جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

از دریا به مانداب – مرضیه شاه بزاز

آنکه دید و گفت

آنکه دید و نگفت

و آنکه جار زد و دروغ گفت

.

فریاد برآرید!

در خیابان

در ناف تُردِ جنینی که فردا شکل می گیرد       

در علفی که هر بهار باز می روید وُ

در خفای خاک

با ریشه‌ی سرو و انجیر و سیب

سَر و سِری دارد.

به دهلیزِ مشتاقی، نگران.

در گردباد گستاخ، آنگاه که مدار بسته‌ی دریا و باران را

در شیار زخمی به آشوب می کشاند

در تاقِ بلند وهم

در گوشواره‌ی خورشیدِ خسته که پای، آونگ، بر لبه ی بام 

همیشه گرم تماشای کینه هاست

در تَرکِ زمین خشک، جار زنید چون باران!

در چنگالِ بلندِ عنکبوتی          

که شولای زمان را بی تکرار رَجی

با تاری از خورشید وُ رشته ای از ماه

در طرحی پیچیده می بافد

جار زنید وُ

حتی اگر فصل بسر آمده باشد،

در نی  لبک شادی، اندوه را بنوازید وُ

صادقانه بگویید

پشت دیوار چه گذشت!

.

.

آتلانتا، ژوئیه ۲۰۲۲

divanpress.com

به راویانی که نقشِ حساسِ خود را در نمی یابند و اکنون بنا بر منافع یا عقاید تازه یافته شان، واقعیتها را پیچ و خمی می دهند.

مرضیه شاه بزاز

https://akhbar-rooz.com/?p=160826 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x