حزب چپ آلمان در بحران عمیقی به سر می برد، شکست های سنگین پیاپی انتخاباتی و اختلافات شدید در مورد جنگ اوکراین، حزب چپ را به نقطه ی خطرناکی رسانده است. این حزب خود را برای کنفرانس پیش روی در شهر ارفورت (کنفرانس ارفورت) آماده می کند. زارا واکنکنشت از برجسته ترین اعضا و نماینده ی حزب چپ در پارلمان آلمان، در گفتگو با روزنامه ی آلمانی «یونگه ولت» می گوید این کنفرانس آخرین شانس حزب چپ است. او برای نوسازی حزب، همراه با عده ای از همفکرانش فراخوانی تحت عنوان «برای یک چپ مردمی!» منتشر کرده است که تا به حال ۵۰۰۰ نفر به آن پیوسته اند. این فراخوان را می توانید در اینجا ببیند:
آلمان؛ فراخوان برای «یک حزب چپ مردمی»
جنگ در اوکراین جریان دارد و دولت فدرال بسته تسلیحاتی به ارزش ۱۰۰ میلیارد یورو را تصویب کرده است. اکنون از چپ ها پرسیده می شود، چگونه می توان در اروپا صلح ایجاد کرد؟
شما نمی توانید با تسلیح مجدد یا با تحویل تسلیحات صلح ایجاد کنید. نکته منفی این است که در غرب، حداقل در مورد جوزف بایدن و بوریس جانسون، عدم علاقه آشکاری برای پایان سریع این جنگ از طریق مذاکره وجود دارد. آنها روی یک جنگ طولانی برای تضعیف حداکثری روسیه شرط بندی می کنند. این یک استراتژی کاملا بدبینانه و بسیار خطرناک است، زیرا جنگ می تواند در هر زمانی فراتر از اوکراین گسترش یابد. اگر کسی به طور جدی خواهان یک راه حل صلح آمیز می بود، آن گاه اوکراین می باید از جاه طلبی های ناتو و احتمالا بخشی از سرزمین های اشغالی دست می کشید. عضویت در ناتو همیشه در مرکز مناقشه بوده است. اگر خواهان صلح هستید، باید هر کاری انجام دهید تا مطمئن شوید که مذاکرات در نهایت دوباره آغاز می شود. این وظیفه دولت فدرال است که از این امر دفاع کند. وظیفه ما به عنوان اپوزیسیون چپ است که مدام از آن ها بخواهیم که این کار را انجام دهند.
جنبش صلح پس از شروع جنگ فلج شد. بسیاری از مردم ناگهان خواستار تسلیح مجدد بیشتر شدند. «صلح علیه پوتین» یک شعار پوپولیستی و محبوب شد. حزب چپ چگونه می تواند با این روحیه مقابله کند و به ایجاد یک جنبش صلح که شایسته این نام باشد کمک کند؟
متأسفانه جنبش صلح دیگر به شکل اصلی خود وجود ندارد. بخش بزرگی از سبز -لیبرال ها، به رهبری سبزها، به ستیزهجویانی جنگ طلب تبدیل شدهاند و تسلیح مجدد، تحویل تسلیحات و یک پیروزی نظامی برای اوکراینیها را ترویج میکنند. تفکرات ملی و نظامی ای، که همین افراد یکی دو سال پیش آن ها را افراطگرایی راست میدانستند، اکنون در محیط شهری مدرن از نظر اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفته است. هرکسی که سودی از “مرگ قهرمانانه” به دست نیاورده حالا “لومپن صلح طلب” محسوب می شود.
از همه مهمتر این است کسانی که جنگ را رد می کنند، صدای بلندتری داشته باشند. به همین دلیل من از نامه سرگشاده ای که آلیس شوارتزر (فمینیست سرشناس آلمانی) منتشر کرد بسیار خوشحال شدم. شخصیت های بسیاری هستند که شجاعت ترویج صلح و سازش را دارند. وجود این چنین افرادی؛ بدنام کردن حامیان این موضع را به عنوان ستون پنجم پوتین دشوارتر می کند، هر چند این تلاش همچنان ادامه دارد. امیدوارم حداکثر تا پاییز بتوانیم تظاهرات بزرگ صلح را دوباره به خیابان ها بیاوریم. دولت باید تحت فشار قرار گیرد، در غیر این صورت امید کمی وجود دارد که مرگ و میر در اوکراین متوقف شود. من معتقدم اگر کسی مایل به سازش باشد، می توان جنگ را نسبتا سریع خاتمه داد.
سیاستمداران برجسته ای در حزب شما علناً خواستار گسترش ناتو و ارسال تسلیحات به اوکراین شدهاند. آیا حزب چپ هنوز یک حزب صلح است؟
من این اظهارات را وحشتناک می دانم. محکومیت صریح جنگ تجاوزکارانه روسیه، که همه ما در آن سهیم هستیم، به هیچ وجه مبارزه برای تحویل تسلیحات یا حمایت از گسترش بیشتر ناتو و در نتیجه حوزه نفوذ ایالات متحده را توجیه نمی کند. کاملاً واضح است که واشنگتن در وهله اول سهم قابل توجهی از مسئولیت وقوع این جنگ را بر عهده دارد. اگر مرز ناتو و روسیه صدها کیلومتر بیشتر شود، اروپا امن تر نخواهد نشد. می توان خوشحال بود که دولت فعلی فنلاند استقرار زیرساخت های نظامی و پایگاه های موشکی ناتو را در خاک خود مستثنی کرده است. اما دولت ها می توانند تغییر کنند. امروز، دو بلوک بسیار مسلح با سلاح های هسته ای آماده برای نبرد روبروی یکدیگر قرار دارند، این دو بلوک هر چه به یکدیگر نزدیکتر شوند، خطر جنگ بیشتر می شود.
تسلیح مجدد، بحران اقتصادی، کاهش خدمات اجتماعی: مسائل توی خیابان هستند. با وجود این حزب چپ در هر انتخاباتی شکست بزرگی می خورد. چگونه می خواهید اوضاع را تغییر دهید؟
مشکل این است که بسیاری از مردم دیگر نمی دانند حزب چپ سمبل چیست. وقتی صحبت از تحویل تسلیحات به میان میآید، بیشتر ما با آن مخالفیم. اما برخی طرفدار آن هستند، بنابراین ما دیگر به عنوان یک صدای واضح ضد جنگ تلقی نمی شویم. بر اساس نظرسنجی ها، تقریبا نیمی از مردم از تلاش برای دستیابی به صلح از طریق مذاکره حمایت می کنند. ما در حزب در این مورد هم همنظر نیستم. در مورد بسیاری از موضوعات دیگر هم همینطور است. تورم ارتباط زیادی با تحریم های غرب علیه روسیه دارد. جناح چپ در بوندستاگ از تحریم نفت انتقاد کرده و به ویژه به وضیعت دشوار شرق آلمان توجه داده است، اما عده ای در حزب علناً تحریم نفت و گاز را حتی به صورتی رادیکالتر از دیگران تبلیغ میکنند. در چنین وضعی هرکسی که در مواجهه با تورم برای تامین مالی معیشت خود دچار مشکل شده است، با وحشت از حزب دور می شود.
چپ زمانی در جنبش های کارگری و صلح ریشه داشت. چرا حزب از محیط اصلی خود دور شده است؟
اکنون چندین سال است که به عنوان یک حزب، از کسانی که باید برای آنها حضور داشته باشیم، بیشتر و بیشتر دور شده ایم: افرادی با درآمد پایین، افرادی که در رفاه بزرگ نشده اند و اغلب شانس استفاده از فرصت ها را نداشته اند. قرار دادن مدرک تحصیلی به عنوان شرط عضویت از سوی رهبری حزب کیپینگ – ریکسینگر در درجه اول هدف جلب نیرو در محیط سبز-لیبرال شهرهای بزرگ را داشت. ما می توانیم نتیجه آن را در انتخابات ببینیم. ما بیشترین نیرو را در میان غیر دانشگاهیان، کارگران خدماتی با دستمزد پائین، بازنشستگان فقیر و نیروی کار صنعتی از دست دادیم. ما قبلاً یک پایه واقعا خوب و محکم داشتیم. ما اکنون حزبی هستیم که حتی از حزب لیبرال های آزاد در اتحادیه های کارگری کمتر رای دهنده داریم. وقتی مسئولان حزب می گویند که همیشه به مسائل اجتماعی توجه دارند، به خودشان دروغ می گویند. در واقع، آن ها بر محیط های کوچک فعال متمرکز شده اند و حباب توییتر خود را با احساسات عمومی اشتباه گرفته اند. حزب به این ترتیب در انتخابات پیروز نمی شود، زیرا اکثریت محیط سبز-لیبرال نسخه ی اصلی سبز را ترجیح می دهد.
آیا وقت آن نرسیده که دوباره موضوع بر «سیستم» متمرکز شود؟ بخش هایی از حزب گفتگو در مورد موضوعات برنامه ای را طلب می کنند. آیا برنامه ارفورت که در آن سرمایه داری را به عنوان عامل امپریالیسم و جنگ معرفی می کند، آن طور که جناح راست حزب ادعا می کند منسوخ شده است؟
نه، این به ویژه بسیار موضوعیت دارد. ما شاهد مبارزه وحشیانه فزاینده ای از سوی قدرت های بزرگ برای نفوذ خود در جهان هستیم. همه جنگ ها در عراق، در افغانستان، لیبی، سوریه و اکنون در اوکراین؛ فقط برای آن بوده اند که ایالات متحده آمریکا که یک قدرت بزرگ رو به زوال است می خواهد جایگاه خود را به عنوان یک قدرت جهانی به هر قیمتی حفظ کند. ایالات متحده آمریکا در درجه اول در رقابت با چین است، اما به طور سنتی با روسیه نیز رقابت می کند. روسیه می خواهد از قدرت بزرگ خود حداقل در مرزهای خود دفاع کند و دیگر هیچ گونه گسترش حوزه نفوذ ایالات متحده را تحمل نمی کند. این پیشینه جنگ اوکراین است. درگیری های بیشتر و بیشتری نیز بین ایالات متحده و چین در حال وقوع است. جنگ های اقتصادی، خطر جنگ های واقعی را افزایش می دهد. جنگ ها همیشه هدف معینی دارند: قدرت، نفوذ ژئوپلیتیک، مواد خام و بازارهای فروش و در نهایت سود. از این نظر، لفاظی «نقطه عطف» شولتز (صدراعظم آلمان) کاملاً اشتباه است. جنگ های ایالات متحده در چند دهه گذشته به همان اندازه وحشیانه، به همان اندازه جنایتکارانه و محکوم است که جنگی که اکنون در اوکراین شاهد آن هستیم.
حزب چپ عمیقاً تقسیم شده است. بحث تبعیض جنسیتی در هسن مطرح شد. شورای بزرگان ناتوان شده است. آیا حزب نیاز به نوسازی از درون دارد؟
حزب از نظر پرسنلی و محتوایی نیاز به یک شروع تازه دارد. به همین دلیل است که ما فراخوان «برای یک حزب چپ مردمی» را راهاندازی کردیم. این فراخوان راهی را که حزب چپ میتواند نمایه خود را دوباره به دست آورد و موفق شود، نشان می دهد. در مدت زمان کوتاهی بیش از ۵۰۰۰ نفر این درخواست نوسازی را امضا کردند و امیدواریم تعداد بیشتری نیز به آن بپیوندند.این نشان می دهد که حمایت قوی از مواضع ما وجود دارد.
آیا یک سناریوی ترسناک در کنفرانس آتی حزب در راه است؟ در حزب انشعاب می شود؟
اول از همه، یک پایان برای این کنفرانس در چشم انداز است. اگر حزب چپ به روند فعلی خود ادامه دهد، باید فرض کنیم دیگر در بوندستاگ (پارلمان آلمان) بعدی نماینده نخواهد داشت. و همچین نمایندگانش از انتخاباتی به انتخابات دیگر در پارلمان های ایالتی کمتر و کمتر خواهد شد. چپ به عنوان یک نیروی سیاسی در سمت چپ سوسیال دموکراسی مرده خواهد بود. این یک تراژدی است. این کنگره حزب احتمالاً آخرین فرصت برای تغییر دوباره اوضاع است، با چهره های جدید برای شروع جدید و بازگشت به اجماع بنیانگذاران حزب چپ. امیدوارم که کنفرانس موفق شود.
این گفتگو توسط روزنامه ی یونگه ولت انجام گرفته است – برگردان به فارسی: سینا بهزادی