بمناسبت ۱۲ جون روز جهانی مبارزه علیه کار کودکان
کار کودکان جهانشمول است، در مناسبات استثمارگرانه و غیرانسانی سرمایه داری با اعمال کارهاى سخت و طاقت فرسا، تعدى، تجاوز، و مرگ تدریجى این “بردگی سیستماتیک” هر روز تولید و باز تولید میشود.
بردگی ارزان کودکان تجسمی از کریه ترین شکل استثمار و نماد آروزهای تحقق نیافته میلیونها کودک کارگر و فرزندان کارگرانی است، که در پی لقمه نانی برای زنده ماندن امروز را به فردا سر می کنند. برخوردارشدن از یک مکان امن، دسترسی به بهداشت و تحصیل، حداقل امکانات رفاهی و تفریحهای کودکانه، جزء رؤیاهای این کودکان است، تا نظام بردگی سرمایه بر رأس قدرت است، هیچوقت تحقق نخواهد یافت. کار کودکان سودآوری هنگفتی برای سرمایه داران دارد. در مناسبات استثمارگرانه سرمایه داری جهانی، کار کودکان یکی از این پروژه های دائمی و بی انتها است، که، میلیونها کودک کارگر که بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر را تشکیل می دهند بطور ناخواسته جزء محروم ترین، بی حقوق ترین و بی دفاع ترین بخش طبقه کارگر جهانی می باشند.
سرمایه داری کار کودکان را در تقابل با کار زنان و به عنوان نیروی کار ارزان تر به خدمت گرفت. و همچنین کار کودکان ناشى از فقر خانوادههاى آنان و به طبع آن، براى پرداختن به نوعى از کار اجباری براى زنده ماندن و گذران زندگى شکل گرفت. نیرویی که دستمزد کمتری به آنها پرداخت میشود، ساعات کار طولانی تری به آنها تحمیل میشود، و در قبال آنان کسی تعهدی ندارد، کار این کودکانِ کار در چارچوب هیچ قانونی نمی گنجد، به آسانی تولید بر متن فشار و شدت بالای کار را بدون هیچ دردسر و اعتراضی برای آنها سازمان می دهند، به رقابت در درون صفوف آنها دامن میزنند و سقف دستمزدها را باز هم پائینتر می آورند، و به اعتبار همه اینها، سودآورى بیشتر سرمایه را تضمین می کنند. این پروسه در نهایت به بیکاری بیشتر بزرگسالان و والدین این کودکان کارگر می انجامد و فقر و فلاکت را افزایش میدهد.
آمارها نشان می دهد که در کشورهای پیرامونی و حاشیه وضع کودکان بسیار دردناک تر و وخیم تر است. در این کشورها سرمایه داری به عریان ترین شکل جنایت می آفریند، به دلیل عدم وجود قوانین حمایتی در جهت دفاع از کودکان، تقسیم ناعادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادهای طبقاتی شدیدی شده است، فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است، کودکان را به شکل وسیعی در معرض خشونت، فقر، تجاوز و بردگی قرار داده است. بردگى مزدى کودکان، در کشورهاى آسیا، آفریقا و آمریکاى لاتین بیشترین رقم را شامل میشود، سود حاصل از کار کودکان عمدتاً نصیب سرمایهداران بزرگ مىشود و این جزء مهمى، از زنجیره تولید کمپانىهاى چند ملیتى است.
در کشورهای غربی، بضصوص در آمریکاى صنعتى و پیشرفته، استثمار کودکان در سطح وسیعی رواج دارد. سود حاصل کمپانیهای آمریکائى از استثمار کار کودکان سالانه ارقام بالایی را رقم میزند. استثمار کودکان، در عصر حاضر، مهر قوانین ضد بشری سرمایهدارى، قانون سود و رقابت، را بر پیشانى خود دارد. فقر و فلاکت میلیونها خانواده کارگرى و کم درآمد، کودکان را به برزخی از کارهای سخت و پر مخاطره مىکشاند. و تمایل و سیری ناپذیری صاحبان سرمایه به استفاده از نیروى کار ارزان کودکان و استثمار آنان، دایره فقر و فلاکت را وسیعتر و عمیقتر مىکند. در پی سیاستهای ضد کارگری نئولیبرالی و خصوصی سازیها که اجرای آن از طریق “صندوق بین المللی و بانک جهانی پول” صورت گرفته، فقر، فلاکت و خانمانسوزی را برای طبقه کارگر و فرو دستان به ارمغان آورده است. نمونه ای از آن، بیکارسازیها و کاهش بودجه خدمات اجتماعى است، که بیشترین ضربه را به امر آموزش و بهداشت و امکانات رفاهی کودکان وارد نموده است. خانوادههاى کارگرى و کم درآمدى که تحت فشار اقتصادى قرار دارند و یا در اثر بحرانهای اقتصادی، کار و کمک هزینههاى زندگى خود را از دست مىدهند، غالباً، چارهاى نمىیابند جز آن که مخارج مربوط به آموزش کودکان را از لیست هزینههاى زندگی خود حذف کنند و در عوض، آنان را به کار بگمارند.
بحرانهای شدید اقتصادی جهانی در چند سال اخیر که دامن اکثر کشورها ی جهان را گرفته است، سطح آموزش، بهداشت و امکانات رفاهی کودکان را کاهش داده است. در آفریقا، آسیا، آمریکاى لاتین، و حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى، در اثر فقر مالی و طرحهای خصوصی سازی در سطح آموزش نه فقط تعداد دانش آموزان تحصیلات ابتدائى و متوسطه کاهش یافته، بلکه سطح امکانات آموزشى (معلمین و مراکز آموزشی و…) هم بشدت تقلیل یافته است. بهمین دلیل بخشی از این کودکان ناچاراٌ جذب بازار کار شده و میشوند. کار کودکان در ابعاد وسیع تری سبب رونق و سودهی بیشتر بنگاهها و شرکتهای چند ملیتی در نظامهای سرمایه داری شده است. کار کودکان از این جهت حائز اهمیت و مورد توجه سرمایه داران است :
۱. دستمزد کودکان کارگر در قیاس با کارگران بزرگسال، بسیار پائینتر است و در بهترین حالت فقط به سقف یک سوم یا یک دوم دستمزد این کارگران مىرسد. به علاوه انبوهى از کارگران خردسال، در ازاى قرض خانوادههایشان، در اختیار صاحبان سرمایه قرار مىگیرند و از بابت کار سخت و طولانى خود، هیچ مزدى به آنها تعلق نمی گیرد.
٢. ساعات کار کودکان کارگر بسیار طولانى است، گاهاً تا ۱۶ ساعت در روز به طول مىانجامد و بسته به نظر کارفرماها، به راحتى تغییر هم مىکند. کارگران کم سن و سال، در برابر اضافه کارى اجبارى و یا سختى و فشار کار، از حقوق و مزایاى بیشتر برخوردار نیستند.
٣. کار کودکان کارگر بر قراردادهاى متعارف کار متکى نیست و صاحبان سرمایه و دولتها هیچ تضمینى در قبال آنان بر عهده نمىگیرند. آنها می توانند این “کارگران فرودست خردسال” را بمراتب آسانتر از بزرگسالان تنبیه ، تطمیع و اخراج کنند و دستمزدهایشان را پرداخت نکنند، از حق بیمه و بهداشت آنان را محروم نمایند، و در قبال خطرات و صدمات جسمى محل کار که در پاره ای مواقع حتی به مرگ منجر میشود شانه خالی کنند.
۴. کودکان کارگر عموماً به حقوق خود آشنا نیستند، احساس ترس و وحشت مىکنند، نمی توانند از حقوق خود دفاع نمایند و بنا به همین دلائل نسبت به کارگران بزرگسال، حرف شنوتر و مطیعتر هستند. کودکان کارگر از ترس از دست دادن کار و اخراج نشدن، معمولاً به هر خواست کارفرماى خود تمکین مىکنند.
۵. خصلت پنهانى و غیر قانونى کار کودکان سبب مىشود که آنها از کمترین حقى براى تشکل یابى برخوردار نباشند، از جانب تشکلهاى کارگرى مورد حمایت جدى قرار نگیرند، و به قربانیان دست و پا بسته ی صاحبان سرمایه تبدیل شوند.
۶. به کارگیرى کودکان کارگر، بویژه در شرایط حاضر که مشخصه ی آن، بحران اقتصادى، بى کارى و فلاکت میلیونى است، سطح دستمزدها را پائین مىآورد، رقابت بین کارگران براى اشتغال را تشدید مىنماید، و به اعتبار همه اینها، از یک سو به سودآورى افزونتر سرمایه و از سوى دیگر به فقر و فلاکت باز هم بیشتر کارگران مىانجامد.
کار کودکان فقط به یک سری از صنایع محدود نمیشود، در هر جا که آثاری از بردگی سرمایه وجود دارد، کودکان کار حضور دارند. تقریباً هیچ رشتهاى از کار، از کارخانههاى صنعتى گرفته تا کارگاههاى قالى بافى و از صنعت کشاورزى گرفته تا معادن، نیست که با بردگى کودکان، عرق و گرفتن رمق آنان عجین نشده باشد. در بخش صنعت بعلت بازدهی کار بالایی که این “بردگان ارزان” دارند، اکثر آنها در کارخانه های صادراتی به کار گمارده میشوند. در کشورهای حاشیه ای بخشی از کودکان کارگر براى کشورهاى صنعتى و پیشرفته محصولات ورزشى مىسازند، بخصوص بیشتر محصولات ” نایکی”، “گپ” و “آدیداس” که از کارخانه های معروف تولید پوشاک و محصولات ورزشی هستند از طریق این بردگان مزدی خردسال تولید میشود. از آنجائیکه مراجع بینالمللى حقوق کودکان از جمله: کنوانسیون “سازمان بینالمللى کار” ، “کنوانسیون حقوق کودک” سازمان ملل، سازمان جهانی کار (آی. ال. او) خود دست نشانده کشورهای امپریالیستی هستند، سعی می کنند جنایاتی را که سرمایه داری بر این کودکان روا می دارد افشاء ننموده و بیشترین نفع شامل حال سرمایه شود، بهمین دلیل هیچوقت آمار واقعی کودکانی که به کار بردگی و اجباری گمارده شده اند و همچنین وضعیت اسفناک آنها را اعلام نمی کنند. میزان این کودکان کارگر در سطح جهان را آگاهانه درصد بسیار پائینی برآورد مىکنند و براین جنایت سرمایه صحه می گذارند و نهایتاً سعی دارند با اجرا نمودن یکسری از طرحهای رفرمیستی، بردگی کار کودکان را موجه تلقی نموده و وانمود می کنند برای “مقبول تر” نمودن این طرحها در تلاشند.
کودکان کارگران، نه تنها در چنگال فقر، بیمارى و کار طاقت فرسا اسیراند، بلکه مورد آزار و استثمار جنسى هم قرار مىگیرند تا از این طریق، سرمایه، سودآورى هر چه بیشتری را تامین نماید. گروه کودکان خیابانى و بى سرپرست که توسط شبکه باندهاى مافیائى از خیابانها جمعآورى مىشوند و با زور و تهدید به تن فروشى مجبور مىگردند، تا بر ثروت نجومى این باندها بیافزایند از شمار قابل توجهی برخوردارند. این کودکان، در بدترین شرایط زیستی بسر میبرند. ساعات طولانى از روز را بر حسب برنامه تعیین شده مجبور به تن فروشى هستند و در ساعات فراغت نیز در ساختمانهاى دربسته بشدت محافظت مىشوند؛ به مانند بردگانى مىمانند که به ازاى فروش تنهاى خود از حداقل خوراک و سرپناهى براى گذران زندگى برخوردار مىشوند و در مقابل نافرمانى نیز با شدیدترین تنبیه ها روبرو شده و در برخی مواقع هم، مرگ، انتظارشان را مىکشد.
یک مورد دیگر که نظام سرمایه داری خانواده های کارگری را تا نسل اندر نسل مقروض می نماید بردگى قرض است، نه فقط این کارگران، که کودکان آنها را هم اسیر مىسازد. بعنوان مثال: زندگى یوسف مسیح، نمونه گویاى سرنوشت غم انگیز “بردگان قرض” است. او از سن شش سالگى به خاطر قرض پدرش، که مبلغى در حدود ۵٠٠٠ روپیه (معادل ٢٠٠ دلار) بود، کار در کورههاى آجرپزى را شروع کرد. در سن چهارده سالگى، نه تنها قرض خانواده پرداخت نشده بود، که به ٩٠٠٠ روپیه هم افزایش یافته بود، و سرانجام در اعتراض به این بردگی ظالمانه بدست اوباشان سرمایه کشته شد. بردگى قرض، سیکل بستهاى است که هیچ گاه تمام نمىشود. تا نظام سرمایه داری پابر جاست، زندگى یوسف مسیح، سرنوشت امروز کودکان کار و بعد از او خواهد بود. طبق آمارهای سازمان جهانی کار، بیش از ۴٠٠ میلیون کودک در سرتاسر جهان در کارهای پر مشقت مشغول به کار هستند یعنی در حدود ٢٠ % کودکان.
در ایران حدوداً ٢ میلیون کودک خیابانی که فاقد سرپناه مناسب، زندگی امن و سالمی هستند، زندگی می کنند و مجبورند به خاطر بقای زندگی خود به کارتن خوابی، خیابان گردی، دست فروشی، گدایی، دزدی و بذهکاری و… دست بزنند، تا در این جنگ نا برابر حد اقل زنده بمانند! کودکان خیابانی، و یا کودکانی که نیروی کارشان با بیرحمانه ترین شکل به استثمار گرفته میشود، با تورم لجام گسیخته و گرانی بی حد و حصر امروز جامعه ایران به یک معضل جدی تبدیل شده است. در طول بیش از چهار دهه حکومت ننگین جمهوری اسلامی، دستاوردی که برای میلیونها انسان بهمراه داشته است فقر روز افزون، بیکاری، اعتیاد و بی خانمانی بوده است. بیشترین صدمات و عارضه این فقر و فلاکت دامن توده های فرودست جامعه را گرفته است. کودکان خانواده های کارگری اولین قربانیان این فجایع هستند. زمانی که خانواده های کارگری و زحمتکش به دلائل اقتصادی قادر نیستند فرزندانشان را حمایت و سر پرستی نمایند و دولت هم هیج مسئولیتی در قبال این مصائب و سیه روزیها نداشته و خود عامل آن است ، به این فلاکت و فقر دامن زده و هر روز آن را تولید و باز تولید می کنند. علیرغم قانون پوشالی و کذائی ممنوعیت کار کودکان زیر ١۵ سال در ایران، هیچ محدودیت سنی، ساعات کار و رشته کار برای کار کودکان وجود ندارد. کودکان در اکثر رشته های تولیدی، خدماتی، و تجاری بکار گرفته میشوند. کار کودکان بخصوص در رشته های تولید خانگی، از ۴ تا ۵ سالگی آغاز میشود. قالیبافی یکی از این رشته هایی است که بیش از نیمی از نیروی کار شاغل را در آن، کودکان خردسال تشکیل میدهند. بخش زیادی از کودکان در بخش صنایع نساجی، پوشاک و چرم مشغول به کار هستند. در بسیاری از موارد، از کودک، کار اضافه میکشند، تمام یا بخشی از مزد کودک کارگر را نمیدهند، به وی زور میگویند و او را تنبیه بدنی میکنند، مورد آزار و سوء استفاده جنسی قرار می دهند، او را در حمل مواد مخدر مورد سوء استفاده قرار می دهند. این کارگر خردسال ، که دنیای کودکی را به اجبار ترک کرده است، در عین حال همواره در وحشت، ترس و ناامنی به سر میبرد، اما همین کارگر کم سن و سال، کودک کار و خیابانی، در برابر وضعیتی که نظام سرمایهداری و سود جویی سرمایهداران بر وی تحمیل کردهاند، هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. کودکان مجبور به کار هستند. به همین سادگى، “اجبار” به کار کودکان، بر متن فقر و استیصال آنان، “خواست” داوطلبانه از جانب جامعه سرمایه داری براى کار قلمداد مىشود؛ امیال و آرزوهاى انسانى کودکان براى یک زندگى انسانی، آموزش و تفریح و شادى خط مىخورد؛ و تلاش مىشود که کار کودکان از سنین بسیار پائین به رسمیت شناخته شود و معمول گردد، در حالیکه، نشاط کودکیشان و شیرۀ جانش، قطره قطره توسط سرمایهداران مکیده میشود، و در خدمت سودآورى بیشتر سرمایه در می آید. این واقعیت دردناک زندگی پر از درد و رنج میلیونها کودکی است، که شایسته بهره مندی از امکانات جمعی جامعه ای را دارند که متعلق به آنها است، بجای آوارگی، نا امنی و بردگی باید استعدادها و خلاقیتهایش رشد و پرورش یابد. بردگى کودکان را اما، بدون شک، مىتوان متوقف کرد و از بین برد. بشریت امروزه به اندازه کافى ثروت و امکانات لازم براى ریشه کن کردن استثمار مزدى کودکان را در اختیار دارد. با همین حد از ظرفیت تولیدى و ارزش اضافه، مىشود دنیائى فارغ از استثمار کودکان، دنیائى رها از تبعیض، گرسنگى و فقر، را سازمان داد. مخارج سالیانه تولید تجهیزات نظامى در سطح جهان، و دامن زدن به جنگ بیش از هزاران میلیارد دلار است. اختصاص فقط دو الی سه درصد از این مبلغ هنگفت مىتواند درصد بالایی از کودکان را از بردگى، گرسنگى و ابتلا به بیمارىهاى مسرى نجات دهد و زندگى سالم و انسانى آنان را تامین کند. در جامعه طبقاتی سرمایه داری، این کودکان ناخواسته جزء طبقه ای هستند که خود و خانواده هایشان خالق تمام نعمات آن جامعه هستند اما خود از تمام این نعمات محروم اند. در شرایط فعلی ایران در حالیکه دولت خودش را از هر مسئولیتی در قبال معیشت طبقه کارگر مبرا نموده ، با آزاد کردن ارز و با تغییر قیمتها و باز گذاشتن دست کارفرماها در اجرای قرار دادها و اشتغال، و همچنین به حمایتهای غیر قیمتی هم که به طبقات پئین تعلق میگرفت خاتمه داده شده است، کارگران و زحمتکشان در اوج فلاکت و فقر بسر میبرند. کودکان کارگر و خیابانی هم هر روز بر تعدادشان افزوده میشود. در این جنگ نابرابر، طبقات فرودست جامعه راهی بجز مبارزه طبقاتی پیش روی خود نمی بیند. این وظیفه ی طبقه کارگر ایران است که ضمن مبارزه برای متشکل شدن، این ” بردگان ارزان وکوچک ” را هم در امر متشکل شدن یاری رسانند و با آموزش دادن آنها که رهایی اشان به متحد شدن نیروی طبقاتیشان گره خورده است آنها را در صف خود متشکل و همراه نمایند. در این شکی نیست، که “کودکان کار” متعلق به خانواده های کارگری، با منفعتی مشترک هستند قطعاً مبارزه ای مشترک را می طلبند. اما بدون حمایت کارگران متشکل به تنهایی قادر نخواهند بود در این مبارزه نقش تعیین کننده ای داشته باشند.
لغو کار ارزان کودکان و استثمار بیرحمانه آنها برای سود آوری هر بیشتر سرمایه در گرو لغو مالکیت خصوصی است. بدون طبقه کارگر متشکل که نیروی کار کودکان هم بخشی از طبقه یباشد.مبارزه بر علیه اینهمه قساوت و نابرابری امکانپذیر نیست. این جهان مناسبات دیگری را می طلبد، مناسباتی که در آن هیچ انسانی حتی کودکان مجبور نباشند برای لقمه نانی تن به بردگی و استثمار دهند، مناسباتی که ” نان، آزادی و رفاه کامل ” را برای همه افراد جامعه از جمله کودکان را تامین نماید.
۱۱جون ۲۰۲۲