بیش از دو ماه از حملهی روسیه به اوکراین میگذرد. جنگی که از مردم اوکراین و از نظامیان روسیه قربانیان بسیار گرفته، ویرانیهای فراوان بر جای گذاشته و بخشی از زیرساخت های اوکراین ویران شده اند. پیامدهای این ویرانگری ها اکنون بهگونهای شکل قارهای و حتی فراقارهای بهخود گرفتهاست معادلات سیاسی و اقتصادی در اروپا را عمیقا تحت تاثیر قرار داده و بر شتاب در روند تحولات جهانی افزودهاست. تلاش برای متوقف کردن این جنگ اندک و بی تاثیر بوده، مذاکرات دو جانبه نتایج قابل اتکائی نداشته و حتی سفر دبیرکل سازمان ملل به روسیه هم راه به جائی نبردهاست. گرایش عمومی در غرب و بهویژه دولتمردان ایالات متحده آمریکا و بریتانیا تبدیل این جنگ به جنگ نیابتی علیه روسیه و تشویق همسایگان اوکراین به تشدید فضای جنگی است. در خود روسیه هم هنوز نقشهی راهی برای خروج از بنست این جنگ قابل رویت نیست.
جنگ اوکراین، همچنین، باعث رو آمدن تمایزات در نوع نگاه به روندهای جهانی در همهی جبهههای فکری و سیاسی شده و همگان را اعم از دولتها، احزاب سیاسی، صاحب نظران و کنشگران سیاسی در موقعیت تعیین جایگاه و ابراز موضع قرار دادهاست. حزب ما نیز در همان آغاز این جنگ، طی دو اعلامیه، مواضع خود را اعلام داشته و اینک شورای مرکزی حزب در نشست حضوری خود ضروری میداند که با تاکید بر همان مواضع پیشین، بر رشتهای از موارد گرهی در رابطه با این جنگ، نیز پیش زمینهها و عواقب مهم آن انگشت تاکید بگذارد.
جنگ اوکراین محکوم است
جنگی که روسیه علیه اوکراین راه انداختهاست، تجاوز آشکار به کشوری مستقل به شمار میرود و هم از اینرو، میباید بی هیچ اما و اگر محکوم شود. ما، در عین توجه به روندهای منفی و تحریکآمیز پیش از جنگ در زمینهی گسترش ناتو و توسعهی غرب و آمریکا در سمت شرق اروپا، برآنیم که تصمیم جنگی روسیه نه ناگزیر بود و نه گسترش ناتو موجبی برای حقانیت حمله به یک کشور مستقل است. روسیه از نقطهنظر حقوق بینالمللی حق نداشت به صرف داعیهی احساس ناامنی در مرزهای غربی خود، با راه انداختن جنگ، منویات خود را به دولت کشوری دیگری دیکته کند. روسیه میتوانست در برخوردی سیاستورزانه و با بهرهگیری از شکافهای واقعی در صفوف “غرب”، تضمینهای حداقل را در رابطه با امنیت خود به دست آورد.
ما با تجاوزکارانه دانستن این جنگ، بر قطع آن و برقراری فوری آتش بس و آغاز روند گفت و گو برای صلح و رسیدن طرفین به توافق تاکید داریم. ما دولت پوتین را متجاوز میشناسیم، “غرب” بهخصوص آمریکا را بهخاطر پیشبرد سیاست توسعه طلبانه و حفظ و گسترش ناتو محکوم می کنیم و قطع جنگ، برقراری فوری آتش بس و آغاز روند گفت و گو برای صلح را تنها راه میدانیم.
از نظر ما نفی موجودیت اوکراین به عنوان یک کشور که توسط پوتین و ایدئولوگهای حکومت روسیه تبلیغ میشود، غیرقابل توجیه است و جنگی که فاقد هرگونه توضیح بر اساس موازین بین المللی است، نامشروع است، هیچ قدرتی حق ندارد با توسل به هر بهانهای، از زمین و آسمان کشوری دیگر را درهم بکوبد، مردم آن را بکشد. این نوع استدلال، چیزی نیست مگر قانونمند جلوه دادن مداخلهی نظامی در کشورهای دیگر و حاکم نمودن قانون جنگل در مناسبات بین المللی. از این نظر، ما تجاوز روسیه به اوکراین را علیرغم هر بدعهدی و توطئه علیه روسیه، نقض خشن مقررات ناظر بر صلح جهانی میدانیم.
ما صرفنظر از داوری نسبت به عملکرد هیئت حاکمهی اوکراین، رفتارهای غیر دموکراتیک دولت زلنسکی نسبت به مخالفین و چپ ستیزیهای آن، حضور راست افراطی در این دولت و نیز نهایت بیمسئولیتیهایی که در سوزاندن فرصتهای جلوگیری از جنگ داشتهاست، اما ایستادگی مردم اوکراین در برابر تجاوز ارتش روسیه را طبیعی و برحق میدانیم. در همانحال، تلاش غرب و ناتو برای تبدیل این جنگ به یک جنگ نیابتی علیه روسیه را در جهت تشدید کشتار و ویرانی در اوکراین و خلاف تلاشهای بین المللی برای صلح و آرامش در این کشور میدانیم.
وظیفهی مرکزی اکنون، برقراری هرچه فوریتر صلح در این کشور است و نه دمیدن در کورهی آتش جنگ که میتواند ابعاد قارهای و فراقارهای به خود گیرد. وقوع جنگ و تاکید بر ماهیت تجاوزگرانهی آن، نمیتواند زمینه های منجر به جنگ را تحت الشعاع قرار دهد. مسئولیت دولت متجاوز، چیزی از مسئولیت دولت آمریکا و دیگر دول غربی در زمینهی تکوین شرایط موجد جنگ کم نمیکند. در واقع، آنچه که پیش از جنگ دیده نشد و یا از هر دو سو نخواستند ببینند، اگر بنا بر قطع جنگ باشد، اینک طرفین مستقیم و غیر مستقیم جنگ ناگزیرند آنرا در نظر گیرند.
صلح با تشویق بیشتر به جنگ و امتناع از گفت و گو و تجهیز دولت اوکراین به سلاح های پیشرفته برای “به خاک مالیدن پوزهی روسیه” به دست نخواهد آمد. این واقعیت تلخی است که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، غرب نه فقط بر بقای ناتو پای فشرد، بلکه بر متن تداوم تولید هراس از روسیه، سیاست گسترش حوزهی نفوذ آن به سمت شرق را در پیش گرفت. دولتهای آمریکا طی سه دههی گذشته استراتژی توسعهی ناتو در شرق اروپا و ایجاد اختلال در رابطهی اقتصادی اروپای غربی با روسیه و به ویژه در عرصهی صدور نفت و گاز را پیش بردند و عملاً به سربرآوردن ناسیونالیسم روسی در وجود پوتین یاری رساندند. با آنکه بخش دورنگر در اتحادیه اروپا، کمابیش کوشش کرد تا سیاست سیادت طلبانهی آمریکا در این رابطه پیش نرود، اما، دولتهای آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات به لحاظ سیاسی و اقتصادی نه تنها با تعمیق و گسترش تعامل متقابل میان اروپا و روسیه سر سازگاری نداشتهاند، بلکه آشکارا فضای تنش و تشنج میان روسیه و اروپا را لازمهی تامین بازار فروش برای صنایع تسلیحاتی خود دانستهاند. در این استراتژی، اوکراین، آن نقطهی سوق الجیشی بود که استراتژی “مهار روسیه” و در عمل البته محاصرهی آن میبایست در آنجا کلید میخورد. تنش در اوکراین از مدتها پیش آغاز شده بود و در ۲۰۱۴ به اوج خود رسید. توافقات مینسک ۲ به آتش جنگی که برافروخته شدهبود، میتوانست پایان دهد اما کارشکنی در اجرای این توافقات و از جمله کشتار مردم دنباس توسط دولت اوکراین و دست راستیهای نئونازی، یک معنی بیشتر نداشت: زمینه سازی برای جنگی دیگر.
این جنگ باید متوقف شود. ادامهی جنگ چیزی جز تن دادن به نابودی جمعی و باخت مشترک نیست. تهدیدهای گهگاهی هستهای نیز بیشتر جنگ روانی است تا نقشهی عملی، اما حتی جنگ در میدان غیر اتمی تا کنون، نتایج فاجعهباری برای هر دو طرف داشتهاست. روسیه، در هر حال در برابر آسیبهای سیاسی، اقتصادی و اخلاقی کلان و ماندگاری که از قبل آن دیده است، به چیزی بیشتر از آنی که میتوانست بدون جنگ به دست آورد، نخواهد رسید. درست خلاف آنچه که پوتین در سر داشت و القاء میکرد، هستی مستقل اوکراین نه که جعل تاریخی از آب درنیامد، بلکه این دولت – ملت بر متن ایستادگی در برابر تجاوز، بیش از پیش روح ملی به خود گرفت و بیشتر از قبل سیمای ملت واحد یافت. این جنگ، موجب تقویت ناتو شده، اروپا را در سمت میلیتاریزه شدن و افزایش سرسام آور بودجههای نظامی سوق داده، حول ناتو متحدتر کرده و شکاف نسبی میان اتحایهی اروپا با انگلستان و آمریکا کاسته و زمینه را برای پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو فراهم آوردهاست. در برابر اما، روسیه هراسی در غرب وسعت تودهای گرفته و انزوای روسیه در اروپا به درجهای از تثبیت رسیده که چشم انداز نزدیکی برای ترمیم آن دیده نمیشود.
ما نیروی صلحایم. بر قطع بیدرنگ این تراژدی انسانی منطقهای و جهانی پای میفشاریم. ما گسترش ناتو در شرق اروپا را مغایر با صلح و امنیت در این قاره و جهان می دانیم و بهطور عاجل بر توقف مرزهای ناتو تاکید داریم. در عین حال، ما انحلال ناتو را به سود صلح جهانی میدانیم. ما خواهان جایگزینی پیمانهای نظامی و از جمله ناتو با پیمانهای سیاسی و اقتصادی هرچه فراگیرتر و پایان دادن به ایجاد فضای جنگی و تولید و فروش کلان تسلیحاتی در جهان هستیم. فضائی که میلیاردها دلار، یورو و روبل را به هزینهی مردم کشورهای مختلف به جیب کنسرنهای غارتگر سیاست ساز صاحب رسانه واریز میکند. بشریت، امروز بیش از هر زمان دیگری به احیای جنبش جهانی صلح نیاز دارد.
ماهیت جنگ اوکراین و جایگاه آن در پهنهی جهان
جنگ اوکراین اما، نمودی است از جنگ جاری بر سر تقسیم سهم در اعمال هژمونی جهانی. این جنگ، ایستگاه و مقطعی از روند پر آشوب جاری با درونمایهی گذر از رویای آمریکایی جهان تک قطبی تحت هژمونی آمریکا به وضعیت جدید به شمار میرود. برنامهی آمریکا، بهمثابهی قطب هژمون بر جهان پسافروپاشی شوروی که میخواست جای دو قطبی دورهی جنگ سرد را پر کند، ناکام از کار درآمدهاست. استراتژی آمریکا که از فازهای نقض حقوق بینالمللی در صربستان در دههی نود، جنگهای نئوکانی اوایل قرن جاری در افغانستان، عراق و اندکی بعدتر در حمله به لیبی گذشت، بن بست قطعی خود را سرانجام در خروج فرارگونه از افغانستان نشان داد. عقب نشینی ناشی از شکست در افغانستان، نشانهی ورشکستگی دکترین جهان تک قطبی بود. آنچه اکنون در مرکز نزاع قرار دارد، میزان سهمی است که هر ابر قدرت و هر قدرتی بخواهد نصیب خود کند.
جهان، شاهد برآمد چین است که با قدرتگیری شگرف اقتصادیاش غول شدگی خویش را به رخ میکشد و سهمی درخور خود در سیادت بر جهان میخواهد. کشوری که میتواند بعد از فقط دهسال، قدرت اقتصادی برتر جهان شود. چنین اقتصادی که پایه بر بهرهکشی سرمایهدارانه درونمرزی و برونمرزی دارد، نمیتواند در پی کسب موقعیتی برتر در سیاست و به تبع آن در عرصهی نظامی نباشد. این تصادفی نیست که آمریکا مسئلهی اول خود را چین میبیند و در هراس از احیای قدرت روسیه که با چین در برابر آمریکا بلوک متقابل بسازد، به فکر پیشگیری است.
مباحث ایدئولوژیکی نیز در رابطه با تبیین خصلت بندی این جنگ، در شکل گسترده و در سطح جهانی مطرح شدهاند که یکی از فراگیرترین آنها، توضیح این جنگ با دموکراسی و اقتدار گرایی است. ما ضمن تاکید بر تفاوت بارز و مهم حکومت های نوع لیبرال نسبت به حکومت های اقتدارگرا، اما توضیح این جنگ را با تقابل دموکراسی و اقتدارگرایی نادرست میدانیم و فراتر، حتی آن را چه آگاهانه و چه ناآگاهانه در خدمت تداوم جنگ و توجیه دمیدنها بر کورهی آن میشناسیم. صرفنظر از رفتارهای ضد دموکراتیک هر دو طرف و غرق شدن هر دو سوی جنگ در ناسیونالیسم ستیزنده، در مقیاس جهانی نیز حامیان دولت اوکراین در امور رسانهای، تبلیغاتی، هنری، ورزشی و غیره نهایت عدم پایبندی خود به دموکراسی را به نمایش نهادهاند. همچنین برخی «دمکراسی» ها از جمله هند، مشهور به بزرگترین دموکراسی جهان و شریک امنیتی آمریکا، برخوردی متفاوت با این جنگ دارد. بهعلاوه اگر قرار باشد که ناتو نماد جبههی دموکراسی معرفی شود که خود همین عین فاجعه است. امر مهمی چون دموکراسی به این سطح، انحراف از مبارزه برای دموکراسی و مسخ آن است. دموکراسی در پیوند تنگاتنگ با صلح و امنیت قرار دارد و بستر عدالت خواهی است؛ با جنگ و جنگ افروزی، دموکراسی مستقر نمیشود و توسعه نمیپذیرد.
فاجعه فقط به تلفات انسانی و آسیبهای اقتصادی بر دو طرف جنگ و زیرساختهای اوکراین محدود نیست، هم اکنون خطر کمبود غلات، بخش بزرگی از قارهی آفریقا را تهدید میکند. حتی در اروپا بالا رفتن قیمت انرژی تاثیر خود را بر روی همهی اقلام نشان میدهد. بار عوارض جنگ در اوکراین بر دوش مردمانِ بخش بزرگی از کشورهای جهان سنگینی میکند.
رابطه ایران با این چالش جهانی
راکد ماندن مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی با ۴+۱ در وین از جمله تاثیرات بلاواسطهی همین جنگ است. قبل از حمله به اوکراین، همهی طرفین خبر از توافق در عرض چند روز یا هفته میدادند، اما اکنون بیش از دو ماه است که از ادامهی مذاکرات اثری نیست. تردید نباید کرد که توقف مذاکرات، به اختلافات طرفین اصلی برجام برمیگردد. با اینهمه اما، صفبندیها در رابطه با جنگ در اوکراین تاثیرات خود را در این رکود بر جای گذاشتهاست. ملاحظات راهبردی جمهوری اسلامی در این زمینه نقش ویژهی خود را دارد. مشی یکسویهی “نگاه به شرق” جمهوری اسلامی، فاجعهای مضاعف است که ترکش آن همواره به چشم منافع ملی کشور و مردم ایران میرود. در نگاه دشمنمحور سران جمهوری اسلامی، رعایت مصالح و انتظارات دیگران در مذاکرات حیاتی وین، میتواند به راحتی جایگزین خواست و ارادهی مردم شود. جای تصریح دارد همان اندازه که سیاست خارجی تنشزای تا کنونی جمهوری اسلامی زیر بیرق “نه غربی ، نه شرقی” کمر ایران را شکسته، “نگاه به شرق” امروز آن نیز، لطمات به منافع ملی کشور را بیشتر خواهد کرد. در جهان متحول کنونی سمتگیری جمهوری اسلامی در تضاد آشکار با روندهای جهانی قرار دارد. کشور ما هنوز به جای ایجاد رابطهی متوازن با همهی کشورهای جهان، با معضل سیاست دشمنمحور جمهوری اسلامی مواجه است.
ما طرفدار جهانی برابر هستیم. جهان مطلوب ما، جدا از توانمندیهای متفاوت بین کشورها، دنیایی است جهانی شده با برابر حقوقی در خود و رها از سلطه و زور. اما تا رسیدن به جهان ایدهآل، آن وضعیتی را مناسب می دانیم که امکان سلطهی انحصاری یک کشور را سلب کند.
ما معتقدیم گذار از جهان تک یا دوقطبی شرائط را برای رشد و توسعهی پایدار برای همهی کشورها، به خصوص کشورهای توسعه نیافته، مساعدتر خواهد کرد و در لحظهی کنونی، علیرغم وجود تلاشها برای متوقف کردن چنین روندی، تحقق این تحول میتواند فرصتی برای همهی ملتها باشد. جنگ روسیه علیه اوکراین و پیامدهای آن در خدمت عملی شدن این روند نیست. دولت آمریکا با این جنگ، موقعیت قویتری نسبت به مقطع خروج مفتضحانه از افغانستان پیدا کرده است.
حزب ما با هرگونه جنگ و جنگ افروزی از سوی هر کشوری و تحت هر عنوانی که باشد، مخالف است. ما بر قطع بیدرنگ این جنگ پای میفشاریم. قطع جنگ اوکراین ضروری است که در پی آتش بسی فوری و پایدار، خود را در صلحی با مضمون برقراری امنیت مشترک تعریف کند. ما خواهان بقا و تثبیت اوکراین در مقام کشوری هستیم که شکل حائل میان اروپا و مسکو را به خود گیرد، وارد ناتو نشود، دموکراسی را در ساختار فدرال دموکراتیک با پذیرش پلورالیسم و رعایت آزادیها به اجرا گذارد و با دو سوی شرق و غرب خود رابطهی متوازن برقرار کند. حزب ما بر خروج نیروهای نظامی از اوکراین و بهرسمیت شناختن یکپارچگی اوکراین توسط روسیه تاکید دارد. ما همانگونه که با هر توجیهی مبتنی بر ناگزیری حملهی روسیه به اوکراین مرزبندی داریم، با هر نوعی از تشویق روسیه به ادامهی جنگ نه تنها مخالفیم بلکه آن را نهایت بی مسئولیتی میدانیم. در عین حال، لازم میدانیم مسئولیت جهان غرب در فراهم آوردن زمینهی این جنگ را هم خاطرنشان کنیم و با محکوم دانستن فزون طلبی، فتنهگری و زورگوییهای آن در سه دههی پسافروپاشی شوروی و اتخاذ سیاست تداوم جنگ اوکراین برای تنبیه روسیه همزمان بر وظیفهی دولتها و نهادهای مدافع صلح و بهخصوص سازمان ملل متحد در ایفای نقشی فعال برای پایان دادن به جنگ تاکید کنیم.
ما بر جهتگیری انسانی، دموکراتیک و شایستهی نیروی چپ در قبال جنگ اوکراین، عدم جانبداری از جنگ و ایستادن بر صلح پافشاری میکنیم.
شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
۱۲ اردیبهشت۱۴۰۱ – ۲ مه ۲۰۲۲
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- آغاز چهارمین سال حیات حزب چپ ایران (فدائیان خلق)؛ اتحاد، نیاز مبرم چپ ایران!
- حزب چپ ایران (فدائیان خلق): فریاد در خوزستان، فریاد علیه بیآبی، بی عدالتی، بیکاری و تبعیض ملی و قومی!
- حزب چپ ایران (فدائیان خلق): موفقیت اعتراض سە روزەی معلمان در عقب نشاندن حکومت!
- حزب چپ ایران (فدائیان خلق): در روز جهانی کارگر شعار «اتحاد، همبستگی، تشکل» را طنینانداز کنیم!
“بهره گیری از شکاف های واقعی در صفوف غرب”
لطف بفرمائید این شکاف را که به ان اشاره می کنید نام ببرید که ما در این دوماه می توانستیم انرا
مشاهده کنیم.
“نه تنها بر بقای ناتو پای فشرد بلکه بر تداوم تولید هراس از روسیه و سیاست گسترش حوزه نفوذ به شرق را پیش گرفت” استاد تو که خودت جواب خودت را دتده ای . یعنی روسیه در تقابل با یک جنگ اعلام نشده پیشدستی کرده است و بس.
“برخی دمکراسی ها از جمله هند”
نارندا مودی اگر اینرا بشنود شما را شدیدا در اغوش میگیرد. یعنی هند او دمکراسی است ولی میلیونها انسان در خیابان به دنیا امده و از دنیا می روند.تعریف جدیدی از دمراسی را در فرهنگ سیاسی وارد کنید.
“مشی یک سویه نگاه به شرق فاجعه ای مضاعف است .”
کار برد کلمه فاجعه مضاعف از جگر سوزی کسانی در راس ان گروه حکایت دارد که دلشان برای دست بوسی مستشاران سیاسی نظامی غرب لک زده است.
اخر شما ناسلامتی نام چپ برخود نهاده اید . کمی ان کله را بکار بیاندازید و تاریخ همین چهار دهه را مروری بکنید و لااقل انچه در سازمان ملل گذشته را بیاد بیاورید.
شما هرگز یک چپ به معنای شناخته شده در فرهنگ سیاسی نخواهید بود.اجر خود می برید و زحمت خلق می دارید.
دوستان چپ بریده از چپ اصیل ، چقدر صغرا کبرا بافتند . نوشتید از نظر حقوق بین الملل …. . کدام حقوق بین الملل ؟ انوقت توافقنامه مینسک و مینسک حقوق بین الملل نیستند ؟ خود نماینده جمهوریخواه امریکا میگوید ، امریکا به قوانین بین المللی احترام نمیذاره ، انوقت شما ها از قوانین بین الملل دم میزنید ؟ موضوع روشنه : یک کشور (جکهوری دنباس) از همستیه اش کمک خواسته – شما بودید کمک نمیکردید؟ اینجوری میخواهید مردم سعادت مند کنید ؟ با شعار و پیروی از عموسام . کل تحلیل شما در این مدت به اینجا ختم میشه که کار شوروی در جنگ جهانی دوک هم تجاوز به خاک المان بوده . خجالت نکشید سریعتر بگید و خودتون خلاص کنید . یه ذره مطالعات تون بالا ببیرید و اینقدر دنباله رو تفاله های امپریالیست نباشید . ارادتمند
“غرب” بهخصوص آمریکا را بهخاطر پیشبرد سیاست توسعه طلبانه و حفظ و گسترش ناتو محکوم می کنیم و قطع جنگ، برقراری فوری آتش بس و آغاز روند گفت و گو برای صلح را تنها راه میدانیم.
یخشی ازبیانیهی شورای مرکزی حزب چپ ایران
سئوال۱- این روند توسعه طلبانه ناتو که وجودش پس از فروپاشی شوروی وپیمان ورشو ضرروتی نداشت ( ازدیگاه عاشقان صلح جهانی) چرا نه تنها منحل نشد بلکه تعداد اعضایش بسیار افزایش یافت . درحالیکه افزایش این اعضای جدید جز افزایش هزینه سنگین نظامی برای طبقه کارگر این اعضا (چه قدیمی وچه جدید ) نبود.
سئوال۲- این توسعه ناتو به سمت محاصره روسیه آیا برای دلگرمی مردم وطبقه کارگر روسیه بود که به آنها بگوید ناتو می خواهد به شما نزدیک شود تا جایزه ساقط کردن نطام شوروی را از نزدیک به شما بدهد!
سئوال۳- آیا ملت روسیه که در دوبرهه تاریخی نقش شگرف خودرا ۱) در ترمزگسترش مستعمرات بریتانیای کبیر (پس ازجنگ اول جهانی) با انقلاب کبیر اکتبر و۲) با شکست مفتضحانه فاشیست در مقر فرماندهیش با دادن بیش از ۲۰میلیون نفر کشته ، ایفا کرده امروز که ازپوتین حمایت میکند دچار حماقت تاریخی شده وزلانسکی وحزب چپ ایران از آنها بیشتر می داند.
سئوال۴- آیا یک حزب سیاسی پیشرو باید رخدادهارا از منشاشان وزمان واقعی آغازشان مورد بررسی ، نقد وتفسیر قراردهد ویا باید صرفاً بازدن یک برش محدود یک رخدادرا آنهم یک رخداد تاریخی را تحلیل کند.
سئوال۴- آیا در ۲۰۱۴ در اکراین کودتا شد یا نشد.آیا دولت قانونی اکراین که از انتخابات (فرایندی که خیلی مورد توجه چپ نوین است) توسط هزینه میلیاردی اوباما سرنگون شد یا اینها که اقرار خانم نولاند هم بر آن مهر تأئید زده ، دروغند. واصولاً آیااین رخداد ۲۰۱۴ نقشی در بروز این جنگ نداشته. وآِیا اصولاً توسع ناتو از ۱۹۹۲ به بعد در این رویداد بی اثر بوده.
سئوال۵- آیا آنگونه که بیش از ۷۲ درصد مردم روسیه وکمونیست های روسیه معتقدند این حرکت ناتو وسازماندهی نئو فاشیست ها (به شهادت مردم دونباس) وکشاندن اکرابن فقیر به ناتو وتحمیل هزینه نظامی سنگین به گردن طبقه کارگر اکراین ، جز رساندن روسیه به مرحله مزگ وزندگی نبوده.
البته می شود برای آنکه قندی در دل برپا کنندگان پلاتفرم دروغین دمکراسی خواهی غرب ، آب کرد و”ژست دمکراسی خواهی ” را حفظ کرد ونیز برای مواظبت کردن از “فوکل وکراوات ” استایل دمکراسی خواهی تا مبادا باد واقغیات تاریخی تیپ دمکراسی خواهی را بهم نزند ، به تمام پرشس های فوق یک “نه” پاسخ داد
پاسخ آرمان درست است
در صورت امکان تصحیح بفرمائید🙏
شما متاسفانه علیرغم ادعای بی طرف بودن کاملا جانب دارانه موضع گرفتید. موضع شما موضع شتر گاو پلنگی عامیانه است. جوهرش همان موضع گیری در مورد لیبی و شخم زدن لیبی است. متاسفم.
شوربختانه, بخشی از هم میهنان, به دلیل بی توجهی به ریشه ها و انگیزه های جنگ در اوکراین, به داوریهای آسان و ارزان می پردازند.
چگونه میتوان جویای حقیقت بود اما در پژوهش خود به واقعیت هایی که ما را در بر گرفته اند بی توجه ماند یا بگونه ای گزینشی برخورد کرد؟
بیانیه شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق) مطالب بسیار و بیشتر ناهمخوان با واقعیات را با خوانندگان در میان گذاشته است. در اینجا تنها به چند مورد اشاره می شود:
۱ – حزب چپ: “جنگی که… روسیه علیه اوکراین راه انداختهاست… فاقد هرگونه توضیح بر اساس موازین بین المللی است، نامشروع است”
پیداست که این دوستان، داستان را، نه از آغاز، که از هرجا بخواهند گوش داده و داوری میکنند!
ازینرو، میگویند: “جنگ را روسیه راه انداخته” و نه آنکه:
جنگ از سال ۲۰۱۴ از سوی “آمریکا=ناتو” آغاز شده بود؛ دولت کودتایی اوکراین درهای کشور را بروی انگولکهای سیاسی-نظامی آمریکا باز گذاشته بود و گردان های فاشیستی-نئونازیستی را در ارتش خود پذیرفته بود؛ زبان روسی و حزب کمونیست اوکراین را غیر قانونی کرده بود؛ به کشتار مردم روس تبار در شرق کشور دست زده بود؛ به قراردادهای مینسک (۱ و ۲) بی اعتنا مانده بود و …
این دوستان میگویند: “این جنگ فاقد هرگونه توضیح بر اساس موازین بین المللی است.”
راستی؟ هرگونه توضیح؟! آیا بی منطقی این جمله آشکار نیست؟
همچنان این دوستان گفته اند که این جنگ “نامشروع” است! آیا باید از یک پیشوای مذهبی اجازه میگرفتند تا جنگ مشروع، کاشر یا حلال باشد؟ چرا تعابیر پوسیده مذهبی هنوز در اندیشه شما جولان میدهند؟!
۲ – حزب چپ: “روسیه ناگزیر نبود … به صرف داعیهی احساس ناامنی در مرزهای غربی خود… با حمله به یک کشور مستقل… منویات خود را… دیکته کند”
گویا این دوستان تزهای راهبردی پل ولفویتز و زبیگنیو برژینسکی در باره بیچاره کردن روسیه و تجزیه آن کشور که راهنمای عمل دولت های آمریکا بوده اند را ندیده و نخوانده اند.
تو گویی که رویارویی ناگزیر امپریالیسم هار آمریکا با کشورهای نافرمان (روسیه، چین و…) از پنجره ی دید این دوستان به چشم نمی آید!
انگار که این دوستان از پیمان و چینش های نظامی جدید (میان آمریکا، ژاپن، استرالیا و …) بر علیه چین کاملا بی خبرند!
چگونه میتوان خود را چپ نامید و بدون نگرشی دوربرد و همه سویه به داوری رخدادهای هراسناک جهانی پیشاروی نشست؟
۳ – حزب چپ: “روسیه میتوانست در برخوردی سیاستورزانه … تضمینهای حداقل را در رابطه با امنیت خود به دست آورد”
آیا این دوستان آگاهند که “غرب” (بخوان کشورهای سرمایه داری) درخواستهای روسیه برای عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا را بی پاسخ گذاشتند؟
آیا میدانند که روسیه نگرانیهای خود را بارها مطرح کرده بود اما کشورهای عضو ناتو از کنار این نگرانیها بی تفاوت گذشته بودند؟
آیا خزش چندین ساله، پنهانی و سنجیده ی ناتو به نزدیکترین مرزهای روسیه که زمان واکنش به حمله “هسته ای-تاکتیکی دشمن” را به کمتر از پنج دقیقه میرساند در نگاه این دوستان وزنی برای ارزیابی نداشته است؟
۴ – حزب چپ: “هیچ قدرتی حق ندارد با توسل به هر بهانهای، از زمین و آسمان کشوری دیگر را درهم بکوبد، مردم آن را بکشد… ما تجاوز روسیه به اوکراین را علیرغم هر بدعهدی و توطئه علیه روسیه، نقض خشن مقررات ناظر بر صلح جهانی میدانیم”
در اینکه جنگ زبان انسانی و نیز راه خردمندانه ای برای حل دشواریها نیست، میتوان با این دوستان همراه بود. اما در بن بستها و گوشه های ناگزیری، “جنگ” تنها راه دفاع از خود خواهد بود. نمونه آشنا برای ما، برخورد خیره سرانه حکومت تبهکار اسلامی در ایران است که جنبشهای حق خواهانه را به پرتگاه مرگ و زندگی میراند و مردم، در اوجگیری گام به گام مبارزه، برای دفاع از هستی خود، ناگزیر از تازش به سرکوبگران میگردند. درین میان، نیروهای لیبرال منش، به کمک حکومت تبهکار دست میزنند و عدالت خواهی و حق ستانی (یعنی، محتوای مبارزه) را به کشتارگاه خشونت پرهیزی (یعنی، شکل مبارزه) میکشانند. آزین رهگذر است که، گمگشته در امواج تبلیغ و فریب نیروهای حاکم بر اوضاع جهانی، سرانجام از “ساحل آسودگیها” سر در می آورند…
آیا این دوستان، نیروهای گسترده فاشیستی-نئونازیست سازمان داده شده در ارتش اوکراین را نادیده میگیرند تا بتوانند جمله مطلق انگارانه بالا را بنویسند که “علیرغم هر بدعهدی و توطئه علیه روسیه” این کشور نباید به جنگ با حکومت کودتایی و فاشیست اوکراین روی می آورد؟
راست اینست که این دوستان، به جنگ و صلح، بگونه ای صوری می نگرند. امروزه جنگ، جدا از کاربست سلاح، با اهرمهای گوناگون (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، خبری، جاسوسی، سایبری و…) انجام میشود. واقعیت انکار ناپذیر اینست که “آمریکا=ناتو” حتی پیش تر از سال ۲۰۱۴ جنگ بر علیه روسیه را آغاز کرده بود!
اندکی بیندیشیم، چرا دولت های امپریالیستی و اقمار آنها، بجای تلاش جدی برای صلح فوری، تمامی انرژی خود را با فوریت های شگفت انگیز برای فرستادن سلاح، بودجه های میلیاردی، کارشناسان جنگی و مزدوران پرشمار به اوکراین بکار میگیرند؟ در اینجا، جنگ طلب اصلی، گرگ در لباس میش، کیست؟
این بیانیه مرا یاد تحلیلها و تفسیرهای بی بی سی در مورد اوکراین انداخت. در این بیانیه،نه از قتل عام مردم دنباس بدست نازیهای اوکراینی خبری هست و نه حمایتهای آمریکا وناتو در جریانهای ۲۰۱۴ و بعداز آن و کودتای رنگی در سال ۲۰۱۹که منجر به روی کار آوردن زلنسکی دلقک و صهیونیست شد.نویسندگان بیانیه از جنایتهای گردان آزوف که هسته اصلی و کنترل کننده ارتش اوکراین است چشم پوشی میکنند.آنها حتی یادی از تعریف حقوقی” تجاوز ” مندرج درقطع نامه ۳۳۱۴ مصوبه سال۱۹۷۶ در سازمان ملل متحد نمیکنند و دائم از تجاوز روسیه به اوکراین صحبت میکنند.بیانه اینان بیشتر به احزاب راست شبیه است تا یک حزب چپ .
با درود جناب آرمان عزیز
اگر اشتباه نکنم،ایندگفته ازویا چسلاو تتکین است که
…..قدرت الیگارشی وبورکراسی در روسیه،در خصلت طبقاتی خود،تفاوت چندانی با قدرت اوکرائین ندارد،مضاف بر اینکه اوکرائین فاشیست دارد!ولی روسیه ندارد(نقل به مفهوم)
یعنی میشود این معادله مساوی را نوشت
روسیه+بوروکراسی+الیگارشی=اوکرائین +بوروکراسی+الیگارشی +فاشیسم
حال اگر طرفین این تساوی را حذف کنیم
میشود
روسیه=اوکرائین +فاشیسم!!
میخواهم بپرسم این جنگ چه سیاسی چه اقتصادی
اگر منجر به مقاومت ارتش و مردم اوکرائین نمیشد و پوتین به هدف نازی زدائی خود می رسید،چه چیز عاید روسیه میشد؟؟
این قطب روسی دنیا
جهان چند قطبی به میل واراده ما درست نمی شود.
چتر برای نفر دوم و…… دوش آب سرد است.
جهان چند قطبی به میل واراده ما درست نمی شود.
گویا قطب شدن چین خود به خود بوده ونه از اراده وتلاش حزب کمونیست چین ومردم چین. ظاهراً شما دوست عزیز پدیده های اجتماعی را با پدیده های طبیعی یکی گرفته اید.
دقیقن همین را می خواستم عرض کنم.
حزب کمونیست روسیه !ومردم روسیه باید این قطب را درست کنند.
من وشما که میشود ما چه نقشی داریم؟؟
چه وظیفه ای داریم؟؟
برای سرمایه داری جهانی دست بزنیم تا هرچه بیشترقطب سازی کنند؟؟
میان……. و………گر بود جنگی
به نفع….است؟؟
نمیدانم چرا این بیانیه مرا یاد پیام تبریک این دوستان بابت سرنگونی قزافی توسط ناتو انداخت.
کدام جریان هست که چنین گافهایی نداده باشد؟ جریانی که از کاندیداتوری خلخالی پشتیبانی کرده بود،چه توجیه منطقی ای برای چنین کاری داشت؟
جناب بهرنگ یعنی می پذیرید که حزب چپ با این بیانیه گاف بزرگی داده است؟ معمولا زیر مقالات کامنتهایی در موافقت و مخالفت با محتوای آن مطلب نوشته می شود. بالاخره برخورد ما باید با روضه خواندن و زدن به صحرای کربلا و ذکر مصیبت متفاوت باشد.
واقعا متاسفم که بیانیه تحلیلی حزب چپ حتی انسجام یک انشای ساده را ندارد. خواننده مشتاق سردرگم می شود که بالاخره تکلیف چیست. این همه آسمان و ریسمان بافته شد و دریغ از یک نکته روشنگر که بتواند رهنمای عمل قرار گیرد. انگار هر پاراگراف را فردی جداگانه نوشته و بعد در رودرواسی قرار گرفته و همه را پشت هم ردیف کرده اند. در آخر هم هی ما.. .فلان …. ما ….چنان را به صورت شعار ردیف کرده اند. این هم از حزب چپ مان.
از ۷میلیارد و۹۹۴میلیون جمعیت جهان امروز،غارتگران امریکائی،اروپائی،آسیائی،اوراسیائی!!شمالی ،جنوبی و حکومت های مدافع آنها را جدا کنید،چند میلیارد نفر باقی میمانند.
این انبوه خلق!!
این بیشماران
همین امروز(سوم ما مه ۲۰۲۲)
۲۳۰۰ نفر بر اثرگرسنگی مردند.
۸۶۰ میلیون نفر سوتغذیه دارند.
۴میلیون نفر بر اثر بیماری های واگیر دار مردند(سال جاری)
۱٫۷۰۰۰۰۰هزار هکتار از جنگل هایشان نابود شد(سال جاری).
۲٫۵۰۰۰۰۰هزار هکتار زمین های زراعی شان بر اثر فرسایش خاک از بین رفت(سال جاری).
۱۲میلیارد تن دی اکسید کربن در متصاعد شده در فضایشان هست.
و۳٫۲۰۰۰۰۰هزار تن مواد شیمیایی در آب وهوا وخشکی آنها.
اینها ،این مردمان ،چه صدایی دارند؟؟
اتحادیه اروپا،آتلانتیک شمالی،اوراسیا،شانگهای،
این ها که همه سیاسی،نظامی،اقتصادی هستند.
این انبوه مردم را کمبود مواد غذائی،گرسنگی و مرگ ناشی از گرسنگی تهدید می کند.
این انبوه خلق با چه صدایی باید به جنگ نه بگویند؟؟
جنگی که غارتگران به راه می اندازند.
مجمع عمومی سازمان ملل؟؟
جنگ افروزان را معرفی و جنگ را محکوم کنیم.
حق حاکمیت سرزمینی را به رسمیت بشناسیم.
صدای این میلیاردها انسان کره زمین باشیم.
این مردم را اگر گرسنگی ،بیماری،از پای در نیاورد،غارتگران جهانی قول میدهند که با یک جنگ اتمی همه را نابود کنند،حتی خودشان را!!!
چون پای منافع در میان است شوخی بر دار نیست.
مواضع شما چپ نیست، راست است. راست لیبرال ضد جنگ. چپ یعنی کمونیست و هوادار آزادی طبقه کارگر. لطفا اسم چپ را از حزب خود بردارید، مثلا بگوئید حزب لیبرال رادیکال هستید. هیچ کمونیستی نمیخواهد دولت دموکراتیک بورژوائی درست کند. کمونیستها میخواهند کارگران قدرت داشته باشند.
در پلورالیسم، باید اول الغای سرمایه داری یک اصل باشد نه مالکیت خصوصی و دولتی و کار مزدی. در پلورالیسم شما، دومی اصل است. شما طوری قضیه را جلوه میدهید که انگار استثمار نیروی کار یک فرضیه است. اگر نفی استثمارگری سرمایه داری حقیقت مطلق زمان نیست، پس شما مطلق زمان را پذیرفته اید که همان سرمایه داری ست.
برای جلوگیری از جنگ باید با سرمایه داری طرفین جنگ مبارزه شود وگرنه شعاری تو خالی است و آنها کار خود را خواهند کرد.