محمدرضا مهجوریان یک اشاره: ابعادِ گستردهی فجایعِ جنگِ اوکراین، که با لشکرکشیِ از همان آغاز تهاجم تجاوزکارانهی حکومتِ روسیه به این کشور آغاز شد، هر روز دامنهی بیشتری میگیرد. بهرغمِ کوششِ آگاهانهی تبلیغاتِ غولآسای رسانههای حکومتی و غیرِ حکومتی در هر دو سوی این جنگ که فقط و تنها و مطلقاً بر فجایعِ همین جنگ مترکز هستند، این فجایع، در همانحال، ابعادِ بهمراتب گستردهترِ فجایعِ دیگر جنگهای تجاوزکارانهی دهههای اخیر در گوشه و کنارِ جهان را بارِ دیگر در اذهان زنده کرده است. در چنین اوضاعی، شاید سخن گفتن از افزایشِ بحران و تنش در یک مؤسّسهی کوچک از نویسندهگان در گوشهای از این جهانِ درگیر با پیامدهای مرگبار و عظیمِ این جنگ و جنگهای دیگر، چندان مناسب نباشد. از اینرو، اشاره به بحران در درونِ کانونِ نویسندهگانِ آلمان (“پِن، مرکزِ آلمان“)، فقط یک اشاره به یک جنبه از صدها جنبهی آن اوضاعی است که این جنگ پدید آورده است، و نه بیشتر.
[]
پس از آن که در روزِ سه شنبه ۱۵مارس۲۰۲۲ (۲۴ اسفند۱۴۰۰) دِنیز یوجِل، رییسِ انجمنِ قَلَمِ آلمان، از طرحِ بستنِ حریمِ هواییِ اوکراین دفاع کرد (https://akhbar-rooz.com/?p=146758 )، بحثهای فراوانی در درونِ این نهاد ولی همچنین در بیرونِ آن در گرفت و چند تن از رؤسای پیشینِ این کانون، ضمنِ اعتراض به او، خواستارِ کنارهگیریاش شدند. پس از آن، چند تن انگشتشمار از اعضای این انجمن در برخی رسانههای عمومی مطالبی در این باره نوشتند. در روزِ دوشنبهی این هفته ۴ آوریل (۱۵فروردین۱۴۰۱)، ۳۶ تن از نویسنده گانِ عضوِ اتّحادیهی نویسندهگانِ آلمان (پِن، مرکزِ آلمان) در نامهای که منتشر کردند به انتقادهای سخت از دِنیز یوجِل، رییسِ این اتّحادیه، و همفکرانِ او در این انجمن پرداختند. این نامه نشان داد که بحث در درونِ این نهاد، به رغمِ بازتابِ بیرونیِ محدود و محتاطانهی این بحران، سخت در جریان بوده است. نویسندهگانِ این نامهی اخیر نوشتهاند: ” آنچه که این آدم میگوید و انجام میدهد به نامِ ما نمیگوید و انجام نمیدهد”. آنها مینویسند: در تاریخِ باشگاهِ پِنِ آلمان چنین درخواستی پیش نیامده است” با اینحال، ما این درخواست را یگانه امکانی میبینیم تا از آسیبهای بعدیِ پِن جلوگیری کنیم”. آنها در این نامه از ایمیلهایی درونی سخن میگویند که از محدودهی درونسازمانی به بیرون درز پیدا کردهاند و سرشارند از “بدخواهی، تحقیرهای زننده، تبعیض، و اتّهام های دروغ”. آنها این ایمیلها را به رسانهها ارائه دادهاند… https://www.faz.net/agenturmeldungen/dpa/nicht-in-unserem-namen-weiterhin-knatsch-im-pen-zentrum-17935159.html?GEPC=s1
همچنین، در اینباره، در گزارشی صوتی و نوشتاری با عنوانِ ” ترورِ شخصیت، اتّهامی به دِنیز یوجِل” در سایتِ رادیو و تلویزیونِ استانِ هِسِن در آلمان (https://www.hessenschau.de/index.html ۰۵.۰۴.۲۰۲۲ – ۱۶فروردین۱۴۰۱) این طور آمده است:
” اتّحادیهی نویسندهگان، پِن، طرفدارِ تبادل اندیشهها و بیانِ آزادِ عقیده است. اکنون به نظر میآید که پایِ خودش بر سرِ اصولاش به سنگ خورده است. دستِکم از زمانِ ابرازِ نظرِ دِنیز یوجِل، رییسِ این نهاد در بارهی ممنوعیتِ حریمِ هواییِ اوکراین [https://akhbar-rooz.com/?p=146758 ] نشان داده شده است که: در پِن، جنگِ سنگریِ نامطبوعی تنوره میکشد. از دِنیز یوجِل در جشنوارهی ادبی در شهرِ کُلن، پرسیده میشود که آیا حریمِ هواییِ اوکراین بایستی بسته شود. او پاسخ داد: «این یک طرحِ خوبی است، مگر نه؟».
در بیرون، این یک جملهای بود که بحثِ سنگینی را در بارهی اتّحادیهی نویسندهگان، پِن، دامن زد.
در درون، این اظهارِ نظر، چیزی به مراتب بیشتر از یک بحث را دامن زد. پنج تن از رؤسای پیشینِ پِن، در یک نامهی درونی خواستارِ کنارهگیریِ دِ. یوجِل شدند[…]. یک نامهی علنیِ اخطارآمیزِ فوری از سویِ ۳۶ عضوِ اتّحادیهی نویسندهگان هم بر آن اضافه شد. آنها یوجِل را نه فقط به نقضِ منشورِ پِن، بلکه همچنین به یک روشِ مستبدانهی مدیریت متّهم ساختند «که در قرنِ ۱۹م. و نه در یک نهادِ حقوقِ بشریِ امروزه… تناسب دارد… اعتماد به مدیریت به شکلی تاکنون بیسابقه، آسیب دیده است».
این جدال باید ریشه در اختلاف بر سرِ آیندهی پِن داشته باشد: گروهی در پیرامونِ دِنیز یوجِل و نیز خزانهدارِ اتّحادیه میخواهند این اتّحادیه را نوسازی کنند. آنها خود را «هوادارِ نوسازی» مینامند […] خزانهدارِ پِن میگوید: «در کنارِ درگیریهای محتوایی در بارهی آیندهی پِن، مسئلهی دیگری هم هست […]. پِن یک نهادِ پُر ارجِ قدیمی، ولی همچنین گاهی گَرد و خاک گرفته است […]. اکنون یک هیئت رییسهی تازه با ریاستِ یک رییسِ پویا به میدان آمده است. همین، سببِ این یا آن سردرگمی شده است».
گروهی دیگر، از جمله دبیر کُل […] بر آن هستند که به دیدگاههای دیگر در پِن به اندازهی کافی توجّه نمیشود. «قصد بر این است که [از پِن] یک NGO بسازند. از ادبیات، هیچ سخنی در میان نیست». او از یک «جدالِ سنگین» حرف میزند. «یک تَرفَندی وجود دارد تا دو عضوِ مدیریت، و از جمله مرا، بیرون کنند».
اگر به حرفهای دِنیز یوجِل باور کنیم، افزون بر اینها، بسیاری چیزها آگاهانه بد فهمیده میشوند.
دبیرِ کُل میگوید: «من نمیدانم که آیا [در کنگرهی پِن در ماهِ مِه امسال] میتوان به یک نکاتِ مشترک رسید». او شک دارد که آن ظرفهای چینیِ پِن [ارزشها] که شکسته شدهاند کم باشند. «دستیافتن به نکاتِ مشترک [در کنگره] از دیدِ من خوب است، ولی فکر نمیکنم این به جایی برسد»”.
[]
از سوی دیگر، در چند هفته پیش از آن جملهی بحثبرانگیزِ دِنیز یوجِل در بارهی حریمِ هواییِ اوکراین، از طرفِ انجمنِ قَلَمِ آلمان دو مطلب هم به میان آمده بود که نشاندهندهی این است که این نهاد و رییسِ آن، مواضعی در بارهی جنگِ اوکراین اعلام کرده بودند که میتوانست زمینهسازِ بحثهای آتی باشد. به دو نمونه از این مواضع اشاره میشود:
۱- دِنیز یوجِل در یادداشتی با عنوانِ “تبلیغات، روزنامهنگاری نیست. باید فوری قدغن شود؟” به آن پرسشی که خود در عنوانِ یادداشتاش مطرح میکند پاسخِ آری میدهد ولی میخواهد این “آری” را طوری بگوید که تناقضِ آن با منشورِ این انجمن در بارهی آزادیها پوشیده بماند. او در این یادداشت، برای توجیهِ تصمیمِ حکومتِ آلمان در بارهی ممنوعیتِ رسانههای روسی در آلمان میکوشد تا نخست آن رسانهها را از ماهیتِ رسانهبودن تهی سازد تا به اینترتیب آنها را از حقّ بهرهگیری از حقوقِ رسانهیی محروم کند. بخشی از متنِ این یادداشت از این قرار است:
” تبلیغات، روزنامهنگاری نیست. باید فوری قدغن شود؟
Welt (وِلت) ۰۲.۰۳.۲۰۲۲ (اسفند ۱۴۰۰)
اتّحادیهی اروپا رسانههای دولتیِ روسیه، «آر. تی.» و «اسپوتنیک»، را ممنوع کرد تا روسیه را بیشتر تحریم کند […] اینها تمهیدهای خطیری هستند، زیرا اعتبارِ غرب را با پرسشهایی رو/به/رو میکنند. ولی درست این است که این [خطیر بودن] پذیرفته شود […]. این تحریمها نیز دارای هزینه هستند. هزینه نه در شکلِ گاز یا نفت، یا روبل و یورو، ولی در شکلِ یک ارزِ دیگر، که در بلندمدّت کمتر دارای ارزش نیست: اعتماد.
در چشمِ بخشِ بزرگِ جمعیتِ جهان، اروپا (ی غربی)… دارای مشکلِ اعتماد است – نه فقط به دلیلِ جنایاتِ استعمار. گوآنتانامو، ابو غُریِب، جولیان آسانژ … فهرستِ خطاهای فاجعهبار بلندبالا است، خطاهایی که با آنها متأسّفانه غرب، نه بهناحق، به ظاهرسازی و اخلاقِ دوگانه آوازه شد. […] آن مزهی تلخی که آن را مقولههایی مانندِ حقوقِ بشر، آزادی، حاکمیتِ قانون، بهخود گرفتند، کارِ پوتینهای این جهان را در پیداکردنِ هوادار برای طرحهای هویّتیِ ضدّ لیبرالیِشان [که در برابرِ طرح های رقیبان به میان آورده می شوند] آسان کرده است […].
به بیانِ عملی: کسی که راشا تو دِی و اسپوتنیک را قَدَغَن میکند، در آینده برای انتقادکردن از سرکوبِ آزادیِ رسانهها و بیان، برای نمونه در روسیه، دچارِ مشکلِ اعتماد و باورمندی میشود […]. این کار، همچنین در درون هم به مشکلِ اعتماد و باورمندی خواهد کشید: […] آیا این به معنای بیاعتمادیِ بسیار زیانبخش نسبت به فهم و قلبِ مَردُمِ خودی نیست؟ […]. از سوی دیگر: اندیشهی آزادیِ رسانهها، آن آزادی که امکانِ گمراهی و خطا را نیز در خود دارد، به رسانههای آزاد نظر دارد، […] در بارهی آر. تی. و اسپوتنیک بر عکس، سخن بر سرِ رسانههای تبلیغاتی و اطّلاعاتِ دروغ است که از مُدّعاهای روزنامهنگاری چشمپوشی میکنند.
ولی تبلیغاتها، روزنامهنگاری نیستند. یک رسانهی نا/آزاد نمیتواند، بنا بر تعریف، به آزادیِ رسانهیی [به نفعِ خود] استناد کند. با اینحال […]، عاقلانهتر این است که با ارگانهای تبلیغاتیِ پوتین به همانگونه رفتار شود که با رسانههای افراطیِ داخلی میشود: به دقّت به آنها نگاهکردن، دقیقتر از معمول، هر موردِ جداگانهی نقضِ حقوق را، جداگانه، با بهرهگیریِ کامل از ابزارهای حاکمیتِ قانون، مجازات کردن. ولی قَدَغَنکردن نه.
در برابر، میشود ایراد گرفت که یورشِ روسیه به اوکراین چنان تصویری از نقضِ مرزها را به نمایش گذاشت که جامعهی جهانی، اگر که نمیتواند ابزارهای نظامی را بهکار گیرد، باری باید فشارها در زمینههای دیگر را بر رژیمِ پوتین افزایش دهد. آنگاه ولی مجاز نیست که شیوهی پوتین/اردکان را به کار گرفت: “ما موافقِ آزادیِ مطبوعات هستیم، ولی…”، بلکه باید قصد و تصمیم را آشکارا بیان کرد: آری، این یک محدودکردنِ آزادیِ رسانهها است. ولی، ما پیههای این قصد و تصمیم را باید به تن بمالیم، زیرا این مهم است که روسیه را در همهی اَشکال طرد و تحریم کنیم. و این را باید ولی انجام داد… وگرنه مشکلِ اعتماد و باور پیش خواهد آمد”.
۲- اطّلاعیهیِ رسانهییِ “پِن، مرکزِ آلمان” با عنوانِ “دشمن، پوتین است، نه پوشکین”
کانونِ نویسندهگانِ آلمان در این اطّلاعیه، ضمنِ دفاع از همهی تحریمهای حکومتی، حتّی خُرده میگیرد که کم و ناتوان و مترلزل هستند. این انجمن، فقط با تحریمِ فلّهییِ کتابهای نویسندهگانِ روسی مخالفت میکند آنهم به این دلیل که این تحریمِ فلّهیی نویسندهگانِ منتقدِ حکومتِ روسیه را هم در بر میگیرد. به زبانِ ساده، یعنی این انجمن با تحریمِ نویسندهگانِ روسی موافق است ولی آن نویسندهگانی که منتقد پوتین هستند باید آزاد باشند. بخشهایی از متن این اطّلاعیه:
“اطّلاعیهیِ رسانهییِ” پِن، مرکزِ آلمان” – ۶ مارس ۲۰۲۲ – ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دشمن، پوتین است، نه پوشکین
در اروپا جنگ است. ولادیمر پوتینِ خودکامه، ارتشاش را برای یورش به اوکراین فرستاده است. همهی آنهایی که در این جنگِ تجاوزکارانه کشته میشوند، قربانیانِ پوتین هستند: غیرِ نظامیانِ اوکراین، سربازانِ اوکراین … و همچنین، سربازانِ روسیه […].
از اینرو، پِنِ مرکزِ آلمان از آن تمهیداتی استقبال میکند که برای ناتوانساختنِ اقتصادِ جنگِ روسیه و برای محکومساختنِ رژیمِ پوتین مناسب هستند. ولی وقتی که برخی بانکهای معیّن از برکنارشدن از نظامِ سویفت مُستَثناء میشوند تا انتقالِ گاز به خطر نیفتند و یا زیانهای بانکهای آلمانی کاهش داده شود، آنگاه این پیامِ ناگوار و نادرست فرستاده میشود که: اروپا پشتیبان هست [ولی] تا آنجا که زیاد هزینه نداشته باشد […].
با توجّه به چنین تمهیداتِ متزلزلی […]، درخواستها برای تحریمِ کتابهای نویسندهگانِ روسی و یا تحریمِ اجرای نمایشنامههایشان، بهحق، بهمثابهِ ترجیحدادنِ کارِ فرعی بر کارِ اصلی است. یک تحریمِ کلّی، اتّفاقاً به آن همکارانِ با جرأتِ روسی ضربه میزند که مخالفِ این جنگ و حاکمیتِ بیرحمِ زورگویانهی پوتین هستند.
اگر ما بگذاریم که اینگونه واکنشها [منظور تحریمهای فلّهیی اروپا و آلمان بر ضدّ روسیه است. م.]… ما را مسحور کنند، آنگاه جنونْ برنده، و خِرَد و انسانیتْ بازنده است […]. دِنیز یوجِل، رییسِ پِنِ آلمان، روشن ساخته است که: «دشمن، پوتین است نه پوشکین، تولستوی، یا آخماتوف. پِن در کنارِ همهی آن انسانها در همهی کشورها ایستاده است که میخواهند در صلح، آزادی، و ارجمندی زندهگی کنند.»”.
[]
نگاهی کوتاه به تاریخچه ی تشکّلِ نویسنده گانِ آلمان ( پِن، مرکزِ آلمان )
شاید برای فهمِ بهترِ آنچه که در پِنِ آلمان میگذرد، نگاهی کوتاه به تاریخچهی این انجمن، مفید باشد.
تاریخِ تشکّلیابیِ نویسندهگانِ آلمان، تاریخی چندان ساده نیست. از همان سدهی ۱۷م، که ادبیات در معنای معاصرِ آن در آلمان شکل گرفت، تشکّلِ نویسندهگانِ کشور، گاه به شکلِ محافلِ ادبیِ نویسندهگانِ هوادارِ یک سَبکِ ادبیِ مشخّص، گاه به شکلِ محافلِ ادبیِ محلّی، گاه به شکلِ گروههای ادبیِ درباری، و… وجود داشته است.
تشکّلِ ادبیِ نویسندهگان، نامبردارشده به “پِن” (.P.E.N) در پس از جنگِ جهانیِ اوّل در سالِ ۱۹۲۴م (۱۳۰۱خ) در دورانِ جمهوریِ وایمار پدید آمد. پیش از آن، تشکلّی ادبی در شهرِ لندنِ انگلیس در ۱۹۲۱م. پدید آمده بود که در آغاز تشکلّی “فرا/حکومتی و غیرِ سیاسی” بود ولی “درست ۱۲ سالِ بعد ( ۱۹۳۳م )، تأثیرِ رویدادهای جهانی به این تشکّل هم رسید و با خود، به گفتهی توماس مان، “اجبار به سیاست را آورد”. نامِ این نهاد از حرفِ اوّلِ سه کلمهی شاعر، مقالهنویس، داستاننویس (Poets, Essayists, Novelists ) گرفته شد و “پِن” (.P. E. N) نام گرفت؛ از آنجا که این حروفِ اختصاری، شباهت به کلمهی” pen ” دارد که در زبانِ انگلیسی به معنای “قلم” است، این گونه تشکّلها، در بسیاری جاها به “انجمنِ قَلَم” معروف شدهاند؛ در آلمان، این تشکّلِ نویسندهگان را، هم “پِن” و هم “اتّحادیهی نویسندهگان” مینامند.
لودویگ فولدا نخستین رییسِ پِن، مرکزِ آلمان بود. او همان نویسندهی متنِ فراخوانِ مشهورِ به “فراخوانِ فرهنگیان…”، معروف به “بیانیهی ۹۳” است، که در دفاع از حکومتِ قیصرِ آلمان در جنگِ جهانیِ اوّل منتشر شد. ( https://akhbar-rooz.com/?p=143863 ). این تشکّل، از ۱۹۳۳ و با رویِ کار آمدنِ حکومتِ فاشیست، از هم پاشید و حکومتِ هیتلِر، تشکلّی به خود وابسته را بر پا کرد.
برای آشنایی با برخی جنبههای تاریخِ پِنِ آلمان، در پس از جنگِ جهانی دوّم، ِ بد نیست تا به بخشی از یادداشتی که ویلفرید شولِر، (Wilfried F. Schoeller) از رؤسای پیشینِ انجمنِ قَلَمِ آلمان در سال۲۰۰۸م (۱۳۸۷خ) با عنوانِ “اصلِ امید، میراثِ انشعاب” نوشته است اشاره شود. این یادداشت، مطالبی در بارهی تاریخِ این انجمن، که مربوط به پس از جنگِ جهانیِ دوّم است، میگوید که بهرغمِ برخی نارساییها میتواند شاید جالب باشد:
” اصلِ امید، میراثِ انشعاب
[…] در واقع، نخستین انجمنِ قَلَمِ پس از جنگِ آلمان، اصلاً نمیبایستی تشکیل میشد. بر پایهی منطقِ جنگِ سرد، چنین تشکّلی در چنان مکانی که با جبهههای ایدئولوزیک و سیاسی محصور بود، متناسب نبود […]. کنگرهی مؤسّس در نوامبرِ ۱۹۴۸ با شرکتِ شمارِ اندکی از نویسندهگان، خود را بهمثابهِ عملِ همهی آلمانیها قَلَمداد کرده بود و درست از همین نظر نابههنگام بود. آن سه تن از کسانی که در سال ۱۹۴۸م. [یک سال پیش از دو شقّه شدنِ آلمان]، در کنگرهی نویسندهگان انتخاب شدند، چنان با همدیگر اختلاف داشتند که بیشتر از آن ممکن نبود. یکی از آنها، هِرمن فریدمن (Hermann Friedmann) میخواست تا موجودیتِ این تشکّل را با سیاستِ “نبودِ تنشِ شرق و غرب” تأمین کند. دیگری، یوهانِس اِر. بِشِر، (Johannes R. Becher)، وزیرِ فرهنگِ آتیِ آلمانِ شرقی، میخواست تا “وظیفهی ملّیِ ادبیات” “یک ادبیات برای همهی آلمان” باشد […].
توماس مان و برخی دیگر، به این که یک انجمنِ قَلَم در آلمان که با مشارکتِ نویسندهگانی که در دورانِ هیتلِر در کشور مانده بودند تشکیل شود، اعتراض داشتند […] در ۱۹۵۰م. [یک سال بعد از جدایی دو آلمان، و وزیرشدنِ یو. بِشِر در آلمان شرقی]، مخالفتها میانِ نویسندهگان و از جمله مخالفت با یو. بِشِر بالا گرفت […]. در ۱۹۵۱م. ۱۲ تن از نویسندهگان، از انجمنِ سراسریِ نویسندهگان بیرون آمدند و یک مرکزِ برای خودِشان بر پا ساختند. گسست انجام گرفت […]. یکی از تناقضها این بود: آنها میخواستند از اعضای شرقی که متّهم به نزدیکی با حکومت بودند، رها شوند – و آنگاه خود بدونِ شرم و خجالت، رییسِ جمهورِ آلمانِ غربی، تِئودور هُویس (Theodor Heuss) را به عضویتِ انجمنِ خود انتخاب کردند. در ۱۹۵۲م. هر دو مرکزِ آلمانی در کنارِ پِنِ آلمان در تبعید، در سطحِ جهانی به رسمیت شناخته شدند. سالهای فراوان یک جنگِ سرسختانه در پیرامونِ نامگزاری، در پیرامونِ کلمهی “آلمان”، و همچنین، کلماتِ “شرق” و “غرب” در گرفت. [..]. در ۱۹۶۱م. پلیسِ آلمان غربی از برگزاریِ نشستِ پِنِ آلمان شرقی جلوگیری کرد […]. جبههگیریها بسیار فراتر از آنچه بود که امروز میشود تصوّر کرد. در ۱۹۵۲م. پِنِ آلمان شرقی از انجمنِ جهانیِ پِن خواست تا مرکزِ نویسندهگان آلمان را منحل کند […]. وقتی که دو سالِ بعد، کنگرهی جهانی در آمستردام برگزار شد، پِنِ آلمان غربی از شرکت در آن خودداری کرد زیرا که آنا زاگِرز، (Anna Seghers نویسندهی زنِ آلمانی و از دوستانِ برتولت برِشت] به شرکت در آن دعوت شده بود […]. در ۱۹۶۴م. پِنِ آلمانِ غربی از ارنست بلوخ و هانس مایِر و نویسندهگانِ دیگری که از شرق به غرب میآمدند خواستند برای عضو شدن، مراحلِ عضوشدن را دو باره و از نو انجام دهند […]. یک آشتیناپذیریِ متقابل در جریان بود[…]. وقتی آرتور میلِر، [نویسنده آمریکایی] در ۱۹۶۵رییسِ انجمنِ جهانیِ نویسندهگان شد گفت: “حتّی .P. E. N هم قربانیِ جنگِ سرد بود ” […].
پس از وحدتِ دو آلمان، وضعِ بیشترینهی نویسندهگانِ آلمان همانگونه بود که یکی از خودِ آنان در۱۹۹۰م. تصویر کرد: «آلمانیها در برابرِ یک وحدت با انسانهایی هستند که آنها را یا نمیشناسند و یا بسیار کم میشناسند، و از آنها بسیار کم میدانند، و غالباً هم نه بهدرستی». […]. بسیار طول کشید تا هر دو مرکزِ آلماِنیِ پِن بتوانند و بخواهند یکی شوند […] ولی آن تجاربی که در این دو جامعهی مختلف و گاه متضاد کسب شدند به پیوستن/به/هم تن نمیدهند […] “.
[]
انجمنِ قَلَمِ آلمان اکنون دارای ۷۷۴ (به روایتی ۸۵۰) عضو است که در میانِ آنها شمارِ بزرگی از نویسندهگانِ نامدارِ آلمان دیده میشوند.
ولی در آلمان، در کنارِ این تشکّل، تشکّلهای دیگری نیز از نویسندهگان آلمانی وجود دارند. شماری از نویسندهگانِ آلمانی در چند از این تشکّلها عضویت دارند: از جمله:
۱- “اتّحادیهی نویسندهگانِ آلمان – VS – (https://vs.verdi.de) “. این تشکّل، بهمثابهِ یک نهادِ سیاسی/صنفی، در درونِ اتّحادیهی کارگریِ “وِردی“، سندیکای کارکنانِ خدمات – آلمان (https://www.verdi.de/ ) کار میکند و در سال ۱۹۶۹م. پایهگذاری شد. این تشکّل، نزدیکیهایی با حزبِ سوسیال دمکراتِ آلمان دارد.
۲- “پِن، مرکزِ آلمان- در تبعید“( https://exilpen.org/. ) دارای ۱۰۲ عضو. ( https://exilpen.org/menschen-bei-pen/mitglieder/ ). این تشکّل در سال ۱۹۳۴م. از سوی نویسندهگانِ تبعیدیِ آلمان پایهگذاری شد. نخستین رییسِ آن، توماس مان، نویسندهی آلمانی بود. این تشکّل، در پس از جنگِ جهانی دوّم و پس از تشکیلِ پِن، مرکزِ آلمان، از ادغام شدن در آن خودداری کرد به این استدلال که هنوز نویسندهگانی هستند که در بیرون از آلمان مینویسند. در ۱۸۹۸م. هم، یعنی پس از وحدتِ دو آلمان، این تشکّل، خود را بر پا نگه داشت و آن نویسندهگانی از آلمانِ شرقی را که یا از عضویت در پِن، مرکزِ آلمان خودداری کردند و یا از آن بیرون آمدند، به عضویتِ خود در آورد. (https://exilpen.org/pen/geschichte/).
محمّدرضا مهجوریان – فروردین ۱۴۰۱
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- رسواییِ احزاب، در اُستانِ تورینگِن – آلمان – محمدرضا مهجوریان
- اشارهای کوتاه در بارهی اعتراضهای خیابانی و غیرِ خیابانیِ مَردُم در پیوند با “کُرونا” – محمدرضا مهجوریان
- دو ترجمه در باره ی ولفگانگ گوته (به مناسبت سالگرد درگذشت او) -محمّدرضا مهجوریان
- چند نکته در بارهی انتخاباتِ ۱۴۰۰- محمدرضا مهجوریان