چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

بازار زار سیاست در ایران – اکبر کرمی

اما این آرمان یک توهم و یک دروغ بزرگ است! و از یک شناخت‌شناسی خام و ‌انسان‌شناسی ناتمام‌ رنج می‌برد. شناختی زار و‌ پریشان که از همان سنت دینی ریشه‌دار (هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، و شناخت‌شناسی دینی) ریشه گرفته و در پهنه ی سیاست به یک بدخیمی کامل دگردیسیده است؛ یعنی این ‌توهم چنان...

اما این آرمان یک توهم و یک دروغ بزرگ است! و از یک شناخت‌شناسی خام و ‌انسان‌شناسی ناتمام‌ رنج می‌برد. شناختی زار و‌ پریشان که از همان سنت دینی ریشه‌دار (هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، و شناخت‌شناسی دینی) ریشه گرفته و در پهنه ی سیاست به یک بدخیمی کامل دگردیسیده است؛ یعنی این ‌توهم چنان در پهنه ی سیاست جاافتاده است که جایی برای سیاست‌گذاری و سیاست‌ورزی مدرن نگذاشته و سرمایه‌گذاری را در این پهنه یک‌سر نابود و ناممکن کرده است

درک سیاست همانند شکلی از بیزینس و کاسبی هنوز برای ما ایرانی‌ها چندان آسان نیست؛ زیرا سیاست در ایران به یک بددانی بزرگ گره خورده است و برآمد آن سیاست‌ورزی به یک کاسبی فاسد و شکلی از کلاه‌برداری دگردیسیده است. سیاست‌مدارها همه‌جا دانسته یا نادانسته در پی گرفتن قدرت هستند و قدرت هم همانند هر کالایی به آسانی به اشکال مالی رایج قابل تبدیل است. اما این واقعیت و بودش در فرهنگی که سیاست در آن تا استخوان آلوده به فرابودش‌هایی همانند دین، عرفان، معنویت و اخلاق است، نمی‌تو‌اند با راستی و به درستی دنبال شود. چه، این فرابودش‌ها با بودش سیاست هم‌چون “خواست قدرت” ناسازگار و ناهماهنگ هستند. باید چرخش‌ها ی زبانی، معنایی، معنوی و حتا تاریخی بسیاری برآید تا این واقعیت و بوده را به گونه‌ای که هم عقلانی و هم معقول است غیرواقعی و “نابوده” کند. (۱)

 در این دریافت توسعه‌نایافته و پیشامدرن از سیاست، ایران تنها نیست، در همه جا ردی از این انگاره‌های خام و انگاره‌پردازان متوهم یا کلاش هست؛ آن‌چه در ایران به این آسیب دامن می‌زند، و آن را در مرتبه ی دشواره ی نخست در گذار از سنت به مدرنیته می‌گذارد، تنها سنت توسعه‌ (گسترش) نایافته‌ نیست، سنت ریشه‌دار دینی هم است. برای درک دقیق‌تر این آسیب و پرهیز از دین‌ستیزی لازم است میان “ادیان” و “سنت‌های دینی” تفاوت گذاشت. به عنوان نمونه اسلام یا مسحیت یک دین هستند. این ادیان (و مومنان به آن‌ها) در جوامع مدرن به آسانی می‌توانند با مناسبات جدید هماهنگ و هم‌راه شوند. اما یک سنت دینی، یا فردی که در چنین سنتی بالیده است (چه مذهبی و چه غیرمذهبی) به آسانی و با آسوده‌گی با توسعه و لوازم آن کنار نخواهد آمد. زیرا در این جان و جهان در عماق دینی و آلوده به هستی‌شناسی و انسان‌شناسی و حتا شناخت‌شناسی دینی، هرچه ریخته شود، همانند چشمه‌ای که خشک است، بی‌نتیجه خواهد ماند! او در برابر تغییر ایستاده‌گی خواهد کرد؛ و مظروف را سرانجام به شکل ظرف تنگ جان و کاسه ی کوچک جهان خود فروخواهد ساخت. حتا باید میان معنویت، عرفان، اخلاق و سنت دینی هم فاصله گذاشت. این ادعاها هرچه که هستند و از هر کجا آمده باشند در ذهن یک انسان دین‌زده و دین‌خو دگرگون می‌شوند و با کدهای دینی سنتی هماهنگ. در سنتی و ذهنی که “خودخواهی” نکوهیده است، به آسانی نمی‌توان به توسعه و گسترش رسید. در سنت و ذهنی که گرفتار وسواس “خیر و شر” و “صراط مستقیم” است، توسعه و گسترش راه ندارد. در سنت و ذهنی که هراس از آزادی انباشته شده است، توزیع آزادی و قدرت به آسانی ممکن نیست. یعنی سنت دینی خوانش‌های ممکن از دین، عرفان، معنویت، اخلاق و… چنان محدود و تنگ خواهد کرد، که کسی نتواند و نخواهد از زندان یا غار سنت بیرون برود. به همین دلیل در برخی از اجتماعات شانس ظهور کثرت و گونه‌گونه‌گی (ادیان، عرفان‌ها، معنویت‌ها، اخلاق‌ها و حتا علم‌ها) بیش‌تر از برخی دیگر است. (۲)

در جهان آرمانی ایرانی، راه یکی است و آن‌هم راه راستی! قدرت نکوهید است و قدرت‌خواهی و قدرت‌جویی هم! (۳) زیرا آن‌ها به خودخواهی‌ها و سوداهای عادی ما می‌رسند. برآمد آن عجیب نیست اگر کلاه‌برداران سیاسی (که از مذهبی‌ها آموخته‌اند) با شعار “ما تشنه ی قدرت نیستیم، بلکه شیفته ی خدمت هستیم” پیش می‌آیند و کلاه مردم را به آسانی و با آسوده‌گی برمی‌دارند! به زبان دیگر نه تنها فرهنگ بازار به پهنه ی سیاست نمی‌رسد، که به طور وارونه این فرهنگ کلاشی از پهنه سیاست به بازارهای دیگر هم رسیده است. حالا گروهی حتا مدعی‌اند که برای توسعه و گسترش اقتصادی آمده‌اند! (و خوشان چیزی نمی‌خواهند!) و در بازار هم مردم عادی گاهی با زرورق‌ها ی دین، عرفان، معنویت و اخلاق کلاه سرشان می‌رود، یا کلاه از سر دیگران برمی‌دارند. در جهان آرمانی ایرانی حتا در بازار “دو دوتا چهارتا” نیست و چرتکه وجود ندارد. (۴) 

اما این آرمان یک توهم و یک دروغ بزرگ است! و از یک شناخت‌شناسی خام و ‌انسان‌شناسی ناتمام‌ رنج می‌برد. شناختی زار و‌ پریشان که از همان سنت دینی ریشه‌دار (هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، و شناخت‌شناسی دینی) ریشه گرفته و در پهنه ی سیاست به یک بدخیمی کامل دگردیسیده است؛ یعنی این ‌توهم چنان در پهنه ی سیاست جاافتاده است که جایی برای سیاست‌گذاری و سیاست‌ورزی مدرن نگذاشته و سرمایه‌گذاری را در این پهنه یک‌سر نابود و ناممکن کرده است.(۵)

هرکس در پهنه ی سیاست ادعا می‌کند برای خدمت آمده است، یک نادان بزرگ یا یک دروغ‌گو ی خوش‌نام است. (یعنی زبان این سنت و مردمان آن را خوب می‌فهمد.) در پهنه ی سیاست هیچ چیز غیر از قدرت توزیع نمی‌شود. مانند بازار که هیچ‌کس در آن برای باختن و سوختن وارد نمی‌شود. همه ی رقابت‌ها و تنازع‌ها و دادوستدها سرانجام به پهنه ی سیاست و توزیع قدرت می‌رسد. یعنی پهنه ی سیاست بازار بازارها است. عالی‌ترین و مدنی‌ترین شکل کنش اجتماعی مبادله و معامله و تجارت است؛ (زیرا در دادوستد دودوتا می‌شود چهارتا و جایی برای ستم و بدخیمی نمی‌ماند.) و سیاست عالی‌ترین (و حتا آلی‌ترین) شکل دادو ستد است. در این بازار است که کنش دمکراتیک اهمیت پیدا می‌کند؛ زیرا کنش دمکراتیک در جان خود این هسته ی سخت را با خود دارد. دمکراسی بازار آزاد داد و ستد قدرت است. وقتی جامعه از دوران طبیعی خود می‌گذرد و سیاسی می‌شود، شهروندان بخشی از آزادی و قدرت خود را به لوایاتان می‌دهند و در برابر لوایتان بار پاسداری از بخش ناواگذارنی آزادی و قدرت مردمان آن سرزمین را به دوش می‌گیرد و رعایت آن را وعده می‌دهد. پیدایش کدهای حقوقی برآمد این دادوستد سیاسی است که هم به آرام و رام شدن لویتان می‌انجامد و هم به توزیع پایدار قدرت. (تبارشناسی این کدهای حقوقی به بازارهای نخستین و ساده ی پایاپای می‌رسد.) در دل این فرایند تاریخی پیچیده و مارپیچ (به جهت خطاها) است که نظام حقوقی خودبنیاد و خودبسنده و حقوق بشر و شهروند زاده می‌شود. یعنی توزیع پایدار قدرت به بازار آزاد و پایدار گره خورده است. جامعه ی باز و آزاد برآمد بازار باز و آزاد است.

در این چشم‌انداز است که حقوق شهروندان با سرمایه‌گذاری در یک نهاد، حزب یا فرد، که به توزیع قدرت و سهمی عادلانه‌تر و برابرتر از کیک قدرت چشم دوخته‌اند، (یا مدعی آن هستند) امکان‌پذیر می‌شود. در این‌جا هم ما با تنازع قدرت روبه‌رو هستیم! دمکراسی با برابر و آزاد کردن همه‌گان به تولید و توزیع قدرت خطر می‌کند. دمکراسی تنها توزیع همه‌گانی قدرت و در نتیجه آزادی، ثروت، و شان نیست؛ تولید آن‌ها هم هست. چنین درکی از دمکراسی و قدرت اهمیت بسیار دارد و خود را همانند همه ی ساحت‌های مدرن از ساحت‌های پیشامدرن تفکیک می‌کند. در جهان‌ها پیشامدرن و پیشادمکراسی ما با منابع پیشینی و محدود و خام قدرت‌ روبه‌رو هستیم! قدرت در این حالت همانند منابع زیرزمینی است؛ که استخراج می‌شود و به اسکناس رایج تبدیل می‌گردد. سیاست در این جهان‌ها از جنس عصبیت قومی است؛ جدالی است که منطق پیشنی حاکم بر منابع پیشینی را و غارت آن‌ها را برجسته و تنظیم (یا به‌تر است بگوییم انحصاری) می‌کند. و عجیب نیست اگر بر پندارها و شناخت‌های پیشینی استوار هستند. ما در این ساحت‌ها با تولید قدرت، شان و نیز تولید دانش روبه‌رو نیستیم! برآمد آن توزیع قدرت، شان و دانش هم امکان‌پذیر نیست. چه، منابع محدود را نمی‌توان‌ توزیع نامحدود و همه‌گانی کرد.(۶) دست‌بالا در این الگو سیاست و جامعه ی سیاسی هم اگر وجود داشته باشد، در شکلی بسیارمحدود و انحصاری است. با تولد و گسترش جامعه ی مدنی است که امکانات تولید قدرت و سازوکارهای توزیع آن هم فراهم می‌آید؛ در جهان‌های مدرن است که احزاب و گروها ی جدید و اشکال تازه ی قدرت آفریده می‌شوند. هرگاه تولید قدرت رقم بخورد امکان توزیع آن هم فراهم خواهد شد. بازارهای آزاد و پویای جهان‌های جدید هم‌زاد بازار‌های آزاد و پویای قدرت هم هستند. (۷)  

امروز و در جهان‌های جدید همه ی جریان‌ها، گروه‌ها و احزاب خود را مدرن، روزآمد و مولد می‌شناسند و می‌شناسانند! اما این واقعیت و‌ بودش آن‌ها نیست؛ توهم و نابودشی است که در جان و جهان وامانده و حلبی‌آبادی آن‌ها بالا آمده است. با گذاشتن این جریان‌ها روی ترازوهای دیجیتالی می‌توان ادعاهای آن‌ها را ارزیابید؛ و دید آن‌ها چند مرده حلاج هستند. تولید قدرت برآمد جاهای خالی قدرت هستند؛ برآمد خودبسنده‌گی و خودپایی و خودبنیادی آدم‌ها و نهادها و بازارها هستند.

بیلان مالی خود را پیش بگذارید تا من بگویم شما تا چه اندازه مدرن هستید و به توزیع قدرت تن خواهید داد.

منابع مالی خود را شفاف کنید تا من بگویم شما برای غارت (ثروت) از طریق غارت آزادی، شان و قدرت آمده‌اید یا تولید آن‌ها.

ارتباط خود را با بازارهای مالی و اقتصادی شفاف کنید، تا بگویم شما چه نسبتی با شفافیت و بازار آزاد و آزادی و توزیع آن دارید.

بگوید چه کسانی و چه قدر به شما کمک مالی کرده‌اند؟ تا بگویم چه میزان می‌توان به شما اعتماد کرد.

یکی از دلایل رکود و نابه‌سامانی در پهنه ی سیاسی و فرهنگی ایران احتمالن آن است که در این پهنه‌ها کم‌تر سرمایه‌گذاری موثر و کارآمد شده است و می‌شود؛ یعنی در اساس تولید قدرتی درکار نیست. ما با دست به دست شدن قدرت و امکانات غارت جامعه رو‌به‌رو هستیم. می‌خواهم بگویم این پهنه‌ها زالوهای پهنه‌های دیگراند، در حالی که باید سرآمد و کانون پهنه‌های دیگر باشند. (اگر سرمایه‌گذاری هم دیده می‌شود، به طور نسبی هم ناچیز، و سنتی است و هم خودبسنده و خودپا نیست؛ و این هر سه ضریب خطا، وابسته‌گی و فساد را در این پهنه‌ها بالا می‌برد.)

سیاست پهنه ی پهنه‌ها و عالی‌ترین پهنه ی هر جامعه‌ای است؛ اگر سیاست در ایران به جایی نرسیده است، چندان عجیب نیست! عجیب آن است که ما با این‌بازارهای زار و بازاری‌های بندباری که داریم، چرا انتظار داریم کلان‌بازار سیاست آرام و رام و مولد باشد. هیچ دادوستدی در غیبت یک نهاد دادگستر آزاد، خودبنیاد و خودبسنده سروسامان نخواهد یافت. چنین نهادی است که می‌تواند بازار سیاست را هم شفاف، مولد و قدرت‌گستر کند. اگر برآنید که فرآیند تخریب و غارت را در ایران متوقف کنید، باید به سرمایه‌گذاری و تولید در کلان‌بازار سیاست اهتمام نشان دهید. همه چیز به درک و رسمیت بخشیدن به کاسبی در بازار سیاست و کسب قدرت می‌رسد، که مهم‌ترین و انسانی‌ترین نوع دادوستد است. سیاست را با هیچ برچسبی نمی‌توان از بازار بیرون گذاشت؛ و بازار را با هیچ سازوکاری مگر شفافیت و حساب و کتاب نمی‌توان انسانی و پاسخ‌گو کرد. پیوند بازار سیاست به اخلاق‌ها، ادیان، معنویت‌ها و حتا علوم نمی‌تواند جاذبه ی بازار، سازوکارها و معجزه ی دادوستد را انکار یا بی‌کار کند. بازار تنها با آزاد شدن است که آرام و پایدار و همه‌گانی می‌شود.

بگویید چه درکی از بازار دارید؟ تا بگویم در بازار سیاست به چه کار آمده‌اید؛ و چه درکی از آزادی دارید.

بگویید چه‌گونه به بازار می‌رسید؟ تا بگویم سیاست برای شما چه معنایی دارد.

نام حزب خود را بگویید؟ تا بگویم چه می‌گویید.

سیاست‌مداری که حزب ندارد و بیرون از یک ساختار حزبی به کار سیاسی و سیاست‌ورزی می‌پردازد، یا نادان است و یا یک کلاه‌بردار. و مردمی که سیاست‌مداران دل‌خواه خود را نه در احزاب و گروه‌ها ی سیاسی که در ماه می‌جویند، تفاوت معناداری با مشتری‌ها ی بازار روغن بنفشه (۸) ندارند.

پانویس‌ها

۱- در تبارشناسی و آسیب‌شناسی این دش‌واره شاید لازم باشد به پیوند آ‌خوند و آخوندی‌گری در سنت‌ها ی دینی از جمله ایرانی اسلامی با سیاست، بازگشت و این آسیب را از آن‌جا پی‌گرفت. هرچه باشد آخوندها استاد این دست کلاه‌برداری‌ها هستند. آن‌ها ازاین دست کلاه‌برداری‌ها در پهنه ی دین دانسته یا ندانسته یک یا چند نهاد برجسته ساخته‌اند. نهاد‌هایی هماند وقف و موقوفات، عزاداری، ازدواج، خاک‌سپاری و … همه و همه در یک نکته مشترک هستند. آخوند با این نهادها در عمل آن کلاه‌برداری را نهادمند و استوار کرده است. این داستان در جایی دیگر باید باز شود.

۲- آخوندها و آخوندی‌گری در این آسیب بسیار گرفتارتر هستند؛ زیرا برای نهاد آخوندی دین و مذهب و خوانش‌های پیشامدرن و سنتی از آن‌ها تنها یک فرابودش وجست‌وجو ی آن نیست، نوعی زیستمان و طوری از برخورداری از شان، ثروت و قدرت بادآورده و آسان هم است. و این اساسن به این دوره مربوط نمی‌گردد، تاریخ ایران باستان تاریخ این داستان پلشت هم هست.

۳- تبارشناسی این آسیب شاید به نظام طبقاتی دوران باستان در ایران و بسیاری از اجتماعات پیشامدرن و حتا اسطوره‌‌ای بازگردد. چه، چه چیز مناسب‌تر از نکوهش خودخواهی می‌توانست و هنوز می‌تواند خطر ایستاده‌گی در برابر ممتازیت آخوندها و گروه‌ها ی اجتماعی برخوردارتر را کنار بزند.

۴- اشتباه نشود، از نیروی جاذبه و گرانش آن نمی‌توان بیرون رفت؛ اما انکار آن بسیار آسان است! به زبان دیگر منطق بازار (سود) با حضور خدا و پیغمبر و ادیان و اخلاق تغییر نمی‌کند و نخواهد کرد؛ اما حضور این بودش‌ها زبان بازار و منافع و برون‌ده آن را به آسانی تغییر می‌دهد. یعنی این بودش‌ها و زبان آن‌ها به آسانی می‌تواند در بازار به ارزش اضافه تبدیل شود و در گردش مالی و اقتصادی کارگر افتد. بازارها ی سنتی در کل و بازار در سنت ایرانی اسلامی هنوز نتوانسته است خود از چمبره ی این مفاهیم و ارزش‌ها ی ساخته‌گی و تحمیلی و اضافی رها کند. و عجیب نیست اگر بازار سیاست به مراتب زار تر و خراب‌تر است. در سنت اسلامی فقه برآمد سنت دادوستد و آداب آن است؛ حتا در این پهنه که بار سامانیدن دادوستد میان مردمان را به دوش می‌کشد، در غیبت توسعه و گسترش چیز دندان‌گیری به چشم نمی‌خورد. به زبان دیگر سیطره و سلطه ی فرابوش‌ها به این پهنه هم رسیده است و تغییر را در آن‌جا ناممکن می‌کند.

۵- و عجیب نیست اگر در این سنت هیچ‌کس هابز را نمی‌خواند و ماکیاول را دوست نمی‌دارد.

۶- به شخصیت‌های سیاسی برجسته در نظام‌ها و ساختارها ی پیشامدرن نگاه کنید. آن‌ها تنها یک سیاست‌مدار و صاحب قدرت نیستند؛ آن‌ها فیلسوف، دانشمند، نظریه‌پرداز، حقوق‌دان و زندان‌بان هم هستند! در اساس در این ساختارها تصور این که کسی در پهنه‌ای از شخصیت اول مملکت برجسته‌تر یا داناتر باشد ممکن نیست! علی خامنه‌ای در سنت دینی اسلامی یک نمونه برجسته از این بدفهمی و نادانی است. همه چیز در ایران به او ختم می‌شود و کار به جایی می‌رسد که برای او قدرت‌ها ی عجیب و قریب هم ساخته می‌شود.

۷- با رشد مدنیت در شهرها و کشورها (هم در سطح و هم در عمق) لویتان دو را در پیش دارد. یا باید آن هم هم‌راه با شهرها و کشور بزرگ شود و در نتیجه هیچ “جای خالی از قدرت” را باقی نگذارد. یا باید در فضاهایی به حضور خود پایان دهد و جاهایی را از قدرت خالی کند. انتخاب دوم است که به پیدایش جامعه مدنی و پیش‌تر از هر نهادی به پیدایش نهاد بازار می‌انجامد. با پذیرش این فضاها ی خالی از قدرت (زیرسیستم‌ها) و خودبسنده‌گی آن‌ها است که سرانجام قدرت‌ها ی دیگر سربرمی‌آورند و لویاتان را آرام و رام و دمکراتیک می‌کنند. در غیبت این فضاها ی خالی از قدرت و لویاتان، امکان تولید و توزیع قدرت فراهم نیست. در نتیجه ما با چرخه ی انقلاب (فروپاشیدن لویاتان) و تسلیم (لویاتان) روبه‌رو هستیم. استبداد برآمد نبود فضاها ی خالی از قدرت و رشد سرطانی لویاتان است و خشونت سیاسی برآمد نبود لویاتان و نبود(خلا) قدرت سیاسی است.   

۸- روغن بنفشه یک داروی دروغینی بود که یک آخوند نادان یا کلاش به نام عباس تبریزیان در ایران و در اپیدمی کرونا برای درمان و مقابله با آن پیش گذاشت. او مدعی طب اسلامی و طب امام صادق و … بود. اما این ادعاها تنها پوششی برای پنهانیدن نادانی و کلاه‌برداری اند؛ و در همه ی سنت‌ها حتا اگرهیچ ردی از امام صادق در آن نباشد، دیده می‌شود. از این پوشش‌ها ی ننگین و در به‌ترین حالت زرورق‌ها برای پنهان کردن اهداف سیاسی بسیار استفاده می‌شود. شوربختانه حتا در اجتماعات مدرن و پسامدرن هم هنوز بسیاری از مردم در هنگام انتخاب‌ها ی سیاسی خود در کشش و رانش این ادعاها هستند! و بیش درک منافع خود، به آن‌ها توجه دارند. اگر در جامعه‌ای گریز از جاذبه ی روغن بنفشه و عنبرنسا دش‌وار است، البته که گریز از ادعاها ی همانند در پهنه ی سیاست دش‌وارتر است.

https://akhbar-rooz.com/?p=159829 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x