فوتبال و خانواده ، برای من ، دست به دست هم می دهند
در آن دوران، دیگر من هم به ورزشگاه نمیرفتم. دیدن فراموشی تدریجی کسی که دوستش دارید و از کار افتادن بدنش، فوتبال و تمامی کری خوانیهای پیش پا افتاده آن را بی ارزش میکند. وقتی پدرت تو را نمیشناسد، چرا رفتن به دربی هفته آینده باید خیلی برایت مهم باشد؟ وقتی که اثر مورفین کم کم از بین رفت غم و اندوه را در چهرهاش دیدی، چرا قهرمان شدن لیورپول در لیگ باید برایت غیر قابل تحمل باشد؟
از خودت میپرسی چرا چیزی که بخش زیادی از عمر خود را صرف حساسیت به خرج دادن روی آن کردی، چیزی که بیش از آن که بتوانی بشماری آخر هفتههایت را در خودش خلاصه کرد، اصلا باید برایت مهم باشد؟
آن چه که در ادامه می آید برگرفته از ماجرای واقعی سایمون لوید و پدرش است که توسط Steve Bartramدر سایت Joe به نگارش در آمده و میلاد وفادار برای سایت طرفداری ترجمه کرده است.
آوریل گذشته و در اتاقی تاریک در انتهای راهروی بیمارستان، پدر نحیف شده بود و اکثر اوقاتش را به خوابیدن سپری میکرد. دوره شیمی درمانی که در ابتدای سال به عنوان آخرین قدم برای طولانیتر کردن زندگیاش در پیش گرفته بود، شکست خورده بود. دکتر میگفت سلولهای سرطانی آهسته اما پیوسته به رشد خود ادامه میدهند و دیگر نمیتوان جلوی آنها را گرفت.
پدر در حال جان باختن بود ولی به خاطر زوال عقلی که دامنگیرش شده بود، نمیتوانستیم با قاطعیت بگوییم از این ماجرا مطلع است. حافظه او به شدت ضعیف شده بود. مبهم حرف میزد، به نحوی که به سختی میتوانستیم حرفهایش را بفهمیم. یکبار که به ملاقاتش رفتم، فکر میکرد سوار بر قایق هستیم و دائما میپرسید چه زمانی در بندر بعدی لنگر میاندازیم. میخواست بداند چرا پدر و مادرش (که هر دو بالغ بر ۲۰ سال قبل مُرده بودند) طی روزهای اخیر به دیدارش نیامدهاند. غم انگیزتر از همه این که، انگار مرا هم نمیشناخت. سپس زمانی که قصد ترک کردن اتاق را داشتم، تلنگری از همان پدری که همیشه میشناختم به من وارد شد: «اوضاع یونایتد چطور است؟» خلاصه برایش توضیح دادم.
آن زمان بیشتر ملاقاتهای ما همین الگو را دنبال میکرد. کنار تختش مینشستم و تلاش میکردم بفهمم قصد گفتن چه چیزی را دارد. سپس در ثانیههایی گرانبها، مه فراموشی از ذهنش کنار میرفت و پدر مرا میشناخت. هر وقت این طور میشد، در مورد فوتبال صحبت میکردیم.
پدر در پایان فصل ۱۸-۲۰۱۷ از روی اکراه تصمیم گرفت بیخیال بلیت فصل بازیهای تیم شود. آخرین بازیاش در اولدترافورد مقابل واتفورد بود و گلی از مارکوس رشفورد که نمیتوانم آن را به یاد بیاورم، نتیجه آن بازی را تعیین کرد. تنها چیزی که از آن روز به یاد دارم، اتفاقی است که پس از سوت پایان بازی رخ داد.
در حالی که بازیکنان یونایتد به نشانه قدردانی از حمایت طرفداران در طول فصل کنار زمین دور میزدند، پدر تلاش کرد اشکهایش را پنهان کند. ولی وقتی دنیس، جان، نایجل، فرانک، سو و تمامی دوستانی که در طول این سالها پیدا کرده بود خداحافظی کردند، دیگر نتوانست جلوی قطرات اشکش را بگیرد.
در حالی که ورزشگاه خالی میشد، ما برای آخرین بار روی صندلیمان نشستیم و همان جا ماندیم تا بالاخره گریهاش بند آمد. سپس دستش را به طور ناشیانهای گرفتم و به او کمک کردم تا روی پاهایش بایستد و بعد به سمت درب خروجی حرکت کردیم. خاطرهای از بیست و پنج سال قبل و گرفتن دستانم توسط پدر برای تماشای تساوی بدون گل وسط هفته با ایپسوویچ تاون به یادم آمد.
همچون روابط خیلی از پدر و پسرها، من و پدرم چندان در مورد مسائل مختلف توافق نداشتیم. از آنجایی که او در مدرسه من یک معلم بود، اکثرا در دوران نوجوانیام با هم جر و بحث میکردیم. فوتبال اما همیشه چیزی بود که روی آن توافق داشتیم و باعث میشد به هم نزدیکتر شویم.
از سن خیلی پایین مرا برای اولین بازدید از اولدترافورد آماده میکرد. از این میگفت که چگونه در کودکی بدون اجازه والدینش سوار اتوبوس شد تا خودش را برای تماشای بازی دانکن ادواردز و بچههای بازبی به آنجا برساند. از صبح فوریهای برایم گفت که انجمن مدرسه تقریبا به خاطر هق هق او و سایر پسران که ناشی از خبر منتشره از مونیخ در شب گذشته بود، لغو شد.
از یک دهه بعد برایم گفت که خودش را به ومبلی رساند تا شاهد قهرمانی یونایتد در اروپا باشد، از شبی که برایان رابسون جلوی جایگاه استرتفورد، دیگو مارادونای بارسلونا را زیر سایه خود گرفت، از این که چطور داستانهایی که حکایت از سقوط کردن یونایتد به خاطر پشت پای دنیس لاو داشتند، در واقع مزخرف بودند.
این که میتوانستم همراه او به اولدترافورد بروم، همیشه حس خاصی داشت. شاید در ابتدا چیزی فراتر از لذت تماشای بازی نبود. سالها بعد که به خاطر دانشگاه خانه را ترک کردم، ارزش بیشتری برایم پیدا کرد. نابترین لحظاتی بود که با هم سپری میکردیم و مخصوصا پس از تشخیص سرطانش، اهمیت بیشتری هم یافت.
در فصل آخرمان، با گذشتن هر مسابقه، وخامت حال او واضحتر میشد. در همان هفتههای ابتدایی فهمیدم یکجای کار میلنگد چون در دورهای که ۴-۰ برنده بازیها میشدیم، واکنشی به هیچ کدام از گلها نشان نمیداد.
در ماه دسامبر و مقابل وست بروم، از دلیل بازی نکردن وین رونی سوال کرد؛ یکبار در نیمه اول و یکبار هم در نیمه دوم. هر دو بار به او یادآوری کردم که رونی در تابستان به اورتون برگشته است؛ هر دو بار برای لحظاتی ساکت نشست و به زمین بازی خیره شد. از نظر جسمانی هم با مشکل مواجه شده بود. پس از پایان بازیها، لنگان لنگان خودش را به ماشین میرساند. نفسش بند میآمد، درست مثل وقتی که میخواستیم خودمان را به صندلیهای طبقه دوم جایگاه شمالی برسانیم. ماه مارس که فرا رسید، دیگر نمیتوانست به تماشای بازیها برود.
در انتهای سال، اوضاع پدر رو به وخامت گذاشت و ثمربخش نبودن آخرین مرحله از شیمی درمانی باعث سرعت گرفتن روند ضعف او شد. پس از انتقال از یک بیمارستان به بیمارستانی دیگر، به یک خانه سالمندان منتقل شد تا آخرین هفتههای عمرش را در آنجا سپری کند.
در آن دوران، دیگر من هم به ورزشگاه نمیرفتم. دیدن فراموشی تدریجی کسی که دوستش دارید و از کار افتادن بدنش، فوتبال و تمامی کری خوانیهای پیش پا افتاده آن را بی ارزش میکند. وقتی پدرت تو را نمیشناسد، چرا رفتن به دربی هفته آینده باید خیلی برایت مهم باشد؟ وقتی که اثر مورفین کم کم از بین رفت غم و اندوه را در چهرهاش دیدی، چرا قهرمان شدن لیورپول در لیگ باید برایت غیر قابل تحمل باشد؟
از خودت میپرسی چرا چیزی که بخش زیادی از عمر خود را صرف حساسیت به خرج دادن روی آن کردی، چیزی که بیش از آن که بتوانی بشماری آخر هفتههایت را در خودش خلاصه کرد، اصلا باید برایت مهم باشد؟
پدرم ماه قبل در آرامش درگذشت. از آن زمان به اولدترافورد برنگشتهام. طی این ۱۸ ماه که از آخرین مسابقهمان میگذرد فهمیدم هر چه سنتان بالاتر میرود، تماشای فوتبال کمتر در برنده شدن یا باختن تیم محبوبتان خلاصه میشود و بیشتر این مهم است که با چه کسی به تماشای آن مینشینید. شاید با والدین یا برادر و خواهرتان، شاید هم دوستی قدیمی. برای من، آن فرد پدرم بود.
میدانم تا وقتی که پسرم (که حدودا سه سال دارد) تصمیم بگیرد در آخر هفتهها میخواهد کاری به جز بازی کردن با تراکتور و دایناسورهای اسباب بازی خودش انجام بدهد، دیگر روز بازیها آن حس و حال قدیمی را برایم نخواهد داشت. اما وقتی آن روز فرا برسد، فصل جدیدی در زندگی من آغاز خواهد شد.
هفته شانزدهم لیگ برتر؛
شکست استقلال
تیم فوتبال استقلال که سومین دیدار بدون سرمربی خود را پشت سرگذاشت در دیدار برابر ماشین سازی تن به شکست داد تا هم صدر جدول را از دست بدهد و هم به رده سوم جدول رده بندی سقوط کند.در آخرین دیدار از روز نخست رقابتهای هفته شانزدهم لیگ برتر تیم فوتبال استقلال در ورزشگاه آزادی میزبان ماشین سازی تبریز بود که این دیدار در پایان با برتری ۲ بر یک تیم تبریزی به پایان رسید. شیخ دیاباته (۲۳) برای استقلال گل زد. محمد قادری (۳۴) و احمد زنده روح (۵۴ – پنالتی) برای ماشین سازی گل زدند.
استقلال که سومین دیدار بدون سرمربی را پشت سر میگذاشت و امیدوار است استراماچونی زودتر به ایران برگردد، تصور میکرد میتواند مثل دو دیدار گذشته هم بدون سرمربی به برتری برسد. این ذهنیت بعد از گل شیخ دیاباته تقویت شد اما وقتی گل تساوی به ثمر رسید شرایط برای آبیها متفاوت شد.
آبی پوشان تهرانی که در نیمه اول میتوانستند بیشتر از یک گل به ماشین سازی بزنند در شروع نیمه دوم خیلی زود غافلگیر شدند و در دقیقه ۵۱ به خاطر تکلی که روزبه چشمی روی پای بازیکن ماشین سازی رفت یک ضربه پنالتی را تقدیم حریف کردند که دقایقی هم به تصمیم دارو اعتراض داشتند اما سه دقیقه بعد این ضربه را زنده روح به گل برتری تبدیل کرد.
بعد از این گل استقلالیها تلاش کردند که با هجومی تر کردن روند فنی خود گل خورده را جبران کنند اما دفاع خوب و کم اشتباه ماشین سازی این اجازه را به آنها نداد که بتوانند به دروازه تیم تبریزی نزدیک شوند.
در دقیقه ۸۷ یک کرنر نصیب استقلال شد که درون محوطه جریمه توپ به شیخ دیاباته رسید و چرخش این بازیکن دروازه ماشین سازی را تهدید کرد اما مدافعان این تیم مقابل توپ ایستادند و اجازه ندادند گل تساوی به ثمر برسد.در دقیقه ۹۰ این دیدار فردین عابدینی بازیکن تیم ماشین سازی با دریافت کارت قرمز از زمین اخراج شد. در دقیقه ۹۶ استقلال میتوانست گل تساوی را توسط مرتضی تبریزی به ثمر برساند اما ضربه سر وی از کنار دروازه به بیرون رفت.استقلال که میتوانست با پیروزی در این دیدار صدرنشینی خود در جدول را حفظ کند با قبول شکست برابر ماشین سازی هم صدر را از دست داد و هم با ۲۹ امتیاز در رده سوم و پایینتر از تیمهای سپاهان و پرسپولیس قرار گرفت.
سپاهان با گلباران شاهین به صدر برگشت
تیم فوتبال سپاهان اصفهان موفق شد شاهین شهرداری بوشهر را با پنج گل بدرقه کند.تیم فوتبال سپاهان اصفهان در هفته شانزدهم لیگ برتر فوتبال میزبان شاهین شهرداری بوشهر بود که این دیدار با برتری قاطع پنج بر صفر میزبان همراه بودکی روش استنلی (۳۰،۴۳،۷۶)، محمد محبی (۲۲) و محمد کریمی (۸۶) برای سپاهان گلزنی کردند.
پیروزی قاطع سپاهان مقابل شاهین در حالی رقم خورد که نماینده بوشهر چنین شکست تلخی را مقابل پرسپولیس در فصل جاری لیگ برتر فوتبال تجربه کرده بود.سپاهان با این پیروزی ۳۱ امتیازی شد تا به لطف تفاضل گل بهتر در رده نخست جدول رده بندی رقابت های لیگ برتر قرار بگیرد
تراکتور بدون دنیزلی میبرد
تیم فوتبال تراکتور تبریز موفق به کسب پیروزی یک بر صفر مقابل نفت مسجد سلیمان شد تا اولین باخت شاگردان تارتار را رقم بزند.تیم فوتبال تراکتور تبریز در هفته شانزدهم لیگ برتر به مصاف نفت مسجدسلیمان در ورزشگاه یادگار امام تبریز رفت که این بازی با پیروزی یک بر صفر میزبان به اتمام رسید.اکبر ایمانی ( ۶۸) گل سه امتیازی تراکتور را به ثمر رساند.تراکتور در حالی مقابل نفت مسجدسلیمان به پیروزی رسید که پس از خروج مصطفی دنیزلی تکلیف سرمربی این تیم هنوز مشخص نشده است تا ساکت الهامی فعلا هدایت فنی سرخ های تبریز را بر عهده بگیرد.بردی که نوار نباختن مسجد سلیمانی ها را در رقابت های فصل جاری لیگ برتر را قطع کرد تا شاگردان مهدی تارتار برای اولین بار طعم تلخ شکست را تجربه کنند.تراکتور با این پیروزی و با تو جه به دوبازی معوقه خود، ۲۴ امتیازی شد تا موقتا در رده ششم جدول قرار بگیرد.نفت نیز با ۱۶ بازی و ۲۳ امتیاز، رده هفتم را به خود اختصاص داد.
برد شیرین سرخ ها
دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و پارس جنوبی جم در هفته شانزدهم لیگ برتر با پیروزی شاگردان کالدرون به پایان رسید.
به گزارش مهر، تیم فوتبال پرسپولیس در هفته شانزدهم رقابت لیگ برتر فوتبال میهمان پارس جنوبی جم بود که در نهایت این تیم با تک گل دقیقه ۹۵ مهدی ترابی به پیروزی رسید.
کالدرون که در این بازی بار دیگر ترکیب متفاوت را نسبت به گذشته وارد زمین کرد ترجیح داد رادشوویچ را درون دروازه پرسپولیس نگه دارد تا علیرضا بیرانوند دروازه بان شماره یک تیم ملی برای دومین بازی متوالی طعم نیمکت نشینی را بچشد. همچنین سید جلال حسینی هم در کنار بیرانوند نشست تا کنعانی زادگان بار دیگر در قلب خط دفاع کنار خلیل زاده بایستد.
همچنین کالدرون شگفتی خود را در خط حمله رقم زد. جاییکه علی علیپور از حمع یازده مرد اصلی کنار گذاشته شد تا مهدی عبدی زننده گل پیروزی بخش سرخ ها در دربی پایتخت فرصت بازی کردن پیدا کند. سرخپوشان پایتخت در نیمه اول بارها دروازه میزبان خود را مورد حملات پردامنه قرار داند اما عملکرد قابل قبول فرناندو دخسوس مانع از گلزنی پرسپولیس شد.
مهم ترین موقعیت این بازی را محمدحسیین کنعانی زادگان با ضربه سر و روی ارسال کرنر ایجاد کرد که دخسوس به خوبی ان را دفع کرد تا دو تیم در پایان نیمه نخست به تساوی بدون گل برسند. علی علیپور از ابتدای نیمه دوم به جای مهدی عبدی وارد زمین شد تا این مهاجم بتواند پرسپولیس را به گل برساند. حملات سرخپوشان در ۴۵ دقیقه دوم این بازی باز هم ادامه داشت اما دفاع پرتعداد پارس جنوبی جم مانع از گل خوردن آنها شود.
در دقیقه ۶۰ این دیدار، داور بازی برای میهمان خطای پنالتی گرفت اما پس از مشورت با کمک های خود تصمیمش را تغییر داد تا باعث خوشحالی هواداران پارس جنوبی شود. تغییر تصمیمی که صدای نیمکت نشینان پرسپولیس را درآورد. کالدرون که به خوبی از جنگ بالای جدول برای حضور در صدر باخبر بود در دقایق پایانی سیامک نعمتی و فرشاد احمدزاده را وارد زمین کرد تا به قدرت تهاجمی سرخ ها بیافزاید اما آنها هم نتوانستند کاری از پیش ببرند تا اینکه در دقیقه ۹۵ این دیدار مهدی ترابی با شوتی تماشایی گل پیروزی را وارد دروازه حریف کرد.
شاگردان گابریل کالدرون با این پبروزی ۳۱ امتیازی شدند و هم امتیاز با سپاهان بخاطر گل زده کمتر در رده دوم ایستادند.