پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

کسی تحریم می خواد؟ تضاد امپریالیست یا پیامد ناخواسته استعمار زدایی غیر ارادی – فیلیپ جندرالت، ترجمه ی علی اورنگ

از نقطه نظر اقتصاد سیاسی، مزایای دراز مدت تحریم ها بر هزینه های کوتاه و میان مدت ارجحیت می تواند داشته باشد، از آنجائیکه این تحریم ها  شاید روسیه را وادار کند که از همان منابع غربی که در حال خروج از کشور هستند، مستقل شود. به عبارت دیگر، انزوا و محرومیت فدراسیون روسیه از همه فعالیت های تجاری غرب و در نتیجه خروج  منافع غرب از روسیه شاید در واقع شروعی برای بازگشت استقلال و اقتدار روسیه باشد، استقلالی که مسلما به شکل تراژیکی با سقوط شوروی متوقف شد

نظام تحریم های آمریکا خسارات بزرگی در سراسر جهان بوجود آورده است اما زوال امپریالیسم را هم تسریع کرده است

در حمایت از دولت وابسته ی طرفدار برتری  نژادی سفید پوستان اوکراین، بسیاری از کمپانی های آمریکایی و اروپایی از فعالیت های تجاری در روسیه منصرف شده اند. هدف فرضی از چنین تحریم هایی البته به زانو درآوردن اقتصاد روسیه و مردم آن برای تسلیم شدن به خواست امپریالیست هاست. و بله، تحریم ها باعث مرگ انسان ها می شوند، به ویژه در کشورهایی که به اقلام خاصی دسترسی ندارند، مواد ضروری و خدمات فناوری پیچیده که احتیاج به وارد کردن آنها را دارند. اما همچنین جنبه ی دیگری در مورد تحریمات وجود دارد، و آن غارتگری از طریق “مصادره” دارایی هایی که متعلق به کشور تحریم شده است. دزدی و دزدی دریایی تحت هر عنوانی که باشد … عواقب آن توام با تحولات چشمگیر است، مخصوصا برای مردم، و در نتیجه کنش هایی جنایی و غیر قانونی است که قدرت های امپریالیستی مرتکب آن می شوند. از این رو ما باید با هر نوع تحریم اقتصادی یک جانبه که به وسیله محور سلطه آمریکا-اتحادیه اروپا تحمیل می شود مخالفت کنیم.

در رابطه با رویدادهای که امروز در اروپای شرقی به وقوع پیوسته است، می توان نظری استنطاقی به تحریم هایی که به روسیه تحمیل شده است انداخت و نتایجی ارائه داد.

در یک تهاجم واقعا رعد آسای تبلیغاتی بر علیه روسیه، خیلی ها از دولت طرفدار برتری نژادی سفید پوستان اوکراین حمایت کردند، که در سال ۲۰۱۴ به وسیله محور سلطه، شامل تجارت آمریکا و اتحادیه اروپا بوجود آمد. خیلی از مراکز رسانه ای با افتخار لیست هائی از شرکت های خصوصی که همگی داد و ستد های تجاری شان را با روسیه متوقف کردند یا از فعالیت هایشان در آن  کشور کنار کشیدند. به راستی راستکاری شان از محبت سرشار به مردم اوکراین لبریز است.

در هفته های گذشته، شرکت های ذیل اعلام کردند که دیگر با روسیه تجارت نخواهند کرد: ایرباس، آلفابت  (گوگل و یوتیوب)، بوئینگ، دیزنی، اکسان موبیل، فیس بوک، فورد، هارلی دیویدسون، مستر کارت، مایکروسافت، اپل، نتفلیکس، ردیت، اسنپ، توییتر، ویزا، مک دونالد، کوکاکولا، پپسی، و احتمالا تعداد خیلی بیشتری از شرکت های دیگر. به این خروج دسته جمعی، همانطور که پیش از این مکررا توضیح داده شده است، مجموعه ای از تحریم های مالی را هم باید اضافه کرد، مثل محرومیت محدود روسیه از سوئیفت، لغو بالقوه موقعیت روسیه به عنوان شریک تجاری مورد علاقه و غیره، که البته بدون عواقب مالی و اقتصادی، حداقل در حال حاضر، برای روسیه نخواهد بود.

اگرچه جدی بودن تاثیرات این تحریم ها بر مردم روسیه و اقتصاد کشور موضوع خنده داری نیست، ولی مشکل است که به ایده ی محروم کردن مردم روسیه از فیلم های دیزنی، لوازم خانه “ایکیا” یا موتورسیکلت های هارلی دیویدسون که جدا امری تنبیهی خواهد بود، نخندید. خدای من! چطور مردم روسیه بدون مبلمان با بسته بندی تخت زندگی خواهند کرد؟ این مثال ها، اگرچه ممکن است خنده دار باشد، ابعاد دیگری از تحریم ها را، هم از طرف “تحریم کننده” و هم از طرف تحریم شده، آشکار می کند.

تحریم ها و نظام پدرسالاری

در جبهه ی قدرت هایی که تحریم ها را تحمیل می کنند، قدرت مطلق خود شیفتگی بطور  آشکاری به نمایش گذاشته شده است. فرضیه محوری چنین تحریم هایی این است که مردم تحریم شده در غیبت کالا ها و خدماتی که ممنوع شده اند قادر به ادامه کارشان نخواهند بود. به عبارت دیگر، فکر ضمنی این است که کشور تحریم شده بدون کشورهای تحریم کننده قادر به ادامه حیات نخواهد بود، و باید در انتظار تسلیم دولت مورد نظر و یا سقوط آن بود. اعتقاد بنیادی کشورهایی که دست به تحریم می زنند این است که آنچه که برای عملکرد مردم تحریم شده مهیا می کنند چنان ضروری است که در نهایت تحریم ها موثر خواهند بود.

به علاوه، فرضیه اروپایی-آمریکایی ها این است که هیچ کسی بدون کالاها و خدمات آنها نمی تواند عمل کند چرا که آمریکا (اجازه بدهید آنچه را که آمریکا هرگز از ادعای آن ابایی ندارد، تکرار کنم)، مثل کالاها و خدماتی که تولید می کند، یک چیزی مثل ضرورت است، یعنی یک ملت ضروری است. این اعتقاد هم ایدئولوژیک و هم اقتصادی است: محور سلطه برای قانونی کردن و توجیه پکس آمریکانا (صلح آمریکایی) احتیاج به دسترسی نامحدود به بازارها دارد.

متاسفانه، با این منطق، ملل دیگر کره زمین، مخصوصا آنهایی که خارج از فضای اروپایی-آمریکای هستند، غیرضروری می شوند. برخلاف آمریکا، کشورهای دیگر می توانند تصاحب یا نابود شوند.

این فرضیه همیشه ساخت اصلی و درونی ایدئولوژی استعمار بوده است تا جایی که قدرت های استعماری همیشه ادعا کرده اند که برای عملکرد مناسب مستعمرات وجودشان ضروری است. حتی در دوران استقلال  قریب الوقوع، قدرت های استعماری به ادعایشان که بدون حمایت استعمارگران غربی به احتمال قوی کشورهای استقلال یافته شکست خواهند خورد، ادامه دادند. این استدلال اغلب، اگر نه همیشه، انگیزه ایدئولوژیک در پشت فعالیت های مداوم نئو استعمار و امپریالیست ها در مستعمره های سابق بوده است. چطور این بیچاره ها می توانند بدون اربابان استعماری شان عمل کنند؟ اعتقاد ایدئولوژیکی ضروری بودن قدرت های استعماری برای عملکرد مستعمرات نه تنها مخرب و اشتباه است، اما همچنین به صورت پوششی بر این واقعیت عمل می کند  که این مردم هستند که برای بقای یک کشور، استعمار شده باشند یا نه، ضروری هستند. به همان صورتی که سرمایه دار معتقد است که برای تولید  ضروریست، وقتی که درواقع کارگران هستند که مولد تولیدات کارخانه اند (نه او).

اهمیت فرضیه پدرسالاری برجسته تر می شود وقتی که شاهد عملکرد ایدئولوژی امپریالیست باشیم که چگونه فدراسیون روسیه را از زمان سقوط شوروی مورد هدف قرار داده است.

ماورای غارت کامل روسیه و نئو استعمار کردن آن در سراسر دهه ۱۹۹۰، مجموعه ی تحریم هایی که امروز بر روسیه تحمیل شده است ادامه عملکردهای محور سلطه است. این استراتژی بر مبنای این فرضیه است که روسیه هیچ راه قابل تصوری برای بقای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مستقل از آمریکا و اتحادیه اروپا ندارد. البته، توجیهات اقتصادی و مالی برای چنان فرضیه ای فراوان است، اما باید اعلام کرد که ماورای این توجیهات، این نوع اعتقادات مطرح شده اند چون، از دیدگاه ایدئولوژیک، آمریکا و اروپا واقعا تصور می کنند که آنها برای عملکرد روسیه ضروری اند در حالی که در بهترین حالت روسیه نقش ثانوی دارد.

اغراق کشورهای استعماری از قدرت خودشان قطعا با پیروزی های مبارزات استقلال طلبانه ضد استعماری در سراسر جهان بعد از ۱۹۴۵ به وضوح به نمایش گذاشته شده است. امروز روسیه را به لیست همه ی آن کشورهایی که به سیاست های برتری طلبانه آمریکا و اروپا مقاومت می کند، می توان اضافه کرد.

استعمار زدایی ناخواسته

برای کشوری که تحریم شده است شرایط بدون اغراق می تواند مشکل باشد. فقط کافیست نظری به کوبا، ایران، ونزوئلا، نیکاراگوئه، سوریه، کره شمالی و دیگران انداخت تا شاهد تقلاها و تکاپویی که  این کشورها به خاطر تحریم ها مواجه هستند، باشیم. تحریم ها زندگی را به شدت برای مردم مشکل می کند، مخصوصا وقتی که عرضه ی وسایل پزشکی و دیگر منابع اصلی و حیاتی زندگی به زیر تحریم رفته باشند. همانطوری که قبلا مطرح شده است، تحریم ها انسانها می کشند.

هرچند، همه کشورهای تحریم شده شبیه به یکدیگر نیستند. عواقب اقتصادی آن از یک کشور طبیعتا به کشور دیگر متفاوت است. بنابراین، کوبا، ونزوئلا یا ایران با تحریم ها (در مقایسه با روسیه) بطور متفاوتی رفتار می کنند. روسیه در مقایسه با اندازه اش، دسترسی به منابع، تاریخ اش و خیلی چیزهای دیگر متفاوت است. عواقب تحریم کردن روسیه، برای محور سلطه، شبیه به تحریم های نیکاراگوئه  نخواهد بود. در این رابطه، آیا محور سلطه آماج خشم اش را دست کم گرفته است؟

بدون اینکه نقش مخرب تحریم ها نادیده گرفته شود، ما می توانیم با نگاهی به بلند مدت  پیامدهای ناخواسته آن را در مد نظر قرار دهیم. در حال حاضر، تنبیهی که به وسیله قدرت های آمریکا و اروپا مقرر شده است بدون تردید باعث اختلال عملکرد روسیه خواهد شد و تاثیر منفی بر زندگی مردم روسیه خواهد داشت. علیرغم آن، خروج دسته جمعی شرکت های غربی از روسیه بطور اجتناب ناپذیری باعث فرایند نئو استعمار زدایی می شود، فرایندی دردناک و مشکل، اما با این وجود رهایی بخش.

روسیه مطمئنا چنین خروج تجارتی و محرومیت از خیلی بازارها را نمی خواهد، هر چند، امکان دارد که در بلند مدت این تحریم به نفع اش باشد. چطوری؟ از نقطه نظر اقتصاد سیاسی، مزایای دراز مدت تحریم ها بر هزینه های کوتاه و میان مدت ارجحیت می تواند داشته باشد، از آنجائیکه این تحریم ها  شاید روسیه را وادار کند که از همان منابع غربی که در حال خروج از کشور هستند، مستقل شود. به عبارت دیگر، انزوا و محرومیت فدراسیون روسیه از همه فعالیت های تجاری غرب و در نتیجه خروج  منافع غرب از روسیه شاید در واقع شروعی برای بازگشت استقلال و اقتدار روسیه باشد، استقلالی که مسلما به شکل تراژیکی با سقوط شوروی متوقف شد.

ما شاید حتی بتوانیم فرض کنیم که این محاصره تجاری و تحریم های دیگر عکس العمل های ارتجاعی به امتناع روسیه از تایید قوانین محور سلطه و موسسات فراملی امپریالیستی است. از دیدگاه آمریکا و اروپا، این عمیقا غیرقابل تحمل است چون تایید می کند که امپراطوری ممکن است که به اندازه گذشته، علیرغم آرزوهایش برای مطرح بودن، دیگر مطرح نباشد.

با توجه به اینکه بعید است که روسیه  تسلیم تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا شود، می توان تصور کرد که روش هایی برای رهایی از تحریم ها را پیدا کند. باید دید که این برای آینده روسیه چه معنایی خواهد داشت، اما یک چیز قطعی است، خارج از یک جنگ با مقیاس جهانی، سلطه همه جانبه آمریکا دیگر آن قدرت گذشته را ندارد.

همانطور که میزدار قمارخانه (کروپییر) می گوید، شرط بندی انجام شده است و راه برگشتی وجود ندارد.

رهایی غیرعمدی

بگذارید این پدیده را در یک زمینه متفاوت ببینیم، خروج فرانسه و سایر گروه های وابسته به شرکت های خصوصی را از کشورهای آفریقای غربی چطور می توان توضیح داد؟ اگر این کشورهای آفریقایی از ارتباطات مالی و اقتصادی شان با فرانسه و اروپا و گروههای اقتصادی بریده شوند، چطور می توان این وضعیت را توضیح داد؟ به احتمال زیاد، امید این است که این جدایی به رهایی تعبیر شود، یک قدم به طرف استقلال کامل اقتصادی و سیاسی از فرانسه و گروههای مالی وابسته به بخش خصوصی اروپایی، و رهایی از چتر موسسات امپریالیستی و سرمایه داری (صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا و غیره) در غرب آفریقا. آیا این ضربه ای به کشورهای آفریقای غربی است؟ بدون تردید، تخصص علمی و فناوری ضروری برای استخراج و بهره برداری از مواد خام مورد نیاز شدیدا پیچیده و پرهزینه است. و مطمئنا می توان تصور کرد که خروج چنان تخصصی از منطقه برای این کشورها به محض اینکه خود را از شرکت های بخش خصوصی و گروههای نئو استعمار آزاد کنند، توام با عواقبی خواهد بود. در مورد مالی و زیرساخت هم همان را می توان گفت. بدون تردید انتقال مشکل خواهد بود.

از طرف دیگر، و این نکته ی خیلی مهمی است، این کشورهای آفریقایی حالا مطمئنا آزاد خواهند بود که در جستجوی منابع دیگری برای  تخصص و مذاکره برای دستیابی به قراردادهایی که که مساعد،  بدون استثمار برای استخراج و بهره برداری از مواد خام باشند، برخلاف آنهایی که بوسیله قدرت های استعماری و گروههای مالی خصوصی به آنها تحمیل شده است. کشورهای آفریقایی قادر خواهند بود اقتصادی که بوسیله موسسات جهانی امپریالیستی مثل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به آنها تحمیل شده است بازسازی کنند. این استقلالی است که به احتمال زیاد امپریالیست ها از آن در آفریقا می ترسند، یعنی، کشورهای آفریقایی دیگر زیر دست اربابان سابق استعماری و موسسات فرا ملی شان کار نمیکنند، اما حتی بدون آنها پیشرفت می کنند.

امپریالیزم خود را نابود می کند

امپریالیست ها در رابطه با تحریم مواجه با تضادی ذاتی هستند. در حالیکه هدف از تحریمات تحت انقیاد در آوردن کشور مورد نظر است، همزمان ضد خودش را بوجود می آورد، یعنی، امکان این که همان کشور به درجه بالاتری از آزادی اقتصادی و سیاسی برسد. اگر کشوری که تحریم شده است تسلیم شود، تحریم ها البته به اهداف سیاسی و اقتصادی شان رسیده اند. اما وقتی که کشورهای تحریم شده در مقاومت به درخواست های قدرت های تحریم کننده موفق باشند، آنها تبدیل به قوی ترین و شاید وجودی ترین تهدید بر علیه  امپریالیسم می شوند، امروز، امتناع روسیه به تسلیم شدن به تحریم ها، جدا از سیاست های داخلی روسیه، ضربه ی قابل توجهی بر علیه امپریالیسم است که شبیه آن از زمانی که جبهه ی شوروی مانع از توسعه  سرمایه داری و نو استعمار شد، وجود نداشته است.

وقتی که قدرت های امپریالیستی با مقاومت به تحریم ها مواجه شدند همانطور که انتظار می رفت تحریم شان را بیشتر کردند. به شکلی متناقض نما، هرچقدر بیرحمانه که باشد، تحمیل بیشتر تحریم ها امکان دارد که استعمار زدایی یک کشور را با وادار کردن به استقلال از کنترل امپریالیست و گروه های مالی و اقتصادی، بیشتر کند. البته، قدرت های امپریالیستی می توانند به آسانی نظرشان را تغییر داده و تحریم ها را متوقف کنند، اما چنان حرکتی برای آنها قابل تصور نیست چرا که استراتژی تحریم های اقتصادی را کاملا بی فایده می کند. قدرت های غربی بنابراین امروز در یک شرایط مشکلی قرار دارند و در وضعیتی هستند که مدت طولانی با آن مواجه نشده اند، و مطمئنا اولین بار است که اتحادیه اروپا با آن مواجه شده است.

زوال غیر قابل بازگشت امپراطوری را دیگر نمی توان انکار کرد. وضعیت فعلی که در آن قدرت های امپریالیستی خود را پیدا کرده اند یک رویداد با ابعاد بزرگ تاریخی را رقم زده است. ما شاهد این هستیم که محور سلطه به مرزی رسیدی است که از آن نمی تواند عبور کند، البته سوا از اینکه جنگ فاجعه باری را شروع کند. امتناع روسیه از اینکه مثل یک دولت وابسته در خدمت منافع آمریکا و اروپا عمل کند عدم تعهد به منافع امپریالیست را در اولویت مهمی قرار داده است، بدینوسیله به تعداد کشورهایی که در مقابل کنترل امپریالیست مقاومت می کردند (مثل کوبا، کره شمالی، ایران، نیکاراگوئه، ونزوئلا، و سوریه و دیگران)، افزوده می شود.

ساختار قدرت امپریالیسم دچار جابجایی شده است. در حالیکه در گذشته، امپریالیسم را می توانستیم با روابط بین کشورهای به اصطلاح محور و کشورهای پیرامون (مستعمرات و ومستعمرات نو) توضیح دهیم، امروز امپریالیسم نفوذش  به همه جهان تعمیم پیدا کرده است (شامل کشورهای محوری). به عبارت دیگر، فرایند تخریب ملی، استثمار، و ستم جنوب جهانی، به خصوص آفریقا، به همه جهان بسط پیدا کرده و اعمال شده است. این گسترش با سیاست های اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا و به کارگیری کنترل بر روسیه ی بعد از دهه ی ۱۹۹۰، و نیز کنترل بر اعضای کشورهای اتحادیه اروپا، بوسیله گروه های امپریالیستی ، در رابطه است.

از نقطه نظر اقتصاد سیاسی، آیا می توانیم از اقتصاد کلان تحریم ها در رابطه با استعمار زدایی و رهایی صحبت کنیم؟ پاسخ به این سوال ممکن است چارچوبی برای درک فرایند رهایی از چنگال قدرت های امپریالیستی مهیا کند، از آمریکا و متحدانش، و از موسسات فراملی مثل اتحادیه اروپا، ناتو، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، و غیره. به نظر می رسد که امپریالیسم در به تعویق انداختن برخورد با تضاد هایش کاملا با مهارت عمل کرده است. اما امروز، تحمیل تحریم ها به روسیه خودویرانگری درونی امپریالیسم را آشکار می کند.

در نهایت، ما باید ببینیم قدرت های غربی چگونه با عواقب این تحریم ها بر اقتصاد خودشان معامله خواهند کرد. چگونه آنها دگرگونی جهان و برخاستن نظم جانشین بر هژمونی امپریالیست را تحمل خواهند کرد؟ چطور امپراطور با مرگ خود، که آن را ضرورتی وجودی می داند، مواجه خواهد شد؟ جدا از جنگ اتمی همه جانبه، قدرت های امپریالیستی برای به تعویق انداختن سقوط شان تا کجا پیش خواهند رفت؟

اینها برای ما  سوالهای ضروری هستند. ما باید مطمئن شویم که این نظام بمباران -انتحاری مردم را با خود به نابودی نمی کشاند.

فیلیپ جندرالت، PH.D، مشاور بهداشت روان است که متعهد به مبارزه ضد نژادی، ضد امپریالیستی برای عدالت اجتماعی و سیاسی است.

متن بالا برگردانی است از:

https://www.blackagendareport.com/sanctions-anyone-imperialist-contradiction-or-unintended-consequence-involuntary-decolonization

https://akhbar-rooz.com/?p=149941 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

محض اطلاع کسانی که باور دارند اقتصاد روسیه هدف غرب بوده یا هست، نگاهی بیاندازند به مقاله اردشیر قلندری در همین سایت با آمار و ارقام مستند. در بعضی حوزه های اقتصادی روسیه امروز از ۱۹۰۵ هم عقب تر است. روسیه رقیب اقتصادی ایتالیا و یا فلوریدای امریکا هم نیست.

https://www.akhbar-rooz.com/150099/1401/01/29/

نسیم
نسیم
1 سال قبل

نویسنده در پایان سخن باید یک کلمه اضافه می کردند: امام خمینی!
همان دروغ و دغل ۴۳ ساله جمهوری ارتجاعی که قبلا” در لفافه سوسیالیسم موجود ارائه می شد حالا در شکل عریان روسوفیلی، البته ماهیت یکسان است و فرقی نکرده.

نیک
نیک
1 سال قبل

باید از نویسنده این مقاله تشکر کرد که در همان پاراگراف اول تکلیف خواننده را مشخص کرده که به خواندن ادامه دهد یا نه. مینویسد ” هدف فرضی از چنین تحریم هایی البته به 
زانو درآوردن اقتصاد روسیه و مردم آن برای تسلیم شدن به خواست امپریالیست هاست. و بله، تحریم ها باعث مرگ انسان ها می شوند، ” 
سوال ۱: اگر روسیه به اوکراین حمله نمیکرد غرب چه دلیلی برای تحریم و به زانو درآوردن اقتصاد روسیه میداشت؟ مگر غرب بجز بازگشت به مرز های خود و خروج از اکراین چه درخواست بی ناموسی از روسیه کرده بود؟ همان خواستی که ما از صدام حسین داشتیم. نویسنده چنان از واژه ” تسلیم شدن به خواست امپریالیست ها” صحبت میکند که تو گویی برای روزنامه پراودا مقاله مینویسد.
سوال ۲- آیا ایشان خوانندگان مقاله خود را احمق فرض نموده؟ در اوکراین نزدیک به پنج میلیون نفر زن و بچه, پیر و بیمار خانه و زندگی خود را از دست داده و آواره شدند و هزاران غیر نظامی در زیر آوار خانه هایشان و یا گور های دسته جمعی مدفون, آنوقت ایشان از تحریم ها که باعث مرگ انسان ها در روسیه می شوند صحبت میکند؟ واقعا شرم آور است. تو گویی مرگ مردم اوکراین مهم نیست و باید فقط نگران مرگ انسانهای روسی در آینده به علت تحریم ها باشیم. 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x