جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

مطالبات را همین امروز هم میتوان گرفت !

یک بربریت سرمایه داری بی وقفه در برابر و علیه معاش و رفاه و خوشبختی طبقه کار مزدی و مردمان فرودست ، در تقلای حفظ قدرت اند و دارند با قُلدری میچاپند و خود را مالک همه ی ثروت جامعه و هست و نیست توده مردم میدانند و وقیحانه کتمان هم نمیکنند. دراین بین تنها رسالت و دغدغه و جدال ما کارگران و معلمان و پرستاران و سایر طبقه کارمزدی بطور کل، جدال برای بیرون کشیدن سهم زندگیمان از حلقوم سیری ناپذیر سرمایه و حاکمیتش و نهایت پایان این بردگی مزدی ست، معامله دیگری این وسط وجود ندارد!

یک بربریت سرمایه داری بی وقفه در برابر و علیه معاش و رفاه و خوشبختی طبقه کار مزدی و مردمان فرودست ، در تقلای حفظ قدرت اند و دارند با قُلدری میچاپند و خود را مالک همه ی ثروت جامعه و هست و نیست توده مردم میدانند و وقیحانه کتمان هم نمیکنند. دراین بین تنها رسالت و دغدغه و جدال ما کارگران و معلمان و پرستاران و سایر طبقه کارمزدی بطور کل، جدال برای بیرون کشیدن سهم زندگیمان از حلقوم سیری ناپذیر سرمایه و حاکمیتش و نهایت پایان این بردگی مزدی ست، معامله دیگری این وسط وجود ندارد!

لازمه و ضرورت برداشتن موانع، اتحاد و همصدایی سراسری ست!

اصلی ترین مانع بر سرِ راه دستیابی ما کارگران ، معلمان ، پرستاران و بازنشستگان به مطالبات روی میز و رفاه و خوشبختی، خودِ این حکومت است به این دلیل که منفعت هایشان با منافع معلم و پرستار و بازنشسته و کلا” کارگران و توده مردمان یکی نیست، چه در ساختارها و قوانین ، و چه در سیاست ها و نیات و اقدامات شان ، زیرا در تقابل هم اند .

اگر فریبکاری و وعده هایشان، که دو زار نمی ارزند، را کنار بزنیم ، سرکوب و زندان و گرو کشی ، اساس موقعیت حکومت و رویکرد تا کنونی شان به نپذیرفتن مطالبات جنبش های اعتراضی طبقه کارگر برای بهبود و تغییر وضعیت معیشت و زندگی مان بوده است .

در هیچ کجا این تقلا و جنگِ برای نان (بمفهوم وسیع کلمه ) ، تا به این درجه گسترده و مستقیم و “لُخت و عور ” و آشکارا نبوده ست .

یک بربریت سرمایه داری بی وقفه در برابر و علیه معاش و رفاه و خوشبختی طبقه کار مزدی (کارگر و معلم و بازنشسته و ….) و مردمان فرودست ، در تقلای حفظ قدرت اند و دارند با قُلدری میچاپند و خود را مالک همه ی ثروت جامعه و هست و نیست توده مردم میدانند و وقیحانه کتمان هم نمیکنند.

اینها به قصد مجاب کردن کسی و دّمیدن به سازِ شِکوه و غُرو لُند اجتماعی نیست ، جامعه خودش قطبی ست و در صفوف روبروی هم حرف هایشان را زده اند و خواست ها روشن اند و انتخاب ها شده است ، جنبش های کار مزدی و توده مردم میدانند چه وضعیتی را نمیخواهند و این حکومت هم خوب میداند که کارگران ، معلمان ، پرستاران ، بازنشستگان و …… چه چیزی میخواهند ! یک جدالِ چهل و اندی ساله در جریان است !

اینجا فقط بحث توازن قوای ” موثر ” این جدال نابرابر است !

نارضایتی از گسترش و تحمیل فقر معاش و اعتراضات میدانی در قامت اجتماعی و در محل کار و خیابان ، خصلت نمای این دوره از جدال های کار مُزدی و یک فرض قطعی ست .

و در صفِ مقابل، مسببان و متولیان این وضعیت مدام تلاش کرده اند با حداکثر استفاده از امکانات و هزینه کردن در ظرفیت ها و سنت های ریشه دارتر ضد کارگری ، با پخش و پلا کردن قدرت اجتماعی و پتانسیل واقعی طبقه کارگر و تجزیه مقولات یکپارچه مرتبط با منفعت هایش ، توازن قوای این کشمکش و جدال را از هم بگسلد.

حکومت و شُرکایشان بخوبی میدانند کفه فوق العاده سنگین این توازن قوا به ابعاد غیرقابل انکاری به سمت جنبش های کارمزدی و اجتماعی توده ی مردمان فرودست است و مدام میکوشند با زور و با پراکنده کردن پتانسیل و توان واقعن موجود طبقه کارمزدی و…، قدرت اجتماعی اش را تجزیه و متفرق و خسته کنند .

هیچ چیز به اندازه پراکنده کردن آب و نانِ کارگر با مولفه های گوناگون و گرو کشی و تعرض به سُفره معیشت اش ، طبقه کارگر را از پای در نمیآورد !

چند شقه کردن پدیده ها و مقولات یکپارچه با ماهیت یکسان در قلمروهای اقتصادی سرمایه ، سیاست همیشگی و سنت کهنه سرمایه و حکومت هایشان در تعرض به مزد و معیشت و افزایش شدت بهره کشی و پخش و پلا کردن پتانسیل و قدرت واقعی طبقه کارگر است .

بحران آفرینی های این حکومت در عرصه های کار و قلمروهای اقتصادی و گسترش فقر و بیکاری، به حکومت این امکان را داده است که با ساختگی ترین تقسیمات و چند پاره کردن کارهای با ماهیت یکسان ، توازن قوای اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر را مورد تعرض گسترده و غیر انسانی قرار دهد .

تعرض به معاش و موقعیت نیروی کارمزدی به ساختگی ترین روشهای ممکن ؛ بنام قرار داد رسمی ، نیمه رسمی ، قرار داد مستقیم، نیمه مستقیم ، موقتی پیمانی ، نیمه موقت، پاره وقت ، سفید امضا و دهها نمونه دیگر از تقسیمات ضد کارگری که تحمیل مزدهای حقارت آمیز و خدشه و کاهش در سطوح مطالبات و ایجاد شکاف ، تفرقه و شکننده ساختن این روند ، اساس این رویکرد حکومتی ست.

سیاست ضدکارگری که از معادن و کارخانجات و حمل و نقل و خدمات ، تا قلمروهای “آموزش و پرورش ” مهارت نیروی کار و بهداشت و درمان و….. را در بر میگیرد و پهنه این تعرض بربریت سرمایه برای لت و پار کردن توازن قوا و پتانسیل واقعی طبقه کارگر و قرار دادنش دروضعیت فقر معاش و “لعنت ” زندگی ست.

سرمایه و این حکومت با همه ظرفیت ها و امکانتشان طبقه کارگر را فقط در “محرومیت” ترجمه میکنند.

“جامعه سرمایه داری ” و بخصوص گرایشات و مدافعان ” نظری شان” عادت کرده اند که کارگر همواره بخش محروم و “حداقل بگیر ” و ” حداقل خواه ” جامعه باشد !

تصویر و “قاب “ی که سرمایه و حکومت و گرایشات ضد و غیر کارگری با کمک ” ساختارهای تبلیغی / فکری و ایدئولوژیکی ” شان از کارگر ترسیم میکنند و به شناسنامه و هویت اجتماعی اش الصاق میکنند ، درست مثل ” مجرم گناهکاری ” ست که در زندان سرش را تراشیده اند و با قیافه لّت و پار شده و شماره ای از گردن آویزان با حالتی تحقیرآمیز در مقابل دوربین .

این سیاست سرمایه و حکومت و با رسمیت دادنش با قوانین و سُنت سازی ها و همچنین ” نظریه های قشری ” که با قبول تعاریف ابزاری بورژوا از کارگر و برای فرار از ” همین محرومیت ذاتی کارگر ” ، بخش وسیعی از نیروی اجتماعی کار مزدی را با تعابیر و القابی که بورژوازی قالب زده است به مکان ویژه ی خود و متمایز از طبقه کارگر هُل میدهند تا ( خواسته یا ناخواسته ) این امکان را برای سرمایه و حکومت فراهم کنند که از همان “نقطه تعابیر تفرقه” صفوف یکپارچه کار مزدی را در جدال های دائمی اش بشکنند و چند شقه کنند.

این پراکنده کردن پتانسیل اجتماعیِ واقعن موجود طبقه کارگر بطور کلی ، یکی از موانع جدی دستیابی جنبش های کارمزدی (کارگر ، معلم ، پرستار،بازنشسته و..) به مطالبات و منفعت های پایه ای مشترک مزد و معیشت و توان سازمان یابی شان است

اینکه حکومت درست در شرایطی که جنبش های کارمزدی بیشترین اعتراضات و اعتصابات را به میدان آورده است ، وقیحانه تر به مزد و معیشت نیروی کارمزدی هجوم میآورد و مزد حقارت آمیز را به کارگران تحمیل میکند، اینکه جنبش اعتراضی/ مطالباتی معلمان را علنن به بازی شیادانه خود میگیرد و “خدعه” میزند و اینکه بازنشستگان را کماکان با “نداریم و نمیشود ” توصیه به قناعت میکنند اینها از سنگین وزنی کفه ( دولت/حکومت ) و از بی عملی طبقه کارگر و بی اثری اعتراضات خیابانی اش در جدال “چانه زنی ” و عقب راندن متولیان آب و نان شان نیست.

لحظات و دوره ای در جدالهای جنبش های کارمزدی ( کمپ سرمایه و حکومت ش ) به میان میآید که هیچ یک از طرفین جدال، نمیتوانند در همان نقطه و موقعیت تا کنونی شان بایستند .

حرفهای بی پشتوانه را که کنار بگذاریم انتخاب حکومت روشن است ،رسمن دارند به کارگر ، معلم ، پرستار و بازنشسته و….میگویند که وضعیت سفره و معاش زندگی تان از اینکه هست نه تنها بهتر نخواهد شد ، بدتر هم خواهد شد و وقیح و پُر مدعا میگویند بروید کمر بندهایتان را سِفت کنید !

ما کارگران ، معلمان ، پرستاران ، بازنشستگان و سایر اقشار مزدبگیر اگر ظرفیت ها و پتانسیل واقعن موجودمان را در قامتی یکپارچه ( بمثابه صف کارمزدی ) به میدان نیآوریم ، سیاهترین تاریخ زندگی مان را تجربه خواهیم کرد.

توده ی نیروی کار شاغل در معادن وصنایع و حمل و نقل و خدمات ، تا درمان و آموزش و پرورش و همه نیرو های کارمزدی در قلمروهای مناسبات اقتصاد سرمایه اند و از موضع منفعت طبقه کارگر و مردم، هیچ قلمرویی از مناسبات سرمایه، مکان برتری خود ویژه (قائم به ذات) نسبت به دیگر قلمرو نداریم ، و تنها زنجیره ای از قلمروهای اقتصادی درهم تنیده ای هستیم که در هر دوره موجودیت این مناسبات کالائی و حاکمیت سرمایه و بازتولیدش را ممکن میکنند.

بر همین اساس گره زدن مُزد و معاش کارگر یا هر نیروی کار مزدی به محصول و نتیجه فرایندِ کار و سود و هر موضوع مرتبط با منفعت های سرمایه و حاکمیتش و گفتن از “خودکفائی و پیشرفت کشور و توسعه ملی و فرهنگِ افتخار و……، تمامن چاخان و کلاه گذاری محض بیش نیست !

رابطه هر نیروی کار مُزدی ( کارگر و معلم و پرستار و “تکنسین” و…..) در هر گوشه از این مناسبات اقتصادی سرمایه ، تنها رابطه کار و سرمایه و یا بردگی مزدی و استثمار (سود سرمایه ) است .

دراین بین تنها “رسالت” و دغدغه و جدال ما کارگران و معلمان و پرستاران وسایر طبقه کارمزدی بطور کل ، جدال برای بیرون کشیدن سهم زندگیمان از حلقوم سیری ناپذیر سرمایه و حاکمیتش و نهایت پایان این بردگی مزدی ست، معامله دیگری این وسط وجود ندارد !

جدال برای افزایش مُزد و معیشت مطابق با سطح بارآوری کار و همه داشته ها و دستآوردهای اجتماعی بشر متمدن امروز و برخوردار شدن از رفاه زندگی ، تنها بستر ممکن برای عمل مشترک همه ی صف کارمزدی در دنیای واقعی امروز است .

برای کارگر و معلم و پرستار و بازنشسته و…بعنوان فروشندگان نیروی کار و در هر دوره اجتماعی ، پایه ای ترین رابطه کار مزدی یعنی “اساس و مبنای مُزد و حقوق ” و در هر قلمرو اقتصادی و خارج از هر تعابیر و…، باید به میزانی باشد که یک خانواده کارمزدی مطابق با زندگی در خور انسان متمدن امروز و در رفاه اجتماعی استاندارد باشند و هر مولفه و شاخص های دیگری از قبیل طبقه بندی و رتبه بندی و….تنها بمثابه حاشیه ای بر ” این مزد پایه ی عمومی” و تغییرات کمی قلمداد و لحاظ شوند !

در نهایت لازم و ضروری ست که با عمل مشترک اعتراضات حول پایه ای ترین مطالبه مشترک ، مزد معاش برابر با سطح رفاه زندگی ، درمان و تحصیل رایگان و…برای همه ی مزدبگیران این مناسبات نابرابر، پتانسیل موجودمان را یکپارچه به میدان بیاوریم !

شورای بازنشستگان ایران

۱۴۰۱/۱/۳۰

https://akhbar-rooz.com/?p=150513 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x