موفقیت های انتخاباتی «چپ» در آمریکای لاتین مورد استقبال وسیعی قرار می گیرد و به معنای تضعیف هژمونی و سلطه ی ایالات متحده آمریکا بر این قاره تلقی می شود. اما در میان تحلیل گران چپ آمریکای لاتین با گرایش های مختلف، در عین حال نگاه انتقادی به این موفقیت ها و آینده ی «دولت های چپ» وجود دارد. میلتون دیلون در مقاله ی زیر هر چند موفقیت گوستاو پترو در کلمبیا را نشانه ی نفرت مردم این کشور از «راست» می داند، اما معتقد است گوستاوو پترو چیزی برای ارائه به طبقه ی کارگر و زحمتکشان این کشور ندارد
دیروز، گوستاوو پترو با بیش از ۱۱ میلیون رای در انتخابات ریاست جمهوری کلمبیا پیروز شد و نه تنها آرای حامیان خود، بلکه آرای انتخاب کنندگان شر کوچکتر را در بستری از قطبی شدن عمیق و نفرت شدید از جناح راست، به دست آورد.
علاوه بر پیروزی در بوگوتا، پترو در کل سواحل کارائیب، سواحل اقیانوس آرام و بخشی از آمازون (پوتومایو، آمازوناس، واپس و گواینیا) برنده شد. شمارش آرا در مراکز مناطق اصلی کلمبیا نشان می دهد که گوستاوو پترو در بارانکیلا (۶۴.۱۶ درصد)، کارتاخنا (۶۷.۴۶)، کالی (۶۳.۷۶) و بوگوتا (۵۸.۵۹) پیروز شد. به نوبه خود، رودولفو هرناندز، نامزد جناح راست، در مدلین (۶۲.۵۵ درصد) و بوکارامانگا (۷۳.۵۸ درصد) در صدر قرار گرفت.
پیروزی پترو انتظارات زیادی را در میان بخش های وسیعی از مردم ایجاد کرده است که امیدهای خود را به او بسته اند. این انتخابات عمیقاً تحت تأثیر قیام های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ علیه دولت ایوان دوک و رژیم سیاسی به طور کلی بود. در کلمبیا تنشهای داخلی در واکنش به کاهش عمیق استاندارد زندگی میلیونها نفر روی داده و دورهای از تحولات اجتماعی بیسابقه را شاهد بوده ایم که منجر به ظهور یک جنبش توده ای شد و کلمبیا را تا عمق خود تکان داد. از زمان قیام تودهای، پیمان تاریخی – ائتلاف انتخاباتی پترو – در بهترین موقعیت برای استفاده از نارضایتی ابراز شده توسط این جنبش ها قرار گرفت. نتایج این وضعیت هم در دور اول و هم در دور دوم که یکشنبه گذشته برگزار شد، مشهود بود.
پیروزی پترو به مرحله ای در سیاست کلمبیا پایان داد که در آن راست سنتی همواره افسار را در دست داشت و از لحاظ تاریخی همسویی خود را با ایالات متحده حفظ کرده و به عنوان یکی از سنگرهای آن در منطقه عمل می کرد.
از دور اول، و به ویژه در دور دوم، انتخابات ریاست جمهوری در کلمبیا در سراسر آمریکای لاتین، منطقه ای که با قطبیت سیاسی، بی ثباتی و پراکندگی دست به گریبان است، از نزدیک دنبال شده است. با این نتیجه، کلمبیا به موج دوم ضعیف دولتهای چپ میانه و «پوپولیستی» میپیوندد که حاصل انحراف نارضایتی های توده ای از قیام ها و شورش ها به سمت کانالهای انتخاباتی است. مانند دولت گابریل بوریک در شیلی، که خود نتیجه یک بحران سیاسی و اجتماعی بود و نیز بحران در پرو که پدرو کاستیو را روی کار آورد.
پیروزی پترو نیز محصول انحراف اعتراضات تودهای است که از ۲۸ آوریل ۲۰۲۱ آغاز شد و پس از قیام نوامبر ۲۰۱۹ چندین ماه به طول انجامید. از آن زمان تغییر عمدهای در فضای سیاسی و در نتیجه در سناریوی انتخاباتی، که رژیم سیاسی به دنبال آن بوده است تا نارضایتی مردم را به سمت آن هدایت کند به وجود آمد. ترس از سقوط ناگهانی دولت ایوان دوکه جرقه بحران بیسابقهای را برانگیخت و جنبش تودهای را برای مطالبه فراتر از استعفای او جسورتر کرد. همانطور که آلخاندرو گاویریا استاد سابق دانشگاه می گوید: «نارضایتی زیادی وجود دارد. شاید بهتر باشد که با پیروزی پترو یک انفجار کنترل شده داشته باشیم تا اینکه غول را از بطری بیرون بیاوریم. کشور خواهان تغییر است.»
رئیسجمهور منتخب بهطور مستمر به دنبال مهار قیام بوده است، اغلب با سیاستهای راستگرا، حتی حملاتی را علیه کسانی که حاضر به ترک تظاهرات در خیابان ها نیستند و از آنها به عنوان «آشوبگران» یاد میکند، انجام داده است. او بیش از یک بار خواستار پایان دادن به اعتصاب ملی یا برچیدن موانع جادهای شد و عملاً هم همین شد.
گوستاوو پترو در مسیر خود به سمت ریاست جمهوری و برای اینکه خود را برای رژیم سیاسی دلپذیرتر کند، اتحادهای سیاسی با بخش های سنتی ایجاد کرد و به طور فزاینده ای به سمت مرکز سیاسی حرکت کرد. برای اطمینان از حمایت رای دهندگان چپ، و از آنجا که بخش قابل توجهی از چپ وجود دارد که از انطباق او با راست انتقاد کرده است، پترو تصمیم گرفت تا فرانسیا مارکز، فعال آفریقایی-کلمبیایی را به عنوان معاون خود منصوب کند. مارکز حتی در جریان انتخابات مقدماتی، با حمایت گسترده مردمی و جنبشهای اجتماعی، آرای زیادی به دست آورده بود.
در انتخابات پارلمانی گذشته، علیرغم کسب کرسی های بیشتر، ائتلاف پترو نتوانست اکثریت را به دست آورد. این بدان معناست که او باید ائتلاف های گسترده ای را در هر دو مجلس کنگره ایجاد کند تا بتواند حکومت کند و روابط خود را با بخش های سنتی تر تقویت کند.
پترو حتی قبل از انتخابات، اعلام کرد خواستار ایجاد یک توافق بزرگ ملی خواهد شد و گفت: «اگر در انتخابات پیروز شوم، خواستار یک توافق بزرگ ملی مبتنی بر گفتگوهای منطقه ای الزام آور خواهم شد. و همه رهبران مرکز – حتی آلوارو اوریبه یا هرکسی که نیروهایش تعیین کنند – توسط رئیس جمهور برای گفتگو در مورد اصلاحات به میز مذاکره فراخوانده خواهند شد». فراخوان پترو یک عمل نمادین سیاسی ناب بود. فرانسیا مارکز، معاون جدید رئیس جمهور نیز در شبکه تلویزیونی کاراکول تاکید کرد که به محض اعلام نتایج انتخابات، آنها خواستار یک پیمان ملی خواهند شد که جناح آلوارو اوریبه را نیز در بر گیرد.
همانطور که در مقاله ای در دور اول انتخابات بحث کردم، سناریوی سیاسی در کلمبیا منعکس کننده سناریوی شیلی است که با پیروزی گابریل بوریچ ایجاد شد. کمتر از دو ماه طول کشید تا رئیسجمهور جدید شیلی تودههای کارگر و جوانانی را که به خیابانها آمده و به آینده امیدوار شده بودند، با توافقاتی که با تشکیلات رژیم سیاسی منعقد کرد، ناامید کند. ارتش شیلی افراد بازداشت شده در قیام ها را آزاد نکرده است، اما در نظامی کردن منطقه آراکانیا، سرکوب اعتراضات جوانان، و جلوگیری از استفاده از بودجه سیستم بازنشستگی شیلی (AFP) برای رفع نیازهای مردم، پیشرفت کرده است. به طور خلاصه، او یک شهاب ناگهانی در صحنه سیاسی بود که در نهایت چیزی را برای مردم شیلی تغییر نداد. در نتیجه محبوبیت او به سرعت ۲۰ امتیاز کاهش یافت. پترو بدون شک راه او را ادامه خواهد داد.
به همین دلیل است که ما معتقدیم مبارزه برای مطالبات مردمی که منجر به قیام اخیر شد همچنان ادامه دارد و می توان آن را در خیابان ها جستجو کرد. اکثریتی که توسط طبقه کارگر و فقرا، جوانان، دهقانان و مردم بومی نمایندگی می شود، تنها می تواند به نیروی خود تکیه کند.
بدون سازماندهی و بسیج زحمتکشان و استقلال کامل سیاسی و طبقاتی، هیچ راه حلی برای مسئله زمین، مطالبات مهم مردم بومی و جوامع آفریقایی تبار، مشکلات ساختاری مسکن، بهداشت و آموزش و یا مطالبات تاریخی طبقه کارگر وجود نخواهد داشت.
منبع: La Izquierda Diario. این تارنما، دارای گرایش تروتسکیستی است