پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

با دیکتاتوری که کشورگشایی می کند چه باید کرد؟ – سهراب مبشری

آیا یک کشور اروپایی که خود به مدت چندین دهه زیر یوغ دیکتاتوری بوده و اکنون چند دهه است که دمکراسی دارد، کشوری که خود پس از دوران دیکتاتوری، عضو ناتو و اتحادیه اروپا شده است و از مزایای چترهای حمایتی این دو پیمان بهره می برد، نبایددرمخالفت با دیکتاتور همسايه

آیا یک کشور اروپایی که خود به مدت چندین دهه زیر یوغ دیکتاتوری بوده و اکنون چند دهه است که دمکراسی دارد، کشوری که خود پس از دوران دیکتاتوری، عضو ناتو و اتحادیه اروپا شده است و از مزایای چترهای حمایتی این دو پیمان بهره می برد، نباید در مخالفت با دیکتاتور همسایه، در کنار مردم سرزمین اشغالی بایستد؟ یا به جای آن، باید روی تعامل دیپلماتیک با کشور متجاوز حساب باز کند و از احترام متقابل بین دو کشور سخن بگوید؟

یک دیکتاتور، نیروهای خود را برای فتح سرزمینی دیگر به آن دیار گسیل کرده است. آن سرزمین دیگر، بر مبنای مصوبات سازمان ملل متحد و قراردادهایی که خود دولت اشغالگر امضا کرده است، بخشی از کشور تحت حکومت آن دیکتاتور نیست. سازمان ملل، حق تعیین سرنوشت ساکنان سرزمین اشغالی را به رسمیت شناخته است. دیکتاتور کشور نیرومندتر همسایه اما، وقعی به حقوق بین الملل نمی گذارد. می گوید نفراتش با مقاصد صلح آمیز به سرزمین همسایه رفته اند.

دیکتاتور کشورگشا، برای آنکه از جامعه بین الملل باج خواهی کند، دست به ترفندهای دیگر هم می یازد. ترتیبی می دهد که پناهندگانی از کشورهای دوردست ثالث، از طریق قلمرو او به اتحادیه اروپا بروند. زیر نظر مرزبانان کشور ترانزیت، پناهجویان از استحکامات مرزی اتحادیه اروپا عبور می کنند و وارد اتحادیه اروپا می شوند. پناهجویان، به ابزار اعمال فشار دیکتاتور بر اتحادیه اروپا تبدیل شده اند. دیکتاتور می داند که اتحادیه اروپا به پناهجویانی از کشورهای دوردست روی خوش نشان نمی دهد. در مرزها، مرزبانان اتحادیه اروپا علیرغم ضرب و شتم و گاز اشک آور، نمی توانند جلوی ورود پناهجویان را بگیرند.

دیکتاتور اعلام می کند که سرزمین همسایه، سرزمینی که چشم طمع به آن دارد، اصلا حق موجودیت مستقل ندارد. در تاریخ، آن سرزمین اصلا هیچ وقت مستقل نبوده است. دیکتاتور، به پیوندهای تاریخی میان کشورش و سرزمین همسایه اشاره می کند و می گوید ما همه با هم هستیم.

در کشور اشغالی، مقاومت در برابر اشغالگران به اشکال مختلف ابراز شده است، تا حد مقاومت مسلحانه. اما این مقاومت، در برابر نیروهای نظامی بسیار نیرومندتر اشغالگر، یارای آن را ندارد که دوام یابد.

بسیاری از ساکنان سرزمین اشغال شده، ناگزیر به ترک دیار شده اند و در کشورهای ثالث روزگار می گذرانند. این هم به نفع دیکتاتور طمع کار است. همان بهتر که بروند و همان جا بمانند که هستند. چرا که برای دیکتاتور،‌ سرزمین آنها و منابعش و موقعیتش مهم است، نه جمعیت ساکنانش.

حال، جامعه بین الملل با چنین دیکتاتوری چه باید بکند؟ آیا نباید به استناد حقوق بین الملل، به استناد مصوبات سازمان ملل، در کنار مردم کشور اشغالی بایستد؟ نباید از مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران حمایت کند؟ نباید از صاحبان قانونی سرزمین اشغالگر، حمایت سیاسی و نظامی به عمل آورد؟ نباید کشور دیکتاتور متجاوز را مشمول محاصره اقتصادی کند؟ نباید به نیروهای مقاومت در سرزمین اشغالی، در صورت لزوم اسلحه برساند، اگر لازم شد مدرن ترین سلاح های سنگین؟ آیا احزاب و دولتهای کشورهای ثروتمند، کشورهایی که امکانات مادی ایستادگی در برابر دیکتاتور را دارند، نباید هر روز نمایندگان خود را برای حمایت معنوی از مردم کشور اشغال شده، به دیدار نمایندگان آنان بفرستند؟ آیا نباید از رأی گیری آزاد از مردم کشور اشغال شده حمایت کرد؟

چه وظیفه ای متوجه رسانه های جهان آزاد است؟ آیا باید کشورگشایی دیکتاتور را مسکوت بگذارند؟ نباید هر روز یادآوری کنند که در همسایگی مستقیم اتحادیه اروپا، یک دیکتاتور کشورگشایی کرده است و این زورگویی قابل تحمل نیست؟

مردم کشورهای غرب چه باید بکنند؟ باید شانه های خود را بالا بیاندازند و نسبت به سرنوشت سرزمین اشغالی بی تفاوت بمانند؟ یا باید برای مردم تحت ستم، کمک مالی جمع کنند، حتی درهای خانه های خود را به روی آوارگان بگشایند و پرچم سرزمین اشغالی را به عنوان نماد مقاومت، از پنجره ها به اهتزاز آورند؟

آیا نباید از مخالفان دیکتاتور،‌که در زندانهای او زیر شکنجه قرار دارند، حمایت کرد؟ یا باید مرزهای اتحادیه اروپا را به روی مردم ستم دیده بست تا آنها مجبور شوند به اردوگاه هایی در کشورهای به مراتب فقیرتر از اتحادیه اروپا بروند و آنجا تحت سخت ترین شرایط زندگی کنند؟

آیا یک کشور اروپایی که خود به مدت چندین دهه زیر یوغ دیکتاتوری بوده و اکنون چند دهه است که دمکراسی دارد، کشوری که خود پس از دوران دیکتاتوری، عضو ناتو و اتحادیه اروپا شده است و از مزایای چترهای حمایتی این دو پیمان بهره می برد، نباید در مخالفت با دیکتاتور همسایه، در کنار مردم سرزمین اشغالی بایستد؟ یا به جای آن، باید روی تعامل دیپلماتیک با کشور متجاوز حساب باز کند و از احترام متقابل بین دو کشور سخن بگوید؟

همه این پرسش ها، با توجه به مصیبت گریبان گیر ستم دیدگان، نیازمند پاسخ عاجل است.

اروپایی ها، چند هفته پیش با توجه به این ضرورت فوری، تصمیم خود را گرفتند و به پرسشهای فوق پاسخ دادند. پاسخی به دیکتاتور اشغالگر. اروپایی ها پس از سالها بالاخره یک تابو را شکستند و به بی عملی در برابر دیکتاتور پایان دادند.

روز ۱۸ مارس ۲۰۲۲، پدرو سانچز، نخست وزیر اسپانیا، یک سیاستمدار سوسیال دمکرات، اعلام   کرد دولتش اشغال صحرای غربی توسط مراکش را به رسمیت می شناسد. بدین ترتیب، سیاست اسپانیا تغییر کرد. وزیر خارجه اسپانیا در دفاع از این تغییر سیاست، گفت هر لحظه، زمان خوبی برای گشودن فصلی جدید از احترام متقابل است. خود سانچز خطاب به پارلمان تاکید کرد تغییر سیاست اسپانیا در راستای مواضع شرکای اروپایی این کشور است. به گفته سانچز، دولت فرانسه سالهاست از موضع مراکش در مورد صحرای غربی پشتیبانی می کند. رئیس جمهور آلمان نیز اخیرا در نامه ای به سلطان محمد به این موضع پیوست. کل اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز ادعای تملک مراکش بر صحرای غربی را پذیرفتند. این در حالی است که ۸۷ کشور، جمهوری دمکراتیک عربی صحرا را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت می شناسند.

عامل تعیین کننده در این تغییر سیاست، این بود که دولت سلطان محمد ششم در مراکش، مدتی راه را برای برخی پناهجویان آفریقایی باز گذاشت تا خود را به مرز مشترک مراکش و اسپانیا، به استحکامات مرزی اتحادیه اروپا برسانند، از نرده ها بالا روند و وارد خاک اسپانیا یعنی قلمرو اتحادیه اروپا شوند.

در طول دهه ها،‌ سیاست رسمی اسپانیا، با حمایت و موافقت شرکای بزرگتر اروپایی این کشور، این بود که طبق مصوبات سازمان ملل متحد، مردم صحرای غربی باید در یک رفراندوم بگویند که می خواهند مستقل باشند یا نه. مراکش، نزدیک به پنجاه سال است که از برگزاری این رفراندوم ممانعت می کند.

رسانه های بین المللی سالهاست جنگ بی رحمانه ارتش مراکش علیه جبهه پولیساریو را فراموش کرده اند. هدف پولیساریو، استقلال صحرای غربی است که نیروهای اسپانیای همزمان با پایان دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا، یعنی در نیمه دهه ۱۹۷۰ میلادی،  آن را ترک کردند، اما نه برای دادن استقلال به صحرای غربی، بلکه به شکل تحویل دادن یک سرزمین با منابع گرانبهای زیرزمینی و سواحل پر از آبزیان از یک نیروی استعمارگر یعنی اسپانیا به استعمارگر جدید یعنی مراکش. این دست به دست شدن یک مستعمره، علیرغم مصوبه ۱۹۷۰ سازمان ملل صورت گرفت که طبق آن، باید یک رفراندوم در صحرای غربی سرنوشت این سرزمین را تعیین کند. در بی اعتنایی به این مصوبه بود که در سال ۱۹۷۵ سلطان حسن پادشاه وقت مراکش و پدر سلطان فعلی ۳۵۰ هزار نفر مراکشی را با حمایت ضمنی اسپانیا به صحرای غربی فرستاد تا در آنجا مستقر شوند.

در نوامبر ۱۹۷۵، اسپانیا و مراکش توافق کردند که در ازای تحویل دادن بخش اعظم صحرای غربی به مراکش، این کشور تملک اسپانیا بر کوئتا و ملیا را که در جنوب تنگه جبل الطارق یعنی در خاک آفریقا قرار دارند،‌ بپذیرد. طبق این توافق، بخشی کوچکتر از صحرای غربی نیز به موریتانی همسایه جنوبی صحرای غربی داده شد تا مشکلی برای اجرای توافق استعماری اسپانیا و مراکش ایجاد نکند. مرز مشترک صحرای غربی با الجزایر کمتر از پنجاه کیلومتر است و برای مراکش بستن این مرز میسر بود. بدین ترتیب لازم نشد که در توافق استعماری، ملاحظه ای هم برای الجزایر در نظر گرفته شود. دولت الجزایر از توافق استعماری کنار ماند و به مقصد آوارگان اهل صحرای غربی تبدیل شد.

۱۷۳ هزار نفر از مردم صحرای غربی ده ها سال است تحت سخت ترین شرایط در اردوگاه های آوارگان در خاک الجزایر زندگی می کنند. طبق گزارش سازمانهای غیردولتی، زنان و کودکان ساکن این اردوگاه ها، از سوء تغذیه رنج می برند. مراکش با احداث دیوار در امتداد مرزهای صحرای غربی و الجزایر، و مین گذاری این مرزها، مانع آن است که شهروندان صحرای غربی به سرزمین خود بازگردند.

طبق یک معاهده بین اسپانیا و مراکش، کشتی های اسپانیا حق ماهیگیری در آبهای مراکش و صحرای غربی را دارند. ماهیگیری اروپایی ها در سواحل آفریقا، میلیونها نفر از مردم بسیاری از کشورهای غربی را از منبع تغذیه و درآمد سنتی خود محروم کرده است. قایق های زواردررفته آفریقایی ها در رقابت با کارخانه های شناور اروپایی که با تورهای خود هر چه جنبنده در آب است می گیرند، هیچ شانسی ندارند. تنها چاره برای ماهیگیران سابق آفریقایی این است که قایقهای خود را به مهاجرانی کرایه دهند که می خواهند به اروپا بروند، البته در زورقهایی که هر چند روز یک بار یکی از آنها را امواج دریای مدیترانه یا اقیانوس اطلس در هم می شکند و سرنشینان بخت برگشته آنها را به گورهای تاریک در اعماق می فرستد.

مراکش نه تنها مصوبات سازمان ملل، بلکه توافقی را نقض می کند که درسال ۱۹۹۱ زیر نظر سازمان ملل توسط دولتهای اسپانیا و مراکش و نیز جبهه پولیساریو امضا شد. طبق این توافق نیز باید مردم صحرای غربی در یک رفراندوم تصمیم بگیرند که می خواهند مستقل شوند یا نه. مراکش به این توافق عمل نکرده است وکماکان دو سوم خاک صحرای غربی را در اشغال دارد. پشت مراکش به آمریکا گرم است که در به اصطلاح جنگ علیه ترور جرج دبلیو بوش، از خوش خدمتی های پادشاهی مراکش بهره برد، تا حد همدستی در شکنجه و آدم ربایی. مراکش همچنین برگ برنده پناهندگان آفریقایی را در دست دارد. اسپانیا نگران است که گرانی جهانی غله به مثابه یکی از نتایج جنگ اوکرائین، شمار فزاینده ای از مردم آفریقا را راهی اتحادیه اروپا کند. از این رو، پاسداری مراکش از مرز مشترک با اسپانیا ضروری است.

https://akhbar-rooz.com/?p=153498 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

17 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سعید ح.
سعید ح.
1 سال قبل

جناب مبشری و خانم ناهید:
جناب مبشری، اینکه غرب دارای استاندارد دو گانه است، را تنها خواجه پشم الدین خراباتی نمی داند. از آنجایی که بنده به استناد به مقاله قبلی شما، موضع شما را در مقابل جنگ تجاوزکارانۀ روسیه بر علیه اوکرائین می دانم، باید به شما بگویم که جناب مبشری: نقض آشکار تمامی قوانین حقوق  بین الملی و حق بشر و … ( در مثال شما مراکش) و سیاست دو گانۀ غرب (در مثال شما فرانسه و آمریکا و آلمان) ، به هیچ وجه چکی سفیدی بدست دیکتاتور و تجاوزگر دیگر( برای  جنایت و تجاوز دیگر) نمی دهد. این گفته بدین معنی است که: علیرغم سیاست مراکش و اروپا و آمریکا، تجاوز روسیه به کشور مستقل اوکرائین و اشغال این سرزمین و آنهم به هدف الحاق آن به سرزمین روسیه، محکوم است و تجاوز کننده یعنی پوتین و دارو دسته اش، جنایتکاران جنگی هستند که باید در مقابل دادگاه بین المللی محاکمه شوند. این اتفاقاً نتیجه ای است که شما باید ازمقاله خودبگیرد که متاسفانه به این نتیجه نمیرسید.مشکل شما، همان مشکل چپ جزمی اردوگاهی است.
خانم ناهید: کسانیکه روسیه را تجاوز کار می دانند، “عربده” نمی زنند، بلکه نظریاتشان را می نویسند. مقایسۀ این افراد با فلانژهای چماق دار جلوی دانشگاه، تهمت آشکار به کسانی است که دغدغۀ استقلال و اصل حق تعیین سرنوشت خلقها را دارند. بسیار از این افراد، که ازسوی جناب مبشری و دوستان نشان، بعنوان طرفداران ناتو و مزد بگیران آمریکا و غرب معرفی می شوند، جزو آن جریانهای چپی بودن که در همان سالهای معروف پس از انقلاب و  جلوی همان دانشگاه شعار میدانند که «مبارزۀ برعلیه امپریالیست جدا از مبارزه برعلیه ارتجاع نیست» شعاری که به نظر من تا به امروز درستی خود را و به-روز بودن خود را از دست نداده است. آن وقتکه افرادی به ما من در مقابل فلانژها و رهبر ارتجاعی آنها روح الله الخمینی الموسوی می ایستادند، شما در کجا ایستاده بودید؟ درکنار «جبهۀ متحد ضد امپریالیستی»؟. سرکار خانم ناهید: کما فی السابق مبارزه برعلیه امپریالیسم جدا از مبارزه برعلیه ارتجاع، جدا از مبارزۀ برای آزادی، حق بشر و شهروند، جدا از مبارزه برای حق تعیین سرنوشت خلقها نیست. هر جانوری، خواه اسم او پوتیین یا بوش باشد، هر آینه اگر این ارزشهای تمدنی و انسانی را زیر پا بگذارد، از لحاظ سیاسی، اخلاقی و حقوقی محکوم است و باید محاکمه شود. تجاوز به اوکرائین محکوم است و تجاوزگر تا اطلاع ثانوی روسیه است.
موفق باشید                     

ناهید
ناهید
1 سال قبل
پاسخ به  سعید ح.

شاید دوستان با خواندن آنچه مینویسند متوجه شوند که کاری که امروز انجام می دهند مبارزه با امپریالیسم نیست، همنوایی (خواسته یا ناخواسته) با آن است. مگر می شود ضد امپریایست بود و از وجود ناتو حمایت کرد؟ این که هیچ، حتی طرفدار گسترش ناتو شد؟ و تقاضای عضویت کشوری در ناتو را حق تعیین سرنوشت آن کشور نامید؟ چپ (ضد امپریالیست) واقعی خواهان برچیده شدن ناتو است و نه گسترش آن!
مگر می توان ضد ارتجاع بود و از نئوفاشیست ها در اوکراین حمایت کرد؟ یک نیروی ضد امپریالیستی از نابودی نیروهای فاشیستی و نئو نازی ها استقبال می کند، و نه همدردی و همبستگی با آنها!
مگر می توان ضد امپریالیست بود و مو به مو ادعاهای رئیس جمهور آمریکا را تکرار کرد که “تجاوز روسیه به کشور مستقل اوکرائین و اشغال این سرزمین و آنهم به هدف الحاق آن به سرزمین روسیه، محکوم است و تجاوز کننده یعنی پوتین و دارو دسته اش، جنایتکاران جنگی هستند که باید در مقابل دادگاه بین المللی محاکمه شوند”.
عجب! این مدل ضد امپریالیست بودن هم نوبر است! که علیرغم تجربه محاکمه میلوزویچ و … خواهان محاکمه هیئت حاکمه روسیه در نهادهای تحت سلطه امپریالیست ها می شود!
دوست محترم جنگ در اوکراین حداقل از سال ۲۰۱۴ آغاز شده. شما که از این شم قوی برخوردارید که من را در سال ۱۳۵۷ در جبهه متحد ضد امپریالیستی ببینید، چه موضعی در سال ۲۰۱۴ در قبال کودتای میدان و سرکوب اپوزیسیون و روس زبانان در اوکراین گرفتید؟

سعید ح.
سعید ح.
1 سال قبل
پاسخ به  ناهید

چه موضعی در سال ۲۰۱۴ در قبال کودتای میدان و سرکوب اپوزیسیون و روس زبانان در اوکراین گرفتید؟ناهید خانم، از کجای نوشتۀ من، شما به این نتیجه می رسید که من از وجود ناتو و گسترش آن حمایت می کنم؟ بله حق هر کشور مستقل ایست که به هر پیمان منطقه و فرامنطقه ای، قاره ای، آسمانی و زمینی، زیرآبی بپیوندد، یا بقول زنده یاد شاملو، حق هر کسی است که خود را با بند تنبان هر کس و ناکسی آویزان کند. شما هم حق دارید، این تصمیم را نقد بکنید یا نکنید. مشکل شما با این حق چیست؟ آیا شما هنوز وارد قرن بیستم نشده اید؟ بمانند رفیق کبیر “ضد امپریالیستی تان”، تزار ولادیمیر کبیر، در قرن هیجده و نوزده، یعنی در قرون استعماری و کشور گشایی سرمایه، زندگی می کنید؟ دولت اوکرائین یک دولت فاشیستی نیست، بلکه یک دولت راست نولیبرالی است با گرایشات ناسیونالیستی، مانند تمامی کشورهای اروپای شرقی که سابقاً به بلوک شرق تعلق داشتند. اتفاقاً از کشورهایی که گرایش ناسیونال فاشیستی در آن قوی اند، دولت مجارستان و روسیه است، در روسیه ارتجاع کلیسای ارتدوکس هم به آن اضافه شده است. و علاوه براین روسیه یکی از حمایت کننده گان مالی و لوژیستیک جریان های نئو فاشیستی و راست نژاد پرست اروپا است؛ درآلمان، فرانسه، در ایتالیا و اتریش و غیره .روسیه و مجارستان رابطۀ بسیار نزدیکی باهم دارند که البته بسیار مبارک باد. بنابراین اگر شما خیلی ضد فاشیست هستید، البته بنده در آن شکی ندارم، لطف نموده، بر علیه رژیم ارتجاعی و راست و شوونیستی روسیه هم دستبکار شوید، موضعگیر بفرماید،چرا که روسیه از حامیان مهم جریان های نئوفاشیستی اروپا و دیکتاتورهای دزد آسیایی و آفریقایی است. که البته شما این کار را نخواهید کرد. بخاطر اینکه شما، بنظر می آید، مهر بسیار عمیقی به روسیه، به پوتین عزیز و کینۀ بسیار عمیقی به آمریکا دارید؛ فرق است بین ضدآمریکایی بودن و ضد امپریالیسم بودن. شما نوشته اید: “مگر می توان ضد ارتجاع بود و از نئوفاشیست ها در اوکراین حمایت کرد؟ یک نیروی ضد امپریالیستی از نابودی نیروهای فاشیستی و نئو نازی ها استقبال می کند، و نه همدردی و همبستگی با آنها!” بله می توان ضد امپریالیسم بود، حرف های امپریالیست دیگر را مو به مو تکرار کرد. بله نه تنها ملائکه، بلکه شیاطین هم گه گاهی حرف درست و به جایی می زنند، پرسش همواره این است، باچه چشم اندازی یا از چه موضع ای این حرف را می زنند. من همانطور که خواهان مجازات بوش به خاطر تجاوز به عراق و صدام حسین بخاطر سرکوب عراقی ها و غارت آنها بوده و هستم، همانطور هم خواهان مجازات تجاوزگر و جانی دیگری به مانند ولادیمیر پوتین هستم. شما چطور؟ من به بوش می گویم جنایتکار جنگی،که باید محاکمه شود درهمان دادگاه بین المللی، شما هم به پوتین جنایکار جنگی می گوید؟ نه نمی گویید. مشکلی که ما چپ های رادیکال، انتقادی و مستقل با شما چپهای ضدآمریکایی، بعضاً روسوفیل و بی خطر برای رژیم ارتجاعی و دیکتاتور، داشتیم و داریم، اینست که شماها هم با استاندارد دوگانه به جهان نگاه می کنید. اما داستان “نهادهای تحت سلطه امپریالیست ها”، این حرف آنقدر کلیشه ای، کیلویی، سطحی است، که ارزش پرداختن به آن را ندارد. اما یک سوال: اگر فردا به کشور ما حمله شد و شما و دوستانتان دست بر قضا در قدرت بودید( البته امیدوارم که خداوند بارتعالی آنروز را حداقل برای من نیاورد) شما برای محکوم کردن متجاوز به کجا دست دراز می کردید، به کجا رجوع می کردید؟ خانم، آخر این چه حرف است که می زنید، “نهادهای تحت سلطه امپریالیست ها”. بله، ما در جهان سرمایه داری زندگی می کنیم، ولی سرمایه دار تیول داری که نیست، لطفاً کمی فکر کنید. روابط و مناسبات سرمایه داری، روابط مناسبات فئودالی نیست، یک خورده، البته نه زیاد، مارکس راهم بخوانید، برای شما ها بسیار خوب است.نوشته اید “چه موضعی در سال ۲۰۱۴ در قبال کودتای میدان و سرکوب اپوزیسیون و روس زبانان در اوکراین گرفتید؟” ۲۰۱۴ از نظر من کودتا نبود، بلکه شورش مشروع جوانان اوکرائینی بود برعلیه دولت دزد یانوکویچ که ازجمله به یکی از مهمترین قول انتخاباتی اش یعنی امضای پیمان همکاری با اتحادیه اروپا عمل نکرد، و سرانجام پس از کشتار تقریباً صد تن از تظاهرکننده، به مانند تمامی حاکمان دزد و جنایتکار از کشوراش به روسیه فرار کرد. چرا این پیمان مهم بود، برای اینکه این پیمان علاوه بر دمکراتیزه کردن جامعه اوکرائین، امکان کار و تحصیل را برای اوکرائنیی ها در کشور های اتحادیه اروپا آسان تر می کرد. این رویکرد برای روسیه و اعمالش در اوکرائین بسیار خطر ناک بود و هست. من از هر مبارزه ای که برعلیه دزدان، زورگویان، مرتجعین و استثمارگرایان باشد حمایت می کنم، برخلاف شما و دوستانتان، دشمنِ دشمنِ من، حتماً و لزوماً دوست من نیست، این یکی از آن درس های است که اتفاقاً خانم ها و آقایانی به مانند شما باید از تاریخ بگیرند که نگرفته اند. امیدوارم که برای شما هنوز دیر نشده باشد.
موفق باشید

ناهید
ناهید
1 سال قبل
پاسخ به  سعید ح.

فقط یک‌ نکته:
قرن‌حاضر قرن بیست و یکم‌ است. قرن بیستم متعلق به‌ گذشته است. … خیر پیش!

سعید ح.
سعید ح.
1 سال قبل
پاسخ به  ناهید

منظور من در آنجا این است که شما هنوز وارد قرن بیستم هم نشده اید، چه برسد به بیست و یکم. البته این یک پلمیک است.

هم نسل
هم نسل
1 سال قبل
پاسخ به  سعید ح.

جناب سعید گمانم در مورد وضع و حال خواجه پشم الدین خراباتی البته به زعم خودتان زیاد آپدیت نیستید و احیانا در بیست سال گذشته خبری از مواضع دوستان قدیم و جدیدتان ندارید. چون زمانی که امریکا و ناتو یکی یکی کشورهای مظلوم را در هم کوبیدند و هر جا خواستند تاخت و تاز کردند کمتر صدایی از جانب دوستانتان برخاست و طبعا این شبهه را برای دیگران به وجود می آورد که گویا تهاجم اگر از سوی ناتو باشد باید یک پشت دستی به این بچه بد زد اما اگر از سمت روسیه یا کشورهای درجه دوم باشند باید حسابی یقه شان را گرفت و کوبیدشان به دیوار.
ای کاش آن دوستانتان که آن سالها مبارزه علیه امپریالیسم را از دموکراسی جدا نمی دانستند واقعا همین مسئله را وجه اصلی فعالیتشان قرار می دادند چون تاریخ که فراموش نمی کند و شاهدان معاصر نیز همواره در خاطر خواهند داشت که بیش از مبارزه برای دمکراسی و علیه ارتجاع همه فریادها بر سر سوسیال امپریالیسم شوروی سر داده می شد. اصل همین بود و آن مابقی شعارها فرع قضیه بود. می گویید نه اصلا اثباتش ساده است. سری به سایت اسناد اپوزیسیون بزنید و از آرشیو نشریات گروههای “ضد ارتجاع ” را بیرون بکشید و ببینید شعارها و مطالب اصلی معطوف چه اهدافی است. کاش در کلام شما و دوستانتان اندکی از آن نفرت و دشمنی نسبت به سوسیال امپریالیسم در مقابله با ناتو دیده می شد. در ضمن هنوز حافظه نسل من و شما کار می کند و اگر لازم باشد به اندازه کافی مصادیق از “دمکراسی” مورد نظر شما ارائه خواهد شد.
با احترام

ناهید
ناهید
1 سال قبل

بعضی از کاربران رسالتی برای خود قائلند و آن هم انحراف اذهان خوانندگان از موضوع و پیام مقاله و بهوبیراهه کشاندن بحث های جاری زیر هر مقاله است. زیر هر مطلب زیاده نویسی می کنند و مثل حزب اللهی های روبروی دانشگاه فقط یک کلام بیشتر برای عربده کشی ندارند: “روسیه متجاوز است” والسلام.
بیماری چنان در مغز اینها ریشه دوانده که تصور میکنند سرنوشت جهان در سایت اخبار روز و از طریق گمراه کردن مراجعه کنندگان به آن سایت تعیین می شود.
کافیست سری به پستهای تکراری خود زیر هر مطلب بزنند و در خلوت خویش کمی به عملکرد خود بیندیشند. شاید شیوه ای آبرومندانه برای خوددرمانی باشد!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  ناهید

هموطن ناهید می آوری؛《بعضی از کاربران رسالتی برای خود قائلند و آنهم انحراف اذهان خوانندگان》پرسشی است
با توجه به آورده ات
آیا این نظری که پای نوشتار آقای مبشری آورده ای،
نمونه ای ازانحراف آفرینی می شود یا نه؟

گربه دزد
گربه دزد
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

شما خودت را ناراحت نکن تا چوب بلند میکنن دولا دولا راه نرو. منظور شاید من بودم

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  گربه دزد

مثل اینکه تا چوب را برداشتم
بد طوری ترسیدی

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  گربه دزد

خیالت راحت باشه من ناراحت نمی شوم
ظاهرن شما ناراحت شدید که من پرسشی از هموطنی بنام ناهید کردم
خود ناهید باید پاسخ دهد
ورود شما بعنوان وکیل مدافع ایشان لزومی ندارد و این حرکت شما فضولی در کار دیگران است.
اما در مورد دولا دولا رفتن
خیالت راحت باشد دولا دولا رفتی در کار نیست راست راست می روم
و هرکجا که پرت و پلا گویی می بینم
عکس العمل نقادانه وقلمی بکار می برم
و هر کجا که ببینم
فردی مثل تو
دچار خود فهم پنداریچوب و چماق برداریست
پاسخش را می دهم
اما گاهی بدلایلی با توجه به معیارهایی که تصمیم گران اخبار روز در نظر گرفته اند پاسخم یا منتشر می شود و یا منتشر نمی شوند.
مطالب بیشتری در مورد امثال شما فضول می شود گفت
اما بماند

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

وقتی نظرات بعضی از نظر دهندگان مشاهده می شود این افراد دچار یک ذوق زدگی و ‌دچار یک خوش خوشک شده و بیان می کنند آقای مبشری روی ناتو خواهان را کم کرده است
منطق این افراد اینست که اگر کسی تجاوز و دیکتاتوری رهبریت روسیه را به پرسش گرفت طرفداران ناتو هستند
باید گفت این افراد چه منطق کودکانه ای دارند و چه منطقی منطبق با روش بازجویان حاکم بر روزنامه کیهان به مدیریت فردی بنام شریعتمداری دارند.
اگر بر گردیم به نوشتار آقا مبشری می توان گفت یکی از برداشته ها از نوشتار ایشان چنین است:
شاید در اینجا
ایشان از جانب شخص بی طرف می خواهد نظرات دو گروه از نظر دهندگان در مورد تجاوز پوتین را ارائه دهد؛ اما هر چه هست می بینیم
ایشان عمل تجاوز و خصلت دیکتاتوری که منجر به فجایعه ای می شود را رد نکرده است.

علی
علی
1 سال قبل

چه دنیای غریبی است!! مداحان سیستم سرمایه در حمایت از بازوی نظامی آن یعنی ناتو سر از پا نمی شناسند. غافل از آنکه در موقع خود سر این مداحان (هرچقدر نوکری و چاکری خود را به نمایش گذاشته باشند ) زیر ساطور این نظام گندیده امپریالیستی خواهد رفت.

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
1 سال قبل

کار اسپانیا و آمریکا هیچ ایرادی ندارد، حق کشورهای دموکراتیک است که مستعمره داشته باشند.

Shm
Shm
1 سال قبل

دوستان حالا بسیارخوب تاریخ کشورهارا که قبلا نقد میکردنوفقط سیر حوادث استچگکنه بادیدشبه مارکس تحلیل میکنند ایکاش قبل ازفروپاشی شخص امروزی بودید گله ای نبوددحیف ازان همه دود چراغ وچشم خراب.

زیرک
زیرک
1 سال قبل

تا بفهمند موضوع مقاله چیست، آب در دل گروهبان قندعلی های ناتو آب شد 😀

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  زیرک

درست می گوئی زیرک جان
به نظرم آقای مبشری هم خواسته اند که به این دوستان کمی خوش بگذرد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x