تا روزگاری هست،
هم روزِ آسایش،
هم روزِ کاری ست.
معنای این سخن این است که پیری
بخشی به راستی از روزگار نیست:
زیرا، در این همیشه ی آسایش،
یک روز هم،
برای زن و مردِ پیر،
یک روزِ کار نیست!
وَ این بدی را هم دارد هر همیشه ای از آسایش
که، در روندِ خویش،
هم از آغاز،
دارد همیشه ای نیز از فرسایش:
کاین هم همان روندِ خالی ی مرگ انجام است:
کز دیرباز،
در میانِ واژه های رازپوش یا رازآگینِ آن،
«پیری»ش ناگزنده ترین نام است!
سی ام آذرماه ۱۳۹۸،
بیدرکجای لندن