مارچلو موستو با تأمل در مورد جنگ تا کنون، با اتین بالیبار، سیلویا فدریچی و مایکل لووی به گفتگو نشست. آنها با هم درباره مقصر بودن روسیه، نقش ناتو و مسیرهای پایان دادن به جنگ بحث کرده اند
جنگ در اوکراین اکنون در چهارمین ماه خود قرار دارد و پایانی برای آن متصور نیست. در این گفتگو، سیلویا فدریچی، مایکل لووی و اتین بالیبار درباره جنگ و آنچه ممکن است برای پایان دادن به آن لازم باشد، بحث میکنند
جنگ در اوکراین اکنون در چهارمین ماه خود قرار دارد. به گفته دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، این امر تاکنون باعث کشته شدن تقریباً پنج هزار غیرنظامی شده و تقریباً پنج میلیون نفر را مجبور به ترک خانه های خود و فرار به خارج از کشور کرده است. این اعداد شامل تلفات نظامی – حداقل ده هزار اوکراینی و احتمالاً بیشتر در طرف روسیه – و میلیونها نفری که در داخل اوکراین آواره شدهاند نمیشود.
این تهاجم همچنین به تخریب گسترده شهرها و زیرساخت های غیرنظامی انجامیده که بازسازی آن نسل ها طول می کشد. گستره جنایات جنگی بزرگ، مانند جنایات مرتکب شده در طی محاصره ماریوپل، هنوز به طور کامل آشکار نشده است.
مارچلو موستو با تأمل در مورد جنگ تا کنون، با اتین بالیبار، سیلویا فدریچی و مایکل لووی به گفتگو نشسته است. آنها با هم درباره مقصر بودن روسیه، نقش ناتو و مسیرهای پایان دادن به جنگ بحث کردند.
مارچلو موستو: تهاجم روسیه به اوکراین وحشت جنگ را به اروپا بازگردانده و جهان را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه به حمله به حاکمیت اوکراین پاسخ دهد.
مایکل لووی: تا زمانی که [ولادیمیر] پوتین می خواست از اقلیت های روسی زبان منطقه دونتسک محافظت کند، سیاست های او عقلانیت خاصی داشت. همین را می توان در مورد مخالفت او با گسترش ناتو در شرق اروپا نیز گفت. با این حال، این تهاجم وحشیانه به اوکراین، با بمباران های پیاپی شهرها، با هزاران قربانی غیرنظامی، از جمله افراد مسن و کودکان، توجیهی ندارد.
اتین بالیبار: جنگی که جلوی چشمان ما در حال توسعه است “کلی” است. این جنگ ویرانگری و ترور است که توسط ارتش یک کشور همسایه قدرتمندتر به راه انداخته شده، و دولت آن می خواهد جنگ را در یک ماجراجویی امپریالیستی بدون بازگشت به کار بگیرد. ضرورت فوری این است که مقاومت اوکراینی ها پابرجا باشد و برای این منظور باید توسط اقدامات و نه احساسات ساده حمایت شود. چه اقداماتی؟ در اینجا بحث تاکتیکی، محاسبه اثربخشی و خطرات “دفاعی” و “تهاجمی” آغاز می شود. با این حال، “صبر کنید و ببینید” یک گزینه نیست.
مارچلو موستو: در کنار مقاومت موجه اوکراین، این سوال به همان اندازه حیاتی وجود دارد که چگونه اروپا می تواند از شریک شدن به عنوان یک بازیگر در جنگ اجتناب کند و در عوض، تا آنجا که ممکن است، به یک ابتکار دیپلماتیک برای پایان دادن به درگیری مسلحانه کمک کند. تقاضای بخش قابل توجهی از افکار عمومی – علیرغم لفاظی های جنگ طلبانه سه ماه اخیر – این است که اروپا نباید در جنگ شرکت کند.
اولین نکته جلوگیری از رنج بیشتر مردم است. زیرا خطر این است که ملتی که توسط ارتش روسیه قتل عام شده، به اردوگاهی مسلح تبدیل شود که از ناتو اسلحه دریافت می کند و جنگی طولانی را به نمایندگی از کسانی در واشنگتن که به تضعیف دائم اقتصادی بیشتر روسیه امیدوارند، و وابستگی نظامی اروپا به آمریکا به راه بیاندازد. اگر این اتفاق بیفتد، درگیری فراتر از دفاع کامل و مشروع از حاکمیت اوکراین خواهد بود.
کسانی که از ابتدا مارپیچ خطرناک جنگ را که به دنبال ارسال تسلیحات سنگین به اوکراین رخ داد، محکوم کردند، مطمئناً از خشونتهای روزانهای که در آنجا انجام میشود غافل نیستند و نمیخواهند مردم اوکراین را به قدرت نظامی روسیه بسپارند. «عدم مداخله»، “عدم همسویی” به معنای بی طرفی یا دوری نیست. مسئله صلحطلبی انتزاعی تنها یک اصل نیست، بلکه یک جایگزین دیپلماتیک مشخص است. این امر مستلزم سنجیدن دقیق هر اقدام یا موضعگیری بر این پایه است که آیا این اقدام به هدف اصلی در شرایط کنونی یعنی آغاز مذاکرات معتبر برای بازگرداندن صلح منجر می شود یا نه.
سیلویا فدریچی: دوراهی وجود ندارد. جنگ روسیه علیه اوکراین باید محکوم شود. هیچ چیز نمی تواند ویرانی شهرها، کشتار مردم بیگناه، وحشتی که هزاران نفر مجبور به زندگی در آن هستند را توجیه کند. این اقدام تجاوزکارانه بسیار بیشتر از حق حاکمیتی است که نقض شده باشد. با این حال، من موافقم، ما همچنین باید مانورهای زیادی را که توسط ایالات متحده و ناتو در دامن زدن به این جنگ نقش داشته اند، و تصمیم ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای ارسال سلاح به اوکراین، که جنگ را برای مدت نامحدودی طولانی می کند، محکوم کنیم. ارسال تسلیحات به ویژه با توجه به این که تهاجم روسیه، اگر ایالات متحده به روسیه تضمین می داد که ناتو تا مرزهایش گسترش نخواهد یافت، می توانست متوقف شود، قابل اعتراض است.
مارچلو موستو: از ابتدای جنگ، یکی از محورهای اصلی بحث، نوع کمک هایی بود که باید به اوکراینی ها برای دفاع از خود در برابر تجاوزات روسیه بدون ایجاد شرایطی که منجر به ویرانی بیشتر در اوکراین و گسترش آن شود، ارائه گردد. درگیری در سطح بین المللی و از جمله موضوعات بحث برانگیز درخواست [ولودیمیر] زلنسکی در ماه های گذشته برای اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز اوکراین، سطح تحریم های اقتصادی علیه روسیه، و مهمتر از آن، مناسب بودن ارسال تسلیحات به روسیه بوده است. دولت اوکراین به نظر شما، چه تصمیماتی باید اتخاذ کند تا به قربانیان کمتری در اوکراین بیانجامد و از تشدید بیشتر جنگ جلوگیری شود؟
مایکل لووی: می توان انتقادات زیادی را به اوکراین امروزی وارد کرد: فقدان دموکراسی، سرکوب اقلیت روسی زبان، «غرب گرایی» و بسیاری موارد دیگر. اما نمی توان مخالف حق مردم اوکراین برای دفاع از خود در برابر تهاجم روسیه به قلمروشان همراه با تحقیر وحشیانه و جنایتکارانه در سرکوب حق ملت ها برای تعیین سرنوشت خود شد.
اتین بالیبار: من می گویم که جنگ اوکراینی ها علیه تهاجم روسیه یک “جنگ عادلانه” به معنای قوی کلمه است. من به خوبی می دانم که این یک مقوله سوال برانگیز است و سابقه طولانی آن در غرب خالی از دستکاری و ریاکاری یا توهمات فاجعه بار نبوده است، اما اصطلاح مناسب دیگری نمی بینم.
بنابراین، من آن را مناسب میدانم، در حالی که تصریح میکنم که جنگ «عادلانه» جنگی است که برای به رسمیت شناختن مشروعیت کسانی که از خود در برابر تجاوز دفاع میکنند – معیار حقوق بینالملل – کافی نیست، در جنگ عالادانه لازم لازم است در کنار آن ها که دفاع می کنند قرار بگیریم. این جنگی است که در آن حتی کسانی مانند من که برایشان همه جنگ ها – یا همه جنگ های امروز، در وضعیت کنونی جهان – غیرقابل قبول یا فاجعه آمیز است، جایی برای منفعل ماندن نمی گذارد. زیرا نتیجه آن بدتر خواهد شد. بنابراین من هیچ شور و شوقی احساس نمی کنم، اما انتخاب می کنم: در برابر پوتین.
مارچلو موستو: من این اظهارات را درک می کنم، اما بیشتر بر لزوم جلوگیری از یک جنگ عمومی و بنابراین نیاز فوری به دستیابی به یک توافق صلح تمرکز می کنم. هر چه این زمان بیشتر طول بکشد، خطرات گسترش جنگ بیشتر می شود. هیچ کس به این فکر نمی کند که به طرف دیگری نگاه کند و آنچه را در اوکراین اتفاق می افتد نادیده بگیرد. اما باید بدانیم وقتی قدرت هستهای مانند روسیه درگیر است و هیچ جنبش صلح قابل توجهی در آنجا فعال نیست، تصور اینکه جنگ علیه پوتین را میتوان به «پیروزی» رساند، توهم است.
اتین بالیبار: من به شدت از تشدید درگیری نظامی – از جمله درگیری هسته ای – می ترسم. این وحشتناک است و به وضوح منتفی هم نیست. اما صلح طلبی یک گزینه نیست، لازمه فوری کمک به اوکراینی ها برای مقاومت است. اجازه دهید دوباره شروع به بازی “عدم مداخله” نکنیم. اتحادیه اروپا در حال حاضر درگیر جنگ است. حتی اگر نیرو اعزام نکند، در حال تحویل سلاح است – و من فکر می کنم درست است که این کار را انجام دهد و این نوعی مداخله است.
مارچلو موستو: در ۹ مه، دولت بایدن قانون دفاع از دموکراسی در اوکراین در سال ۲۰۲۲ را تصویب کرد: بسته ای بیش از چهل میلیارد دلار کمک نظامی و مالی به اوکراین. این مبلغ هنگفتی است که باید کمک های کشورهای مختلف اتحادیه اروپا را به آن اضافه کرد و به نظر می رسد که برای تامین مالی یک جنگ طولانی طراحی شده است. خود بایدن در ۱۵ ژوئن زمانی که اعلام کرد ایالات متحده کمک نظامی دیگری به ارزش یک میلیارد دلار خواهد فرستاد، این تصور را تقویت کرد.
منابع سخت افزاری بزرگتر از سوی ایالات متحده و ناتو، زلنسکی را تشویق می کند تا مذاکرات بسیار مورد نیاز با دولت روسیه را به تعویق بیندازد. علاوه بر این، با توجه به سابقه تاریخی تسلیحاتی که در ابتدا به مناطق جنگی فعال فرستاده می شدند، اما مدت ها بعد برای اهداف مختلف باقی می ماندند، منطقی به نظر می رسد که تعجب کنیم آیا این محموله ها فقط برای بیرون راندن نیروهای روسی از خاک اوکراین خدمت می کنند.
سیلویا فدریچی: من فکر می کنم بهترین اقدام این است که ایالات متحده و اتحادیه اروپا به روسیه تضمین دهند که اوکراین به ناتو نخواهد پیوست. این وعده در زمان فروپاشی دیوار برلین به [میخائیل] گورباچف داده شده بود، اما به صورت مکتوب درج نشد. متأسفانه هیچ علاقه ای به جستجوی راه حل وجود ندارد.
در ساختار قدرت نظامی و سیاسی ایالات متحده بسیاری سال هاست که از رویارویی با روسیه دفاع می کنند و برای این رویارویی آماده می شوند. جنگ اکنون به راحتی برای توجیه افزایش عظیم استخراج نفت و کنار گذاشتن همه نگرانی ها در مورد گرمایش جهانی استفاده می شود. بایدن قبلاً به وعده انتخاباتی خود مبنی بر توقف حفاری در سرزمین های بومی آمریکا عمل کرده است. همچنین شاهد انتقال میلیاردها دلار به مجتمع صنعتی نظامی آمریکا هستیم که یکی از برندگان اصلی این جنگ است. صلح با تشدید درگیری به دست نخواهد آمد.
مارچلو موستو: اجازه دهید واکنش های چپ به تهاجم روسیه را مورد بحث قرار دهیم. برخی از سازمانها، هر چند فقط اقلیت کوچکی بودند، اما با امتناع از محکوم کردن آشکار «عملیات نظامی ویژه» روسیه، اشتباه سیاسی بزرگی مرتکب شدند – آن ها جدا از هر چیز دیگری، هرگونه اقدام تجاوزکارانه آتی توسط ناتو یا دیگران را محکوم خواهند کرد. این نظر منعکس کننده یک دیدگاه کهنه ایدئولوژیک و نامعتبر است که قادر به درک سیاست به جز یک روش تک بعدی نیست، گویی که همه مسائل ژئوپلیتیکی باید صرفاً در قالب تلاش برای تضعیف ایالات متحده درنظر گرفته شود.
در عین حال، بسیاری دیگر از چپها تسلیم وسوسه تبدیل شدن به عامل مستقیم یا غیرمستقیم در این جنگ شدهاند. من از مواضع انترناسیونال سوسیالیست، سبزها در آلمان، یا معدود نمایندگان مترقی حزب دمکرات در ایالات متحده تعجب نکردم – اگرچه تبدیل ناگهانی افرادی که درست یک روز قبل، خود را صلح طلب اعلام می کردند، به نظامی گری کیفیتی تند و تیز دارد. آنچه من در ذهن دارم، نیروهای بسیاری از چپ به اصطلاح «رادیکال» هستند که در این هفتهها در میان گروه کر طرفدار زلنسکی صدای خود را از دست دادهاند. من معتقدم وقتی نیروهای مترقی با جنگ مخالفت نمی کنند، بخش اساسی از دلیل وجودی خود را از دست می دهند و در نهایت ایدئولوژی اردوگاه مقابل را می پذیرند.
مایکل لووی: تصادفی نیست که اکثریت بزرگ احزاب چپ «رادیکال» جهان، از جمله حتی آنهایی که جزو نوستالوژیک ترین ها به سوسیالیسم شوروی هستند، مانند احزاب کمونیست یونان و شیلی، تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کردهاند. متأسفانه، در آمریکای لاتین، نیروهای مهم چپ، و دولتهایی مانند ونزوئلا، طرف پوتین را گرفتهاند، یا خود را به نوعی موضع «بیطرفی» محدود کردهاند – مانند [لوئیز ایناسیو] لولا [داسیلوا]، رهبر حزب کارگر در برزیل. انتخاب چپ بر سر حق مردم برای تعیین سرنوشت – همانطور که لنین استدلال می کرد – و نفی حق امپراتوری ها برای تهاجم و تلاش برای الحاق کشورهای دیگر است. شما نمی توانید هر دو را داشته باشید، زیرا اینها گزینه های آشتی ناپذیری هستند.
سیلویا فدریچی: در ایالات متحده، سخنگویان جنبش های عدالت اجتماعی و سازمان های فمینیستی مانند کد پینک تجاوز روسیه را محکوم کرده اند. با این حال، اشاره شده است که دفاع ایالات متحده و ناتو از دموکراسی با توجه به سابقه آنها در افغانستان، یمن و عملیات آفریکوم و در ساحل – و این لیست می تواند ادامه داشته باشد – کاملاً گزینشی است.
دورویی دفاع ایالات متحده از دموکراسی در اوکراین زمانی مشهودتر است که سکوت دولت آمریکا در قبال اشغال وحشیانه فلسطین توسط اسرائیل و تخریب مداوم زندگی فلسطینیان را در نظر بگیریم. ایالات متحده پس از بستن مرزها به روی مهاجران آمریکای لاتین، درهای خود را به روی اوکراینی ها باز کرده است، اگرچه برای بسیاری از آمریکای لاتینی ها نیز فرار از کشورهایشان یک موضوع مرگ و زندگی است.
در مورد چپ، یقیناً مایه شرمساری است که چپ نهادی – که با [اسکندریه] اوکاسیو کورتز شروع شد – از ارسال سلاح به اوکراین حمایت کرده است. ای کاش رسانه های رادیکال نسبت به آنچه به ما می گویند کنجکاوتر بودند. به عنوان مثال، چرا «آفریقا» به دلیل جنگ در اوکراین گرسنه است؟ چه سیاست های بین المللی کشورهای آفریقایی را به غلات اوکراینی وابسته کرده است؟ چرا به غصب عظیم زمین توسط شرکتهای بینالمللی که باعث شده بسیاری از «مقابلهای جدید برای آفریقا» صحبت کنند، توجه نمیشود؟ من می خواهم یک بار دیگر بپرسم: زندگی چه کسی ارزش دارد؟ و چرا فقط انواع خاصی از مرگ باعث خشم می شود؟
مارچلو موستو: علیرغم افزایش حمایت از ناتو پس از تهاجم روسیه به اوکراین – که با درخواست رسمی فنلاند و سوئد برای پیوستن به این سازمان نشان داده شد – لازم است سختتر کار کرد تا افکار عمومی ناتو را – به عنوان بزرگترین و تهاجمی ترین ماشین جنگی در جهان – به عنوان راه حلی برای مشکلات امنیتی جهان نبیند. در این وضعیت، ناتو بار دیگر خود را به عنوان یک سازمان خطرناک نشان داده که در تلاش خود برای گسترش و تسلط تک قطبی، به تشدید تنش های منجر به جنگ در سراسر جهان کمک می کند. با این حال، یک پارادوکس وجود دارد. چهار ماه پس از آغاز این جنگ، مطمئناً میتوان گفت پوتین نه تنها استراتژی نظامی خود را اشتباه گرفت، بلکه در نهایت دشمنی را که میخواست حوزه نفوذش را محدود کند – حتی از نقطه نظر اجماع بینالمللی – تقویت کرد: ناتو.
اتین بالیبار: من از جمله کسانی هستم که فکر می کنم ناتو باید در پایان جنگ سرد و همزمان با پیمان ورشو ناپدید می شد. با این حال، ناتو نه تنها کارکردهای خارجی داشت، بلکه – شاید عمدتاً – وظیفه انضباط و نه اهلی کردن اردوگاه غربی را نیز برعهده داشت. همه اینها قطعاً به امپریالیسم مرتبط است: ناتو بخشی از ابزاری است که تضمین می کند اروپا به معنای وسیع، استقلال ژئوپلیتیک واقعی در مقابل امپراتوری آمریکا نداشته باشد.
این یکی از دلایل حفظ ناتو پس از جنگ سرد است. و، موافقم، عواقب آن برای کل جهان فاجعه بار بوده است. ناتو چندین دیکتاتوری را در حوزه نفوذ خود تثبیت کرد. همه انواع جنگها را پوشش میداد – یا تحمل میکرد، که برخی از آنها به طرز وحشتناکی قتلعام بودند و شامل جنایات علیه بشریت میشدند. آنچه در حال حاضر به دلیل جنگ روسیه اتفاق می افتد نظر من را در مورد ناتو تغییر نداده است.
مایکل لووی: ناتو یک سازمان امپریالیستی است که تحت سلطه ایالات متحده است و مسئول جنگ های تجاوزکارانه بی شمار است. برچیده شدن این هیولای سیاسی-نظامی که در دوران جنگ سرد به وجود آمد، یک نیاز اساسی دموکراسی است. تضعیف آن در سالهای اخیر باعث شده است که [امانوئل] مکرون در سال ۲۰۱۹ اعلام کند که ائتلاف به «مرگ مغزی» دچار شده است.
متأسفانه تهاجم جنایتکارانه روسیه به اوکراین ناتو را احیا کرده است. سوئد و فنلاند اکنون تصمیم گرفته اند به آن بپیوندند. نیروهای آمریکایی به تعداد زیادی در اروپا مستقر هستند. آلمان که دو سال پیش با وجود فشارهای وحشیانه [دونالد] ترامپ از افزایش بودجه نظامی خود امتناع کرد، اخیراً تصمیم گرفته است صد میلیارد یورو برای تسلیح مجدد سرمایه گذاری کند. پوتین ناتو را از زوال آهسته و شاید ناپدید شدن آن نجات داده است.
سیلویا فدریچی: این نگرانکننده است که جنگ روسیه علیه اوکراین، فراموشی بزرگی در مورد توسعهطلبی ناتو و حمایت آن از اتحادیه اروپا و سیاست امپریالیستی ایالات متحده ایجاد کرده است. زمان آن فرا رسیده است که بمباران یوگسلاوی توسط ناتو، نقش آن در عراق و رهبری آن در بمباران و تجزیه لیبی را به یاد آوریم. نمونه هایی از بی اعتنایی کامل و قانونی ناتو به دموکراسی که اکنون وانمود می کند از آن دفاع می کند بسیار زیاد است. من معتقد نیستم که ناتو قبل از حمله روسیه به اوکراین رو به مرگ بود. کاملا برعکس. مارش آن در اروپای شرقی و حضورش در آفریقا خلاف این را نشان می دهد.
مارچلو موستو: به نظر می رسد این فراموشی بر بسیاری از نیروهای چپ در دولت تأثیر گذاشته است. اکثریت پارلمانی ائتلاف چپ در فنلاند با پشت پا زدن به اصول تاریخی خود، اخیراً به پیوستن به ناتو رأی مثبت دادند. در اسپانیا، بسیاری از «اتحادیه ی پومودوس» به گروه کر کل طیف پارلمانی به نفع ارسال سلاح به ارتش اوکراین پیوستند و از افزایش عظیم هزینههای نظامی حمایت کردند. اگر حزبی شجاعت این را نداشته باشد که با صدای بلند علیه چنین سیاست هایی صحبت کند، در گسترش نظامی گری ایالات متحده در اروپا سهیم خواهد شد. چنین رفتار سیاسی فرودستی بارها احزاب چپ را در گذشته، از جمله در پای صندوق های رای، به محض این که مناسبت پیش بیاید، با مشکلات مواجه کرده است.
اتین بالیبار: بهترین کار این است که اروپا به اندازه کافی قوی باشد تا از قلمرو خود محافظت کند، و یک سیستم مؤثر امنیت بین المللی وجود داشته باشد – یعنی سازمان ملل به طور دموکراتیک بازنگری شود و از حق وتوی اعضای دائمی آزاد شود. اما هر چه ناتو به عنوان یک سیستم امنیتی بیشتر مطرح شود، شورای امنیت و سازمان ملل بیشتر افول می کنند. در کوزوو، لیبی، و بالاتر از همه در سال ۲۰۱۳، در عراق، هدف ایالات متحده و ناتو در تنزل دادن ظرفیت های سازمان ملل برای میانجیگری، تنظیم مقررات و عدالت بین المللی بود.
مارچلو موستو: اجازه دهید به این بحث پایان دهیم. به نظر شما روند جنگ چگونه خواهد بود و سناریوهای احتمالی آینده چیست.
اتین بالیبار: تنها می توان نسبت به تحولات آینده به شدت بدبین بود. من معتقدم شانس اجتناب از فاجعه بسیار دور است. حداقل سه دلیل برای این وجود دارد.
اولا، تشدید تنش محتمل است، به خصوص اگر مقاومت در برابر تهاجم بتواند ادامه یابد و نمی تواند روی سلاح های “متعارف” – که مرز آنها با “سلاح های کشتار جمعی” بسیار مبهم شده است، متوقف شود. دوم، اگر جنگ با “نتیجه” پایان یابد، در هر صورت فاجعه بار خواهد بود. البته، اگر پوتین با درهم شکستن مردم اوکراین و از طریق تشویقی که این امر برای دیگران ایجاد می کند، به اهداف خود دست یابد، باز هم فاجعه بار خواهد بود. یا، همچنین، اگر او مجبور به توقف و عقب نشینی شود، با بازگشت به سیاست بلوکی که در آن جهان پس از آن منجمد خواهد شد.
هر یک از این نتایج، شعله ور شدن ناسیونالیسم و نفرت را به همراه خواهد داشت که برای مدت طولانی ادامه خواهد یافت. سوم، جنگ، و عواقب آن، بسیج سیاره را در برابر فاجعه آب و هوایی متوقف می کند – در واقع، به تسریع آن کمک می کند و زمان زیادی از دست رفته است.
مایکل لووی: من با این نتیجه گیری ها موافقم، به ویژه در مورد تأخیر در مبارزه با تغییرات آب و هوایی، که اکنون به دلیل رقابت تسلیحاتی همه کشورهای درگیر جنگ کاملاً به حاشیه رانده شده است.
سیلویا فدریچی: من هم بدبینم. ایالات متحده و سایر کشورهای ناتو قصد ندارند به روسیه اطمینان دهند ناتو دامنه خود را تا مرزهای روسیه گسترش نخواهد داد. بنابراین، جنگ با پیامدهای فاجعه بار برای اوکراین، روسیه و فراتر از آن ادامه خواهد داشت. ما در ماه های آینده خواهیم دید که سایر کشورهای اروپایی چگونه تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. من نمی توانم سناریوهای آینده را غیر از گسترش وضعیت جنگ دائمی تصور کنم که در حال حاضر در بسیاری از نقاط جهان واقعیت دارد و بار دیگر، انحراف منابع بسیار مورد نیاز برای حمایت از بازتولید اجتماعی به سمت اهداف مخرب روانه خواهد شد. این که ما یک جنبش فمینیستی عظیم نداریم که به خیابان ها بیاید، اعتصاب کند و مصمم به پایان دادن به همه جنگ ها باشد، من را آزار می دهد.
مارچلو موستو: من نیز احساس می کنم که جنگ به این زودی متوقف نخواهد شد. یک صلح “ناقص” اما فوری مطمئناً بر طولانی شدن خصومت ها ارجحیت دارد، اما نیروهای زیادی در میدان برای یک نتیجه متفاوت کار می کنند. هر زمان که یک رئیس دولت اعلام کند “ما تا زمانی که اوکراین پیروز شود از او حمایت خواهیم کرد”، دورنمای مذاکرات دورتر می شود. با این حال، من فکر میکنم این احتمال بیشتر است که ما به سمت ادامه جنگ نامعلوم پیش برویم، زیرا نیروهای روسی با ارتش اوکراینی که به طور غیرمستقیم از سوی ناتو پشتیبانی میشود، مقابله میکنند.
چپ باید شدیداً برای راه حل دیپلماتیک و علیه افزایش هزینه های نظامی که هزینه آن بر جهان کار تحمیل خواهد شد و منجر به بحران اقتصادی و اجتماعی بیشتر خواهد شد، مبارزه کند. اگر قرار است وضع به این صورت پیش برود، احزابی سود خواهند برد، که در سمت راست افراطی هستند و امروزه به شیوهای تهاجمیتر و ارتجاعیتر مهر خود را بر فضای سیاسی اروپا میزنند.
اتین بالیبار: برای نشان دادن چشم اندازهای مثبت، هدف ما باید سازماندهی مجدد اروپا، به نفع روسها، اوکراینیها و منافع خودمان باشد تا مسئله ملتها و ملیتها به طور کامل بازاندیشی شود.
یک هدف بلندپروازانه تر، ابداع و توسعه یک اروپای بزرگ جهان وطنی، چند زبانه و چندفرهنگی خواهد بود – به جای اینکه نظامی سازی کوتاه مدت اجتناب ناپذیر اتحادیه اروپا را به آینده خود تبدیل کنیم. هدف باید اجتناب از «برخورد تمدنها» باشد که در غیر این صورت ما در کانون آن خواهیم بود.
مایکل لووی: به عنوان پیشنهاد بلندپروازانهتر، میتوانم بگویم باید اروپای دیگر و روسیه دیگری را تصور کنیم که از شر الیگارشیهای انگلی سرمایهداری خود خلاص شوند. [ژان] ژورس، می گوید “سرمایه داری حامل جنگ است، مانند ابر که حامل طوفان است”. فقط در اروپای دیگری، از اقیانوس اطلس تا اورال – پساسرمایهداری، اجتماعی و زیستمحیطی – میتوان صلح و عدالت را تضمین کرد. آیا این یک سناریوی ممکن است؟ به همه ی ما بستگی دارد.
منبع: ژآکوبن – این مقاله توسط حمید پارسا برای اخبار روز ترجمه شده است.
صحبت از قدر قدرتی کردن روسیه در جنگ نابرابر که قرار بود همان ماه اول پایان یابد، بهتر است نگاهی به درخواست روسیه برای خرید پهباد ایرانی بیاندازید تا شاید آن توهم یکسان دانستن ارتش روسیه امروز و ارتش سرخ زمان جنگ دوم فرو بریزد. فقط احساس فلاکت پوتین از اوضاع جنگ است که او را به خرید سلاح خامنه ای و داشته است. پیدا کردن عضو جدید از بین کشور های سوسیال دموکراسی اوروپا از جمله سوئد و فنلاند پیروزی است که پوتین نصیب ناتو و غرب کرد.
بزرگترین پیروزی که پوتین نصیب غرب کرد, بازگشت آلمان به قدرت سوم نظامی جهان است.
این دیدگاههای راست بورژوازی غرب تکرار گفته های بایدن شولتز مکرون و جانسون در پوشش زرورق است۱.روسیه تجاوز نکرد بلکه کشتار روسهای شرق اوکراین را متوقف کرد.۲جلو تجاوز ناتو و تشکیل یک حکومت پایدار نازی را در اوکراین گرفت.۳به آمریکا و ناتو ثابت کرد که تبلیغات پوچ آنها مبنی بر قدرقدرتیشان صحت ندارد.شکافی که مسئله اوکراین در جهان ایجاد کرد،باعث صف بندی چین هند روسیه ایران و بطورکلی مردم جهان در یک طرف وکشورهای غربی آمریکا وناتو و اسرائیل از طرف دیگر شده است .حوادث اوکراین ضعف غرب و ناتو را بشکل بی سابقه ایی رو کرد و نشان داد که جهان چند قطبی هم شدنی است و هم بنفع مردم جهان است. کشورهای عضو ناتو که آفغانستان عراق سوریه یوگسلاوی عراق و …بسمت نیستی و ویرانی کامل فرو بردند اکنون جرئت فرستادن هواپیمای جنگی و…به اوکراین را ندارند.
آقایان تحلیلگر که با الفاظ بازی میکنید و صبح تا شب مشغول کپیه تئوری بافان سرمایهداری غربی هستید چشمهای خود را بشویید و واقعیتها را ببینید.
آیا نویسنده ای مانند اتین بالیبار هم کپیه تئوری بافان سرمایهداری غربی هست؟!!!
شما یک کدام از کتابهای ایشان را خوانده اید؟
مرا به یاد آن مقاله انداخت با عنوان:
“جامعه شناسی ‘حرف مفت’ در ایران” از مهران صولتی.
با تاکید بر حرف مفت.
ترجمه این مقاله در سایت نقد قبلا بطور کامل منتشر شده بود و شما هم آن را باز نشر کرده بودید. نشر ترجمه ای با دقت کمتر و همراه با حذفیات زیاد بخصوص اشارات به سابقه تاریخی و نظرات لنین و استالین در مورد اوکراین و حتی حذف نام کتابهای ارجاعی چه ضرورتی دارد؟ اصل مقاله را در ژاکوبن ندیده ام در نتیجه نمی توانم قضاوت کنم که حذفیات کار مترجم است ولی در هر صورت غیر حرفه ای است.
هرچه مدت بیشتری از جنگ فرسایشی پوتین که قرار بود یک ماهه تمام شود میگذرد چهره های بیشتری ازآکادمیک های چپ (موستو) و مارکسیست های فمینیست (فدریچی) آشکار تر با اشاره به کشتار غیر نظامیان به ماهیت جنایتکارانه جنگ روسیه اعتراض دارند. تهدید های بیمار گونه پوتین خود نیز بیان گر شکست او و ارتش در هم شکسته اش در فتح یک کشور مستقل میباشد.
تمام اشارات بهانه جویانه به ناتو برای توجیه و ادامه جنگ امروز به سلاحی بر ضد خود روسیه و هواداران اندکش تبدیل شده اند. جدا از سرنوشت جنگ، آینده ای تیره در انتظار اقتصاد و موقعیت روسیه در جهان است.
” آینده ای تیره در انتظار اقتصاد و موقعیت روسیه در جهان است.”
آینده ای تیره در انتظار اقتصاد جهان است.
یک بحران اغذیه ء جهانی (قحطی و گرسنگی میلیونی در جهان سوم, سیرالانکا,…) در راه است,
همراه با بازگشت به دههء ۷۰ میلادی قرن پیش و یک دوران طولانی رکودتورمی Stagflation,
بحران ویروس کرونا در سومین سالش هست (با غالب شدن سویه ای آماکرون در جهان) و هیچ بهبود اساسی کوتاه مدتی به چشم نمیخورد,
بحران محیط زیست ادامه داشته و زیست محیطی روزمره و چهار نعل در حال نابودی است.
همه اینها هم فقط تقصیر روسیه و پوتین هست!
خیر تقصیر پوتین نیست چون روسیه با اقتصاد پانزدهم جهان عددی نیست که به جهان صدمه بزند. ولی در خاتمه این بحران دوره ای، قامت اقتصادی و حیثیتی روسیه مضحکه عالم خواهد بود. نمونه اش این روز ها صدور پهباد از ایران به روسیه است. ان ارتش قوی شوکت حالا دست به دامن تکنولوژی ملا ها است.
خیلی عقبی مهرداد. قطار رفت و تو در ایستگاهی متروکه چشم امید به لوکومتیو رانی بستی که اختیار باد شکمش را هم ندارد. شاید باد تو را ببرد اما از قطار خبری نیست.
اصغر دریغ از قطار. انی که تو توش نشستی قطار لنین نیست. ماشین دودییه پوتینه. ایستگاه توقف هم نداره. سفر خوش!
دوست گرامی شما درخت پوتین را می بینید ولی جنگل سرمایه داری، تاریخ و فرایند خصوصی سازی در روسیه که پوتین و الیگارشی حاکم روسیه را ایجاد کرد نمی بینید!
حتی کیسینجر به روسها قول داده بود که ناتو گسترش به شرق نخواهد داشت.
آیزنهاور در آخرین سخنرانی اش علیه “مجتمع صنعتی ـ نظامی” هشدار داد. در گفتمان چپ مفهوم امپریالیسم بیان منبع و خاستگاه جنگ است.
عظیمترین تراژدی این جنگ شاید بازگشت آلمان به یک قدرت نظامی، سومین در جهان، باشد.