پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

«قانون از در زندان تو نمی آید»؛ روایت بزرگ علوی از ارانی و پنجاه و سه نفر

بحث تنها این نیســت که قانون یا شیوه اجرای آن در خدمت منافع یک طبقه است، فراتر از آن، کل «اداره تفاوت گذارانه قانون شکنی ها» به بخشی از سازو کار استیلا بدل شده است. اینــک نظم موجود می خواهد جامعه ای را ترتیب دهد که به طور فراگیر و عمومی تنبیهی باشــد و ...

بحث تنها این نیســت که قانون یا شیوه اجرای آن در خدمت منافع یک طبقه است، فراتر از آن، کل «اداره تفاوت گذارانه قانون شکنی ها» به بخشی از سازو کار استیلا بدل شده است. اینــک نظم موجود می خواهد جامعه ای را ترتیب دهد که به طور فراگیر و عمومی تنبیهی باشــد و سازوکارهای کیفری همواره فعال در آن، بدون میانجی و تأخیر عمل کنند، تا تمام کنش های برهم زننده و مخرب نظم موجود کنترل شــده، در بدو پیدایش مسدود شود

«قانون از در زندان تو نمی آید». این جمله را بزرگ علوی و همفکرانش بارها از مأموران زندان شنیده بودند. علوی در کتاب «پنجاه وسه نفر» که گزارش مستندی است از وضعیت زندانیان در سال های ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ ،می نویسد: «مدت ها بود که قانون ازایران رخت بربسته بود، از آن روزی که به پیشــانی روزنامه نویســان داغ هوچی گری زدند و با شلاق و کتک و سپوری بلدیه جلوی آنها درآمدند، دیگر قانون در ایران وجود خارجی نداشت، ولی باز هم صورت ظاهری آن حفظ می شد، باز عدلیه ای وجود داشت، عروسک هایی روی کرسی های وزارت و وکالت قیام و قعود می کردند اما دور زندان دیوار چین کشیده بودند. کسی از عدلیه جرئت نمی کرد به آن در نزدیک شود. هیچ کس نمی پرسید که به چه اتهام و جرمی مردم این کشور به زندان می افتند، با آنها چه معامله ای می شود، چند نفر در سال در این جهنم از گرسنگی و بیماری و از زجر و شکنجه می میرند. شهربانی و رضاشاه فقط یک مأموریت به رئیس زندان واگذار کرده بودند؛ زندان باید آرام باشــد و هیچ کس نباید بفهمد درون آن چه اتفاقی می افتد. این بود که زندان نیز مجبور شــده بود برای خود سیاستی اتخاذ کند».

سیاســت زندان به تعبیر بزرگ علوی در ایام گرفتاری پنجاه وسه نفر رتق وفتق امور بود. و البته تعقیب روشــی که زندانیان را مطیع و رام کند و با ســلب آزادی از بدن ها، آنها را به انقیاد قدرت درآورد. «همین که زندانیان سیاسی چند روزی بلاتکلیف در زندان می ماندند و مأمورین زندان احســاس می کردند که ممکن اســت عصبانی شوند و در نتیجه موجب تحریک زندانیان دیگر نیز گردند، می آمدند و به وســیله طبیب زندان که بیشتر زندانبان بود تــا طبیب، وعده و وعید می دادند». این سیاســت وعده را چنــان خوب بازی می کردند که برخی از پنجاه و ســه نفر باور کرده و طبیب را مردی شریف می خواندند. اما به محض آنکه مأموران با «اشــخاصی پا برجا» مواجه می شدند، با شماتت و زخم زبان می کوشیدند او را از پا درآوردند. بزرگ علوی همچنین تعریف می کند که به گوش خود شــنیده اســت مدیر زندان موقت، به یکی از زندانیان که در ســلول مقابل علــوی در کریدور چهار چندین ماه بدون رختخواب فقط با یک پتو ســر کرده، و در کمال غرور و متانت پرسیده بود چرا اجازه نمی دهند از خانه برایش رختخواب بیاورند، گفته بود: «می خواستید کمونیست نشوید که این طور با شما برخورد نکنند».

میشــل فوکو در تحقیقات وســیع خود درباره زنــدان و کارکرد آن، از شکســت زندان ســخن می گوید: اگر بپذیریم کــه زندان ابزار بازدارندگی از وقوع جرم اســت آن گاه باید به شکســت زندان اعتراف کنیم. مســئله اما کارکرد زندان نیست که بنا بود به تنبیه مجرمان ختم شــود، بلکه باید مســئله را وارونه کرد. فوکو درمی یابد زندان در دوران معاصر نوعی توزیــع جرم ها را در دســتور خود قرار داده اســت. از این منظر دیگر زندان و بدون شــک مجازات ها برای حذف جرم ها در نظر گرفته نمی شــوند، بلکه بیشــتر بــرای تمایزگذاری جرم ها و توزیــع آنها به کار می آیند. «زندان و مجازات هــا آن قدرها هم رام و مطیع کردن تخطی کننــدگان از قانون را در نظر ندارند؛ بلکــه تمایل دارند که تخطی از قانون را در یک تاکتیک عمومی به انقیاد درآوردن ها ســامان دهند». در این تحلیل، کیفرمندی یک شــیوه اداره قانون شکنی ها خواهد بود؛ شیوه میدان دادن به گروهی و اعمال فشار بر گروهی دیگر، شیوه طرد بخشی از این گروه و فایده مند کردن بخشی دیگر، «شیوه خنثی کردن طردشدگان و بهره بردن از فایده مند شدگان». اینجا کیفرمندی دیگر قانون شکنی ها را مجازات نمی کند بلکه قانون شــکنی ها را «تفاوت گذاری» می کند و اقتصاد عمومی آنها را تضمین می کند. بحث تنها این نیســت که قانون یا شیوه اجرای آن در خدمت منافع یک طبقه است، فراتر از آن، کل «اداره تفاوت گذارانه قانون شکنی ها» به بخشی از سازو کار استیلا بدل شده است. اینــک نظم موجود می خواهد جامعه ای را ترتیب دهد که به طور فراگیر و عمومی تنبیهی باشــد و سازوکارهای کیفری همواره فعال در آن، بدون میانجی و تأخیر عمل کنند، تا تمام کنش های برهم زننده و مخرب نظم موجود کنترل شــده، در بدو پیدایش مسدود شود. اما بعد سیاســی قانون شکنی های مردمی، سودای این سیاســت کیفرمندی تازه را بر باد داد. چرا که پس پشــت طرد و تخطی از قانون، رد مبارزه علیه قدرتی دیده می شد که قوانین را بــه نفع خود وضع و اجرا می کرد. «این مبارزه دیگر مبارزه ای علیه عاملان بی عدالتی نبود، بلکه علیه خود قانون و علیه عدالت مسئول اجرای قانون بود». بزرگ علوی و پنجاه وسه نفر مصداق بدن های سیاســی بودند که به صورت منفرد دستگیر شدند، اما در زندان حول محور سیاست منقادسازی، گرد هم آمدند و گروه پنجاه وسه نفر را شکل دادند. قانونی که از در زندان تو نمی آمد، همان قانونی بود که هنوز ممکن بود به عدالت راه دهد پس پشت در مانده بود، اما سیاست زندان به انقیاد درآوردن شهروندانی بود که در نظم مستقر اخلال کــرده و به اجرای منفعت طلبانه قانون معترض بودند. اینجا دیگر قانون با زندان به مثابه ابزار بازدارندگی یا تنبیهی کاری ندارد و تنها به جنبه انضباطی و کنترل آن نگاه دارد.

به روایت بزرگ علوی، پنجاه وســه نفر اغلب یکدیگر را نمی شناختند و در کریدورهای زندان به هم برخوردند. «ما هرچه بیشتر در زندان می ماندیم، بیشتر به مصائب و مشقات عادت می کردیم. بسیاری از ناملایمات دیگر برایمان کامال عادی شده بود. ما خوش بودیم به اینکه با هم صحبت بکنیم، از حال یکدیگر جویا شویم و بدانیم در ضمن استنطاق چه اتفاقاتی برای ما رخ داده است. انتقال ما از یک کریدور به کریدور دیگر خود نعمت بزرگی بود زیرا اولا با قیافه های تازه روبه رو می شدیم و از طرف دیگر خود پنجاه وسه نفر با یکدیگر آشــنا می شدند و بر فراز آنها قدرت و پشتکار و دلاوری و بی باکی دکتر ارانی پرپر می زد که سعی می کرد این عده را با هم آشنا کند و از بعضی حرکات نپخته ای که ممکن بود از یکی یا دیگری سر بزند جلوگیری کند». دکتر ارانی سیاست زندان را از کار انداخته بود. او نه تنها زندان را به عنوان مکانی برای ترک کرده ها و تفکراتش نپذیرفته بود، بلکه به کمک دیگران می شتافت تا آنان را از انقیاد برهاند، و تلاش های او سخت مؤثر افتاده بود؛ گروه پنجاه وسه نفر که به عنوان اولین گروه زندانیان سیاسی ایران معاصر به خاطر افکارشان پای محاکمه رفتند، در همان زندان تشکیل شد، و بزرگ علوی در طول گذراندن محکومیت خود، از زندان به عضویت حزب توده درآمد. علوی نقش دکتر ارانی را در برهم زدن سیاست زندان، بسیار پررنگ و کلیدی می شــمارد و چنین روایت می کند: «دکتر ارانی آنی در ســلول خود در این چهار ســال که در زندان بود آرام ننشست. او بود که به همه ما درس مبارزه داد، او بود که خود نمی ترسید و همه ما را تقویت می کرد… دکتر ارانی خود را به خطر می انداخت، برای آنکــه به دیگران کمک کند. هفته ای پانزده قــران و دو تومانی که برای او از خانه می آمد، مابین زندانیان سیاســی بیچاره تقسیم می کرد و فقط سه قران برای خود نگه می داشت… دکتر ارانی به همه می آموخت که چگونه در مقابل اداره سیاسی و زندان مقاومت کنند».
بزرگ علوی تعریف می کند که دکتر ارانی تا آخرین دقیقه ای که در قید حیات بود، دست از مقاومت برنداشــته و مطالبه ای از زندانبانان نداشت. اما پنجاه وسه نفر از دیدن ستمی که بر او روا می داشــتند به ستوه آمده و از این رو از بین «محبوسین سیاسی کریدور هفت زندان قصر»، دکتر رادمنش را انتخاب می کنند تا برود از رئیس زندان تقاضا کند دکتر ارانی را که سه ســال ونیم در ســلول انفرادی بود، به زندان قصر پیش آنها بفرستند، که رئیس زندان گفته بود: «آقا شما چه اطلاع دارید؟ دکتر ارانی دقیقه ای آرام نیست و دائما به محبوسین تــازه وارد چیز یاد می دهــد. زندان موقت را باید زندان دکتر ارانــی نامید». رئیس زندان در ضمن، از خطر جانی برای تقی ارانی ســخن گفته و معلوم بود که همان وقت نقشه قتل دکتر ارانی را در سر داشــتند. بزرگ علوی می نویسد: «دکتر ارانی رفت، زندان موقت هنوز سر جای خود است. اما اگر روزی واقعا در ایران زندانی باشد که در آن بی گناهان حق ورود نداشته و برای گناهکاران زندان نه خانه انتقام بلکه دارالتربیه باشد، به طوری که برای دکتر ارانی و هواخواهان او در یک چنین زندانی دیگر میدان فعالیتی وجود نداشته باشد، آیا بهتر نیســت یک چنین زندانی به اسم زندان دکتر ارانی نامیده شود؟». چه بسا در چنین زندانی، قانون بتواند از در تو بیاید و موضع راستین خود یعنی برقراری عدالت را بازیابد.
منابع:
۱» .پنجاه و سه نفر»، بزرگ علوی، انتشارات جاویدان، چاپ ۱۳۵۷
۲» .مراقبت و تنبیه: تولد زندان»، میشــل فوکو، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده،
نشر نی

نقل از شرق

نویسنده: شیما بهره مند

https://akhbar-rooz.com/?p=154135 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

بخشی از دفاعیه دکتر ارانی در دادگاه:
قوانین عبارت از فورمول های متبلور متحجری است که طبقه واضع آن ها ادعا دارد که به عدالت واقعی در قالب آن قوانین صورت عملی داده است. چون جامعه همواره در حرکت، و طبقات حاکمه و ایدئولوژی آن ها در ادوار تاریخی در تغییراست پس قوانین نیز که محصول فکر حافظ منافع آن طبقات است و قوه قضائی که ماشین اجرا واعمال آن مدرج ها است در جریان دائمی می باشند؛ بنابراین قوانین مانند حبابی رنگارنگ، گاه تیره و گاه شفاف، دور نور ثابت عدالت واقعی را فرا گرفته است؛ آیا ممکن است قوانینی که بدست اقلیت وضع شده است شفاف و حاکی از لت باشد؟ چه چیزضمانت می کند که اقلیت واضع قانون علیرغم طبع و مشی و منافع خود بفکرمنافع توده باشد؟ تاریخ پر از این قوانین تیره و تار است، قوه قضائی و مدرج های آن، یعنی قوانین تابع طبقه حاکمه و تکامل ادوارتاریخ است. چه صحنه های جنایت و قوانین جابرانه ای که بنام عدالت در تاریخ بشرظاهر و منسوخ گردیده: در یونان قدیم بنام همین قوانین تیره و مفتضح جام شوکران بدست سقراط، بعنوان مخالفت با ارباب انواع شهر، که آنروز مقدس بود، داده شد. در روم جمع کثیری در صحنه ها طعمه وحوش گرسنه شدند، در قرون وسطی بنام خدا و مسیح از طرف ادارات انگیزیسیون زبان ها بریده شد. توده ها از افراد بشر زنده زنده به آتش انداخته شدند! در قرون وسطی محاکمه بین ارباب و رعیت جنگ تن بتن بود که در آن خان سواره و با سلاح و رعیت پیاده و بدون سلاح در مقابل هم قرار می گرفتند. پس از ختم آن صحنه فجیح نعش آن رعیت بعنوان محکوم از جلسه محاکمه بیرون کشیده می شد. در دوره تجدد (رنسانس) پیشوایان سعادت بشرمانند “جوردارنو برونو” و “باپولتن” و غیره بسوختن در آتش و زبان بریدگی محکوم شدند. گالیله اگر زانو بزمین نمی زد و با انگشت پا دنیائی را به ریش پاپ نمی خندانید، نیز در آتش می سوخت. آیا قوانین جبار امروزی و شهربانی های طبقات ممتاز با آن قوانین و تعصبات ادوار قبل تفاوتی دارند؟ نه. دنیا به آخر نرسیده و تاریخ هم نایستاده است. همان افتضاحات است که بدست قوای قضائی طبقات ممتازتکرارمی شود، تا آن که دوره وضع قوانین مطابق عدالت واقعی و نفع توده بشر برسد. هر قدر که این محکمه و لباس های رنگارنگ شما بنظرتان مقدس می آید قانون اعدام سقراط و تعصبات مذهبی کاتولیکی هم بنظرشان مقدس بود. این جلسه هم مانند آن جلسات مضحک و فجیع روزی موضوعی برای صحنه های نمایش خواهد شد.

قوه محرک و تغییر قوانین بحدی بزرگ است که بزرگترین تعصبات هم نمی تواند مانع آن تغییربشود.

کافی است به تغییر قوانین شرعی و عرفی در محاکم ایران، با وجود این همه تعصبات توجه کنیم. پس هر قانونی مقدس نیست؛ فقط آن قانونی مقدس است که حافظ منافع توده مردم باشد. جدیت کنید با نظروسیع و وجدان پاک حکمیت نمائید تا کارتان روزی مضحکه نسل آینده نشود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x