جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

“نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” و “نظریه‌ی اردوگاهی” – محمدرضا مهجوریان

همان‌طور که "نظریه‌ی اردوگاهیِ شرقی" دهه‌ها کوشید تا نوعی "سوسیالیسمِ اردوگاهی" را بر جامعه‌ی خود و دیگر جوامع تحمیل کند؛ به همان روال، "نظریه‌ی اردوگاهیِ غربی" نیز دهه‌ها است که دارد نوعی "دموکراسیِ اردوگاهی" را نه فقط در غربِ این جهانِ غریب بل‌که بر همه‌ی جوامع و از جمله جامعه‌ی ما تحمیل می‌کند. نقدِ این...

همان‌طور که “نظریه‌ی اردوگاهیِ شرقی” دهه‌ها کوشید تا نوعی “سوسیالیسمِ اردوگاهی” را بر جامعه‌ی خود و دیگر جوامع تحمیل کند؛ به همان روال، “نظریه‌ی اردوگاهیِ غربی” نیز دهه‌ها است که دارد نوعی “دموکراسیِ اردوگاهی” را نه فقط در غربِ این جهانِ غریب بل‌که بر همه‌ی جوامع و از جمله جامعه‌ی ما تحمیل می‌کند. نقدِ این “دموکراسیِ اردوگاهی” در میانِ بسیاری از خودِ غربیانِ دموکراسی‌خواه همیشه وجود داشته است. ولی به نظر می‌آید که به‌رغمِ پیشینه‌ی نسبتاً خوبِ کشورِ ما در نقدِ سازنده از دموکراسیِ غربی، هنوز بسیاری از مشتاقانِ برقراریِ دموکراسی در ایران، در انجامِ این نقد، خیلی کُند و محتاط هستند

انتشارِ مقاله‌ی ” ما انتخابِ دیگری داریم “، از ف. تابان، و سپس برخی واکنش‌های منفی و مثبت نسبت به آن، از جمله مقاله‌ی “پیدا شدن دوباره نظریه اردوگاهی و نوعی دشمنی  با دموکراسی“، از نادر عصاره، فقط یک نمونه است از یک جدالِ فکری و عملیِ بسیار گسترده که در گوشه و کنارِ جهانِ ما در جریان است. در این‌جا صحبت بر سرِ پذیرش و یا ردّ مقاله‌ی “ما انتخاب…” و انتقادهایی که در آن از دموکراسیِ غربی شده است نیست، اگرچه آن انتقادها درست هستند؛ بل‌که صحبت در باره‌ی آن مقوله‌ای در مقاله‌ی “پیدا شدن …” است که به طورِ فشرده در عنوانِ آن هم بازتاب داده شده است: یعنی مقوله‌ی “نظریه‌ی اردوگاهی”.

 نویسنده‌ی مقاله‌ی “پیدا شدن …”، آن انتقادها نسبت به دمکراسیِ غربی را یک “نظریه‌ی اردوگاهی” و یا متأثّر از آن خوانده است. این داوری، یک داوریِ بی مورد و نادقیق است. تلاشِ نویسنده‌ی “پیدا شدنِ …” برای نقدِ  “نظریه‌ی اردوگاهی”، یک تلاشِ درست و پسندیده است ولی او بهتر بود و بهتر هست که “نظریه‌ی اردوگاهی” را در جای دیگر جُست و جو کند. افزون بر این، مهم‌تر از نقدِ “نظریه‌ی اردوگاهی”، باورداشتنِ به واقعی‌بودنِ”نظریه‌یِ غیرِ اردوگاهی” و پشتیبانی از آن است.

من نمی‌دانم که اصطلاحِ “نظریه‌ی اردوگاهی” در اصل از کجا و از کِی مرسوم شد. ولی چنین می‌نماید که “نظریه‌ی اردوگاهی“، نظریه‌ای است که در یک چهارچوبِ نفوذناپذیرِ معیّنی جای دارد و به این چهارچوب وفادار است و یا اگر هم وفادار نباشد، نمی‌خواهد – به هر دلیلی و سببی – از آن چارچوب فراتر برود و در بیرونِ آن – چه برسد بر ضدّ آن – بیندیشد. “نظریه‌ی اردوگاهی” در هر جا که باشد، گرایشِ ذهنی و عینی به این دارد که آن “جا” را به یک اردوگاه تبدیل کند؛ و یا به هر سَمتی که روانه باشد، گرایش دارد که آن را به یک “روانه‌شدنِ اردوگاهی” بَدَل سازد. عملی‌کننده‌گانِ این گرایش در جامعه، به‌طورِ مشخّص آن طبقات، نهادها و افرادِ قدرت‌پرستِ یک/سو/نِگَرِ متعصّبِ سودپرستِ سُلطه‌جو هستند؛ ولی آن طبقات، نهادها و افرادی هم، که – به هر دلیلی – به پِی‌رُوی‌طلبی، و به رهبری‌شدن، و به سّلطه‌پذیری تن می‌دهند نیز – خواسته و یا به اجبار – در عملی‌ساختنِ این گرایش سهیم هستند.

به نظر می‌رسد که اگر چه ممکن است برخی از ریشه‌های “نظریه‌ی اردوگاهی“، در درونِ روحیّات یا فرهنگ‌ها و خُلق و خوها… باشند، ولی ریشه‌ی اصلیِ آن همانا در درونِ منافعِ مادّی و عینیِ اجتماعی/سیاسی/طبقاتی جای دارد. یکی از ویژه‌گی‌های اصلیِ “نظریه‌ی اردوگاهی“، ستایش بی‌چون و چرا از پدیده‌ی اجتماعیِ “قدرت”، و در نتیجه، توسّل به اشکالِ گوناگونِ قدرت، از جمله به‌ویژه قدرتِ حکومتی، برای پیش‌بَردِ همه و هر گونه اهدافِ اجتماعی است.

امّا “نظریه‌ی اردوگاهی“، فقط هوادارانِ کهنه و نویِ “سوسیالیسمِ واقعاً موجود” و یا “دیگر موجودیت‌های واقعیِ سوسیالیسم” را در بر نمی‌گیرد، بل‌که به همان اندازه، هوادارانِ “سرمایه‌داریِ واقعاً موجود” و “دیگر موجودیت‌های سرمایه‌داری” را هم شامل می‌شود. یعنی هم “نظریه‌ی اردوگاهیِ شرق” و هم “نظریه‌ی اردوگاهیِ غرب”، هر دو، در شمارِ “نظریه‌ی اردوگاهی” هستند.

در این معنا، جهانِ ما نه فقط با دو نظریه‌ی هم‌جنس که هر دو “اردوگاهی” هستند – یعنی “نظریه‌ی اردوگاهیِ شرق” و “نظریه‌ی اردوگاهیِ غرب” -، بل‌که با دو نظریه‌ی نا/هم‌جنس نیز روبه رو بوده و هست: یعنی “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” و “نظریه‌ی اردوگاهی“.

واقعیت است که در جهانِ پیچیده‌ی ما، همواره صدها میلیون انسان بوده‌اند و هستند که می‌کوشیدند و می‌کوشند خود را، و اندیشه‌‌ (نظریه‌ی) شان را، و زنده‌گیِ‌شان را به دور از فشارها و جدال‌های “نظریه‌ی‌های اردوگاهی” سامان دهند و همین‌ها توانستند به پیداییِ “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” دست یابند. و این در حالی بود و هست که “نظریه‌ی اردوگاهی” هرگز هیچ اصالتی برای “نظریه‌ی غیرِاردوگاهی” نمی‌شناخت و نمی‌شناسد و اصلاً هیچ اعتقادی به واقعی‌بودنِ وجودِ مستقلّ آن نداشته و ندارد.

از ویژه‌گی‌هایِ اصلی و بزرگِ “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” یکی این است که نسبت به پدیده‌ی “قدرت” در همه‌ی انواعِ آن کاملاً بی اعتماد است؛ آن را به نقد می‌کشد، و می‌کوشد اثبات کند که “قدرت”، در حلّ مسایلِ اجتماعی بسیار ناتوان است و بل‌که خود یک “مسئله” است که باید “حل” شود.

نظریه‌ی غیرِاردوگاهی” معمولاً با خطرها و دشواری‌های بسیار رو/به/رو بوده و هست که آن را همواره به تبدیل‌شدن به “نظریه‌ای اردوگاهی” تهدید می‌کرده و می‌کنند. از این‌رو، “نظریه‌ی غیرِاردوگاهی“، ناگزیر است که همواره چهارچوب‌های خود را بشکند، و همه‌ی گونه‌های “نظریه‌ی اردوگاهی” را نقد کند: یعنی هم “نظریه‌ی اردوگاهیِ شرق” را، و هم “نظریه‌ی اردوگاهیِ غرب” را، و نیز هم‌چنین، همه‌ی آن گونه‌های دیگرِ “نظریه‌های اردوگاهی” را، که در این جهانِ اردوگاه‌زده‌ی ما متأسّفانه کم هم نیستند.

هم “نظریه‌ی اردوگاهی” و هم “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی“، هر دو، از یک سو دارای معنایی محدود و مشخّص، و از سوی دیگر دارای معنای گسترده هستند؛ در معنای محدودِ خود، آن‌ها عمرِ چندان طولانی ندارند و هسته‌ی اصلیِ مضمونِ آن‌ها را موضع‌گیری در برابرِ جدالِ میانِ دو اَبَرقدرتِ اتّحاد شوروی و ایالات متّحده‌ی آمریکا می‌ساخت، جدالی که در زیرِ پوششِ جدالِ میانِ دو نظامِ اقتصادی/اجتماعیِ سوسیالیسم شوروی و سرمایه‌داری آمریکایی دارای ایدئولوژی هم شد. در حالی که جریان‌های مربوط به “نظریه‌ی اردوگاهی” از یکی از طرف‌های درگیر پشتیبانی می‌کرد، “نظریه‌ی غیرِاردوگاهی” بر موضعِ مستقل پافشاری داشت. ولی در معنای گسترده‌ی خود، این دو نظریه، دارای پیشینه‌ای بسیار طولانی‌تر هستند و هسته‌ی اصلیِ مضمونِ آن‌ها را جدال میانِ “نظریه‌ی وابسته‌ی قدرت‌مدار” و “نظریه‌ی مستقلِ قدرت‌ستیز” تشکیل می‌داد. اگر “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” وجود نمی‌داشت آن‌گاه “نظریه‌ی اردوگاهی“، آسیب‌های خود را بر جهانِ کوچکِ ما صد چندان می‌کرد.

چه در معنای محدود و چه در معنای گسترده، همان اندازه که “نظریه‌ی اردوگاهی“، به همان اندازه هم “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” در همه‌ی جوامعِ بشری دارای پیشینه هستند.

این هر دو نظریه، در ایران هم دارای پیشینه هستند. اگر معنای محدودِ “نظریه‌ی اردوگاهی” را بگیریم، آن‌گاه “حکومتِ پهلوی” و “حزبِ توده‌ی ایران” از مصداق‌های سیاسیِ آشکار و بارزِ آن هستند. حتّی “حکومتِ اسلامی” هم در شمارِ مصداق‌های بارزِ “نظریه‌ی اردوگاهی” می‌گنجد. ولی می‌توان از مصداق‌های آن در ادبیات و فرهنگ و دانش هم نام برد: یعنی از “ادبیاتِ اردوگاهی“، “فرهنگِ اردوگاهی“، و “دانشِ اردوگاهی“.

اگر معنای محدودِ “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” را بگیریم، آن‌گاه مصداق‌های سیاسیِ آن را – اگر که بخواهیم فقط از چند نمونه مثال بزنیم – می‌توان از جمله از آن جنبشی نام برد که به دلایلی، با نامِ “محمّد مصدّق” و با موضوعِ نفت عجین شد اگرچه معنای آن از این فراتر بوده است، و یا از جریان‌هایی سیاسی/اجتماعی از جمله “جنبشِ فداییان” – در سال‌های اوّلیه‌ی آن – نام برد. به همین‌ترتیب، می‌توان از “ادبیاتِ غیرِ اردوگاهی“، “فرهنگِ غیرِ اردوگاهی“، و “دانشِ غیرِ اردوگاهی” نیز نام برد.

و اگر معنای گسترده‌ی این دو نظریه را بگیریم، آن‌گاه در درازای تاریخِ کشورِمان می‌توان مصداق‌های بسیار فراوان‌تری یافت.

[]

از آن‌جا که موضوعِ اصلیِ آن دو مقاله که در بالا از آن‌ها نام برده‌ شد، موضوعِ دموکراسی در غرب است، اشاره به یک نکته لازم است: همان‌طور که “نظریه‌ی اردوگاهیِ شرقی” دهه‌ها کوشید تا نوعی “سوسیالیسمِ اردوگاهی” را بر بر جامعه‌ی خود و دیگر جوامع تحمیل کند؛ به همان روال، “نظریه‌ی اردوگاهیِ غربی” نیز دهه‌ها است که دارد نوعی “دموکراسیِ اردوگاهی” را نه فقط در غربِ این جهانِ غریب بل‌که بر همه‌ی جوامع و از جمله جامعه‌ی ما تحمیل می‌کند. نقدِ این “دموکراسیِ اردوگاهی” در میانِ بسیاری از خودِ غربیانِ دموکراسی‌خواه همیشه وجود داشته است. ولی به نظر می‌آید که به‌رغمِ پیشینه‌ی نسبتاً خوبِ کشورِ ما در نقدِ سازنده از دموکراسیِ غربی، هنوز بسیاری از مشتاقانِ برقراریِ دموکراسی در ایران، در انجامِ این نقد، خیلی کُند و محتاط هستند. نقدِ این “دموکراسیِ اردوگاهی” باید همان‌گونه جدّی، غیرِ اردوگاهی، مسئولانه ولی ژرف انجام بگیرد که نقدِ خودِ “نظریه‌ی اردوگاهی“. این کار قطعاً به سودِ یک “دموکراسیِ غیرِ اردوگاهی” است؛ همان‌طور که نقدِ “سوسیالیسمِ اردوگاهی” قطعاً به سودِ یافتنِ راه‌ِ حل‌های بهتر برای یک سوسیالیزمِ انسانی و غیرِ اردوگاهی است.

حتّی آن ایرانیانِ صادق هم که مخالفِ سوسیالیسم ولی خواهانِ یک “دموکراسیِ انسانی” هستند نیز نمی‌توانند از نقدِ “دموکراسیِ اردوگاهی” شانه خالی کنند.

محمّدرضا مهجوریان، فروردین ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=149567 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Azzet
Azzet
1 سال قبل

با درود به شما
اردوگاه شرق در حال حاضر وجود ندارد.
پس نظریه ای که درحال حاضر وجود دارد،ابتر است.
ولی اردوگاه غرب
در نظریه از مظاهر دموکراسی حمایت میکند
آزادی احزاب وجوامع، آزادی بیان و اجتماعات،آزادی دین ومذهب،آزادی شغل،آزادی مطبوعات و….
اما در عمل همه این مظاهر در شمایی سرمایه دارانه جلوه گرند.
در سیاست خارجی ،اردوگاه غرب منافع طبقه حاکم را نمایندگی می کند.
جناب مهجوریان
حال اگر نسبت به این مظاهر دموکراسی نظری غیر اردوگاهی دارید,بفرمائید

پایدار وپیروز باشید.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

فکر کنم برنامه وب اخبار روز یک نوع گیومه و محتوایش را حذف میکند. برای همین کامنتم را دوباره می فرستم:
خلاقیت نویسنده در ارزیابی نظریه و واژه اردوگاهی قابل تحسین است. ممنون، یک چیز جدید یاد گرفتم. این جمله نویسنده بسیار دوست داشتنی می باشد:
“از ویژه‌گی‌هایِ اصلی و بزرگِ “نظریه‌ی غیرِ اردوگاهی” یکی این است که نسبت به پدیده‌ی “قدرت” در همه‌ی انواعِ آن کاملاً بی اعتماد است؛ آن را به نقد می‌کشد، و می‌کوشد اثبات کند که “قدرت”، در حلّ مسایلِ اجتماعی بسیار ناتوان است و بل‌که خود یک “مسئله” است که باید “حل” شود.”
البته فکر میکنم که اردوگاه “شرقی” امروز بصورت مقاومت در مقابل تعرض بی وقفه گلوبال (مثل زنجیره تولید کارخانه ای ۲۴ ساعته) دموکراسی و حقوق بشر دروغین امپریالیستهای غربی (اردوگاه غربی) وجود دارد. متاسفانه در این مقاومت، همانطور که نویسنده ذکر کرده، قدرت خودش بصورت یک مسئله نیست و در حقیقت متکی به سرمایه داری و استثمار نیروی کار است، مثل سرمایه داری دولتی اردوگاه سوسیالیستی سابق.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

خلاقیت نویسنده در ارزیابی نظریه و واژه اردوگاهی قابل تحسین است. ممنون، یک چیز جدید یاد گرفتم. این جمله نویسنده بسیار دوست داشتنی می باشد:
<>
البته فکر میکنم که اردوگاه “شرقی” امروز بصورت مقاومت در مقابل تعرض بی وقفه گلوبال (مثل زنجیره تولید کارخانه ای ۲۴ ساعته) دموکراسی و حقوق بشر دروغین امپریالیستهای غربی (اردوگاه غربی) وجود دارد. متاسفانه در این مقاومت، همانطور که نویسنده ذکر کرده، قدرت خودش بصورت یک مسئله نیست و در حقیقت متکی به سرمایه داری و استثمار نیروی کار است، مثل سرمایه داری دولتی اردوگاه سوسیالیستی سابق.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x