سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

یادی از رفیق اصغر فیروزی – ع. روستایی

ره رو پرتوش و توان جنبش کمونیستی ایران، یاور فروتن کارگران و زحمت کشان، مبارز شورمند راه آزادی و عدالت، رفیق اصغر فیروزی، چشم از جهان فرو بست. و قلبی که مالامال از عشق به ستم دیده گان بود از طپش باز ماند.

چریک پیر که جباران دو رژیم نتوانستند سر سودایی و پرغرورش را خم کنند؛ تسلیم مرگ شد.

اصغر فیروزی در دهه پنجاه به جنبش نوین ایران پیوست. و از آن پس تا واپسین لحظه زندگی از تکاپو و تلاش برای تحقق آرمان سوسیالیسم بازنماند. زندان‌های درازمدت در هر دو رژیم، شکنجه و انفرادی های طولانی، اراده پولادینش را سست نکرد. حتی با دست های در زنجیر، شکنجه گران از طعنه و زخم زبان او در امان نبودند.

در قتل عام تابستان ۶۷ دو بار در برابر هیات مرگ قرار گرفت بی آن که از مواضع اش کوتاه آمده باشد به شکل معجزه آسایی از طناب دار رهایی یافت .

کنش گری او تنها به سپهر سیاست محدود نمی شد بلکه در جبهه ای به گسترده گی زندگی با جور و جهل دو عفریته زمان در آویخته بود. در جنبش های برابری خواهانه زنان حامی آن ها بود. یاری گر کانون های صنفی و جنبش های سندیکایی بود. از هیچ کمکی چه مادی و چه ذهنی به نهادهای مردم نهاد دریغ نداشت. می کوشید میان کنش گران در حوزه های گوناگون فعالیت ارتباط سازنده و تبادل تجربه برقرار کند. کار فرهنگی به ویژه بر روی جوانان را مهم ترین خویش کاری خویش می دانست. و در راستای این هدف فرهنگی، کتاب خانه های بسیاری را با هزینه شخصی بنیان نهاد یا به غنای آن ها کمک کرد و… آن ها که رفیق اصغر را می شناسند گواهی خواهند داد که همه لحظه های زندگیش و همه توش و توانش مصروف مبارزه در راه عدالت بود. و زندگیش از حوزه خصوصی بی بهره بود. در هر محفلی چه در زندان و چه بیرون از آن پا می گذاشت شور می آفرید و امید می بخشید. در هر خانه ای که وارد می شد میزبان را نه با گل و شیرینی که با کتاب و جزوه و نشریه می نواخت. چشم دوستان به راه بود تا رفیق اصغر از راه برسد؛ کوله پشتی اش را زمین بگذارد و محتویاتش را روی میز خالی کند. رژیم حتی پیرانه سر و در حالی که با بیماری دست به گریبان بود چشم از او بر نمی گرفت. سال گذشته هنگام جابه جایی یک‌ نیسان کتاب بازداشت شد. کتاب ها و وسایل شخص اش را مصادره کردند و مدتی را با وجود کهولت سن و بیماری در انفرادی به سر برد. پرونده او تا پیش از مرگ هنوز گشوده بود.

بدرود رفیق اصغر از تو بسیار آموخته ایم و هم‌چنان با یاد و خاطره ی تو زندگی و مبارزه خواهیم کرد.

” دریغا شیر آهن کوه مردی که تو بودی .”

ع. روستایی – ۵ تیر ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=159222 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x