چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

ضرورت هوشیاری و “تئوری” هوشیار – ایرج فرزاد

برای اردوی مدعی سیاست پیشرو و متظاهر به سوسیالیسم و کمونیسم، غرق شدن در سیر خودبخودی حوادث، عملا معنائی جز بی تفاوتی نسبت به انواع آلترناتیوهای بورژوائی و سناریوهای دوایر رژیم ساز، ندارد. ادامه این شیوه، لاجرم جامعه را وادار می کند که خود با...

برای اردوی مدعی سیاست پیشرو و متظاهر به سوسیالیسم و کمونیسم، غرق شدن در سیر خودبخودی حوادث، عملا معنائی جز بی تفاوتی نسبت به انواع آلترناتیوهای بورژوائی و سناریوهای دوایر رژیم ساز، ندارد. ادامه این شیوه، لاجرم جامعه را وادار می کند که خود با بدست گرفتن تئوری انقلابی، حزب رهبر مبارزات خویش را ایجاد کنند

ایرج فرزاد

جامعه ایران در جوشش و غلیان است. مردم دائما در خیابان اند و اعتراض میکنند. تجمعات هر روز به شهرها و نقاط مختلف ایران گسترش می یابد. کمپینی براه افتاده است در تقابل با شعار “سلام فرمانده”، با عنوان “تفنگ ات را زمین بگذار”. “مقام معظم”، این بار دیگر به “فتنه” اشاره نمیکند. چه، وقتی گوشه چشمی به خروش خشم مردم دارد، میفهمد که مردم این اعتراضات را با استفاده از شکافهای بالا، عمدتا  در ایام “انتخابات”، سازمان نداده اند. این اعتراضات، بطور اخص پس از خیزشهای شهری سالهای ۹۶ و ۹۸ مستقیما به مطالبات مردم متکی است. چه، از سوی دیگر میدانند که سپاه اسلام در رویاروئی با مردم قادر نیستند به تئوری توطئه “استکبار جهانی” و یا شیطنت “صهیونیستها” چنگ اندازند. فلان مسئول قوه قضائیه گفته است که نمیتواند برای مردمی که بخاطر نان اعتراض میکنند، پرونده امنیتی و یا وابستگی به نیروهای دشمن، تشکیل بدهد.

اینجاست که برخی از فرماندهان نیروهای انتظامی علنا اعلام کرده اند که در برابر مردم، تفنگهایشان را زمین میگذارند. اینها همگی “نشانه” اند، نشانه های آغاز سیر فروپاشی و سقوط اسلام سیاسی در ایران. اگر در جبهه بالائی ها، بحث از ناتوانی در سرکوب مردم است، در پائین و در میان مردم تصمیم با عدم سازش با رژیم اسلامی را متوجه شده اند.

لاجرم، آن علائم در بالا،  و آن “تملُق”های کنونی به مردم، گوشه هائی از “آینده” و یا به عبارت دقیقتر، جستجوی راههائی برای بقاء لایه هائی از رژیم اسلامی را در دوره پسا فروپاشی، یا پسا “تغییر رفتار” عیان میکند.

اما رژیم اسلامی، شبیه به رژیم سلطنت نیست که با سازماندهی کودتا توسط آمریکا و انگلیس و سیا و انتلیجنس سرویس آنها به قدرت رسیده باشد. این رژیم، رژیم یک جنبش عظیم کلیه اقشار و طبقاتی است که در روند سرمایه داری شدن جامعه ایران، به حاشیه رانده شده، و در معرض انقراض قرار گرفتند. این موج وسیع انسانی، مستقل از هر تعبیری که ما از انقلاب ۵۷ و چگونگی سازماندهی مُقدّرات آن در پشت پرده و در معادلات دوران جنگ سرد، داریم، با “انقلاب اسلامی” از موقعیت حاشیه جامعه و نقش طفیلی وار زندگی و گذران، به مسند “قدرت” رسیدند. این لشکر در برابر کابوس بازگشت به وضعیت گذشته خویش قبل از دوران سیاه “حزب فقط حزب اله، رهبر فقط روح اله”، از هیچ جنایت دریغ نکرد. اینها بودند که زیر پرچم اسلام، “میهن” فی الحال در تصرف خویش را از “تجاوز” رژیم صدام و در هشت سال جنگ و با قربانی و تلفات و “شهادت”های  بی شمار در امان نگهداشتند. این لایه وسیع بنابراین، قابل مقایسه با جمعی بله قربان گو که با “فرمان همایونی” به مقام و منصب رسیدند، نیستند. بنابراین نه تنها با اوجگیری اعتراضات مردم “صدای انقلاب” آنها را نخواهند شنید، بلکه باز هم برعکس رژیم سلطنت، چمدانهای پول و ثروت را به کشورهای غربی منتقل نخواهند کرد، میمانند، چون به معنی واقعی کلمه رژیم اسلامی بر دوش اینها بنا شده است. و اینجاست که کشمکش و تخاصم در میان همه لایه های اداری، نظامی و امنیتی رژیم، با رویت “نه” گفتن مردم، شتاب میگیرد. لایه های وسیعی از این پایه اسلام سیاسی فی الحال آگاهند که نورچشمی ها، از هم اکنون برای بقاء خود در تحولات آتی، سالهاست کار میکنند. میدانند که بسیاری از تُخم و تَرکه “مسئولان رده بالا”، در هماهنگی و “تعامل” با غرب و آمریکا، راهی آمریکا و کانادا و دیگر کشورهای غربی شده اند. میدانند، که خود در ماجرای تقسیم سهم، در مذاکرات، از جمله “برجام”، کنار زده شده اند. بسیار طبیعی است که این روند، با نارضایتی های شدید طیف وسیع تر لایه پایه و آن تعداد از دانه درشت ها روبرو باشد، که ممکن نیست همگی در بازی شرکت داده شوند. لاجرم، عناصر کلیدی تر، قطعا خبر و “شایعه” تلاشهای “بازدارنده”، از جمله حتی نوعی مقاومت مسلحانه و یا تهدید به “پیوستن به مردم” و یا سرپیچی از دستور سرکوب مردم، را به دقت مونیتور کرده اند. اینکه فلان عضو “سپاه قدس” خودکشی کرده است و یا دیگری در یک توطئه “صهیونیستی” جلو درب منزلش ترور شده است، فقط گوشه نمایان این کشمکش ها و تصفیه ها را نشان میدهد.

راستش، شخصا براین باورم که “هک”کردن سایتهای شهرداری تهران و از کار انداختن دوربینهای قبر امام “راحل” در سالگرد مرگ او، نه کار مجاهدین خلق، بلکه توسط “ارتش سایبری” سر به دوایر کله گنده تر رژیم صورت گرفت. اگر نه، مجاهین که این اندازه به قدرت مانور خود در ایران مینازند، چگونه شد در بیخ گوششان، و در اطریش، رژیم اسلامی توانست مراسم سالگرد “ارتحال” را برگزار کند؟

تصور من این است که این فضا سازی، چندین هدف مختلف را تعقیب میکند، از سوئی بهانه “شلوغ کاری” ها و بی مسئولیتی های مجاهدین را به مردم نشان بدهند و به آنان پیام بدهند که مردم! ببینید، این شکل و قواره بد فرم و بازدارنده، این سکت و فرقه مهجور با همه بی مسئولیتهایش است که میداندار شده است.

اما، فقط این هم نیست. سلطنت طلبان هم به میدان آمده اند تا مردمی را که حکومتشان را بزیر کشیدند، دوباره به موقعیت “عشایر و مرزداران غیور” بازگردانند. موجود بی فرهنگی چون “علیرضا نوریزاده”، که مزدوری اش برای “شیوخ” عربستان معروف خاص و عام است و مُهره دست چندم و “ذخیره” دوایر جاسوسی سیا، و از افتخاراتش پا اندازی “زیبا رویان گرجی” برای حرمسرای “شاهان” ایشان است؛ با خیزش مردم علیه حکومت لومپنهای اسلامی همتای خود، در سودای اعاده مقام واسطه گری هم کیش های خود بر “رعایا” است. این اراذل نمیتوانند بفهمند که مردم نه رعیت ظل السطان، که شهروندانی محترم اند که حرمت انسانی خود را میشناسند، به حقوق مدنی خویش آگاهند؛ و سایه شوم بساط عیش و عشرت دربار”بزرگ ارتشتاران” و خاطرات اهانت آمیز شیوه “مملکت داری” و “میهن پرستی” بادمجان دور قاپ چین ها و نوکر و منترهای چاپلوس را به تاریخ سپرده اند. این جماعت به این توهم و خرافه دچار شده اند که گویا مردم ایران دارند با شعارهائی که اینها در پستوها و فراموشخانه تاریخ سر زبانها انداخته اند: “رضا شاه روحت شاد”، میدان را برای پهن کردن و اعاده دگر باره سلطه مشتی بی فرهنگ و چاکر منش و آفتابه به دست، بر رعایا و عشایر و اقوام “ایران زمین” آماده میکنند. رژیم اسلام از همه این مهندسی آشفته بازاری و اوضاع “هرج و مرج”، نهایت استفاده را میکند.  در پس این صحنه سازیها و منحرف کردن اذهان، راحت تر میتوانند موج نارضایتی را در پایه رژیم نیز، همزمان سرکوب و یا ساکت کنند.

بعید هم نیست که در این کلاف سردرگم و وضعیت متزلزل رژیم اسلامی، با برقراری نوعی حالت اضطراری، که مثلا “طبق فرمایشات مقام معظم”، حساب مردم معترض به قحطی نان با آشوبگران، منافقین، کمونیستها، طرفداران “رژیم طاغوتی” و… جداست، اوضاع را طوری تحت کنترل بگیرند که هم نوعی “بیطرفی” آمیخته به “همدردی” را با مردم بجان آمده تداعی کند و هم مسیر واگذاری و نقل و انتقال قدرت را فراهم کنند.

اینجاست که هوشیاری سیاسی و تسلیم نشدن به سیر خود بخودی اوضاع، نقش کلیدی دارد. اما این هوشیاری باید به “تئوری هوشیار” نیز متکی باشد. شاید در این رابطه است که روشنفکران طبقه بورژوازی”خودی”، درست در حالی که در این اوضاع در وصف و رثای “نویسنده”، که گویا کاری به سیاست و مبارزه طبقاتی ندارد و اگر هم حرفی داشته باشد، با “شعر به ستیزه بر میخیزد”، میخواهند نظر جامعه را به کانون های “ناهوشیار” و مالامال از عقب ماندگی بچرخانند، در همان حال دارند نسبت به “حزب لنینی” و عواقب عمل هوشیار و به موقع، هشدار میدهند. این نکته، یعنی فعال شدن روشنفکران طبقه بورژوازی خودی و اخطار و “نکنید، نکنید”های آنان علیه تئوریهای “وارداتی” در رابطه با اوضاع در حال غلیان جامعه ایران، اصلا تصادفی نیست.

 در پس منفی بافی ها و اعلام برائت جستنها از “لنین” و “لنینیسم”، بلند کردن پرچم رنگ باخته ای منقش به “صنف” ادباء و پاسدار “سنتهای ایران” بر فراز مبارزات مردم لانه کرده است. اما تصور من این است که این صنف فضلا و ادبای مشروطه چی، آنقدر در خود فریبی و نارسیسیسم غرق اند که قادر نیستند بفهمند نمیتوان با ادبیات دوره فئودالی و مانیفست “غربزدگی” مرحوم آل احمد و نوستالژی عصر زندگی “بی آلایش” در کنج فراموشخانه روستا، با ادبیات پرولتاریای صنعت بزرگ در افتاد. آنقدر  به جهالت خود افتخار میکنند که قادر نیستند بفهمند، موج وسیعی از نسل جوان، نه فقط خواننده کاپیتال و گروند ریسه و بررسی ریشه های “منشویسم” و “بلشویسم” در جنبش جهانی طبقه کارگر شهری است، که خود عمدتا مترجم آن منابع اند. این صنف، انگار عادت کرده است که مخاطب خود را دهقان و یا حجره طبله ها بداند تا برایشان عکس مار بکشند و یا “تفال” کنند. این مردم عاصی، با این درجه شهری شده تر به نسبت ایام مشروطه حضرات و فراتر رفته از سالهای آخر دهه ۵۰ شمسی، سالهاست به ادبیات جهانی روی آورده است. اما تمام مساله این است که مردم در غرق شدن با شور و هیجان ساقط شدن رژیم اسلام سیاسی در ایران، نسبت به پرچمهائی که “برایشان” بلند میکنند، نه با چشم کنجکاو و جستجوگر، که با “قلب” مهربان و پاک خویش نگاه کنند. همه ما چنین خاطرات تلخی از تراشیدن وارداتی ترین و مرتجع ترین عنصر حاشیه تاریخ، به عنوان رهبر انقلاب داریم. و نکته مهم این است که دقیقا در چنین لحظات تسلیم به “خود فریبی دسته جمعی”، پرت ترین و مالیخولیائی ترین عناصر و تئوریهایشان، میتواند به “نیرو” تبدیل شوند. اینجاست که در برابر تک و تا و مجاهدتهای روشنفکران طبقات دارا و در اینجا صاحب منصبهای “ادیبِ” بورژوازی”خودمان”، باید پرچم واقعی ای که دورنمای پیروزی را در مسیر آرمانهای پیشرو ترسیم میکند، برافراشت. این “ماده متحرک” اعتراضات مردم، نه به تسکین و داروی مخدر دشمنان مردم که به انرژی، آنهم انرژی در معنای علم فیزیک آن، “انرژی مثبت” نیاز حیاتی دارد.

آن تئوری هوشیار، که در روسیه با دو شهر نیمه صنعتی درخشید، سالهاست از ویرانه های سوسیالیسم شکست خورده توسط سرمایه داری دولتی، عبور کرده است. سالهاست که ادبیات یک سوسیالیسم مدرن  برخاسته از تمدن غربی، خرابه های سرمایه داری ملی در پوشش سوسیالیسم و کل ادبیات آبشخور انواع سوسیالیسمهای خلقی و قومی، دوران “انتشارات پروگرس”، را جا گذاشته است. ادبیات بنگاه “پروگرس” که دست بر قضا، تنها منبع تغذیه فکری همین منتقدین کنونی لنین و لنینیسم بودند.

علیرغم تلاش نامیمون و سازمانیافته دشمانمان، هیچ راه دیگری بسوی آزادی و رفاه و سعادت شهروندان، جز تشکیل دادن یک حزب لنینی متکی به ادبیات هوشیار و عمیق و سیاسی مبانی کمونیسم کارگری، وجود ندارد. باید به این سرسپردگان بورژوازی خودی فهماند که ما را در پیروزی هایمان و نه در شکست و وا دادنها بشناسند. باید به آنها فهماند که نمیتوانند با نشان دادن لولوی استالین و استالینیسم و قالب کردن سرمایه داری دولتی  و مسلح به یک زرّادخانه وسیع و اتمی به عنوان سوسیالیسم واقعی، ما را مرعوب کنند.

برای اردوی مدعی سیاست پیشرو و متظاهر به سوسیالیسم و کمونیسم، غرق شدن در سیر خودبخودی حوادث، عملا معنائی جز بی تفاوتی نسبت به انواع آلترناتیوهای بورژوائی و سناریوهای دوایر رژیم ساز، ندارد. ادامه این شیوه، لاجرم جامعه را وادار میکند که خود با بدست گرفتن تئوری انقلابی، حزب رهبر مبارزات خویش را ایجاد کنند.

ایرج فرزاد – ۷ ژوئن ۲۰۲۲

https://akhbar-rooz.com/?p=157072 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن نکونام
1 سال قبل

آقای فرزاد! سپاس از ارسال ایمیل و نشانی سایت خودتان. حتمن رجوع خواهم کرد.بقول بزرگمهر، اندیشمند ایرانی « همه چیز را همگان دانند، و همگان هنوز از مادر نزادند ». تندرستی و شادکامیتان آرزوست

محمد
محمد
1 سال قبل

والا ما که نفهمیدیم شما چه فرمودید . شما که اساسا مساله ات اسلام سیاسی است چرا یک دفعه عروج می کنی به م ل ؟ اصلا مفهوم این مقوله ی “تئوری هوشیار ” چیست ؟ نمیدانم چرا این روزها همه تلاش می کنند نامفهوم و گنگ حرف بزنند . باور کنید در ایران که ما هستیم اصلا مشکل ما سلطنت طلب ها نیستند بل که مشکل پراکندگی چپ است . خواهش می کنم این دو پاراگراف را ساده نویسی کن و یا یکجوری ترجمه کن شاید این مردم مهربان بیسواد ، اینها را بفهمند و بفهمند منظورت چیه :
« نکته مهم این است که دقیقا در چنین لحظات تسلیم به “خود فریبی دسته جمعی”، پرت ترین و مالیخولیائی ترین عناصر و تئوریهایشان، میتواند به “نیرو” تبدیل شوند. اینجاست که در برابر تک و تا و مجاهدتهای روشنفکران طبقات دارا و در اینجا صاحب منصبهای “ادیبِ” بورژوازی”خودمان”، باید پرچم واقعی ای که دورنمای پیروزی را در مسیر آرمانهای پیشرو ترسیم میکند، برافراشت. این “ماده متحرک” اعتراضات مردم، نه به تسکین و داروی مخدر دشمنان مردم که به انرژی، آنهم انرژی در معنای علم فیزیک آن، “انرژی مثبت” نیاز حیاتی دارد.

آن تئوری هوشیار، که در روسیه با دو شهر نیمه صنعتی درخشید، سالهاست از ویرانه های سوسیالیسم شکست خورده توسط سرمایه داری دولتی، عبور کرده است. سالهاست که ادبیات یک سوسیالیسم مدرن برخاسته از تمدن غربی، خرابه های سرمایه داری ملی در پوشش سوسیالیسم و کل ادبیات آبشخور انواع سوسیالیسمهای خلقی و قومی، دوران “انتشارات پروگرس”، را جا گذاشته است. ادبیات بنگاه “پروگرس” که دست بر قضا، تنها منبع تغذیه فکری همین منتقدین کنونی لنین و لنینیسم بودند.»
با بقیه اش هم یک جوری کنار میآییم

ایرج فرزاد
1 سال قبل
پاسخ به  محمد

سلام محمد گرامی، این انتقاد “پیچیده نویسی” رادوستان دیگری به من گوشزد کرده اند. به نظر میرسد در رفع آن چندان موفق نبوده ام. اما، اطمینان میدهم که به گوش جان چنین انتقادهائی را میشنوم و همه تلاشم را برای ترک این “عادت” بکار خواهم برد. ارادتمند

حسن نکونام
1 سال قبل

آقای فرزاد، با درود و سپاس از پاسخ شما. من، به موضوعات حاشیه ای و بی ربط با موضوع اصلی بحث خودم، واکنشی ندارم. به پرسش اصلی شما پاسخ می دهم. من، نه تنها درک لنین را بیگانه با نظریه رهائی بخش مارکس می دانم، بلکه آنچه در ۱۹۱۷ در روسیه عقب مانده تزاری اتفاق افتاد را، نه انقلابی سوسیالیستی، بلکه انقلابی دمکراتیک می دانستم، که با ایدولوژیک کردن نظریه مارکس بوسیله لنین، به بیراهه برده شد.تو خود دانی.

ایرج فرزاد
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

 سلام مجدد آقای نکونام

ممنون که بالاخره به خواننده کامتهای دوم تان نشان دادید که “موضوع بحث اصلی” شما چه بودند؟ اینها سیاه بر سفید هنوز در صفحه اخبار روز در دسترس اند.

اما بهرحال رویکرد نگفته شما در آن کامنت، که گویا من به شکل سوال طرح کرده ام، به نظر من یک بحث معتبر و بسیار هم جدی است. بحث را شما چنین فرموله کرده اید:

“انقلاب روسیه نه انقلابی سوسیالیستی، بلکه انقلابی دموکراتیک بود” که “با “ایدئولوژیک کردن نظریه مارکس بوسیله لنین به بیراهه برده شد”

این نکته به یکی از اساسی ترین تزهای مارکس در “تزهای فوئر باخ” اشاره دارد که نه لنین که، برعکس خود مارکس است که نظریه اش را به تعبیر شما “ایدئولوژیک” کرد. و تز این است:

“فلاسفه تاکنون جهان را به شیوه های مختلف تفسیر کرده اند، در حالی که مساله تغییر آن است”

جالب است که بدانید کل انتشارات “پروگرس” و استنتاجهای آن از نظریه مارکس دقیقا “برداشت” “تفسیر”  و نه تغییرجهان را درست میدانند. طبق این برداشت تفسیری، جوامع و سیر تاریخ “قانون تکامل” دارند که هیچکس نمیتواند بدون طی کردن آنها، و پذیرش آنها، در آن سیر محتوم دخالت کند. واژه و تعبیر “رویزیونیسم” در آن برداشت از نظریه های مارکس، قبل از تصفیه های خونین و “استالینیسم” و غیره دقیقا در فاصله پس از شکست انقلاب اکتبر وارد “فرهنگ سیاسی” کل چپ موجود شد و رویزیونیست به کسانی و جریاناتی گفته میشد، که قصد داشتند با “دخالت”های خود آن قانونمندی سیر تکامل تاریخ و منتسب به مارکس را نقض کنند یا در آن “تجدید نظر”

این بحث، اما، عمدتا در جریان “انقلاب بورژوا- دمکراتیک” ۱۹۰۵ بین بلشویکها و منشویکها بالا گرفت. منشویکها دقیقا معتقد بودند که که “کمونیستها” نباید در پروسه انقلابی که به حکم تکامل تاریخ، رهبری اش را بورژوازی دارد، دخالت کنند و این طبقه را در انجام رسالت “دمکراتیک” خود، “رم” بدهند. کتاب دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب بورژوا- دمکراتیک” دقیقا جدال بین این دو برداشت: “تفسیری” و یا “دخالتگر و تغییر دهنده” از نظریه مارکس بود.

من تصور میکنم این خط، یعنی خط تغییر، خط غالب بر همه جنبشهای کمونیستی در سراسر جهان است. ما به ازاء آنرا در ماجرای “اصلاحات دو خرداد” بروشنی دیدیم و متوجه شدیم، لااقل از دید من، که این ریشه انشعابات و “استعفا ها” در حزبی بود که من عضو رهبری آن بودم. اصلا تصادفی نبود که با عروج جنبش دوخرداد هجوم عظیمی از سوی “کمونیست سابقی” ها به “لنین”، “حزب لنینی” و برداشت لنینی از نظریه مارکس انجام شد.

به باور من، این جدال بین من و شما دقیقا ادامه داستان “تغییر” و یا “تفسیر” از نظریه مارکس است. چه، “نتیجه”ای که از انقلاب اکتبر عملا درآمد، ناشی از شکست “برداشت دخالگتر و تغییر دهنده” از نظریه مارکس و تزهای فوئر باخ او، بود. لنینیسم و متد لنینی و حزب لنینی و نه الزاما شخص او به عنوان یک رهبر سیاسی. آن لنینیسم در برخورد به مساله قدرت سیاسی و دخالتگری به نظرم خوب عمل کرد، اما در جدال بر سر “اقتصاد سوسیالیستی” نهایتا منشویسم ریشه دار در حزب او، برنده شد. اگر حوصله کردید، در سایت من بحثی هست با عنوان “کنترل کارگری، بلشویکها و انقلاب اکتبر”، که دقیقا به این مساله پرداخته است. به آن نگاهی بیاندازید.

برایتان سرفرازی آرزو دارم.

حسن نکونام
1 سال قبل

گپ صمیمانه شماره ۲ با آقای ایرج فرزاد :
گپ شماره یک را چند سال پیش برای ایشان و بوسیله ایمیل ارسال کردم، و در مورد شیوه نگارش او، برخوردهای نه چندان اصولی وی با دیگران، کلیشه های تکراری در ادبیات او، صمیمانه یرایش نوشتم. ایرج هم ضمن تشکر، از جمله برایم نوشت که : « خیلی ها همین حرف های شما را بمن می زنند.» طبیعطن انتظار من و آن « خیلی های دیگر » این بود که تغییری در برخورد و ادبیات ایرج مشاهده کنیم. اما، چنین تغییری در برخورد کاک ایرج دیده نشده است. امروز هم قصد داشتم ایمیلی برایش بفرستم. اما بر خلاف سابق که ایمیلش زیر نوشته هایش بود، ایمیل نمی نویسد.من هم ایمیل سابق را ندارم و مبادرت به نوشتن این پیام شماره دو می کنم. در این قحط انسان های سوسیالیست، وجود انسان هائی پر شور و عاشق عدالت اجتماعی، مانند کاک ایرج، خود غنیمتی است که نباید از دستش داد. بنابراین، رک و پوست کنده و بدون هر گونه رودربایستی معمول، در فرهنگ پر تعارف ایرانی، ایرج را خطاب قرار می دهم : اول / اگر عنوان نوشته های مختلف ایرج را، نادیده بگیریم، ادبیات همه آنها، تکرار کلیشه های همانند است. برای جلوگیری از تطویل نوشته، از شمردن این کلیشه ها خودداری می کنم. خوانندگان نوشته های او، مرتب آنرا بیان کرده اند.
دوم / نوشته های ایرج پر از خشونت کلامی، بندرت مستدل، پر از اهانت و تهمت هستند. نویسنده را به گونه ای برای خواننده مجسم می کند، که پر از خشم فروخفته و سرخوردگی و طغیان و امیال پاسخ نگرفته است، بطوری که تو گوئی او به « خود درمانی » مشغول است، و به اصطلاح معروف « دق دلی خالی » کرده است. سوم / سراسر نوشته های ایرج، پر از توهین به دوست و دشمن است . تو گوئی « حقیقت مطلق » در انحصار اوست ، و او آخرین راه حل همه مشکلات را در چنته دارد. در نوشته هایش، از استدلال و استناد و استحکام فکری و منطقی، و متانت گفتاری، خبری نیست.
چهارم / نگاه و دریافت ایرج، نسبت به نظریه رهائی بخش مارکس، همانند لنین، دریافتی « ایدئولوژیک » است. . در حالی که مارکس « ایدئولوژی » را « آگاهی کاذب، وارونه و تحریف شده از واقعیت » می دانست. ایرج هنوز به این درک نرسیده است که تز « انقلابیون حرفه ای » به چه فجایعی انجامیده است. ایدئولوژی، از جنس مذهب است. لنین، مارکس را به مذهب تبدیل کرد. ایرج هم پشت لنین قایم شده است، تا به همان شیوه های « خود حقیقت پنداری » ، اننقاد ناپذیری، خشونت گفتاری و نوشتاری، و دشنام دهی به همه، عجولت و یکدندگی، پرخاشگری که خلق و خو و میراث لنین بوده اند، ادامه بدهد. ایرج جان! کمی متانت و نزاکت و عمق بیشتر! من آنچه شرط صلاح است، با تو می گویم / تو از نصیحت من ، خواه پندی گیر، خواه ملال

ایرج فرزاد
1 سال قبل
پاسخ به  حسن نکونام

با سلام “کاک” حسن
اولا این ای میل و آدرس سایت من که اگر خواستی صریح تر از آنچه که علنا “این دومین بار” برام نوشته ای، برام بنویسی:
[email protected]
http://www.iraj-farzad.com
ثانیا من هم به این ترتیب اجازه یافتم که شما را “کاک” حسن خطاب کنم، گرچه به اکرا، در آخر توضیح میدهم چرا؟
سوما، اما در مورد “انتقاداتتان”:
این جمله شما را خوب نفهمیدم و “موارد مشخص” آن حکم را نیز نه در یادداشت قبلی و نه در این دومی ندیدم تا دستکم به آنها فکر کنم:
“نوشته های ایرج پر از خشونت کلامی، بندرت مستدل، پر از اهانت و تهمت هستند.”
گرچه همانطور که گفتم هیچ مورد معین در این اتهامات سنگین ذکر نکرده اید، من با کمک گرفتن از برخی از جملات خود شما در این یادداشت دوم تان و کالبد شکافی آن، تلاش میکنم به شیوه تداعی معانی آن موارد مشخص را “برکشم”.
جمله شما این است:
“ایرج هنوز به این درک نرسیده است که تز « انقلابیون حرفه ای » به چه فجایعی انجامیده است. ایدئولوژی، از جنس مذهب است. لنین، مارکس را به مذهب تبدیل کرد. ایرج هم پشت لنین قایم شده است، تا به همان شیوه های « خود حقیقت پنداری » ، اننقاد ناپذیری، خشونت گفتاری و نوشتاری، و دشنام دهی به همه، عجولت و یکدندگی، پرخاشگری که خلق و خو و میراث لنین بوده اند، ادامه بدهد
روشن است که شما نه تنها مخالف سرسخت “انقلابیون حرفه ای” لنین هستید، بلکه خط فاصل کشیدنهای او را با منشویکها، رویزیونیستها، فرصت طلبان، ناسیونالیستهای بوندیست و…”یکدندگی، پرخاشگری و خشونت گفتاری و نوشتاری نام گذاشته اید. اینجاست که در این تداعی معانی برای فهمیدن منظور اتهامات شما متوجه شدم که انتقادات من از ناسیونالیستها(بخصوص ناسیونالیستهای کرد)، مدعیان رنگارنگ “گفتمان” دوخرداد و فرصت طلبان در حتی جنبش کمونیستی، خشونت کلام اند و پرخاش. راستش در صدر انتقادات شما من این “اتهام” شما یعنی پیروی از میراث لنین در مبارزه سیاسی را با دل و جان میپذیرم.
به نظر من بهتر است راست و صریح بنویسید که شما مخالف “برداشت لنینی” از مارکس هستید تا من که دقیقا ادامه دهنده “این میراث” هستم صریح تر به انتقادات و اتهامات شما در “گفتار و نوشتار” پی ببرم. آنوقت متوجه میشدم که شما نه قصد انتقاد به نوشته های من از سر دلسوزی، که برعکس از خاستگاه سیاسی شما در باره لنین و “زبان” و “لحن” او در برابر مخالفان سیاسی است. توصیه شما:
“کمی متانت و نزاکت و عمق بیشتر”؛ دقیقا در مورد کسانی مورد نظرتان است که شما با آنها احساس خویشاوندی سیاسی دارید، و اما، مورد انتقاد من به، و یا به تعبیر شما در همنظری و همسوئی شما با آنها، که مورد “دشنام و اهانت”، قرار گرفته اند:
توصیه من به شما این است که در بحث سیاسی فضای مجالس خصوصی و قهوه خانه ای “کاک” ها و “و بنده و جنابعالی” را کنار بگذارید، صریح و بدون ایماء و اشاره و شعر و بیت و لغز، نظر سیاسی خود را، هر اندازه که برای مخالفانتان(از جمله من) ممکن است، “دشنام” و “پرخاشگری” نامیده شود، بگوئید و بنویسید و مسئولیت آنها را بپذیرید و “پای آنها بایستید”. با تعارفات مرسوم در فرهنگ شرقی؛ و تظاهر به دوستی و رفیق نمائی و کاک بازی، این شیوه ها، دستکم در من، کارساز نیستند.
خیر پیش

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x