جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

زمان تصمیم گیری، فرا رسیده است! – مرتضی محسنی

هر چند که اغلب، کشورهای امپریالیستی به رهبری ایالات متحد آمریکا توانسته اند از سازمان ملل متحد از همان بدو تاسیس سوءاستفاده کرده و امیال خود بر دیگر کشورها از طریق این سازمان تحمیل نمایند، بازهم این سازمان در برخی از مواقع، توانسته است هر از گاهی نقش...

هر چند که اغلب، کشورهای امپریالیستی به رهبری ایالات متحد آمریکا توانسته اند از سازمان ملل متحد از همان بدو تاسیس سوءاستفاده کرده و امیال خود بر دیگر کشورها از طریق این سازمان تحمیل نمایند، بازهم این سازمان در برخی از مواقع، توانسته است هر از گاهی نقش نسبتا مثبتی ایفا کند؛ اما، اکنون با این قطعنامه عملا همان اندک قدرت و اعتباری که این سازمان برای ایفای نقش مثبت یا حداقل تعدیل کننده در روابط بین الملل داشت، نیز زیر سوال رفته و ایالات متحد آمریکا آخرین میخش را بر تابوت این سازمان کوبیده است

قطعنامه ۲۶۲/۷۶ پیشنهادی خرده کشور لیختن اشتاین به نمایندگی از امپریالیسم جهانی مبنی بر پاسخگو کردن اعضای دائم دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، برای مصوبات شورا در مجمع عمومی، که به خواست و اراده ایالات متحد آمریکا و با حمایت ۸۳ کشور، در شکلی به ظاهر دموکراتیک در ۲۶ آوریل ۲۰۲۲ و با توسل به مواد ۱۰ و ۱۲ منشور سازمان و در واقع با توجه به سلطه سیاسی ایالات متحد آمریکا بر اکثریت کشورهای عضو این سازمان به تصویب رسید، عملا حق وتوی دو کشور فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین منوط به گزارش و تصویب مجمع عمومی و در واقع بلااثر شده است.(سال هاست در «اتاق های فکر» وابسته به مجتمع های صنعتی-نظامی که درجنب این سازمان فعال هستند، برای جلوگیری و یا به تعویق انداختن افول امپریالیسم ایالات متحد آمریکا به دنبال هر مستمسکی هستند واین هم یکی ازآخرین و در وقع مهم ترین«دستاوردشان» است!) با تصویب این قطعنامه، شورای امنیت نیز به سان مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان تابعی از اراده ایالات متحد آمریکا در آمده  و حق وتوی دو کشور جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه که در بسیاری از مواقع به نفع جوامع در حال توسعه مورد استفاده قرار گرفته، در محاق افتاده است.

هر چند که اغلب، کشورهای امپریالیستی به رهبری ایالات متحد آمریکا توانسته اند از سازمان ملل متحد از همان بدو تاسیس سوءاستفاده کرده و امیال خود بر دیگر کشورها از طریق این سازمان تحمیل نمایند، بازهم این سازمان در برخی از مواقع، توانسته است هر از گاهی نقش نسبتا مثبتی ایفا کند؛ اما، اکنون با این قطعنامه عملا همان اندک قدرت و اعتباری که این سازمان برای ایفای نقش مثبت یا حداقل تعدیل کننده در روابط بین الملل داشت، نیز زیر سوال رفته و ایالات متحد آمریکا آخرین میخش را بر تابوت این سازمان کوبیده است و ازاین پس تلاش می کند که از این ابزار تا جای ممکن و پیش از توسل به سلاح های مخرب اتمی، به سود خود استفاده نماید، شاید بتواند جهان را کماکان تک قطبی نگه دارد و هژمونی نظامی-اقتصادی-سیاسی-رسانه ای خود را همچنان بر تمام جهان تحمیل نماید.

با نگاهی به وضعیت مشخص کنونی از موضع ماتریالیسم تاریخی، برآمدن کشورهای نوظهوری که بزودی از نظر اقتصادی، علمی و فناوری ایالات متحد آمریکا را پشت سرخواهند گذاشت و نیز کشورهایی که مستقیما و به صورت های گوناگون در برابر آن کشور و بازوی تجاوزگرش یعنی پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) ایستادگی کرده اند (که نمونه واضح و کاملا مشهود آن نبردی است که میان دولت فدراسیون روسیه و این پیمان تجاوزگر در زمین اوکراین در حال وقوع است)، می توان به این تحلیل مشخص رسید که ایالات متحد آمریکا همچون سایر اقداماتی که تاکنون انجام داده، راه دیگری جز مقابله در تمامی جهات و استفاده از همه ابزارها برای کشورهای مستقل و در حال توسعه باقی نگذاشته است. کشورهایی که برخی از آنان همچون جمهوری خلق چین از نظر اقتصادی و علمی به یک قدمی ایالات متحد آمریکا رسیده و یا فدراسیون روسیه که از نظر نظامی دارای آن توانایی است که نگذارد امپریالیسم غرب بی مهابا و رودررو وارد درگیری با آن کشور شود و فقط قدرت آن را دارد که جنگ های نیابتی و منطقه ای کوچک و بزرگی همچون غائله اوکراین را سامان داده و فدراسیون روسیه (بی تردید به دنبال آن جمهوری خلق چین) را وادارد که برای دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و جلوگیری از «بالکانیزه» شدن به اقداماتی پیشگیرانه دست بزند که تاکنون نیز در این امر موفق بوده است. نکته قابل توجه و مهم دیگر در این کارزار، آشکار شدن هر چه بیشتر شکاف عمیق میان کشورهای مرکز و پیرامون است، کشورهایی از جمله هند، برزیل، آفریقای جنوبی، آرژانتین… و پیش و بیش از همه جمهوری خلق چین به صورتی نسبتا علنی و عملی با روسیه همراه گشته و تعداد زیادی از کشورهای دیگر در سه قاره نیز به صورتی مشهود به این اتحاد در حال شکل­ گیری وارد شده اند.

این اتفاق، از جنگ جهانی دوم تاکنون، برای نخستین بار است که رخ می دهد و سازمان ملل متحدِ شکل گرفته توسط کشورهای پیروزمند، اکنون عملا به ابزاری بی خاصیت تبدیل شده است که روز بروز عمق وابستگی و تبعیتش از ایالات متحد آمریکا آشکارتر می شود.آخرین نمود این مدعا، آن چیزی است که در سفر دبیر کل این سازمان به مسکو و کیف به نمایش گذاشته شد. او در روسیه در فاصله ای چندین متری با رئیس جمهور فدراسیون روسیه به صورتی سرد و بی اعتنا به گفتگویی بی حاصل حول بسیاری از مسایل تاریخی نشست و عمق ناتوانی و اختلاف نظرش با رئیس جمهور فدراسیون روسیه را نمایان ساخت. مثلا پاسخ هایش در مورد خرده کشور به رسمیت شناخته شده از طرف کشورهای امپریالیستی مهاجم به یوگسلاوی سابق، یعنی کوسوو، را می توان در چارچوب این ناتوانی و وابستگی دید. در حالی که در کیف با پوشیدن نوعی لباس، شبیه به لباس های مرسوم در بین نئونازی ها و نئوفاشیست ها دوشادوش و دست در دست زلنسکی به محکوم سازی فدراسیون روسیه در جنگی که سرمنشاء آن ایالات متحد آمریکا و پیمان تجاوزگر ناتو و مجریان آن نئونازی ها و نئوفاشیست های «آزوفی»،«باندرایی»هستند، برخاست، و در کمال وقاحت «از پرهیز از جنگ در سده بیست و یکم» سخن گفت؛ گویا این جنگ نخستین در این سده بوده و تهاجم وحشیانه ایالات متحد آمریکا و هم پیمانان جنایتکارش در جنگ علیه یمن، عراق، افغانستان، سومالی… از نظر ایشان همچون دیگر نژادپرستان، جنگ محسوب نمی شوند و فقط جنگ در اروپا که به وضوح شعله های آن با دسیسه های بیش از یک دهه ای ایالات متحد آمریکا و پیمان ناتو شعله ور شده است، جنگی خانمان برانداز و غیرقابل پذیرش تلقی می شود که لابد روسیه «جنایتکار» هم باید هرچه سریعتر به آن پایان دهد.

اینک زمان آن فرا رسیده است که همه نیروهای ترقی خواه و انسان-طبیعت گرا در سراسر جهان با اتحاد در برابر آخرین تلاش های امپریالیسم جهانی که در این سه سده از تمامی ابزارهای خود برای سلطه بلامنازع بر کشورهای پیرامونی استفاده کرده و حالا نیز تلاش می کند از ابزار سازمان ملل متحد بهره برداری مستقیم و آشکار کند، بایستند و همه مردم ساکن در بخش غیرغربی جهان که اکثریت مردم جهان را نیز تشکیل می دهند به این اتحاد و همبستگی ابتدا برای سامان دهیِ یک جهان چندجانبه گرا و در پی آن فراهم سازی زمینه برای به زیرکشیدن سرمایه و نمایندگان آشکار و پنهان آن برخیزند. مطمئنا نیروی کار در کشورهای مرکز نیز در این مدت بیکار نخواهند نشست و به این اتحاد بزرگ انسانی خواهند پیوست.

نکته مهم و اساسی در این میان مواضع چپ است که متاسفانه بخشی از آن حتی از مواضع برخی از راستگرایان نیز آن سوتر رفته و وابستگی فکری و سیاسی خود را با نمایندگان رسمی سرمایه جهانی هر روز آشکارتر می سازند. این هشداری است به آن نیروهایی که یا قادر به درک دیالکتیکی از آنچه در حال وقوع است، نیستند و یا زیر آوار پروپاگاندای رسانه های جریان غالب امکان تنفس و کشف حقیقت را از دست داده اند. علت هر چه باشد چیزی از مسئولیت این نیروها و به ویژه آنانی که خود را چپ می دانند، نمی کاهد. تاخیر و تزلزل در پیداکردن حقیقت و عدم همیاری و همراهی با نهال های تازه رسته ایی که تصمیم دارد جهان را پس از سه سده بردگی و تحقیر از نوسامان داده و دنیای بهتری برای ساکنین آن ایجاد کند، گناهی است که از هیچ انسان حقیقت جو و عدالت خواهی پذیرفتنی نیست.

آنچه مسلم است جهان پس از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ که فدراسیون روسیه با مقابله نظامی پیش دستانه در برابر نیروهای چند ده هزار نفری گارد اوکرائینی نئو نازی و نئو فاشیست آموزش دیده توسط کشورهای امپریالیستی برخاست که آماده حمله به منطقه دنباس و شاید مرزهای شرقی روسیه بود و نیز جهان پس از ۲۶ آوریل ۲۰۲۲ و محدود و شاید بی اثرسازی عملی حق وتوی دو کشور جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه در یک توطئه عیان سازمان ملل متحد با کشورهای امپریالیستی به رهبری ایالات متحد آمریکا، جهان دیگری خواهد بود و نیروهای مترقی و چپ نمی توانند خود را در پس شعارهایی که تاکنون سرمایه جهانی هرگاه خواسته است و به کرات از آن به عنوان ابزارهای سلطه و یورش مستقیم و غیرمستقیم برای از پای درآوردن «کشورهای یاغی» استفاده کرده، پنهان سازند. این شعارها با وجود ظاهر انسانی و برابری خواهانه، امروزه دیگر کاربرد عملی چندانی برای نیروی کار جهانی ندارند و در همان زمانه انقلاب کبیر فرانسه باقی مانده اند و اکنون بیشتر می توانند پاسخگوی منویات سرمایه جهانی باشند و نه زندگی و منافع اکثریت مطلق مردم جهان، یعنی نیروی کار جهانی!

مرتضی محسنی

۱ می ۲۰۲۲ (روز جهانی کارگر)

https://akhbar-rooz.com/?p=152266 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

18 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

وقتی سازمانی تاسیس می گردد بیگمان تاسیسش یک ضرورت اجتماعی است و یک کارکرد خاصی را خواهد داشت.
سازمان ملل هم از قانون تاسیس سازمان ها پیروی می کند؛ تاسیسش ضرورت اجتماعی بود و کارکردش نیز کارکرد خاصی بوده و خواهد بود.
وارد جزئیات وجودی و کارکرد آنها نمی شویم چون از حوصله این بحث ها خارج است.
اما نکاتی از موضوع حق وتو و دارندگان این حق- که موضوع نوشتار آقای محسنی است و این موارد هم مورد بحث هموطنان نظر دهنده قرار گرفته است-
مورد اشاره قرار می گیرد.
بعد از جنگ دوم جهانی و تقسیم جهان به دو قطب کمونیستس و غیر کمونیستی می بینیم
۵ کشور که نقش اساسی را در شکست یکطرف جنگ داشتند با یک چینش هوشمند صاحب حق ویژه می شوند که در جهان دو قطبی برای توازن و تعادل بین دو قطب اندیشه ای و گرایشی( کمونیستی و غیر کمونیستی) از آن استفاده می کردند.
چین و روسیه بیش از نیمی از انسان ها روی کره زمین را با نگرش چپ کمونیستی کنترل می کردند
نماینده یک گرایش شدند
و امریکا و انگلیس و فرانسه با گرایش غیر کمونیستی نماینده گرایش دیگر شدند
اما از این سه کشور، امریکا و انگلیس تقریبا یکی بودند و با هماهنگی کامل حرکت می کردند اما فرانسه که نمایده فرهنگ آزادی خواهی خاصی بود گاهی مستقل از دو گرایش دیگر عمل می کرد.
بعد از مطالب بالا باید گفت هر سازمان برای ادامه کارش و توجیه وجودیش باید با تغییر عمده که در جامعه پیش می آید باید تجدید نظری در بعضی از تعریف هایش بکند تا کارکردش و وجودش قابل پذیرش شود.
در مورد موضوع حق وتو که بر اساس مبنای جهان دوقطبی به ۵ عضو سازمان ملل داده شد بعد فروپاشی یک قطب پرسش ها اساسی مطرح شد:
آیا این حق وتو باید باشد یا نه
اگر باشد بر چه اساسی و چه تعریف جدیدی باید ادامه حق وتو بر قرار باشد؟
باید گفت
بعد ازبین رفتن جهان دو قطبی که حق وتو براساس نگرش جهان کمونیستی و غیر کمونیستی بود
دیگر وجود اعضا بر آن مبنا اشتباه است چون
روسیه که خود را وارث شوروی نشان داد و حق وتو را مال خود کرد دیگر نماینده کمونیستی نیست و چین هم با پذیرش شرایط اقتصادی و استفاده از سرمایه اگر چه تشکیلات ناشی از کمونیست سابق که بدرد کنترل و سرکوبش می خورد نگهداشته اما دیگر نمایند هیچ کمونیستی نیست؛
پس وجود این دو برای داشتن حق ویژه بی معنی است وقتی دو عضو باید کنار بروند و آن سه عضو
دیگر نمایندگی اشان در مقابل جهان کمونیستی بی معنی می شوند پس وجود آنها هم دیگر معنی ندارد.
اما ظاهر حذف این حق ممکن است کلیت وجود ساختار سازمان ملل را هم با مشکل مواجهه کند
برای ادامه و نقش لازمی که باید سازمان ملل ایفا کند باید تعریف جدید ی
در مورد حق وتو باید داشت
یکی از این تعریف هم اینست:
استفاده کنند باید برای استفاده از حق وتوش باید دلیل محکمه پسند و قابل قبولی ارائه دهد وگرنه حق وتو اش غیر قانونی است و پیگرد هم خواهد داشت.
با این قید قانونی دیگر استفاده کنند دستش بسته می شود
و حتی می توان گفت
با آوردن قید
دلیل برای حق استفاده از حق وتو
چون استفاده از حق وتو را سخت می کند
دیگرحق وتو برای این کشورها ارزشی ندارد و دیگر قدرتی برای آنها نمی آفریند

امام رضا اسلامی
امام رضا اسلامی
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

امریکا و انگلیس و فرانسه نمایده استثمارگری سرمایه داری و نماینده امپریالیسم جهانی بودند. چه خوب شد که مردم ایران آنها را از ایران بیرون کردند و شاه نوکر صفت را به درک واصل نمودند. ۴۴ سال است که ملت غیور ایران از دست هزاران سال حکومت امیران زورگو و مستبد خلاص شده اند.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

بهتراست شما وارد این موضوعات نشوید به کار همان امپراطوری مالی امام رضایتان برسید
صیغه خانه فراوانی که مدیران آنجا درست کردند نیاز به مدیریت خاص دارد
نباید ذهن هایتان را به جاهای دگر ببرید

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

ایراد این مقاله این است که بورژوائی است، بجای نقد خصلت طبقاتی سازمان ملل، که سرمایه داری – امپریالیستی است، آمده از یک گروه امپریالیستی با ضدیت با گروه دیگر دفاع میکند.
میتوان استدلال کرد که برداشتن حق وتو موجب می شود که سازمان ملل از بین برود. اگر این سازمان از بین برود، کارگران جهان هیچ ضرری نمی کنند و شرایط بهتری برای درک خصلت و انواع بورژوا ها پیدا میکنند.
بجای سازمان ملل باید انترناسیوالیسم کارگری-کمونیستی گذاشت.

اوس کاظم بنا
اوس کاظم بنا
1 سال قبل

آقای محسنی گویابه عمدفراموش کرده اند که ارائه سند تنها مختص کشور”چینِ به اصطلاح خلقی ازنظرآقای محسنی”ویا”روسیه هردم بیل ” نمیشود، بلکه هرپنج عضوراملزم به ارائه سند وپاسخگوکردن عمل ” وتو” ی خود میداند. دراینجا بحث من دفاع ازعملکردهرپنچ کشورسرمایه داری دارنده حق وتونیست، بلکه نگارش یک مطلب مستدل است.حیف وقت!!!

امام رضا اسلامی
امام رضا اسلامی
1 سال قبل
پاسخ به  اوس کاظم بنا

بله درست می فرمائید اما اول بگذارید دخل روسیه را بیاوریم بعد حق وتو را برمیگردانیم به آمریکا، آمریکا یک عالمه معجزه کرده، چرا که نه!

حمید
حمید
1 سال قبل

نویسنده این مقاله شاید منظورش نوشتن یک قطعه کمدی بوده وگرنه هیچ ادم عاقلی از اینکه وتو کردن یک کشور در مورد یک معضل بینالمللی حداقل احتیاج به توضیح دارد ناخشنود نمیتواند بشود!

مرجان
مرجان
1 سال قبل
پاسخ به  حمید

ای کاش اول عقل را تعریف میکردی تا معیار سنجش عاقل بودن دستمون بیاد. شاید از نظرت آدم عاقل کسیه که همیشه تابع قدرت و زور باشه. اون موقع خب بله همه مخالفین ناتو میشن بی عقل و نوکرها و مزدبگیرای ناتو میشن عاقل

بیژن
بیژن
1 سال قبل

بدون شک آمریکا مقاصد امپریالیسمی دارد و هژمونی خودش در اروپا را می خواهد مستحکم کند. متاسفانه کوچکترین همدردی برای مردم اوکراین در مقاله دیده نمی شود که به دور از انسانیت و اخلاق‌است.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

مشکل وتو در سازمان ملل استفاده انحصاری چند قدرت بزرگ از جمله چین و روسیه از این حق است و نه سرمایه جهانی و امپریالیسم. مقاله با به کار بردن واژه “جمهوری خلق چین” سعی بر جدا کردن ان از سرمایه جهانی و مترقی وخلقی جلوه دادن ان است. بنا بر این فقط میماند امپریالیسم امریکا که محکوم کردنش ساده است.
اگر میخواهید صدایتان برد داشته باشد و کمی هوادار چپ جهانی جذب کنید، عداوت با سرمایه و غرب را رها کنید، چون اکثر چپ های مترقی جهان در غرب سرمایه داری زندگی میکنند نه روسیه و چین!

کیا
کیا
1 سال قبل

اکنون داریم به این امکان نزدیکتر می‌شویم که حق وتو بطور کلی برداشته شود و تصمیمات در شورای ملل بشکل دمکراتیک گرفته شود .

نسیم
نسیم
1 سال قبل

تمام دموکرات های جهان برای مدت های طولانی حق وتو را پدیده ای نادرست و انحصاری در سازمان ملل ارزیابی کرده اند و قطعنامه مصوب بدون حذف این امتیاز ظالمانه و ویژه فقط قدم کوچکی در کنترل آن برداشته است.
چند نکته قابل تامل است:
۱- چرا طرفداران روسیه و چین آشفته اند؟ مگر سه کشور دیگر مستثنا از چنین کنترلی شده اند؟ چوب را که برداری گربه دزده فرار می کند؟
۲- قطعنامه را مجمع عمومی سازمان ملل تصویب کرده، اگر اکثریت نمایندگان کره خاکی چنین کنترلی را معقول می بینند حق شان نیست؟ باید از کسی اجازه بگیرند؟ دیکتاتور ها یقین کرده اند که در شعور عمومی جهان در اقلیت محض هستند؟
۳- اینجا هم ریشه بلشویسم است که عین سایر دیکتاتوری ها و از جمله جمهوری اسلامی بزور همه را باید به بهشت ببرند و سر از جهنم در می آوزند؟ شعور عمومی و حق انتخاب همگانی برای طرفداران دیکتاتوری امری امپریالیستی است؟
۴- واضح نیست که طرفداران روسیه و چین با حذف حق وتو مخالف باشند؟

Baran
Baran
1 سال قبل
پاسخ به  نسیم

مثل اینکه آقای نسیم دل پری از بلشویک ها دارند. بد نیست قدری تاریخ را مطالعه نمایید. بلشویک ها پس از انقلاب
اکتبرکلیه قراردادهای ظالمانه روسیه تزاری با ایران رایکطرفه ملغی نمودنند.

نسیم
نسیم
1 سال قبل
پاسخ به  Baran

چرا شما ها هیچوقت به موضوع اصلی نمی پردازید؟ با حق وتو موافقید؟
ظالمانه ترین قرارداد تزاری با ایران ترکمنچای و الحاق بخشی از ایران بود، بلشویک ها ۱۷ شهر ایران و مبلغ دریافتی را پس دادند؟
کلی گویی و لفاظی در مورد قرارداد عملا” باطل شده ۱۹۰۷ یا مشاع کردن دریای مازندران در عمل هیچ اقدامی نیست، مشخص بگویید کدام قرارداد را حذف کردند و نتیجه عملی آن چه بود؟
مخالفت من با بلشویک ها اساسا” بخاطر پرستش علنی دیکتاتوری، کودتا و سرکوب سایر سوسیال دموکرات ها، انحراف روسیه از مسیر طبیعی تکامل، برقراری رژیم دیکتاتوری توتالیتر و بدنام کردن سوسیالیسم در جهان است. دل پر شخصی کردن کوته فکرانه مسائل است.

Baran
Baran
1 سال قبل
پاسخ به  نسیم

آگر ادعای شما در رابطه با ۱۷ شهر صحت داشته باشد. فکر میکنم ساکنان این ۱۷ شهر امروز وامدار بلشویک ها باشند. حداقل ۴۰ سال تحت سیطره یکی از کثیف ترین رژیم های تاریخ معاصر(حکومت اسلامی) زنده گی نکرده اند. بگذریم از اون دیکتاتورقبلی.
شما بحث را به اینجا کشاندید. در رابطه با درستی حق وتو می خواهید بنویسید ولی به بلشویک ها گیرمیدهید و بعد هم معترضید که چرا شما ها هیچوقت به موضوع اصلی نمی پردازید؟ می توانید بگوید ربط بلشویک ها وداشتن یا نداشتن حق وتو کجاست؟
دلتان را هم بیخود به دمکراتیسم سازمان های بین المللی خوش نکنید. دولت های کوچک همیشه آلت دست آمریکا و انگلیس بودهاند.
فراموش نکنید، رای یک کشور در شورای موقت امنیت متشکل از ۱۵ کشورتعیین کننده شد برای نپذیرفتن کشورفلسطین در سازمان ملل. بله تنها کشور مسلمان قاره اروپا ، بوسنی و هرگوزوین به درخواست فلسطین رای منفی داد. این هم از دمکراسی.

صداقت
صداقت
1 سال قبل
پاسخ به  Baran

از کامنتهای نسیم می بینیم که او ناتو‌ و امپریالیستهای غربی را فرشته نجات میداند، نه انحصار وجود دارد، نه سرمایه مالی، غربی ها دموکرات هستند. ونزوئلا و کوبا و ایران ، کره شمالی و روسیه و چین باید از ناتو شکست بخورند تا تکامل جامعه در غلطک بیافتد.

نسیم
نسیم
1 سال قبل
پاسخ به  صداقت

شما همیشه فرضیات خود را بجای واقعیات می پندارید؟ من چنین چیزی نگفته ام ولی ظاهرا” نیت سنج شما خوب کار نمی کند.
سرمایه داری و استثمار باقی هستند و سوسیالیسم و جامعه بدون طبقات و تبعیض همچنان هدف همه مارکسیست هاست.
به بقیه کشورهایی که نام بردید کاری ندارم اما از اینکه کنار جمهوری اسلامی ایستاده اید اصلا” متعجب نیستم! دلیل دیگری بر اشتراکات لنینیسم و خمینیسم!!

نسیم
نسیم
1 سال قبل
پاسخ به  Baran

اگر ادعای من در رابطه با ۱۷ شهر درست باشد یعنی بیانیه لنین دروغ و تبلیغات بوده، وامداری این و آن می ماند به خودشان نه من و شما.
ضمنا” نگفتید که ادعای من درسته یا شوروی آن ۱۷ شهر قرارداد ظالمانه ترکمنچای را به ایران پس داده؟
اگر بلشویسم یعنی شوونیسم روسی در لباس چپ (و هر نوع مکتب دیکتاتور پرست) به حق وتو ربط نداشت طرفداران روسیه و چین این چنان از اندک گشایش در کنترل قدرت های بزرگ توسط همه کشورها برآشفته نمی شدند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x