اما حالا دوباره به کار می برم – را با آن چه مثلا در روسیه و چین می گذرد نمی دانم، آیا لازم است آن طور که این روزها از هر طرف می شنویم، بین این دو انتخاب کرد؟ پاسخ من منفی است، زیرا ممکن است انتخاب های دیگری وجود داشته باشد، انتخاب هایی که باید برای به دست آوردن آن ها جنگید. هر چند امروز دور از دسترس به نظر برسد. اهداف دور از دسترس بدون مبارزه برای آن ها، نزدیک نمی شوند. بشر بدون داشتن رویاهای بزرگ در همانجا که هست درجا خواهد زد.

در این بررسی کوتاه، عمدتا به دموکراسی در کشورهای غربی توجه کرده ام، زیرا شیفتگی نسبت به آن بسیار زیاد است، من ندیده ام کسی از دموکراسی «مدل روسی» یا «مدل چینی» حرفی بزند. ان ها که در این جنگ از روسیه دفاع می کنند، دلایل دیگری دارند.

دموکراسی بی مرز است

هسته ی اصلی دموکراسی شیوه حکومت مداری است. نمی توان دموکراسی را از حکومت ها جدا کرد و گفت دموکراسی یک چیز است و دولت چیز دیگری. نمی توان گفت کشور دموکراتیک است و حکومت غیردموکراتیک، عصاره ی دموکراسی در دولت ها و حکومت ها خودش را نشان می دهد. حکومت ها را هم نمی توان در چارچوب مرزهای ملی شان بررسی کرد. پرسش اول این است که وقتی از دموکراسی غربی صحبت می کنیم، آیا این دموکراسی محدود به مرزهاست؟ آیا باید عملکرد دموکراسی آمریکایی را در چارچوب مرزهای آمریکا بررسی کرد؟ اگر این طور نیست، چرا کسانی که شیفته ی این نوع دموکراسی هستند، به نحو حیرت آوری موقع تعریف از محاسن آن، بر عملکرد ایالات متحده ی آمریکا در سایر کشورهای جهان چشم می پوشند؟ اسرائیل را می توان نمونه ی دیگری دانست.

جهان ما یک جهان به هم پیوسته است. نمی توان مسئولیت های بین المللی دولت ها را – به ویژه قدرت های بزرگ  را – در این جهان به هم پیوسته ناپدیده گرفت. نمی توان از دموکراسی آمریکایی حرف زد، اما عملکرد آن در سایر کشورهای جهان را نادیده گرفت و بر آن چشم بست، نمی توان مدعی شد عملکرد آمریکا در سایر کشورهای جهان به دموکراسی آمریکایی مربوط نیست، وقتی آمریکا مسببان آن عملکردها را  بازخواست نمی کند و به محاکمه نمی کشد. وقتی از دموکراسی حرف می زنیم، باید بتوانیم اثرات و نشانه های این دموکراسی را در سطح بین المللی، در سیاست ها و رفتار آمریکا نسبت به سایر کشورها، نسبت به سایر ملل ببینیم.

در آمریکا، دموکراسی در اینجا اما دیگر دموکراسی، ظاهر دموکراسی هم نیست. از جنایات آمریکا در عراق، افغانستان، لیبی، یوگسلاوی و سایر جاها این روزها بسیار گفته شده است. این جنایت ها را باید در کجای دموکراسی آمریکایی جای داد؟ آیا این دموکراسی اساسا مسئولیت و یا وظیفه ای در برابر چنین جنایاتی دارد؟ حکومت آمریکا شصت سال است که کوبا را تحریم اقتصادی کرده است، سازمان ملل متحد هر ساله بیانیه می دهد که این تحریم ها ظالمانه است و باید لغو شود. جز دو کشور آمریکا و اسرائیل هیچ کس با این درخواست مخالفت نمی کند *

دموکراسی آمریکایی چرا در مورد درخواست سازمان ملل متحد جواب نمی دهد و خواست «جامعه ی بین المللی» و «جامعه ی غیر بین المللی» را نادیده می گیرد؟ چرا این دموکراسی، مادلین آلبرایت را به جرم قتل عام در عراق محاکمه نکرد؟ چرا کاولین پاول و رئیسش را که چشم در چشم جهانیان دروغ گفتند تا یکی از بزرگترین جنایت های تاریخ معاصر در عراق را مرتکب شوند، رها کرده و بی مجازات گذاشته است؟

این ها پرسش های اساسی است. دموکراسی آمریکایی در مورد سیاست بین المللی آمریکا که با همه ی مردم جهان سروکار دارد و برای بسیاری از آن ها مرگ و نیستی و محاصره و گرسنگی به همراه می آورد، فقط «ناظر» است، اخته است، هیچ قدرتی ندارد، و چون هیچ قدرتی ندارد، در واقع وجود ندارد. طبیعی است انسان هایی هستند که اعتراض می کنند، وجدان های بیداری وجود دارند که مخالفند، در کشور ما هم بسیاری با اعمال جمهوری اسلامی مخالفند و اعتراض می کنند، اما اسم این دموکراسی نیست.

کدام نقدها بر «دموکراسی»؟

شیفته گان دموکراسی آمریکایی به این جا که می رسد، با چرخش قلم می نویسند «البته این دموکراسی کامل نیست»، «انتقاداتی به آن وارد است»، «باید بهتر شود»، «اعمال آمریکا ربطی به دموکراسی این کشور ندارد» و… اما من کمتر دیده ام که انتقادات مشخص و معینی برای «کامل شدن» و «بی نقص» شدن این دموکراسی مطرح شود. دلیل آن را خواهم گفت. شاید بسیاری از کسانی که این تبصره ها را بر دموکراسی آمریکایی می زنند، آن را بدانند. «دموکراسی آمریکایی» در چارچوب خودش کامل است. جای نقد چندانی بر آن وجود ندارد، همه ی «ایده آل ها» در آن جمع است. هر چهار سال «آزادانه» رئیس جمهور انتخاب می کند، پارلمان آزاد دارد، آزادی مطبوعات دارد، آزادی بیان دارد… اتحادیه و سندیکا دارد، در چهارچوبی که این دموکراسی دارد کار می کند، چه چیز قرار است بر آن اضافه شود و کاملش کند؟

هر چهار سال مردم بین دو حزب جمهوری خواه و دموکرات یکی را انتخاب می کنند. یکی که در عرصه ی اهداف نسبت به سایر مردم جهان تقریبا با آن یکی فرقی ندارد و در چارچوب مرزهای داخلی تفاوت ها اندک است. آیا می شود این محدودیت انتخاب را شکست و به انتخاب های دیگری امیدوار بود؟ باورمندان می گویند: بله، از نظر تئوریک ممکن است، اما شاید دیگران حرف بهتری ندارند. به نظر من چنین امکانی وجود ندارد. (اگر هم داشته باشد در چارچوب اختلافات جناح های سرمایه داری بسیار بزرگ است). امکان ندارد، زیرا دموکراسی آمریکایی در برابر دستان تقریبا خالی مردم، «تانک» های رسانه ای و «بانک» دارد. شاید به وقتش تانک های جنگی را هم به آن ها اضافه کند. «بانک» ها را همه می شناسیم و «تانک»های رسانه ای – از همه نوعش – قدرت آن ها هستند.

تانک های رسانه ای و بانک های مالی

سال های سال است که شنیده ایم و خوانده ایم مطبوعات «رکن چهارم» دموکراسی هستند. اما آن چه ما اکنون داریم دیگر آن «مطبوعاتی» که تصور می شد رکن چهارم دموکراسی هستند، نیستند. آن ها به ابر قدرت های رسانه ای (تصویری، صوتی، کاغذی و مجازی) تبدیل شده اند که در کنترل مولتی میلیاردهای جهان غرب هستند. همین روزها در خبرها خواندیم که ایلان ماسک، بنیانگذار و مدیرعامل تسلا و ثروتمندترین مرد جهان، با پرداخت حدود ۳ میلیارد دلار، ۹.۲ درصد از سهام شبکه اجتماعی توییتر را خرید و به بزرگ‌ترین سهامدار توییتر تبدیل شد. ایلان ماسک اکنون مالک ۷۳.۵ میلیون سهم از کل سهام شبکه اجتماعی توییتر است، آن را برای چه می خواهد؟ توییتر یکی از پرتاثیرترین شبکه های اجتماعی جهان است که تصور می شد رقیبی برای غول های رسانه ای هستند. این کنسرن های رسانه ای همان تانک های «دموکراسی آمریکایی» هستند. جنگ اوکراین قدرت مهیب و حیرت انگیز آن ها را نشان داد، این قدرت چنان است که حتی بسیاری از روزنامه ها ی «مستقل» را هم با خود برده است و این روزها بر سر جنگ اوکراین کمتر فرقی می توان بین این روزنامه های مستقل با تبلیغات حاکم بر ابررسانه های مسلط دید. ابر رسانه ها به راحتی از روی افکار عمومی رد می شوند و آن چه را می خواهند بر جای می گذارند. کسی را که در چندین جنگ در گذشته ی نه چندان دور دست داشته، مظهر صلح طلبی معرفی می کنند، تظاهرات صلح را به خواست گسترش ناتو تبدیل می کنند، فرشته می سازند، هیولا خلق می کنند، شیطان درست می کنند، کاندیدای ریاست جمهور می سازند. (وینسنت بولوره – یکی از میلیاردرهای فرانسوی که بخش بزرگی از رسانه های فرانسوی را در اختیار دارد – زمور فاشیست را به یکی از نامزد اصلی انتخابات پیش روی فرانسه تبدیل کرد)، این غول های رسانه ای رای می سازند، دولت می برند، دولت می آورند و افکار عمومی و قضاوت را – دست کم در آمریکا و کشورهای تابعه آن و اروپا – همان طور شکل می دهند که خود می خواهند. این دموکراسی پوپولیسم می سازد، ابزار رای سازی است، به چشم به هم زدنی، مهم ترین نیازهای جامعه ی بشری را در نزد مردمان جا به جا می کند. اصل اساسی خود مبنی بر «آزادی مطبوعات» را زیر پا می گذارد و رسانه های طرف مقابل را سانسور می کند تا مبادا صدایی مخالف آن چه که ابررسانه ها تولید می کنند به گوش برسد – در آن طرف هم حتما همین طور است – استاندارهای دوگانه را به اوج می رساند، «اصول» خود را بی رحمانه زیر پا می گذارد، ورزش را قربانی سیاست می کند، ورزشکارانی که شاید بسیاری از آن ها مخالف حکومت خود و جنگ هستند را تحریم می کند تا حریف خود را نقره داغ کند (کسی به یاد ندارد که هیچ ورزشکار آمریکایی به خاطر آن که دولت این کشور به عراق حمله کرده بود مجازات و تحریم شود). سرمایه داری مبارزه علیه فقر، بهبود محیط زیست و سایر نیازهای مبرم بشریت را با یک نشست و برخاست در پارلمان های «دموکراتیک» به پس صحنه می راند و نظامی گری را در راس هدف های خود قرار می دهد و ابررسانه ها آن را به باور مردم تبدیل می کنند. در غرب برای شکل دادن به افکار عمومی تانک های آهنی لازم نیست، تانک های کاغذی و مجازی این کار  را انجام می دهند.

بانک ها (سرمایه ی مالی) به کمک تانک های مجازی می آیند و این ها از آن ها و آن ها از این ها پشتیبانی می کنند تا صنایع نظامی را پروارتر کنند. زیرا همه ی این ها با هزاران رشته در هم تنیده اند. اروپا یک تجربه ی دیگر هم دارد که کمتر به آن توجه می شود: یونان! روند ترقی خواهانه در یونان را بانک ها و در درجه ی اول بانک های آلمانی در هم شکستند. بی هیچ پرده پوشی، راهی را که مردم یونان انتخاب کرده بودند به قدرت بانک هایشان عوض کردند. تحریم. تحریم به پرمشغله ترین وظیفه ی دولت آمریکا و سایر دولت های «دموکراتیک» تبدیل شده است. هرچه را صاحبان قدرت در آمریکا – که به طور کاملا دموکراتیک انتخاب شده اند – نمی پسندند و نمی خواهند مشمول تحریم قرار می دهند. به اسم تحریم ِ دولت های سرکش، به مردم دنیا گرسنگی می دهند و آن ها را به زانو در می آورند. اسلحه، بانک و رسانه سه پایه ی قدرت «دموکراسی آمریکایی» است.

اکنون این قدرت مهیب، آتش خود را متوجه ی جنگ اوکراین و در خدمت اربابان و صاحبان خود و مولتی میلیاردها کرده است، تا ماهیت آن را از چشم ها پوشیده نگاه دارد. سلاح ها به سوی اوکراین روانه اند، بانک ها مشغول تحریم و فلج کردن زندگی در روسیه هستند تا مردم را علیه قدرت حاکم آن جا بشورانند و رسانه ها به همه ی این ها رنگ و روی «دفاع از دموکراسی» می دهند. در آن سوی جنگ  نیز همه ی این اتفاقات در ابعاد ابتدایی تر و زمخت تری در جریان است. آن جا رسانه ها با تکیه بر ناسیونالیسم روسی حمایت از پوتین و جنگ را از قریب به پنجاه و خرده ای در صد به سطح ۸۳ درصد مردم رسانده اند. صدای صلح در هر دو طرف خفه می شود. هر جنگ، هر نام و پوششی به آن داده شود، ناشی از یک بحران و برای تحمیل قدرتی بر قدرت دیگر است، برای تحکیم یک هژمونی و یا تضعیف آن است. این جنگ نیز در خدمت آن است که کدام اردوگاه امپریالیستی تسلط خود را بر جهان حفظ و یا تقویت کند. جنگ های بین دولت ها و کشورها در دوران معاصر امپریالیستی هیچ گاه خصلتی جز این نداشته اند. آمریکا هر چند می کوشد در جنگ اوکراین یک چهره ی انسانی و دموکراتیک به اقدامات خود بدهد، اما یک طرف این جنگ است. از طریق این جنگ، موقعیت تضعیف شده ی خود در سطح جهان را تقویت و هژمونی رو به زوال خود را محکم می کند، بر گردن اروپا زنجیر می اندازد، روسیه ی بلندپرواز و سرکش را سر جایش می نشاند، با حریف آینده اش چین تصفیه حساب می کند. رسانه ها  و بانک ها در این جنگ ها حتی شاید بیشتر از سلاح هایی که او به اوکراین می فرستد مهم اند.

دموکراسی بدون برابری و عدالت تنها یک پوشش است

منتقدین پاسخ خواهند داد، چون در آمریکا و اروپا دموکراسی هست، «هر کس» می تواند رسانه و روزنامه و تلویزیون و حتی بانک ایجاد کند. ظاهر کار هم همین طور است. در واقع نیز کارکرد دموکراسی غربی همین است که همه کس احساس کند از موقعیت های برابر در سطح جامعه بر خوردار است، آن که جلوتر است به خاطر توانایی های فردی اش است و آن که عقب است تنبل و تن پرور است. هیچ مانع و پلیس و دادگاهی بر سر راه او نیست.

در این دموکراسی آن چه که نیست عدالت و فرصت های برابر است. دموکراسی بدون برابری و عدالت، یک پوشش است. در دموکراسی غربی نه برابری وجود دارد و نه عدالت. از این نظر عمیقا نابرابر و طبقاتی است، زیرا سرمایه داری نابرابر و طبقاتی است. سرمایه داری این نابرابری را به طور دائم تولید می کند و فرصت های برابر به مردمان نمی دهد. من قصد ندارم مبارزات بسیاری را که از سوی طبقه ی کارگر و آزادی خواهان برای آن که دوران استبدادهای مطلق، دورانی که زور آشکار بین حکومتگران و حکومت شوندگان حکم می راند، به سطح فعلی برسد را نفی کنم. آن مبارزات موجب شده است که شاخ و برگ هایی بر این تنه ی قطور دموکراسی نابرابر روییده شود. «جامعه ی مدنی» به وجود آمده است. نهادها و تشکیلات دموکراتیک پدید آمده که در برابر حاکمیت تانک و بانک و رسانه مقاومت می کند. همه ی این ها هم در مبارزه با همین سرمایه داری به دست آمده است. از این مبارزه طبیعتا باید حمایت کرد اما در عین حال باید دانست که این مبارزه اساس را دگرگون نکرده و به احتمال بسیار دگرگون نخواهد کرد. اساس دموکراسی موجود، نابرابر و در خدمت تثبیت نابرابری های نظام های سرمایه داری است. منطبق بر نیازهای سرمایه داری است و تا سرمایه داری حاکم است، دموکراسی آن با برابری و عدالت همراه نخواهد شد.

اگر کسانی مایل باشند  بین «استبداد شرقی» و «دموکراسی غربی» انتخاب کنند، شاید حق داشته باشند دموکراسی غربی را انتخاب کنند. اما کسانی که از آرمان های برابری، عدالت و دموکراسی دست برنداشته اند، مجبور به چنین انتخابی نیستند. * * آن ها همچنان انتخاب ها و رویاهای خود را دارند. این انتخاب ها و رویاها مبارزه با سرمایه داری و ایجاد جامعه ای عادلانه با فرصت های برابر، فارغ از استاندارهای دو گانه و نهایتا ایجاد دموکراسی سوسیالیستی است. دموکراسی ای که نه در شکل که در عمل همه دارای فرصت های برابر باشند.

* سال گذشته علاوه بر آمریکا و اسرائیل که به قطعنامه ی پایان محاصره ی اقتصادی کوبا رای منفی دادند، سه کشور نیز رای ممتنع دادند. کلمبیا چماق آمریکا در ونزوئلا، برزیل با حکومت دست راستی و ترامپ وارش و اوکراین – بله همین کشوری که رئیس جمهورش امروز بر سر اجساد کشته شدگان در جنگ اوکراین گریه می کند و دنیا را محکوم می کند که به آن ها بی توجه هستند، با گرسنگی کودکان کوبایی مخالفت نمی کند. اکنون رسانه ها در کار معرفی او به عنوان قهرمان دموکراسی هستند.

* * نمونه ی داخلی اش را هم داریم. شیخ یا شاه؟ انتخاب کن! اگر آن را انتخاب نکنی، طرفدار این یکی هستی. برای این ها دنیا در گذشته و حال خلاصه می شود، آینده ای وجود ندارد!

https://akhbar-rooz.com/?p=148699 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

75 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ابوالفضل محققی
ابوالفضل محققی
1 سال قبل

مقاله ای نه در ذم حمله وحشیانه ار تش روسیه به اوکراین نه در جهت نشان دادن آنچه که جدا از کشمکش دو نیرو که هیچکدام غم مردم ندارند ! مقاله ای که کشته شدن آوارگی ، بیخانمانی ،پر پر شدن هزاران کودک که آنها هم رویای زیستن در کانون گرم خانواده وبالیدن و جهانی انسانی خالی از زشتی و بی عدالتی جهانی آزاد را داشتند نمی بیند ! نه تنها هسته مرکزی نوشته را بر این جنایت موجود و آفریننده آن متمرکز نمی کند وبلکه با پرداختن به عمل کرد دموکراسی غربی ونگاه از همان زوایه ائدولویژیکی شرمگینانه رژیم کنونی روسیه را اگر نه به تمامی حداقل سایه ای از همان سوسیالیسم واقعا موجود میداند تلاش در جهت توجیه این حمله می کند و آن را محصول عملکرد دمکراسی غرب در قبال روسیه می داند .از همین رو چنین استدلالی ناگزیر است برای نهادن هر چه شراست در کفه سرمایه داری غرب هیچ اشاره ای به آنجه که اردوگاه سوسیالیسم در رابطه با افغانستان کرد وآن استبداد سختی که بر مردمان جامعه حاکم کرد وانسان طراز نوین تنها ابزاری بود در خدمت به دستگاه حاکمه ابزاری که اعتراض نمی کرد ‌‍!یاد گرفته بود برده گوش بفرمانی باشد که رهبران برایشان تصمیم می گرفت .آزادی ،انتخابات الفاظی بودند فراموش شده . چنان شد که حتی در جریان فروپاشی نیز همان گونه عمل کردند که طی سالیان آموخته بودند.من قصد پرداختن به آنچه دیدم وگذشت ومتاسفانه قلم شیرین شما هرگز به واکاوی آنجه از نزدیک دیدید نپرداخت امروز هم در کلمه به کلمه نوشته شما همان شیفتگی به روبائی که ابتر بدنیا آمد ابتر زیست وابتر رفت از طریق کوبیدن دمکراسی غربی که در آن هیچ نقطه روشنی نمی بینید و سیاهی آن بگونه ای است که پرده بر جنگی چنین وحشیانه می کشد قلم نه بر انسان اوکرائینی کشته شده ،آواره ودردمند نمی گریانید ومسبب این همه جنایت رادر حمله به کشوری مستقل که دوست ندارد بشیوه روسی زندگی کند و همان دمکراسی الکن غربی را ترجیج می دهد و میخواهد در آن چهار چوب باشد نمی بیند .این حق هر ملتی است که مردمانش انتخاب کنند چه نوع زندگی و حکومتی را می خواهند .اما این برای شما که رویای بردن مردم به بهشت را دارید مورد قبول نیست .از این رو حقشان است که در جهنم یک جنگ تحمیلی بسوزند .یک بار هم که شده جدا از اندیشه های نیک ورویا های سوسیالیستی واقعیت آنچه که بر مردم بطور عینی رفته ومی رود نگاه کنیم .محکوم کنیم این جنایت سترگ را بدون اما واگر که ما استاد چنین اما واگر ها هستیم که با پیش کشیدن آن سایه بر واقعیت می افکنیم. می خواستم مطلبی مفصل بنویسم اما چون در چهار چوب دمکراسی ناظر بر اخبار روز نشر نمی شود به همین اندک بسنده می کنم .نهایت رویا هائی که بسیار از واقعیت فاصله بگیرند چیزی جز “خیال پلو” نیستندو با احترام

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

جناب محققی شما که خیلی حساسیت دارید در قبال جنایت، به چه دلیل واعظ بی عمل شده اید؟
چگونه است که شما کلمه ای در مورد کشته شدن نزدیک به ۱۴ هزار نفر از مردم شرق اوکراین نمی گوئید؟
چطور جنایت نئونازی ها را جنابعالی محکوم نمی کنید؟
دیگران را متهم به شیفتگی می کنید.
اما خبر ندارید که تنفر از روسیه و روسیه ستیزی ، چشمان شما را بسته است .
شاید بهتر باشد که نقد را از خود تان شروع کنید .چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.

مقیم افغانستان
مقیم افغانستان
1 سال قبل

جناب محققی عجب متن آشفته و غیرقابل درکی را سر هم کرده اید. جملات طولانی بدون فعل و نقطه. یا خیلی عصبانی بوده اید یا…. لطفا کامنتهایتان را در زمان هشیاری بنویسید که هم بار منطقی آن بیشتر شود و هم اصولا قابل فهم شود. می گویند دفاع بد از حمله بدتر است. والله شما با این جملات که سر هم کردی نمی توانی از مردم تحت فشار اکراین دفاع کنی. وای به آنها اگر امثال جنابعالی مدافع شان هستید… شاید یادت بیاید که همین الان هم بسیاری در افغانستان حکومت نجیب را بهترین دوره حکومت در افغانستان می بینند.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

دموکراسی سوسیالیستی با جیب خالی در سرزمین ثروتمندان!

Shm
Shm
1 سال قبل

سلام آقای تابان اکراین نقد به مقاله آقای کشتگر است واز عنوانش برمیاد جادارد که چون لنین بیرحم بود وبصراحت نوشتباذر نام والقاب مثانچه درعچه باید کرد وجود دارمضمون سخن را انقدرتکرارکرده ایدکه نگرانی همه را ازبین بردهایدواین نکته اصلی را عمدا فراموش کرده اید که مگر درعمل در
امریکابجزانچه درعراق میگذرد چیزدیگری است درحالی که همان است باشیوای دیگر

ا - زمان
ا - زمان
1 سال قبل

“اگر کسانی مایل باشند بین «استبداد شرقی» و «دموکراسی غربی» انتخاب کنند، شاید حق داشته باشند دموکراسی غربی را انتخاب کنند. اما کسانی که از آرمان های برابری، عدالت و دموکراسی دست برنداشته اند، مجبور به چنین انتخابی نیستند. * * آن ها همچنان انتخاب ها و رویاهای خود را دارند. این انتخاب ها و رویاها مبارزه با سرمایه داری و ایجاد جامعه ای عادلانه با فرصت های برابر، فارغ از استاندارهای دو گانه و نهایتا ایجاد دموکراسی سوسیالیستی است. دموکراسی ای که نه در شکل که در عمل همه دارای فرصت های برابر باشند.”
جمله ای که شاید میتوان و باید بزرگ و بزرگتر نوشت، و در درازمدت تحقیق، تبلیغ و ترویج کرد. چون نه فقط در این زمان از اهمیت خاصی برخوردار است بلکه از بنیاد، نوع دیگری از جهانبینی ( فلسفی، اجتماعی سیاسی و همه وجوه علمی …) است که ما در تقابل با هر نوع جزم اندیشی ( این یا آن ) به آزاداندیشی واقعی مجهز میکند.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  ا - زمان

این بحث بسیار اشتباهی است. ایجاد جامعه عادلانه با فرصتهای برابر بحث بورژوا هاست. نظر کمونیستها همیشه از بین بردن استثمار نیروی کار بوده است.

فرامرز
فرامرز
1 سال قبل

دس خوش، به راستی دموکراسی سوسیالیستی جواب است.🌹👍

یحیی
یحیی
1 سال قبل

به نظرم فرق است بین دموکراسی غربی که آقای تابان آنرا ناشی از تانک و بانک و رسانه های تحت سیطره آنها میداند، با دموکراسی که جوامع غربی آنرا با سالها مبارزه و تلاش مستمر با روشها و شیوه های متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی بدست آورده و تا رسیدن به شرایط مطلوب متناسب با تغییرات اجتماعی، تداوم و استمرار خواهد داشت. دموکراسی که حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی و عدالت اجتماعی و…. سرلوحه آن قرار دارد. کدام دولت غربی را علیرغم آنکه برخاسته از آرا مردم در چهارچوب قانون جاری خود هستند، حامی و پرچمدار صد درصدی این دموکراسی میدانیم که نام این دموکراسی را دموکراسی غربی می گذاریم؟ اشاره دیگرم به عدم اشاره به ماهیت و ساختار حکومت فدراسیون روسیه است که خود مقوله ایست جدی در رویکرد و تحلیل ما از سیاستهای و برنامه های پوتین و به نوعی دارودسته الگارش مالی و سیاسی او که تافته جدا بافته ای از نظام سرمایه داری جهانی با بن مایه منابع نفتی و گاز و سایر منابع سرزمین پهناور روسیه به یمن پوشش نظامی اتمی با ساز و کارهای خشک امنیتی و سرکوب و خفقان هرنوع حرکت اجتماعی و یا بهتر حکومت تانک و بانک و سازمان مخوف امنیتی با کمک رسانه های در اختیار. ما یک جهان و جامعه جهانی متنفر از هر گونه جنگ و نظامیگری و تجاوز و و بی عدالتی هستیم . جهان سرمایه داری کلان یکپارچه از شرق و غرب نیز به دنبال تقسیم بازار برای چپاول ملتها و بزیر کشیدن دولتها تحت سیطره خود در راه کسب منافع کلان اقنصادی هستند و ما به دنبال صلح و دموکراسی و عدالت اجتماعی. مرزبندی باوری من . به امید آنروز

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  یحیی

درست است که “جهان سرمایه داری کلان یکپارچه از شرق و غرب نیز به دنبال تقسیم بازار برای چپاول ملتها و بزیر کشیدن دولتها تحت سیطره خود در راه کسب منافع کلان اقنصادی هستند, [ولی] این “ما” [کی باشیم که با چه قدرتی] به دنبال صلح و دموکراسی و عدالت اجتماعی” باشیم؟ مگر آنکه صفر هم در ردیف اعداد محسوب گردد.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  یحیی

اگر به پاراگراف آخر مقاله دقت کنیم میتوانیم منظور آقای تابان را حدس بزنیم، او مینویسد:
“این انتخاب ها و رویاها مبارزه با سرمایه داری و ایجاد جامعه ای عادلانه با فرصت های برابر، فارغ از استاندارهای دو گانه و نهایتا ایجاد دموکراسی سوسیالیستی است. دموکراسی ای که نه در شکل که در عمل همه دارای فرصت های برابر باشند.”
اول اینکه او مبارزه را مبارزه با سرمایه داری میداند.
دوم اینکه او دموکراسی ضد سرمایه داری را دموکراسی سوسیالیستی نامگذاری میکند.
در حقیقت منظور آقای تابان این است که دموکراسی غربی دموکراسی بورژوائی است و او هوادار دموکراسی کارگری می باشد. ایشان سعی کرده از لغات سنتی و رایج در علم انقلاب ضد سرمایه داری استفاده نکند که بنظر من لزومی ندارد.
ما میدانیم که دموکراسی بورژوازی دیکتاتوری بورژوازی بر طبقه کارگر و دموکراسی برای طبقه سرمایه دار است. با این حساب، دموکراسی سوسیالیستی آقای تابان در حقیقت دموکراسی برای کارگران و دیکتاتوری بر طبقه سرمایه داراست. همان بحث سنتی. امروزه، بنظر من، دموکراسی کارگری را باید دموکراسی مستقیم بدون دولت دید که نمیتوان اسم آنرا دموکراسی رایج گذاشت.

سعید نورآذز
سعید نورآذز
1 سال قبل

خانم ها و آقایان !
درست ست که تاریخ تکرار نمیشود. ولی بعضی رویداد ها ی تاریخی «شباهت» هائی با هم دارند و ما نمی توانیم آنرا انکار کنیم . چرا نمی خواهیم « گذشته چراغ راه آینده ست » را آینه عبرت دانیم؟

دیروز
☠️جنگ جهانی اول
 بیش از یک قرن پیش، اتحادی از امپراتوری های آلمان ، عثمانی و اتریش برای توسعه و کسب قدرت بیشتر به مقابله با استعمارگران بزرگ انکلیس ، فرانسه و روسیه تزاری برخاستند که به جنگ جهانی اول تبدیل شد.
حزب سوسیال دموکرات آلمان ( کائوتسکی) به حمایت از قیصر آلمان و جنگ رای داد. که موجب شکاف در حزب او و انترناسیونال دوم شد.
روزا لوکزامبورگ از همان اول ، علیه جنگ و برای صلح از حزب سوسیال دموکرات جدا شد.
بعداز چند سال بلشویکها روسیه هم سربازان را به فرار از جبهه های جنگ فرا خواندند و در روسیه تزاری انقلاب بلشویکی صورت گرفت. انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ و قهّار تر از پیش شدند.
خلافت عثمانی منحل گردید . امپراتوری آلمان منحل و جمهوری شد.
آنگلیس و فرانسه بدون روسیه تزاری توانستند طرف مقابل را شکست بدهند.
هیچ دلیلی وجود ندارد اگر حزب سوسیال دموکرات آلمان از قیصر و جنگ حمایت نمی کرد وضعیت آلمان در جنگ چگونه رقم می خورد ولی به جنبش چپ ، سوسیال دموکراتیک و کارگری صدمه کمتری می خورد. بهرصورت شکست و تحقیر المانها موجب رشد شوونیسم و فاشیسم و انتقام از جنبش صله برهبری روزالوکزامبورگ شد.
جنگ جهانی اول بر ایران نیز تاثیر زیادی گذاشت و جنبش های مشروطه خواهی در خراسان ، گیلان ، آذربایجان و.. با کودتای ۱۲۹۹ سرکوب گردید.
در بین مشروطه خواهان نیز به سبب انقلاب اکتبرروسیه و شکست آلمان تشتت آراء زیاد شد. بعضی از انقلابیون مشروطه با سوابق مبارزاتی علیه ارتجاع داخلی و استعمار روسیه و انگلیس تغییر موضع دادند و به ارتجاع حاکم پیوستند ( تقی زاده ها )
☠️ جنگ جهانی
 ظهور نازیسم و فاشیسم در آلمان ، ایتالیا و اسپانیا ، ژاپن و..از پس لرزه های جنگ جهانی اول بود که با شیوع آنفلونزا در اروپا و بحران مالی جهانی اروپا و جهان را مرگبارتر نمود. آلمانی ها بعداز شکست در جنگ جهانی اول برای تسکین تعصب هاو غرور ملی حریحه دار شده خود به شعارهای حزب ناسیونال سوسیالیست روی آوردند ابتدا به نسل کشی در آلمان علیه یهودی ها و دیگر اقلیت ها روی آوردند که در ادامه به اشغال دیگر کشور های اروپا منجر گردید هدف اصلی انتقام از فرانسه و انگلیس و شکست اتحاد جماهیر شوروی بود.
جبهه وسیع متفقین مشتمل بر فرانسه ، انگلیس ، آمریکا ، شوروی ، کانادا ، استرالیا ، چین و…توانستند قوای آلمانی ، ایتالیائی ، ژاپنی و.. را در سراسر جهان شکست دهند و در سال ۱۹۴۵ برلین پایتخت فاشیسم ونازیسم آزاد شد.
☠️ دوران جنگ سرد
از پیامد های جنگ جهانی دوم ، تقسیم آلمان به دو کشور آلمان شرقی وغربی بود . به علاوه بعضی از کشورهای شرق اروپا مانند ؛ لتونی ،استونی ، لیتوانی ، لهستان ، مجارستان ، بلغارستان ، چک اسلواکی، رومانی  به اتحاد جماهیر شوروی پیوستند که موجب قطب بندی جدیدی در نقشه جهان و تشدید نظامی گری گردید. شوروی و متحدانش پیمان نظامی ورشو را تشکیل دادند و غربیها پیمان آتلانتک شمالی ( ناتو) که آغاز دوران جنگ سرد بود.
در این دوره غربیها جهان را به بهانه ی جنگ سرد میدان سرکوب نیروهای آزادیبخش نمودند که در میان آنها جنگ ویتنام برجسته ترین بود. شوروی با فرستان نیروی نظامی به افغانستان دست غرب را برای یک جنگ تمام عیار قوای شوروی در افغانستان بازنمود که منجر به بازگشت نیروهای شوروی از افغانستان و تسلط مجاهدین بر این کشور گردید که زمینه ی اصلی رشد تروریسم و بنیاد گرائی اسلامی در سراسر جهان گردید .با فروپاشی دیوار برلین و یکی شدن دو آلمان ، اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش یکی پس از دیگری به حکومت احزاب کمونیست پایان دادند.

☠️ دوران پسا جنگ سرد
بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» انتظار می رفت که جنگ سرد پایان یافته ست. ولی چنین نشد . جنگ داخلی یوگسلاوی و بعد دخالت نظامی ناتو ثابت کرد که بنا نیست بشریت و جنبش صلح حرف اول را بزند.
حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز خبر ازحضور تروریسم بنیادگرائی اسلامی داد .راه حل های پنتاگون صد البته وضع را خراب تر کرد و حملات نظاامی به افغانستان ، عراق ، لیبی ، سوریه ، یمن و… وضع جهان را هزاران مرتبه بد تر از قبل از دوران جنگ سرد نمود. معلوم نیست که فاجعه حمله ی نظامی روسیه به اکرائین چگونه بپایان برسد.

امروز
☮️جبش صلح
از جنگ جهانی اول و موضع درخشان روزا لوکزامبورگ علیه جنگ و برای صلح در آلمان تا امروز، تلاش های زیادی برای راه حل های مسالمت آمیز برای جلوگیری از جنگ و یا پایان دادن به جنگ ها صورت گرفته ست. ولی شوربختانه به دلایل زیادی طرفین تخاصمات با انواع تفکرات ملی ، دموکرات ، لیبرال ، چپ ، مذهبی ، ناسیونالیست افراطی ، نژاد پرست ، فاشیست ، شوونیست و…صورت گرفته ست . ولی در هر مورد «اراده» ای وجود داشته و دارد که مانع رسیدن به سازش و ادامه ی جنگ های مرگبار بوده ست.
در این ۱۱۰ سال بعداز جنگ حهانی اول میلیونها نفر قربانی جنگ های و تروریسم شدند و امروزه میلیونها نفر بی خانمان و منتظر دریافت مجوز برای اسکان در سرپناهی در کشور های دیگر هستند.

امروز شعر و پیامی از خانم ژیلا مساعد شاعر و نویسنده ی ایرانی و عضو آکادمی ادبیات نوبل ـ سوئد که در روزنامه ی گوتنبرگ پُست با این عنوان خواندم :

ژیلا مساعد: چگونه با این همه اسلحه می توان آرزوی صلح داشت؟
سال پیش دو میلیارد اسلحه در جهان فروش رفت.
کی آنها را فروخت؟
کی آنها را خرید؟
“دنیا نیاز به عشق ورزیدن دارد نه اینکه از درد فریاد بکشد ”

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  سعید نورآذز

بسیار عالی ، زحمت کشیدید

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

تظاهرات ضد جنگ در آلمان:
https://www.akhbar-rooz.com/148986/1401/01/19/

حسن
حسن
1 سال قبل

سلام فوائد جان خسته نباشی
دموکراسی کامل در آمریکا و صدورش به سراسر جهان با کمک سه ابزار است : قاضی بین الملل بودن، ژاندارم بین الملل بودن وزندانبان بین الملل بودن است. بقیه چیزها ” ادبیات است”.
«دموکراسی آمریکایی» در چارچوب خودش کامل است. جای نقد چندانی بر آن وجود ندارد، همه ی «ایده آل ها» در آن جمع است.

kamran
kamran
1 سال قبل

حکومت مردم، به وسیله مردم و برای مردم ( آبراهام لینکلن )
این جمله ای است که بسیاری آن را مفهوم دموکراسی میدانند. ولی باید یادمان باشد زمانیکه این جمله گفته شد فقط مردان سفید پوست زمیندار و سرمایه دار حق رای داشتند.
پس در جمله بالا مردم یعنی مردان سفید پوست و زمیندار و سرمایه دار. پس از صدوپنجاه سال از گفتن این جمله همچنان حکومت (در تمام کشورها ) در اختیار و خدمت به مردان سفید پوست و سرمایه دار است .

حسن
حسن
1 سال قبل
پاسخ به  kamran

درود بر شما و فهمت

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  kamran

این کینه نسبت به دمکراسی از چیست خودش پرسشی است
این نتیجه گیری ها برای رد دمکراسی و در زمین استبداد و چماقدارانش بازی کردن از آن روش های خیلی کودکانه است

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

کینه از دموکراسی کارگری که دموکراسی مستقیم است نیست، کینه از دموکراسی بورژوازی استثماری و استعماری بورژوازی است. ما همه اینجا کارگر هستیم و کمونیست شده ایم. از خواب بیدار شوید. باید خیلی ساده لو باشید که فکر کرده اید میتوانید از اینجا سیاه لشکر ایرانیگرا و چماق بدست جمع کنید. اینجا همه حرف از انواع کمونیسم می زنند بحثها بر سر راه های خروج از جهنم سرمایه داری است. اینجا کسی برای سرمایه گذاری و بیزینس نیامده.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

غیر ساده لو هنوز چیزی نشدی چماقت را به بهانه دفاع از کارگر نشان داده ای!؟
بشر تجربه تلخی را پشت سرگذاشته و کشتارهایی را از طرف فریبکارانی دیده که خود را مدافع کارگر نشان داده اند این رفتارهای فریبکارانه را کنار بگذارید انرژی صرف تحقق اهداف مبارزاتی ایرانیان کنید
اما نکته ای که تو و امثال تو باید توجه داشته باشند اینست به بهانه دفاع از کارگر نمی توانید رفتار ضد ایرانی خود را ترویج کنید
سایت خبری مفید اخبار روز و گردانندگان زحمتکشش هویت فعالیتشان وابسته به کشوری بنام ایران است
اگر ایرانی نباشد این ها برای کی دارند تلاش می کنند
برای جامعه المان سوئد …
این جوامع خودشان نیرو برای دفاع از شرایط اجتماعیشان دارند

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

لطفا احترام خودتان را نگه بدارید و من را “تو” خطاب نکنید وگرنه بدتر از “تو” خواهید شنید.
لطفا “درباره ما” اخبار روز را مطالعه کنید.
نوشته است:
” اخبار روز یک رسانه ی چپ مخالف نظام سرمایه داری و مقدور بودن ساختن جهانی دیگر است. ما در پرتو این اندیشه و باور به ایجاد بدیل سوسیالیستی با اتکا بر خرد جمعی نیروی کار و اندیشه، نقد راه رفته و استقبال از ایده های نو فعالیت می کنیم.”
پائین تر:
“بازتاب مطالبات کارگران، مزدبگیران و همه اقشار فرودست و زحمتکش که تولیدکنندگان واقعی ارزش های مادی و معنوی جامعه هستند وظیفه ی جاری اخبار روز است. امکانات اخبار روز در خدمت مبارزه ی زنان، گروه های اتنیکی، دگرباشان، فعالان محیط زیست و همه اقشار و گروه هایی است که علیه پایان دادن به انواع تبعیض و ستم در جامعه می رزمند.”
هیچ جا اخبار روز ننوشته است که دنبال هویت ایرانی و از این حرفهاست.
پس، اخبار روز هوادار چپ یعنی ضد سرمایه داری (کمونیسم) است. اخبار روز ننوشته است که طرفدار ایران و تمامیت عرضی ایران است چون میداند که در ایران تبعیض غلیه قومها وجود دارد و قومها حق دارند از ایرام جدا شوند.
نوشته اید:
“اما نکته ای که تو و امثال تو باید توجه داشته باشند اینست به بهانه دفاع از کارگر نمی توانید رفتار ضد ایرانی خود را ترویج کنید”
خب، شما بدون بهانه دفاع از کارگر از کارگر دفاع کنید ببینم که چه میگوئید. چطور میخواهید طبقه کارگر را از دست سرمایه داری خلاص شود، یعنی جامعه ایران کمونیستی شود؟
منتظر پاسخ شما هستم.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

خود زحمتکشان اخبار روز آنقدر توان تشخیص دارند که چه سیاستی را پیش بگیرند
نیاز به امثال تو نیست که خود را پشت
عنوانی بنام کارگر کمونیست پنهان کرده ای

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

چرا زحمتکشان اخبار روز هنوز به من احتیاج دارند تا امثال تو فکر نکنند دام اسارت درست کردن راحت است.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

به تو احتیاج ندارد براساس سیاستشان به امثال تو فرصت اظهار نظر می دهند که گاهی پرت و پلاهایی تکراریت به طنز شباهت پیدا می کند

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

جالب است، نوشته اید:
“سرمایه برای توسعه ضروریست اما در آزادی و دمکراسی با وضع قوانین سرمایه داری را مهار کرد و مفیدش کرد نه اینکه بسمت چیزی بنام کمونیست رفت”
پس شما آمده اید در سایت اخبار روز که به ما کارگران کمونیست یاد بدهید که کمونیسم به ضرر ماست.
حالا لطفا توضیح بدهید که چرا راه ساختن جامعه کمونیستی را نباید رفت و فقط باید سرمایه داری را مهار کرد.
مهار کردن سرمایه داری یعنی چه؟
بگذایم استثمار شویم و به چندرغاز حقوق راضی شویم و نوکر خوبی برای سرمایه دارها باشیم؟
حال چرا فرض کرده اید که شانس موفقیت در تبلیغ نظر خود در سایت اخبار روز دارید؟
۹۹ درصد مقالات اینجا از طریق کمونیستها نوشته شده، چه بحثهای اقناعی علیه نویسندگان نوشته اید؟
چه بحث اقناعی علیه این مقاله نوشته اید؟

علی رها
علی رها
1 سال قبل

با سلام خدمت آقای تابان:
شما درست می فرمایید. برای سوسیالیست ها، انتخاب دیگری وجود دارد که شما آنرا دموکراسی سوسیالیستی نامیدید. بسیار نکوست. فقط باید اضافه کنم که بر سر مفهوم دموکراسی سوسیالیستی، مباحث و مناقشات بسیاری در طول تاریخ وجود داشته و کماکان ادامه دارد. مهم ادامه ی این بحث و پرداختن به سرشت چنین مفهومی است.

نکته ی کوچک دیگر ی که ضرورت بیان دارد مساله ی کسب حقوق دموکراتیک در جوامع غربی است. یکم، این مفهوم در جهان مدرن از مغز کسی تراوش نکرده بود بلکه ماحصل انقلاب کبیر فرانسه و بعضا ایجاد دموکراسی مستقیم توسط «بی جامگان» (فرودستان انقلابی) بود. دوم، پس از تدوین قوانین اساسی در فرانسه و آمریکا، شهروندان معدودی از ددموکراسی بهره مند بودند. کسب کلیه ی حقوق دموکراتیک و قوانین مدنی، از جمله حق سازماندهی، تشکیل اتحادیه ها وسندیکاهای کارگری، حقوق سیاهان، یا حق رای زنان و غیره، همگی محصول مبارزات اجتماعی بوده و به کسی اعطا نشده است. اینها دستاوردهایی ارزشمند است.

جامعه ی ایران را تصور کنید: امروزه کارگران، زنان، فرهنگیان، جوانان دانشگاهی، و غیره برای احقاق ابتدایی ترین حقوق خود مبارزه می کنند. رویاهایی که شما به درستی به آن اشاره می کنید نه از بیرون بلکه از درون همین مبارزاتی که در جریان است ناشی خواهد شد. پیروز باشید.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  علی رها

انقلاب فرانسه هیچ غلطی نکرد جز هموار کردن استثمار نیروی کار و سرکوب کارگران و آخرش هم فاجعه کمون پاریس که نشان داد بورژوازی فرانسه از طبقه کارگر خودش بیشتر از دشمنان خارجی اش وحشت دارد.
فقط بورژواها در دموکراسی غربی دموکراسی دارند، آنها بورژواهای سوپر پولدار. کارگران هیچ تاثیری در سیاستهای کلیدی دولتهای غربی ندارند.
تا وقتی که کارگران غربی بساط سرمایه داری را برنچینند، “شهروندان” داد و فریاد میکنند و باز هم غولهای انحصارات حکومت میکنند و کارگران تو سری خورده در توهم دموکراسی در عالم هپروت زندگی کرده و صبح تا شب باید مثل خر کار کنند و شبها جلوی تلویزیون ایده های آشغال بورژوازی را تغذیه کرده و مهندسی فکری شوند.
جامعه ایران ابتدا جنبش باب داشت که سرکوب شد. جنبش مشروطه داشت که نیم بند مرد و دیکتاتوری مثل رضا خان آمد. در جنگ دوم بعلت مشغولیات امپریالیستها امکان یک دموکراسی نیم بند تقلید از غرب بورژوائی پیدا کرد که دموکراتهای غربی دیدند که باید سرکوب شود، شد کودتای ۲۸ مرداد. بعد کارگران علیه دیکتاتوری آمریکا-شاه شورش کردند، نتیجه ش آمدن خمینی بود. اینکه کارگران امروز ایران تا چه حد موفق شوند مثل کارگران غرب است، اگر کمونیست نباشند و هی ارباب عوض کنند، مثل کارگران غربی تو سری خور و قربانی جنگ خواهند بود.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

چماقداری استبداد خواه روش های مختلفی برای ابراز وجود دارد؛ یکی از روش ها،روش این فرد است که بنام دفاع از کارگر در خدمت استبداد و چماقداری نقش بازی می کند و هر حرکت آزادی خواهانه را به بهانه در خدمت سرمایه داری است می خواهد رد کند
که روشش طنزی را می آفریند

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

فکر کنم بعد از اینکه متوجه شده اید که در بحث بازنده شده اید، چماق همان فاشیستها و حزب اللهی ها را بلند کرده اید. در واقع هوادار استثمار و استبداد خود شما هستید، مثل لشکر کشی برای صدور دموکراسی.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

اینهم پایی نوشتار های مختلف را سیاه می کنی که چیزی بگویی اما چیزی نمی گویی که کسی احساس کند در بحث با تو شکست خورده است ؛ تمام این سیاه کردن هایت پای نوشتارهای مختلف ، که مطالبت به طنز شباهت پیدا می کند نشان اینست که تلاش داری، نشان دهی تمام تلاشگران راه آزادی و دمکراسی در طول تاریخ مزدورانی بیش نبودند و نخواهند بود و…
که باید گفت
از این ژست دانایی خاص که بقیه چپ ها باید بیایند پیشتت دوره ببینند دست بردار،
گاهی با یک سوزن باد آدم خالی می شود

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

اگر تلاش برای آزادی برای از بین بردن استثمار نیروی کار نباشد، یک پهن ارزش ندارد. سنی از تو گذشته هنوز نمی فهمی. انقلاب فرانسه هیچ غلطی نکرد چون استثمار نیروی کار را از بین نبرد. دولتهای فرانسه چه قبل و چه بعد از سرنگونی مونارکی دولتهای استثمارگر و استعمارگر بودند. مغزت را بکار بیانداز لطفا. انقدر تبلیغ ضد کمونیسی نکن.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

انشاالله این کامنت هم مانند کامنت های – بی ادبانه – اخیر من سانسور نشود.

بشر بشر است و “متاع کفر و دین” هرگز بی مشتری نبوده و نخواهد بود, حتی اگر گروهی مجبور شود که “خورشید را به نور شمع در بیابان بجوید”: یعنی حتی اگر بعد از پانصد سال هنوز درک نشده باشد که همه آتش ها از گور “بریتانیای کبیر” و تخم و ترکه – آمریکا و کانادا و استرالیا و زیلند نو – و عمله اکره او – اتحادیه اروپا و ناتو و ژاپن و کره جنوبی و غیره – بر می خیزد. و اینکه اگر روسیه – با عرض معذرت – با سر به طویله نمیرفت – که رفت – او را با ته به طویله میکردند. مساله از آفتاب روشن تر است.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

مثل روز روشن است که سرمایه داری سیستم استثمار نیروی کار و عامل انباشت سرمایه نجومی و امپراطوریهای ضد بشری است ولی شما هنوز نمیتوانید این حقیقت را درک کنید. کامنت خوبی دادید اما چگونه میتوان دست “بریتانیای کبیر” را بدون زدن سرمایه داری زد؟ هیچ راه حل دیگری وجود ندارد. نصف حقیقت را گفتید.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

بیش از پانصد سال است که کسی نتوانسته و احتمالا نخواهد توانست “دست “بریتانیای کبیر – سرمایه” را بزند”, مگر آنکه این شغال بیشه “سرمایه “, خودش خود را بزند, انشااله.

از استثمار هند و دیگر نقاط جهان تا قلع و قمع بومیان آمریکا و کانادا و استرالیا گرفته تا “سواران فرو رفته به خاک” ناپلئون و هیتلر و استالین و صدام و قذافی تا مصدق و آلنده و لومومبا و غیره, حتی “گیسوئی هم در این نمکزار” باقی نمانده است. “نمیدانم که از [رنج] کدامین [محنت] ش سوزم, چو آن پروانه ای مانم که افتد در چراغانی!!”.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

در گفتن نصف حقیقت اصرار دارید.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

خوشبختانه سلطنت را انداختیم به جعبه آشغال، روزی هم انگلیس و بقیه را.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

کی دست از رویاپردازی های کودکانه دست بر می داریم
خودش پرسشی است

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

رویای ما کارگران کمونیست کابوس شماست.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

در یک جامعه، کارگر نیروی زحمت کش و موثرآن جامعه است و کارگر در یک مبارزه برای آزادی و دمکراسی در کنار سایر هموطنانش خواهد بود و همه با هم تلاش خواهند کرد تا بتوانند با تحقق آزادی و دمکراسی عدالت اجتماعی پایداری را پی ریز ی و محقق کنند
پس هیچ کارگر کابوس آفرینی نیست
بلی ممکن است گروه هایی با نگرش های چماقداری به بهانه دفاع از کارگر برای سایر افراد جامعه مشکل بیافرینند
اینها کابوسی نمی آفرینند بل خودشان را لو می دهند و جامعه ی آزادی خواه و دمکراسی خواه با آنان برخورد خواهد کرد

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

اگر دموکراسی خواهی آزادی بود همه کارگران غربی آزاد بودند نه برده مزدی.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

نمیدانم شما چقدر جوانید که خیال میکنید “خوشبختانه سلطنت را انداختید”؟ نه عزیز, سلطنت را همان کفتار پیر و بدست ژنرال هایزرها بر انداخت و خمینی را با سلام و صلوات و با ایر فرانس به تهران وارد کرد. منظور دادن مظنه و قیمت به دست شما ست که بدانید این هیولا, بیدی نیست که با این باد دلها و کامنت های مکرر و طولانی شما بلرزد, بلکه حتی هارت و پورت ناپلئون ها و هیتلر ها و استالین ها و وووو نیز او را نلزانده است. تنها امید آنست که این حرص پرخوری, دیر یا زود سر انجام به ترکیدن او منجر شود. و “چپ” از همیشه متفرق تر. بهتر است قاچ زین را گرفته و خود را جمع و جورکند, تاخت و تاز پیش کش. 

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

شما خیلی در خواب بسر می برید چون همانهائی که سلطنت را آوردند از ترس ما کمونیستها آوردند و همانهائی که بردنش از ترس ما کمونیستها بردنش. پس بهرحال وجود ما بود. از خواب خرگوشی و خودفریبی بیرون بیائید. اگر مزدبگیر هستید، با ارباب سرمایه دار مبارزه کنید، اگر بورژوا هستید،میتوانید به صفوف ما بپیوندید. خیلی از بورژواها کمونیست شدند.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

“مکن زین خواب بیدارم خدا را, که دارم خلوتی خوش با خیالش”.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

پس قبول کردید که حرف من درست است.

حمید
حمید
1 سال قبل

درود بر شرفت

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

انباشت سرمایه در یک کشوربه آن کشور توان اجرای نقش استعمارگری را می دهد
بریتانیای 《کبیر》اسبق(سابق هم نه) بعد از جنگ دوم جهانی دیگر در انباشت سرمایه حرف اول را نمی زد انباش سرمایه بسمت امریکا رفت او هم خصلت های دخالتگرایانه اش را نشان داد و خواهد داد
در قرن جدید انباشت سرمایه از امریکا دارد بسمت چین می رود و باید گفت رفته است و چین خصلت استعماری که یافته در افریقا و جاهای دیگر روش استعماری خاصی را دارد پی گیری می کند و …

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

هر جا سرمایه رفته باشد باید قاعدتا شما کمونیست باشید و سرمایه داری را الغا کنید. حالا چرا با کمونیسم من مخالف هستید؟ با ناسیونالیسم افراطی که نمی شود سرمایه الغا کرد.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

سرمایه برای توسعه ضروریست اما در آزادی و دمکراسی با وضع قوانین سرمایه داری را مهار کرد و مفیدش کرد نه اینکه بسمت چیزی بنام کمونیست رفت

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

سرمایه داری یعنی استثمار نیروی کار. در سرمایه داری طبقه کارگر آزادی نیست و دموکراسی هم فقط متعلق به سرمایه دارهاست. لطفا کتاب کاپیتال مارکس را مطالعه فرمائید و بعد در مورد سرمایه داری اظهار نظر کنید.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

همانطور که ذکر شد, منظور از “بریتانیای کبیر”, بریتانیا و تخم وترکه اوست که امروزه ایالات متحده آمریکا خوانده میشود.

هنوز خیلی زود است که قدرت چین به پای قدرت آمریکا برسد, باید منتظر ماند و دید. ولی از شما چه پنهان, چشمم آب نمیخورد.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

بهتر است قبل از اینکه چین بشود آمریکا با همان سرمایه داری دولتی و نیمه دولتی اش برود زباله دان بقیه سرمایه داری ها.

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

ادامه,
ولی خب, “خدا را چه دیدی؟”. سی سال پیش که اینترنت اختراع شد یک شبه شرکت های سازنده ماشین تایپ “به رحمت ایزدی پیوستند”, همانطور که پس از اختراع تلفن های دستی و هوشیار, دوربین های عکاسی نیز مرحوم شدند. بعدا نوبت کیست را فقط خدا میداند.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

وجود کامپیوترها ی خاص که انباشتی از داده علمی است شرایط را بگونه ای کرده است که براحتی می شود از اطلاعات علمی ذخیره شده مناسب آنها استفاده کرد و یک فرمول جدید کاربری را بدست آورد و بکمک این فرمول اختراعی را انجام داد
در این قرن و قرن های آیند سرعت اختراعات جدید زیادتر خواهد بود

ایوب
ایوب
1 سال قبل

آقای تابان حرف تازه‌ای نزده‌اند. تکرار مکرر گفته‌هایی است در مورد دموکراسی “بورژوازی” که حداقل بعد از تصاحب قدرت توسط بلشویک‌ها بوسیله کودتا، در بخشی از چپ در سراسر دنیا گفتمان غالب بوده‌است . نیت بلشویک‌ها هم همین بود. طرحی نو میخواستند بیندازند و دنیای دیگری را میخواستند بنا گزارند. 

قصدشان از تسخیر قدرت سیاسی این نبود که دوست داشتند اردوگاهای کار بر پا کنند و جانیان حرفه‌ای بشوند و مردم را به چهار میخ بکشند. ولی نتیجه آن شد که میدانیم.

هیتلر هم که با ایده ناسیونال سوسیالیسم کوره‌های آدم سوزی برپا کرد.

نتیجه اینکه دموکراسی غربی امروزی محصول تلاش بشریت و دستاورد جمعی آن است. مرحله بعدی دموکراسی مورد نظر آقای تابان و همفکرانشان هم باید مصالح ساختمانی‌اش را از همین دموکراسی تهیه کند و بنایش را بر روی آن برپا کند، بشریت راههای دیگر را تجربه کرده و هزینه‌های انسانی زیادی بابت این تجربه داده است

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  ایوب

جناب ایوب حالا شما به ما نشان بدهید که کارگران کمونیست در این دموکراسی ها چه نیروئی برای الغای سرمایه داری در دولت اتحاد اروپا و در دولتهای اروپائی دارند؟ هیچ، صفر. پی نظر شما این است که بهتر است سرمایه داری برای ابد بماند. خب، شما استثمارکردن را دوست دارید، ما کارگران کمونیست دوست نداریم.
کدام دموکراسی؟ دموکراسی برای کی؟ همین دموکراسی دارد محیط زیست را داغون میکند. همین دموکراسی بمب اتمی اختراع کرد، همین دموکراسی بمب اتمی انداخت، همین دموکراسی در ایران کودتا کرد. همین دموکراسی از ترس سرمایه داری دولتی مارکسیستی، خمینی بما داد، همین دموکراسی طالبان و القاعده و حماس درست کرد، همین دموکراسی در آمریکای لاتین هم کودتا میکند هم باند قاجاق مواد مخدر دارد، سرمایه داران این دموکراسی با قاچاقچی های مواد مخدر قابل تشخیص نیستند و پولهایشان در هم بصورت سهام ادغام شده است. طالبان برایشان مواد مخدر تولید میکند و آنها میخرند و تزیع میکنند. همین دموکراسی جنگ طلب است و برای دموکراسی رژیم عوض میکند و بمباران میکند و خیلی خیلی بیشتر که میشود یک کتاب قطور نوشت.
راه حل الغای بردگی مزدی و برقراری حاکمیت شورائی کارکنان در محل کار و زندگی است. این راه حل هنوز تجربه نشده است. خوبی این راه حل این است که همه چیز در دست کسانی است که کار میکنند نه مفت میخورند و مثل سیاستمداران حرفهای زیادی می زنند دلشان میخواهد ارباب باقی بمانند.

دیده بانی
دیده بانی
1 سال قبل

خب سرکار استوارهای ناتو عقب کشیدن و نوبت گروهبان قندعلیهای ناتو رسید که بحث رو بی سر و ته کنن! 😅🤣

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل
پاسخ به  دیده بانی

خیلی ساده تر است که بگوئیم این جنگ برای آزادی توده های کارگر نیست بلکه مسائل درونی سرمایه داران به قیمت جان ماست و راه حل مثل همیشه انقلاب کارگری کمونیستی علیه سرمایه داری است که فعلا همه فراموش کرده اند. کجا در تصمیم گیری های این دولتها کارگران کمونیست شرکت داشته اند؟ تمام این اعمال جنایتکارانه از طریق تصمیم گیری های سرمایه دارهای طرفین بوده است. آشفته آنهائی که کارگرند و فکر میکنند یکی از این دولتها به آنها تعلق دارد.
جناب دیده بانی، سرکار استوارها گفتند، گروهبان قندعلی ها هم گفتند، فقط سرباز صفر مانده بود، که یکی ش شما هستید و یکی دیگر من. من گفتم، حالا نوبت شماست تا آبروریزی نکرده اید.

Rosa
Rosa
1 سال قبل

نباید دلمان برای اروپا بسوزد!
آلمان در زمان انگلا مرکل به عضویتِ اوکراین در اتحادیه اروپا رای نداد! علیرغم نابود کردنِ تمامِ سلاح های هسته ای ، اوکراین به نفع روسیه از اتحادیه اروپا عقب نگهداشته شد و طرح های آنچنانی سودآفرین و معادلات پر حجم گازی/نفتی با روسیه ی پوتین …
آلمان فکر می کرد تلاش برای ورود روسیه به اتحادیه اروپا لقمه ای چرب تر است تا اوکراین؟!
خوب، پوتین هم با آرزوهای امپراتوری اش با تجاوز به اوکراین، آلمان را از توهم بیرون آورد و کُلِ اروپا را به آغوش ناتو انداخت؟!
حتی اکنون فنلاند و سوئد… همگی درب ناتو از ترسِ حمله ی پوتین، برای ورود بست نشسته اند که ورود کنند!
اکنون آلمان در بحرانِ انرژی بدلیلِ وابستگی اش به نفت و گازِ روسیه فرو رفته!
خود کرده را تدبیری نیست و ما منتظر خیل بیکاری سازی بدلیل کمبود انرژی برای زمستانی سرد نقشه ی بقا میکشیم!

قطب سوم یعنی اتحادیه اروپا فروپاشیده و شاید از ابتدا نیز توهمی بیش نبود؟!
پس به پیشوازِ مبارزه ی طبقاتی باید رفت؟!
در جهانی دو قطبی و در نهایت یک قطبی راه روشن تر است و دیگر میانِ طرفداری از یک قطب با قطب دیگر زیگزاگ نمی توان زد؟
اتحادیه اروپا سقوط کرد.
پس زنده باد اروپا !

دیلمان
دیلمان
1 سال قبل

جالب و عجیب است که درتنگاتنگ جنگ مابین دواردو گاه سرمایه داری که دریکی ظاهر دموکراتیک وجود داشته و ازاین رو همه پناهندگان ورانده شدگان اردوگاه های شرور و نافی ازادی دران ساکن بوده وبا خیال راحت قلم می زنند ویک اردوگاه دیگر که ظاهری خشن ومستبد وقلدر مابانه و عموما غیر توسعه یافته داردچپ های نازنین مادوباره فیلشان یاد هندوستان کرده و بفکرتصفیه حساب باسرمایه داری مخوف غرب افتاده ولیست بلند بالایی از تجاوزات ووحشیگری های ان علیه صدام حسین وطالبان واسد وقذافی و سایر انسان های شریف تنظیم میکنند وبدنبال راه سوم‌که همانا دموکراسی واقعی وبی شیله و پیله و بدون هیچ الودگی پاستوریزه می افتندغافل از اینکه اگربدفاع از همین دموکراسی نیم بندوپر از اشکال وغیر کافی بر نخیزند با یورش بی امان بر برهای تمامیت خواه دیگر نه ازتاک نشان خواهد ماند ونه از تاک نشان توگویی اگر در در اوج فاشیسم هیتلری اگرگروه های مقاومت بجای مبارزه با شر مجسم می خواستندجنگ را باردوی سرمایه دارخودی کشانده نتیجه اش فقط راه را برای برای ترکتازی بیشترفاشیسم وگستره کردن اردوگاههای مرگ هموار می کردند

ف. تابان
ف. تابان
1 سال قبل

سلام به دوستانی که اظهارنظر کرده اند. در مورد اظهارنظرها راجع به این مقاله و پرسش هایی که به در مورد موضع من نسبت به جنگ شده است، قصد من نظردادن در مورد جنگ نبود. در این مورد به قدر کافی نوشته شده است. تلنگری بود در مورد موج ستایش شوریده واری که نسبت به دموکراسی آمریکایی وجود دارد و نمونه هایش را هم در مقالاتی که در اخبار روز منتشر شده و در جاهای دیگر دیده ایم. من خواستم بر این نکته تاکید کنم که دموکراسی امروز با قدرت سلاح و بانک و رسانه بر آتش این جنگ می دمد و به جای یافتن هر روزنه ی صلح و استفاده از آن، بر تحریم و ارسال سلاح تکیه کرده است یک جای کارش لنگ است و نمی تواند دموکراسی باشد. دموکراسی در خدمت جنگ نیست. هیچ وقت نباید باشد.
در مورد جنگ نظر من به طور خلاصه این است: من حمله ی روسیه به اوکراین را محکوم می کنم زیرا جنگ اساسا وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین روشی است که می شود برای حل مسائل و اختلافات به کار گرفت. در این مورد هیچ اما و اگری ندارم. استدلال های چپ طرفدار جنگ را هم می دانم که باید به سیطره ی آمریکا در جهان پایان داده شود. با این قسمت موافقم اما جنگ راه حل نیست و در همین جنگ می بینیم که سیطره ی آمریکا بر جهان نه تنها تضعیف نشد که بسیار بیشتر شده است. ناتو که به قول رئیس جمهور فرانسه منجمد شده بود حالا تقدیس می شود. حتی برخی چپ ها طرفدار آن شده اند! اروپا – و به ویژه آلمان و فرانسه – که می کوشیدند خود را از انقیاد آمریکا رها کنند و همراه با روسیه یک قدرت اروپایی در برابر آن بسازند دوباره به آغوش آمریکا پناه برده اند. سوسیال دموکرات های آلمانی که طرفدار رابطه ی باز و گسترده با روسیه بوده اند زیر فشار راست ها یکی بعد از دیگری مجبور می شوند مصاحبه و از سیاست های گذشته ی خود عذرخواهی کننند. نظامی گری که در آلمان زمانی مثل تابو بود، – متاسفانه به سردمداری همین سوسیال دموکرات ها – برگشته است و بر سر اختصاص سهمیه ی بیشتر برای شرکت های تسلیحاتی مسابقه است. این ها از نتایج این جنگ است.
ولی من در اینجا نمی مانم. این جنگ دو طرف دارد. اوکراین طعمه و بازیچه است. قربانی است. این جنگ یک مقصر دیگر هم دارد و آن آمریکاست که به نوعی این جنگ را بر روسیه تحمیل کرد، این جنگ در اوکراین در نمی گرفت در جای دیگری در می گرفت. آمریکا در صدد تکه تکه کردن روسیه است؛ زیرا «زیادی بزرگ است و منابع دارد» و می تواند بازار اروپا را از دست آمریکا بیرون بیاورد. روسیه در فکر گسترش امپراتوری خود است. این که چقدر تقصیر این است و چقدر تقصیر آن به نظر من مهم نیست. این که چه کسی اول شروع کرد هم مهم نیست. هر دو طرف این جنگ نامشروع هستند و دنبال منافع خود که آقایی و سیطره بر جهان و بخشی از جهان است، هستند. من دوست داشتم اروپا تضمین های امنیتی که روسیه طلب می کرد را می شنید و نمی گذاشت کار به این جا بکشد. من دوست داشتم آقای زلنسکی تعهد به بی طرفی را همان موقع اعلام می کرد و بعد از این همه ویرانی و جنایت و کشتار آن را نمی پذیرفت. من دوست داشتم روسیه خویشتن داری می کرد و این طور کار را به جنگ نمی کشاند. تا پیش از شروع جنگ، بسیاری، بسیاری، از تقاضاهای او حمایت می کردند.
راه حل چیست؟ یک موضع صلح طلبانه. صدای ما به جایی نمی رسد. اما همان قدر که می رسد باید دعوت به مذاکره کنیم. گفتگو و صلح فوری. یعنی روسیه بی قید و شرط به این کشتار پایان دهد، غرب ارسال سلاح به اوکراین را متوقف کند و این قدر در صدد دامن زدن به جنگ بر نیاید و به مسیر مذاکره و گفتگو که با جنگ قطع شد کمک کند. سران ناتو از ادامه ی جنگ برای ماه ها و سال ها صحبت می کنند. مخالف گفتگو هستند.آمریکا کاملا پای خود را از گفتگوهای صلح کنار کشیده است و در آستانه ی هر مذاکره، بایدن با سخنان خود بر آتش نفرت می دمد، تحریم های تازه ای را ساز می کند و کار را سخت تر می کند. آمریکا که در هر سوراخی در هر کجای دنیآ سر می کشد، در مذاکرات صلح اصلا دخالت نمی کند. به عکس یک ریز در گوش زلنسکی می خوانند که روسیه قابل اعتماد نیست و نباید به وعده های آن اعتماد کرد. این یکی هم که از همه ی دنیا طلبکار است و می خواهد تمام دنیا به نفع او وارد جنگ شود.
آن چه که می توانست پیش برود و فعلا نرفته است، همان بود که تا قبل از این بحران کم و بیش پیش می رفت. یعنی تلاشی که از سوی آلمان و فرانسه صورت می گرفت تا روسیه را وارد اروپا کنند و نظام امنیت جمعی در اروپا با مشارکت روسیه شکل بگیرد و اروپا، واقعا اروپا شود و قدرت سومی را در برابر آمریکا و چین ایجاد کند. به ویژه آمریکا این را نمی خواست. بعد از این جنگ، این راه حل دست کم برای سال ها شکست خورده است. در آلمان سوسیال دموکرات ها که زمانی پشتیبان این مسیر بودند، حالا می گویند هرگز! هرگز! تمام شد!
و همه ی دموکراسی غربی حالا دارد نفت بر این جنگ می ریزد.

مارال
مارال
1 سال قبل

می توان جزء به جزء با آقای تابان موافق نبود، همانطور که من نیستم. اما کلیّتی را که او با جسارت یک روزنامه نگار مستقل مطرح کرده است را باید تهنیّت گفت.

از علاقه مندان خواهش می کنم به آدرس زیر سری بزنند

 https://www.youtube.com/watch?v=lo5uw7pHClU

بهمن پارسا
بهمن پارسا
1 سال قبل

جناب تابان دست مریزاد. مثل همیشه میزان، متعادل، منطقی و خردمندانه. پایا باشید.

حیدر باران
حیدر باران
1 سال قبل

دست شما درد نکند. متن بسیار شایسته ای نوشتید.

بهرنگ
بهرنگ
1 سال قبل

درود بر شما تابان عزیز
به گمانم بسیار مسئولانه و واقعبینانه نوشتید. جنگی که بین روسیه و اوکراین در جریان است، اگرچه در نگاهی سطحی اینطور به نظر می رسد که شروعش بر اثر دخالت تجاوزکارانه ی روسیه ی تحت حاکمیت پوتین که نماینده ی اولیگارشی روس است،درگرفته است،ولی واقعیت این است که در چارچوب دموکراسی ادعایی دنیای سرمایه داری غرب و بویژه آمریکا و بازوی نظامی اش ناتو به اندازه ی کافی بهانه ایجاد شد تا چنین جنگی که هیچ منفعتی برای مردم دوکشور ندارد،رخ بدهد.
جنگی که اوضاع جهان را از آنچه که بود،بدتر کرده است و تردیدی نیست که ادامه اش می تواند به فاجعه ای عظیم تر بیانجامد.متأسفانه دخالت نظامی روسیه در اوکراین بر چنین بستری که فراهم شد، بسیار رندانه مورد سوء استفاده ی بانک و تانک و رسانه در دولتها ی غربی قرار گرفت تا صلح خواهی و دموکراسی خواهی صادقانه ی بخش وسیعی از مردمِ بیزار از جنگِ کشورهای مرکز و حاشیه را به گروگان بگیرند و با سنگر گرفتن در پشت آن به توجیه رفتارهای ضد مردمی خود مشغول باشند و منفعتش را ببرند.

حسین اکبری
حسین اکبری
1 سال قبل

بسیار منطقی و مستدل و به جا . در هنگامه جولان دهی بسیارانی که میخواهند بین دوغ و دوشاب این همانی ایجاد کنند! چنین یادآوری دقیق و به هنگام شاید از طرفی تلنگری باشد برای آنانی که در شرایط کنونی آنچنان درک ناقصی از عدالت دارند که جنگ جاری را نیز در تقسیم بندی به عادلانه و ناعادلانه برچسب میزنند و اگر بپرسید که این عدالت خونریز در قاموس سوسیالیستی که شما به آن باور داری کجاست نیز همان آسمان- ریسمان دموکراسی خواهان دور از عدالت را برایت شرح خواهند داد ! و همچنین سنجه ایست برای افشای کسانی که برتری طلبی جناحی از سرمایه داری جهانی رابرای براه انداختن جنگ پیشگیرانه به اصطلاح ضد فاشیستی معرفی می کنند و با استدلال بی پایه معلوم نیست از کجای معادلات اقتصادی در رقابت سرمایه دارانه این حکم را بیرون میکشند که جنگ طلبی و رقابت روسیه «خودبخود بشریت را بسوی آرمان هایمان، آزادیخواهی و عدالتخواهی، نزدیک تر می کند.» آنچه که در یادداشت آقای سیا می بینیم !!

سیا
سیا
1 سال قبل
پاسخ به  حسین اکبری

آقای اکبری شما در کامنت خود اشاره ای به پست من کردید با این کنایه نابجا که “جنگ طلبی و رقابت روسیه «خودبخود بشریت را بسوی آرمان هایمان، آزادیخواهی و عدالتخواهی، نزدیک تر می کند.»”
مشکل شما اینجاست که جنگ جاری را محصول جنگ طلبی روسیه و رقابت آن کشور با امریکا و ناتو قلمداد می کنید. نمی دانم شما حداقل از سال ۲۰۱۴ تا فوریه ۲۰۲۲ به چه دلیلی به اخبار اوکراین دسترسی نداشتید که چنین قضاوتی می کنید.
۱- بعد از کودتای میدان و احتمالا بزعم شما “انقلاب میدان” که با پول امریکا و اولیگارش های اوکراینی از دست پترو پروشنکو صورت گرفت، دولت طرفدار ناتو با همراهی جانانه فاشیست های باندریست و با هدایت و آموزش سازمان سیا به کشتار چپ ها، روس ها و ژورنالیست های مستقل در کل اوکراین مشغول شدند (کافیست نگاهی به لیست خودشی شدگان مخالف ناتو در اوکراین بیندازید).
۲- هر دو توافق منعقد شده با حضور مستقیم فرانسه و آلمان و روسیه در مینسک از سوی اوکراین زیر پا گذاشته شدند.
-از ششم‌یا هفتم فوریه ۲۰۲۲ گلوله باران دونباس شدت گرفت و در ۱۷ و ۱۸ فوریه به اوج خود رسید. با آگاهی جنایاتی که در اوکراین روز به روز شدت می گرفت، جو بایدن هر روز پیش بینی می‌کرد که روسیه در آستانه حمله به اوکراین است.

روسیه دو راه بیشتر در پیش نداشت یا نظاره گر نسل کشی روس های اوکراین و تسلط امریکا و ناتو زیر بیخ گوش خود می شد و تن به محاصره کامل خود می داد، یا از تسلط بلامنازع امریکا بر اوکراین ممانعت می کرد.
شما مختارید تسلط بلامنازع امپریالیسم امریکا بر اوکراین را در جهت منافع طبقه کارگر اوکراین و روسیه بدانید ولی من با رجوع به حافظه تاریخی خود بطور قطع آن را به زیان زحمتکشان و مردم دو کشور و مردم جهان می دانم.
از سال ۲۰۱۴ که دوستان امریکا در اوکراین حاکمند وضع مردم آن کشور بطور روزمره وخیم و وخیم تر شده. اوکراین پیش از جنگ توان بازپرداخت وام های خود به اتحادیه اروپا و بانک جهانی را نداشت. تا جایی که طلبکاران به اوکراین پیشنهاد خصوصی سازی زمین های کشت گندم (خاک مرغوب اوکراین) و جنگل های بکر اوکراین را دادند؛ با این “نوید” که کنسرن های غول پیکر غربی برای “خرید” (بخوان غصب آنها) صف کشیده اند.
حال شما به من بگویید بعد از آنکه بر فرض محال ناتو پیروز شده و دلقکش در فراغ بال به تاراج گذاشتن ثروتهای ملی اوکراین مشغول شد، شما باز هم دغدغه طبقه کارگر اوکراین را خواهید داشت؟ یا اینکه مواضع امروزتان را منکر خواهید شد یا برای مدتی به مرخصی می روید؟

حسین اکبری
حسین اکبری
1 سال قبل
پاسخ به  سیا

جنگ را از هر کجایش نگاه کنی جنگ است اما تفاوت بین جنگ ها از بسیاری جهات نیز وجود دارد مثلا جنگ داخلی شبیه آنچه در اوکراین یا هر کشور دیگری رخ می دهد با جنگ نیابتی و یا جنگی که الان جریان دارد واکنش های متفاوتی را بر می انگیزد و منطقا حساسیت هایی که در این واکنش هاست قطعا ابعاد مختلفی دارد. سوال اصلی از همه کسانی که مدافع چنین جنگی به عنوان عملیات ویژه صورت گرفته است به ویژه از حزب کمونیست روسیه این است که آن هنگام کجا بودند و چه می‌کردند؟. چند گزارش و خبر می توان از تظاهرات ضد فاشیستی فدراسیون روسیه در هشت سال پیش تا مقطع تجاوز روسیه دید؟ چرا هیچ مراجعه ای به افکار عمومی جهان و احزاب کمونیست وچپ جهان برای یک کمپین ضد نژادپرستی و سوختن کارگران در محل اتحادیه شان نشد؟ چرا این همبستگی انترناسیونالیستی هشت سال بنا به مصلحت اندیشی های سیاسی از جانب فدراسیون روسیه و احزاب خبری که عالم‌گیر شود و جهان را از آن جنایاتی که برمی‌شمرید متاثر کند، صورت نگرفت؟ . این اپورتونیسمی که امروزپشت گذشته سنگر می گیرد وجنگ و آینده را در گروه نوعی مصلحت گرایی بازی بین چند قطبی شدن جهان به سود گارگران ، عدالت خواهی و دموکراسی جستجو می کند کجا بود ؟ اینها و بسیاری صحبت های دیگر پرسش هایی است تامل برانگیز . آنها که در این گذر هشت ساله از ۲۰۱۴ تا کنون مهر سکوت برلب داشته آند و هیچ اقدامی در راستای نابود کردن آن فاشیستی که امروز آنرا چنین آنگراندیسمان می کنند، نداشتند ، حالا به جبران مافات اتفاقاخواسته و یا ناخواسته در موضع تقویت ناتو درآمده اند چون این ناتو و بنگاه های تولید سلاح و میلیتاریسم است که از این شرایط بهره برداری می کند و درمقابل این کارگران و زحمتکشان همه جهان و در درجه نخست کارگران اوکراینی و روسی هستند که از نکبت این جنگ آسیب های جبران ناپذیر می بینند .لطفا بگویید امروز چگونه می توان از ادامه این جنگ نکبت بار پیش از گسترش به همه ی عالم پایان داد؟ جهان آینده را قربانی تحلیل های دیریافته و بیجایی که تنها توجیه گر جنگ است نکنید . این جنگ به سود عدالت و برابری و دموکراسی نیست .

سیا
سیا
1 سال قبل
پاسخ به  حسین اکبری

آقای اکبری، قبل از هر چیز من از جنگ دفاع نکردم! با کنایه و آدرس غلط دادن به دنبال چه هستید؟ شما می‌توانید صادقانه بنویسید که پاسخی برای سوالات من ندارید چون اصلا به آنها فکر نکرده اید.
شما به هر دری می زنید تا بی عملی و ناپیگیری خود را در مورد مسائل اوکراین توجیه کنید و گناه “کم کاری” خود را به گردن دیگران بیاندازید!
از همان سال ۲۰۱۴ در همین سایت اخبار روز کم نبودند مقالات و ترجمه هایی که نسبت به تسلط فاشیست ها هشدار می‌دادند. سال هاست که فعالان سیاسی با گرایشات گوناگون (اما مستقل و صادق) هشدار می دهند که هدف نهایی امپریالیسم از لشکرکشی به عراق، یوگسلاوی، لیبی، افغانستان، یمن، سوریه و … در نهایت روسیه و چین است. حال به این مقطع تاریخی رسیدیم. تکلیف چیست؟
اینکه شما حوصله پیگیری اخبار اوکراین را نداشته و ندارید گناهش متوجه دیگران نیست.
من نه در ارتباط با حزب کمونیست روسیه هستم و نه در روسیه زندگی می کنم که به شما گزارش و آماری از تظاهرات‌های ضد فاشیستی آن حزب ارائه کنم. اما مطمئنم که طی هشت سال گذشته بطور مدام چنین فشارهایی به حکومت روسیه برای دفاع عملی از اقلیت روس در اوکراین وجود داشته. که توافقات مینسک ۱ و ۲ و دست آخر همین ورود نظامی برای حل مسئله نیز بی تاثیر از این فشارها نبوده اند.
پس کسی در این هشت سال مهر سکوت بر لب نزده و بی عمل هم نبوده. شاید شما گوشی شنوا برای شنیدن صدای آنها نداشته و یا نمی خواستید داشته باشید و چشم خود را بر واقعیت‌های اوکراین بسته بودید.
شاید هم انتظار شما این بوده باشد که حزب کمونیست روسیه دست به سلاح می برده.
هر کس مختار است در این دوران پر خطر اولویت بندی خود را داشته باشد، به گوشه ای خزیده و رمان بنویسد یا چرتکه اندازی کند. اما خاک توهم به چشم مردم پاشیدن و آدرس غلط به مردم دادن در کمترین حالت امری ناپسنداست.

سیا
سیا
1 سال قبل

تابان گرامی با همه نوشته شما نمیتوان موافق بود.
معنای امپریالیسم بقول دکتر محیط تسلط بلامنازع بر جهان است. حال سوال من بعنوان کسی که طرفدار روسیه نیست، اینجاست که روسیه بدنبال سلطه بلامنازع در اوکراین بوده یا امریکا؟ چین و روسیه بعداز فروپاشی کدام تلاش را برای زیر سلطه کشیدن کشورهای دیگر انجام داده اند؟ کدام تجاوزات را مرتکب شده اند؟ آیا بدین ترتیب چین و روسیه هم امپریالیسم محسوب می شوند؟
سوال دیگر اینکه ضمن اینکه پایان جهان تک قطبی بتنهایی دستاوردی نیست که بتوان از کنار آن عبور کرد، اقدامات متقابل روسیه اتفاقا ضربه های هولناکی به اهرم های فشاری که شما بداها اشاره دارید وارد خوهد کرد. کاهش قیمت طلا، خرید آن از سوی بانک مرکزی، تایین روبل، طلا و بیت کوین بعنوان ارزهای مرجع خرید مواد خام از روسیه، هم بانک‌های غربی و هم دلار بی پشتوانه را با بحرانی جدی روبرو خواهد کرد. این بحران تاثیر خود را بر دیکتاتوری رسانه ای غرب و سیاستهای نظامی گرایانه حاکم در آنجا خواهد گذاشت.
تمام این تحولات چه حاکمین کنونی روسیه بخواهند یا نخواهند ( که من می گویم نمی خواهند) خودبخود بشریت را بسوی آرمان هایمان، آزادیخواهی و عدالتخواهی، تزدیک تر می کند.

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  سیا

مقاله رفیق تابان مقایسه ایست میان دیکتاتوری شرق و دمکراسی غرب با کمی برتری برای دمکراسی بد نام غربی ولی بیشتر می‌توان آنرا بی طرف ارزیابی کرد.
حال شما هم سوالاتی را عنوان میکنید ، که بهتر بود به آنها جواب می دادید تا بحث از این حالت تعادل خارج شود و شاید به نتیجه ای برسد.

یک صلح طلب
یک صلح طلب
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

کیای محترم، فکر می کنم همه مراجعه کنندگان به سایت از آن حد آشنایی با فارسی برخوردار باشند که نیاز به مترجم تداشته باشند.
مشکلات چپ از آنجا شروع شده که عده ای به میان دو صندلی نشستن عادت کرده اند.
این روحیه ضربات مهیبی به چپ زده و امروز کسانی که سی سال پیش میان دو صندلی مینشستند به هواداران دو آتشه ناتو تبدیل شده اند.
هشدار کاربر مخاطب شما بجاست‌. ما برای ملاحظاتی از دست حفظ چهارتا خواننده پرو ناتو مجاز نیستیم، تعریف امپریالیسم را تغییر دهیم.
چینی که ۸۰۰ میلیون انسان را از فقر نجات داده را همسنگ امریکایی که میلیون ها انسان را به خاک سیاه نشانده معرفی کردن، حداقل بی انصافی است.
در این دمکراسی یی که شما و بزعم شما نویسنده اندکی برتری برایش قائلید همانند حکومت خمینی، تظاهرات احباری براه می اندازند (تعطیلی مدارس برای راهپیمایی علیه روسیه، جمع آوری کمک های مالی که گریز از آنها هم برای من معل و یا دانش آموزان بقیمت انزوا و تهمت و افترا تمام خواهد شد) و … اسم جنگ را جنگِ پوتین می گذارند اما عرصه را به روس تباران آنچنان تنگ کرده اند که تداعی کننده (ورژن مدرن) رفتاری است که با یهودیان پیش از تسلط کامل نازی ها بر آلمان کردند.
شرایط فعلی فرصتی برای رفتارها و ملاحظات دورغین (تعارفات) رفیقانه یا کاسبکارانه نمی گذارد. باید هشیار بود!

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  یک صلح طلب

دقیقا باید هشیار بود!

چپی که قبلا بین دو صندلی نشسته بودند و چپی که روی صندلی اینطرفی و آنطرفی نشسته بودند فقط بر خورده اند و باز هم همان وضعیت تکرار شده است.
اکنون کجاییم ؟
از چینی که با سرمایه همین امپریالیست ها مشکل داخلی اش را تا حدودی حل کرده است باید حمایت کرد و یا الیگارشی خشن روسی که اصل وحق تعیین سرنوشت خلق ها را زیر پا گذاشته است و به بهانه فاشیست از فاشیست هم بد تر عمل می کند و یا امپریالیسم که با پنبه لیبرالیسم سر می برد؟
مسئله جمهوری اسلامی که از همه بدتر است و در کاتو گوری هیچدام جا نمی‌گیرد که برایش از دمکراسی صحبت شود!
تنها راه صحیح تشکلی جهانی از تمام احزاب و نیروهای صلحدوست و دمکرات و هم جهت با سوسیالیسم در سطح جهانی است که راه کار به نظر می آید….

بهرنگ
بهرنگ
1 سال قبل
پاسخ به  یک صلح طلب

درود جناب صلح طلب
بحران در نئولیبرالیسم از یک طرف ورشد و قدرت اقتصادی چین از طرف دیگر را انکار نمی توان کرد. ولی بنا به گفته ی یکی از اعضاءبرجسته ی حزب کمونیست یونان،در مقاله ای که مدتی قبل در همین سایت اخبار روز منتشر شد،چیزی حدود ۶۰ درصد اقتصاد چین در دست بخش خصوصی این کشور است .ظاهراََ تمام دلخوشی مدافعان چنین اقتصادی این است که امور این کشور به شمول همین اقتصادش تحت کنترل و مدیریت حزب کمونیست چین قرار دارد.
نکته ی قابل توجه این است که بسیاری از همین سرمایه گزاران بخش خصوصی در عین حال عضو حزب کمونیست چین هم هستند.همین موضوع در واقع پاشنه ی آشیل استدلال کسانی است که برای توجیه و سر هم آوردن مسئله، اقتصاد فعلی چین را با چنین ویژگیهایی،به اقتصاد نپ پیشنهادی لنین شبیه می کنند و با خوش بینی زیادی آینده ی بدون بازگشتی برای مردم چین ترسیم می کنند. با این اوصاف باید دید که در آینده اوضاع چنین حزبی بر چه مداری خواهد چرخید؟ آیا قدرت سرمایه بر قدرت نیروی کار در درون چنین حزبی که خیلی به دموکراسی(منظورم دموکراسی واقعی است نه دموکراسی عقیم واقعا موجود) پایبند نیست خواهد چربید یا بالعکس؟

یک صلح طلب
یک صلح طلب
1 سال قبل
پاسخ به  بهرنگ

آقای بهرنگ عزیز با درود متقابل،
نه من و نه شما قصد شرط بندی‌روی آینده را نداریم. بحث ما بر سر شرایط مشخص پیش روست. اگر آمار مورد نظر شما را بپذیریم که ۶۰ درصد اقتصاد چین در دست بخش خصوصی است، معنایش این میشود که چین امپریالیستی است؟

حالا قصد ورود به بحث پیرامون عملکرد بخش خصوصی چین و مقایسه آن با آنچه در غرب صورت میگیرد (بویژه در دوران پاندمی) را نداریم تا متوجه تفاوت های موجود در جامعه چین با غرب شویم. تنها بدین بسنده می کنم که در غرب شاهدیم که بی اعتمادی و بدبینی در جامعه حاکم است و در چین برعکس اعتماد متقابل بین حکومت و مردم بالاست. این نتیجه چیست؟

Rosa
Rosa
1 سال قبل
پاسخ به  سیا

تمام این تحولات چه حاکمین کنونی روسیه بخواهند یا نخواهند ( که من می گویم نمی خواهند) خودبخود بشریت را بسوی آرمان هایمان، آزادیخواهی و عدالتخواهی، تزدیک تر می کند.

رزا: عدالت بر روی جوی خونِ زحمتکشان برقرار نمی شود. و “آزادی تنها می تواند با آزادی میسر شود.” باکونین:)

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


75
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x